پرش به محتوا

حدیث غدیر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: واگردانی دستی
خط ۳۶۶: خط ۳۶۶:
# گروهی از افراد، به خاطر تأویل‌هایی که [[خلفا]] از [[روایات]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[شأن]] [[حضرت علی]] {{ع}} داشتند، از [[همراهی]] با [[حضرت علی]] {{ع}} سرباز زدند
# گروهی از افراد، به خاطر تأویل‌هایی که [[خلفا]] از [[روایات]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[شأن]] [[حضرت علی]] {{ع}} داشتند، از [[همراهی]] با [[حضرت علی]] {{ع}} سرباز زدند
# برخی [[تطمیع]] و برخی دیگر [[تهدید]] شدند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>.
# برخی [[تطمیع]] و برخی دیگر [[تهدید]] شدند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>.
==[[شبهه]] [[وهابیان]] در [[حدیث غدیر]]==
وهابیان ادعا می‌کنند: حدیث غدیر، از افراد [[موثق]] [[روایت]] نشده است؛ از این رو، [[حدیث]] شناسان بزرگ چون [[بخاری]] آن را نقل نکرده‌اند، بر این اساس، این حدیث [[صحت]] ندارد<ref>منهاج السنة، ج۷، ص۳۱۹ {{عربی|و أما قوله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} فليس هو في الصحاح لكن هو مما رواه العلماء و تنازع الناس في صحته}}.</ref>.
در پاسخ به این شبهه، چند نکته قابل توجه است:
'''نکته نخست''': این یک [[دروغ بزرگ]] است که گفته شود: [[حدیث‌شناسان]]، حدیث غدیر را نقل نکرده‌اند. درباره این حدیث و اسنادش آن قدر در منابع مورد قبول وهابیان سخن گفته شد که کافی است به صورت گذرا به آن منابع مراجعه شود. [[علامه امینی]] می‌نویسد: «این حدیث را، [[احمد بن حنبل]] از چهل طریق، [[ابن جریر طبری]] از هفتاد و اندی طریق، و [[ابن عقده]] از ۱۰۵ طریق و [[ابوسعید]] [[سجستانی]] از ۱۲۰ طریق روایت کرده‌اند»<ref>الغدیر، ج۱، ص۱۵.</ref>. در ادامه، به برخی از حدیث شناسان بزرگ و مورد قبول وهابیان که این حدیث را نقل کرده‌اند، اشاره می‌شود:
۱. [[احمد بن حنبل]] (م ۲۴۱ق): وی حدیث غدیر را از چند طریق نقل می‌کند؛ از جمله از [[ابوطفیل]] روایت می‌کند که [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در [[رحبه]] (محلی در [[کوفه]]) از جماعتی درباره حدیث غدیر [[گواه]] خواست، سی نفر از [[صحابه]] برخاستند و [[شهادت]] دادند که در [[روز غدیر]] [[پیامبر]]{{صل}} دست امیر مؤمنان علی{{ع}} را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|أ تعلمون أني أولى الناس بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: نعم يا رسول الله! قال: من كنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه}}؛ آیا من بر [[مؤمنان]] از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری! پیامبر{{صل}} فرمود: هر کس من مولای اویم، پس علی مولای اوست، پروردگارا! هرکس علی را [[دوست]] دارد، او را دوست بدار و هر کس علی را [[دشمن]] دارد، او را دشمن بدار!»<ref>مسند احمد، ج۴، ص۳۷۰.</ref>.
«[[البانی]]» - رجالی پرآوازه وهابیان در عصر حاضر - درباره این [[روایت]] می‌نویسد: «این روایت را احمد نقل کرده و [[راویان]] آن، به جز [[فطر بن خلیفه]] که خودش فرد مورد اعتمادی است، همه از راویان کتاب [[بخاری]] هستند»<ref>السلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۴، ص۲۴۹.</ref>.
۲. [[مسلم بن الحجاج نیشابوری]] (م ۲۶۱ق): وی [[حدیث غدیر]] را از [[زید بن ارقم]] نقل می‌کند. برابر این روایت، حُصین - از [[فرماندهان]] حجاج - از زید بن ارقم می‌خواهد [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} نقل کند. زید، [[پیری]] و [[فراموشی]] را بهانه می‌کند و نهایتاً با [[ترس]] و [[دلهره]]، حدیث غدیر را به صورت [[تحریف]] شده روایت می‌کند وی می‌گوید: پیامبر{{صل}} در [[غدیرخم]] فرمود: {{متن حدیث|و أنا تارك فيكم الثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدى و النور فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به، فحث على كتاب الله و رغب فيه، ثم قال: و أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي}}؛ «من دو چیز گران بها را نزدتان به یادگار گذاشتم؛ [[کتاب خدا]] که در آن [[هدایت]] و [[نور]] است، پس آن را اخذ کنید و بدان [[تمسک]] جویید. آن‌گاه سه بار فرمود: شما را نسبت به [[اهل]] بیتم سفارش می‌کنم»<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲ و ۱۲۳.</ref>.
سؤال این است اگر [[خطبه غدیر]]، هیچ مطلبی درباره [[ولایت امیر مؤمنان]]{{ع}} نداشت، پس علت ترس و [[واهمه]] [[زید بن ارقم]] از حُصین - [[مأمور]] دولتی حجاج - چه بوده است؟ آیا آن [[خطبه]] طولانی [[غدیر]] در آن [[روز]] داغ، همین دو سطر بوده است؟ تازه اینها که چیز جدیدی نبود که بخواهد [[مردم]] را در آن بیابان سوزان چند روز معطل کند تا همان حرف‌های تکراری سابق را بیان کند. آیا به همین مقدار از سفارش پیامبر{{صل}} که در این روایت نسبت به اهل بیتش وارد شده، عمل شده است؟!
۳. [[ابوعیسی ترمذی]] (م ۲۷۹ق): [[ترمذی]] این روایت را از [[ابوطفیل]]، از [[ابو سریحه]] یا زید بن ارقم نقل می‌کند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} و آن‌گاه می‌افزاید: این [[حدیث حسن]] است<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۷، ح۳۷۹۷.</ref>.
جالب است، [[البانی]] درباره این [[روایت]] می‌نویسد: «[[ترمذی]] آن را نقل کرده و گفته: این روایت حسن و صحیح است، من هم می‌گویم: این روایت بر اساس مبنای [[بخاری]] و مسلم، [[حدیث صحیح]] است»<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۲۴۹. </ref>.
۴. [[ابن ماجه قزوینی]] (م ۲۷۵ق): این [[حدیث]] را [[ابن ماجه]] از طریق [[سعد بن أبی وقاص]]<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵، ح۱۲۱.</ref> و [[براء بن عازب]]<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۳، ح۱۱۶.</ref> آورده است<ref>سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۲۴۹، ح۱۷۵۰.</ref>.
همچنین این حدیث را [[دانشمندان]] دیگری چون بزار (م ۲۹۲ق) از سعد بن أبی وقاص<ref>مسند البزار (البحر الزخار)، ج۴، ص۴۱، ح۱۲۰۳.</ref> و [[طبرانی]] (م ۳۰۶ق)<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۷۹، ح۳۰۴۹.</ref> و [[حاکم نیشابوری]] (م ۴۰۴ق)<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۰۹.</ref> روایت کرده و [[صحت]] آن را [[تأیید]] نموده‌اند. اینها موارد اندکی از بسیار است که [[حدیث غدیر]] را نقل کرده‌اند؛ پس این ادعا که بزرگان حدیث، این حدیث را نقل نکرده‌اند، یک [[دروغ بزرگ]] است.
'''نکته دوم''': کسانی که دستی در [[کتب حدیثی]] دارند، به خوبی می‌دانند هیچ [[حدیثی]] در [[اسلام]] از حیث کثرت طریق و [[اسناد]]، به اندازه حدیث غدیر، باعث اعجاب و [[شگفتی]] دانشمندان نشده است. در ادامه چند نمونه از این اعترافات آورده می‌شود:
[[شمس الدین ذهبی]] (م ۷۴۸ق) - از دانشمندان مورد قبول [[وهابیان]] در [[علم رجال]] - در شرح حال [[ابن جریر طبری]] می‌نویسد:
«هنگامی که سخنان [[ابن ابی داوود سجستانی]]، درباره حدیث غدیر به ابن جریر طبری رسید، کتاب [[فضایل]] را در تصحیح حدیث غدیر نوشت. من یک جلد از آن را که درباره اسناد حدیث غدیر بود دیدم، از کثرت اسناد آن بهت زده شدم»<ref>تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳: {{عربی|و لما بلغه أن ابن أبي داوود تكلم في حديث غدير خم عمل كتاب الفضائل و تكلم على تصحيح الحديث. قلت: رأيت مجلدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشت له لكثرة تلك الطرق}}.</ref>.
وی در جای دیگر می‌نویسد:
«[[محمد بن جریر]]، [[اسناد]] [[حدیث غدیر]] را در چهار جلد گردآوری کرده که من از دیدن بخشی از آن و فراوانی آن مبهوت شدم ویقین کردم که این [[حدیث]] از [[پیامبر]]{{صل}} صادر شده است»<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۷۷: {{عربی|جمع طرق حديث غدير خم في أربعة أجزاء رأيت شطره فبهرني سعة رواياته و جزمت بوقوع ذلك}}.</ref>.
[[ابن کثیر دمشقی]]- از شاگردان [[ابن تیمیه]] و از [[عالمان]] مورد قبول [[وهابیان]] – از قول استادش [[ذهبی]] می‌نویسد: {{عربی|صدر الحديث متواتر أتيقن أن رسول الله{{صل}} قاله}}؛ قسمت نخست حدیث {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}}، [[متواتر]] است و من [[یقین]] دارم که پیامبر{{صل}} آن را بیان کرده است»<ref>البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۳۳.</ref>.
[[ابن حجر عسقلانی]] (م ۸۵۲ق) از دیگر عالمانی است که در این رابطه می‌نویسد:
«حدیث {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ‌...}} را [[ترمذی]] و [[نسایی]] با [[سند صحیح]] [[روایت]] کرده‌اند. این حدیث دارای سندهای فراوانی است که [[ابن عقده]] آنها را در کتاب جداگانه‌ای گردآوری کرده و بسیاری از اسناد آن صحیح یا حسن است»<ref>فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۶۱: {{عربی|و أما حديث {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} فقد أخرجه الترمذي و النسائي و هو كثير الطرق جدا و قد استوعبها ابن عقدة في كتاب مفرد و كثير من أسانيدها صحاح و حسان}}.</ref>.
از کسانی که مستقیم در این مسئله در مقابل ابن تیمیه موضع‌گیری کرده، [[البانی]] - عالم رجالی و [[حدیث‌شناس]] وهابی معاصر - است. وی درباره حدیث غدیر می‌نویسد:
«برای این حدیث اسناد زیادی است. من خودم اندکی از آنها را گردآوری کردم به گونه‌ای که هر شخص [[آگاه]]، آنها را ببیند، به [[صحت]] این حدیث [[اطمینان]] پیدا می‌کند».
وی در پاسخ به ابن تیمیه می‌نویسد:
«مقصودم از [[تبیین حدیث]] [[غدیر]] و بیان صحت آن، این است که خواستم سخن ابن تیمیه را در این باره، رد کنم؛ زیرا وی، بخش نخست حدیث {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ‌...}} را [[تضعیف]] و بخش دوم {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ‌...}} را [[تکذیب]] کرد. این موضع‌گیری [[ابن تیمیه]]، ناشی از [[تندروی]] و [[شتاب]] او است که [[احادیث]] را پیش از آن‌که به [[درستی]] مطالعه کند و در [[اسناد]] آن دقت نماید، آن را تضعیف می‌کند»<ref>السلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۲۴۹: {{عربی|فقد كان الدافع لتحرير الكلام على الحديث و بيان صحته، أنني رأيت شيخ الإسلام ابن تيمية، قد ضعف الشطر الأول من الحديث و أما الشطر الآخر، فزعم أنه كذب و هذا من مبالغته الناتجة في تقديری من تسرعه في تضعيف الأحاديث قبل أن يجمع طرقها و يدقق النظر فيها}}.</ref>.
'''نکته سوم''': کسانی که کتاب [[بخاری]] را می‌شناسند، به خوبی می‌دانند که نباید نقل [[حدیث غدیر]] را از چنین کتابی توقع داشت؛ زیرا رویکرد بخاری در [[گزینش]] [[روایات]] نشان می‌دهد که [[نقل احادیث]] [[فضایل]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} بر وی دشوار و ناگوار بود. او که برای بیان فضایل [[معاویه]]، بابی در کتاب [[فضائل]]، باز می‌کند؛ ولی چون هیچ [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} نمی‌یابد که بیانگر فضیلتی برای معاویه باشد، به دو [[حدیث]] از [[ابن عباس]] اکتفا می‌کند تا کتاب فضائلش خالی از یاد معاویه نباشد؛ ولی وقتی به [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} می‌رسد ده‌ها [[حدیث معتبر]] و مورد قبول [[فریقین]] مانند روایات مربوط به [[شأن نزول آیه]] [[تطهیر]]، حدیث غدیر، [[حدیث طیر مشوی]]، حدیث [[سد]] الأبواب، حدیث أنا [[مدینة العلم]] و غیره که هر یک به نوعی بر [[افضلیت]] و [[ولایت امیر مؤمنان]]{{ع}} دلالت دارد را از قلم می‌اندازد یا شاید این احادیث در اصل کتاب بخاری آمده بود؛ ولی آیندگان آن احادیث را بنا بر مصالحی حذف نموده‌اند.
[[ابن ابی الحدید معتزلی]] می‌نویسد: درباره حدیث {{متن حدیث|لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ}} که در [[جنگ احد]] از [[جبرئیل]] شنیده شد، از استادم [[عبدالوهاب بن سینه]] پرسیدم، گفت: خبر صحیحی است. گفتم: پس چرا کتب [[صحاح]] آن را نقل نکردند؟ گفت: {{عربی|كم قد أهمل جامعوا الصحاح من الأخبار الصحيحة}}؛ «چه بسیار از [[روایات صحیح]] که آنها نیاورده‌اند»<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۵۱.</ref>.
به [[راستی]] شگفت‌آور است چگونه برای ذکر [[فضایل]] [[معاویه]]، حتی اگر هیچ [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} درباره‌اش نرسد، بابی گشوده می‌شود؛ ولی برای بیان حادثه عظیمی چون [[غدیر]]، با وجود آن همه [[روایات]]، هیچ اشاره‌ای نمی‌شود؟!!
شگفت‌آورتر آن‌که، رویکرد [[بخاری]] در [[گزینش]] روایات نشان می‌دهد برای وی نقل [[احادیث جعلی]] و [[دروغ]]، که حاوی [[توهین]] به ساحت [[مقدس]] [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} باشد، سهل است.
بخاری از [[امام سجاد]]{{ع}} [[روایت]] می‌کند که [[امیر مؤمنان]]{{ع}} و فاطمه زهرا{{س}} برای [[نماز صبح]] بیدار نشدند و چون [[رسول خدا]] آنها را صدا زد، علی{{ع}} به پیامبر{{صل}} [[اعتراض]] کرد و پیامبر هم در [[مقام]] [[تعریض]]، این [[آیه]] را، که درباره [[منافقین]] است، درباره آن حضرت قرائت کرد: {{متن قرآن|وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}<ref>«و بی‌گمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.</ref><ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۴۳؛ ج۸، ص۱۵۵: {{متن حدیث|عن علي بن الحسين: إن حسين بن علي بن أبي طالب{{ع}} أخبره أن رسول الله{{صل}} طرقه و فاطمة بنت النبي{{صل}} ليلة فقال: ألا تصليان؟ فقلت: يا رسول الله! أنفسنا بيد الله فإذا شاء أن يبعثنا بعثنا، فانصرف حين قلنا ذلك و لم يرجع إلى شيئا، ثم سمعته و هو مول يضرب فخذه و هو يقول: {{متن قرآن|وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}}}.</ref>.
این برخورد کتاب بخاری است نسبت به شخصیتی که [[آیه تطهیر]] درباره‌اش نازل شده و پیامبر{{صل}} با او [[عقد اخوت]] بسته است. حال، آیا از چنین کتابی [[انتظار]] است که [[حدیث غدیر]] را نقل کند؟!
در واقع، [[پرهیز]] بخاری از نقل حدیث غدیر، خدشه‌ای در اعتبار این [[حدیث]] وارد نمی‌کند.
