بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
#[[عثمان بن حنیف انصاری]]: در اختصاص وی عضو شرطة الخمیس دانسته شده است<ref>الاختصاص، ص۳؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۷۲؛ بحرالعلوم، فوائد الرّجال، ج۳، ص۳۵؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۲۱۸.</ref>. او [[کارگزار]] حضرت در [[بصره]] بود که [[ناکثین]] او را [[شکنجه]] کردند<ref>سیمای کارگزاران...، ج۲، ص۲۹۰.</ref>. | #[[عثمان بن حنیف انصاری]]: در اختصاص وی عضو شرطة الخمیس دانسته شده است<ref>الاختصاص، ص۳؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۷۲؛ بحرالعلوم، فوائد الرّجال، ج۳، ص۳۵؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۲۱۸.</ref>. او [[کارگزار]] حضرت در [[بصره]] بود که [[ناکثین]] او را [[شکنجه]] کردند<ref>سیمای کارگزاران...، ج۲، ص۲۹۰.</ref>. | ||
بعد از این که در کتاب رجال برقی و اختصاص نام نُه تن از [[اصحاب پیامبر]]، که جزو شرطة الخمیس آمده، در [[رجال برقی]] میافزاید: از [[اصحاب]] حضرت، [[عمرو بن حمق]] است<ref>رجال البرقی، ص۴.</ref> و در ادامه تنی دیگر را بیان کرده که خواهیم خواند. در اختصاص بعد از بیان نام نُه تن آمده: و از اصفیای حضرت، [[عمرو بن حمق خزاعی]] [[عربی]] است<ref>الاختصاص، ص۳؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۷۲: {{متن حدیث|وَ مِنْ أَصْفِيَاءِ أَصْحَابِهِ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ الْخُزَاعِيُّ عَرَبِيٌّ}}.</ref>. بنابراین [[تفسیر]] این گروه را هم جمعی از [[شرطة الخمیس]] شمردهاند. یعنی گروه اوّل از [[شرطة الخمیس]] از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} بودند؛ گروه دوم از [[اصحاب]] یا اصفیای آنان بودند؛ و اولیای حضرت گروه سوم، که میآیند و بعد نام سه تن از [[خواص]] حضرت بیان شده است. پس آنها نیز جمعی از شرطة الخمیس هستند که آنان را نام میبریم. | بعد از این که در کتاب رجال برقی و اختصاص نام نُه تن از [[اصحاب پیامبر]]، که جزو شرطة الخمیس آمده، در [[رجال برقی]] میافزاید: از [[اصحاب]] حضرت، [[عمرو بن حمق]] است<ref>رجال البرقی، ص۴.</ref> و در ادامه تنی دیگر را بیان کرده که خواهیم خواند. در اختصاص بعد از بیان نام نُه تن آمده: و از اصفیای حضرت، [[عمرو بن حمق خزاعی]] [[عربی]] است<ref>الاختصاص، ص۳؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۷۲: {{متن حدیث|وَ مِنْ أَصْفِيَاءِ أَصْحَابِهِ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ الْخُزَاعِيُّ عَرَبِيٌّ}}.</ref>. بنابراین [[تفسیر]] این گروه را هم جمعی از [[شرطة الخمیس]] شمردهاند. یعنی گروه اوّل از [[شرطة الخمیس]] از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} بودند؛ گروه دوم از [[اصحاب]] یا اصفیای آنان بودند؛ و اولیای حضرت گروه سوم، که میآیند و بعد نام سه تن از [[خواص]] حضرت بیان شده است. پس آنها نیز جمعی از شرطة الخمیس هستند که آنان را نام میبریم. | ||
#[[عمرو بن حمق خزاعی عربی]]: در | #[[عمرو بن حمق خزاعی عربی]]: در معجم رجال به نقل [[برقی]]، وی عضو شرطة الخمیس معرفی شده است<ref>خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۸۷؛ رجال البرقی، ص۴؛ الاختصاص، ص۳. </ref>. | ||
#[[میثم یحیی تمار مولی]]: در [[معجم رجال الحدیث]] نیز به نقل از [[رجال برقی]] و اختصاص، [[میثم تمار]] عضو شرطة الخمیس و اولیای علی{{ع}} معرفی شده است<ref>خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۹۴؛ رجال البرقی، ص۴؛ الإختصاص، ص۳.</ref>. | #[[میثم یحیی تمار مولی]]: در [[معجم رجال الحدیث]] نیز به نقل از [[رجال برقی]] و اختصاص، [[میثم تمار]] عضو شرطة الخمیس و اولیای علی{{ع}} معرفی شده است<ref>خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۹۴؛ رجال البرقی، ص۴؛ الإختصاص، ص۳.</ref>. | ||
#[[رشید هجری]]: رشید هجری را هم جزو شرطة الخمیس دانستهاند<ref>رجال البرقی، ص۴؛ الإختصاص، ص۳؛ مظفر، دلائل الصّدق، ج۶، ص۳۶۱، حاشیه.</ref>. | #[[رشید هجری]]: رشید هجری را هم جزو شرطة الخمیس دانستهاند<ref>رجال البرقی، ص۴؛ الإختصاص، ص۳؛ مظفر، دلائل الصّدق، ج۶، ص۳۶۱، حاشیه.</ref>. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
#[[محمد بن ابیبکر]]: وی را نیز جزو گروه اصحاب یا [[اصفیا]] معرفی کردهاند<ref>رجال البرقی، ص۴؛ الإختصاص، ص۳.</ref>. | #[[محمد بن ابیبکر]]: وی را نیز جزو گروه اصحاب یا [[اصفیا]] معرفی کردهاند<ref>رجال البرقی، ص۴؛ الإختصاص، ص۳.</ref>. | ||
پس از آن، گروه دیگری در هر دو منبع با عنوان اولیای حضرت معرفی شدهاند: | پس از آن، گروه دیگری در هر دو منبع با عنوان اولیای حضرت معرفی شدهاند: | ||
#[[اعلم ازدی]]: بنا بر [[تفسیری]] که بیان شد، «اعلم ازدی» در رجال برقی<ref>رجال البرقی، ص۴: الأعلم الأزدی.</ref> یا «علَم ازدی» در نقل اختصاص، عضو شرطة الخمیس معرفی شده است، به همین جهت [[کتابهای رجالی]] او را [[ثقه]] دانستهاند<ref>علامه حلی، رجال العلامة الحلی، ص۱۹۲؛ ابن داوود، الرّجال، ص۵۹.</ref>. در سند روایتی در [[غیبت نعمانی]]، [[علی بن محمد]] از پدرش اعلم ازدی از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} خبری را دربارۀ [[مهدی]]{{ع}} نقل کرده است<ref>نعمانی، الغیبه، ص۲۷۷: {{متن حدیث|عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَعْلَمِ الْأَزْدِيِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}}}.</ref>. با توجه به این که [[اخبار]] [[آینده]] را [[امیرالمؤمنین]] به همه کس نمیگفت، باید وی از [[خواص]] حضرت باشد. ولی نام او چیست؟ در حاشیۀ اختصاص آمده که: شاید منظور از علَم [[ازدی]]، [[مالک بن حارث | #[[اعلم ازدی]]: بنا بر [[تفسیری]] که بیان شد، «اعلم ازدی» در رجال برقی<ref>رجال البرقی، ص۴: الأعلم الأزدی.</ref> یا «علَم ازدی» در نقل اختصاص، عضو شرطة الخمیس معرفی شده است، به همین جهت [[کتابهای رجالی]] او را [[ثقه]] دانستهاند<ref>علامه حلی، رجال العلامة الحلی، ص۱۹۲؛ ابن داوود، الرّجال، ص۵۹.</ref>. در سند روایتی در [[غیبت نعمانی]]، [[علی بن محمد]] از پدرش اعلم ازدی از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} خبری را دربارۀ [[مهدی]]{{ع}} نقل کرده است<ref>نعمانی، الغیبه، ص۲۷۷: {{متن حدیث|عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَعْلَمِ الْأَزْدِيِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}}}.</ref>. با توجه به این که [[اخبار]] [[آینده]] را [[امیرالمؤمنین]] به همه کس نمیگفت، باید وی از [[خواص]] حضرت باشد. ولی نام او چیست؟ در حاشیۀ اختصاص آمده که: شاید منظور از علَم [[ازدی]]، [[مالک بن حارث اشتر]] باشد<ref>اختصاص، ص۳.</ref>؛ زیرا در مورد دیگر، علَم ازدی پس از نام وی آمده و درواقع [[عَلَم]]، وصف او است<ref>اختصاص، ص۷: {{متن حدیث|مَالِكُ بْنُ الْحَارِثِ الْأَشْتَرُ الْعَلَمُ الْأَزْدِيُّ}}.