اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←مبانی علم اخلاق
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
=== مبانی علم اخلاق === | === مبانی علم اخلاق === | ||
«علم اخلاق» بر اساس هر گرایشی بر مبانیای [[استوار]] است. مهمترین این مبانی از دیدگاه [[اسلام]] عبارتاند از: | «علم اخلاق» بر اساس هر گرایشی بر مبانیای [[استوار]] است. مهمترین این مبانی از دیدگاه [[اسلام]] عبارتاند از: | ||
# توحیدی بودن: نظام اخلاقی اسلام چنانکه امام خمینی خاطرنشان کرده است، تنها بیان [[صفات پسندیده]] یا [[نفی]] [[صفات رذیله]] نیست، بلکه علم اخلاق مقدمه برای [[تهذیب نفس]] و آن نیز مقدمه برای رسیدن به [[معرفت]] و توحید است؛ زیرا با رذیلتهای اخلاقی که [[حجاب]] قلب محسوب میشوند، [[انسان]] نمیتواند به مقصد اصلی که معرفت و توحید است، برسد<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰.</ref>؛ از اینرو [[تهذیب اخلاق]] برای این است که [[انسانی]] [[الهی]] [[تربیت]] شود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۲.</ref> و به [[قرب الهی]] برسد<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۲.</ref>؛ در غیر این صورت [[انسان]] از مرتبه حیوانیت عبور نکرده است و تنها درجاتی از [[سعادت]] حیوانی را کسب کرده است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳-۴۸۴؛ جوادی آملی، صورت و سیرت، ۷۷.</ref>. | # '''توحیدی بودن:''' نظام اخلاقی اسلام چنانکه امام خمینی خاطرنشان کرده است، تنها بیان [[صفات پسندیده]] یا [[نفی]] [[صفات رذیله]] نیست، بلکه علم اخلاق مقدمه برای [[تهذیب نفس]] و آن نیز مقدمه برای رسیدن به [[معرفت]] و توحید است؛ زیرا با رذیلتهای اخلاقی که [[حجاب]] قلب محسوب میشوند، [[انسان]] نمیتواند به مقصد اصلی که معرفت و توحید است، برسد<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰.</ref>؛ از اینرو [[تهذیب اخلاق]] برای این است که [[انسانی]] [[الهی]] [[تربیت]] شود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۲.</ref> و به [[قرب الهی]] برسد<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۲.</ref>؛ در غیر این صورت [[انسان]] از مرتبه حیوانیت عبور نکرده است و تنها درجاتی از [[سعادت]] حیوانی را کسب کرده است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳-۴۸۴؛ جوادی آملی، صورت و سیرت، ۷۷.</ref>. | ||
# فطری بودن: [[قرآن کریم]] [[فطرت انسان]] را فطرتی الهی معرفی کرده است: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> از دیدگاه [[امام خمینی]] [[انسان]] بر اساس [[فطرت]] خود متوجه خیر و کمال است و از نقص و [[شرور]] تنفر دارد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲-۳۳؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۷۹.</ref>. ایشان در کتابهای [[اخلاقی]] خود با تحلیل رابطه فطرت با مقولات اخلاقی، در این زمینه نوآوریهای مهمی را مطرح کرده است که خیر را لازمه فطرت مخموره و اضداد و مقابل آن را ناشی از فطرت محجوبه دانسته<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۷۷-۲۷۹.</ref> و [[معتقد]] است فطرت انسان بر [[استقامت]] و [[حبّ]] به خیر سرشته شده است؛ اما خود انسان به سبب مشغولشدن به کثرات و طبیعت، سبب [[حجاب]] بر فطرت خویش میشود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۰.</ref>. ایشان هر یک از [[کمالها]] و رذیلتها را از فطریاتی میداند که انسان در بهفعلیت رساندن آن مختار است<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۶۸.</ref>. | # '''فطری بودن:''' [[قرآن کریم]] [[فطرت انسان]] را فطرتی الهی معرفی کرده است: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> از دیدگاه [[امام خمینی]] [[انسان]] بر اساس [[فطرت]] خود متوجه خیر و کمال است و از نقص و [[شرور]] تنفر دارد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲-۳۳؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۷۹.</ref>. ایشان در کتابهای [[اخلاقی]] خود با تحلیل رابطه فطرت با مقولات اخلاقی، در این زمینه نوآوریهای مهمی را مطرح کرده است که خیر را لازمه فطرت مخموره و اضداد و مقابل آن را ناشی از فطرت محجوبه دانسته<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۷۷-۲۷۹.</ref> و [[معتقد]] است فطرت انسان بر [[استقامت]] و [[حبّ]] به خیر سرشته شده است؛ اما خود انسان به سبب مشغولشدن به کثرات و طبیعت، سبب [[حجاب]] بر فطرت خویش میشود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۰.</ref>. ایشان هر یک از [[کمالها]] و رذیلتها را از فطریاتی میداند که انسان در بهفعلیت رساندن آن مختار است<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۶۸.</ref>. | ||
# عقلی بودن [[حسن و قبح افعال]]: بیشتر [[حکما]] و [[اندیشمندان اسلامی]] حسن و قبح افعال را عقلی میدانند و آن را از مدرکات [[عقل عملی]] میشمارند، مانند [[ادراک]] حسن عدل و قبح ظلم<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۳/۳۵۱؛ حلی، الباب الحادی عشر، ۲۵.</ref>. برخی متکلمان اشعری کارکرد عقل عملی را قبول ندارند و معتقدند [[قبیح]] آن چیزی است که [[شارع]] از آن [[نهی]] کرده و حسن آن چیزی است که به آن امر کرده است<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۸۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۸۱-۱۸۶.</ref>. امام خمینی معتقد است بعضی [[ادراکات]] عقل عملی مانند ادراک حسن و قبح ذاتی [[افعال]] مانند حسن [[صدق]] و [[قبح]] [[کذب]]؛ البته این با قطع نظر از عوارض و عناوین عارض بر آنان است<ref>امام خمینی، مکاسب، ۲/۱۱۲-۱۱۴.</ref>. از اینرو ایشان در مباحث [[فقهی]] قائل است [[عقل]] در مواردی میتواند [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[احکام]] را ادراک کند<ref>امام خمینی، مکاسب، ۱/۲۵۱؛ امام خمینی، البیع، ۳/۵۸۸.</ref>. | # '''عقلی بودن [[حسن و قبح افعال]]:''' بیشتر [[حکما]] و [[اندیشمندان اسلامی]] حسن و قبح افعال را عقلی میدانند و آن را از مدرکات [[عقل عملی]] میشمارند، مانند [[ادراک]] حسن عدل و قبح ظلم<ref>قاضیعبدالجبار، المغنی، ۱۳/۳۵۱؛ حلی، الباب الحادی عشر، ۲۵.</ref>. برخی متکلمان اشعری کارکرد عقل عملی را قبول ندارند و معتقدند [[قبیح]] آن چیزی است که [[شارع]] از آن [[نهی]] کرده و حسن آن چیزی است که به آن امر کرده است<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۸۴؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۸۱-۱۸۶.</ref>. امام خمینی معتقد است بعضی [[ادراکات]] عقل عملی مانند ادراک حسن و قبح ذاتی [[افعال]] مانند حسن [[صدق]] و [[قبح]] [[کذب]]؛ البته این با قطع نظر از عوارض و عناوین عارض بر آنان است<ref>امام خمینی، مکاسب، ۲/۱۱۲-۱۱۴.</ref>. از اینرو ایشان در مباحث [[فقهی]] قائل است [[عقل]] در مواردی میتواند [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[احکام]] را ادراک کند<ref>امام خمینی، مکاسب، ۱/۲۵۱؛ امام خمینی، البیع، ۳/۵۸۸.</ref>. | ||
# اختیاری بودن: [[اندیشمندان اسلامی]] بر این نکته تاکید کردهاند که شکلگیری و [[تغییر]] [[خُلق]] امری اختیاری است؛ بنابراین حصول صفات نیکو و [[زشت]] امری اکتسابی است<ref>فارابی، سعادت، ۴۵-۴۶.</ref>؛ ولی درباره اینکه [[اخلاق]] و ملکات نفسانی ذاتی و جبلی انسان است یا اکتسابی، چند نظر وجود دارد: | # '''اختیاری بودن:''' [[اندیشمندان اسلامی]] بر این نکته تاکید کردهاند که شکلگیری و [[تغییر]] [[خُلق]] امری اختیاری است؛ بنابراین حصول صفات نیکو و [[زشت]] امری اکتسابی است<ref>فارابی، سعادت، ۴۵-۴۶.</ref>؛ ولی درباره اینکه [[اخلاق]] و ملکات نفسانی ذاتی و جبلی انسان است یا اکتسابی، چند نظر وجود دارد: | ||
## رواقیان [[مردم]] را در طبع [[پاک]] و [[نیکوکار]] میدانند و معتقدند هر کسی دارای خلقی نیکوست؛ اما این [[خلق]] پاک بر اثر [[همنشینی]] با [[اشرار]]، به [[رذیلت]] تبدیل میشود که دیگر با [[تادیب]] هم [[اصلاح]] نخواهند شد<ref> ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶.</ref>. | ## رواقیان [[مردم]] را در طبع [[پاک]] و [[نیکوکار]] میدانند و معتقدند هر کسی دارای خلقی نیکوست؛ اما این [[خلق]] پاک بر اثر [[همنشینی]] با [[اشرار]]، به [[رذیلت]] تبدیل میشود که دیگر با [[تادیب]] هم [[اصلاح]] نخواهند شد<ref> ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶.</ref>. | ||
## [[ابن مسکویه]] همانند [[ارسطو]] معتقد است اخلاق و صفات بد برای انسان ذاتی و طبیعی نیست و [[انسانها]] قابلیت [[تغییر]] [[اخلاق]] و خصلتهای خود را بهسرعت یا کندی دارند<ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵.</ref>. | ## [[ابن مسکویه]] همانند [[ارسطو]] معتقد است اخلاق و صفات بد برای انسان ذاتی و طبیعی نیست و [[انسانها]] قابلیت [[تغییر]] [[اخلاق]] و خصلتهای خود را بهسرعت یا کندی دارند<ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۵۵.</ref>. |