'''نکته چهارم''': [[شبهه]] فوق زمانی وارد است که معیار اعتبار و عدم [[اعتبار حدیث]]، در گرو نقل بخاری و عدم نقل وی باشد؛ به این معنی که هر حدیثی که بخاری آن را نقل کرده، معتبر است و هر چه را که نقل نکرده، اعتبار ندارد. آیا [[وهابیان]] همه جا ملتزم به این سخن هستند؟ آیا آنها حاضرند لوازم این معیار را بپذیرند؟
وهابیان درباره [[روایات]] خلاف [[عقل]] و [[شرع]] ذیل، که [[بخاری]] آنها را آورده است، چه می‌گویند؟ آیا مضمون همه اینها را صحیح می‌دانند؟:
# [[دروغ]] گفتن [[ابراهیم خلیل]] و [[محرومیت]] وی از [[مقام شفاعت]] {{عربی|ما كذب إبراهيم{{ع}} إلا ثلاث كذبات...}}<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۲، کتاب بدء الخلق، باب قول الله: ({{متن قرآن|وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}).</ref>.
#همبستر شدن سلیمان [[نبی]] با ۹۹ [[زن]] در یک شب و [[پرهیز]] کردن وی از گفتن ذکر {{متن قرآن|إِنْ شَاءَ اللَّهُ}}: {{متن حدیث|قال سليمان بن داوود{{ع}} لأطوفن الليلة على مأة إمرأة أو تسع و تسعين كلهن يأتي بفارس يجاهد في سبيل [[الله]] فقال له صاحبه: قل: إن شاء الله فلم يقل...}}<ref>صحیح البخاری، ج۳، ص۲۰۹، کتاب الجهاد باب من طلب الولد للجهاد.</ref>.
#سیلی زدن [[موسی]] بر صورت [[عزرائیل]] و [[نابینا]] شدن عزرائیل: {{متن حدیث|أرسل ملك الموت إلى موسى{{ع}} فلما جاءه صكه فرجع إلى ربه فقال: أرسلتني إلى [[عبد]] لا يريد الموت فرد الله عز و جل عليه عينه...}}<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۹۲، کتاب الجنائز، باب من أحب الدفن فی الأرض المقدسة.</ref>.
#ربوده شدن [[لباس]] موسی توسط سنگ و حضور [[حضرت موسی]] میان [[جمعیت]] به صورت لخت و عریان و کتک خوردن سنگ به دست موسی: {{متن حدیث|فذهب (موسى) مرة يغتسل فوضع ثوبه على حجر ففر الحجر بثوبه فخرج موسى في إثره يقول: ثوبي يا حجر! ثوبي يا حجر! حتى نظرت بنو إسرائيل إلى موسى... و أخذ ثوبه فطفق بالحجر ضرباً}}<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۷۳، کتاب الغسل، باب من اغتسل عریاناً وحده فی الخلوة.</ref>.
# تردید داشتن [[پیامبر]]{{صل}} در [[نبوت]] خویش و پرسیدن از مشرکی چون [[ورقة بن نوفل]]<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۴، باب بدء الوحی.</ref>.
# [[آزار]] شدن [[مؤمنان]] توسط پیامبر{{صل}}<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۱۵۷، کتاب الدعوات، باب قول النبی من آذیته.</ref>.
# [[مجازات]] شدن افراد بی‌گناه توسط پیامبر{{صل}}<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۱۷، کتاب الطب، باب اللدود.</ref>.
#ایستاده بول کردن آن حضرت کنار خیابان در حضور دیگران<ref>صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۶، کتاب الوضوء، باب البول عند صاحبه و باب البول عند سباطة قوم.</ref>.
# [[سحر]] شدن [[پیامبر]]{{صل}} توسط [[ساحران]]، به گونه‌ای که آن حضرت در توهم قرار می‌گرفت و نمی‌دانست چه می‌کند: {{عربی|عن عائشة قالت: سحر النبي{{صل}} حتى كان يخيل إليه أنه يفعل الشيء و ما يفعله}}<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۹۰، کتاب بدء الخلق، باب صفة إبلیس و جنوده.</ref>.
#رقص و آوازه‌خوانی در حضور پیامبر{{صل}}: {{عربی|عن عائشة: إن أبا بكر دخل عليها و النبي{{صل}} عندها يوم [[فطر]] أو أضحى و عندها قينتان تغنيان بما تقاذفت الأنصار يوم [[بعاث]]، فقال [[أبو بكر]]: مزمار الشيطان؟! مرتين فقال النبي{{صل}}: دعهما يا أبا بكر! إن لكل [[قوم]] عيدا و إن عيدنا هذا اليوم}}<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۲۶۶، فضائل أصحاب النبی، باب مقدم النبی و أصحابه المدینة.</ref>.
#شرکت پیامبر{{صل}} همراه همسرش برای تماشای رقص، آن هم در [[مسجد النبی]]<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۱۱۶، کتاب الصلاة، باب أصحاب الحراب فی المسجد.</ref>.
#شرکت پیامبر{{صل}} در مجالس رقص و آوازه‌خوانی [[دختران]] و [[زنان]] و تماشای آنها<ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۱۳۷، کتاب النکاح، باب ضرب الدف فی النکاح و الولیمة.</ref>.
و موارد دیگر. آیا [[وهابیان]] بر این باورند که چون این [[روایات]] در [[بخاری]] آمده، هر چند محتوای آنها با [[عقل]] و [[شرع]] و [[مقام]] شامخ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} سازگار نباشد، صحیح است؟!
'''نکته پنجم''': اگر از منظر وهابیان آنچه بخاری [[روایت]] کرده، صحیح است پس چرا آنها برخی از روایات بخاری را نادیده می‌گیرند؟! آیا وهابیان حاضر به پذیرش روایات ذیل که بخاری آنها را روایت کرده است، هستند؟!
#نسنجیده و بدون [[مشورت]] بودن [[بیعت ابوبکر]] در [[سقیفه]] و [[شر]] دانستن آن توسط [[عمر]]: {{عربی|كانت بيعة أبي بكر فلتة و إنها قد كانت كذلك و لكن الله وقي شرها}}<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶، کتاب الحدود، باب رجم الحبلی من الزنا.</ref>.
# [[استبدادی]] عمل کردن [[ابوبکر]] نسبت به [[اهل بیت]] و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در قضیه [[خلافت]] و [[بیعت]]: {{عربی|و لكنك استبددت علينا بالأمر}}<ref>صحیح البخاری، ج۵، ص۸۳، کتاب الحدود، باب رجم الحبلی من الزنا.</ref>.
# بیعت تحمیلی و بدون [[رضایت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} با [[ابوبکر]] پس از شش ماه تأخیر به دنبال روگردانی [[مردم]] از آن حضرت و احتمال بروز خطر برای [[اسلام]] و [[مسلمانان]]: {{عربی|و عاشت بعد النبي ستة أشهر... و كان لعلي من الناس وجه حياة فاطمة فلما توفيت استنكر على وجوه الناس فالتمس مصالحة أبي بكر و مبايعته ولم يكن يبايع تلك الأشهر}}<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۸۲، کتاب الحدود، باب رجم الحبلی من الزنا.</ref>.
#بیرون رانده شدن [[عمر]] توسط [[پیامبر]]{{صل}} از خانه‌اش، در آخرین دیدار، پس از نسبت هذیان‌گویی به آن حضرت توسط عمر: {{عربی|قوموا عني لا يجوز التنازع عندي}}<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۳۷؛ ج۷، ص۹؛ کتاب المرضی، باب ۱۷ و کتاب الجزیه، باب ۶؛ کتاب المغازی، باب ۸۴؛ کتاب العلم، باب ۳۹.</ref>. آیا [[وهابیان]] می‌پذیرند که بنابر [[نص]] [[بخاری]]، پیامبر{{صل}} در آخرین دیدارش از دست [[خلیفه]] ناراحت بود و او را از خانه‌اش بیرون انداخت؟ پیامبر{{صل}} بعد از آن دیدار، از [[دنیا]] رخت بر بست، پس عمر کی [[فرصت]] کرد، [[دل]] پیامبر را به دست آورد؟!
#نسبت [[دروغگویی]]، [[گناه]]، [[حیله‌گری]] و [[خیانت]] به [[شیخین]] توسط امیر مؤمنان{{ع}} و عباس. {{عربی|قال عمر: فقال أبو بكر: قال رسول الله: ما نورث ما تركنا صدقة؛ فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا... ثم توفي أبوبكر و أنا ولي رسول الله{{صل}} و ولى أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا}}<ref>صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۲، کتاب الجهاد و السیر، باب حکم الفئ.</ref>؛ ولی در [[صحیح بخاری]] این عبارت چنین آمده است: {{عربی|و أقبل على علي و عباس فقال: تزعمان أن أبا بكر فيها كذا و كذا}}<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۱۴۷؛ کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة، باب الاقتداء بأفعال النبی.</ref>.
# [[کراهت]] [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} از روبه‌رو شدن با عمر و [[مجالست]] با وی {{عربی|فأرسل إلى أبي بكر أن ائتنا و لا يأتنا أحد معك، كراهية لمحضر عمر}}<ref>صحیح البخاری، ج۵، ص۸۳؛ کتاب المغازی، باب غزوة خیبر. </ref>.
# [[خشم]] [[صدیقه]] [[طاهره]]{{س}} نسبت به [[ابوبکر]] و [[عمر]] تا [[زمان]] [[شهادت]] و این که عدم [[رضایت]] آن حضرت [[نشانه]] [[خشم پیامبر]]{{صل}} است: {{عربی|فابى أبو بكر أن يدفع إلى فاطمة منها شيئا فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت}}<ref>صحیح البخاری، ج۵، ص۸۲؛ کتاب المغازی، باب ۳۸؛ کتاب بدء الخلق، باب مناقب المهاجرین و فضلهم.</ref>. [[بخاری]] در جای دیگر از [[قول پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] کرده که درباره [[فاطمه زهرا]]{{س}} فرموده است {{عربی|هي بضعة مني يربيني ما أرابها و يؤذيني ما آذاها}}؛ «او پاره تن من است، هرچه موجب رضایت اوست، باعث رضایت من و آنچه مایه [[اذیت]] اوست، باعث اذیت من است»<ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۱۵۸.</ref>. از کنار هم قرار گرفتن این دو روایت، چنین به دست می‌آید که در [[ماجرای فدک]]، [[پیامبر]]{{صل}} مورد اذیت قرار گرفت و [[فاطمه]]{{س}} به شهادت رسید، در حالی که آنها نتوانستند رضایت آن حضرت را به دست آورند..
# [[مخالفت]] همه [[انصار]] با [[خلیفه اول]] در وقت [[بیعت]]: {{عربی|حين توفي نبيه إن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما}}<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶؛ کتاب الحدود، باب رجم الحبلی من الزنا.</ref>.
# خبر دادن پیامبر{{صل}} از کانون [[فتنه]] بودن [[خانه]] [[عایشه]]: {{عربی|قام النبي{{صل}} خطيباً فأشار نحو مسكن [[عائشة]] فقال: ههنا الفتنة؛ ثلاثاً من حيث يطلع [[قرن]] الشيطان}}<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۴۶؛ باب دعاء الرسول{{صل}} إلی الإسلام و النبوة.</ref>.
حال، اگر بناست معیار [[صدق]] و [[کذب]] [[روایات]]، نقل و عدم نقل آنها توسط بخاری باشد، پس [[وهابیان]] باید همه موارد فوق را بپذیرند و اگر پذیرفتند، دیگر چرا بابت همین حرف‌ها بر [[شیعه]] خرده می‌گیرند و حتی برای همین حرف‌ها، شیعه را [[واجب]] القتل می‌دانند؟!
روایت [[غدیر]] توسط [[حدیث]] شناسان بزرگ از شیعه و [[اهل سنت]]، با سندهای فراوان و [[اطمینان]] بخش روایت شده است. عدم نقل این روایت، توسط بخاری، که در بیان [[فضائل]] [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} کوتاهی می‌کند، ضرری ندارد. این [[حدیث]] حتی توسط دانشمندانی که مورد قبول [[وهابیان]] هستند، تصحیح شده و هیچ خدشه‌ای به آن وارد نیست.<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۲۳۹-۲۵۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۳۲۶

ویرایش