آیه مسابقه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
=مقدمه== | |||
در [[سوره]] «واقعه» مى خوانیم: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ * ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ}}<ref>«و (سوم) پیشتازان پیشتاز * آنانند که نزدیکان (به خداوند)اند * در بهشتهای پر نعمتاند * دستهای بسیار از پیشینیانند * و اندکی از پسینیان» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۴.</ref>: | |||
در [[شواهد التنزیل (کتاب)|شواهد التنزیل]] [[حاکم حسکانى]] از [[ابن عباس]] چنین نقل شده است:{{عربی|السُّبّاقُ ثَلاثَة: سَبَقَ یُوشَعُ بْنُ نُون اِلى مُوسَى، وَ سَبَقَ صاحِبُ یاسِین اِلى عِیسى، وَ سَبَقَ عَلِىّ اِلَى النَّبِىِّ{{صل}}}}: «[[پیشگامان]] (در [[ایمان]]) سه نفراند: [[یوشع]] پیشگام نسبت به (ایمان به) موسى{{ع}} بود، صاحب [[یاسین]] ([[حبیب نجار]]) نسبت به عیسى{{ع}}، و على{{ع}}نسبت به [[رسول خدا]]، [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، پیشگام بود».<ref>شواهد التنزیل، جلد ۲، صفحه ۲۱۳، حدیث ۹۲۴.</ref> | |||
در همان کتاب از ابن عباس نقل شده که از رسول خدا{{صل}} [[تفسیر]] این [[آیه]] را پرسیدم، فرمود: {{متن حدیث|حَدَّثَنى جَبرَئیلُ بِتَفْسیرِها، قالَ ذاکَ عَلِىّ وَ شِیعَتُهُ اِلَى الْجَنَّةِ}}: «از [[جبرئیل]] تفسیر این آیه را پرسیدم، گفت: آن اشاره به على{{ع}} و [[شیعیان]] او است که پیشگام در رفتن به [[بهشت]] هستند»!<ref>شواهد التنزیل، جلد ۲، صفحه ۲۱۵ و ۲۱۶، حدیث ۹۲۷.</ref> | |||
این دو تفسیر منافاتى با هم ندارد؛ چراکه مولاى [[متّقیان]] هم پیشگام در [[ایمان به پیامبر]]{{صل}} بود، و هم پیشگام در رفتن به بهشت است، و در واقع این دو [[ارتباط]] و پیوند ناگسستنى با یکدیگر دارد. | |||
در همین کتاب، چندین [[حدیث]] دیگر در این باره نقل شده است. | |||
در تفسیر [[الدّر المنثور]] هم دو [[روایت]] از ابن عباس در این زمینه نقل شده است، در یکى از آنها [[ابن ابى حاتم]] و [[ابن مردویه]] از ابن عباس در تفسیر این آیه نقل مى کنند که [[یوشع بن نون]] (نخستین کسى بود که) به موسى{{ع}} ایمان آورد؛ و [[مؤمن]] [[آل یاسین]] به عیسى{{ع}}، و على بن ابى طالب{{ع}} پیشگام در ایمان به پیامبر [[اسلام]] بود.<ref>الدّرّالمنثور، جلد ۶ صفحه ۱۵۴.</ref> | |||
از کسانى که این روایت را نقل کردهاند ابن مغازلى (طبق نقل [[ابن بطریق]]) در کتاب العمده، و [[سبط بن جوزى]] در تذکرة، و [[ابن کثیر]] در [[تفسیر]] خود، و [[ابن حجر]] در صواعق، و [[علامه شوکانى]] در [[فتح القدیر]]، و شیخ سلیمان قندوزى در [[ینابیع الموده]] است.<ref>احقاق الحق، جلد ۳، صفحه ۱۱۴ تا ۱۲۰.</ref> | |||
این نکته نیز قابل توجه است که قاضى [[روزبهان]] که در مسائل مربوط به [[امامت]] و [[خلافت]]، [[تعصّب]] خاصى دارد و کتابش به نام [[ابطال]] [[نهج الحق]] [[گواه]] بر این معنى است؛ هنگامى که در [[مقام]] پاسخ گویى از علامه حلّى در مورد این [[آیه]] بر مى آید ـ زیرا علامه در کتاب خود از طریق [[اهل]] [[سنّت]] از [[ابن عباس]] نقل مى کند: {{عربی|سابِقُ هذِهِ الاُمَّةِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب}}: «پیشگام این [[امت]] در [[ایمان]]، على بن ابیطالب{{ع}} است»)، چنین مى گوید: «این [[حدیث]] در [[روایات]] اهل سنّت آمده است، ولى به این عبارت: {{عربی|سُبّاقُ الاُمَّةِ ثَلاثَة: مُؤمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ حَبیبُ النَّجّارِ وَ عَلِىُّ بنُ اَبى طالِب}} سپس مى افزاید: [[شک]] نیست که على{{ع}}پیش قدم در [[اسلام]] بود. و سابقه و [[فضائل]] بیشمارى داشت، ولى اینها دلیل بر [[نص بر امامت]] ([[بلافصل]]) او نمى شود.<ref>احقاق الحق عبارت او را عینا در جلد سوم صفحه ۱۲۱ آورده است.</ref> | |||
ولى باید توجه داشت که هیچ کس نمى گوید این [[احادیث]] به تنهایى به معنى [[نص]] بر [[امامت بلافصل على]] بن ابى طالب{{ع}} است؛ بلکه [[هدف]] این است هنگامى که این [[آیات]] و روایات را در کنار هم قرار دهیم مى بینیم که على{{ع}} شاخصترین و بارزترین فرد از امت اسلامى بود که لایق این مقام شد، و هیچ کس در این میدان به پاى او نیز نمى رسد. | |||
آیا با این همه فضائل غیر قابل [[انکار]] سزاوار است دیگران را بر او مقدم کنیم، و با وجود او به سراغ دیگرى برویم؟! | |||
این بحث را با ذکر ده نکته تکمیل مى کنیم: | |||
۱ـ منظور از {{متن قرآن|وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ}}<ref>«و اندکی از پسینیان» سوره واقعه، آیه ۱۴.</ref> کیست؟ | |||
در ادامه [[آیات]] گذشته [[قرآن مجید]]، پس از آنکه [[مقام]] والاى [[سابقون]] و [[پیشگامان]] را بر مى شمرد که آنها مقرّبان درگاه الهى هستند و جایگاهشان در باغ هاى پر [[نعمت]] بهشتى است مى افزاید: {{متن قرآن|ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ}}<ref>«و اندکی از پسینیان» سوره واقعه، آیه ۱۳-۱۴.</ref> واقعه [[حاکم]] حسکانى در شواهد التنزیل چندین [[روایت]]، از [[محمد بن فرات]] و [[محمد بن سهل]] و على بن عباس از [[جعفر بن محمد]]{{ع}} نقل مى کند که در [[تفسیر آیه]]: {{متن قرآن|وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ}} فرمود: «منظور على بن ابى طالب{{ع}} است».<ref>شواهد التنزیل، جلد ۲، صفحه ۲۱۸ (احادیث ۹۳۲ تا ۹۳۵).</ref> | |||
بدیهى است که مفهوم [[آیه]] این نیست که فقط على به [[بهشت]] مى رود، بلکه مقام والاى پیشگام بودن در [[ایمان]]، مقام والایى در بهشت و در جوار [[قرب]] الهى است که ویژه على بن ابى طالب{{ع}} (بعد از [[پیامبر اسلام]]) مى باشد، به همین دلیل در آیات بعد از این [[سوره]] که [[مقامات]] و نعمت هاى گروه دیگرى از [[بهشتیان]] ([[اصحاب]] الیمین) را بیان مى فرماید، در آخر کار مى گوید: {{متن قرآن|ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ}}: «گروهى از [[امّت]] هاى نخستین هستند و اندکى از [[امت]] هاى آخرین». | |||
روشن است که [[اصحاب یمین]] گر چه بهشتى هستند؛ امّا به پاى [[مقرّبین]] از [[سابقین]] نمى رسند. | |||
۲ـ [[نخستین مسلمان]] که بود؟ | |||
این بحث مهمّى است که «أَوّلُ مَنْ آمن» (نخستین کسى که به پیامبر اسلام{{صل}} ایمان آورد و دست [[بیعت]] در دست او گذاشت) که بود؟ | |||
تمام امّت اسلامى متّفقاند که از میان [[زنان]]، [[خدیجه]] کبرى{{ع}} نخستین مسلمان بود. امّا از میان مردان، با اینکه عدّه اى [[اصرار]] دارند مسأله را پیچیده و قابل بحث و مناقشه جلوه دهند از مطالعه مجموع [[احادیث]] و [[تواریخ]]، تردیدى براى یک ناظر بى طرف باقى نمى ماند که نخستین فرد، على بن ابى طالب{{ع}} بود. او اوّلین کسى بود که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[تصدیق]] کرد، و نخستین کسى بود که با او [[بیعت]] نمود؛ و نخستین کسى بود که با او [[نماز]] خواند و [[رکوع]] و [[سجود]] بجا آورد. | |||
شواهد و دلائل این مسأله در تمام منابع اسلامى وجود دارد که در ذیل به قسمتى از آنها اشاره مى کنیم: | |||
حداقل هیجده نفر از [[صحابه]] با طرق مختلف این [[حدیث]] را از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کردهاند که على{{ع}} نخستین مردى بود که [[اسلام]] را پذیرفت و با پیامبر اکرم{{صل}} نماز خواند از جمله: | |||
# [[ابوسیعد خدرى]] که از معاریف صحابه است مى گوید: پیامبر اکرم{{صل}} دست بر پشت على{{ع}} زد و فرمود: {{متن حدیث|یا علىُّ لَکَ سَبْعُ خِصال لایُحاجُّکَ فیهِنَّ اَحَدٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَنْتَ اَوَّلُ الْمُؤمِنینَ اِیْماناً بِاللهِ...}}: «اى على! تو هفت ویژگى دارى که هیچ کس نمى تواند در مورد آنها در [[روز قیامت]] با تو مناقشه کند: نخست اینکه تو اوّلین کسى هستى که [[ایمان به خدا]] آوردى (و اسلام را پذیرا گشتى) و.»...<ref>این حدیث را ابونعیم اصفهانى در حلیة الاولیاء جلد ۱، صفحه ۶۶ آورده.</ref> | |||
# [[عایشه]] مى گوید: [[فاطمه دختر محمد]]{{صل}} این حدیث را براى من نقل کرد که [[پیامبر]]{{صل}} به او فرمود: {{متن حدیث|زَوَّجْتُکِ اَعْلَمَ الْمُؤمِنینَ عِلْماً وَ اَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ اَفْضَلَهُمْ حِلْماً}}: «تو را به همسرى مردى در آوردم که علمش از همه [[مؤمنان]] بیشتر، و در [[پذیرش اسلام]] از همه آنها مقدّمتر و حلمش از همه فزونتر است».<ref>این حدیث را ابن عساکر در تاریخ دمشق، در ترجمه امام على{{ع}} (جلد ۱، صفحه ۲۴۴، طبع بیروت) نقل مى کند.</ref> | |||
# [[ابن عباس]] مى گوید: از [[عمر بن خطاب]] شنیدم که مى گفت نام على{{ع}} را به بدى نبرید من از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره او مطالبى را شنیدم که اگر یکى از آنها در [[آل]] خطّاب باشد براى من محبوبتر از آنچه [[آفتاب]] بر آن طلوع مى کند بود از جمله: یک بار من و [[ابوبکر]] و [[ابوعبیده]] با جمعى از [[یاران پیامبر]]{{صل}} به در [[خانه]] [[ام سلمه]] رسیدیم. على{{ع}} بر در خانه ایستاده بود، گفتیم. [[پیامبر]]{{صل}} را مى خواهیم؛ فرمود: الآن بیرون مى آید پیامبر بیرون آمد به سوى او رفتیم تکیه بر على بن ابیطالب کرد و با دست بر شانه او زد و فرمود: «با تو به [[مخاصمه]] بر مى خیزند، (امّا) تو نخستین کسى هستى که [[ایمان]] آوردى، و از همه به [[ایام الله]] داناترى؛ و نسبت به [[عهد]] الهى باوفاترى؛ از همه بهتر [[عدالت پیشه]] مى کنى؛ و نسبت به [[رعیّت]] از همه [[مهربان]] ترى؛ و [[مصیبت]] تو نیز از همه بزرگتر است».<ref>{{متن حدیث|اِنَّکَ مُخاصَمٌ، اَنتَ اَوَّلُ الْمُؤمِنینَ ایماناً وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَیّامِ اللهِ وَ اَوْفاهُمْ بِعَهْدِهِ وَ اَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ اَرْأَفُهُمْ بِالرَّعِیَّةِ وَ اَعْظَمُهُمْ الرَّزِیَّةَ}} کنزالعمال، جلد ۱۳، صفحه ۱۱۷ (طبع بیروت مؤسسة الرسالة).</ref> این [[حدیث]] مسائل زیادى را بازگو مى کند که شرح همه آنها از حوصله این مقال خارج است. | |||
# [[معاذ بن جبل]] از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} نقل مى کند که به على{{ع}} فرمود: «تو با [[مردم]] به هفت چیز [[محاجّه]] مى کنى؛ و هیچ کس از [[قریش]] در آن هفت چیز نمى تواند به [[گفتگو]] با تو برخیزد ـ و ادعاى برابرى کند ـ تو نخستین کسى هستى که به [[خدا]] ایمان آوردى.»...<ref>{{متن حدیث|تَخْصِمُ النّاسُ بِسَبْع وَلایُحاجُّکَ فیهِ اَحَدٌ مِنْ قُرَیْش اَنْتَ اَوَّلُهُمْ اِیْماناً بِاللهِ...}}؛ این حدیث را شهاب الدین حسینى شافعى در کتاب «توضیح الدلائل» صفحه ۱۷۱ آورده است (مطابق نقل احقاق الحق، جلد ۲۰، صفحه ۴۵۵).</ref> | |||
# [[اسماء بنت عمیس]] [[همسر]] جعفر بن ابى طالب نقل مى کند که پیامبر{{صل}} به دخترش [[فاطمه]] فرمود: {{متن حدیث|زَوَّجْتُکِ اَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَاَعْظَمَهُمْ حِلماً وَاَکْثَرَهُمْ عِلْماً}}: «تو را به همسرى مردى در آوردم که در [[اسلام]] از همه پیشگامتر، و حلمش از همه عظیمتر، و علمش از همه بیشتر است».<ref>تاریخ ابن عساکر، جلد ۱، صفحه ۲۴۵، طبع بیروت.</ref> | |||
# [[سلمان]] فارسى مى گوید [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اَوَّلُکُمْ وُرُوْداً عَلَىَّ الْحَوْضَ، اَوَّلُکُمْ اِسْلاماً عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبِ}}: «نخستین کسى که در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد مى شود، نخستین کسى است که [[اسلام]] را پذیرفته و او على بن ابى طالب{{ع}}است».<ref>این روایت را محمد بن ابى بکر در کتاب الجوهره، صفحه ۸ (طبع دمشق) آورده، و نویسنده کنزالعمال نیز بدون ذکر سند آن را نقل کرده است (جلد ۱۱، صفحه ۶۱۶، طبع مؤسسه الرّساله، بیروت).</ref> | |||
# [[ابوسخیله]] مى گوید من و [[سلمان]] [[حج]] بجا آوردیم، و بر [[ابوذر]] وارد شدیم، مدّتى که [[خدا]] مى خواست نزد او ماندیم، هنگامى که حرکت ما نزدیک شد، گفتم: اى ابوذر! من امورى مى بینم که حادث شده و مى ترسم در میان [[مردم]] اختلافى واقع شود؛ اگر چنین شود چه دستورى به من مى دهى؟! گفت: {{عربی|اَلْزِمْ کِتابَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ عَلِىَّ بْنَ اَبى طالِب، فَاَشْهَدُ اِنَّنى سَمِعْتُ رَسُوْلَ اللهِ{{صل}}یَقُولُ: عَلِىٌّ{{ع}} اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بى، وَ اَوَّلُ مَنْ یُصافِحُنى یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَ هُوَ الصِّدِّیْقُ الاَکْبَرُ، وَ هُوَ الْفارُوْقُ یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ}}.<ref>«از کتاب خداوند عزّوجلّ، و على بن ابى طالب جدا مشو! من گواهى مى دهم که از رسول خدا{{صل}} شنیدم که مى فرمود: على اوّل کسى است که به من ایمان آورده؛ و نخستین کسى است که روز قیامت با من مصافحه مى کند، و او صدیق اکبر، و فاروق (یعنى جدا کنند؛ حق از باطل) است»؛ مختصر تاریخ دمشق، جلد ۱۷، صفحه ۳۰۶ (طبع دمشق دارالفکر) (مطابق نقل احقاق، جلد ۲۰، صفحه ۴۷۲) ـ این حدیث را کنزالعمال از جمله «انّ هذا اوّل من آمن بى» تا آخر جلد ۱۱، صفحه ۶۱۶، حدیث ۳۲۹۹۰ آورده است.</ref> | |||
# [[عبدالرحمن عوف]] در حدیثى در ذیل آیه۹۹ [[سوره]] [[برائت]]: (السّابِقُونَ الاَوَّلُونَ)مى گوید آنها ده نفر از [[قریش]] بودند: {{عربی|کانَ اَوَّلَهُمْ اِسْلاماً عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب{{ع}}}}: «نخستین کسى از آنها که اسلام را پذیرفت على بن ابى طالب{{ع}} بود».<ref>مختصر تاریخ دمشق، جلد ۱۷، صفحه ۳۰۷ (نوشته امام محمد بن مکرم معروف به ابن منطور).</ref> | |||
# [[جمال الدین ابوالحجاج]] در کتاب [[تهذیب الکمال]] از [[ابورافع]] (از [[یاران پیامبر]]{{صل}}) نقل مى کند: {{عربی|اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ عَلِىٌّ}}: «نخستین کسى که از مردان [[اسلام]] آورد، على بود».<ref>تهذیبُ الکمال، جلد ۳ صفحه ۸۵ (مطابق نقل احقاق الحق، جلد ۲۰، صفحه ۳۶۷).</ref> | |||
# [[انس بن مالک]] [[خادم رسول خدا]]{{صل}} از آن حضرت نقل مى کند که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اَوَّلُ هذِهِ الاُمَّةِ وُرُوداً عَلىَّ الْحَوضَ اَوَّلُها اِسْلاماً عَلىّ بْنُ اَبى طالِب}}: «نخستین فرد این [[امّت]] که در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد مى شود نخستین کسى است که اسلام آورده و او على بن ابى طالب است».<ref>این حدیث را ابن عدیم حلبى از علماى قرن هفتم هجرى در کتاب خود (تاریخ حلب، صفحه ۲۹۵) آورده است.</ref> | |||
# [[ابن عباس]] مى گوید على{{ع}} چهار ویژگى دارد که براى احدى نیست: {{عربی|هُوَ اَوَّلُ عَرَبِىٍّ وَ عَجَمِىٍّ صَلّى مَعَ رَسُوْلِ اللهِ{{صل}}...}} «او نخستین فرد از [[عرب]] و [[عجم]] است که با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[نماز]] گذارد».<ref>المختار فى مناقب الابرار، صفحه ۱۶ (مطابق نقل احقاق الحق، جلد ۲۰، صفحه ۴۵۷).</ref> و در جاى دیگر مى گوید: {{عربی|اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ بَعْدَ خَدیجَة عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب}}: «نخستین کسى که بعد از [[خدیجه]]{{ع}} [[ایمان]] آورد على بن ابیطالب{{ع}} بود».<ref>این حدیث از حسام الدین حنفى در کتاب آل محمّد{{صل}}، صفحه ۱۷۴ آمده است.</ref> | |||
#نسایى [[محدّث]] معروف در کتاب السنن، از [[زید بن ارقم]] نقل مى کند که گفت: {{عربی|اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مَعَ رَسُوْلِ اللهِ{{صل}} عَلِىُّ بْن اَبى طالِبِ{{ع}}}}: «نخستین کسى که به [[پیامبر]] ایمان آورد على بن ابى طالب{{ع}} بود».<ref>احقاق الحق، جلد ۲۰، صفحه ۴۷۵.</ref> | |||
# [[ابواحمد جرجانى شافعى]]، در کتاب [[الکامل فى الرجال (کتاب)|الکامل فى الرجال]] از [[مالک بن الحوریث]] نقل مى کند که مى گوید: {{عربی|کانَ عَلِىٌّ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ وَخَدیجَةُ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ النِّساءِ}}: «على{{ع}} نخستین کسى از مردان بود که [[اسلام]] آورد وخدیجه نخستین کسى از [[زنان]] بود که [[ایمان]] آورد».<ref>الکامل فى الرجال، جلد ۶، صفحه ۲۳۷۸ (طبع دارالفکر بیروت).</ref> | |||
# [[لیلى الغفاریه]]، (زنى که در [[عصر پیامبر]]{{صل}} مجروحان جنگى را مداوا و پرستارى مى کرد) مى گوید: من با على{{ع}} به میدان [[جنگ]] [[بصره]] آمدم، هنگامى که [[عایشه]] را در برابر آن حضرت دیدم [[شک و تردید]] در من پیدا شد، نزد او آمدم، و از او پرسیدم از [[رسول خدا]]{{صل}} فضیلتى درباره على{{ع}} شنیده اى؟ گفت: آرى! سپس عایشه داستانى نقل کرد و در ضمن آن داستان، از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرد که فرمود: {{متن حدیث|اِنَّهُ اَوَّلُ النّاسِ بى اِسْلاماً}}: «على{{ع}} نخستین کسى است که به من ایمان آورده است».<ref>این حدیث را محمد بن مکرم انصارى در کتاب مختصر تاریخ دمشق (جلد ۱۷، صفحه ۱۱۹) نقل مى کند.</ref> | |||
# [[احمد حنبل]] یکى از [[ائمه]] چهارگانه [[اهل سنت]] در کتاب مسندش در حدیثى نقل مى کند که [[معقل بن یسار]] (صحابى معروف) مى گوید روزى در [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}}بودم، پیامبر{{صل}} فرمود: «برویم از [[فاطمه]]{{ع}} (که [[بیمار]] است) [[عیادت]] کنیم؛ هنگامى که به [[خانه فاطمه]]{{ع}} رسیدیم پیامبر{{صل}} از او احوال پرسى کرد»، فاطمه{{ع}} عرض کرد: «[[اندوه]] من زیاد، و فقرم شدید، و بیماریم طولانى شده.».. (پیامبر براى دلدارى او در برابر این [[مشکلات]])، فرمود: {{متن حدیث|اَوَ ما تَرْضِیْنَ اَنّى زَوَّجْتُکِ اَقْدَمَ اُمَّتى سِلْماً وَ اَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَ اَعْظَمَهُمْ حِلْماً}}.<ref>«آیا خشنود نمى شوى که من تو را به همسرى مردى در آوردم، که از همه در امّتم در اسلام پیشگامتر، و علمش از همه بیشتر و حلمش عظیمتر است؟!»؛ مسند احمد، جلد ۵، صفحه ۲۶ (چاپ دارالصّادق).</ref> قابل توجه اینکه همین [[حدیث]] را ابن ابى الحدید در [[شرح نهج البلاغه]] (جلد ۳، صفحه ۲۵۷)، و [[ابن عساکر]] در [[تاریخ دمشق]] (جلد ۱، صفحه ۲۳۲)، و الهیثمى در مجمع الزوائد (جلد ۹، صفحه ۱۰۱)، و متّقى هندى در کنز العمّال (جلد ۱۲، صفحه ۲۰۵)، و گروهى دیگر از [[دانشمندان]] [[اهل]] [[سنّت]] در کتاب هاى خود این بحث را به این ترتیب آوردهاند. | |||
# [[عبدالله بن صامت]] (ثابت) از [[یاران پیامبر]]{{صل}} مى گوید: روزى وارد بر [[رسول خدا]]{{صل}} شدیم و گفتیم {{عربی|مَنْ اَحَبُّ اَصْحابِکَ اِلَیْکَ؟ فَاِنْ کانَ اَمْرُ کُنّا مَعَهُ، وَ اِنْ کانَتْ ناسِئَةُ کُنّا دَوْنَهُ، قالَ: هذا عَلِىٌ{{ع}} اَقْدَمُکُمْ سِلْماً وَ اِسْلاماً}}: «محبوبترین [[یاران]] تو نزد تو کیست؟ که اگر حادثه اى (براى تو) واقع شود، با او باشیم، و هرگاه خطرى پیش آمد در راه او فداکارى کنیم؟» [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «آن شخص همین على{{ع}} است که در [[اسلام]] و تسلیمش از همه پیشگامتر است».<ref>این حدیث را احمد بن مردویه در کتاب مناقب نقل کرده است (احقاق الحق، جلد ۱۵، صفحه ۳۳۶).</ref> این [[حدیث]] به خوبى نشان مى دهد که [[عبدالله بن ثابت]] و همراهانش در جستجوى کسى بودند که بعد از پیامبر{{صل}} از همه شایستهتر براى [[امامت]] و [[ولایت]] باشد، و پیامبر{{صل}} على{{ع}} را براى همین منظور معرفى فرمود. | |||
# [[بریده]] یکى دیگر از یاران آن حضرت{{صل}} نیز داستانى شبیه داستان [[معقل بن یسار]] دارد که در پایان آن مى خوانیم{{صل}}. [[پیامبر اکرم]] [[فاطمه زهرا]]{{ع}} را دلدارى دارد و فرمود: «[[خداوند]] شوهرى به تو داده است که در [[پذیرش اسلام]] از همه پیشگامتر، و علمش فزونتر، و حلمش [[برتر]] است» سپس مى افزاید: پیامبر{{صل}}فرمود: {{متن حدیث|وَالله اِنَّ اِبْنَیْکَ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ}}: «به [[خدا]] [[سوگند]] دو پسرت آقایان [[جوانان]] اهل بهشتاند!».<ref>این حدیث را ابن عساکر در تاریخ دمشق (جلد ۱، صفحه ۲۴۲ طبع بیروت) آورده است، ولى ذیل آن در مورد امام حسن و امام حسین({{ع}}) فقط در ارجح المطالب (صفحه ۱۰۷ و ۳۹۶) آمده است.</ref> | |||
# [[امام]] على بن ابى طالب{{ع}} ـ این معنى را خودش در سخنانش که مورد قبول همگان است نیز نقل کرده است. در کتاب الجوهره نوشته محمد بن ابى بکر انصارى مى خوانیم که على{{ع}} بر [[منبر]] [[بصره]] فرمود: {{متن حدیث|اَنا الصِّدِّیقُ الاَکْبَرُ، آمَنْتُ قَبْلَ اَنْ یُؤمِنَ اَبُوبَکْر، وَ اَسْلَمْتُ قَبْلَ اَنْ یُسْلِمَ}}.<ref>«صدیق اکبر منم، ایمان آوردم پیش از آنکه ابوبکر ایمان بیاورد، و اسلام آوردم پیش از آنکه او اسلام بیاورد»؛ الجوهرة، صفحه ۸ (طبع دمشق) همین معنى را گروه دیگرى نیز نقل کردهاند مانند: ابواحمد جرجانى در کتاب الکامل فى الرجال (جلد ۳، صفحه ۱۱۲۳) و توضیح الدلائل (صفحه ۱۷۱) و مختصر تاریخ دمشق و غیر آنها.</ref> | |||
شیخ [[محمد بن مکرم انصارى]] نیز در کتاب خود ([[مختصر تاریخ دمشق (کتاب)|مختصر تاریخ دمشق]]) از آن حضرت چنین نقل مى کند که فرمود: {{متن حدیث|اَنَا اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ}}: «من نخستین کسى هستم که [[اسلام]] آورد».<ref>مختصر تاریخ دمشق، جلد ۱۷، صفحه ۱۱۸.</ref> | |||
در [[نهج البلاغه]] نیز در موارد متعدّدى روى این مطلب تکیه شده است، از جمله آن حضرت در جمله ۱۳۱ مى فرماید: {{متن حدیث|اَللّهُمَّ اِنّى اَوَّلُ مَنْ اَنابَ وَ سَمِعَ وَ اَجابَ لَمْ یَسْبِقْنى اِلاّ رَسُوْلُ اللهِ{{صل}} بِالصَّلاةِ}}.<ref>«خداوندا! من نخستین کسى هستم که به سوى تو بازگشتم؛ و پیام تو را شنیدم و اجابت کردم؛ هیچ کس جز رسول خدا{{صل}} در نماز خواندن بر من پیشى نگرفت»؛ این معنى در خطبه ۷۱ و ۱۹۲ نیز آمده است.</ref> | |||
به نظر مى رسد در این بحث کمى از روش خود در این [[تفسیر]] خارج شدیم و سخن به درازا کشید؛ ولى اهمیّت مسأله ایجاب مى کرد که گستردهتر از آن بحث کنیم. | |||
به هر حال این [[روایات]] را با روایتى که [[ابن هشام]] در تاریخ خود معروف به [[سیره]] نبویة آورده است پایان مى دهیم با اعتراف به این [[حقیقت]] که مطالب ناگفته هنوز در این باب بسیار است. | |||
او نقل مى کند که در آغاز اسلام، هنگامى که وقت [[نماز]] فرا مى رسید، [[پیامبر]]{{صل}}براى اداى نماز به بعضى از درّه هاى [[مکّه]] مى رفت و تنها على بن ابى طالب به صورت پنهانى همراه او بود... روزى پدرش [[ابوطالب]] گفت: فرزندم این چه دینى است که تو بر آن هستى؟ گفت: «اى پدر! من به [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} و آنچه را از سوى او آورده [[ایمان]] آوردم، و با او [[نماز]] خواندم»؛ [[ابوطالب]] گفت: «[[آگاه]] باش که او تو را جز به خیر و نیکى فرا نخوانده است؛ هرگز از او جدا مشو»!<ref>سیره ابن هشام، جلد ۱، صفحه ۲۶۳ (طبع داراحیاء التراث العربى).</ref> | |||
[[ایمان آوردن]] على{{ع}} به عنوان نخستین نفر به قدرى روشن است که جمعى از شعراى معروف نیز در اشعارشان آن را به عنوان یکى از افتخارات على{{ع}} ذکر کردهاند. | |||
یکى از آنان درباره او مى گوید: {{عربی|اَلَیْسَ اَوَّلَ مَنْ صَلّى لِقِبْلَتِکُمْ ـ وَاَعْلَمَ النّاسِ بِالْقُرآنِ وَالسُّننِ؟}} «آیا او نخستین کسى نیست که به سوى [[قبله]] شما نماز گزارد و از همه [[مردم]] به [[قرآن]] و [[سنت]] آگاهتر بود؟!» | |||
و دیگرى مى گوید: {{عربیث|فَهذا وَ فى الاِسْلامِ اَوَّلُ مُسْلِم ـ وَ اَوَّلُ مَنْ صَلّى وَ صامَ وَ هَلَّلا}}: «او [[نخستین مسلمان]] در ([[جهان]]) [[اسلام]] است؛ و نخستین کسى است که نماز خواند و [[روزه]] گرفت و [[لا اله الا الله]] گفت»! | |||
[[مرحوم علامه]] امینى در [[الغدیر]] بیش از ده نفر از [[شعرا]] را نقل مى کند که در لابه لاى اشعارشان این معنى را سرودهاند.<ref>الغدیر، جلد ۳، صفحه ۲۳۱ تا ۲۳۳.</ref> | |||
و نیز شایان توجّه اینکه [[علامه]] امینى در همان کتاب بیش از یکصد [[حدیث]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[صحابه]] و [[تابعین]] و [[مورّخان]] و [[محدّثان]] دیگر نقل مى کند، که همگى گواهى مى دهد بر این که على{{ع}} نخستین نفر از مردان بود که به پیامر اسلام{{صل}} ایمان آورد. | |||
تنها یک سؤال! در اینجا سؤال معروفى است که از همان قرون نخستین اسلام، در میان بعضى از بهانه جویان مطرح بوده است، و آن اینکه درست است على{{ع}} نخستین مردى است که اسلام را پذیرفت؛ ولى آیا اسلام یک [[کودک]] ۱۰ ساله و نابالغ پذیرفته است؟ و اگر [[زمان]] [[بلوغ]] او را معیار بگیریم جمع دیگرى اسلام را قبل از او پذیرا شده بودند! | |||
پاسخ: در اینجا مناسب است گفتگوئى که میان [[مأمون]] [[خلیفه]] عباسى با یکى از [[علماء]] معروف [[اهل]] [[سنّت]] در عصر او، به نام [[اسحاق]] صورت گرفت را بیاوریم (این [[حدیث]] را [[ابن عبد ربه]] در عقد الفرید آورده است). | |||
مأمون به او گفت: آن [[روز]] که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[مبعوث]] شده از تمام [[اعمال]] چه عملى [[افضل]] بود؟ | |||
اسحاق گفت: [[اخلاص]] در [[شهادت به توحید]] و [[رسالت پیامبر]]{{صل}} | |||
مأمون: آیا کسى را سراغ دارى که بر على{{ع}} در [[اسلام]] پیشى گرفته باشد؟ | |||
اسحاق: على{{ع}} اسلام آورد در حالى که کم سن و سال بود و [[احکام]] الهى بر او جارى نمى شد! | |||
مأمون: آیا اسلام على{{ع}} به [[دعوت پیامبر]]{{صل}} نبود؟ آیا [[پیامبر]]{{صل}} اسلامش را نپذیرفت؟ چگونه ممکن است پیامبر{{صل}} کسى را که به اسلام [[دعوت]] کند که اسلامش پذیرفته نیست؟! | |||
اسحاق پاسخى نداشت که بدهد.<ref>عقد الفرید، جلد ۳، صفحه ۴۳ (با تلخیص).</ref> | |||
[[مرحوم علامه]] امینى (ره) بعد از نقل این داستان از العقد الفرید مى افزاید: ابوجعفر اسکافى معتزلى متوفاى سال ۲۴۰ در رساله خود مى نویسد که همه [[مردم]] مى دانند که على{{ع}} [[افتخار]] پیشگامى به اسلام را داشت. پیامبر{{صل}} روز [[دوشنبه]] مبعوث شد؛ و على{{ع}} روز سه [[شنبه]] [[ایمان]] آورد، و مى فرمود «من هفت سال قبل از دیگران [[نماز]] خواندم!» و پیوسته مى فرمود: «من نخستین کسى هستم که اسلام آوردم»، و این مسأله از هر مشهورى مشهورتر است، و ما کسى را در گذشته نیافته ایم که اسلام على{{ع}} را سبک بشمرد، یا بگوید او اسلام آورد در حالى که [[کودک]] خردسال بود، [[عجب]] این که افرادى مثل عباس و [[حمزه]] براى [[پذیرش اسلام]] [[منتظر]] عکس العمل [[ابوطالب]] بودند، ولى فرزند ابوطالب هرگز منتظر پدر ننشست و ایمان آورد!».<ref>الغدیر، جلد ۳، صفحه ۲۳۷.</ref> | |||
کوتاه سخن این که: اولا پیامبر اسلام{{صل}}، اسلام على{{ع}} را پذیرفت و کسى که اسلام او را در آن سن و سال معتبر نداند در واقع ایراد بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مى گیرد. | |||
ثانیاً: در [[روایات]] معروفى که قبلا به آن اشاره شد، در داستان [[یوم الدار]] آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} غذائى آماده کرد و بستگان نزدیکش را از [[قریش]] [[دعوت]] نمود و آنها را به [[اسلام]] فرا خواند، و فرمود: نخستین کسى که دعوت او را براى [[دفاع از اسلام]] بپذیرد [[برادر]] و وصىّ او و [[جانشین]] او خواهد بود؛ و هیچ کس دعوت آن حضرت را نپذیرفت جز على بن ابیطالب{{ع}} که گفت: «من تو را یارى مى کنم و با تو [[بیعت]] مى نمایم» و پیامبر{{صل}} فرمود «تو برادر و وصى و جانشین من هستى»<ref>اسناد این روایت را به طور مشروح در ذیل حدیث یوم الدار آوردیم.</ref>. | |||
آیا کسى [[باور]] مى کند پیامبر اکرم{{صل}} کسى را که در آن [[روز]] نیز به حد [[بلوغ]] نرسیده بود و به گفته بهانه جویان اسلامش پذیرفته نبود به عنوان برادر و وصى و جانشین خود معرفى کند و دیگران را به پیروى از او دعوت نماید، تا آنجا که سران [[شرک]] از روى [[تمسخر]] به [[ابوطالب]] بگویند تو باید پیرو فرزندت باشى؟! | |||
بدون [[شک]] سن بلوغ، شرط [[پذیرش اسلام]] نیست، و هر نوجوانى که [[عقل]] و تمیز کافى داشته باشد و اسلام را بپذیرد به فرض که پدرش هم [[مسلمان]] نباشد از او جدا مى شود و در زمره [[مسلمین]] قرار مى گیرد. | |||
ثالثاً: از [[قرآن مجید]] استفاده مى شود که بلوغ حتّى شرط [[نبوّت]] هم نیست و برخى از [[پیامبران]] در [[طفولیت]] به این [[مقام]] رسیدند. چنانکه [[خداى متعال]] درباره یحیى مى فرماید: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref>«ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.</ref>. | |||
و در داستان عیسى نیز آمده است که به هنگام کودکى با [[صراحت]] گفت: {{متن قرآن|إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}}<ref>«(نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.</ref>. | |||
فراتر از همه اینها همان است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} على{{ع}} را پذیرفت حتّى در [[یوم الدار]] او را به عنوان [[برادر]] و وصى و [[وزیر]] و [[جانشین]] خویش معرفى فرمود. | |||
به هر حال روایاتى که مى گوید على{{ع}} نخستین کسى بود که [[دعوت پیامبر]]{{صل}} را پذیرفت، فضلیتى بى مانند را براى آن حضرت در بیان مى کند که هیچ کس در آن با او برابرى ندارد؛ و به همین دلیل او [[شایستهترین]] فرد [[امّت]] براى جانشینى [[پیامبر]]{{صل}}بوده است.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|پیام قرآن ج۹]] .</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:152461.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|'''پیام قرآن ج۹''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | == پانویس == |