بحث:قبیله

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

قبایل عرب

قبایل کامل

  1. ایاد
  2. ازد
  3. احمس بن غوث
  4. اشراف
  5. ساده
  6. اوس
  7. اشجع
  8. مع
  9. انمار
  10. بنی احمر
  11. بللحمر
  12. بنی احمر بن حارث
  13. بنی اسمر
  14. بللسمر
  15. بنی اسد
  16. بنی امیه
  17. اکلب
  18. بنی نجار
  19. بقوم
  20. اولاد بوعزیز
  21. بارق
  22. باهله
  23. بجیله
  24. بکر بن عبد مناه
  25. بکر بن وائل
  26. بدیریه
  27. بنی زید
  28. بلغازی
  29. بلقرن
  30. بلی
  31. بیرقدار
  32. بنی بیات
  33. بکیل
  34. ترابین
  35. تغلب بن وائل
  36. تمیم
  37. تنوخ
  38. ثقیف
  39. ثمود
  40. جعلیین
  41. جرهم
  42. جدیس
  43. جذام
  44. جهینه
  45. حجر بن هنوء بن ازد
  46. حداء
  47. حکم بن سعد عشیره
  48. بنی حارث بن کعب
  49. حرب
  50. بنی حنیفه
  51. حاشد
  52. حمیضه
  53. حمیر
  54. حواله
  55. حویطات
  56. خزرج
  57. بنی خالد
  58. خثعم
  59. خزاعه
  60. خفاجه
  61. خندف
  62. خولان
  63. دلیم
  64. دواسر
  65. بنی دئل
  66. بنی ذی اصبح
  67. راجح
  68. بنی رشید
  69. ربیعه
  70. رباب
  71. رباطاب
  72. ساده راویون
  73. زرقان
  74. زبید
  75. اولاد زیان
  76. بنی زید
  77. زهران
  78. سهول
  79. بنی سعد بن بکر
  80. بنی سعد بن لیث بن بکر
  81. سلیم
  82. سبیع
  83. بنی شبیل
  84. شایقیه
  85. شحوح
  86. بنی شراحیل
  87. شرارات
  88. بنی شعبه
  89. شمران
  90. بنی شهر
  91. بنی شیبان
  92. بنی شیبه
  93. شمر
  94. شهران
  95. بنی صخر
  96. بنی ضمره
  97. ضبیعه
  98. طسم
  99. طیء
  100. ظفیر
  101. ظهوریین
  102. بنی عباد
  103. عجرمه
  104. عجارمه
  105. عجمان
  106. عقیدات
  107. بنی عکل
  108. عوازم
  109. عوالق
  110. بنی عریج
  111. عامله
  112. بنی عبس
  113. بنی عجل
  114. بنی عدی
  115. بنی عمرو
  116. عامر بن صعصعه
  117. عبد قیس
  118. عتیبه
  119. عدوان
  120. عذره
  121. عسیر
  122. علیان
  123. عنز بن وائل
  124. عنزه
  125. عنس
  126. عضل
  127. بنی عطیه
  128. عاد
  129. غامد
  130. غطفان
  131. بنی فراس
  132. فهم
  133. فضول
  134. قواسم
  135. قحطان
  136. قریش
  137. قضاعه
  138. قیس عیلان
  139. بنی قسر
  140. بنی کنز
  141. کواهله
  142. بنی کلب
  143. کنانه
  144. کبابیش
  145. کنده
  146. کهلان
  147. کثیری
  148. بنی لام
  149. لخم
  150. بنی لیث
  151. مرازیق
  152. منتفق
  153. مورکه
  154. مهره
  155. بنی مالک
  156. بنی معقل
  157. بنی مهدی
  158. مزینه
  159. مذحج
  160. مرازیق بقوم
  161. مضر
  162. مطیر
  163. میرفاب
  164. نمر
  165. نهد
  166. بنی هاجر
  167. بنی هاشم
  168. بنی هلال
  169. قبیله هذیل بقوم
  170. هذیل
  171. همدان
  172. هوازن
  173. وائله
  174. وادعه
  175. بنی یاس
  176. یام
  177. بنی یعلی
  178. یافع
  179. یشکر
  180. بنی یزید

متن تفصیلی

معنی قبیله

  • در اصطلاح به جماعتی از مردم که اصلی واحد و پدری واحد داشته باشند قبیله می‌‌گویند[۱]. قبیله در نزد مردم عرب مانند دولتی کوچک به شمار می‌‌رفت که تمام ملزومات یک دولت به غیر از زمین ثابت را دارا بود[۲].
  • طریقۀ شکل‌گیری قبیله به این صورت است، از مجموع چند خانواده، یک طایفه و از جمع چند طایفه یک عشیره و از جمع چند عشیره، یک قبیله، ایجاد می‌‌شد. افراد یک قبیله، خود را از یک اصل و از یک خون می‌‌دانند به نحوی که در قبال افراد وابسته به خود، بسیار تعصبی و احساسی عمل می‌‌کنند؛ چنین واکنشی به این خاطر است که افراد یک قبیله محتاج حمایت و پشتیبانی قبیلۀ خویش در مقابل خطرها و دشمنی‌ها هستند؛ آنها به اقتضای محیط و زندگی سخت صحرانشینی، احساس می‌کردند باید به شکلی از خود دفاع کنند و در این میان، تنها قدرت بازوانشان را در قبیلۀ خود می‌‌دیدند[۳].
  • قبیله، از افراد وابسته به خویش، به ازای هر جرم و جنایتی که مرتکب می‌شدند، حمایت می‌کرد و از او در مقابل هر خطری که وی را تهدید می‌کرد، پشتیبانی می‌کرد؛ به همین دلیل برای یک عرب، چیزی بدتر از آن نبود که از عشیره‌اش طرد شود؛ زیرا کسی که عشیره نداشت، در دنیا بی‌یار و یاور می‌ماند و هیچ قانونی از او حمایت نمی‌کرد[۴].[۵]

تقسیم‌بندی جامعه عرب در زمان جاهلی

  • اهل صحرا قبیله را، اجتماعی بزرگ می‌‌دانند به طوری که قائلند اجتماعی بزرگ‌تر از قبیله در صحرا وجود ندارد. قبیله دارای فروع و شاخه‌هایی است که از لحاظ وسعت و رتبه در مرحلۀ پایین‌تر از قبیله قرار دارد، البته نسب‌شناسان معتقدند در زمان عرب جاهلی اجتماعاتی وجود داشت که از لحاظ مراتب از درجۀ بالاتری نسبت به قبیله برخوردار بود مثل شعب، جذم و جمهور[۶].
  • در تقسیم‌بندی جامعه کهن عرب بسیاری از عالمان نسب شناس معتقدند جامعۀ عرب، در شش طبقه تقسیم‌بندی می‌‌شوند:
  1. شعب: طبقۀ اول و بزرگتر از طبقات شش‌گانه جامعه است؛ زیرا که در شعب (یعنی ملت) تمام گروه‌ها گرد هم آمده‌اند.
  2. قبیله: این کلمه از این لحاظ اصطلاح شده است که خانواده‌ها را در کنار هم جای داده و آنان را نگه می‌‌دارد.
  3. عماره: جمعش عمارات و عمائر است؛ زیرا به آبادی وساخت و ساز می‌پردازند.
  4. بطن: جمعش بطون است که عمق و اساس جامعه را نشان می‌دهد.
  5. فخذ: جمع آن افخاذ است که آخرین طبقه اجتماعی است.
  6. فصیله: جمعش فصائل است و گروه‌هایی کوچک را شامل می‌شود مانند اقوام و خویشان هم‌نسب[۷].
  • نسب‌شناسان همۀ قبایل را مثل شخص واحد در نظر گرفته، قبیله را به منزلۀ رأس و اساس جامعه، عماره را به منزلۀ گردن و سینۀ آن، بطن را شکم آن و فخذ را به منزلۀ ران‌های آن و سرانجام فصیله را به منزلۀ ساق آن در نظر گرفته‌اند.
  • در این تقسیم‌بندی، بعضی از علمای نسب شناس معتقدند بعد از فصیله، عشیره است و بعضی دیگر، گفته‌اند بعد از عشیره، فصیله است و بعد رهط، عده‌ای هم ذریه، عترت و أسره را به آن اضافه کرده‌اند. عده‌ای از عالمان انساب نیز تقسیم‌بندی مفصل‌تر و البته نامرتب‌تری از جامعه آن روز عصر جاهلی، به تصویر کشیده و آورده‌اند. مانند جذم، جمهور، شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ، عشیره، فصیله، رهط، أسره، عترت و ذریه. بعضی هم به این موارد؛ بیت، حی و جماع را نیز اضافه کرده اند[۸].

مدیریت قبیله

اعضای قبیله در عصر جاهلی

  1. اعضای اصلی که پیوند خونی و نسبی بینشان وجود دارد و ستون و بنیان آن قبیله را تشکیل می‌‌داد.
  2. بندگان، که برده‌های حمل شده از سرزمین‌های بیگانه، به ویژه حبشه بودند
  3. موالیان یا بردگان آزاد شده که خُلعاء را نیز در بر می‌گرفت. خلعاء، کسانی بودند که به علت جرم و جنایت از سایر قبایل رانده شده بودند[۱۵].
  • خلع رابطه (قطع رابطه) در حضور همۀ افراد قبایل، صورت می‌گرفت و خلیع (فرد خلع شده) باید به قبیلۀ دیگر پناه برده و حق سکونت می‌‌گرفت، بعد از حق سکونت گرفتن از قبیلۀ مورد نظر مانند اعضای اصلی قبیله، صاحب حقوق و نیز مکلف به تکالیفی می‌شد. خلع، در حالات نادری اتفاق می‌‌افتاد؛ چراکه افراد قبایل به سبب ضمانت محکم و استواری که بینشان وجود داشت و به خاطر علاقه و شرافت قبیله ای که در آنها یافت می‌‌شد هیچ وقت به قبیلۀ خود خیانت نکرده و مرتکب جرم جنایت نمی‌شدند[۱۶].

