پرش به محتوا

ولایت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:


گاهی [[برتری]] [[امامان]] در مقایسه با [[پیامبران الهی]] است. در این فرض نیز بر اساس برخی [[آیات]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}، (بقره/۱۲۴)؛ این آیه دلالت می‌کند که حضرت ابراهیم پس از رسیدن به مقام نبوت، به امامت دست یافت، بنابراین، مرتبه امامت برتر از مرتبه نبوت و امام برتر از نبی است. همچنین آیه مباهله می‌تواند دلیل دیگری باشند؛ چون در این آیه امام علی {{ع}} نفس پیامبر {{صل}} خوانده شده از آنجا که پیامبر اسلام افضل از همه انبیاست، نفس پیامبر نیز برتر از آنان است. (پژوهشکده حج و زیارت، موسوعه رد شبهات، رحمت الله ضیایی، مقاله برتری ائمه بر انبیاء ص۵۹-۶۲).</ref> و [[روایات]]<ref>نمونه از روایات این است که پیامبر فرمود: {{متن حدیث|من أراد أن یری آدم فی علمه ونوحا فی طاعته وإبراهیم فی خلته وموسی فی قربته وعیسی فی صفوته فلینظر إلی علی بن أبی طالب}}. یکی از عالمان شیعه به نام محمود بن حسن خصیمی در دلالت این روایت بر افضلیت امیرمؤمنان گفته است: {{عربی|فالحدیث دل علی أنه اجتمع فیه ما کان متفرقا فیهم وذلک یدل علی أن علیا أفضل من جمیع الأنبیاء سوی محمد {{صل}}}}؛ این روایت دلالت دارد که این صفاتی‌که در پیامبران به طور پراکنده موجود است، یکجا در وجود علی گرد آمده است. به همین دلیل، آن حضرت از همه پیامبران جز پیامبر خاتم، برتری دارد. بحار الانوار، ج۲۱، ص۲۸۱.</ref>، بر آنان برتری دارند.
گاهی [[برتری]] [[امامان]] در مقایسه با [[پیامبران الهی]] است. در این فرض نیز بر اساس برخی [[آیات]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}، (بقره/۱۲۴)؛ این آیه دلالت می‌کند که حضرت ابراهیم پس از رسیدن به مقام نبوت، به امامت دست یافت، بنابراین، مرتبه امامت برتر از مرتبه نبوت و امام برتر از نبی است. همچنین آیه مباهله می‌تواند دلیل دیگری باشند؛ چون در این آیه امام علی {{ع}} نفس پیامبر {{صل}} خوانده شده از آنجا که پیامبر اسلام افضل از همه انبیاست، نفس پیامبر نیز برتر از آنان است. (پژوهشکده حج و زیارت، موسوعه رد شبهات، رحمت الله ضیایی، مقاله برتری ائمه بر انبیاء ص۵۹-۶۲).</ref> و [[روایات]]<ref>نمونه از روایات این است که پیامبر فرمود: {{متن حدیث|من أراد أن یری آدم فی علمه ونوحا فی طاعته وإبراهیم فی خلته وموسی فی قربته وعیسی فی صفوته فلینظر إلی علی بن أبی طالب}}. یکی از عالمان شیعه به نام محمود بن حسن خصیمی در دلالت این روایت بر افضلیت امیرمؤمنان گفته است: {{عربی|فالحدیث دل علی أنه اجتمع فیه ما کان متفرقا فیهم وذلک یدل علی أن علیا أفضل من جمیع الأنبیاء سوی محمد {{صل}}}}؛ این روایت دلالت دارد که این صفاتی‌که در پیامبران به طور پراکنده موجود است، یکجا در وجود علی گرد آمده است. به همین دلیل، آن حضرت از همه پیامبران جز پیامبر خاتم، برتری دارد. بحار الانوار، ج۲۱، ص۲۸۱.</ref>، بر آنان برتری دارند.
==ولایت در کلام اسلامی==
پیش از طرح و بررسی [[شبهات]] [[وهابیت]] درباره ولایت و شرط [[قبولی اعمال]]، مناسب است که اصل موضوع از نگاه [[مکتب شیعه]] طرح و تبیین شود.
به طور کلی، شرط قبولی اعمال، [[ایمان]] و [[اعتقادات]] صحیح است و [[اعمال]] بدون ایمان و [[اعتقاد صحیح]]، مقبول نخواهد بود. در رأس اعتقادات، [[اعتقاد به توحید]] و [[نبوت]] است و سپس [[باور]] به امامت و [[ولایت ائمه]]{{عم}}.
[[اعتقاد]] به ولایت و [[معرفت]] به آن، در [[احادیث]] فراوانی، شرط قبولی اعمال دانسته شده است. برخی این مطلب را از مسلمات و بلکه از [[ضروریات مذهب شیعه]]، و [[اخبار]] در این باب را فوق حد [[تواتر]] دانسته‌اند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۷.</ref>. ازاین‌رو به جهت فراوانی [[روایات]]، از باب نمونه و [[تبرک]]، تنها به چند نمونه اشاره می‌شود:
- {{متن حدیث|عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَال: ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ‌، إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- يَقُولُ: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ‌، مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ‌، وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ}}<ref>کلینی، کافی، ج۳، ص۵۶؛ ج۱، ص۴۵۵.</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود بالاترین مرتبه امر [[دین]] و کلیدش و در همه چیز و مایه [[خرسندی]] [[خدای رحمان]]، پس از [[معرفت امام]]، [[اطاعت]] اوست. همانا [[خدای عزوجل]] می‌فرماید: «هر کس از [[پیامبر]] [[فرمان]] بَرَد، در [[حقیقت]] [[خدا]] را فرمان برده و هر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان [[نگهبان]] نفرستاده‌ایم». همانا اگر مردی شب‌ها را به [[عبادت]] به‌پا خیزد و روزها را روزه‌دارد و تمام اموالش را [[صدقه]] دهد و تمام دوران عمرش را [[حج]] گذارد، اما [[ولایت ولی]] خدا را نشناسد تا از او [[پیروی]] کند و تمام اعمالش با [[راهنمایی]] او باشد، برای او [[حق]] و ثوابی از سوی [[خدای متعال]] نبوده و او از [[اهل]] [[ایمان]] نیست.
{{متن حدیث|عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي حَدِيثٍ قَالَ: مَنْ لَمْ يَأْتِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ حَسَنَةٌ وَ لَمْ يُتَجَاوَزْ لَهُ عَنْ سَيِّئَةٍ}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۱۹.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: کسی که [[روز قیامت]] بدون [[اعتقاد]] به شما [خطاب به [[ابوبصیر]]] در پیشگاه [[خداوند]] حاضر شود، نه حسنه‌ای از او پذیرفته شود و نه سیئه‌ای از او بخشیده شود.
{{متن حدیث|عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ{{ع}} يَقُولُ: «كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّه‌- عَزَّ وَ جَلَّ- بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَاإِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ، فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ‌، وَ هُوَ ضَالٌ مُتَحَيِّرٌ، وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ إِلَی أَنْ قَالَ: وَ إِنْ مَاتَ عَلى هذِهِ الْحَالَةِ، مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ. وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ، قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا؛ فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا {{متن قرآن|كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ}}<ref>«حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آورده‌اند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۱۸.</ref>}}<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۴۴۸-۴۵۰.</ref>.
[[محمد بن مسلم]] گوید شنیدم که [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرمود: هر که [[دینداری]] [[خدای عزوجل]] کند به وسیله عبادتی که خود را در آن به [[زحمت]] افکند، اما [[امام]] و [[پیشوایی]] که [[خدا]] معین کرده، نداشته باشد، زحمتش ناپذیرفته و خود او [[گمراه]] و [[سرگردان]] است و خدا [[اعمال]] او را مبغوض و [[دشمن]] دارد. اگر با این حال بمیرد با [[کفر]] و [[نفاق]] مرده است. بدان ای محمد که [[پیشوایان]] [[جور]] و [[پیروان]] ایشان از [[دین خدا]] برکنارند، خود گمراهند و [[مردم]] را گمراه کنند. اعمالی که انجام می‌دهند، چون خاکستری است که تندبادی در [[روز]] طوفانی به آن تازد، از کردارشان چیزی دست‌گیرشان نشود. این است [[گمراهی]] دور.
{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ إِبْلِيسَ سَجَدَ لِلَّهِ بَعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ التَّكَبُّرِ عُمُرَ الدُّنْيَا مَا نَفَعَهُ ذَلِكَ وَ لَا قَبِلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَمْ يَسْجُدْ لآِدَمَ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْجُدَ لَهُ وَ كَذَلِكَ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْعَاصِيَةُ الْمَفْتُونَةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا صوَ بَعْدَ تَرْكِهِمُ الْإِمَامَ الَّذِي نَصَبَهُ نَبِيُّهُمْ صلَهُمْ فَلَنْ يَقْبَلَ اللَّهُ لَهُمْ عَمَلًا وَ لَنْ يَرْفَعَ لَهُمْ حَسَنَةً حَتَّى يَأْتُوا اللَّهَ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ وَ يَتَوَلَّوُا الْإِمَامَ الَّذِي أُمِرُوا بِوَلَايَتِهِ وَ يَدْخُلُوا مِنَ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۲۰.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: به [[خدا]] گند [[سوگند]]، [[ابلیس]] پس از آن [[نافرمانی]] و [[تکبر]] ([[سجده]] نکردن بر [[آدم]])، اگر به مدت [[عمر]] [[دنیا]] خدا را سجده می‌کرد، مادام که آن‌چنان که خدای بدو [[فرمان]] داده بود بر آدم سجده نمی‌کرد، آن عبادتش سودی نداشت و خدا از وی نمی‌پذیرفت. همچنین است حال این [[امت]] عصیان‌آور فریفته شده که [[ترک اطاعت]] امامی کرده‌اند که پیامبرشان{{صل}} [[نصب]] فرمود. پس [[خداوند]] هرگز عمل ایشان را نپذیرد و [[نیکی]] ایشان را بالا [[نبرد]]، مگر آن‌که به سوی خدا بازآیند از همان راه که فرمانشان داده و [[ولایت]] امامی را سر نهند که خداوند به ولایت او سفارش فرموده و از همان دری وارد شوند که خدا و رسولش بر ایشان گشوده‌اند.
{{متن حدیث|عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}}، قَالَ: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلى خَمْسٍ‌: عَلَى الصَّلَاةِ، وَ الزَّكَاةِ، وَ الْحَجِّ، وَ الصَّوْمِ‌، وَ الْوِلَايَةِ؛ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوِلَايَةِ، فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هذِهِ» يَعْنِي الْوَلَايَةَ}}<ref>کلینی، کافی، ج۳، ص۵۳. در این مورد روایات مشابه زیادی نقل شده است (ر.ک: کافی، ج۳، ص۵۱-۶۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۳-۲۹).</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: [[اسلام]] بر پنج چیز [[استوار]] شده است: «[[نماز]]، [[زکات]]، [[حج]]، [[روزه]] و ولایت». آن‌گونه که به ولایت ندا شده، به چیزی ندا نشده است. اما [[مردم]] به چهار چیز اخذ کردند؛ ولی آخری، یعنی ولایت را رها کردند.
در روایتی مشابه تصریح به [[ولایت امیرمؤمنان]] و [[ائمه]]{{عم}} شده است:
{{متن حدیث|عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ{{ع}} قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ{{عم}}}}<ref>وسائل الشیعة، ج۱، ص۲۵.</ref>.
{{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ لَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} أَيُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فَقُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ فَقَالَ أَمَّا أَفْضَلُ الْبِقَاعِ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ{{ع}} فِي قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ- وَلَايَتِنَا لَمْ يَنْفَعْهُ ذَلِكَ شَيْئاً}}<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۲۲.</ref>.
از [[ابوحمزه ثمالی]] [[روایت]] شده که علی بن الحسین‌{{ع}} از ما پرسید: «کدام [[سرزمین]] [[افضل]] است؟» پس گفتیم: «[[خدا]] و [[رسول]] او و فرزند رسول او داناترند». پس گفت: «اما افضل [[سرزمین‌ها]] ما بین [[رکن و مقام]] است و اگر کسی چندان [[عمر]] کند که نوح{{ع}} در [[قوم]] خود عمر کرد، ۹۵۰ سال، چنان‌که [[روز]] را [[روزه]] بدارد و شب را در آن مکان به [[نماز]] بایستد، آن‌گاه خدا را بدون [[ولایت]] ما [[دیدار]] کند، این همه هیچ سودی برای او نخواهد داشت».
هرچند برخی از [[روایات]] مورد نظر صحیحه هستند، مانند صحیحه [[محمد بن مسلم]] و [[ابی‌حمزه]]<ref>موسوی عاملی، مدارک الأحکام، ج۷، ص۷۵ و ۷۶.</ref>، اما از آنجا که این روایات در حد [[تواتر]]<ref>ر.ک: وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۱۸-۱۲۵. صاحب وسائل در این باب نوزده روایت ذکر کرده و در پایان می‌نویسد: «روایات در این باره جداً فراوان است»؛ یعنی علاوه بر این نوزده روایت، روایات دیگری نیز در این مورد وجود دارد.</ref> و بلکه به نظر برخی فوق حد تواتر<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۷.</ref> هستند، ازاین‌رو نیازی به [[بررسی سندی]] روایات مذکور نیست و از بررسی سندی صرف‌نظر و چند نکته درباره محتوای روایات بیان می‌شود.
'''نکته اول''': در این مطلب که مراد از روایات فوق، این است که ولایت و [[امامت]] شرط [[صحت]] [[اعمال]] و [[عبادات]] است و در صورت فقدان آن، عبادات [[باطل]] است یا ولایت شرط قبول است و در صورت نپذیرفتن آن، اعمال گرچه صحیح‌اند، ولی مقبول نیستند، میان [[علمای شیعه]] [[اختلاف]] است. عده زیادی از [[علما]] [[پذیرش ولایت]] را شرط صحت عبادات دانسته و اعمال [[مخالفان]] را باطل می‌دانند<ref>ر.ک: موسوی عاملی، مدارک الأحکام، ج۷، ص۷۵؛ طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج۲، ص۲۱۴؛ خویی، موسوعة الإمام الخوئی، ج۲۱، ص۴۵۲-۴۵۴ (محقق خویی بر این مطلب ادعای عدم خلاف کرده است)؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۱۸؛ طباطبایی، الغایة القصوی فی التعلیق علی العروة الوثقی، ص۲۸۷. در منبع اخیر بر شرطیت ولایت (ایمان) در صحت عبادات ادعای اجماع شده است.</ref>. ازاین‌رو [[مخالفان]] دو [[عقاب]] خواهند داشت: یکی بر ترک [[ولایت]] و دیگری بر ترک [[عبادات]]. در مقابل گروهی ولایت را شرط قبول و [[استحقاق]] یا ترتّب [[ثواب]] دانسته‌اند<ref>ر.ک: العروة الوثقی (المحشی)، حاشیه محقق بروجردی و کاشف الغطاء، ج۳، ص۶۱۲ و ۶۱۳؛ سبحانی، المحصول فی علم الاصول، ج۱، ص۱۸۰ و ۱۸۱؛ درس خارج فقه آیت‌الله شبیری زنجانی، مورخه: ۱۸/۹/۱۳۸۸.</ref>. در این صورت، [[اعمال]] مخالفان گرچه صحیح است و اعاده و [[قضا]] ندارد، ولی بدون [[اعتقاد]] به [[ولایت ائمه]]{{عم}} مقبول [[خداوند]] نیست و به تعبیر برخی [[روایات]]<ref>کلینی، کافی، ج۲، ص۴۰۸ و ۴۰۹؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۲۰.</ref> بالا نخواهد رفت. ازاین‌رو ثوابی بر آنها مترتب نخواهد بود.
در برخی از روایات به [[عدم قبولی اعمال]] مخالفان تصریح شده<ref>ر.ک: روایت دوم، سوم و چهارم از بخش تبیین مسئله.</ref> و در برخی دیگر هم تعابیری مانند [[حق]] ثواب ندارند یا عدم انتفاع مخالفان از اعمالشان<ref>ر.ک: روایت اول و ششم از بخش تبیین مسئله.</ref> بیان شده که می‌توان آنها را نیز بر شرطیت ولایت برای [[قبولی اعمال]] حمل کرد. به هر حال، مسئله اختلافی است و بررسی آن مجال وسیعی می‌طلبد و از حوصله این نوشتار خارج است.
در هر صورت، خواه اعتقاد به ولایت و [[امامت]] را شرط [[صحت]] بدانیم و خواه شرط قبول، اعمال و عبادات مخالفان ولایت و امامت اثر و ثواب و پاداشی نخواهد داشت. تفاوت این دو دیدگاه در این است در صورتی که ولایت شرط صحت باشد، عقاب و [[مجازات]] مخالف ولایت، هم به جهت عدم اعتقاد به ولایت خواهد بود و هم به جهت ترک عبادات؛ ولی در صورت قول به شرطیت [[ولایت]] برای [[قبولی اعمال]]، عقابی جهت ترک [[عبادات]] نخواهد بود.
'''نکته دوم''': در برخی [[روایات]]، ولایت با برخی از [[اعمال]] و [[فروع دین]]، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] مقایسه شده است. از آنجا که ولایت و [[امامت]] مربوط به [[عقیده]] و [[اصول دین]] و اعمالی مانند نماز و روزه از فروع دین است، ازاین‌رو هرگاه فروع دین با اصول دین و آنچه مربوط به عقیده است، مقایسه شوند، اصول دین بر آنها مقدم بوده و ترجیح دارد. بنابراین اگر بین نماز و [[زکات]] با [[توحید]] مقایسه شود، روشن است که توحید مقدم است؛ چون مربوط به عقیده و از اصول است. همچنین اگر بین نماز و زکات و [[نبوت]] مقایسه شود، باز همین [[حکم]] را خواهد داشت.
بر همین اساس، ولایت بر فروعات مانند، نماز، روزه و... مقدم است؛ اما اگر توحید و نبوت با ولایت مقایسه شود، روشن است که نبوت و توحید مقدم بر ولایت هستند؛ زیرا توحید و نبوت اصل هستند و ولایت و امامت فرع آنهاست<ref>عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ص۱۴۲.</ref>.
'''نکته سوم''': مقصود از [[دین]] و [[اسلام]] در این روایات، بالاترین درجه اسلام، یعنی {{عربی| جميع ما جاء به النبي{{صل}} من الدين [[الحق]]}} است. در این صورت [[مؤمن]] و [[مسلمان]] مترادف خواهند بود<ref>مازندرانی، شرح الکافی (الأصول و الروضة)، ج۸، ص۵۷.</ref>.
'''نکته چهارم''': از بعضی روایات استفاده می‌شود که اسلام یک مرکبی است که با انتفای هر جزئی، سایر اجزا نیز منتفی می‌گردند. ولایت بدون نماز ولایت نیست، کمااینکه نماز بدون ولایت نیز نماز نیست<ref>عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ص۱۴۲.</ref>؛ مثل این [[روایت]] که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: «سنگ بنای اسلام سه چیز است: نماز، زکات، ولایت و هیچ‌کدام صحیح نیست، مگر اینکه آن دوی دیگر نیز وجود داشته باشند»<ref>کلینی، کافی، ج۳، ص۵۳.</ref>.
نکته پنجم: ادله‌ای که دلالت می‌کند اعمال [[منکران ولایت]] یا امامت مقبول یا صحیح نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روی [[عناد]] و لجاج و [[تعصب]] باشد؛ اما مخالفت‌ها و انکارهایی که صرفاً عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم [[قصور]] است نه تقصیر، مورد نظر [[آیات]] و [[روایات]] نیست. این‌گونه [[منکران]] از نظر [[قرآن کریم]]، [[مستضعف]]<ref>اشاره به آیات ۹۷-۹۹ سوره نساء.</ref> و {{متن قرآن|مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«و دیگرانی هستند که وانهاده به فرمان خداوندند، یا عذابشان می‌فرماید و یا آنان را می‌بخشاید و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۱۰۶.</ref> به شمار می‌روند<ref>مطهری، مجموعه آثار (عدل الهی)، ج۱، ص۳۴۲. «مستضعفین» یعنی بیچارگان و دست‌نارسان. {{متن قرآن|مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ}} یعنی کسانی که درباره آنها باید گفت کار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوی که حکمت و رحمتش ایجاب می‌کند، عمل خواهد کرد (مجموعه آثار (عدل الهی)، ج۱، ص۳۲۰).</ref>.
بر اساس [[آیات شریفه]] ۹۷-۹۹ [[سوره نساء]]، [[جهل]] به [[معارف دین]]، در صورتی که ناشی از قصور و [[ضعف]] باشد و خود [[انسان]] [[جاهل]] هیچ دخالتی در آن قصور و در آن ضعف نداشته باشد - به اصطلاح جاهل قاصر باشد، نه مقصر - در درگاه [[خدای عزوجل]] معذور است. بنابراین کسی که به کلی از [[دین حق]] [[غافل]] است یا به بعضی از [[معارف]] حقه آن، مثل [[ولایت]] و [[امامت]] جاهل است و عنادی هم با [[حق]] ندارد و جهل و غفلتش نیز مستند به کوتاهی و [[سوء]] [[اختیار]] خودش نیست، چنین کسی مستضعف بوده و مصداق [[آیه شریفه]] است. ازاین‌رو او [[گناهکار]] نبوده و معذور است. امر او نیز محول به [[خدای تعالی]] است و [[امید]] می‌رود که [[خداوند]] آنها را مورد [[عفو]] خود قرار دهد<ref>ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۵۱ و ۵۲.</ref>. روایات فروانی نیز دال بر این مطلب نقل شده است که به ذکر یک مورد بسنده می‌کنیم.
در روایتی اسماعیل جُعفی نقل می‌کند که از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیدم: «آن [[دینی]] که [[بندگان خدا]] نمی‌توانند درباره آن جاهل باشند، چیست؟» حضرت فرمود:
[[دین]] دامنه وسیعی دارد و آن طور که [[مردم]] پنداشته‌اند، دشوار نیست؛ لیکن [[خوارج]]، خودشان از [[نادانی]] و [[جهل]] بر خود تنگ گرفتند. عرضه داشتم: «فدایت شوم، [[اجازه]] می‌دهی من آن [[دینی]] که به آن معتقدم را بر شما عرضه کنم؟» فرمود: «بله». عرض کردم: [[شهادت]] می‌دهم به اینکه معبودی جز [[الله تعالی]] نیست و اینکه محمد{{صل}} [[بنده]] او و [[رسول]] اوست و بدان‌چه آن حضرت از نزد [[خدای تعالی]] آورده، [[اقرار]] دارم و شما [[اهل بیت]] را [[دوست]] می‌دارم و به [[ولایت]] شما معتقدم؛ از [[دشمنان]] شما و هر کس که بر شما مسلط شد و بر شما تفوق و [[امارت]] کرد و هر کس که به شما در حقتان [[ظلم]] روا داشت، بیزارم». [[امام]]{{ع}} فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]] تو هیچ چیز از امر [[دین]] را [[جاهل]] نیستی و این دینی که تو بر من عرضه کردی، به خدا سوگند همان دینی است که ما به آن معتقدیم». پرسیدم: «آیا کسی که به این امر و این [[معتقدات]] [[معرفت]] ندارد، از [[مؤاخذه]] و [[عقاب]] خدا [[جان]] سالم به‌در می‌برد؟» فرمود: «احدی از آنها سالم نمی‌ماند، مگر [[مستضعفین]].»..<ref>کلینی، کافی، ج۴، ص۱۸۱، ۱۸۲ و ۱۷۸-۱۸۵.</ref>.
با توجه به آنچه گذشت، معلوم می‌شود وقتی [[خداوند]] به [[ولایت اهل بیت]]{{عم}} امر کرده و آنان را معرفی نموده است که [[مسلمانان]] [[احکام]] خود را از آنان بگیرند، اگر کسی آنان را رها کند و [[اعمال]] خود را طبق [[قیاس]] و [[استحسان]] و... به دست آورده و عمل کند، ممکن است عمل او صحیح باشد (بنابر اینکه ولایت را شرط قبول بدانیم نه [[صحت]])، اما مقبول نبوده و [[اجر]] و ثوابی نخواهد داشت؛ زیرا از راهی که خداوند به آن امر کرده، نرفته است. البته در این مسئله میان [[جاهل قاصر و مقصر]] تفاوت است. مقصود از کسانی که اعمالشان اجر و ثوابی ندارد، [[جاهلان]] مقصرند؛ نه قاصر. بنابراین شامل کسانی که [[حق]] را نشناخته‌اند و به همان [[اعتقادات]] خود [[معتقد]] و پایبندند و [[یقین]] به [[صحت]] [[مذهب]] خود دارند - گرچه این یقین [[مطابق با واقع]] نباشد - نمی‌شود؛ زیرا این یقین برای آنان [[حجت]] است و نزد [[خداوند]] معذورند.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال (مقاله)| مقاله «پذیرش ولایت ائمه شرط قبولی اعمال»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]]، ص۱۰۴-۱۱۴.</ref>


==[[شبهات]]==
==[[شبهات]]==
۱۱۲٬۹۹۸

ویرایش