پرش به محتوا

قبیله: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
خط ۵۱: خط ۵۱:
[[نظام قبیله]] در [[عصر جاهلی]]، براساس تقسیمات پذیرفته شده عرفی و مورد نظر و [[رضایت]] افراد قبیله شکل می‌گرفت<ref>غلامرضا ظریفیان شفیعی، دین و دولت در اسلام (تهران، میراث ملل، ۱۳۷۶)، ص۹۲.</ref>. بر این اساس هر قبیله از دو رکن تشکیل شده بود: اعضای اصلی قبیله و وابستگان. اعضای اصلی قبیله شامل شیخ یا [[رئیس]] قبیله، اشراف قبیله و اعضای عادی قبیله و وابستگان هم شامل پناهندگان یا [[موالی]] و بردگان<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۶-۴۱.</ref>.
[[نظام قبیله]] در [[عصر جاهلی]]، براساس تقسیمات پذیرفته شده عرفی و مورد نظر و [[رضایت]] افراد قبیله شکل می‌گرفت<ref>غلامرضا ظریفیان شفیعی، دین و دولت در اسلام (تهران، میراث ملل، ۱۳۷۶)، ص۹۲.</ref>. بر این اساس هر قبیله از دو رکن تشکیل شده بود: اعضای اصلی قبیله و وابستگان. اعضای اصلی قبیله شامل شیخ یا [[رئیس]] قبیله، اشراف قبیله و اعضای عادی قبیله و وابستگان هم شامل پناهندگان یا [[موالی]] و بردگان<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۶-۴۱.</ref>.


[[امیر]] یا [[سید]] یا شیخ قبیله در رأس [[هرم]] قدرت در قبیله قرار می‌گرفت. معیار برای [[انتخاب]] فردی به [[ریاست]] قبیله، نه [[وراثت]]، بلکه دارا بودن ویژگی‌هایی همچون [[شرافت]]، [[تعصب]]، [[ثروت]]، [[نفوذ]]، تجربه، [[بردباری]]، [[دانش]]، قدرت بیان و [[دلاوری]] بود<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۷.</ref>. به دلیل [[انتخاب رئیس]] با [[بیعت]] افراد [[صاحب رأی]] یا [[اهل حل و عقد]]، او کمتر می‌توانست راه [[استبداد]] در پیش گیرد<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۸.</ref>، اما در عین حال [[اطاعت]] از رئیس و تصمیماتش از جمله محوری‌ترین امور قبیله به شمار می‌رفت.
[[امیر]] یا [[سید]] یا شیخ قبیله در رأس هرم قدرت در قبیله قرار می‌گرفت. معیار برای [[انتخاب]] فردی به [[ریاست]] قبیله، نه [[وراثت]]، بلکه دارا بودن ویژگی‌هایی همچون [[شرافت]]، [[تعصب]]، [[ثروت]]، نفوذ، تجربه، [[بردباری]]، [[دانش]]، قدرت بیان و [[دلاوری]] بود<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۷.</ref>. به دلیل انتخاب رئیس با [[بیعت]] افراد صاحب رأی یا [[اهل حل و عقد]]، او کمتر می‌توانست راه [[استبداد]] در پیش گیرد<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۸.</ref>، اما در عین حال [[اطاعت]] از رئیس و تصمیماتش از جمله محوری‌ترین امور قبیله به شمار می‌رفت.


[[مسئولیت]] رئیس قبیله عبارت بود از: [[تصمیم‌گیری]] در امور کلی مربوط به قبیله مانند استقبال از سفرای [[قبایل]]، [[تصمیم]] در مورد [[جنگ]] و [[صلح]]، بستن [[پیمان]] با قبایل دیگر، [[اطعام]] [[ضعفا]] و [[سرپرستی یتیمان]] قبیله<ref>غلامرضا ظریفیان شفیعی، دین و دولت در اسلام، ص۹۴.</ref>. او از امتیازاتی همچون یک‌چهارم [[غنایم]]، [[گزینش]] غنایم پیش از تقسیم، [[فرماندهی سپاه]]، غنایم پیش از شروع جنگ و غنایم غیرقابل تقسیم بهره می‌برد<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۷-۳۸.</ref>. قدرت در قبیله محدود به رئیس آن نبود، بلکه اشراف قبیله به عنوان [[مشاوران]] [[رئیس]] نیز اختیارات و امتیازات زیادی داشتند، از جمله بخشی از یک‌چهارم [[غنایم جنگی]] که در [[اختیار]] رئیس بود، به آنان تعلق داشت و مهم‌تر از همه، [[حق]] [[استیمان]] و اعطای [[پناهندگی]] داشتند. اشراف واسط بین رئیس و اعضای عادی قبیله بودند. به هنگام [[جنگ]] و [[بیعت]]، به [[بسیج]] اعضا می‌پرداختند و در مواقع [[لزوم]]، داور [[اختلافات]] بین اعضا و نیز اعضا و رئیس قبیله بودند<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۸، به نقل از: ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ص۴۵.</ref>. طبقه اشراف در [[قبایل]] به مثابه فعالان [[سیاسی]] بودند که کارکردهایی [[شبیه]] [[جامعه مدنی]] در اصطلاح امروز داشتند<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۸-۳۹.</ref>.<ref>[[محسن ابوالفتحی|ابوالفتحی، محسن]]، [[توزیع قدرت در دولت نبوی (مقاله)|مقاله «توزیع قدرت در دولت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۹۸.</ref>
[[مسئولیت]] رئیس قبیله عبارت بود از: تصمیم‌گیری در امور کلی مربوط به قبیله مانند استقبال از سفرای [[قبایل]]، تصمیم در مورد [[جنگ]] و [[صلح]]، بستن [[پیمان]] با قبایل دیگر، [[اطعام]] ضعفا و سرپرستی یتیمان قبیله<ref>غلامرضا ظریفیان شفیعی، دین و دولت در اسلام، ص۹۴.</ref>. او از امتیازاتی همچون یک‌چهارم [[غنایم]]، [[گزینش]] غنایم پیش از تقسیم، فرماندهی سپاه، غنایم پیش از شروع جنگ و غنایم غیرقابل تقسیم بهره می‌برد<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۷-۳۸.</ref>. قدرت در قبیله محدود به رئیس آن نبود، بلکه اشراف قبیله به عنوان [[مشاوران]] [[رئیس]] نیز اختیارات و امتیازات زیادی داشتند، از جمله بخشی از یک‌چهارم [[غنایم جنگی]] که در [[اختیار]] رئیس بود، به آنان تعلق داشت و مهم‌تر از همه، [[حق]] [[استیمان]] و اعطای [[پناهندگی]] داشتند. اشراف واسط بین رئیس و اعضای عادی قبیله بودند. به هنگام [[جنگ]] و [[بیعت]]، به [[بسیج]] اعضا می‌پرداختند و در مواقع [[لزوم]]، داور [[اختلافات]] بین اعضا و نیز اعضا و رئیس قبیله بودند<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۸، به نقل از: ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ص۴۵.</ref>. طبقه اشراف در [[قبایل]] به مثابه فعالان [[سیاسی]] بودند که کارکردهایی شبیه [[جامعه مدنی]] در اصطلاح امروز داشتند<ref>داود فیرحی، تاریخ تحول دولت در اسلام، ص۳۸-۳۹.</ref>.<ref>[[محسن ابوالفتحی|ابوالفتحی، محسن]]، [[توزیع قدرت در دولت نبوی (مقاله)|مقاله «توزیع قدرت در دولت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۹۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش