علم غیب معصوم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = علم | | موضوع مرتبط = علم معصوم | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== | == معناشناسی == | ||
[[علم]] در لغت در برابر [[جهل]] به کار میرود و علم به یک شیء سبب میشود تا [[انسان]]، آن را از غیر آن بازشناسد<ref>[[ناصرالدین اوجاقی|اوجاقی، ناصرالدین]]، [[علم امام از دیدگاه کلام امامیه (پایاننامه)|علم امام از دیدگاه کلام امامیه]]، ص۲۸.</ref>. و [[غیب]] هر آن چیزی است که از انسان پنهان باشد، چه از جهت [[زمان]] مانند امور گذشته و [[آینده]]، چه از جهت مکان مانند آنچه در زمان حال است ولی در مکانی است دور از انسان و حواس پنجگانه آن را [[درک]] نمیکند، یا از جهت آنکه خود به خود مخفی است، مانند مطالبی که به قوۀ [[فکر]] و [[تأمل]] هم حاصل نمیگردد<ref>[[محمد باقر مجلسی|مجلسی، محمد باقر]]، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۳، ص۱۱۱.</ref>.<ref>[[محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا]]، [[محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین]]، [[علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲.</ref> | |||
== خبرهای غیبی امیرالمؤمنین {{ع}} در نهج البلاغه == | در [[قرآن کریم]]، لفظ غیب بر حوادث گذشته و آینده اطلاق شده است. مثلاً پس از بیان داستان [[حضرت نوح]] میفرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيها إِلَيْكَ}}<ref>سورۀ هود، آیۀ ۴۹.</ref> که از گذشته [[اخبار]] شده است. در آیۀ {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ الَّذي كَفَرَ بِآياتِنا وَ قالَ لَأُوتَيَنَّ مالاً وَ وَلَدا * أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا}}<ref>«آیا دیدى آن کسی را كه به آیات ما کفر ورزید و گفت قطعا به من مال و فرزند [بسیار] داده خواهد شد* آیا بر غیب آگاه شده یا از [خدای] رحمان عهدی گرفته است» سورۀ مریم، آیۀ ۷۷ و ۷۸.</ref>، غیب به آینده اطلاق شده است و در آیۀ {{متن قرآن|ارْجِعُوا إِلى أَبيكُمْ فَقُولُوا يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظين}}<ref>«پیش پدرتان بازگردید و بگویید اى پدر پسرت دزدى کرده و ما جز آنچه میدانیم گواهى نمیدهیم و ما نگهبان غیب نبودیم» سورۀ یوسف، آیۀ ۸۱.</ref> [[غیب]] برای اموری به کار رفته که در [[زمان]] حال اتفاق افتاده است، ولی از حواس پنجگانه غایب میباشد<ref>[[علی نمازی شاهرودی|نمازی شاهرودی، علی]]، [[علم غیب ۲ (کتاب)|علم غیب]]، ص۳۲.</ref>.<ref>[[محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا]]، [[محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین]]، [[علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲.</ref> | ||
== [[خبرهای غیبی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] == | |||
در کتاب نهج البلاغه تعدادی از [[اخبار غیبی]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} بیان شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم: | |||
=== [[جنگ نهروان]] === | === [[جنگ نهروان]] === | ||
هنگامی که [[حضرت علی]]{{ع}} [[تصمیم]] گرفتند به [[جنگ با خوارج]] بروند، [[اصحاب]] به ایشان عرضه داشتند که آنها از پل عبور کردهاند، حضرت در پاسخِ به ایشان، سه [[پیشگویی]] بیان نمودند: {{متن حدیث|مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ، وَ اللَّهِ لَا یُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا یَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَة}}<ref>[[سید رضی]]، محمد بن حسین، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، ص۹۳.</ref> ابتدا فرمودند که [[خوارج]] از پل عبور نکردهاند و بعد بیان میدارند که از سپاه ایشان بیش از ده نفر کشته نخواهد شد و از [[سپاه]] [[دشمن]] نیز بیش از ده نفر زنده نخواهد ماند. [[تاریخ]] نیز بیان میدارد با اینکه به [[تواتر]] به حضرت خبر دادند که [[لشکر]] از [[نهر]] گذشتهاند، حضرت آن را [[انکار]] نمودند و سرانجام همان شد که حضرت فرموده بودند و سپاه خوارج قبل از نهر، از بین رفتند<ref>مسعودی، مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، ج ۲، ص۴۰۵.</ref> و همانطور که حضرت بیان فرمودند تعداد شهدای لشکر [[امام]]{{ع}} بیش از ده نفر نشد و از خوارج بیش از ده نفر زنده نماندند<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۴۰.</ref>.<ref>محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا، محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین، [[علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲.</ref> | |||
=== عدم هلاکت تمام خوارج === | |||
=== عدم [[هلاکت]] تمام [[خوارج]] === | |||
=== کلام حضرت در مورد مروان === | وقتی خوارج کشته شدند به حضرت خبر دادند که تمام آنها به هلاکت رسیدهاند. حضرت فرمودند: «به [[خدا]] [[سوگند]] اینگونه نیست و همۀ آنها از بین نرفتهاند. آنها نطفههایی هستند که در اصلاب مردان و رحم [[زنان]] قرار دارند. هرگاه شاخی از سر آنان برآید، قطع میشود تا اینکه آخرین آنها به [[دزدی]] روی آورند<ref>[[سید رضی|سید رضی، محمد بن حسین]]، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، ص۹۳.</ref>. همین طور هم شد: [[دعوت]] خوارج رو به اضمحلال گذاشت، [[یاران]] آن از بین رفتند سرانجامشان به [[راهزنی]] رسیده و متظاهر به [[فسق]] شدند تا اینکه امر ایشان به دست ولید بن [[طریف]] [[شیبانی]] افتاد و [[رشید]] بن [[مهدی]] ـ [[حاکم]] وقت ـ کسی به سراغ او فرستاد و سرش را جدا کرد. سپس آنها در ایام [[متوکل]] خروج کرده، به راهزنی مشغول شده و راهها را [[ناامن]] مینمودند<ref> [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، ص۶۲۰.</ref>.<ref>[[محمد رضا شاهرودیشاهرودی، محمد رضا]]، [[محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین]]، [[علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲.</ref> | ||
=== [[کلام]] حضرت در مورد [[مروان]] === | |||
[[مروان حکم]] در [[جنگ جمل]] [[اسیر]] شد، او [[حسنین]]{{عم}} را [[شفیع]] قرار داد، و ایشان نزد پدرشان [[شفاعت]] او را کردند؛ لذا حضرت او را [[آزاد]] کرد. سپس از پدر پرسیدند که آیا او با شما [[بیعت]] میکند؟ حضرت فرمودند: آیا بعد از [[مرگ عثمان]] با من بیعت نکرد؟! من به بیعت او نیازی ندارم، [[دست]] او دست [[یهودی]] است و به [[نیرنگ]] و [[خدعه]] [[عادت]] دارد، اگر هم بیعت نماید به وقتش خواهد [[شکست]]، بعد حضرت چند نکته از [[عالم غیب]] بیان میدارند و میفرمایند: {{عربی|أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ، وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ، وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وَلَدِهِ یَوْماً أَحْمَر}}؛ [[مروان]] [[حکومتی]] خواهد داشت به اندازهای که سگ بینیاش را بلیسد و [[فرزندان]] چهارگانهای خواهد داشت که [[روزگار]] [[مردم]] را سرخ خواهند کرد»<ref>[[سید رضی|سید رضی، محمد بن حسین]]، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، ص۱۰۲.</ref>. | |||
=== پیشگوییِ به حکومت رسیدن معاویه === | |||
مروان مدتی بعد از یزید به [[حکومت]] رسید و آنگونه که [[امیرالمؤمنین]] [[پیشگویی]] فرموده بودند، به [[شهادت]] [[تاریخ]]، حکومت او کمتر از ده ماه به پایان رسید<ref>مسعودی، مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، ج ۳، ص۸۹ و....</ref>. او بعد از آنکه به اوضاع مسلط شد برای [[عبدالملک]] و [[عبدالعزیز]] به [[ولایتعهدی]] [[بیعت]] گرفت<ref>تاریخ الطبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، ج ۵، ص۶۱۰.</ref>.<ref>[[محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا]]، [[محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین]]، [[علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲.</ref> | |||
بعد از مروان پسرش عبدالملک به حکومت رسید، او نخستین خلیفۀ [[بخیل]] بود و از شدت [[بخل]] به او "رشح الحجارة" میگفتند. نخستین کسی بود که مردم را از [[امر به معروف]] باز داشت و گفت: هر کس مرا به تقوای [[خدا]] بخواند گردن او را خواهم زد! او [[حجاج بن یوسف ثقفی]] خون خوار را بر مردم مسلط کرد. حجاج به دستور او [[کعبه]] را به منجنیق بست و عدۀ بسیاری را گردن زد. کار عبدالملک به جایی رسید که به یکی از دوستانش گفت: از انجام [[کار خیر]]، خوشحال نمیشوم و از انجام کار بد ناراحت نمیگردم. در پاسخ به او گفت {{عربی|«الآن تكامل فیك موت القلب»}} [[بشر بن مروان]] نیز [[حاکم کوفه]] شد. [[بشر]] ملازم شراب بود و به آن اعتیاد پیدا کرده بود و مردم میدانستند که او شراب را رها نخواهد کرد. بشر زمانی که مست میکرد، میگفت {{عربی|«خضّبوا یدیّ»}} دو دست مرا (به [[خون]]) [[خضاب]] کنید. و میگفت سر عبیدالله بن أبی بكرة را برای من بیاورید. [[عبدالعزیز]] بن [[مروان]] هم [[حاکم مصر]] شد. [[پیشگویی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در مورد چهار فرزند مروان نیز به [[حقیقت]] پیوست<ref>[[محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا]]، [[محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین]]، [[علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲.</ref>. | |||
=== پیشگوییِ به [[حکومت]] رسیدن [[معاویه]] === | |||
حضرت امیرالمؤمنین{{ع}} در دوران حکومت خود، ضمن خطبهای حکومت یافتن معاویه را پیشگویی نمودند و فرمودند: به زودى بعد از من مردى گلوگشاد و شكمگنده بر شما مسلط مىشود، او هر چه دستش رسد حریصانه مىبلعد و به دنبال نایافته مىگردد. او را بکشید، در حالیکه میدانم این کار را نخواهید کرد<ref>[[سید رضی|سید رضی، محمد بن حسین]]، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، ص۹۲.</ref>. | |||
چند ماه پس از [[شهادت]] امیرالمؤمنین{{ع}} معاویه به حکومت رسید. او مردی [[شکمباره]] بود. [[پیامبر]] روزی به دنبال معاویه فرستادند، ولی او در حال [[غذا خوردن]] بود و پاسخ پیامبر را نداد. حضرت دوباره پیکی به سوی او فرستادند و او [[اجابت]] نکرد. بعد از سومین بار حضرت او را [[نفرین]] نمودند و فرمودند «خداوندا شکم او را [[سیر]] نکن»<ref>ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج ۴، ص۵۵.</ref> پس از آن معاویه فراوان میخورد و میگفت: «مللت و ما اشبعت؛ خسته شدم ولی سیر نشدم»<ref>دشتی، محمد، شرح نهج البلاغه، ص۱۰۹.</ref> لذا صفات گلوگشاد و شکمگنده در مورد اوست<ref>محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا، محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین، علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲ .</ref>. | |||
=== پیشگویی[[امر]] به لعن ایشان === | |||
حضرت امیر{{ع}} قبل از دستیابی معاویه به حکومت برخی اقدامات او را [[پیشگویی]] نمودند. مثلاً فرمودند: «به زودى این شخص شما را به بیزارى و بدگویى به من وا میدارد. مرا [[بدگویی]] کنید،؛ چراکه این بدگویی مایۀ [[علوّ]] من است و سبب [[نجات]] شما هم میشود. اما هرگز از من بیزارى نجویید؛ زیرا من به [[فطرت]] [[توحید]]، [[تولد]] یافتهام و به ایمان و [[مهاجرت]] از دیگران [[سبقت]] دارم»<ref>[[سید رضی|سید رضی، محمد بن حسین]]، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، ص۹۲.</ref>. | |||
همینطور هم شد. [[امر]] به [[لعن]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نمود. به دستور او سالها بر [[منبرها]] [[برادر رسول خدا]] را لعن میکردند [[ابن ابی الحدید]] مینویسد: این امر آنقدر ادامه یافت تا گروهی از [[بنیامیه]] نزد [[معاویه]] آمدند و گفتند: تو بدانچه میخواستی رسیدی، آیا از لعن این مرد [[سیر]] نشدی! گفت: آنقدر به لعن او ادامه میدهم تا [[کودکان]] با آن بزرگ شوند و بزرگان بدان پیر!<ref>ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج ۴، ص۵.</ref>.<ref>[[محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا]]، [[محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین]]، [[علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲ .</ref> | |||
== امیرالمؤمنین {{ع}} و [[روایات]] [[غیب]] داشتن ایشان == | == امیرالمؤمنین{{ع}} و [[روایات]] [[غیب]] داشتن ایشان == | ||
علاوه بر پیشگوییهای امیرالمؤمنین{{ع}} برخی از روایات هم [[علم غیب]] ایشان را [[اثبات]] میکنند مانند: | |||
# جملۀ سلونی قبل أن تفقدونی و اینکه علم در سینۀ من مالامال است و از من سؤال کنید تا شما را پاسخ گویم و یا اینکه: اى مردم! قبل از آنكه مرا از دست بدهید، بپرسید كه من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمین میدانم، پیش از آنكه | # جملۀ [[سلونی قبل أن تفقدونی]] و اینکه [[علم]] در سینۀ من مالامال است و از من سؤال کنید تا شما را پاسخ گویم و یا اینکه: اى [[مردم]]! قبل از آنكه مرا از دست بدهید، بپرسید كه من راههاى [[آسمان]] را بهتر از راههاى [[زمین]] میدانم، پیش از آنكه [[فتنه]]، چون شترى بىصاحب گام بردارد، و مهار خود را پایمال كند و مردم را بیازارد و صاحبان [[عقل]] و [[خرد]] را [[حیران]] نماید»<ref>سید رضی|سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، ص۲۸۰.</ref>. از این جملات حضرت بر میآید که دربارۀ هر چیزی از این [[زمان]] تا [[روز قیامت]]، از من بپرسید، به شما در مورد آن خبر خواهم داد و این عبارت دیگری از داشتن [[علم غیب]] است<ref>[[ناصرالدین اوجاقی|اوجاقی، ناصرالدین]]، [[علم امام از دیدگاه کلام امامیه (پایاننامه)|علم امام از دیدگاه کلام امامیه]]، ص۵۶.</ref>. | ||
# در خطبة دیگری فرمودهاند: | # در [[خطبة]] دیگری فرمودهاند: «[[سوگند]] به [[خدا]] اگر بخواهم خبر دهم هر مردى از شما را كه از كجا آمده و به كجا میرود و جمیع احوال او را بیان كنم مىتوانم، ولى میترسم درباره من به [[رسول خدا]]{{صل}} كافر شوید. [[آگاه]] باشید! من به [[خواص اصحاب]] خود كه كفر و [[غلوّ]] در او راه نخواهد یافت، این [[اخبار]] را خواهم رساند، و سوگند به خدا كه [[پیغمبر]] اكرم را به [[حقّ]] و راستى فرستاده و او را بر [[خلائق]] برگزیده، نمىگویم مگر به [[راستی]] و رهایى آنكه [[نجات]] مىیابد و [[عاقبت]] [[امر]] [[خلافت]] را به من خبر داده است، و چیزى باقى نگذاشته كه بر سرم بگذرد مگر آنكه آن را در دو گوشم فرو برده و به من رسانیده<ref>فیضالاسلام، علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص۵۶۵ .</ref>. حضرت در این [[خطبه]] تصریح مینمایند که علم غیب داشته و بر امور واقف هستند. | ||
# مطلب دیگری که علم غیب امیرالمؤمنین {{ع}} را اثبات میکند، آگاهی ایشان به علوم قرآن است. به ادعای خود قرآن | # مطلب دیگری که علم غیب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[اثبات]] میکند، [[آگاهی]] ایشان به [[علوم قرآن]] است. به ادعای خود [[قرآن کریم]]، [[علم]] همه چیز در [[قرآن]] بیان شده است<ref>سورۀ انعام، آیۀ ۵۹.</ref> حضرت عالم بدان علوماند؛ لذا [[عالم به غیب]] نیز میباشند. حضرتش در این باره میفرمایند: «قرآن را به [[نطق]] در آورید ولی او سخن نمیگوید. ولی من به شما از آن خبر میدهم. آگاه باشید که در آن، علمِ آنچه آمده و خواهد آمد، دوای بیماریتان و [[نظم]] آنچه بین شماست در آن وجود دارد»<ref>[[سید رضی|سید رضی، محمد بن حسین]]، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، ص۲۲۳.</ref>. طبق این [[کلام]] حضرت، تمام [[علوم]] در قرآن کریم وجود دارد و حضرت نیز به تمام آن آگاه است؛ لذا عالم بر [[غیب]] هستند. | ||
# در روایتی دیگر، حضرت علت بیان نکردن علوم خود را توضیح داده، میفرمایند: «در سینۀ من دانش فراوان است، اگر براى آن یاد گیرندگانى مىیافتم آن را بیان مینمودم، آرى یافتم كسى را كه خوب میفهمید و لكن به او اطمینان نداشتم؛ زیرا با | # در روایتی دیگر، حضرت علت بیان نکردن [[علوم]] خود را توضیح داده، میفرمایند: «در سینۀ من [[دانش]] فراوان است، اگر براى آن یاد گیرندگانى مىیافتم آن را بیان مینمودم، آرى یافتم كسى را كه خوب میفهمید و لكن به او [[اطمینان]] نداشتم؛ زیرا با [[دین]]، [[دنیا]] را پسانداز مىكرد، به وسیله نعمتهاى الهى بر [[مردم]] [[فخر]] میفروخت و به [[حجّت]] [[علم]] بر [[اولیاء]] [[پروردگار]] بزرگى مینمود»<ref>[[سید رضی|سید رضی، محمد بن حسین]]، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، ص۴۹۵.</ref>.<ref>[[محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا]]، [[محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین]]، [[علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲ .</ref> | ||
== نتیجهگیری == | == نتیجهگیری == | ||
بر خلاف آنچه عدهای پنداشتهاند [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[نهجالبلاغه]] به [[علم غیب]] خود اشاره ننمودهاند، ایشان به چند طریق بهاین نکته پرداختهاند: | |||
# در نهج البلاغه پیشگوییهایی وجود دارد که | # در [[نهج البلاغه]] پیشگوییهایی وجود دارد که [[تاریخ]]، [[شاهد]] وقوع آنهاست. | ||
# مواردی که | # مواردی که امیرالمؤمنین{{ع}} خود به طور مستقیم ادعای [[آگاهی از غیب]] را نمودهاند. | ||
# همین ادعا به صورت غیرمستقیم، بدان معنی که گاهی بیان فرمودهاند که علم به غیب دارند و گاهی خود را دارای علوم [[پیامبراکرم]] {{صل}} میدانند. و چون بر اساس آیات و | # همین ادعا به صورت غیرمستقیم، بدان معنی که گاهی بیان فرمودهاند که [[علم به غیب]] دارند و گاهی خود را دارای علوم [[پیامبراکرم]]{{صل}} میدانند. و چون بر اساس [[آیات]] و [[روایات]]، [[پیامبر اکرم]] دارای علم غیباند، [[وصی]] ایشان نیز دارای علم غیب میباشند<ref>محمد رضا شاهرودی|شاهرودی، محمد رضا، محمد امین تفضلی|تفضلی، محمد امین، علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم غیب امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه، فصلنامه تخصّصى مطالعات قرآن و حدیث سفینه، ش ۴۴، ص۳۹ ـ ۵۲ .</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |