پرش به محتوا

جبر و اختیار در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۵: خط ۵۵:
پس، کمال عظمت و [[قدرت]] و [[سلطه]] او است که می‌آفریند و به آفریده‌اش قدرت و [[اختیار]] و [[آزادی]] می‌دهد که با [[خالق]] و مالک خویش [[ناسازگاری]] کند و این ناسازگاری و [[نافرمانی]] فعل [[بنده]] است و همو آن را پدید می‌آورد، ولی همین پدید آوردن بی‌اذن [[الهی]] نیست.
پس، کمال عظمت و [[قدرت]] و [[سلطه]] او است که می‌آفریند و به آفریده‌اش قدرت و [[اختیار]] و [[آزادی]] می‌دهد که با [[خالق]] و مالک خویش [[ناسازگاری]] کند و این ناسازگاری و [[نافرمانی]] فعل [[بنده]] است و همو آن را پدید می‌آورد، ولی همین پدید آوردن بی‌اذن [[الهی]] نیست.
اینکه خالق تنها [[خدا]] است و در دار وجود مؤثری جز او نیست، از سویی درست است و از سویی نادرست. از آن سو که هیچ جنبنده‌ای بی‌اذن و [[قضا و قدر]] و [[اراده]] و [[مشیت الهی]] نمی‌جنبد، درست است، ولی از آن سو که همه خلایق به تملیک الهی مالک قدرت و [[استطاعت]] و اختیار شده‌اند و کارهایشان مستند به خود است و آنها نیز مؤثرند، درست نیست. [[علامه مجلسی]] می‌گوید: «شکی نیست که خالق اجسام جز خدا کسی نیست، ولی [[اشاعره]] درباره [[اعراض]] بر آنند که آنها نیز مخلوق [[خدای تعالی]] هستند و [[امامیه]] و [[معتزله]] برآنند که [[افعال]] و حرکات [[آدمیان]] به قدرت و اختیار خود است و آنها خالق افعال خویشند»<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. چنین نیست که امامیه نیز مانند معتزله [[انسان]] را دارای قدرت و اختیار مستقل بدانند، بلکه مراد آنان همان {{متن حدیث|أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ‌}} است که [[امامان شیعه]]{{عم}} فرموده‌اند. پس نمی‌شود به امامیه خرده گرفت که نسبت [[خلق]]، به معنای ایجاد، به انسان موجب [[شرک]] است؛ زیرا شرک آن است که انسان را در ایجاد و خلق مستقل بدانیم؛ یعنی او را همانند [[خداوند متعال]] و در عرض [[خالقیت]] او بشماریم. از این رو است که [[امام رضا]]{{ع}} خالقیت [[تکوینی]] - یا موجدیت - خداوند متعال را نسبت به کارهای [[بندگان]] [[نفی]] می‌کند و می‌فرماید: «[[افعال]] بندگان، مخلوق خدایند به [[خلق]] تقدیری نه خلق تکوینی»<ref>صدوق، محمد بن علی، عیون الأخبار، ج۲، ص۱۲۵.</ref>؛ یعنی تقدیر و اندازه‌گیری افعال [[آدمیان]] فعل [[خدا]] است نه ایجادشان.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۲۳.</ref>.
اینکه خالق تنها [[خدا]] است و در دار وجود مؤثری جز او نیست، از سویی درست است و از سویی نادرست. از آن سو که هیچ جنبنده‌ای بی‌اذن و [[قضا و قدر]] و [[اراده]] و [[مشیت الهی]] نمی‌جنبد، درست است، ولی از آن سو که همه خلایق به تملیک الهی مالک قدرت و [[استطاعت]] و اختیار شده‌اند و کارهایشان مستند به خود است و آنها نیز مؤثرند، درست نیست. [[علامه مجلسی]] می‌گوید: «شکی نیست که خالق اجسام جز خدا کسی نیست، ولی [[اشاعره]] درباره [[اعراض]] بر آنند که آنها نیز مخلوق [[خدای تعالی]] هستند و [[امامیه]] و [[معتزله]] برآنند که [[افعال]] و حرکات [[آدمیان]] به قدرت و اختیار خود است و آنها خالق افعال خویشند»<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. چنین نیست که امامیه نیز مانند معتزله [[انسان]] را دارای قدرت و اختیار مستقل بدانند، بلکه مراد آنان همان {{متن حدیث|أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ‌}} است که [[امامان شیعه]]{{عم}} فرموده‌اند. پس نمی‌شود به امامیه خرده گرفت که نسبت [[خلق]]، به معنای ایجاد، به انسان موجب [[شرک]] است؛ زیرا شرک آن است که انسان را در ایجاد و خلق مستقل بدانیم؛ یعنی او را همانند [[خداوند متعال]] و در عرض [[خالقیت]] او بشماریم. از این رو است که [[امام رضا]]{{ع}} خالقیت [[تکوینی]] - یا موجدیت - خداوند متعال را نسبت به کارهای [[بندگان]] [[نفی]] می‌کند و می‌فرماید: «[[افعال]] بندگان، مخلوق خدایند به [[خلق]] تقدیری نه خلق تکوینی»<ref>صدوق، محمد بن علی، عیون الأخبار، ج۲، ص۱۲۵.</ref>؛ یعنی تقدیر و اندازه‌گیری افعال [[آدمیان]] فعل [[خدا]] است نه ایجادشان.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۲۳.</ref>.
==[[وحدت]] شخصی وجود==
موضوع وحدت شخصی وجود از مسائل مهمی است که بر اساس آن، کثرتی که در عالم به چشم می‌آید، [[حقیقی]] نیست و [[وهم]] و [[خیال]] و نمود است و وجود حقیقتی واحد است. بنابراین نظریه، مسئله [[جبر و اختیار]]، یکسره منتفی است؛ زیرا جبر و اختیار آنگاه متصور است که کثرت امری حقیقی باشد<ref>جعفری، محمد تقی، جبر و اختیار، ص۲۰۹.</ref>. عبدالرحمان جامی در این باره می‌نویسد:
هر [[قدرت]] و فعل که ظاهراً از مظاهر صادر می‌نماید فی الحقیقه از [[حق]] ظاهر در آن مظاهر، ظاهر است نه از مظاهر... پس نسبت فعل به [[بنده]] از جهت ظهور حق است به صورت او نه از جهت نفس او: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که می‌سازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۶.</ref>
از آنجا که بنابر این نظریه، در دار وجود جز [[خدای تعالی]] موجودی نیست و کثرت‌هایی که هست، وهم و خیال است، موضوع جبر و اختیار و [[امر بین الامرین]] پیش نمی‌آید و در [[حقیقت]] بنده و مولایی در میان نیست تا بتوان پرسید بنده در افعالش مجبور است یا مختار.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۳۰.</ref>.
==[[شقاوت]] و [[سعادت]] ذاتی==
از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} نقل است: «[[بدبخت]]، از همان گاه که در رحم مادر است، بدبخت می‌باشد و [[سعادتمند]] از همان هنگام که در رحم مادر است، سعادتمند»<ref>التوحید، ص۳۵۶.</ref>. از این [[روایت]] و روایاتی که از [[طینت]] [[آدمی]] سخن گفته‌اند، به ظاهر چنین برمی‌آید که سعادت و شقاوت آدمی پیش از به [[دنیا]] آمدن او رقم خورده است، و [[خلقت]] هرکس یا از [[طینت]] [[علیین]] است و یا از طینت [[سجین]]، و خمیرمایه او یا از آب شیرین و گوارا است و یا از آب تلخ و [[شور]]، و [[تغییر]] طینت ممکن نیست<ref>الکافی، ج۲، ص۱۰-۲.</ref>.
در پاسخ به این [[شبهه]] گفتنی است که [[شقاوت]] و [[سعادت آدمی]] نتیجه عمل او است، نه اینکه [[خداوند متعال]] کسی را بی‌توجه به کردارش سعید و دیگری را [[شقی]] بیافریند. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: «[[سعادت]] آن است که [[کردار]] [[آدمی]] به سعادت بینجامد و شقاوت آن است که کردار آدمی به شقاوت پایان پذیرد»<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی‌الاخبار، ص۳۴۵؛ بحارالانوار، ج۵، ص۱۵۶.</ref>. از این رو است که [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا}}<ref>«می‌گویند: پروردگارا! سنگدلی ما بر ما چیره بود و ما گروهی گمراه بودیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۶.</ref> می‌فرماید: «آنان به واسطه کردارشان به شقاوت در افتادند»<ref>التوحید، ص۳۵۶.</ref>. و [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[روایت]] [[پیامبر]] که پیشتر آمد، می‌فرماید: «شقی کسی است که در حالی که در رحم مادر است، [[خداوند]] می‌داند او در [[آینده]] کردار شقاوت‌پیشگان را در پیش می‌گیرد»<ref>التوحید، ص۳۵۶.</ref>. همچنین [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «[[خداوند سبحان]] آن گاه که آدمی به صورت جنین در رحم مادر است، [[فرشتگان]] را [[فرمان]] می‌دهد که بر پیشانی‌اش سعادت یا شقاوتش را باز نویسند»<ref>بحارالانوار، ج۵، ص۱۵۵.</ref>. بنابر برخی [[روایات]] آن گاه که سعادت یا شقاوت جنین [[انسانی]] را ثبت می‌کنند، خداوند به فرشتگان فرمان می‌دهد که در آن نوشته، [[حق]] «[[بداء]]» را برای خداوند برنویسند<ref>الکافی، ج۶، ص۱۳.</ref>. از این روایات برمی‌آید که [[رفتار]] و کردار آینده جنین است که سعادت یا شقاوت او را رقم می‌زند و حتی تقدیر جنین می‌تواند به وسیله خود او دستخوش تغییر شود؛ چنان‌که امام صادق{{ع}} می‌فرماید: «خداوند - تبارک و تعالی - [[بنده]] خویش را از شقاوت به سعادت می‌کشاند»<ref>التوحید، ص۳۵۸.</ref>. البته درست است که این کار خداوند، گونه‌ای فضل و [[احسان]] است، ولی [[رفتار]] و [[کردار]] [[بنده]] نیز بی‌گمان در آن دخیل است.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۳۱.</ref>.
==[[حکمت الهی]] و [[جبر و اختیار]]==
«[[حکیم]]» یکی از صفت‌های [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] خود را با آن وصف کرده است. [[حکمت]] در لغت از «[[حکم]]» به معنای منع گرفته شده است<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۹۱.</ref>. بنابراین، حکیم کسی است که کارهایش محکم و [[استوار]] و نفوذناپذیر است و هیچ [[نقص]] و عیبی بدان راه ندارد و جای سؤال و خدشه‌ای بر جای نمی‌گذارد. از این‌رو جابر در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ}}<ref>«او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد ولی آنان بازخواست می‌شوند» سوره انبیاء، آیه ۲۳.</ref> می‌گوید: به [[امام محمد باقر]]{{ع}} عرض کردم: «ای فرزند [[رسول خدا]]، چرا نمی‌توان از آنچه [[خداوند]] می‌کند، «پرسید؟» حضرت فرمود: «زیرا همه کارهای او بر حکمت و [[حق]] است»<ref>التوحید، ص۳۹۷.</ref>.
بدین‌سان، روشن می‌شود که قول به [[جبر و تفویض]] با حکمت الهی سازگار نیست و کسی که [[خدا]] را حکیم می‌داند، نمی‌تواند به [[جبر]] یا [[تفویض]] [[ایمان]] آورد؛ زیرا چنان‌که در [[روایت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} گذشت، جبر در [[افعال عباد]] و حتمی بودن [[قضا و قدر الهی]]، موجب [[لغو]] و [[بیهودگی]] [[ارسال رسل]] و [[امر و نهی]] و [[ثواب و عقاب]] است و عمل لغو و [[باطل]] و [[بیهوده]] از حکیم به هیچ وجه سرنمی‌زند.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۳۲.</ref>.
