ایمان در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
نتایجی که از این بخش به دست میآید این است که اولاً آغاز ایمان از یک نظر «لُمظه» و سرانجام آن «درک [[حق]]» است و با دید دیگر، ابتدای ایمان، [[معرفت]] و نهایتش [[عمل صالح]] خواهد. ثانیاً [[آزمون]] قلب از طریق ایمان است؛ پس قلب نیز آزموده میشود. ثالثاً ایمان مراتب داشته، امری تشکیکی است؛ چنانکه [[قرآن]] میفرماید<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا}} «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>: | نتایجی که از این بخش به دست میآید این است که اولاً آغاز ایمان از یک نظر «لُمظه» و سرانجام آن «درک [[حق]]» است و با دید دیگر، ابتدای ایمان، [[معرفت]] و نهایتش [[عمل صالح]] خواهد. ثانیاً [[آزمون]] قلب از طریق ایمان است؛ پس قلب نیز آزموده میشود. ثالثاً ایمان مراتب داشته، امری تشکیکی است؛ چنانکه [[قرآن]] میفرماید<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا}} «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>: | ||
[[مؤمنان]] آنها هستند که چون ذکری از خدا به میان آید، [از [[عظمت]] و جلال خدا] دلهای آنان لرزان شود و چون بر آنها [[آیات خدا]] [[تلاوت]] شود، بر مقام ایمانشان بیفزاید.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۷.</ref> | [[مؤمنان]] آنها هستند که چون ذکری از خدا به میان آید، [از [[عظمت]] و جلال خدا] دلهای آنان لرزان شود و چون بر آنها [[آیات خدا]] [[تلاوت]] شود، بر مقام ایمانشان بیفزاید.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۷.</ref> | ||
==[[ایمان]] خاص یا ایمان تکلیفی== | |||
[[تفسیر]] ایمان به [[تصدیق]] منطقی یا [[قلبی]] هرچند تا حدودی روشنگر مختصات ایمان است، پارهای دیگر از مختصات ایمان و آثار برآمده از آن را تبیین نمیکند. همان طور که گذشت، [[پیامبران]] از [[مردم]] فقط «ایمان» [[طلب]] میکردند؛ مطلوبی که با حصولش همه مطلوبهای دیگر [[انبیا]] و [[امامان]] حاصل میشد. ایمان از موجودی به نام [[انسان]] خواسته شده است؛ از انسان به عنوان موجود واحد نه به عنوان موجودی که کثرت بر او [[حاکم]] است. به تعبیر دیگر، این طلب به هر ساحت و دستگاهی از وجود [[بشر]] متوجه است و به یکی از آنها همچون دستگاه [[معرفت]]، محدود و مختص نمیشود. اگر انسان به این طلب پاسخ مثبت دهد، باید کل [[هویت]] او به طور جمعی، در ایمان آوردنش حضور داشته باشد. | |||
[[ایمان آوردن]] به [[دعوت]] پیامبران مراتب میپذیرد و در هر مرتبه همه دستگاهها و ساحتها در وضعیت متناسب با یکدیگر به سر میبرند. آن کس که در مرتبه دوم ایمان است، هم علمش بالاتر از کسی است که در مرتبه اول به سر میبرد و هم اخلاقیاتش و هم [[احساسات]] و عواطفش. مرکز این [[اجابت]] جمعی و ایمان آوردن، [[قلب]] است؛ زیرا هر چه وارد قلب شود، به طور [[تکوینی]] بر کل وجود خواهد بارید. در وضعیت «[[اسلام]]» است که پراکندگی در وجود بشر به چشم میخورد؛ یعنی فرد در مراحل پیش - قلبی به دعوت پیامبران پاسخ مثبت داده است، اما هسته اصلی وجود بشر، یعنی قلب او، این دعوت را اجابت نکرده است؛ از این رو آنچه در درجه نخست از [[آدمی]] طلب شده، ایمان است، و اسلام باید به ایمان خاص متصل شود تا چنین اتصالی هم [[وحدت]] بخش پراکندگیها باشد و هم وضعیت مراحل پیش - قلبی را تصحیح کند و تعالی بخشد. | |||
خلاصه این که [[ایمان عملی]] است که از آدمی طلب شده است و این عمل باید به [[اختیار]] او به سامان رسد؛ عملی که شدت و [[ضعف]] دارد؛ یعنی گاه [[آدمی]] این [[اجابت]] جمعی را به قوت و شدت به جا میآورد و گاه با ضعف و [[کاستی]]. البته میتوان [[ایمان]] [[ضعیف]] را به سوی [[ایمان قوی]] سوق داد. در انجام دادن عمل ایمان همه دستگاههای [[هویت]] [[بشر]] حضور دارند و از این رو همگی در یک مرتبه و [[منزل]] از ایمان قرار میگیرند و برای هر یک آزمونهای خاصی، به مقتضای آنچه ایمان بر عهدۀ آنها نهاده است، طراحی میشود: | |||
[[حماد بن عمرو نصیبی]] گوید: مردی از علی{{ع}} پرسید: کدام [[کارها]] نزد [[خدا]] بهتر است؟ فرمود: آن کاری که جز با آن، کرداری پذیرفته نشود. مرد گفت: آن چیست؟ [[امام]] فرمود: [[ایمان به خدا]] که بالاترین کارها است در پایۀ خود و از همه سودمندتر و شرافتمندتر است. مرد پرسید: ایمان، گفتار و [[کردار]] است یا فقط گفتار است؟ فرمود: همۀ ایمان کردار است... به [[راستی]] خدای - تبارک و تعالی -ایمان را بر اعضای تن آدمی فرض کرده است و هیچ عضوی نیست جز آنکه بر یک [[وظیفه]] [[ایمانی]] گماشته شده است، غیر از وظیفهای که عضو دیگر دارد. از آن جمله است [[دل]] که با آن [[خردمندی]] کند و بفهمد و بداند، و آن [[فرمانده]] تن او است، که هیچ عضوی جز به [[فرمان]] او کاری نکند و نرود و نیاید. و از آن جمله است دو دستش که با آنها بکوبد، و دو پایش که با آنها راه برود، و فرجش که با آن عمل جنسی کند، و زبانش که گویا به کتاب شود و [[گواه]] باشد، و دو چشمش که با آنها ببیند، و دو گوشش که با آنها میشنود. و فرض شده است بر دل جز آنچه فرض شده است بر زبان، و فرض است بر زبان جز آنچه فرض است بر دو چشم.... اما آنچه از ایمان بر دل فرض است، [[اقرار]] است و [[معرفت]] و [[تصدیق]] و [[تسلیم]] و عهده داری و [[رضایت]] به اینکه جز [[خدای یگانه]] کسی [[شایسته]] [[پرستش]] نیست و [[شریک]] ندارد، [[یکتا]] است، [[بینیاز]] است، [[همسر]] و [[فرزندی]] ندارد و به این که محمد{{صل}} [[بنده]] و [[رسول]] او است<ref>اصول کافی، ج۴، ص۱۲۸. همچنین ر.ک: اصول کافی، ج۴، ص۱۱۲، ح۱.</ref>. | |||
آنچه گذشت بخشی از [[تفسیر]] [[ایمان]] بود که میتوان آن را «ایمان تکلیفی» نامید. به ایمان خاص، امر میشود و [[هدف]] [[تکلیف]] قرار میگیرد. در این ایمان، از [[آدمی]] خواسته میشود تا وجود خود را با تمام ساحتها و کارکردهایی که آن ساحتها دارند، به طور اختیاری به سوی [[خالق هستی]] متوجه کند و با [[اتصال به مبدأ]] خویش آرام گیرد و به او [[پناه]] برد و [[جان]] خود را در [[ظلمت]] حجابها مدفون و پوشیده نسازد. چنین [[ایمانی]] از متن وجود بشری برمیخیزد و فعلی است که [[انسان]] آن را به سامان میرساند و در نتیجه در حیطه نفس و [[احکام]] [[انسانی]] است. چنین ایمانی که در حد [[قدرت]] و توان بشری است، همواره در معرض [[تهدید]] [[شبهات]]، [[سختیها]] وسوسهها و بلکه پیوسته در معرض [[حمله]] این امور است. آنچه به تبع این وضعیت ایمانی همچون [[صبر]]، [[توکل]]، [[رضا]] و تسلیم و... از انسان صادر میشود، همه وضعیت بشری دارد و محصول [[کوشش]] آدمی است. از این رو هنوز در معرض خطر است و تضمین بقا ندارد؛ یعنی بازگشت به مراتب [[پایینتر]] و حتی بیرون رفتن از منطقه ایمان غیر ممکن نیست. ایمان تا وقتی در وضعیت تکلیفی باشد، هرچند کامل و تام باشد، در تیررس حمله [[شیاطین]] است. | |||
از سوی دیگر، هرچند متعلق ایمان خاص، [[خداوند]] و امور مربوط به [[خدا]] همچون [[پیامبر]]، [[امام]]، [[معاد]]، [[ملائکه]] و [[کتابهای آسمانی]] است، طبق تفسیرهای یاد شده از ایمان، خصوصیت این ایمان در متعلق آن است نه در خود ایمان. از این رو میتوان فرض کرد که همان وضعیت ایمانی حاصل، ولی متعلق آن، امر باطلی باشد؛ مثلاً اگر [[ایمان]] را به [[تصدیق]] منطقی یا [[تصدیق قلبی]] معنا کنیم، متعلق چنین [[تصدیقی]] هم میتواند [[حق]] باشد و هم [[باطل]].<ref>[[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[ایمان - دیوانی (مقاله)| مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۵۸.</ref>. | |||
==ایمان اخص یا ایمان اعطایی== | |||
اکنون سخن از [[ایمانی]] است که میتوان آن را «ایمان اخص» یا «ایمان اعطایی»<ref>این نام برگرفته از پارهای روایات است. (ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۲۰۳، ح۵ و ۴).</ref> نامید. پارهای از مختصات این ایمان، که با مختصات و آثار پیش گفته مناسبت کامل دارد، بدین قرار است: | |||
#این ایمان از سنخ امور برخاسته از وجود بشری نیست که دستگاههای وجودی او، [[قدرت]] تحصیل چنین ایمانی را ندارد. این ایمان یکسره محصول [[صنع الهی]] و مخلوق او است، و از آن جهت که مخلوق توان [[تولید]] چنین ایمانی را ندارد، حضور این نوع ایمان در منطقه [[طبیعت]]، حضور امری فراطبیعی است. بنابراین چنین ایمانی مورد [[تکلیف]] قرار نمیگیرد؛ چون هیچ مکلفی نمیتواند این ایمان را خود تحصیل کند؛ چنانکه فاعل این فعل باشد و بتوان آن فعل را این گونه به او نسبت داد. آنچه در توان [[بشر]] است، تحصیل ایمان خاص است؛ اما ایمان اخص فعلیتی است که از بیرون [[نفس انسانی]] به او اعطا میشود. | |||
#متعلق این ایمان فقط [[خداوند تعالی]] است و آنچه ایمان به آنها عین [[ایمان به خدا]] است؛ یعنی [[ایمان به پیامبران]]، [[امامان]]، [[معاد]]، [[کتابهای آسمانی]] و [[فرشتگان]]. چنین ایمانی، اگر وجود یابد، متعلق آن فقط حق است و اساساً به باطل تعلق نمیگیرد. هرگونه وضعیتی، اگر ایمان نامیده شود، ولی متعلق آن امر باطلی باشد، مسلماً از سنخ چنین ایمانی نیست. | |||
#از آثار [[تکوینی]] این ایمان [[سکینه]] و [[طمأنینه]] کامل، در [[سختیها]] و در مواجهه با [[شبهات]] و... است. چنین ایمانی در مقابل [[تبلیغات]] و شکستها در هم نمیریزد و [[ناتوان]] نمیشود. | |||
#با قرار گرفتن چنین ایمانی در وجود [[مؤمن]]، تمام دستگاههای وجود بشری نوعی دگرگونی را پشت سر میگذارند؛ به طوری که همگی متوجه [[انقیاد]] کامل در برابر [[خداوند]] میشوند؛ مثلاً غضبی که در [[سلطه]] این [[ایمان]] است، به گونهای دگرگون میشود که از مدار [[خدامحوری]] خارج نمیشود. [[شهوت]] در حیطه این ایمان کاملاً از [[حرام]] و [[ناپاکی]] دور است. [[قلب]] از هرگونه [[کفر]]، [[عصیان]]، [[فسق]] و [[فجور]] روی گردان است. هر صفتی همچون [[حقد]] و [[حسد]]، که با [[تقوا]] منافات دارد، از وجود [[آدمی]] دور میشود. میتوان چنین تحولی را به نوعی [[پاکیزگی]] و [[زندگی]] [[طیب]] توصیف کرد. به تعبیر دیگر، کل وجود بشری ملازم و همبسته با [[تقوای الهی]] میشود و هیچ شرایطی نمیتواند او را از مدار این تقوا بیرون برد<ref>ر.ک: فتح، آیه ۲۶.</ref>. | |||
# ایمان خاص، که فعل [[انسانی]] در برابر خداوند است، زمینه ایجاد ایمان اخص را از طرف خداوند نسبت به [[مؤمن]] فراهم میآورد. با حصول ایمان اخص در [[جان آدمی]]، او مؤمن است اما فاعل این ایمان نیست؛ بلکه پذیرای آن است. اعطا کننده این ایمان، بدون هیچگونه واسطهای [[خدا]] است. | |||
#آثار چنین [[ایمانی]] از وضعیتهای بشری به حساب نمیآید. [[صبر]] برخاسته از ایمان خاص غیر از صبر حاصل از ایمان اخص است. دومی صنع خدا است و اولی فعل آدمی. از این رو صبر برخاسته از ایمان خاص در معرض شکستن قرار میگیرد؛ اما هیچ وضعیتی نمیتواند صبر دوم را در هم بکوبد. در وضعیت ایمان خاص، خداوند از آدمی میطلبد که [[صابر]] باشد و [[پایداری]] ورزد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا}}<ref>«ای مؤمنان! چون با دستهای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره انفال، آیه ۴۵.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا...}}<ref>«ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.</ref>. اما [[مؤمنان]] صابر و ثابت از خدای خود [[طلب صبر]] و پایداری میکنند که آن [[صبر]] و [[پایداری]] قابل [[اعتماد]] و [[اطمینان]] بخش است: {{متن قرآن|رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و چون با جالوت و سپاه وی رویاروی شدند گفتند: پروردگارا! ما را از شکیب، سرشار کن و گامهای ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز گردان» سوره بقره، آیه ۲۵۰.</ref>. کار [[مؤمن]] [[استقامت]] است؛ اما این [[تثبیت الهی]] است که اگر حاصل شود، هیچ گاه خلل و لرزهای را برنمیتابد. {{متن قرآن|يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ...}}<ref>«خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا میدارد و خداوند ستمگران را بیراه میگذارد و خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد» سوره ابراهیم، آیه ۲۷.</ref>. به همین جهت گفته شد که هیچ امری نمیتواند [[سکینه]] ملازم با [[ایمان]] را برهم زند؛ چون مبدأ چنین سکینهای نفس [[بشر]] نیست تا هم سنخ آن، یعنی اسباب امکانی، بتوانند در آن [[نفوذ]] کنند. چنانکه اگر منشأ [[وحشت]] در هسته اصلی وجود بشری، یعنی [[قلب]]، اسباب امکانی نباشد، بلکه از سوی [[خالق]] باشد، حضور همه اسباب امکانی نمیتواند آن را بر طرف کند: {{متن قرآن|سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ...}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی میفرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردنها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۱۲.</ref>. | |||
#دگرگونی حاصل شده از ایمان اخص به گونهای است که میتوان آن را یک نوع زنده شدن دانست؛ [[زندگی]] ای که اگر قلب آن را [[تجربه]] نکند، مرده محسوب میشود. [[احیاگر]] این زندگی همچون دیگر زندگیهای [[تکوینی]]، فقط [[خداوند]] است. با به دست آمدن این زندگی، [[آدمی]] کاملاً از مقتضیات این جهانی [[آزاد]] میشود و به [[جهان آخرت]]، که سراسر [[حیات]] و [[نور]] است، اتصال وجودی پیدا میکند؛ از ظاهر هستی عبور میکند و به اعماق [[باطن]] آن چشم میگشاید. این [[ایمان]] در [[آیات الهی]] و سخن علی{{ع}} به «[[روح]]» وصف شده است. روح مبدأ [[حیات]] است و از هر [[زندگی]] یک نوع [[شعور]] و [[ادراک]] و [[قدرت]] برمیخیزد. بنابراین [[مؤمن]]، افزون بر روح بشری که میان او و دیگران به اشتراک وجود دارد، به سبب ایمان خاص، آماده دریافت [[روحی]] دیگر میشود که زندگی دیگری را به او ارزانی میدارد و به تبع آن قدرت و شعوری در او حاصل میشود که بیانگر تحولات گفته شده، است. [[آیات]] اشاره کننده به این روح عبارتند از: | |||
##{{متن قرآن|...أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ...}}<ref>«گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.</ref>. | |||
##{{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً}}<ref>«کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref>. | |||
در این باره [[حدیثی]] نیز از [[امام علی]]{{ع}} نقل کنیم: | |||
[[اصبغ بن نباته]] گوید: مردی به [[خدمت]] علی{{ع}} آمد و گفت: عدهای بر این گمانند که [[بنده]] در حالی که مؤمن است، [[زنا]] نمیکند؛ [[دزدی]] نمیکند؛ شراب نمیخورد؛ [[ربا]] نمیگیرد و به ناحق خونی نمیریزد. این سخن بر من سنگین آمد و سینه ام از آن تنگ شد. حتی [[گمان]] شده بندهای که مانند من به سوی [[قبله]] [[نماز]] میگزارد و میان من و او رابطه [[نکاح]] و [[ارث]] برقرار است، به سبب [[گناه]] کوچکی که از او سر میزند، از ساحت [[ایمان]] خارج میشود. علی{{ع}} به او فرمود: [[برادر]] تو راست میگوید. از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که میگفت: [[خداوند]] [[آدمیان]] را [[خلق]] کرد و ایشان بر سه طبقهاند و آنها را در سه [[منزل]] قرار داد. این است قول خداوند در [[قرآن]] که فرمود: «خجستگان و ناخجستگان شوم و [[سبقت]] گیرندگان مقدم، که آنانند [[مقربان]]»<ref>واقعه، آیه ۱۱-۸.</ref>. سبقت گیرندگان [[انبیا]] هستند، چه [[رسول]] باشند و چه نباشند؛ خداوند در ایشان پنج [[روح]] قرار داد: [[روح القدس]]، [[روح ایمان]]، [[روح قوت]]، [[روح شهوت]] و روح بدن... اما خجستگان به [[حق]] مؤمنند و در آنها چهار روح قرار داده شده است: روح ایمان، روح قوت، روح شهوت و روح بدن... اما از ناخجستگان... روح ایمان را بازداشت و در بدنهایشان سه روح قرار داد: روح قوت، روح شهوت، و روح بدن<ref>صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۴۹.</ref>.<ref>[[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[ایمان - دیوانی (مقاله)| مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۶۰.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۴: | خط ۵۹: | ||
# [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']] | # [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[سعید بهشتی|بهشتی، سعید]]، [[تربیت عقلانی (مقاله)| مقاله «تربیت عقلانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']] | ||
# [[پرونده:136899.jpg|22px]] [[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱''']] | # [[پرونده:136899.jpg|22px]] [[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱''']] | ||
# [[پرونده:1368100.jpg|22px]] [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[ایمان - دیوانی (مقاله)| مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||