عثمان بن حنیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۰۱: | خط ۴۰۱: | ||
[[طلحه]] و [[زبیر]] به نامههای حضرت پاسخ ندادند. ولی عایشه به آن پاسخ منفی داد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 342 - 349.</ref> | [[طلحه]] و [[زبیر]] به نامههای حضرت پاسخ ندادند. ولی عایشه به آن پاسخ منفی داد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 342 - 349.</ref> | ||
==[[تصمیم]] علی{{ع}} بر [[جهاد]] و تعقیب [[ناکثین]]== | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پس از اطلاع از حرکت [[بیعت]] شکنان به جانب [[بصره]]، [[ابن عباس]]، [[محمد بن ابی بکر]]، [[عمار بن یاسر]] و [[سهل بن حنیف]] را فراخواند و آنان را در جریان حرکت و مسیر این گروه قرار داد. | |||
محمد بن ابی بکر گفت: ای امیرالمؤمنین آنها چه میخواهند؟ حضرت تبسمی کرد و فرمود: آنها به [[خونخواهی عثمان]] برخاستهاند. محمد گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] کسی جز آنها او را نکشت. سپس امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: «اکنون نظریه خود را در این باره بگویید تا بشنوم»<ref>{{متن حدیث|أَشِيرُوا عَلَيَّ بِمَا أَسْمَعُ مِنْكُمُ الْقَوْلَ فِيهِ}}</ref> | |||
[[عمار]] گفت: [[رأی]] درست این است که به جانب [[کوفه]] حرکت کنیم. [[مردم]] آنجا پیرو ما هستند و این [[قوم]] آهنگ بصره دارند. | |||
ابن عباس گفت: ای امیرالمؤمنین نظر من این است که نخست کسانی را به کوفه فرستاده تا برای تو بیعت بگیرند و نامهای به [[ابوموسی اشعری]] بنویس که بیعت کند. سپس به جانب کوفه حرکت کنیم و پس از رسیدن به کوفه، با [[شتاب]] پیش از آنکه آن قوم به بصره برسند [[اقدام]] کنیم. همچنین باید نامهای به [[ام سلمه]] بنویسی که همراه تو حرکت کند در این کار البته برای تو نیرو و قوتی خواهد بود. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: من خود با کسانی که مرا [[همراهی]] میکنند به تعقیب ایشان در مسیر میپردازم. اگر در راه به آنان برسم، فرو میگیرمشان و اگر به آنان نرسیدم به [[مردم کوفه]] [[نامه]] خواهم نوشت و از [[شهرها]] نیروی کمکی خواهم خواست و به سوی آنان خواهم رفت. اما در مورد ام سلمه، من بیرون آوردن او را از خانهاش روا نمیبینم هر چند آن دو مرد نسبت به [[عایشه]] چنان [[رفتار]] کردند<ref>مفید، الجمل، ص۱۲۸؛ مترجم، نبرد جمل، ص۱۴۵. البته در این مأخذ، سؤال محمد بن ابی بکر و پاسخ امیرالمؤمنین{{ع}} موجود نیست.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 350.</ref> | |||
==[[سخنرانی امام علی]]{{ع}} برای [[مردم مدینه]]== | |||
بعد از اینکه حضرت تصمیم به حرکت گرفت، مردم مدینه را برای حرکت [[دعوت]] کرد. [[عبدالله بن جناده]] گوید: در ابتدای [[حکومت علی]]{{ع}}، میخواستم از [[حجاز]] به [[عراق]] بروم، از این روی بعد از [[مراسم]] [[عمره]] به [[مدینه]] رفتم و داخل [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} شدم و شنیدم منادی ندا میکند {{متن حدیث|الصَّلَاةَ جَامِعَةً}}. چون [[مردم]] در [[مسجد]] جمع شدند، علی{{ع}} در حالی که [[شمشیر]] خود را به همراه داشت، حرکت کرد. [[چشمها]]، همه به سوی او [[خیره]] شد. [[حمد]] خدای را به جا آورد و بر [[رسول]] [[صلوات]] فرستاد سپس فرمود: | |||