==[[عدل الهی]]==
[[عدل]] در لغت امر راست و مستقیم را گویند که ضد [[ظلم]] است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۰.</ref> و ظلم به معنای [[جور]] و گذشتن از حد است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref>. [[سید مرتضی]] می‌گوید: «موضوع عدل در نظر [[متکلمان]]، مربوط به [[تنزیه]] [[خدای تعالی]] از [[فعل قبیح]] و اخلال به [[واجب]] است»<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۷۸.</ref>. و نیز می‌گوید: «ظلم زیان‌هایی را می‌گویند که شخص مستحق آنها نباشد و سودی نیز در آن نباشد و موجب [[جب]] دفع زیانی بزرگ نیز نشود که معلوم یا مظنون است»<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۷۸.</ref>.
در [[روایات]] [[معصومان]] گاه [[عدل]] در مقابل [[ظلم و جور]] به کار رفته است. در [[حدیث]] [[جنود عقل]] [[امام صادق]]{{ع}} عدل را از جنود عقل بر شمرده و ضد آن را [[جور]] دانسته است<ref>الکافی، ج۱، ص۲۱.</ref>. ظلم و جور را در روایات، گونه‌هایی است. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید:
[[ظلم]] بر سه گونه است: ظلمی که [[خداوند متعال]] آن را می‌بخشاید و ظلمی که خداوند متعال از آن نمی‌گذرد و ظلمی که خداوند متعال آن را نمی‌بخشاید. ظلمی که خداوند متعال نمی‌بخشاید، [[شرک به خدا]] است و ظلمی که [[خداوند]] می‌بخشاید، ظلمی است که [[آدمی]] میان خویش و خدایش مرتکب می‌شود و ظلمی که خداوند از آن نمی‌گذرد، دیون و [[حقوق بندگان]] است<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۱۱.</ref>.
پس با توجه به معانی لغوی ظلم و با در نظر گرفتن موارد استعمال آن در [[آیات]] و روایات، معنای این گفتار مولا نیز روشن می‌شود که می‌فرماید: «عدل، هر چیزی را در جای شایسته‌اش می‌نهد<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۰.</ref>»؛ زیرا چنان‌که گذشت، ظلم [[تجاوز از حد]] است و حد هر چیز، همانا جای گرفتن و برنهادن آن چیز در موضع خود است، و چون عدل ضد ظلم است، وضع هر چیز، در موضع خود عدل خواهد بود. امام صادق{{ع}} درباره صفت عدل می‌فرماید: «آن گاه که چشم از [[حرام‌ها]] بپوشد و زبان از [[گناهان]] فرو بندد و دست از [[ستم]] باز دارد»<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۴۸.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز می‌فرماید: «[محبوب‌ترین [[بندگان خدا]] کسی است که] نفس خویش را به عدل آورد و نخستین گام در این راه آن است که نفس خویش را از [[هوا و هوس]] بپیراید»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۷۸.</ref>. و «[[توحید]] آن است که [[خدا]] را به [[وهم]] نیاوری و عدل آن است که او را متهم نسازی»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۷۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: «کسی که گناهان [[بندگان]] را به خدا نسبت دهد، او را [[عادل]] نشمرده است<ref>التوحید، ص۴۷.</ref>. امام صادق{{ع}} می‌فرماید: «عدل آن است که به آفریدگارت چیزی نسبت ندهی که اگر به خویش نسبتش دهی، تو را ملامت و [[سرزنش]] کنند»<ref>التوحید، ص۹۶.</ref>.
از این [[روایات]] برمی‌آید که [[عدل]] عبارت است از [[ارج]] نهادن به [[حقوق]] و حدود [[شایسته]] و بایسته هر چیز و [[ظلم]] در مقابل او است، بنابراین، دو واژه عدل و ظلم معنایی عام و گسترده دارند و از مصادیق فراوان و متفاوت برخوردارند. از سویی دیگر [[تجاوز]] از حدود و حقوق نیز دارای مراتب گوناگون است. پس عدل و ظلم، از امور تشکیکی‌اند.
[[شناخت کامل]] عدل و ظلم با همه مصادیق آنها، آنگاه امکان می‌یابد که از همه روابط و حدود و حقوق آنها و به طور کلی از کنه وجود آنها [[آگاه]] شویم و بدیهی است که دست یافتن به این [[آگاهی]] از توان [[آدمی]] خارج است و از این رو است که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درباره عدل و ارکان و ریشه‌هایش می‌فرماید:
[[ایمان]] بر چهار پایه [[استوار]] است: [[صبر]] و [[یقین]] و عدل و [[جهاد]].... عدل دارای چهار شعبه است: دقت در [[فهم]]، غور در [[علم]]، [[قضاوت]] درست و [[حلم]] و [[بردباری]] پیوسته. کسی که خوب بفهمد، به ژرفای علم می‌رسد و کسی که به ژرفای علم دست یابد، از سرچشمه [[احکام]] [[سیراب]] باز می‌گردد و آن کسی که علم و بردباری پیشه کند، در کار خویش [[زیاده روی]] و کوتاهی نمی‌کند و در میان [[مردم]] [[عزیز]] و [[ستوده]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱.</ref>.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۳۳.</ref>.
==[[حسن عدل]] و [[قبح ظلم]]==
اصل حسن عدل و قبح ظلم از بدیهیات اولی [[عقل انسان]] است و چنان‌که گذشت، آنچه سخت است، تنها [[شناخت]] مصادیق عدل و ظلم است. از میان مصادیق نیز برخی از بدیهیات عقلی‌اند؛ مانند [[زشتی]] [[عقاب]] بدون بیان و سرزنش کسی بر چیزی که در ترک آن توانش نبوده است. عقاب و سرزنش در این دو جا، از نظر [[عقل]]، ظلم است. [[شکر]] در برابر [[نعمت]] و [[وفا به عهد]] و [[صدق]] و [[راستی]] نیز از مصادیق عدلند؛ یعنی عقل، مستقلانه به [[نیکی]] آنها [[حکم]] می‌کند.
از آنجا که [[اشاعره]] قائل به [[جبر]] در [[افعال]] انسانند، [[حسن و قبح عقلی]] را برنمی‌تابند؛ زیرا نمی‌توان هم افعال [[آدمیان]] را جبری دانست و هم [[عذاب]] و [[عقاب الهی]] را برای همان افعال درست دانست و قائل به حسن و قبح عقلی نیز شد، [[انکار]] حسن و قبح عقلی دارای پیامدهایی است که یکی از آنها این است که اگر [[خداوند سبحان]] همه [[مؤمنین]] را به [[دوزخ]] برد و همه [[کافران]] و [[مشرکان]] و [[منافقان]] را به [[بهشت]] درآورد، روا است. ولی از آنجا که [[اشعریان]] به [[حسن و قبح شرعی]] معتقدند، گاه پاسخ می‌دهند که [[خداوند]] چنین نمی‌کند؛ نه از آن رو که چنین کاری از نظر [[عقلی]] ناروا است، بلکه چون [[خدای تعالی]] از [[عقاب]] کافران خبر داده است و راه یافتن [[کذب]] به [[اخبار]] [[الهی]] ممکن نیست.
از همین پاسخ اشعریان می‌توان علیه خود آنان [[سود]] جست؛ زیرا اگر [[دروغ]]، [[قبیح]] و [[خلف وعده]] در منظر [[عقل]] قبیح نیست، چرا برای [[خدا]] قبیح و ناممکن باشد؟ اشاعره [[غافل]] از آنند که اگر تنها حسن و قبح شرعی در میان باشد، [[اثبات]] [[شرایع الهی]] و [[نبوت]] و [[رسالت]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] نیز ناممکن خواهد شد.
از ظاهر [[احادیث]] بسیاری که درباره عقل و کارکردهای [[اخلاقی]] آن از [[امام علی]]{{ع}} و دیگر [[معصومان]] وارد شده است، برمی‌آید که [[اعتقاد]] به حسن و قبح عقلی روا است. برای مثال امام علی{{ع}} از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل می‌کند که «پس از آن‌که [[انسان]] بالغ شد، در [[قلب]] او نوری واقع می‌شود و پس از آن [[واجب]] و [[مستحب]] و خوب و بد را می‌فهمد»<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۹۸؛ بحارالانوار، ج۱، ص۹۹.</ref>.
همچنین امام علی{{ع}} در توصیف [[عاقل]] می‌فرمایند: «عاقل کسی است که از میان دو [[شر]]، آنچه را بهتر است بشناسد»<ref>الکافی، ج۱، ص۲۹.</ref>. در این احادیث فرض بر آن است که افعال فی حد نفسه خوب و بد و [[واجب]] و مستحبند و [[عقل]] - لااقل در برخی موارد - [[قادر]] به [[درک]] این خوبی و [[بدی]] و [[وجوب]] و [[استحباب]] است. و این چیزی جز [[اعتقاد]] به [[حسن و قبح عقلی]] نیست.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۳۵.</ref>.
==[[مالکیت]] مطلق [[خدای تعالی]] و [[عدل]]==
[[اشاعره]] معتقدند که چون [[خداوند متعال]] مالک مطلق و [[راستین]] همه خلایق است، می‌تواند هر گونه که می‌خواهد در [[ملک]] خویش [[تصرف]] کند و این کار برای او درست و روا است و هیچ ظلمی پدید نمی‌آورد تا [[قبیح]] باشد. بنابراین، اگر خداوند متعال یکی را از همان گاه که می‌آفریند، به [[آتش]] درآورد و انواع عذاب‌ها را بر او وارد کند و تا ابد در [[عذاب]] نگاه دارد، [[ظلم]] و ستمی نکرده است؛ زیرا در مملوک خویش تصرف کرده است. تنها در مالکیت‌های اعتباری است که تصرف مالک همراه با رعایت مقررات [[شرعی]] و [[حقوق]] قانونی روا است و در غیر این صورت، ناروا است و از مصادیق ظلم<ref>ر.ک: شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۴۲؛ فخر رازی، شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۴۵؛ همو، القضا والقدر، ص۲۷۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۴، ص۱۰۵-۱۰۰، بحثی تحت عنوان «کلام فی معنی وجوب الفعل و جوازه و عدم جوازه علی الله سبحانه» تفسیر سوره مریم آیه ۷۲-۶۶ وج ۱۵، ص۳۵۷-۳۵۴، تحت عنوان «کلام فی معنی نفی الظلم عنه تعالی» تفسیر سوره شعراء، آیه ۲۲۷-۱۹۲. نیز ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۸، ص۴۲۲-۴۱۳ و ۴۴۷-۴۳۶.</ref>. این گروه چون هیچ حقی را از سوی [[انسان‌ها]] نسبت به [[خدا]] قابل تصور نمی‌دانند، ظلم و [[تجاوز]] به [[حق]] دیگری را، برای خدا مفهومی بی‌مصداق می‌دانند. در مقابل این دیدگاه [[امام علی]]{{ع}} مجبور کردن انسان‌ها را به [[گناه]] و [[کیفر]] آنان را به خاطر آن گناه، ظلم و تجاوز به حق آنان می‌داند و می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا تَقُولُوا أَجْبَرَهُمْ عَلَى الْمَعَاصِي فَتُظَلِّمُوهُ‌}}<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۹۳.</ref>. بر این اساس انسان‌ها در مقابل [[خداوند]] این حق را دارند که در مقابل گناهی که به [[اجبار]] [[خدا]] انجام داده‌اند، [[مجازات]] نشوند.<ref>[[محمد بیابانی|بیابانی، محمد]]، [[جبر و اختیار و عدل الهی (مقاله)| مقاله «جبر و اختیار و عدل الهی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۳۶.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۴٬۱۶۳

ویرایش