پرش به محتوا

عثمان بن حنیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:


[[صدوق]] در ادامه می‌نویسد: تمام [[نامه]] را - که این قسمت نیز در آن است -[[حدیث]] کرد برای من، [[علی بن احمد بن موسی دقاق]] و او [[حدیث]] کرده از [[محمد بن هارون صوفی]] از [[ابوبکر]]، [[عبیدالله بن موسی حبال طبری]] که گفت حدیث کرد ما را [[محمد بن حسین خشاب]]، گفت حدیث کرد ما را [[محمد بن محصن]] از [[یونس بن ظبیان]] از [[امام صادق]] از پدر از جدش{{عم}}<ref>صدوق، امالی، ص۴۱۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 304 - 307.</ref>
[[صدوق]] در ادامه می‌نویسد: تمام [[نامه]] را - که این قسمت نیز در آن است -[[حدیث]] کرد برای من، [[علی بن احمد بن موسی دقاق]] و او [[حدیث]] کرده از [[محمد بن هارون صوفی]] از [[ابوبکر]]، [[عبیدالله بن موسی حبال طبری]] که گفت حدیث کرد ما را [[محمد بن حسین خشاب]]، گفت حدیث کرد ما را [[محمد بن محصن]] از [[یونس بن ظبیان]] از [[امام صادق]] از پدر از جدش{{عم}}<ref>صدوق، امالی، ص۴۱۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 304 - 307.</ref>
==نقل دیگری از [[نامه]] حضرت به [[عثمان بن حنیف]]==
[[بِرّی]] در جوهره می‌نویسد: [[امیرالمؤمنین]]، هنگامی که [[عثمان بن حنیف انصاری اوسی]] را [[کارگزار بصره]] کرد، به وی چنین نوشت:
اما بعد، به من خبر رسید که یکی از [[اهالی بصره]] تو را به مهمانی [[دعوت]] کرده است تو هم با [[شتاب]] به این مهمانی رفته‌ای. در آنجا کاسه‌های (رنگارنگ) نزد تو به گردش درآمده است و تو نیز آنها را سر کشیده‌ای و از آنها مانند [[یتیمی]] آزمند و یا کفتاری که به خوردن گوشت [[اشتیاق]] دارد تناول کرده‌ای و من [[گمان]] نمی‌بردم که از طعام قومی بخوری که [[فقیر]] آنها [[رانده شده]] و توان‌گرشان دعوت گردیده است. بدانید که پیشوای شما به کهنه [[جامه]] خویش اکتفا کرده است و فوران و [[آتش]] [[گرسنگی]] خود را با پاره نانی خاموش می‌کند و پاره گوشتی را جز در سال از گوسفند [[قربانی]] خود نمی‌خورد. و شما هرگز بر چنین کاری [[توانایی]] ندارید پس مرا با [[پرهیزگاری]] و [[کوشش]] در راه [[حق]] [[یاری]] نمایید. متاع [[دنیا]] رو به نابودی است و [[سوگند]] به [[خدا]] از دنیای شما زری نیندوخته‌ام و از اقطار آن یک وجب [[زمین]] هم فراهم نکرده‌ام و غذای من در این دنیا مانند قوت ماده استر زخم خورده است و این [[جهان]] در نزد من از برگ تلخ درخت هم بی‌ارزش‌تر و [[پست‌تر]] است. (سرای [[آخرت]] را برای کسانی قرار میدهیم که قصد [[تکبر]] و [[فساد در زمین]] ندارند و انجام [[نیک]] از آن [[پرهیزگاران]] است).
و اگر می‌خواستم به این عسل مصفی و مغز این گندم پرورده هنگامی که [[آتش]] ([[تنور]]) آن را پخته می‌کند راه مییافتم. هیهات که به هم رسیده و پخته آن مرا بفریبد. شاید که در [[مدینه]] [[یتیمی]] است که از [[گرسنگی]] به خود میپیچد. آیا من با شکم پر، [[شب]] را به صبح آورم در حالی که در اطرافم شکم‌هایی گرسنه باشند! آن‌گاه جماعتی از مرد و [[زن]] در [[روز قیامت]] مرا [[دشمن]] خود قرار دهند؟ گویی که گوینده شما را میبینم که می‌گوید: هنگامی که این، غذای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} باشد، [[ناتوانی]]، او را از [[مبارزه]] با دلیران و [[نبرد]] با هم‌گنان [[جنگی]] باز خواهد داشت. آیا نشنیده‌اید که [[خداوند]] می‌فرماید: (پس [[سستی]] نورزیدند برای آن‌چه در [[راه خدا]] به آنها رسید و [[ناتوان]] نشدند و در برابر دشمن [[تضرع]] نکردند و خداوند [[شکیبایان]] را [[دوست]] دارد).
به [[خدا]] [[سوگند]] در [[خیبر]] را به [[نیروی جسمانی]] از جای نکندم و به حرکت غذایی هم از جای نکندم. بلکه به نیروی [[ملکوتی]] مؤید شدم. و من نسبت به [[رسول خدا]]{{صل}} همچون پرتو نوری هستم از [[نور]] دیگر. سوگند به [[پروردگار]] اگر [[عرب]] یکدیگر را برای نبرد با من [[یاری]] کنند من هراسی به [[دل]] راه نمی‌دهم و اگر هم مرا بر گردن‌های خود مسلط کنند من [[ستم]] ننمایم (و به زودی خواهند دانست آنان که ستم کردند که به کدام جای بازگشت، بر می‌گردند).
ای [[دنیا]] از من دور شو که [[مهارت]] را به گردنت انداخته تو را رها کرده‌ام، برای من دام گستردی. پس من هم از چنگال‌های تو فرار کردم و نشانه‌های دامت را دیدم. آن‌گاه از این که از نشستن گاه تو [و کیدهایت] گذر کنم اجتناب نمودم. کجاست مردمانی که آنها را به زیورهایت [[فریب]] دادی و به دام‌هایت انداختی و در محل [[هلاکت‌ها]] نابود نمودی. سوگند به خدا اگر شخصی قابل [[رؤیت]] و ویرانه‌ای محسوس بودی [[حدود الهی]] را بر تو جاری مینمودم به خاطر بندگانی که آنها را به دست [[هلاکت]] سپردی و آنها را به آبش‌خورهای نابودی و [[اندوه]] درآوردی، دور باد، دور باد، (که من بر تو [[دل]] ببندم) هر که در جایگاه تو قدم گذارد بلغزد و آن‌که از آب تو بنوشد گلوگیر شود. آن‌که از تو سالم بماند اندک است و [[عزیز]] تو هر چند [[عظیم]] باشد کوچک و [[زبون]] است.
پس ای [[دنیا]] از من دور شو. [[سوگند]] به [[خداوند]] برای تو نرم نخواهم شد تا مرا [[فریب]] دهی و [[فرمان]] از تو نخواهم برد تا مرا زبون کنی، آیا مرا میفریبی که در جامه‌های نازک قباطی<ref>قباطی منسوب به قبط است و آن یک نوع لباس نازک بوده که در مصر بافته می‌شود.</ref> [[یمنی]] بخوابم و در فرش‌هایی که بر آنها نقش و نگار ارمن<ref>منظور از فرش‌های منقوشی به نقش ارمن یک نوع فرش زیبا و با ارزش بوده که در ارمنستان میبافتند.</ref> است غوطه‌ور شوم و نفسی گردم که شیرینی و تلخیش آن است که فقط فربه گردد. پس در این صورت چون شتری خواهم بود که بچرد و سرگین اندازد. سوگند به [[خدا]] نفس خود را آن‌چنان [[ریاضت]] دهم که هرگاه قوت خویش را به دست آورد، شادمان شود و در خورشش به نمکی که یافت شود بسازد هرگاه که [[روزه]] گشاید. شاید نعمتی تازه و [[پادشاهی]] عظیم به دست آورد. والسلام <ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ بَعْضَ قُطَّانِ الْبَصْرَةِ (ابن [[ابی الحدید]] نسخه بدل‌های نامه را با «یروی» و «روی» نقل کرده که ما نیز در پاورقی هر قسمت را نقل می‌کنیم. ظاهراً [[ابن ابی الحدید]] این بخش‌ها را از [[شرح نهج البلاغه]] [[قطب راوندی]] گرفته است که در ذیل این نامه آورده است (خوئی، [[منهاج]] البراعه، ج۳، ص۳۹ به بعد). {{متن حدیث|أَنَّ رَجُلَاً مِنْ قُطَّانِ الْبَصْرَةِ}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۰۶؛ بحارالأنوار، ج۳۳، ص۴۷۶.) دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ. وَ کَرَّتْ عَلَیْکُمُ الْجِفَانُ فَکَرَعْتَ، فَأَكَلْتَ أَكْلَ يَتِيمٍ نَهِمٍ، أَوْ ضَبُعٍ قَرِمٍ ( {{متن حدیث|وَ کَثُرَتْ عَلَیْکَ الْجِفَانُ فَکَرَعْتَ، وَ أَكَلْتَ أَكْلَ ذِئْبٍ نَهِمٍ، أَوْ ضَبُعٍ قَرِمٍ}} ). وَ مَا خِلْتُكَ تَأْكُلُ طَعَامَ قَوْمٍ ( {{متن حدیث|وَ مَا حَسِبْتُكَ تَأْكُلُ طَعَامَ قَوْمٍ}}) عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ. وَ اعْلَمُوا أَنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى بِطَمْرَيْهِ يَسُدُّ فَوْرَةَ جُوعِهِ بِقُرْصَيْهِ لَا يَطْعَمُ الْفِلْذَةَ إِلَّا فِي سُنَّةِ أُضْحِيَّتِةِ ({{متن حدیث|قَدِ اكْتَفَى مِنَ الدُّنْیَا بِطَمْرَيْهِ وَ‌سُدُّ فَوْرَةَ جُوعِهِ بِقُرْصَيْهِ لَا يَطْعَمُ الْفِلْذَةَ فِي حَوْلَیْهِ إِلَّا فِي یَوْمٍ أُضْحِيَّتِةِ}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۰۷.) وَ لَنْ تَقْدِرُوا عَلَى ذَلِكَ فَأَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ. فَمَتَاعُ الدُّنْیَا صَائِرٌ إِلَی نَفَادٍ. وَ اللَّهِ مَا ادَّخَرْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْ أَقْطَارِهَا شِبْراً. وَ إِنَّ قُوَّتِي فِیهَا لَبَعْضُ قُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ عِنْدِي أَهْوَنُ مِنْ عَصْفَةٍ مَقِرَةٍ {{متن قرآن|تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}} وَ لَوْ شِئْتُ لَأَهْتَدَيْتُ إِلَى هَذَا الْعَسَلِ الْمُصَفَّى وَ لُبَابِ البُرِّ الْمُرَبَّى حِينَ يُنْضِجُهُ وُقُودُهُ ({{متن حدیث|وَ لَوْ شِئْتُ لَأَهْتَدَيْتُ إِلَى هَذَا الْعَسَلِ الْمُصَفَّى وَ لُبَابِ هَذَا البُرِّ الْمُنَقِّي فضربت هذا بذاك حتى ينضج وقودا و يستحكم معقوداً}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۸۷. ) هَيْهَاتَ أَنْ يَغُرَّنِي مَعْقُودُهُ. وَ لَعَلَّ يَتِيمَاً فِي الْمَدِينَةِ يَتَضَوَّرُ مِنْ سَغَبِهِ، أَأَبِيتُ مِبْطَانَاً، وَ حَوْلِي بُطُونُ غَرْثَى؟ إِذاً يَخْصِمُنِي فِي الْقِيَامَةِ دَهْمٌ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى ( {{متن حدیث|و لعل بالمدينة يتيما تربا يتضور سغبا أ أبيت مبطانا و حولي بطون غرثى إذن يحضرني يوم القيامة و هم من ذكر و أنثى}} و روی: {{متن حدیث|بطون غرثی}} بإضافة {{متن حدیث|بطون إلی غرثی}}. [[ابن ابی الحدید]]، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱۶، ص۲۸۷.)، وَ كَأنْ بِقَائِلُكُمْ يَقُولُ: إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَد قَعَدَ بِهِ الْعَجْزُ عَنْ مُبَارَزَةِ الشُّجْعَانِ وَ مُنَازَعَةِ الْأَقْرَانِ، أَلَمْ تَسْمَعُوا يَقُولُ: {{متن قرآن|فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ}}. وَاللهِ مَا اقْتَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِيَّةٍ وَ لَا بِحَرْكَةٍ غِذَائِيَّةٍ، لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكُوتِيَّةٍ. وَ أَنَا مِنْ أَحْمَدَ{{صل}}، كَالضُّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ. وَاللهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي مَا بَالَيْتُ، وَ لَوْ أَمْكَنَتْنِي مِنْ رِقَابِهَا مَا بَغَيْتُ: {{متن قرآن|وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}}. إِلَيْكِ عَنِّي يَا دُنْيَا، حَبْلُكِ عَلَى غَارِبِكِ، بَثَثْتِ ليَ الْحِبَالَةَ، فَانْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ، وَ رَأَيْتُ آثَارَ مَكَائِدَكَ، فَاجْتَنَبْتُ الْعُبُورَ فِي مَرَاحِضِكِ. أَيْنَ الْقُرُونُ الَّتِي أَفْنَيْتَهَا بِزَخَارِفِكِ، وَ فِي حِبَائِلِكِ أَوْقَعْتِهَا وَ مَتَالِفِكِ. وَ اللهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئيّاً أَوْ طَالاً حِسِّيَّاً لأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللهِ فِي عِبَادٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ، وَأَوْرَدْتِهِمْ مَوارِدَ الْهَلَكَةِ وَ الْأَسَفِ. هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ. مَنْ وَطِيءَ رَحْضَكِ زَلِقَ، وَ مَنْ شَرِبَ مِنْ مَائِكِ شَرِقَ. وَ السَّالِمُ مِنْكِ قَلِيلٌ، وَ عَزِيزُكِ وَإِنْ عَظُمَ حَقِيرٌ ذَلِيلٌ. فَاغْرُبِي عَنِّي، فَوَ اللهِ لَا أَلِينُ لَكِ فتَخْدَعِينِي، وَ لَا أَنْقَادُ لَكِ فَتَذُلِّينِي. أَتَغُرِّينِي بِأَنْ أَنَامَ عَلَى الْقَبَاطِّيِّ مِنَ الْيَمَنِ، وَ أَتَمَرَّغَ فِي مَفْرُوشٌ مِنْ مَنْقُوشِ الْأَرْمَنِ، وَ أَغْذُ وَ نَفْسَاً حُلْوَهَا وَمُزَّهَا لِتَسْمَّنَ، إِذَاً أَكُونَ كَإِبْلٍ تَرْعَى وَ تَبْعَرُ. وَ اللهِ لَأُرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ إِلَى قُوتِهَا إِذَا عَنْهُ نَفَرَتْ، وَتَقْنَعُ بِمِلْحِهَا مَأْدُومَاً إِذَا هِيَ أَفْطَرَتْ، لَعَلَّهَا تَنَالُ نَعِيمَاً، وَ مُلْكَاً كَبِيراً جَسِيمَاً وَ السَّلَامِ}}؛ بری تلمسانی، الجوهرة فی نسب الامام علی و آله، ص۸۱ - ۸۳ و مترجم، ص۸۴ به بعد؛ الجوهره فی نسب النبیّ و اصحابه العشره، ج۲، ص۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 307 - 311.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش