جابر بن عبدالله انصاری در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخهها
جابر بن عبدالله انصاری در تراجم و رجال (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۷
، ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = جابر بن عبدالله انصاری| عنوان مدخل = جابر بن عبدالله انصاری| مداخل مرتبط = [[جابر بن عبدالله انصاری در قرآن]] - [[جابر بن عبدالله انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[جابر بن عبدالله انصاری در معارف و سیره حسینی]] - [[جابر بن عبدالله انصاری در علوم قرآنی]] - [[جابر بن عبدالله انصاری در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط = }} | ||
| موضوع مرتبط = جابر بن عبدالله انصاری | |||
| عنوان مدخل = جابر بن عبدالله انصاری | |||
| مداخل مرتبط = [[جابر بن عبدالله انصاری در قرآن]] - [[جابر بن عبدالله انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[جابر بن عبدالله انصاری در معارف و سیره حسینی]] - [[جابر بن عبدالله انصاری در علوم قرآنی]] - [[جابر بن عبدالله انصاری در تراجم و رجال]] | |||
| پرسش مرتبط | |||
}} | |||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
[[نسب]] وی چنین است: [[ابوعبدالله جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام]]<ref>یا حِزام، برای توضیح مطلب ر. ک: عتر، دکتر نورالدین، منهج النقد فی علوم الحدیث، ص۱۸۲.</ref> از تیره [[بنوسلمه]] از [[قبیله خزرج]]<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۳۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۹۲.</ref> [[زرکلی]]<ref>زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج۲، ص۱۰۴.</ref> [[تولد]] او را سال ۱۶ [[قبل از هجرت]] نوشته است. مؤید او اینکه [[ذهبی]]<ref>ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۱.</ref> سن او را در [[زمان]] [[بدر]] ۱۸ سال دانسته، اما به دلیل [[اختلاف]] در سن و سال و نیز [[وفات]] او و شواهد دیگر، به نظر میرسد این تاریخها دقیق نباشد. | [[نسب]] وی چنین است: [[ابوعبدالله جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام]]<ref>یا حِزام، برای توضیح مطلب ر. ک: عتر، دکتر نورالدین، منهج النقد فی علوم الحدیث، ص۱۸۲.</ref> از تیره [[بنوسلمه]] از [[قبیله خزرج]]<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۳۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۹۲.</ref> [[زرکلی]]<ref>زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج۲، ص۱۰۴.</ref> [[تولد]] او را سال ۱۶ [[قبل از هجرت]] نوشته است. مؤید او اینکه [[ذهبی]]<ref>ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۱.</ref> سن او را در [[زمان]] [[بدر]] ۱۸ سال دانسته، اما به دلیل [[اختلاف]] در سن و سال و نیز [[وفات]] او و شواهد دیگر، به نظر میرسد این تاریخها دقیق نباشد. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۳: | ||
== فرزندان و [[نوادگان]] جابر == | == فرزندان و [[نوادگان]] جابر == | ||
جابر سه پسر به نامهای «عبدالله»، «عبدالرحمان» و «محمد» داشت که به پسران خود مکنّی شده، ولی به «ابو عبدالله» مشهور است<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۰۷؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۵۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۴۶.</ref>. [[بخاری]]<ref>التاریخ الکبیر، ج۷، ص۴۰۴.</ref> [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۴۳۴.</ref> و [[ابن حزم]]<ref>ابن حزم، علی بن احمد، اصحاب الفتیا من الصحابة والتابعین، ص۳۵۹.</ref> برای او پسر چهارمی به نام «محمود» برشمردهاند، اما [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۲۹۱.</ref> چنین پسری را برای او نشناخته است. همچنین [[ابن جوزی]]<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، تلقیح فهوم أهل الأثر، ص۱۴۵.</ref> در شمار فرزندان او از حمید، میمونه و ام حبیب نام برده است. عبدالرحمن و محمد از [[محدثان]] هستند که آن دو [[تضعیف]] شدهاند<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم (م ۲۷۶)، الإمامة والسیاسة، ص۳۰۷.</ref>، اما به نظر میرسد این تضعیف ناشی از نقل [[فضائل اهل بیت]] طلا از طریق آنان بوده است<ref>شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۲، ص۵۲۶.</ref> و این مطلب دلیلی بر [[تشیع]] [[خاندان]] جابر است. ابن حزم<ref>ابن حزم، علی بن احمد، اصحاب الفتیا من الصحابة والتابعین، ص۳۵۹.