بنی‌تغلب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از تغلب)

بنی‌تغلب قبیله‌ای مشهور پُرجمعیت بوده است. آنان جایگاه‌های متعددی را جهت سکونت در اقصی نقاط جزیرة العرب، صحرای نجد، عراق، ایران و مناطق دیگر به خود اختصاص داده بودند و این تعدد محل اسکان موجب بروز و ظهور مذاهب مختلفی از جمله بت‌پرستی و مسیحیت در میان ایشان شد. با ظهور اسلام عده‌ای از آنان به اسلام گرویدند ولی اکثر آنها در سال نهم مسلمان شدند. مردم این قبیله پس از پذیرش اسلام، نقش‌های مهمی در اسلام ایفا نمودند و بسیاری از ایشان نیز، در فتوحات اسلامی حضوری گسترده و مؤثر یافتند. انان در جنگ جمل و صفین همراه با حضرت علی (ع) و حادثه عظیم عاشورا نقش موثری داشتند و برخی از انان جزء شهدای کربلا نام گرفتند. البته برخی هم در لشکر مقابل امام حسین (ع) بودند. از میان آنها مردان و زنان مشهور و شاعر و دانشمندان فراوانی برخاسته‌اند.

نسب تغلب

تغْلب[۱]، از شاخه‌های قبیله وائل بن قاسط و از تیره‌های قبیله ربیعه است؛ قبیله‌ای مشهور از اعراب شمالی (عدنانی) که نسب از تغلب بن وائِل بن قاسط بن هنب بن افصی بن دعمی بن جَدیْلَةَ بن اسد بن ربیعة بن نزار بن مَعَدّ بن عدنان می‌‌برند[۲]. نام اصلی تغلب را "دثار" گفته‌اند[۳] اما از آنجا که پدرش آرزوی پیروزی و غلبه او را داشت، نام تغلب بر او ماندگار شد و از آن پس وی را "تغلب" و "غلباء" (قدرتمند و پیروز) خواندند و منتسبین به قبیله او را "غلباوی" نسبت دادند[۴].

تغلب بن وائل دارای برادرانی بوده که بکر و غنز و شُخَیص چهره‌های معروف و شناخته شده آنانند و هر کدامشان، بعدها در رأس قبایل خود قرار گرفتند[۵]. تغلب همچنین سه پسر به نام‌های غَنْم، اَوْس و عِمران داشت[۶]، اما، از آنجا که اغلب بزرگان و مشاهیر تغلبی از نسل غنم بودند، از این رو، در کتب انساب و شجره نامه‌ها منحصراً به این نسل توجه شده است[۷]. برخی از پژوهشگران معاصر بر این اعتقادند که هم اکنون شماری از قبایل کهن با نام‌های دیگری در شبه جزیره عربستان ساکنند؛ چندان که قبایل تغلب امروزه با نام دَواسِر در عسیر تهامه زندگی می‌‌کنند و قبایل دیگری از تغلب هم با نام عنزه در جنوب شبه جزیره به سر می‌‌برند که خاندان‌های سلطنتی آل سعود، آل خلیفه و آل الصباح در عربستان و بحرین و کویت از همین قبیله‌اند[۸].

مواطن بنی‌تغلب

خاستگاه اولیه تغلبیان ـ مانند دیگر تیره‌های ربیعه ـ، تِهامه است. آنان سپس، به تدریج از آنجا به دیگر بلاد مهاجرت کردند[۹]. برخی مورخان، یکی از عمده دلیل‌های پراکنده شدن تغلبیان و به‌ویژه مهاجرت آنان از سرزمین‌های اصلی خود در شبه جزیره عربستان به دیار ربیعه را جنگ بَسوس و جنگ‌هایی که پس از آن به انگیزه خونخواهی کلیب برپا شده، دانسته اند. این جنگ‌های طولانی، آنان را به شدت در تنگنا قرار داد و هر دو قبیله را مجبور به کوچیدن به اراضی شمالی‌تر در زمان‌های مختلف کرده است. از دیگر اسبابی که باعث مهاجرت قبایل ربیعه ـ از جمله بکر و تغلب ـ به این منطقه شد می‌‌توان به عصبیت قبیله‌ای، ازدیاد جمعیت همراه با کمبود ارزاق اشاره کرد[۱۰]. مردم ربیعه در مناطق پایین دست سرچشمه رودخانه فرات[۱۱] واقع در میان موصل به طرف رأس عین و نصیبین و خابور[۱۲] مسکن گزیدند؛ از این رو این سرزمین را از آن پس، دیار ربیعه خواندند[۱۳].

همچنین گروهی از بنی تغلب در سال ۱۹۹ هجری (۸۱۵ میلادی)، "دیر اعلی در ارتفاعات شمال موصل مشرف بر دجله را مسکن خود ساختند[۱۴]. گروهی از بنی تغلب هم، پیش از ظهور اسلام، به مصر کوچ کردند و با قبطیان درآمیختند[۱۵]. برخی از مردم تغلب هم در کوفه ساکن شدند. بنی‌تغلب پس از اسکان در کوفه، محله ای را در این شهر به خود اختصاص دادند و همراه با قبایل دیگر یکی از «اسباع» کوفه را تشکیل دادند[۱۶].

تاریخ جاهلی تغلب

در تاریخ پُر از جنگ و کشمکش عرب جاهلی، قبیله تغلب جایگاهی ویژه دارد. این قبیله در شمار قبایل جنگجویی است که میل شدیدی به جنگ و خونریزی داشت چندان که خاطرشان جز با جنگ و ستیز آرام نمی‌گرفت. آنان در جاهلیت با بسیاری از قبایل به منازعه برخاسته بودند. نخستین بار از ایشان در تاریخ در خبر لشکرکشی شاپور ساسانی (ذوالاکتاف) به عربستان سخن به میان آمده است[۱۷]. این قبیله در قرن پنجم میلادی زیر سلطۀ حاکمان کِندَه ـ حکام منتصب پادشاهان حِمْیَریِ یمن ـ، بودند[۱۸]. پس از ربیعه، پسرش، کُلَیْب، رهبریِ تغلب و ربیعه را به عهده گرفت و با متحد کردن اعراب عدنانی، قبایل قحطانی یمن را در اواخر قرن پنجم میلادی[۱۹] در نبرد خَزاز (خَزازی) شکست داد و به سلطه حاکمان یمنی بر این منطقه خاتمه داد[۲۰].

از دیگر جنگ‌های بنی تغلب با "بنی بکر بن وائل می‌‌توان به نبردِ «ذی قار» در اوایل قرن هفتم میلادی اشاره کرد که در آن، ایشان در کنار ایرانیان با قبایل بکر و شیبان به نبرد برخاستند[۲۱]. در ایام مقارن با ظهور اسلام، تغلبی‌ها با امرای حیره ـ دست نشاندگان دولت ساسانی ـ هم‌پیمان بودند[۲۲]. اما ظاهراً تغلبیان، دیگر مایل به شرکت در منازعات قدرتمندان نبودند و به همین سبب از سوی عمرو بن منذر سرکوب شدند[۲۳].

حیات اجتماعی بنی‌تغلب

تغلبیان در گذشته، به شغل کشاورزی و دامپروری اشتغال داشتند[۲۴] و علاوه بر آن به تجارت نیز دست می‌‌زدند. آنان در کَباث، واقع در دیار ربیعه، بازاری بر پا نموده بودند[۲۵] و گروهی از آنان که در جزیرة فَرَسان، واقع در دریای سرخ، می‌‌زیستند، سالانه یک کاروان تجاری راهی حبشه می‌‌کردند[۲۶]. جمعی از تغلبیان هم، شغل ملوانی پیشه کرده بودند و از راه تجارت دریایی کسب ثروت کرده بودند[۲۷]. آنان رشد جمعیت سریعی داشتند[۲۸]. بنی تغلب از بسیاری جهات، با دیگر قبایل عرب متفاوت گشتند و آداب خاص خود را که به رسوم و سنن مسیحیان نزدیک‌تر بود، یافتند[۲۹]. از جمله عادات زشت آنان شرب خمر بود که آن را بر اساس روایتی از امام علی (ع)، از نصاری گرفته بودند[۳۰]. تغلبیان در صدر اسلام، برای حفظ عادات و رسوم جاهلی و استمرار شراب‌خواری خود به مسیحیت گرویدند و از این رو جزو اهل کتاب شمرده نمی‌شدند[۳۱].

ادیان جاهلی بنی تغلب

پراکندگی تیره‌های گوناگون قبیله تغلب در مکان‌های مختلف، از زندگی در جنوب عربستان گرفته تا موج‌های مهاجرتی که در اثر جنگ‌ها و جست‌وجوی زمین‌های مناسب‌تر برای زندگی به سوی شمال به وقوع پیوست، موجب شد تا تغلبیان همواره در معرض آشنایی با عقاید و فرهنگ مردمان مختلف و تحت تأثیر آن قرار گیرند. آنان نیز مانند دیگر قبایل داخلی عربستان، نخست، بت‌پرست بودند[۳۲]. بنی‌تغلب نیز همانند بیشتر اعراب جاهلی کعبه‌هایی داشتند که به احتمال قوی، خانۀ بت‌های آنان بوده و به دور آن طواف می‌کرده‌اند[۳۳]. علاوه بر آن، مهاجرت به عرصه‌های شمالی و اقامت در دیار ربیعه و تماس مداوم با مناطق مسیحی‌ نشین و رومیان مسیحیِ شام، بیشتر آنان را که به این مناطق مهاجرت کرده بودند به سوی آیین مسیحیت سوق داد[۳۴]. ورود برخی از کاهنین و رهبانان به منطقه و اسکان آنان میان بنی تغلب، باعث ترویج و گسترش هر چه بیشتر این دین شد تا اینکه رفته رفته دیری که در زبان سریانی به «عین قنا» یا «عین الوکر» معروف بود و دیری دیگر در تکریت بنا نهاده شد[۳۵]. مهمترین زیارتگاهی که آنان همراه با مسیحیان عرب شام از جمله غساسنه به زیارتش می‌‌شتافتند، مشهد القدیس (سرجیوس) در رصافه بود. آنان این قدیس را شفیع خود قرار می‌‌دادند و در جنگ‌ها برایش پرچمی قرار می‌‌دادند و آن را در نبردهای خویش حمل می‌‌کردند[۳۶].

اسلام تغلب

در سال نهم هجری هیأتی شانزده نفره از مسلمانان و مسیحیان بنی تغلب در حالی که مسیحیانشان صلیبی طلایی بر گردن آویخته بودند، به مدینه نزد پیامبر اکرم (ص) رفتند. در این دیدار، مسلمانان این قبیله، هدایایی از رسول خدا (ص) دریافت نمودند و مسیحییانشان متعهد شدند که در ازای باقی ماندن بر مسیحیت، فرزندانشان را به این دین در نیاورند[۳۷]. همچنین، پیامبر (ص) در دیدار با یکی از سران ایشان به نام «جرّار»، اسلام را بر او عرضه کرد؛ اما وی از قبول اسلام شانه خالی کرد. از این رو، حضرت سپاهی را به فرماندهی زید الخیل ـ شاعر و جنگاور معروف ـ به جنگ او و قبیله‌اش فرستاد تا از آنها بخواهد یا اسلام بپذیرند یا بجنگند. پس از امتناع ایشان از پذیرش اسلام، کار به نبرد کشیده شد و جرّار و جمعی از تغلبیان کشته شدند[۳۸].

بنی تغلب و دوران حکومت خلفا

ارتداد قبایل

در سال ۱۱ هجری زنی به نام سجاح دختر "حارث بن سوید بن عقفان تمیمی"، دعوی پیامبری کرد، برخی قبایل ـ از جمله سران بنی تغلب که از اقوام مادری‌اش بودند ـ به هواخواهی از او پرداختند و درصدد جنگ با حکومت مدینه برآمدند[۳۹]. برخی ظهور سجاح را در تغلب گفته‌اند و آورده‌اند که وی سپس از بلاد جزیره، همراه با اعوان و انصار خود از ربیعه و خویشان مادری خود از تغلب، بنی نمر و بنی شیبان از بلاد جزیره به فرماندهی هذیل بن عمران تغلبی وفود کرده، خود را نزد مسیلمه کذاب دیگر پیامبر دروغین که بخش اعظم قبایل یمامه را در سیطره داشت، رساند[۴۰]. در پی این دیدار، سجاح به نکاح مسیلمه در آمد و پس از ازدواج با او، به جزیره بازگشت و در میان بنی تغلب ساکن شد تا اینکه در ایام حکومت معاویه، همراه با مردم تغلب در «عام الجماعه» به کوفه رفت و در آنجا ساکن گردید[۴۱].

فتوحات اسلامی

در ایام فتوحات اسلامی، بنی تغلب به حمایت از ایرانیان و رومیان برخاستند و به کارزار با سپاه مسلمین پرداختند. از این رو، ابوبکر، خالد بن ولید را با سپاهی به سوی آنان فرستاد. خالد در سال ۱۲ هجری با تغلبی‌هایی که همراه با ایاد و نمر و دیگران به ریاست عقبة بن ابی‌عقبه با سپاه ایرانیان به فرماندهی مهران پسر بهرام چوبین متحد شدند، در «عین التمر» مصاف داد و آنان را به سختی شکست داد. خالد، عقبه و تنی چند از مردم تغلب را به اسارت گرفت. به دستور او، اسرا را کشتند و زنان و کودکانشان را به اسیری و غنیمت گرفتند[۴۲]. در سال ۱۳ هجری و در اوایل حکومت عمر بن خطاب، در جنگی که میان ایرانیان و مسلمانان روی داد، گروهی از تغلبیان مسیحی به یاری مثنی بن حارثه شتافتند[۴۳]. با این حال، گروهی دیگر از بنی تغلب ساکن نواحی کباث، صفین و انبار، از فرمان عاملان مثنی سرپیچیدند، از این رو مثنی بن حارثه و سپاهش بر آنان تاختند و سخت هزیمتشان دادند. جمعی از آنان کشته و بسیاری از ایشان نیز حین فرار از مهلکه در دجله غرق گردیدند[۴۴].

در سال ۱۷ هجری و پس از فروکش کردن فتوحات مسلمانان، سعد بن ابی وقاص هیأتی را نزد عمر بن خطاب فرستاد تا او را از اخبار فتوحاتی که به سرانجام رسیده بود باخبر سازند. در این هیأت، جماعتی از بنی تغلب حضور داشتند که برای عقد قرارداد برای قوم خود نزد عمر رفته بودند. عمر از آنان خواست تا اسلام بپذیرند در غیر این صورت باید جزیه بدهند. آنها گفتند: در این صورت تغلبی‌ها گریزان می‌‌شوند و به عجم ملحق خواهند شد. [آنها حاضرند مسیحی بمانند] و مالیات بدهند. اما عمر قبول نکرد ولی مبلغ جزیه را آن قدر کاهش داد تا به اندازه مالیات رسید مشروط بر اینکه ایشان، فرزندان تازه تولد یافته خود را نصرانی نکنند. آنان سپس به مدائن نزد سعد بن وقاص بازگشتند و سپس همراه با او، به کوفه کوچ کردند تا از ایشان، ـ چه مسیحی و چه مسلمان ـ مالیات یکسانی اخذ شود[۴۵]. آنگاه عمر، ولید بن عقبه را بر امر صدقۀ ایشان مأمور ساخت[۴۶].

بنی تغلب و حکومت علی (ع)

دوگانگی تغلب در امور سیاسی ـ اجتماعی، در دوران امام علی (ع) نیز ادامه یافت. در سال ۳۶ هجری و در پی وقوع فتنه جمل، گروهی از آنان به یاری امام علی (ع) شتافتند[۴۷]. در نبرد صفین هم، گروهی از تغلبیان در کنار علی (ع) و برخی نیز علیه ایشان جنگیدند[۴۸].

بنی تغلب و قیام امام حسین (ع)

در دوران حکومت امویان، تغلبیان در برخی حوادث مهم سیاسی و جنگ‌ها نقش ایفا نمودند. از جمله این وقایع، رخداد عظیم عاشورا بود. با آغاز قیام سید و سالار شهیدان (ع) جمعی از مردم تغلب به این قیام پیوستند و در شمار هواداران و بیعت کنندگان با حضرت در آمدند. آنان، پس از ورود مسلم بن عقیل به کوفه با ایشان بیعت کردند و پس از شهادت او، جمعی از مردم قبیله تغلب به زحمت خود را به سپاه امام حسین (ع) رساندند و در عاشورا پس از نبردی دلیرانه، به شهادت رسیدند[۴۹]. در برابر سپاه اباعبدالله الحسین (ع) هم، جمعی از بنی تغلب همراه با قبیله مادری خود، حضور داشتند که فرماندهی آنان را قیس بن اشعث کندی بر عهده داشت[۵۰].

بنی تغلب و حضور در دیگر حوادث مهم تاریخ

تغلبیان در واقعه حره برای یزید بن معاویه جنگیدند و در سال ۶۵ هجری مروان بن حکم را در مصاف با ضحاک بن قیس فهری یاری نمودند[۵۱]. در سال ۶۶ هجری و در پی آغاز قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی در کوفه، جمعی از مردانشان در شمار یاران وی در آمدند و از خونخواهان حسین بن علی (ع) گردیدند و نقش مهمی در پیروزی مختار ایفا کردند[۵۲]. آنان همچنین در سال ۷۷ هجری یاری گر حجاج بن یوسف ثقفی علیه شبیب بن یزید شیبانی حروری بودند[۵۳].

آنان در دوران حکومت عباسیان نیز نقش آفرین برخی حوادث و وقایع بودند[۵۴] در سال‌های ۲۶۷ و ۲۸۰ و ۲۸۲ هجری نیز، قبیلۀ بنی تغلب پناه دهنده و یاری رسان هارون ـ یکی از سران خوارج ـ بودند[۵۵]. در قرن سوم و چهارم، بنی حمدان، که خود را به قبیله تغلب منتسب می‌‌دانستند، دولت محلی شیعی حمدانیان را در موصل و شام پایه‌گذاری کردند. در دوران حکومت المکتفی ـ خلیفۀ عباسی ـ، ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان را در ۲۹۲ هجری (۹۰۵ میلادی) حاکم موصل ساخت[۵۶]. پس از مرگ عبدالله، بازماندگان او حکومت را در خانواده حفظ کردند و گسترۀ حکومت خود را تا جزیره و حلب رساندند. این حکومت تا سال ۴۳۰ هجری همچنان پا بر جا بود[۵۷]. تغلبیان در قرن هفتم در بادیة الشام و نواحی دیگر پراکنده شدند[۵۸] و در سال ۶۸۱ هجری و در پی حمله دوم مغول‌ها به شام، به یاری سپاه شامی شتافتند و نبرد نزدیک به پیروزی مغولان را به شکست آنان بدل کردند[۵۹]. از قرن هفتم به بعد از این قبیله آثار چندانی در دست نیست[۶۰].

منابع

پانویس

  1. این نام هم به فتح "لام" «تَغْلَب» و هم به کسر "لام" «تَغْلِب» قرائت شده است.
  2. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۲، ص۱۹۲ـ۱۹۳؛ حازمی، عجالة المبتدی، ص۳۱؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۵۷.
  3. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۰۲؛ برای آگاهی بیشتر از نسبت و برخی ملاحظات لغوی دربارۀ تغلب، نک: جوهری، صحاح، ج۱، ص۱۹۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ذیل غلب.
  4. ابن حائک، الاکلیل، ج ۱، ص۲۱۶؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۲۲۸؛ قلقشندی، نهایة الارب، ص۱۸۶.
  5. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱-۲؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۹۵؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۳۳۵.
  6. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۲، ص۲۹۸؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۹۵.
  7. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.
  8. محمد سلیمان طیب، ج۱، ص۴۱-۴۴ و ۴۸-۴۹؛ عبدالعزیز ابراهیم أحیدب، ص۳۰،۳۷.
  9. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۴۹۰؛ الاطرقجی، «تغلب و دورها فی التاریخ»، ص ۱۵۵.
  10. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۴.
  11. السامر، الدولة الحمدانیه فی الموصل و حلب، ج۱، ص۱۶۸-۱۶۹.
  12. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۴۹۰-۴۹۱.
  13. السامر، الدولة الحمدانیه فی الموصل و حلب، ج۱، ص۱۶۸-۱۶۹؛ رمزیه الاطرقجی، تغلب و دورها فی التاریخ، ج۹، ص۱۵۵.
  14. ازدی، تاریخ موصل، ص۳۳۸.
  15. بکری، المسالک و الممالک، ص۹۱
  16. ثقفی کوفی، الغارات، مقدمه، ج۱، ص۵۱.
  17. طبری، تاریخ، ج ۲، ص۵۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص۳۹۲؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ص۱۱۱.
  18. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۴۹۳، ۵۰۰.
  19. فریجات، الشعراء الجاهلیون الاوائل، ص۳۸۳ و ۳۸۶.
  20. ابوعبیده، کتاب ایام العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۲۹ـ۳۴؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج ۵، ص۲۱۱؛ بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج ۲، ص۴۹۶.
  21. ابوعبیده، ایام العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۴۸۹ـ۵۰۲؛ طبری، تاریخ، ج ۲، ص۱۹۳ـ ۲۱۲؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۲۴، ص۲۳۲-۲۳۵
  22. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۰۸.
  23. نک: پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ص۲۵۷.
  24. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۸۲.
  25. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص۲۳۲.
  26. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ص۹۶؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۳، ص۸۷۴.
  27. دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۴۶۳.
  28. تبریزی، شرح القصائد العشر، ص۱۰۸؛ رمزیه الاطرقجی، تغلب و دورها فی التاریخ، ج۹، ص۱۷۳-۱۷۴.
  29. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۷، ص۱۲۴.
  30. زمخشری، تفسیر سوره مائده، آیه ۷.
  31. ر. ک. دانشنامه جهان اسلام، ج ۱ ص ۳۶۶۲، ستار عودی.
  32. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۲۶۲؛ دلّو، جزیرةالعرب قبل الاسلام، ج۲، ص۱۸۶.
  33. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۴۱۶.
  34. ابن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، ج ۲، ص۱۹۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۱، ص۶۳۱ـ۶۳۲. نک ‍: ابن خلدون، تاریخ، ج۲(۳)، ص۶۲۳).
  35. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۸۱-۸۲؛ رمزیه الاطرقجی، تغلب و دورها فی التاریخ، ج۹، ص۱۱۷.
  36. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۲۱۶.
  37. ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج ۱، ص۳۵۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۹۳.
  38. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۱۶۶؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۲۲۰.
  39. طبری، تاریخ، ج۳، ص۲۶۹؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۲.
  40. رمزیه الاطرقجی، تغلب و دورها فی التاریخ، ج۹، ص۱۷۳؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۲۷۳-۲۷۴.
  41. طبری، تاریخ، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۵؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۵۴-۳۵۷.
  42. طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۷۶-۳۷۷؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۳۹۴-۳۹۵.
  43. طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۶۴.
  44. طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۷۵-۴۷۶؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۷.
  45. طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۰؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۵۲۷.
  46. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۳۱۹.
  47. دینوری، اخبار الطوال، ص۱۹۶.
  48. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۸۸، ۲۹۸، ۴۸۶، ۵۴۹.
  49. ابن‌ شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۳؛ محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص۱۹۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۷۱-۷۲.
  50. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۲؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۰؛ ر. ک. دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقر العلوم (ع)، دانشنامه امام حسین (ع)، مدخل قاتلان امام حسین (ع).
  51. طبری، تاریخ، ج۷، ص۵۹-۶۰؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰۹.
  52. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۴، ص۲۶۴؛ کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۲۲.
  53. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۲۶۳-۲۶۵؛ کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۲۲.
  54. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۱۳.
  55. نک: ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۶۰، ۴۶۳، ۴۷۲
  56. خواندمیر، حبیب السیر، ج۲، ص۵۴۶.
  57. سویدی، سبائک الذهب، ص۲۳۳.
  58. الاطرقجی، «تغلب و دورها فی التاریخ»، ج۹، ص۱۶۹.
  59. ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، ص۲۸۸؛ کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۲۳.
  60. مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، مقاله بنی تغلب، محمد نوری؛ دانشنامه جهان اسلام، ج. ۱ ص. ۳۶۶۲، ستار عودی.