بنیجماز
مقدمه
بنیجماز به دو خاندان اطلاق میشود یکی از آن دو فرزندان جماز بن قاسم هستند و نسل آنها با سیزده واسطه به امام سجاد (ع) میرسد. آنان حکمرانی مدینه را برعهده داشتند و سالها حکومت مدینه در این خاندان دست به دست میشد. حتی بعضی از آنها برای بهدست آوردن حکومت باهم به رقابت میپرداختند.
خاندان دیگر به فرزندان جماز بن منصور گفته میشود که نسبشان با شانزده واسطه به امام سجاد (ع) میرسد. افراد دیگری نیز از نسل جماز به عنوان حاکمان مدینه در تاریخ آمده است.
ممالیک مصر در زمان حکمرانی بنیجماز بر مدینه در اوج قدرت بودند و در عزل و نصب امیران بنیجماز دخالت داشتند. گاهی امیران مکه که از جانب دولت ممالیک بر مدینه نیز حکمرانی داشتند، به عنوان امیران حجاز، امیری از بنیجماز برای حکمرانی مدینه انتخاب میکردند. بنابر مشهور مذهب بنیجماز شیعه امامی بود ولی در عین حال از برخی از آنان به عنوان مخالفان شیعه یاد شده است.[۱]
پیشینه
بنیجماز و آل جماز (جَمامِزَه)[۲] نام دو دسته از سادات حسینی است که در دو هنگام جداگانه حکمرانی مدینه منوره را بر عهده داشتند. حکمرانی دسته نخست از ۵۸۳ق. تا حدود نیمه سده هفتم ق. همزمان با حکومت ایوبیان و حکمرانی دیگر از ۷۵۹ق. همزمان با حکومت ممالیک مصر صورت پذیرفت. این دولتها در تحولات مدینه اثرگذار بودند و در برخی از عزل و نصبهای امیران مدینه نقش داشتند. این دو خاندان عبارتند از[۳]:
فرزندان جماز بن قاسم
بنیجماز بن قاسم بن مهنا از سادات حسینی، از زیرشاخههای آل مهنا هستند[۴] که در حدود سال ۵۸۳ق. حکمرانی مدینه را بر عهده گرفتند. نسب جماز با ۱۳ واسطه به امام سجاد (ع) میرسد.[۵] جماز بزرگترین فرزند قاسم بن مهنا و سرسلسله خاندان بنیجماز، نخستین کسی است که مدتی طولانی حکمرانی مدینه را بر عهده داشت.[۶]
در روزگار سفر او به شام به سال ۶۱۲ق. که علت آن در منابع بازتاب نیافته، ابوعزیز قتاده امیر مکه چند روزی مدینه را محاصره نمود و در ضمن قطع برخی از نخلستانها، در نبرد با مردم مدینه شماری را به قتل رساند. جماز در سوم شعبان، از شام همراه لشکری مشتمل بر ترکمانها راهی مدینه شد و میان راه درگذشت. فرزندش قاسم جانشین او شد. وی با شکست دادن قتاده، غنیمتهای فراوان به دست آورد.[۷] اما در نبرد بعد که با هجوم قاسم به جده روی داد، قتاده به پیروزی دست یافت.[۸]
مدت حکمرانی قاسم را از سال ۶۱۲ تا ۶۲۴ق. دانستهاند. برخی به حکمرانی ۲۵ ساله او اشاره کردهاند که گویا با دوران حکمرانی جدش، قاسم بن مهنا، اشتباه شده است.[۹] گزارشهای دیگر حکایت دارند که قبیله زعب به سال ۵۹۰ق. در حکمرانی سالم بن قاسم، به مدینه حمله کردند. در این میان، برادرش قاسم برای دفاع از شهر بیرون رفت و جان بر این راه نهاد.[۱۰]
بر پایه گزارشی، قاسم به دست بنولام از عرب بادیهنشین قحطانی و راهزن ساکن نجد به قتل رسید.[۱۱] در این هنگام، شیحة بن هاشم بن قاسم حسینی از اوضاع آشفته مدینه سود جست و بر مدینه تسلط یافت. جمامزه به رغم تلاش برای بازستاندن حکمرانی آن شهر، موفق بدین کار نشدند.[۱۲] برخی بدون اشاره به قتل قاسم، از بیرون ساختن حکمرانی مدینه از چنگ وی به دست شیحه سخن گفتهاند.[۱۳] در غیاب شیحه که به عراق سفر کرده بود، گروهی از بنیجماز فرصت را غنیمت شمردند و به صورت ناگهانی قصد تسلط دیگر بار بر مدینه را داشتند. اینان به دست عیسی بن شیحة بن قاسم که جانشین پدرش بر مدینه بود، دستگیر شدند و به قتل رسیدند.[۱۴]
بر پایه گزارشی، عمیر بن قاسم بن جمَّاز نیز در سالهای ۶۳۹ و ۶۴۰ق. امیر مدینه بود[۱۵]؛ اما منابع درباره جزئیات حکمرانی او ساکتند. پس از او شیحة بن هاشم بن قاسم بار دوم از ۶۴۰ تا ۶۴۷ق. به حکمرانی مدینه دست یافت و حکمرانی در نسل او مستمر ماند. میان خاندان شیحه نیز کسانی به نام جماز وجود دارند. جَمَّاز بن شیحة بن هاشم از آن جمله است که دو بار در سالهای ۶۵۷-۶۶۵ق. و سالهای ۶۶۶-۷۰۰ق. امیر مدینه بود.
منصور بن جَمَّاز بن شیحه نیز در فاصله سالهای ۷۰۰ تا ۷۲۵ق. به تناوب چند نوبت به حکمرانی رسید. نسل وی و برادرش مقبل بن جَمَّاز تا حدود نیمه سده هشتم ق. حکومت مدینه در اختیار داشتند. البته اینان به بنیجماز مشهور نیستند.[۱۶] منابع از کشته شدن برخی از امیران مدینه در این عصر بر اثر رقابت خبر دادهاند؛ چنانکه کبیش بن منصور بن جماز عمویش مقبل را به قتل رساند و پس از مدتی نیز فرزندان مقبل کبیش را کشتند[۱۷][۱۸]
فرزندان جماز بن منصور
جماز بن منصور بن جماز بن شیحه حسینی که نسبش با شانزده واسطه به امام سجاد (ع) میرسد، [۱۹] فرزندانی داشت که در برخی از نوشتههای معاصران نسل او نیز آل جماز خوانده شدهاند. شفیع، علی و هبه که نسل آنان به ترتیب به آل شفیع، آل ابیالظهور و آل هبه شهرت یافتند، از فرزندان جماز هستند که برخی از آنها به حکمرانی مدینه دست یافتند.[۲۰]
جماز بن منصور به عنوان سرسلسله این خاندان در ۱۱ ربیع الثانی سال ۷۵۹ق. حکمرانی مدینه را عهدهدار شد و در ذیقعده همان سال درگذشت.[۲۱] اما نسل وی بر مدینه حکمرانی داشتند؛ از جمله: جماز بن منصور بن جماز بن شیحة، هبة بن جماز، [۲۲] زیان بن منصور، عطیة بن منصور بن جمَّاز دو بار در سالهای ۷۵۹-۷۷۳ق. و ۷۸۲-۷۸۳ق. ، نصیر بن منصور بن جَمَّاز، جَمَّاز بن هبة بن جَمَّاز در چند نوبت به سالهای ۷۸۳-۸۱۱ق. به طور مشترک با محمد بن عطیة بن منصور و نیز جداگانه، محمد بن عطیة بن منصور، هیازع بن هبه، علی بن عطیة بن منصور، ثابت بن نصیر بن جماز بن منصور و عُریر بن هیازع بن هبه[۲۳]
خاندانهای دیگر بنیجماز
برخی از نسل جماز به عنوان خاندانهای حکومتگر در مدینه با عناوینی دیگر شناخته میشوند. آل نعیر بن منصور بن جماز که حدود ۱۰ تن از آنها به حکمرانی رسیدند و به دو شاخهآل ابیذر بن عجلان بن نعیر و آل ثابت بن نعیر تقسیم میشوند، از آن جمله هستند.[۲۴] آل عطیة بن منصور بن جماز، [۲۵] آل زیان بن منصور[۲۶] و آل زهیر بن سلیمان[۲۷] از دیگر خاندانهای نسل جماز هستند.
تیره اخیر به لحاظ فراوانی و مدت حکمرانی در مدینه از شهرت بیشتری برخوردار است.[۲۸] آل طُفیل بن منصور بن جماز و آل عطیة بن منصور نیز از زیرمجموعههای این خاندان به شمار میروند؛ حکمرانی دسته دوم از اشراف بنیجماز همزمان با حکومت ممالیک در مصر بود که برای ایفای نقش فعال در حرمین میکوشیدند. همین به تضعیف بنیجماز انجامید. آنها در دوران حکمرانی بنیجماز با تعیین امام جماعت و قاضی از میان اهل سنت در مدینه، شیعیان را در تنگنا قرار دادند[۲۹]
اوج سلطه و نفوذ ممالیک در آن شهر را میتوان در نیمه سده هشتم ق. و در حکمرانی سعد بن ثابت که از سوی خود آنها به حکمرانی گمارده شده بود، مشاهده کرد که به اهل سنت میدانی گسترده داد.[۳۰] این سیاست در دوران حکمرانی بنیجماز نیز استمرار یافت. ممالیک در عزل و نصب برخی از امیران آل جماز دخالت داشتند؛ چنانکه جماز بن هبه را در سال ۸۱۱ ق. برکنار نمودند و به جای او ثابت بن نفیر را امیر مدینه کردند.[۳۱]
در عصر حکمرانی بنیجماز گاهی امیران مکه که از جانب دولت ممالیک بر مدینه نیز حکمرانی داشتند، به عنوان امیران حجاز به جای خود امیری را که بیشتر از همان سادات حسینی و از نسل جماز بودند، بر مدینه تعیین میکردند. این اقدام از سال ۸۱۱ق. به بعد انجام شد؛ چنانکه شریف حسن بن عجلان بن رمیثه که از سوی سلطان مصر به عنوان امیر حجاز منصوب شده بود، عجلان بن نعیر بن جماز بن منصور را جانشین خود در مدینه قرار داد.
برخی از دیگر امیران منصوب از جانب امیر حجاز بر مدینه عبارتند از: سلیمان بن هبة بن جَمَّاز بن منصور، غریر بن هیازع بن هبه، عجلان بن نعیر بن جماز بن منصور، غریر بن هیازع بن هبه اینان گاهی به اشتراک با برخی از دیگر از این خاندان و یا جداگانه از جانب امیران مکه بر مدینه حکمرانی داشتند.[۳۲] حکمرانی بنیجماز با فراز و نشیبهایی تا اوایل سلطه عثمانی بر حجاز ادامه یافت و در این هنگام حکمرانی مدینه به طور کامل در حکمرانی مکه ادغام شد[۳۳][۳۴]
مذهب
سخن مشهور درباره مذهب بنیجماز، گرایش شیعی امامی آنها است؛ چنانکه از بنیجماز و نیز تیره آل عطیه این خاندان به عنوان امامی مذهب یاد شده است.[۳۵] بر پایه گزارشی، در حکمرانی جماز بن منصور، مذهب شیعه نمود داشت و احکام و قضایا در دست شیعیان بود.[۳۶] از ثابت بن نعیر بن جماز نیز که حکمرانی مدینه را از حدودسال ۸۲۹ق. بر عهده داشت، با تعبیر آشکار کننده رفض یاد شده است.[۳۷] همچنین شماری از پژوهشگران شامان بن زهیر را همانند دیگر بنیحسین شیعه خواندهاند.[۳۸] البته برخی از امیران مدینه مانند زهیر بن سلیمان بن جماز و فارس بن سلیمان بن زهیر را از مخالفان شیعه دانستهاند[۳۹][۴۰]
منابع
پانویس
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنیجماز»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۳۵.
- ↑ عمدة الطالب، ص۳۸۸؛ نصیحة المشاور، ص۲۲۸؛ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۵۶.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنیجماز»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۳۵-۳۳۶.
- ↑ نصیحة المشاور، ص۲۲۸؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ تاریخ امراء المدینه، ص۲۵۴.
- ↑ غایة المرام، ج۱، ص۵۵۴-۵۵۵؛ الدرر الکامنه، ج۵، ص۱۳۲.
- ↑ اتحاف الوری، ج۳، ص۲۱.
- ↑ العقد الثمین، ج۵، ص۴۶۵.
- ↑ تاریخ امراء المدینه، ص۲۵۹.
- ↑ الکامل، ج۱۲، ص۱۱۰؛ التاریخ الشامل، ج۲، ص۱۹۳.
- ↑ غایة المرام، ج۱، ص۶۲۸.
- ↑ غایة المرام، ج۱، ص۶۲۶-۶۲۸؛ تاریخ امراء المدینه، ص۲۶۱.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۴۴۶؛ تاریخ امراء المدینه، ص۲۶۰.
- ↑ تاریخ امراء المدینه، ص۲۶۲؛ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۴۴۶-۴۴۷.
- ↑ العقد الثمین، ج۴، ص۲۶۸.
- ↑ نک: التحفة اللطیفه، ج۱، ص۵۷-۵۹؛ تاریخ امراء المدینه، ص۲۶۴؛ المدینة المنورة فی العصر المملوکی، ص۳۳۳.
- ↑ سفرنامه ابن بطوطه، ص۱۶۳؛ تاریخ امراء المدینه، ص۲۷۱.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنیجماز»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۳۶-۳۳۷.
- ↑ عمدة الطالب، ص۳۳۸.
- ↑ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ المغانم المطابه، ج۳، ص۱۱۸۶-۱۱۹۰.
- ↑ المغانم المطابه، ج۳، ص۱۳۱۱.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۵۷-۵۹؛ تاریخ امراء المدینه، ص۲۹۵؛ المدینة المنورة فی العصر المملوکی، ص۳۳۷.
- ↑ الضوء اللامع، ج۶، ص۲۵۳؛ سمط النجوم، ج۴، ص۳۷۴-۳۷۵؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰.
- ↑ نک: بدائع الزهور، ج۲، ص۱۶۷؛ الضوء اللامع، ج۲، ص۳۲۱؛ ج۵، ص۲۷۷.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۵۸.
- ↑ النجوم الزاهره، ج۱۵، ص۱۹۶؛ الدلیل الشافی، ج۱، ص۳۰۸-۳۰۹؛ الضوء اللامع، ج۳، ص۲۳۹.
- ↑ نک: موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۸.
- ↑ نصیحة المشاور، ص۱۹۲، ۱۹۹، ۲۰۲، ۲۰۵.
- ↑ نصیحة المشاور، ص۲۰۶-۲۰۷.
- ↑ مرآة الحرمین، ج۱، ص۴۵۲.
- ↑ تاریخ امراء المدینه، ص۵۰۸.
- ↑ نک: تاریخ امراء المدینه، ص۳۰۰.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنیجماز»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۳۷-۳۳۹.
- ↑ صبح الاعشی، ج۶، ص۳۰۵-۳۰۶.
- ↑ المغانم المطابه، ج۳، ص۱۱۸۹.
- ↑ النجوم الزاهره، ج۱۳، ص۱۷۳؛ تاریخ امراء المدینه، ص۳۰۰.
- ↑ تاریخ امراء المدینه، ص۳۱۳.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۳۵۷؛ ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنیجماز»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۳۹.