عوامل وحدت در نظام قبیلگی

  • ایجاد وحدت و همچنین وسعت قبائل منوط به اوامری است که با حصول این اوامر قبائل با هم متحد شده و وحدت در میان قبائل شکل می‌‌گیرد از جملۀ این اوامر:
  1. وقتی مردی با زنی از قبیله دیگر ازدواج کند.
  2. زمانی که مردی نسب خود را از قبیله‌ای به قبیله دیگر، انتقال دهد.
  3. هنگامی که عبدی از عرب یا شخصی غیر عرب، با ازدواج با زنی از یکی از قبایل، پس از مدّتی به آن قبیله منسوب شود[۱۷].
  4. بعضی از قبایل برای مصالح و اشتراک منافع با هم متحد و هم‌پیمان می‌شدند و بعضی از قبایل هم در بعضی دیگر ادغام می‌شدند و قدرتی بزرگ‌تر را تشکیل می‌دادند، تا از مصالح و حقوق قبایل خود دفاع کنند؛ در اصطلاح به این عمل حلف گفته می‌‌شود، اما قبایل بزرگ‌تر به این کار نیازی نداشتند و به این عدم تحالف، افتخار می‌کردند[۱۸]. البته این تحالف، تنها در محدودۀ زندگی آن قبایل بود و اگر آن قبایل به جای دیگری نقل مکان می‌کردند، با قبایل دیگر چنین پیمانی می‌‌بستند[۱۹].

ویژگی‌های افراد قبیله

  1. مشورت بین اعضای قبیله و شیخ قبیله.
  2. ایجاد وحدت و تعامل بین قبایل.
  3. مقاوم شدن در برابر سختی‌ها به سبب زندگی سخت، در محیط صحرانشینی.
  4. حمایت افراد قبیله از یکدیگر در برابر حوادث تلخ و خطرناک[۲۰].[۲۱]





مقدمه

  1. ﴿فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ * وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ[۲۴].
  2. ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[۲۵].
  3. ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۲۶].

نکات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. پیامبر مأمور انذار عشیره و نزدیکان خود، از شرک. ﴿فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ * وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ؛
  2. عشیره پیامبر متشکل از دو گروه مؤمن و کافر و پیامبر موظف به تواضع در برابر عشیره مؤمن و تبرّی از عشیره کافر خویش: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛
  3. ترجیح محبت به عشیره و نزدیکان، بر محبت خدا امری انحرافی و مورد نکوهش خداوند: ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ... أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛
  4. اجتناب از دوستی با عشیره، در صورت دشمنی آنان با خدا و رسول موجب برخورداری از بهشت و رضای الهی: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۲۷].

پانویس

  1. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۱-۳۶۲.
  2. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۱.
  3. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۹-۳۶۰.
  4. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ص۱۵.
  5. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۹-۳۶۰.
  6. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۱.
  7. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۰۱.
  8. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۲-۳۶۴.
  9. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۱۵۱؛ رشید، الجمیلی، تاریخ العرب فی الجاهلیه و عصر الدعوة الاسلامیه، ص۴۹.
  10. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲،
  11. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ص۱۵.
  12. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲،
  13. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲،
  14. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۰-۳۶۱.
  15. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۲.
  16. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۲.
  17. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۱-۳۶۲.
  18. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲،
  19. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۱-۳۶۲.
  20. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ص۱۵.
  21. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۱-۳۶۲.
  22. «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم)»... سوره اعراف، آیه ۶۵.
  23. «و از برادر (قوم) عاد (هود) یاد کن آنگاه که قومش را در آن ریگزار بیم داد» سوره احقاف، آیه ۲۱.
  24. «پس با خداوند خدایی دیگر (به پرستش) مخوان که از عذاب‌شدگان باشی * و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده! * و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن * آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام می‌دهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۳-۲۱۶.
  25. «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و دارایی‌هایی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که می‌پسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوست‌داشتنی‌تر است پس چشم به راه باشید تا خداوند امر (عذاب) خود را (در میان) آورد و خداوند گروه نافرمانان را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۲۴.
  26. «گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  27. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۳۹.