اما بعد، چون [[خدا]] پیامبرش را - که [[درود خدا]] بر او و خاندانش باد - به سوی خود باز گرفت، با خود گفتیم ما افراد [[خاندان]] و [[عترت]] و [[وارثان]] اوییم و از میان همه [[مردم]]، ما اولیای اوییم، و هیچ کس با ما در مورد [[حکومت]] [[ستیز]] نخواهد کرد و هیچ [[آزمندی]] به [[حق]] ما [[طمع]] نخواهد بست؛ ولی پیشتر از همه، [[خویشان]] ما بر ما شوریدند و [[حکومت پیامبر]] ما را از دست ما ربودند و [[غصب]] کردند و [[امارت]] برای کسی غیر از ما فراهم شد. از آن پس ما [[رعیت]] شدیم آن چنان که هر [[ناتوانی]] در ما طمع بست و هر [[فرومایه]] و [[زبونی]] بر ما [[عزت]] و [[تکبر]] فروخت. چشمهای ما از این پیشامد گریست و سینهها [[خشم]] گرفت و [[جانها]] [[بیتابی]] کرد. | |||
به خدا [[سوگند]] که اگر [[بیم]] جدایی و پراکندگی میان [[مسلمانان]] نبود و این که [[کفر]] به [[قدرت]] خود برگردد و [[دین]] نابود شود، ما به گونه دیگری غیر از آنچه برای آنان بودیم و [[تحمل]] کردیم، میبودیم پس والیانی حکومت را عهدهدار شدند که برای مردم خواهان خیر نبودند. | |||
ای مردم! شما مرا از خانهام بیرون کشیدید و با من [[بیعت]] کردید در حالی که [[حکمرانی]] را نمیپسندیدم و [[دشمن]] داشتم؛ زیرا [[فراست]] و [[زیرکی]] من از آنچه در دلهای بسیاری از شما بود، برایم [[گواهی]] میداد. این دو مرد هم پیشاپیش همه [[بیعت کنندگان]] با من [[بیعت]] کردند و شما این موضوع را میدانید و اینک آن دو، [[پیمان شکنی]] و [[مکر]] کردند و با [[عایشه]] به [[بصره]] رفتند تا جمع شما را به پراکندگی بکشند و شما را رویاروی هم قرار دهند. | |||
پروردگارا! آنان را در قبال کاری که کردهاند سخت فروگیر و فرو افتادن آن دو را جبران مفرمای و [[لغزش]] آن دو را میامرز و آنان را به اندازه فاصله میان دو بار دوشیدن [[ناقه]] یی [که زمانی اندک است] مهلت مده، چون آن دو حقی را که خود رها کردند، میطلبند و خونی را که خود بر [[زمین]] ریختند، میخواهند. | |||
پروردگارا! من [[وعده]] تو را دریافتم که خود فرمودی - و سخنت بر [[حق]] است - بر آن کسی که [[ستم]] شود (خدای او را [[نصرت]] خواهد داد) پروردگارا! وعده مرا (که قول دادی) برآور و مرا به خودم وامگذار که تو بر هر کاری [[توانایی]]<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ لَمَّا قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ{{صل}} قُلْنَا: نَحْنُ أَهْلُهُ وَ وَرَثَتُهُ وَ عِتْرَتُهُ وَ أَوْلِيَاؤُهُ دُونَ النَّاسِ لَا يُنَازِعُنَا سُلْطَانَهُ أَحَدٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي حَقِّنَا طَامِعٌ إِذَا تَنَزَّى لَنَا قَوْمُنَا فَغَصَبُونَا سُلْطَانَ نَبِيِّنَا فَصَارَتِ الْإِمْرَةُ لِغَيْرِنَا وَ صِرْنَا سُوقَةً يَطْمَعُ فِينَا الضَّعِيفُ وَ يَتَعَزَّزُ عَلَيْنَا الذَّلِيلُ فَبَكَتِ الْأَعْيُنُ مِنَّا لِذَلِكَ وَ خَشُنَتِ الصُّدُورُ وَ جَزِعَتِ النُّفُوسُ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ وَ أَنْ يَعُودَ الْكُفْرُ وَ يَبُورَ الدِّينُ لَكُنَّا عَلَى غَيْرِ مَا كُنَّا لَهُمْ عَلَيْهِ فَوَلِيَ الْأَمْرَ وُلَاةٌ لَمْ يَأْلُوا النَّاسَ خَيْراً ثُمَّ اسْتَخْرَجْتُمُونِي أَيُّهَا النَّاسُ مِنْ بَيْتِي فَبَايَعْتُمُونِي عَلَى شَنْإٍ مِنِّي لِأَمْرِكُمْ وَ فِرَاسَةٍ تَصْدُقُنِي عَمَّا فِي قُلُوبِ كَثِيرٍ مِنْكُمْ وَ بَايَعَنِي هَذَانِ الرَّجُلَانِ فِي أَوَّلِ مَنْ بَايَعَ تَعْلَمُونَ ذَلِكَ وَ قَدْ نَكَثَا وَ غَدَرَا وَ نَهَضَا إِلَى الْبَصْرَةِ بِعَائِشَةَ لِيُفَرِّقَا جَمَاعَتَكُمْ وَ يُلْقِيَا بَأْسَكُمْ بَيْنَكُمْ. اللَّهُمَّ فَخُذْهُمَا بِمَا عَمِلَا {{متن قرآن|أَخْذَةً رَابِيَةً}} وَ لَا تَنْعَشْ لَهُمَا صَرْعَةً وَ لَا تُقِلْهُمَا عَثْرَةً وَ لَا تُمْهِلْهُمَا فُوَاقاً فَإِنَّهُمَا يَطْلُبَانِ حَقّاً تَرَكَاهُ وَ دَماً سَفَكَاهُ. اللَّهُمَّ إِنِّي اقْتَضَيْتُكَ وَعْدَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ لِمَنْ بُغِيَ عَلَيْهِ {{متن قرآن|لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ}} اللَّهُمَّ فَأَنْجِزْ لِي مَوْعِدِي وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}؛ بحارالأنوار، ج۳۲، ص۶۱ و ج۲۹، ص۶۳۳؛ محمودی، نهج السعاده، ج۱، ص۲۵۳ - ۲۵۵؛ هر دو به نقل از ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۷ و مترجم، مهدوی، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۴۹، این خطبه را شیخ مفید با اختلاف در عبارات و اختصار در بخش پایانی آن در الارشاد (ج۲، ص۲۴۵) و امالی، ص۱۵۴ نقل کرده است.</ref> | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای تعقیب [[طلحه]] و [[زبیر]] از [[مردم]] [[یاری]] خواست و فرمود: «[[خدا]] را یاری کنید تا شما را یاری کند و کارتان را [[اصلاح]] فرماید» ولی مردم سنگینی کردند. | |||
[[زیاد بن حنظله]] که سنگینی و تأخیر مردم را دید، نزد علی{{ع}} رفت و گفت: هر کسی در این مورد تأخیر کند اما ما بیهیچ گونه تأخیری با تو هستیم و در [[التزام]] تو میجنگیم. | |||
[[ابو الهیثم بن تیهان]] و [[خُزَیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] نیز به پا خواستند و اظهار [[پشتیبانی]] کردند و عهدهدار نصرت علی{{ع}} شدند. | |||
[[ابوقتاده انصاری]] به علی{{ع}} گفت: ای امیرالمؤمنین، [[رسول خدا]]{{صل}} این [[شمشیر]] را بر گردن من بسته است. مدتی بود آن را در نیام داشتم، اکنون [[زمان]] آن فرا رسیده است که آن را برای این [[ستمگران]] که [[امت اسلامی]] را گرفتار [[فساد]] و [[تباهی]] کردهاند، از نیام بیرون کشم و [[دوست]] میدارم که مرا پیشاپیش و در مقدمه [[سپاه]] گسیل فرمایی و چنین کن. | |||
چون علی{{ع}} [[تصمیم]] [[قطعی]] به حرکت به بصره گرفت، [[امیدوار]] بود پیش از رسید [[طلحه]] و [[زبیر]] به [[بصره]]، در راه آنها را ببیند و به [[مدینه]] برگرداند و به و به هنگام حرکت [[تمام بن عباس]] را بر مدینه و [[قثم بن عباس]] را بر [[مکه]] به [[جانشینی]] گماشت و برخی نیز گویند بر مدینه، [[سهل بن حنیف]] را گمارد و در آخر [[ربیع الاول]] [[سال]] سی و ششم، چهارمین ماه [[خلافت]] خود، از مدینه بیرون آمد<ref>نویری نهایة الإرب، ج۵، ص۱۲۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۳.</ref> و افرادی همچون [[عدی بن حاتم]] و زُفَر بن زید که از بزرگان [[بنی اسد]] بود [[قبیله]] خود را برای [[همراهی]] با علی{{ع}} آماده کردند<ref>ابن قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص۵۴. </ref>. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ندا در داد که برای حرکت آماده شوند و همراه هفتصد تن از [[مهاجران]] و [[انصار]] مدینه را ترک کردند، تا این که به [[رَبَذه]] رسید. در آنجا آن گروه رفته بودند و حضرت به آنها دست نیافت. کمی در [[ربذه]] توقف کرد، سپس به جانب بصره روان شد و [[ناکثین]] را تعقیب کرد تا به [[ذی قار]] رسید. در آنجا [[هاشم بن عتبه مِرْقال]] را به همراه نامهای به [[کوفه]] فرستاد و از [[ابوموسی]] خواست که [[مردم]] را برای [[جنگ]] آماده کند<ref>مفید، الجمل، ص۱۲۹.</ref>، اما [[ابو موسی]] [[مخالفت]] کرد. | |||
نویسنده [[عقدالفرید]] مینویسد: جمعیتی که با علی{{ع}} از مدینه بیرون آمدند، چهار هزار نفر بودند که در میان آنها هشتصد تن از انصار و چهار صد نفر از کسانی که در [[بیعت رضوان]] با [[پیامبر]] بودند، حضور داشتند. و [[پرچمدار]] حضرت نیز، [[محمد بن حنفیه]] بود<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۵، ص۶۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۲، ص 351 - 354.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |