بنیعبدالقیس: تفاوت میان نسخهها
←دوران پس از رحلت پیامبر{{صل}}
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
در برخی دیگر از گزارشات هم در باب چگونگی [[پذیرش اسلام]] و [[وفد]] آنان به [[مدینه]] چنین آمده که: در [[سال ۸ هجری]]، [[رسول خدا]] {{صل}} [[علاء بن حضرمی]] را همراه با نامهای به سوی [[منذر بن ساوی عبدی]] که از سوی [[پادشاه ایران]] [[حکمران]] [[بحرین]] بود، فرستاد و مرزبانان و [[امیران]] بحرین را به اسلام فرا خواند. مُنذر بن ساوی<ref>منذر بن ساوی از عشیره بنو عبدالله بن زید بود ابن زید همان بود که به قریه اسبذ) اسب (منسوب است و مشهور به اسبذی. گروهی برآنند اسبذی لقبی است برای اسب پرستان بحرین. اگر این روایت صحت داشته باشد در کنار یکتاپرستی) مسیحیت (در بین عبدالقیس اسب پرستی هم رواج داشته است. (حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۳۷؛ بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۱۱۳)</ref> ـ [[حاکم]] [[شهر]] اسبذ و [[امیر]] [[اعراب]] بحرین ـ<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۱۱۳؛ حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۳۷.</ref> و اسپیدویه ـ مرزبان هَجَر ـ<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه، ج۱، ص۲۷۵؛ حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۳۸.</ref> اسلام آوردند و به تبع ایشان، بسیاری از اعراب و [[ایرانیان]] بحرین نیز [[مسلمان]] شدند<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۱۱۴؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۱۷۰.</ref>، اما هنوز [[جمعیت]] چشمگیری [[دل]] در گرو [[یهودیت]]، [[مسیحیت]] و زرتشتی گری داشتند<ref> ر. ک. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۳۳۴.</ref>. منذر بن ساوی طی نامهای از پیامبر {{صل}} در این باب چاره جویی خواست و [[پیامبر]] {{صل}} او را به [[بردباری]] فرا خواند و [[فرمان]] به [[گرفتن جزیه]] داد<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. با دریافت [[نامه]] [[رسول خدا]] {{صل}}، بزرگان و اهالی [[بحرین]]، هیئت [[نمایندگی]] خود را [[خدمت]] [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} فرستادند<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه، ج۵، ص۵۵۷.</ref>. هیأت نمایندگی عبدالقیس، به مدت ۱۰ [[روز]] در [[خانه]] "رملة بنت حارث" اسکان یافتند و از ایشان [[پذیرایی]] به عمل آمد<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه، ج۱، ص۳۱۷؛ از این هیات نمایندگی، احادیثی چند از زبان پیامبر {{صل}} نقل شده است. ر. ک. ابن شبه، تاریخ مدینه منوره، ص۵۲۱-۵۲۲.</ref>. این گروه، سرانجام، همراه با بدرقه و هدایای پیامبر {{صل}} به سوی [[قوم]] بازگشتند<ref> بهادر قیم، مسعود ولی زاده، نقش و عملکرد قبیله عبدالقیس در روند تحولات سیاسی جهان اسلام، ص۱۳۵.</ref>. | در برخی دیگر از گزارشات هم در باب چگونگی [[پذیرش اسلام]] و [[وفد]] آنان به [[مدینه]] چنین آمده که: در [[سال ۸ هجری]]، [[رسول خدا]] {{صل}} [[علاء بن حضرمی]] را همراه با نامهای به سوی [[منذر بن ساوی عبدی]] که از سوی [[پادشاه ایران]] [[حکمران]] [[بحرین]] بود، فرستاد و مرزبانان و [[امیران]] بحرین را به اسلام فرا خواند. مُنذر بن ساوی<ref>منذر بن ساوی از عشیره بنو عبدالله بن زید بود ابن زید همان بود که به قریه اسبذ) اسب (منسوب است و مشهور به اسبذی. گروهی برآنند اسبذی لقبی است برای اسب پرستان بحرین. اگر این روایت صحت داشته باشد در کنار یکتاپرستی) مسیحیت (در بین عبدالقیس اسب پرستی هم رواج داشته است. (حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۳۷؛ بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۱۱۳)</ref> ـ [[حاکم]] [[شهر]] اسبذ و [[امیر]] [[اعراب]] بحرین ـ<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۱۱۳؛ حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۳۷.</ref> و اسپیدویه ـ مرزبان هَجَر ـ<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه، ج۱، ص۲۷۵؛ حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۳۸.</ref> اسلام آوردند و به تبع ایشان، بسیاری از اعراب و [[ایرانیان]] بحرین نیز [[مسلمان]] شدند<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه، ص۱۱۴؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۱۷۰.</ref>، اما هنوز [[جمعیت]] چشمگیری [[دل]] در گرو [[یهودیت]]، [[مسیحیت]] و زرتشتی گری داشتند<ref> ر. ک. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۳۳۴.</ref>. منذر بن ساوی طی نامهای از پیامبر {{صل}} در این باب چاره جویی خواست و [[پیامبر]] {{صل}} او را به [[بردباری]] فرا خواند و [[فرمان]] به [[گرفتن جزیه]] داد<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. با دریافت [[نامه]] [[رسول خدا]] {{صل}}، بزرگان و اهالی [[بحرین]]، هیئت [[نمایندگی]] خود را [[خدمت]] [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} فرستادند<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه، ج۵، ص۵۵۷.</ref>. هیأت نمایندگی عبدالقیس، به مدت ۱۰ [[روز]] در [[خانه]] "رملة بنت حارث" اسکان یافتند و از ایشان [[پذیرایی]] به عمل آمد<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه، ج۱، ص۳۱۷؛ از این هیات نمایندگی، احادیثی چند از زبان پیامبر {{صل}} نقل شده است. ر. ک. ابن شبه، تاریخ مدینه منوره، ص۵۲۱-۵۲۲.</ref>. این گروه، سرانجام، همراه با بدرقه و هدایای پیامبر {{صل}} به سوی [[قوم]] بازگشتند<ref> بهادر قیم، مسعود ولی زاده، نقش و عملکرد قبیله عبدالقیس در روند تحولات سیاسی جهان اسلام، ص۱۳۵.</ref>. | ||
== دوران | == دوران خلافت ابوبکر و عمر == | ||
=== جریان ارتداد قبایل === | === جریان موسوم به ارتداد قبایل === | ||
{{اصلی|جریان ارتداد}} | {{اصلی|جریان ارتداد}} | ||
پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و درگذشت [[منذر بن ساوی]]، [[جزیرة العرب]] و بحرین را [[آشوب]] فرا گرفت. برخی قبایل از [[اسلام]] رو بر گرداندند و با افراشتن [[علم]] [[طغیان]] بر [[ضد]] [[حکومت مدینه]] صف آرایی کردند. در این میان، بنی عبدالقیس با [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] [[جارود بن معلی]]، در اسلام [[ثابت قدم]] ماندند. [[جارود]] با [[زیرکی]] و دانائی، [[شبهه]] را از قومش زدود و در جواب آن دسته از [[قوم]] که به او گفتند: «اگر محمد [[پیغمبر]] بود هرگز نمیمرد» [[وفات]] [[پیامبران]] متعدد [[خداوند]] را یادآور شد و پاسخ داد: «محمد هم مانند آنان وفات یافت و من [[گواهی]] میدهم که [[لا اله الا الله]] و محمد [[رسول الله]]». بدین ترتیب، عبدالقیسیها با [[تصدیق]] سخنان بزرگ قوم خود، در اسلامشان [[پایدار]] ماندند<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۲، ص۷۷.</ref>. اما قبایل بنی [[بکر بن وائل]] که از قدیم با این قوم در [[اختلاف]] و [[کشمکش]] بودند، با سخن از [[برتری]] خود بر [[آل]] عبدالقیس در نزد شاه [[ایران]]، [[تأیید]] او را برای [[پادشاهی]] منذر بن نعمان بر [[بحرین]] به دست آوردند<ref> ابن اعثم، الفتوح، ترجمه، ص۲۸.</ref>. | پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و درگذشت [[منذر بن ساوی]]، [[جزیرة العرب]] و بحرین را [[آشوب]] فرا گرفت. برخی قبایل از [[اسلام]] رو بر گرداندند و با افراشتن [[علم]] [[طغیان]] بر [[ضد]] [[حکومت مدینه]] صف آرایی کردند. در این میان، بنی عبدالقیس با [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] [[جارود بن معلی]]، در اسلام [[ثابت قدم]] ماندند. [[جارود]] با [[زیرکی]] و دانائی، [[شبهه]] را از قومش زدود و در جواب آن دسته از [[قوم]] که به او گفتند: «اگر محمد [[پیغمبر]] بود هرگز نمیمرد» [[وفات]] [[پیامبران]] متعدد [[خداوند]] را یادآور شد و پاسخ داد: «محمد هم مانند آنان وفات یافت و من [[گواهی]] میدهم که [[لا اله الا الله]] و محمد [[رسول الله]]». بدین ترتیب، عبدالقیسیها با [[تصدیق]] سخنان بزرگ قوم خود، در اسلامشان [[پایدار]] ماندند<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۲، ص۷۷.</ref>. اما قبایل بنی [[بکر بن وائل]] که از قدیم با این قوم در [[اختلاف]] و [[کشمکش]] بودند، با سخن از [[برتری]] خود بر [[آل]] عبدالقیس در نزد شاه [[ایران]]، [[تأیید]] او را برای [[پادشاهی]] منذر بن نعمان بر [[بحرین]] به دست آوردند<ref> ابن اعثم، الفتوح، ترجمه، ص۲۸.</ref>. |