</ref>. البته این نظر قابل قبول نیست، چون به نظر نامی مستقل میرسد، که باید وی را [[شناخت]]. نام وی به [[درستی]] شناخته نشده است ولی افرادی به عنوان [[اعلم ازدی]] بودهاند که در ضمن اسامی مختلف ذکر شده و یا [[فرزندان]] و [[نوادگان]] آنان خبر از او از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل کردهاند. از [[خاندان]] اعلم ازدی، [[یعقوب بن قعقاع بن اعلم ازدی]]، [[قاضی]] مَرو در [[زمان]] [[ابومسلم]] بود<ref>ابنابی حاتم، الجرح و التّعدیل، ج۹، ص۲۱۳؛ ابن حِبّان، الثّقات، ج۷، ص۶۴۴: ابومسلم از فرماندهان بنی عباس بود که نقش مهمی در به حکومت رسیدن بنی عباس داشت.</ref>. وی در سال ۱۵۰ درگذشت<ref> ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۳۴۱.</ref>. در آثار [[شیعه]]، [[علی بن محمد]] نوادۀ اعلم ازدی، روایتی دربارۀ [[مهدی]]{{ع}} از جَدّش اعلم ازدی نقل کرده است<ref>نعمانی، الغیبه، ص۲۷۷: همین روایت را شیخ مفید در ارشاد (ج۲، ص۳۷۲) نقل کرده و به جای اعلم ازدی، «الاودی» آورده است.</ref>. در جمع [[یاران امام صادق]]{{ع}}، نام [[محمد بن عبدالله اعلم کوفی]]<ref>رجال الطّوسی، تحقیق قیومی، ص۲۸۷؛ اردبیلی، جامع الرواة، ج۲، ص۱۴۰.</ref> دیده میشود که اگر یکی باشند، نام اعلم، عبدالله است. | ||
#[[ | #[[سوید بن غفله جعفی]]: نام [[سوید]] بعد از اعلم ازدی در [[رجال برقی]] آمده است<ref>رجال البرقی، ص۴.</ref>. وی از [[یاران امام علی]]{{ع}} و در [[صفّین]] نیز با حضرت بود<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۶۷۹.</ref>، ولی دیگران او را عضو [[شرطة الخمیس]] ندانستهاند. | ||
#[[حارث بن عبدالله | #[[حارث بن عبدالله اعور همدانی]]: نام [[حارث اعور]]، بعد از سوید آمده است<ref>رجال البرقی، ص۴.</ref>.او جزو [[یاران علی]]{{ع}} بود که کاغذ تهیه کرده وخطبههای حضرت را مینوشت<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، دار صادر، ج۶، ص۱۶۸؛ ذهبی، سیرأعلام النّبلاء، ج۴، ص۱۵۳؛ محسن امین، اعیان الشّیعه، ج۴، ص۳۶۹.</ref>. و در مواردی نیز پیامهای ایشان را برای دیگران تکرار میکرد و مُنادیِ [[امام]] بود؛ مانند [[زمان]] [[بسیج]] [[مردم]] برای [[جنگ صفّین]]<ref>منقری، وقعة صفّین، ص۱۲۱؛ ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۹۰؛ محسن امین، اعیان الشّیعه، ج۱، ص۴۷۶؛ ج۴، ص۳۶۹؛ محمدباقر محمودی، نهج السّعاده، ج۲، ص۱۱۹.</ref>، یا بسیج آنان برای تعقیب [[سفیان بن عوف]] که به [[شهر انبار]] [[حمله]] کرده بود<ref>ثقفی، الغارات (یک جلدی)، ص۳۳۰.</ref>. او را [[پرچمدار]] و صاحب رایتِ علی{{ع}} دانستهاند<ref>علامه حلّی، کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین{{ع}}، ص۵۴.</ref>. در بخشِ نامههای [[نهج البلاغه]] نامهای از [[امام علی]]{{ع}} به وی نقل شده است<ref>نهج البلاغه، ص۴۵۹، نامۀ ۶۹.</ref>. او را جزو موثقان علی خواندهاند و در صدور نامۀ علی برای [[شیعیان]]، نقش داشته است<ref>فیض کاشانی، نوادر الاخبار، ص۱۹۳.</ref>. شرح حالش را در همین مجموعه به عنوان منادی حضرت آوردهایم. | ||
