بنی‌رمیثه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

حکومت رمیثه با حکومت ممالیک مصر و ایلخانان مغول در ایران هم‌زمان بود و آنان نیز در مورد حکمرانی مکه و حرمین نفوذ داشتند. رمیثه با بعضی از برادرانش در امارت مکه درگیری داشتند بالاخص دشمنی او با برادرش عطیه به درگیری و جنگ و خونریزی منجر شد. عِجلان بعد از رمیثه با حمایت ممالیک مصر و حاکمان یمن به همراه برادرش ثقبه حکومت را به‌دست گرفت اما بعدها به خاطر اینکه برادرانش توقع مشارکت در حکمرانی را داشتند، آنها را به نخله فرستاد. حکمرانی مکه در زمان بنی‌رمیثه میان فرزندان رمیثه مدام دست به دست می‌شد. در این تغییرات ممالیک مصر دخالت مستقیم داشتند. امارت مکه بعد از فرزندان رمیثه میان فرزندان عجلان تا مدت‌ها دست به دست می‌شد و به آل عجلان معروف شدند.[۱]

خاندان

بنی‌رمیثه فرزندان و نسل رمیثة بن ابی‌نُمی محمد بن حسن بن علی بن قتاده از اشراف حسنی بودند. رمیثه پسرانی به نام ثَقبه، سند، مغامس، عِجلان و مبارک داشت که اینان و نسلشان بدین نام و نیز ذوی رمیثه شناخته می‌شوند.[۲] دوران حکمرانی آنها از متلاطم‌ترین زمان‌ها بود که با رقابت سه قدرت هم‌جوار مصر، یمن و ایلخانان مغول در ایران برای نفوذ بیشتر در مکه هم‌زمان گشت و پیامد آن ایجاد بحران سیاسی و دست به دست شدن حکمرانی میان اشراف و بنی‌رمیثه و ناخرسندی مردم و حاجیان بود.

رمیثه سرسلسله این خاندان به طور متناوب هفت بار از ۷۰۱ تا ۷۴۶ق. به حکمرانی مکه رسید.[۳] در حکومت او درگیری‌هایی میان وی و برخی از برادرانش که به صورت مشترک حکمرانی مکه را بر عهده داشتند، پدید آمد.[۴] رمیثه پس از شکایت برادرانش نزد ملک ناصر محمد بن قلاوون مملوکی از ممالیک مصر، به دست بَیبرس امیر الحاج مصریان دستگیر و در قاهره زندانی شد و به جای او برادرش شریف عَطیفة بن ابی‌نمی به حکمرانی رسید.[۵]

رمیثه به رغم حمایت ممالیک مصر از برادرش عطیفه و ناتوانی ایلخانان مغول به دلیل گرفتاری در جنگ‏‌های داخلی از حمایت او، هم‌چنان در‌ اندیشه گرفتن انتقام از برادر و ممالیک بود. از این رو، به تحریک قبایل بر ضد برادرش پرداخت. نیز به نامه‌‏نگاری با اشراف مکه پرداخت که در این هنگام به دلیل گرایش سخت عطیفه به ممالیک مصر که به نابودی استقلال مکه و تضعیف حکمرانی آن انجامیده بود، به رمیثه علاقه‌مندتر بودند.

تلاش‏‌های رمیثه بر ضد برادرش در حدود سال ۷۲۹ یا ۷۳۰ق. به نتیجه رسید و او حکمرانی مکه را به دست آورد.[۶] گویا وضع مالیات بر حاجیان شام و مصر از علل مخالفت حکمرانان مصر با برخی از اشراف می‌شد و آنها را وادار به واکنش و دخالت در امور مکه می‌کرد.[۷] البته ممالیک مصر در رقابت رمیثه با برادر دیگرش حُمیضه به پشتیبانی از رمیثه پرداختند و موجب تسلط وی بر مکه شدند. سپس حمیضه با پناهنده شدن به ایلخانان مغول در ایران، همراه سپاهی از مغولان وارد حجاز شد.[۸] اما امارتش بر مکه کوتاه بود[۹] و دیگر بار رمیثه با پشتیبانی مصریان بر آن تسلط یافت.[۱۰]

در این دوره از حکمرانی رمیثه، ایلخانان نیز که در حرمین نفوذ داشتند، به دست کسانی چون امیر چوپان، از فرماندهان و امیران ایلخانان م. ۷۲۸ق. منشأ خدماتی در حرمین شدند که لایروبی چشمه عرفه و انتقال آب آن به مکه[۱۱] و بازسازی چشمه بازان از آن جمله هستند.[۱۲]همچنین رمیثه پسرش احمد را نزد سلطان ابوسعید ایلخانی به ایران فرستاد که از اکرام او بهره گرفت و پس از مدتی همراه شماری از سپاهیان و کمک‌های مالی به مکه بازگشت و در کاری کم‌سابقه توانست در عرفات محمل ابوسعید را بر محمل مصری مقدم دارد.[۱۳]

به گزارش فاسی، به سال ۷۳۰ق. طی درگیری میان عراقی‌های حاضر در مکه و برخی از اشراف، اسب‏ سواران ضمن ورود به مسجدالحرام به غارت بازار پرداختند.[۱۴] به باور سباعی، شاید این کار از سوی عطیفه به قصد انتقام از عراقیان در حمایت از رمیثه رخ داده باشد.[۱۵]

دشمنی دو برادر به سال بعد نیز رسید و درگیری آنها موجب شد تا رمیثه نتواند برای استقبال کاروان مصری از مکه بیرون شود. این موضوع موجب شکایت امیر محمل مصری از این دو برادر و وجود فتنه در مکه نزد سلطان مصر شد و او در نامه‌ای آن دو را به مصر فراخواند. رمیثه و عطیفه ضمن رد دعوت او، با یکدیگر صلح کردند و در پی قطع ارتباط با مصر برآمدند. پس از این اقدام، قلاوون تصمیم گرفت که برای مستاصل کردن آن دو، سپاهی اعزام کند. اما با موعظه قاضی جلال‌الدین محمد قزوینی که در مجلس سلطان حاضر بود و یادآوری لزوم حفظ حرمت حرم، قلاوون نامه‌‏ای در تأیید حکمرانی رمیثه نوشت و ۶۰۰ سپاهی را برای تأمین امنیت به مکه فرستاد.

رمیثه به رغم تردید ابتدایی، ضمن استقبال از فرستادگان مصری، به مسجدالحرام آمد و خلعت و هدایای سلطانی را دریافت کرد.[۱۶]قلاوون پس از این رویدادها، به سال ۷۳۲ق. برای سومین بار همراه قافله‌ای بزرگ با ۷۰ تن از امیران مملوکی به حج آمد[۱۷]و مورد استقبال رمیثه قرار گرفت.[۱۸]به سال ۷۳۴ق. به دستور قلاوون، عطیفه دیگر بار تا سال ۷۳۶ق. در حکمرانی مکه با رمیثه شریک شد. اما پس از بالا گرفتن اختلاف آن دو، عطیفه به مصر رفت و به سال ۷۴۳ق. در آنجا درگذشت و رمیثه به صورت مستقل به حکمرانی در مکه پرداخت.[۱۹]

در سال ۷۴۳ق. سلطان یمن الملک المؤید به مکه آمد و بر خلاف خواست ممالیک مصر که خواهان برخورد رمیثه با او در عرفات بودند، امیر مکه به استقبال وی رفت. رمیثه با درخواست این سلطان برای ارسال پرده کعبه از یمن مخالفت کرد[۲۰]؛ اما با واکنش ملک صالح سلطان مصر روبه‌رو شد. او به سال ۷۴۶ق. فرزند رمیثه، عجلان، را به قاهره دعوت نمود و حکمرانی مکه را به وی واگذاشت.[۲۱]بدین ترتیب، حکمرانی بنی‌رمیثه آغاز شد و از میان آنها چند تن حکمرانی مکه را به صورت مشترک یا مستقل عهده‌دار شدند.[۲۲]

آغاز حکمرانی بنی‌رمیثه

امیران مکه از فرزندان رثیمه به شرح زیر هستند:

  1. عجلان: وی پس از تأیید امارتش از سوی ممالیک مصر، توانست همراه برادرش ثقبه در برابر پرداخت ۶۰ هزار درهم به پدرش رمیثه، او را برای وا‌گذاری حکومت به آنها قانع کند.[۲۳] آغاز حکمرانی وی بر آن شهر، سال ۷۴۵ یا ۷۴۶ق. گزارش شده است. حکمرانی عجلان با پشتیبانی حاکمان یمن و ممالیک مصر[۲۴] و نیز تدبیر خود وی حدود ۳۰ سال تا ۷۷۷ق. به صورت مشترک و مستقل ادامه یافت.[۲۵] وی که در آغاز امارتش از توقع مشارکت برادرانش سند و مغامس در حکمرانی مکه آگاه بود، آنها را برای دور کردن از تحولات مکه به وادی نخله فرستاد و پس از مدتی کوتاه برادر سومش ثقبه را نیز روانه آنجا کرد.[۲۶] اما آنها به مصر رفتند و به سال ۷۴۶ق. سلطان مصر زندانی شدنشان را طی نامه‌‏ای که در تأیید حکومت عجلان به مکه فرستاد، اعلام کرد.[۲۷] آنها پس از آزادی با بازگشت به مکه در حالی که نامه‌ای از سلطان مصر در تأیید مشارکت این سه برادر در نیمی از حکمرانی مکه داشتند، با مخالفت عجلان روبه‌رو شدند؛ اما توانستند او را به سال ۷۴۸ق. از مکه اخراج کنند. وی به مصر رفت و پس از مدتی در شوال سال ۷۵۰ق. بر مکه تسلط یافت. برادرانش که از شهر رانده شده بودند، به یمن رفتند.[۲۸] در همان سال، میان عجلان و برادرش ثقبه درباره حکمرانی مکه که به صورت مشترک در دستان آنها بود، اختلاف پدید آمد. سپس میان آنها صلح برقرار شد و با رفتن عجلان به قاهره ثقبه به تنهایی به حکمرانی پرداخت.[۲۹] البته حکمرانی عجلان بر مکه در پی بازگشتش از مصر دیگر بار تحقق یافت. وی را به دلیل عدالت‌ورزی و سیره پسندیده‌اش ستوده‌اند.[۳۰] با مرگ او در ۷۷۷ق. فرزندانش احمد، علی، محمد، کُبَیش و حسن که از آنها با عنوان آل عجلان[۳۱] یاد می‌شود، مدعی حکومت بر مکه بودند و از میان آنها کسانی چون احمد[۳۲] و حسن[۳۳] به حکمرانی مکه دست یافتند.
  2. ثقبة بن رمیثه: وی چند سال با برادرش عجلان در حکمرانی مکه شریک بود. سالیانی نیز در غیاب برادرش به طور مستقل به حکمرانی مکه رسید. حکمرانی مشترک وی با عجلان و اختلافات آن دو که آزار حاجیان را در پی داشت، سبب شد تا عجلان به دستور امیر حج مصر، ثقبه را در موسم حج دستگیر و روانه زندان مصر کند. بازگشت دیگر بار وی، ستیز این دو برادر را در پی داشت و موجب شد تا به سال ۷۵۲ق. آنها از سوی سلطان مصر به قاهره فراخوانده شوند. ثقبه نخست زیر بار نرفت؛ اما سپس با عذرخواهی برای دریافت فرمان حکمرانی مکه به مصر رفت. وی در بازگشت با برادرش عجلان درگیر شد؛ ولی با میانجی‌گری امیر کاروان حج مصر و قاضی عزالدین بن جماعه میان آن دو صلح برقرار شد و توافق کردند که مکه را به صورت مشترک اداره کنند. اختلاف آن دو موجب اخراج عجلان به دست ثقبه از مکه و سپس اخراج ثقبه از آنجا شد. از رویدادهای دوران حکمرانی ثقبه، حج‌گزاری سلطان یمن الملک المؤید به سال ۷۵۳ق. بود.[۳۴] در سال بعد، امیر الحاج مصر از سوی مصریان ماموریت یافت تا ثقبه را دستگیر و به مصر منتقل کند.[۳۵] زندانی شدن ثقبه در قاهره با استقبال و شادی مردم مکه همراه بود؛ زیرا در امارتش قیمت‏‌ها بالا رفته بود. ثقبه پس از مدتی کوتاه از زندان گریخت و به ستیز با برادر پرداخت. گاهی میان او صلح و گاهی اختلاف حکمفرما بود.[۳۶] به سال ۷۶۰ق. سلطان مصر از آن پس که آن دو را دعوت به مصر کرد و آنها نپذیرفتند، فرمان برکناری‌شان را نوشت و برادرشان سند بن رمیثه را با مشارکت پسر عمویش محمد بن عطیفه که هر دو این هنگام در مصر بودند، همراه سپاهی به مکه اعزام نمود و آنان را به صورت مشترک به حکمرانی مکه گماشت. عجلان و ثقبه سپس زندانی شدند.[۳۷] از رویدادهای این دوره، درگیری اشراف با ترکان مصری و پناهنده شدن آنها به مسجدالحرام بود. برخی از اشراف آنها را وادار به تسلیم کردند و ترکان تعهد سپردند تا ضمن بر جای گذاشتن ساز و برگ نظامی، مکه را ترک گویند. در این درگیری، برخی از اشراف هم کشته شدند که از آن جمله مغامس فرزند رمیثه بود.[۳۸] برخی این رخداد را پایان اشغال مکه از سوی ممالیک دانسته‌اند. با رسیدن گزارش این رخداد به مصر، به دستور ملک ناصر صالح، عجلان را که زندانی بود، به برجی در اسکندریه منتقل کردند و تصمیم گرفتند به مکه لشکرکشی کنند. اما با شورش ممالیک بر ملک ناصر و انتقال سلطنت به منصور محمد ابوالمعالی، این تصمیم تحقق نیافت.[۳۹] برخی از فرزندان ثقبه نیز به حکمرانی مکه رسیدند. نسل او به ذوی ثقبه مشهورند.[۴۰]
  3. مغامس بن رمیثه: وی حکمرانی مکه را از سال ۷۶۴ق. همراه با احمد بن ثقبه و عقیل بن مبارک بن رمیثه و علی بن مبارک بر عهده داشت.[۴۱] مغامس با حدود ۲۰۰ تن از بنی‌حسن که در اجیاد موضع گرفته بودند، با ترکان زیر فرماندهی امیر الحاج مصر درگیر شد که به قتل مغامس انجامید. او در قبرستان معلات دفن شد.[۴۲] فرزند او عنان دو بار به حکمرانی مکه رسید.[۴۳] حکمرانی او پس از کشته شدن محمد بن عجلان و از سوی ممالیک مصر تحقق یافت.[۴۴] وی افزون بر مکه، جده را به قلمرو خود افزود. حکمرانی او با همراهی احمد بن ثقبه، عقیل بن مبارک و پس از او علی بن مبارک صورت پذیرفت. سرانجام عنان در قاهره درگذشت.[۴۵] از کارهای او این بود که پرده‌داران کعبه را از پرداخت اموالی که امیران پیشین مکه از آنها می‏‌گرفتند، معاف‏ کرد. پیش از آن، یا بخشی از پرده کعبه را می‏‌گرفتند و یا شش هزار درهم به جای آن می‌ستاندند. افزون بر این، پرده در و پرده مقام ابراهیم را به حاکم مکه واگذار می‌کردند.[۴۶] از رویدادهای دوره حکمرانی او، مخالفت فرزندان عجلان با وی بود که با حمله ترک‏‌ها و کشته شدن برخی از یاران محمد بن عجلان به سال ۷۸۸ق. پایان یافت. از این پس به تناوب عنان در حکمرانی با فرزندان عجلان شریک شد یا جداگانه امیر مکه بود.[۴۷] نسل مغامس از عنان استمرار یافت که به ذوو عنان مشهورند و اکنون در شمال مکه در وادی خوار ساکن هستند.[۴۸]

وی با برادرش ثقبه تا سال ۷۶۲ق. در حکمرانی مکه شریک بود. در این سال، عجلان که در مصر زندانی بود، آزاد شد و نزدیک مکه فرود آمد و از آنجا که برادرش ثقبه بیمار بود، منتظر ماند و با درگذشت وی وارد مکه شد و در حکمرانی آن شهر با برادرش سند شریک شد.[۴۹] با درگذشت سند، حکمرانی آن شهر گاهی به صورت مشترک و گاهی مستقل ادامه یافت. در بیشتر اوقات آل عجلان بر مکه حاکم بودند. برخی از فرزندان مبارک بن رمیثه مانند علی بن مبارک و عقیل بن مبارک هم حاکمیت مکه را در اختیار داشتند[۵۰][۵۱]

منابع

پانویس

  1. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی‌رمیثه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۴۸.
  2. العقد الثمین، ج۵، ص۱۹۰؛ غایة المرام، ج۲، ص۱۴۰.
  3. اتحاف الوری، ج۳، ص۱۳۴؛ العقد الثمین، ج۵، ص۱۹۰.
  4. الارج المسکی، ص۱۲۱-۱۲۲.
  5. اتحاف الوری، ج۳، ص۱۳۵؛ الرحلة الحجازیه، ص۱۸۱.
  6. تاریخ مکه، ص۳۲۶-۳۲۷.
  7. تاریخ مکه، ص۳۲۷-۳۲۸.
  8. العقد الثمین، ج۴، ص۲۳۹-۲۴۰؛ غایة المرام، ج۲، ص۷۶-۷۷؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۱۵۵-۱۵۸.
  9. اتحاف الوری، ج۳، ص۱۵۸-۱۵۹؛ العقد الثمین، ج۴، ص۲۴۱.
  10. غایة المرام، ج۲، ص۶۴-۶۵؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۱۶۰؛ العقد الثمین، ج۴، ص۲۳۹.
  11. اتحاف الوری، ج۴، ص۵۲۷.
  12. اتحاف الوری، ج۳، ص۱۸۵، ۱۸۷؛ العقد الثمین، ج۳، ص۲۹۲.
  13. سفرنامه ابن‌بطوطه، ج۲، ص۵۶.
  14. اتحاف الوری، ج۳، ص۱۹۱.
  15. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۴۲، ۲۴۵.
  16. تاریخ مکه، ص۲۶۹-۲۷۰.
  17. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۴۶.
  18. اتحاف الوری، ج۳، ص۱۹۸-۲۰۰، ۲۰۴.
  19. العقد الثمین، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳؛ منائح الکرم، ج۲، ص۳۴۹؛ تحصیل المرام، ج۲، ص۷۵۱.
  20. العقد الثمین، ج۱، ص۱۳۴؛ تاریخ مکه، ص۲۷۱.
  21. المنهل الصافی، ج۴، ص۱۹۹؛ العقد الثمین، ج۴، ص۱۰۷-۱۰۸.
  22. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی‌رمیثه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۴۸-۳۵۰.
  23. اتحاف الوری، ج۳، ص۲۲۶.
  24. افادة الانام، ج۳، ص۱۹۹.
  25. افادة الانام، ج۳، ص۱۹۸.
  26. تاریخ مکه، ص۲۷۲.
  27. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۰۵.
  28. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۰۵.
  29. العقد الثمین، ج۵، ص۱۸۹-۱۹۰.
  30. النجوم الزاهره، ج۱۰، ص۲۶۶؛ العقد الثمین، ج۵، ص۱۹۰.
  31. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۰۷-۲۰۸؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۸.
  32. اتحاف الوری، ج۳، ص۳۲۰؛ تحصیل المرام، ج۲، ص۷۵۴.
  33. اتحاف الوری، ج۳، ص۵۸۲.
  34. الدرر الکامنه، ج۱، ص۵۳۰-۵۳۱؛ النجوم الزاهره، ج۱۰، ص۲۲۶؛ تاریخ مکه، ص۲۷۴-۲۷۶.
  35. تاریخ مکه، ص۲۷۶.
  36. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵.
  37. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵؛ اتحاف الوری، ج۲، ص۲۷۶؛ العقد الثمین، ج۵، ص۱۹۴.
  38. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹.
  39. تاریخ مکه، ص۲۷۹-۲۸۰.
  40. موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۰.
  41. الجامع اللطیف، ص۲۷۸.
  42. اتحاف الوری، ج۳، ص۲۸۳.
  43. معجم قبائل الحجاز، ص۳۵۷؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۰.
  44. نک: تاریخ مکه، ص۲۸۷؛ تحصیل المرام، ج۲، ص۷۵۵.
  45. العقد الثمین، ج۵، ص۴۱۶-۴۲۲؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۲۰۷.
  46. شفاء الغرام، ج۱، ص۱۷۳؛ الجامع اللطیف، ص۱۰۲؛ تحصیل المرام، ج۱، ص۱۶۱.
  47. غایة المرام، ج۲، ص۲۲۳-۲۲۴.
  48. معجم قبائل الحجاز، ص۳۵۷.
  49. الجامع اللطیف، ص۲۷۷.
  50. شفاء الغرام، ج۲، ص۲۴۷؛ العقد الثمین، ج۱، ص۳۳۴.
  51. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی‌رمیثه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۵۰-۳۵۴.