#[[ابوعبدالله جدلی]]: اسم وی بعد از «حارث» در [[رجال برقی]] آمده است<ref>رجال البرقی، ص۴.</ref>. نامش را [[شیخ طوسی]]، [[عبید بن عبد]] دانسته است<ref>رجال الطّوسی، ص۵۲۹.</ref>. گروهی هم «عبد» یا «عبدالرّحمان» آوردهاند <ref>مزّی، تهذیب الکمال، ج۳۴، ص۲۴، شمارۀ ۷۴۷۱.</ref> و برخی نیز [[عبیدالله بن عبدالله]]، که از [[اولیا]] و [[خواص]] علی بوده است<ref>مولا صالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۱۷۹؛ میرداماد، رجال الکشّی مع تعلیقات میرداماد، ج۱، ص۱۱۳.</ref>. ابن حجر، وی را [[کوفی]] و متهم به [[تشیع]] کرده و [[ثقه]] دانسته است<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۶۵.</ref>.ابن معین نیز او را [[توثیق]] کرده است<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۶، ص۵۳۳.</ref>. در المسترشد جزو شیعیان برشماری شده است<ref>طبری، المسترشد فی الامامه، ص۱۹۳-۱۹۴ و ص۲۱۱.</ref>. وی هنگام [[قتل عثمان]] در [[مکه]] بوده و در آنجا با [[عایشه]] دیدار و به او [[اعتراض]] میکند که: آیا [[خدا]] به تو دستور نداده در خانهات بمانی؟ سپس در [[مدینه]] به [[خدمت]] حضرت میرسد و در [[جنگ جمل]] حضور مییاید<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۴۰۱.</ref>. او گزارشی از امیرالمؤمنین علی{{ع}} دربارۀ دربِ قلعۀ [[خیبر]] دارد<ref>ابنحمزه، الثّاقب فی المناقب، ص۲۵۷.</ref>. او [[احادیث]] متعددی از ایشان نقل میکند؛ از جمله: [[حدیثی]] که [[حسنه]] را در [[آیۀ قرآن]] {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ * وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ}} <ref>«آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند * و کسانی که کار بد آورند (با) چهرههایشان در آتش افکنده میشوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام میدادید کیفر داده میشوید؟» سوره نمل، آیه ۸۹-۹۰.</ref>، [[حُبّ]] ما [[اهل بیت]] میداند و [[سَیّئه]] را [[بغض]] ما اهل بیت میشمارد<ref>حسکانی، شواهد التّنزیل، ج۱، ص۱۵۸ و ۵۴۸؛ طوسی، أمالی، ص۴۹۳: {{متن حدیث|الْحَسَنَةُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا}}.</ref>. [[حدیث]] وی را بسیاری آثار نقل کردهاند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵و ۴۵۴.</ref> و نیز [[حدیث]] {{متن قرآن|دَابَّةُ الْأَرْضِ}}<ref> سوره سبأ، آیه ۱۴.</ref><ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۰۲؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۴۴.</ref>. او جزو کوفیانی بود که نامۀ اَشراف [[کوفه]]، مانند [[شبث بن ربعی]] را برای [[امام حسین]]{{ع}} آورد<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ص۲۵.</ref>. وی از [[یاران مختار]] بود که [[محمد بن حنفیه]] و [[عبدالله بن عباس]] را از دست [[عبدالله بن زبیر]] [[نجات]] داد<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۸۷؛ ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۹۱؛ ج۲۰، ص۱۴۸؛ مجلسی، مرآةالعقول، ج۴، ص۱۶۶؛ بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۸۳.</ref>؛ به همین دلیل وی را [[مسئول]] انتظامی مختار دانسته و نامش را [[عبده]] گفتهاند<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۸.</ref>. | #[[ابوعبدالله جدلی]]: اسم وی بعد از «حارث» در [[رجال برقی]] آمده است<ref>رجال البرقی، ص۴.</ref>. نامش را [[شیخ طوسی]]، [[عبید بن عبد]] دانسته است<ref>رجال الطّوسی، ص۵۲۹.</ref>. گروهی هم «عبد» یا «عبدالرّحمان» آوردهاند <ref>مزّی، تهذیب الکمال، ج۳۴، ص۲۴، شمارۀ ۷۴۷۱.</ref> و برخی نیز [[عبیدالله بن عبدالله]]، که از [[اولیا]] و [[خواص]] علی بوده است<ref>مولا صالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۵، ص۱۷۹؛ میرداماد، رجال الکشّی مع تعلیقات میرداماد، ج۱، ص۱۱۳.</ref>. ابن حجر، وی را [[کوفی]] و متهم به [[تشیع]] کرده و [[ثقه]] دانسته است<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۶۵.</ref>.ابن معین نیز او را [[توثیق]] کرده است<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۶، ص۵۳۳.</ref>. در المسترشد جزو شیعیان برشماری شده است<ref>طبری، المسترشد فی الامامه، ص۱۹۳-۱۹۴ و ص۲۱۱.</ref>. وی هنگام [[قتل عثمان]] در [[مکه]] بوده و در آنجا با [[عایشه]] دیدار و به او [[اعتراض]] میکند که: آیا [[خدا]] به تو دستور نداده در خانهات بمانی؟ سپس در [[مدینه]] به [[خدمت]] حضرت میرسد و در [[جنگ جمل]] حضور مییاید<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۴۰۱.</ref>. او گزارشی از امیرالمؤمنین علی{{ع}} دربارۀ دربِ قلعۀ [[خیبر]] دارد<ref>ابنحمزه، الثّاقب فی المناقب، ص۲۵۷.</ref>. او [[احادیث]] متعددی از ایشان نقل میکند؛ از جمله: [[حدیثی]] که [[حسنه]] را در [[آیۀ قرآن]] {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ * وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ}} <ref>«آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند * و کسانی که کار بد آورند (با) چهرههایشان در آتش افکنده میشوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام میدادید کیفر داده میشوید؟» سوره نمل، آیه ۸۹-۹۰.</ref>، [[حُبّ]] ما [[اهل بیت]] میداند و [[سَیّئه]] را [[بغض]] ما اهل بیت میشمارد<ref>حسکانی، شواهد التّنزیل، ج۱، ص۱۵۸ و ۵۴۸؛ طوسی، أمالی، ص۴۹۳: {{متن حدیث|الْحَسَنَةُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا}}.</ref>. [[حدیث]] وی را بسیاری آثار نقل کردهاند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵و ۴۵۴.</ref> و نیز [[حدیث]] {{متن قرآن|دَابَّةُ الْأَرْضِ}}<ref> سوره سبأ، آیه ۱۴.</ref><ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۰۲؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۴۴.</ref>. او جزو کوفیانی بود که نامۀ اَشراف [[کوفه]]، مانند [[شبث بن ربعی]] را برای [[امام حسین]]{{ع}} آورد<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ص۲۵.</ref>. وی از [[یاران مختار]] بود که [[محمد بن حنفیه]] و [[عبدالله بن عباس]] را از دست [[عبدالله بن زبیر]] [[نجات]] داد<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۸۷؛ ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۹۱؛ ج۲۰، ص۱۴۸؛ مجلسی، مرآةالعقول، ج۴، ص۱۶۶؛ بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۸۳.</ref>؛ به همین دلیل وی را [[مسئول]] انتظامی مختار دانسته و نامش را [[عبده]] گفتهاند<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۸.</ref>. | ||
#[[ابویحیی حکیم بن سعد حنفی]]: در [[رجال برقی]] پس از نام | #[[ابویحیی حکیم بن سعد حنفی]]: در [[رجال برقی]] پس از نام ابویحیی حکیم بن سعید حنفی آمده است: {{عربی|وَ كانَ مِنْ شُرْطةِ الخميس}}؛ و او از اعضای [[شرطة الخمیس]] بود. محقق رجالبرقی این جمله را ادامۀ نام قبلی دانسته؛ یعنی [[حکیم بن سعید]]، جزو شرطة الخمیس است. سپس اسامی سه تن آمده است<ref>رجال البرقی، ص۴. در رجال شیخ، ص۶۰، نام پدر وی سعد با کنیۀ ابویحیی آمده که به شرح حالش خواهیم پرداخت.</ref>. | ||
اما در اختصاص بعد از نام پدرش سعید این جملۀ جدیدی در نظر گرفته شده و مربوط به بعد دانستهاند که چنین نتیجه میدهد: نام سه تن که بعد میآید، جزو [[شرطة الخمیس]] هستند<ref>إختصاص، ص۳: {{متن حدیث|وَ كَانَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِيسِ أَبُو الرَّضِيِّ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى الْحَضْرَمِيُّ وَ سُلَيْمُ بْنُ قَيْسٍ الْهِلَالِيُّ وَ عَبِيدَةُ السَّلْمَانِيُّ الْمُرَادِيُّ عَرَبِيٌّ}}.</ref>. آنان عبارتند از: | اما در اختصاص بعد از نام پدرش سعید این جملۀ جدیدی در نظر گرفته شده و مربوط به بعد دانستهاند که چنین نتیجه میدهد: نام سه تن که بعد میآید، جزو [[شرطة الخمیس]] هستند<ref>إختصاص، ص۳: {{متن حدیث|وَ كَانَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِيسِ أَبُو الرَّضِيِّ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى الْحَضْرَمِيُّ وَ سُلَيْمُ بْنُ قَيْسٍ الْهِلَالِيُّ وَ عَبِيدَةُ السَّلْمَانِيُّ الْمُرَادِيُّ عَرَبِيٌّ}}.</ref>. آنان عبارتند از: | ||
#[[ | #[[ابوالرضا عبدالله بن یحیی حضرمی]]: بی تردید [[عبدالله بن یحیی]]، یا [[نجی حضرمی]]، از اعضای شرطة الخمیس بود؛ چون حضرت در [[حدیثی]] وی را عضو این گروه معرفی میکند. | ||
#[[سُلَیم بن قَیس هلالی]]: در [[بحارالانوار]]<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۷۲.</ref> و برخی کتابهای دیگر وی را جزو شرطة الخمیس دانستهاند<ref>هلالی، کتاب سلیم (سه جلدی)، تحقیق محمدباقر انصاری، ج۱، ص۲۶۵.</ref>. او مؤلف کتاب سُلَیم بن قَیس است که مرحوم [[کلینی]] به آن [[اعتماد]] داشته و [[اخبار]] گوناگونی را از وی نقل کرده است. او از [[امیرالمؤمنین]] [[احادیث]] مختلفی نقل کرده و یا شنیده است<ref>رجال النّجاشی، ص۸؛ فهرست کتب الشّیعة و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول، ص۲۳۰؛ رجال الطوسی، ص۱۳۶؛ ابن داوود، الرّجال، ص۱۷۸.</ref>. [[تاریخ دمشق]]، خبری از وی با عنوان سلیمان بن قیس عامری دربارۀ [[شهادت]] [[اویس قرنی]] و جمعی دیگر در [[صفّین]] نقل کرده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۴، ص۴۶، ص۶۲ و۱۹۱.</ref>. شرح حالش در کتابهای [[رجال]] آمده و کنیهاش [[ابوصادق]] است<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۴۵۵.</ref>. | #[[سُلَیم بن قَیس هلالی]]: در [[بحارالانوار]]<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۷۲.</ref> و برخی کتابهای دیگر وی را جزو شرطة الخمیس دانستهاند<ref>هلالی، کتاب سلیم (سه جلدی)، تحقیق محمدباقر انصاری، ج۱، ص۲۶۵.</ref>. او مؤلف کتاب سُلَیم بن قَیس است که مرحوم [[کلینی]] به آن [[اعتماد]] داشته و [[اخبار]] گوناگونی را از وی نقل کرده است. او از [[امیرالمؤمنین]] [[احادیث]] مختلفی نقل کرده و یا شنیده است<ref>رجال النّجاشی، ص۸؛ فهرست کتب الشّیعة و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول، ص۲۳۰؛ رجال الطوسی، ص۱۳۶؛ ابن داوود، الرّجال، ص۱۷۸.</ref>. [[تاریخ دمشق]]، خبری از وی با عنوان سلیمان بن قیس عامری دربارۀ [[شهادت]] [[اویس قرنی]] و جمعی دیگر در [[صفّین]] نقل کرده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۴، ص۴۶، ص۶۲ و۱۹۱.</ref>. شرح حالش در کتابهای [[رجال]] آمده و کنیهاش [[ابوصادق]] است<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۴۵۵.</ref>. | ||
#[[عَبیدة بن عمرو سَلمانی مرادی عربی]]. | #[[عَبیدة بن عمرو سَلمانی مرادی عربی]]. |