</ref> برای جابر نسلی در منطقه انصاریین، واقع در سمت افریقیه نام برده است. [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱۰، ص۵۴۵.</ref> در ضمن حوادث [[شعبان]] [[سال]] ۵۱۲، از [[وفات]] شخصی در [[شهر]] بخارا به نام [[ابو الفضل بکر بن محمد بن علی بن فضل انصاری]] نام برده که از [[نوادگان]] جابر است. همچنین نسلی از او در قریه «نودای [[جان]]» از قصبه «سرکوه» در هشت فرسخی «داراب» استان [[فارس]] است که ساکنان آنجا این انتساب را از مسلمات میدانند و بزرگانی از این [[خاندان]] برخاستهاند که در [[نهضت]] [[مشروطه]] نیز نقش داشتهاند. در این قریه مسجدی است به نام شیخ کمال، فرزند شیخ [[جابر انصاری]] و در سنگی که موجود است آغاز بنای آن سال ۱۸۱ [[تاریخ]] خورده است<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۱.</ref>. در روستای «شوند» از توابع [[همدان]] عالم و [[عارف]] بلند آوازه ملاحسین قلی [[همدانی]]<ref>ملا حسین قلی، ص۱۲۳۹-۱۳۱۱.</ref> از [[نسل]] جابر است و در «شوند» خاندانی بزرگ دارد. در این [[خانواده]] [[پیراهن کهنه]] ای وجود دارد که معتقدند [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}آن را به جابر داده و شاه عباس صفوی برای [[تبرک]] قطعهای از آن را دریافت کرد. آنان از این پیراهن برای رفع [[بلا]] استفاده میکنند<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۰ به نقل از پاورقی نقباء البشر، ص۶۷۴.</ref>. همچنین از نسل او میتوان به شیخ [[مرتضی انصاری]] دزفولی اشاره کرد که یکی از بزرگترین و برجستهترین چهرههای [[فقهی]] [[امامیه]] است. مؤلف زندگانی و [[شخصیت]] شیخ مرتضی انصاری، [[نسب]] او را با شانزده واسطه به جابر رسانده که گویا چند نفری از نسب افتاده است<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۱.</ref>. افرادی دیگر از [[منسوبان]] به جابر خاندان بزرگی در [[اصفهان]] هستند. بزرگ این خاندان به نام جلال الدین هفتصد سال پیش به [[ایران]] [[مهاجرت]] کرده است<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۱.</ref>. شیخ جابر کاظمی، صاحب [[دیوان]] [[شعر]] نیز از منسوبان به جابر است<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۱.</ref>. همچنین واثقی در یک مجموعه کامل شرح حال جابر و نوادگان و همچنین [[مسند]] او را با عنوان [[جابر بن عبدالله]] الانصاری، حیاته و مسنده تدوین کرده است.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۳۴ - ۳۳۵.</ref> | جابر سه پسر به نامهای «عبدالله»، «عبدالرحمان» و «محمد» داشت که به پسران خود مکنّی شده، ولی به «ابو عبدالله» مشهور است<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۰۷؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۵۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۴۶.</ref>. [[بخاری]]<ref>التاریخ الکبیر، ج۷، ص۴۰۴.</ref> [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۴۳۴.</ref> و [[ابن حزم]]<ref>ابن حزم، علی بن احمد، اصحاب الفتیا من الصحابة والتابعین، ص۳۵۹.</ref> برای او پسر چهارمی به نام «محمود» برشمردهاند، اما [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۲۹۱.</ref> چنین پسری را برای او نشناخته است. همچنین [[ابن جوزی]]<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، تلقیح فهوم أهل الأثر، ص۱۴۵.</ref> در شمار فرزندان او از حمید، میمونه و ام حبیب نام برده است. عبدالرحمن و محمد از [[محدثان]] هستند که آن دو [[تضعیف]] شدهاند<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم (م ۲۷۶)، الإمامة والسیاسة، ص۳۰۷.</ref>، اما به نظر میرسد این تضعیف ناشی از نقل [[فضائل اهل بیت]] طلا از طریق آنان بوده است<ref>شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۲، ص۵۲۶.</ref> و این مطلب دلیلی بر [[تشیع]] [[خاندان]] جابر است. ابن حزم<ref>ابن حزم، علی بن احمد، اصحاب الفتیا من الصحابة والتابعین، ص۳۵۹.</ref> برای جابر نسلی در منطقه انصاریین، واقع در سمت افریقیه نام برده است. [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱۰، ص۵۴۵.</ref> در ضمن حوادث [[شعبان]] [[سال]] ۵۱۲، از [[وفات]] شخصی در [[شهر]] بخارا به نام [[ابو الفضل بکر بن محمد بن علی بن فضل انصاری]] نام برده که از [[نوادگان]] جابر است. همچنین نسلی از او در قریه «نودای [[جان]]» از قصبه «سرکوه» در هشت فرسخی «داراب» استان [[فارس]] است که ساکنان آنجا این انتساب را از مسلمات میدانند و بزرگانی از این [[خاندان]] برخاستهاند که در [[نهضت]] [[مشروطه]] نیز نقش داشتهاند. در این قریه مسجدی است به نام شیخ کمال، فرزند شیخ [[جابر انصاری]] و در سنگی که موجود است آغاز بنای آن سال ۱۸۱ [[تاریخ]] خورده است<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۱.</ref>. در روستای «شوند» از توابع [[همدان]] عالم و [[عارف]] بلند آوازه ملاحسین قلی [[همدانی]]<ref>ملا حسین قلی، ص۱۲۳۹-۱۳۱۱.</ref> از [[نسل]] جابر است و در «شوند» خاندانی بزرگ دارد. در این [[خانواده]] [[پیراهن کهنه]] ای وجود دارد که معتقدند [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}آن را به جابر داده و شاه عباس صفوی برای [[تبرک]] قطعهای از آن را دریافت کرد. آنان از این پیراهن برای رفع [[بلا]] استفاده میکنند<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۰ به نقل از پاورقی نقباء البشر، ص۶۷۴.</ref>. همچنین از نسل او میتوان به شیخ [[مرتضی انصاری]] دزفولی اشاره کرد که یکی از بزرگترین و برجستهترین چهرههای [[فقهی]] [[امامیه]] است. مؤلف زندگانی و [[شخصیت]] شیخ مرتضی انصاری، [[نسب]] او را با شانزده واسطه به جابر رسانده که گویا چند نفری از نسب افتاده است<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۱.</ref>. افرادی دیگر از [[منسوبان]] به جابر خاندان بزرگی در [[اصفهان]] هستند. بزرگ این خاندان به نام جلال الدین هفتصد سال پیش به [[ایران]] [[مهاجرت]] کرده است<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۱.</ref>. شیخ جابر کاظمی، صاحب [[دیوان]] [[شعر]] نیز از منسوبان به جابر است<ref>واثقی، حسین، جابر بن عبدالله انصاری، ص۱۰۱.</ref>. همچنین واثقی در یک مجموعه کامل شرح حال جابر و نوادگان و همچنین [[مسند]] او را با عنوان [[جابر بن عبدالله]] الانصاری، حیاته و مسنده تدوین کرده است.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۳۴ - ۳۳۵.</ref> | ||
==جابر بن عبدالله انصاری در رجال تفسیری == | |||
[[جابر بن عبدالله]] الأنصاری<ref>ر.ک: أ. منابع [[شیعی]]: [[رجال البرقی]]، ص۲، ۳، ۴، ۷، ۸ و ۹؛ [[رجال الکشی]] (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۰؛ [[رجال]] الطوس ص۳۱، (ش ۱۳۴)، ص۵۹، (ش ۴۹۸)، ص۹۳، (ش ۹۲۱)، ص۹۹، (ش ۹۶۴)، ص۱۱۱، (ش ۱۰۸۷) و ص۱۲۹، (ش ۱۳۱۱)؛ [[الرجال]] ([[ابن داود]])، ص۷۹، ش۲۸۴؛ [[خلاصة الأقوال]] ([[رجال العلامة الحلی]])، ص۳۴، ش۱ و ص۱۹۲؛ الإکمال فی أسماء الرجال، ص۳۳، ش۶۰؛ التحریر الطاووسی، ص۱۱۶، ش۸۳؛ [[حاوی الأقوال]]، ج۱، ص۲۵۳، ش۱۴۰؛ منهج المقال، ج۳، ص۱۴۵، (ش ۹۵۹)، و پانوشت ص۱۴۵، (ش ۳۲۴)؛ [[نقد الرجال]]، ج۱، ص۳۲۳، ش۸۸۴؛ [[مجمع الرجال]]، ج۲، ص۲؛ [[جامع الرواه]]، ج۱، ص۱۴۳، ش۱۱۲۳؛ الرجال (الحر العاملی)، ص۷۵، ش۲۵۹؛ الوجیزة فی الرجال، ص۴۲، ش۳۳۰؛ رجال [[السید]] [[بحر العلوم]] (الفوائد الرجالیة)، ج۲، ص۱۳۵؛ [[منتهی المقال]]، ج۲، ص۲۰۹، ش۵۱۴؛ عدة الرجال، ج۲، ص۹؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۳۲؛ شعب المقال، ص۵۸، ش۱۲۵؛ بهجة الآمال، ج۲، ص۴۸۰؛ [[تنقیح المقال]]، ج۱۴، ص۴۵، ش۳۵۶۵؛ طرائف المقال، ج۲، ص۱۳۱، ش۷۹۶۰؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۴۵؛ معجم [[رجال الحدیث]]، ج۴، ص۳۲۷، (ش ۲۰۱۳) و ص۳۳۰، (ش ۲۰۲۶)؛ مستدرکات [[علم رجال الحدیث]]، ج۲، ص۹۹، ش۲۳۹۷؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۵۱۴، ش۱۳۳۶. | |||
ب. منابع [[سنی]]: أنساب الأشراف، ج۱، ص۲۴۸؛ مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۵؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۵۷۴؛ المعارف (ابن قتیبة الدینوری)، ص۳۰۷؛ [[تاریخ]] [[خلیفه]]، ص۲۰۳؛ طبقات خلیفه، ص۱۷۲؛ التاریخ [[الکبیر]]، ج۲، ص۲۰۷، ش۲۲۰۸؛ معرفة الثقات، ج۱، ص۲۶۴، ش۲۰۴؛ الأخبار الطوال، ص۳۱۶؛ الأنساب، ج۲، ص۱۹۴؛ اللباب فی [[تهذیب]] الأنساب، ج۱، ص۳۵۲؛ [[تاریخ الإسلام]]، ج۵، ص۳۳۶؛ [[الوافی]] بالوفیات، ج۱۱، ص۲۲؛ [[البدایة و النهایه]]، ج۳، ص۳۸۵؛ الوفیات، ص۸۱؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۹۲، ش۲۰۱۹؛ الثقات، ج۳، ص۵۱؛ مشاهیر [[علماء]] الأمصار، ص۳۰، ش۲۵؛ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۴۵۵، ش۱۹۲؛ إکمال الکمال، ج۳، ص۳۳؛ [[تاریخ مدینة دمشق]]، ج۱۱، ص۲۰۸، ش۱۰۶۲؛ [[أسد]] [[الغابه]]، ج۱، ص۲۵۶؛ [[تهذیب الکمال]]، ج۴، ص۴۴۳، ش۸۷۱؛ الکاشف، ج۱، ص۲۸۷، ش۷۳۳؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۴۳، ش۲۱؛ [[سیر]] أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۹، ش۳۸؛ الإصابه، ج۱، ص۵۴۶، ش۱۰۲۷؛ [[تقریب]] التهذیب، ج۱، ص۱۵۳، ش۸۷۳؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۷، ش۶۷؛ [[شذرات الذهب]]، ج۱، ص۸۴؛ إسعاف المبطأ برجال الموطأ، ص۲۳؛ الأعلام، ج۲، ص۱۰۴.</ref>، در سند چند [[روایت]] [[تفسیر کنز الدقائق]] و به گزارش از [[الکافی]]، [[الخصال]]، [[کمال الدین]]، [[علل الشرائع]] و [[مجمع البیان]] واقع شده است، نمونه: | |||
{{متن حدیث|و بإسناده<ref>اسناد شیخ صدوق به جابر بن عبدالله این است: {{عربی|حَدَّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الفرازي [الْفَزَارِيِّ] قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ:...}}. (کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳، ح۳).</ref> إِلَی جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ{{صل}} {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ{{ع}} هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ يَقَعُ لِشِيعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ{{ع}} إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ}}<ref>تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۴۳۸-۴۳۹ به گزارش از کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳، ح۳.</ref>. | |||
شرح حال [[راوی]] | |||
[[جابر بن عبدالله بن عمرو]] بن [[حرام]] بن [[ثعلبة بن حرام]] بن کعب بن غنم بن کعب بن [[سلمة]] معروف به [[جابر بن عبدالله انصاری]] از معروفترین [[اصحاب رسول الله]]{{صل}} و از [[فقهاء]]، [[مفسران]] و [[محدثان]] بزرگ دوره خود به شمار میآید. | |||
وی در بسیاری از [[جنگهای پیامبر اکرم]]{{صل}} حضور داشته است<ref>شیخ [[طوسی]]: {{عربی|شهد بدرا و ثمانی عشرة غزوة مع النبی{{صل}}}}. | |||
[[ابن حجر]]: {{عربی|... حدثنی أبو الزبیر أن جابرا حدثهم قال: غزا رسول الله{{صل}} إحدی و عشرین غزوة بنفسه شهدت منها تسع عشرة غزوة}} (الإصابه، ج۱، ص۵۴۶، ش۱۰۲۷).</ref> و [[احادیث]] فراوانی را از آن حضرت نقل کرده است، از این رو او را از [[حافظان]] [[سنت نبوی]] و مکثران در [[حدیث]] خواندهاند<ref>ر.ک: تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۴۳، ش۲۱: {{عربی|و حمل عن النبی{{صل}} علما کثیرا نافعا}}؛ الإصابه، ج۱، ص۵۴۶، ش۱۰۲۷: {{عربی|أحد المکثرین عن النبی{{صل}}}}؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۷، ش۶۷: {{عربی|و قال وکیع عن هشام بن عروة: رأیت لجابر بن عبدالله حلقة فی المسجد یؤخذ عنه}}.</ref>. | |||
[[روایات]] او در [[منابع اهل سنت]] به عدد ۱۵۴۰ میرسد<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۴، ش۳۸: {{عربی|مسنده بلغ ألفا و خمس مئة و أربعین حدیثا؛ اتفق له الشیخان علی ثمانیة و خمسین حدیثا، و انفرد له البخاری بستة و عشرین حدیثا، و مسلم بمائه و سته و عشرین حدیثا}}؛ نیز ر.ک: عمدة القاری، ج۱، ص۶۵؛ جابر بن عبدالله الأنصاری حیاته و مسنده (تألیف: حسین واثقی).</ref> و مورد توجه همه [[مذاهب اسلامی]] است و در [[اسناد]] شماری از [[روایات]] [[کتب اربعه]] [[حدیثی]] [[شیعه]] نیز واقع گردیده است<ref>آیتالله خویی در عنوان طبقته فی الحدیث: {{عربی|وقع بعنوان جابر بن عبدالله فی أسناد جملة من الروایات تبلغ أحد عشر موردا فقد روی فی ذلک عن رسول الله{{صل}} و روی عنه أبو حمزه و وقع بعنوان جابر بن عبدالله الأنصاری أیضاً فی أسناد عدة من الروایات تبلغ سبعة عشر موردا فقد روی فیها عن رسول الله{{صل}}، و علی، و فاطمة{{عم}} و روی عنه أبوحمزة الثمالی، و أبو الزبیر، و جابر بن یزید}}. (معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۳۵، ش۶۲۰۲).</ref>. | |||
[[جابر بن عبدالله انصاری]] در حوزه [[احکام فقهی]] [[صاحب رأی]] و [[فتوا]] بوده<ref>ر.ک: جابر بن عبدالله و فقهه از دکتر موسی بن علی بن محمد الأمیر.</ref> و در [[مدینه]] در [[مسجد النبی]]{{صل}} [[کرسی]] [[تدریس]] داشته<ref>ر.ک: تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۴۳، ش۲۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۸۹، ش۳۸ {{عربی|الفقیه، مفتی المدینة فی زمانه}} الاصابة، ج۱، ص۵۴۶، ش۱۰۲۷. {{عربی|عن هشام بن عروة قال: کان لجابر بن عبدالله حلقة فی المسجد یعنی النبوی یؤخذ عنه العلم}}.</ref> و در حوزه [[تفسیر]] نیز از [[مفسران]] عصر خود به شمار میآمده و [[روایات تفسیری]] فراوانی را نقل کرده است<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۲۵: {{متن حدیث|وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عُمَرَ بْنِ شِمْرٍ قَالَ ذُكِرَ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} جَابِرٌ فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ جَابِراً لَقَدْ بَلَغَ مِنْ عِلْمِهِ أَنَّهُ كَانَ يَعْرِفُ تَأْوِيلَ هَذِهِ الْآيَةِ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}} يَعْنِي الرَّجْعَةَ}}.</ref>. | |||
وی دارای عمری دراز و بابرکت بوده و بر اساس [[اسناد روایات]]، غیر از [[رسول خدا]]{{صل}} محضر هفت [[معصوم]] دیگر یعنی [[امام علی]]، [[فاطمه زهراء]]، [[امام حسن]]، [[امام حسین]]، [[امام سجاد]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} را [[ادراک]]، و از آنها [[روایت]] کرده است<ref>بررسی آن در بحث طبقه راوی خواهد آمد.</ref> و [[توفیق]] حضور در [[جنگ صفین]] در رکاب مولایش [[امیرمؤمنان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} را نیز داشته است<ref>ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۳۲؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۴۶.</ref>. | |||
ایشان از اصفیای [[اصحاب امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref>رجال البرقی، ص٣.</ref> و از [[یاران]] [[شرطة الخمیس]]<ref>جهت آشنایی با مفهوم شرطة الخمیس ر.ک: رجال، تفسیری، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۲.</ref> آن [[بزرگوار]] بوده است<ref>رجال البرقی، ص۴.</ref>. | |||
[[جابر بن عبدالله]]، کسی است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[ادراک]] محضر [[امام باقر]]{{ع}} را به وی [[بشارت]] داده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۶۹، ح۲: {{متن حدیث|... إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنِّي اسْمُهُ اسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً...}}.</ref> و نخستین کسی است که پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} در [[روز]] [[اربعین]] به [[زیارت]] آن حضرت بار یافت<ref>مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۸۷: {{متن حدیث|وَ فِي الْيَوْمِ الْعِشْرِينَ مِنْهُ كَانَ رُجُوعُ حَرَمِ سَيِّدِنَا- أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} مِنَ الشَّامِ إِلَى مَدِينَةِ الرَّسُولِ{{صل}} وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي وَرَدَ فِيهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَرَامٍ الْأَنْصَارِيُّ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ رَضِيَ عَنْهُ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى كَرْبَلَاءَ لِزِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ زَارَهُ مِنَ النَّاسِ}}؛ بشارة المصطفی (عماد الدین ابو جعفر طبری آملی زنده ۵۵۳ق)، ص۷۴: {{متن حدیث|... عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ زَائِرَيْنِ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} فَلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَى بِآخَرَ ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِيهَا سُعْدٌ فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ ثُمَّ لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً إِلَّا ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى حَتَّى إِذَا دَنَا مِنَ الْقَبْرِ قَالَ أَلْمِسْنِيهِ فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ الْمَاءِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ يَا حُسَيْنُ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ حَبِيبٌ لَا يُجِيبُ حَبِيبَهُ ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّى لَكَ بِالْجَوَابِ وَ قَدْ شُحِطَتْ أَوْدَاجُكَ عَلَى أَثْبَاجِكَ وَ فُرِّقَ بَيْنَ بَدَنِكَ وَ رَأْسِكَ فَأَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ خَاتِمِ النَّبِيِّينَ وَ ابْنُ سَيِّدِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنُ حَلِيفِ التَّقْوَى وَ سَلِيلُ الْهُدَى وَ خَامِسُ أَصْحَابِ الْكِسَاءِ وَ ابْنُ سَيِّدِ النُّقَبَاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ وَ مَا لَكَ لَا تَكُونُ هَكَذَا وَ قَدْ غَذَّتْكَ كَفُّ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ رُبِّيتَ فِي حَجْرِ الْمُتَّقِينَ وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْيِ الْإِيمَانِ وَ فُطِمْتَ بِالْإِسْلَامِ فَطِبْتَ حَيّاً وَ طِبْتَ مَيِّتاً غَيْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ طَيِّبَةٍ لِفِرَاقِكَ وَ لَا شَاكَّةٍ فِي الْخِيَرَةِ لَكَ فَعَلَيْكَ سَلَامُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ أَخُوكَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا ثُمَّ جَالَ بَصَرَهُ حَوْلَ الْقَبْرِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيَّتُهَا الْأَرْوَاحُ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَاءِ الْحُسَيْن وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمُ الْمُلْحِدِينَ وَ عَبَدْتُمُ اللَّهَ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيهِ قَالَ عَطِيَّةُ فَقُلْتُ لَهُ يَا جَابِرُ كَيْفَ وَ لَمْ نَهْبِطْ وَادِياً وَ لَمْ نَعْلُ جَبَلًا وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَيْفٍ وَ الْقَوْمُ قَدْ فُرِّقَ بَيْنَ رُءُوسِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أُوتِمَتْ أَوْلَادُهُمْ وَ أَرْمَلَتْ أَزْوَاجُهُمْ؟ فَقَالَ يَا عَطِيَّةُ سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً أَنَّ نِيَّتِي وَ نِيَّةَ أَصْحَابِي عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ{{ع}} وَ أَصْحَابُهُ...}}.</ref> و [[اربعین حسینی]] در همیشه [[تاریخ]]، همراه با یاد و نام [[جابر بن عبدالله انصاری]] است. | |||
جابر از [[راویان احادیث]] مشهور [[غدیر]]، [[ثقلین]]، [[مدینة العلم]]، [[منزلت]]، [[رد الشمس]] و [[سد]] الأبواب است. | |||
[[معرفت]] و [[محبت]] جابر به [[اهل بیت]]{{عم}} | |||
از ویژگیهای [[جابر بن عبدالله]] ارادت و محبت و صف ناپذیر وی به [[امام علی]]{{ع}} و [[امامان معصوم]] دیگر است، چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ كَانَ آخِرَ مَنْ بَقِيَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَ رَجُلًا مُنْقَطِعاً إِلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ}}<ref>ر.ک: الکافی، ج۱، ص۴۶۹، ح۲؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۱، ح۸۸؛ {{عربی|منقطعا إلینا: حنینا إلینا عمن سوانا}}. (الوافی، ج۳، ص۷۷۰)؛ {{عربی|منقطعا إلینا قیل: أی منقطعا عن خلفاء الضلالة متوجها إلینا}}. (مرآة العقول، ج۶، ص۱۶).</ref>. [[روایات]] جابر نیز نشان دهنده معرفت [[واقعی]] و [[عشق]] و ارادت ویژه وی به آن بزرگواران است؛ نمونه ها: | |||
۱. {{متن حدیث|عَنْ فَضْلِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ، قَالَ: رَأَيْتُ جَابِراً يَتَوَكَّأُ عَلَى عَصَاهُ وَ هُوَ يَدُورُ فِي سِكَكِ الْمَدِينَةِ وَ مَجَالِسِهِمْ وَ هُوَ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ، يَا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَدِّبُوا أَوْلَادَكُمْ عَلَى حُبِّ عَلِيٍّ فَمَنْ أَبَى فَلْيُنْظَرْ فِي شَأْنِ أُمِّهِ}}<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۴، ش۹۳.</ref>. | |||
۲. {{متن حدیث|... عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي الْجَعْدِ قَالَ: سُئِلَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} فَقَالَ ذَاكَ خَيْرُ خَلْقِ اللَّهِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مَا خَلَا النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً بَعْدَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِيمَنْ يُبْغِضُهُ وَ يَنْتَقِصُهُ فَقَالَ لَا يُبْغِضُهُ إِلَّا كَافِرٌ وَ لَا يَنْتَقِصُهُ إِلَّا مُنَافِقٌ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِيمَنْ يَتَوَلَّاهُ وَ يَتَوَلَّى الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ فَقَالَ إِنَّ شِيعَةَ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ هُمُ الْفَائِزُونَ الْآمِنُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>الأمالی (صدوق)، ص۴۹۶-۴۹۷، ح۴.</ref>. | |||
۳. {{متن حدیث|... حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ حَمْزَةَ الْعَلَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ{{ع}} عَنْ سِنِّ جَدِّنَا عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}}، فَقَالَ: أَخْبَرَنِي أَبِي، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}}، قَالَ: كُنْتُ أَمْشِي خَلْفَ عَمِّيَ الْحَسَنِ وَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ{{ع}} فِي بَعْضِ طُرُقَاتِ الْمَدِينَةِ فِي الْعَامِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ عَمِّيَ الْحَسَنُ{{ع}}، وَ أَنَا يَوْمَئِذٍ غُلَامٌ لَمْ أُرَاهِقْ أَوْ كِدْتُ، فَلَقِيَهُمَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ الْأَنْصَارِيَّانِ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الْأَنْصَارِ، فَمَا تَمَالَكَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَتَّى أَكَبَّ عَلَى أَيْدِيهِمَا وَ أَرْجُلِهِمَا يُقَبِّلُهُمَا، فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ كَانَ نَسِيباً لِمَرْوَانَ: أَ تَصْنَعُ هَذَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، وَ أَنْتَ فِي سِنِّكَ هَذَا، وَ مَوْضِعِكَ مِنْ صُحْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}! وَ كَانَ جَابِرٌ قَدْ شَهِدَ بَدْراً، فَقَالَ لَهُ: إِلَيْكَ عَنِّي، فَلَوْ عَلِمْتَ يَا أَخَا قُرَيْشٍ مِنْ فَضْلِهِمَا وَ مَكَانِهِمَا مَا أَعْلَمُ لَقَبَّلْتَ مَا تَحْتَ أَقْدَامِهِمَا مِنَ التُّرَابِ...}}<ref>الأمالی (طوسی)، ص۴۹۹-۵۰۰، ح۱۰۹۵.</ref>. | |||
۴. {{متن حدیث|... عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ الْمَكِّيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِي أَيَّ رَجُلٍ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَرَفَعَ حَاجِبَيْهِ عَنْ عَيْنَيْهِ وَ قَدْ كَانَ سَقَطَ عَلَى عَيْنَيْهِ، قَالَ، فَقَالَ: ذَاكَ خَيْرُ الْبَشَرِ أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ كُنَّا لَنَعْرِفُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِبُغْضِهِمْ إِيَّاهُ}}<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال، ص۴۰-۴۱، ش۸۶.</ref>. | |||
[[علامه]] [[بحر العلوم]]: | |||
{{عربی|و هو من علماء الصحابة و فضلائهم، و ممن کان یؤخذ عنه فی مسجد النبی{{صل}} و قد کان شدید الإنقطاع إلی [[أهل]] البیت، صریح الولاء لهم، معروفا بذلک لدی الخاصة و العامه. روی: إنه کان یتوکأ علی عصاه، و یدور فی سکک [[المدینة]] و مجالس [[الناس]]، و یقول: [[علی]] [[خیر البشر]]، من أبی فقد [[کفر]]؛ معاشر الأنصار أدبوا أولادکم علی [[حب]] [[علی بن أبی طالب]]{{ع}}، فمن أبی فلینظر فی [[شأن]] أمه و إنما لم یتعرض له القوم لسنه و شرفه و صحبته. و کان جابر آخر من بقی من أصحاب [[رسول الله]]{{صل}} و [[عمر]] عمرا طویلا، و أدرک أبا جعفر [[محمد بن علی]] [[الباقر]]{{ع}}، و بلغه [[سلام]] [[جده]] رسول الله{{صل}} و کان یقول: سمعت رسول الله یقول: إنک ستدرک - یا جابر - رجلا من أهل بیتی، اسمه اسمی، و شمائله شمائلی، یبقر العلم بقرا، فإذا لقیته فأقرأه عنی [[السلام]]. فلما بلغه سلام رسول الله{{صل}} قال الباقر{{ع}}: علی رسول الله و علیک السلام - یا جابر - بما بلغت؛ ثم قال له جابر: بأبی أنت و أمی، إضمن لی الشفاعة القیامة، فقال: قد فعلت ذلک یا جابر. فکان جابر یأتیه طرفی النهار یتعلم منه. و کان الباقر{{ع}} یروی عن جابر عن رسول الله{{صل}} کی یصدقه الناس}}<ref>الفوائد الرجالیه (سید بحر العلوم)، ج۲، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref>. | |||
[[طبقه راوی]] | |||
[[برقی]] و [[شیخ طوسی]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]] را از [[اصحاب پیامبر]]، [[امام علی]]، [[امام حسن]]، [[امام حسین]]، [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] ([[صلوات]] [[الله]] و [[سلامه]] علیهم اجمعین) به شمار آوردهاند<ref>رجال البرقی، ص۲، ۳، ۴، ۷، ۸ و ۹؛ رجال الطوسی، ص۳۱، (ش ۱۳۴)، ص۵۹، (ش ۴۹۸)، ص۹۳، (ش ۹۲۱)، ص۹۹، (ش ۹۶۴)، ص۱۱۱، (ش ۱۰۸۷) و ص۱۲۹، (ش۱۳۱۱).</ref> و در [[اسناد روایات]] نیز از این بزرگواران و [[امام صادق]]{{ع}} و [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} [[روایت]] کرده است: | |||
روایت از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}: | |||
{{متن حدیث|... عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَقْدَمُ أُمَّتِي سِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَصَحُّهُمْ دِيناً وَ أَفْضَلُهُمْ يَقِيناً وَ أَحْلَمُهُمْ حِلْماً وَ أَسْمَحُهُمْ كَفّاً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي}}<ref>الأمالی (صدوق)، ص۸، ح۶.</ref>. | |||
[[روایت از امام علی]]{{ع}}: | |||
{{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} قَالَ: مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفَاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزَايَا وَ كِتْمَانُ الْمَصَائِبِ}}<ref>التمحیص، ص۶۶، ح۱۵۳.</ref>. | |||
[[روایت از امام حسن]]{{ع}}: | |||
{{متن حدیث|قال جابر بن عبدالله:... أما الذی رأیته من الحسن{{ع}} فهو: أنه لما وقع علیه من أصحابه ما وقع، و ألجأه ذلک إلی مصالحة [[معاویة]]، فصالحه، و اشتد ذلک علی [[خواص]] أصحابه، فکنت أحدهم فجئته فعذلته<ref>عذلته ای لامته. (او را سرزنش کردم).</ref>، فقال: یا جابر! لا تعذلنی، و [[صدق رسول الله]] فی قوله: إن ابنی هذا [[سید]]، و إن [[الله]] - تعالی - یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین؛ فکأنه لم یشف ذلک صدری فقلت: لعل هذا شیء یکون بعد، و لیس هذا هو الصلح مع معاویة، فإن هذا هلاک [[المؤمنین]] و إذلالهم، فوضع یده علی صدری و قال: شککت و قلت کذا، قال: أ تحب أن أستشهد [[رسول الله]]{{صل}} الآن حتی تسمع منه؟! فعجبت من قوله، إذ سمعت هذة، و إذا بالأرض من تحت أرجلنا انشقت، و إذا رسول الله{{صل}} و علی و جعفر و [[حمزة]]{{عم}} قد خرجوا منها، فوثبت فزعا مذعورا، فقال [[الحسن]]: یا رسول الله! هذا جابر، و قد عذلنی بما قد علمت فقال{{صل}} لی: یا جابر! إنک لا تکون مؤمنا حتی تکون لأئمتک مسلما، و لا تکون علیهم برأیک معترضا، [[سلم]] لابنی [[الحسن]] ما فعل، فإن [[الحق]] فیه، إنه دفع عن حیاة المسلمین الإصطلام بما فعل، و ما کان ما فعله إلا عن [[أمر]] [[الله]]، و أمری. فقلت: قد سلمت یا [[رسول الله]]. ثم ارتفع فی الهواء هو و علی و [[حمزة]] و جعفر، فما زلت أنظر إلیهم حتی انفتح لهم باب [من السماء] و دخلوها، ثم باب السماء الثانیة، إلی سبع سماوات یقدمهم سیدنا و مولانا محمد}}<ref>الثاقب فی المناقب، ص۳۰۶-۳۰۷، ح۲۵۷.</ref>. | |||
[[روایت از امام حسین]]{{ع}}: | |||
{{متن حدیث|عن جابر بن عبدالله، قال: لما عزم الحسین بن علی{{ع}}، علی الخروج إلی [[العراق]] أتیته فقلت له: أنت ولد رسول الله{{صل}}، و [[أحد]] سبطیه، لا أری إلا أنک تصالح کما [[صالح]] أخوک الحسن، فإنه کان موفقا راشدا. فقال لی: یا جابر! قد فعل أخی ذلک بأمر الله و أمر رسوله، و إنی أیضاً أفعل بأمر الله و أمر رسوله، أ ترید أن أستشهد لک رسول الله{{صل}} و علیا و أخی الحسن بذلک الآن؟ ثم نظرت فإذا السماء قد انفتح بابها، و إذا رسول الله و علی و الحسن و حمزة و جعفر و زید نازلین عنها حتی استقروا علی الأرض، فوثبت فزعا مذعورا. فقال لی رسول الله{{صل}}: یا جابر! أ لم أقل لک فی أمر الحسن قبل الحسین: لا تکون مؤمنا حتی تکون لأئمتک مسلما، و لا تکن معترضا؟ أ ترید أن تری مقعد [[معاویة]] و مقعد الحسین ابنی و مقعد یزید قاتله - [[لعنه الله]] -؟ قلت: بلی یا رسول الله! فضرب برجله الأرض فانشقت و ظهر [[بحر]] فانفلق، ثم ضرب فانشقت هکذا حتی انشقت سبع أرضین و انفلقت سبعة أبحر، فرأیت من تحت ذلک کله النار، فیها سلسلة [[قرن]] فیها الولید بن [[مغیرة]] و [[أبوجهل]] و معاویة الطاغیة و یزید، و قرن بهم مردة الشیاطین، [[فهم]] أشد [[أهل]] النار عذابا. | |||
ثم قال{{صل}}: ارفع رأسک، فرفعت، فإذا أبواب السماء متفتحه، و إذا الجنة أعلاها؛ ثم [[صعد رسول الله]]{{صل}} و من معه إلی السماء، فلما صار فی الهواء صاح بالحسین: یا بنی الحقنی فلحقه الحسین{{ع}}، و صعدوا حتی رأیتهم دخلوا الجنه من أعلاها، ثم نظر إلی من هناک [[رسول الله]]، و [[قبض]] علی ید الحسین، و قال: یا جابر! هذا ولدی معی هاهنا، فسلم له أمره، و لا تشک لتکون مؤمنا؛ قال جابر: فعمیت عینای إن لم أکن رأیت ما قلت من رسول الله{{صل}}}}<ref>الثاقب فی المناقب، ص۳۲۲-۳۲۳، ح۲۶۶.</ref>. | |||
بر اساس این دو [[روایت]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]] با آنکه [[عظمت]] و [[جلالت]] داشته و از بعد [[علمی]] چهره [[برتر]] علمی در دوران خود در حوزه [[تفسیر]] و [[فقه]] و [[حدیث]] به شمار میآمده، از بعد [[سیاسی]] و [[قدرت]] تحلیل اوضاع [[اجتماعی]] [[ضعیف]] بوده است و آن [[هوشمندی]] لازم را در تحلیل مسائل سیاسی دارا نبوده است. | |||
[[روایت از امام سجاد]]{{ع}}: | |||
- {{متن حدیث|رَوَيْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى الشَّيْخِ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: كُنْتُ بِالْمَدِينَةِ وَ قَدْ وَلَّاهَا مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ مِنْ قِبَلِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ كَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَلَمَّا كَانَ فِي آخِرِ لَيْلَةٍ مِنْهُ أَمَرَ مُنَادِيَهُ أَنْ يُنَادِيَ بِالنَّاسِ فِي الْخُرُوجِ إِلَى الْبَقِيعِ لِصَلَاةِ الْعِيدِ فَغَدَوْتُ مِنْ مَنْزِلِي أُرِيدُ إِلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} غَلَساً فَمَا مَرَرْتُ بِسِكَّةٍ مِنْ سِكَكِ الْمَدِينَةِ إِلَّا لَقِيتُ [رَأَيْتُ] أَهْلَهَا خَارِجِينَ إِلَى الْبَقِيعِ فَيَقُولُونَ أَيْنَ تُرِيدُ يَا جَابِرُ فَأَقُولُ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} حَتَّى أَتَيْتُ الْمَسْجِدَ فَدَخَلْتُهُ فَمَا وَجَدْتُ فِيهِ إِلَّا سَيِّدِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَائِمٌ يُصَلِّي صَلَاةَ الْفَجْرِ وَحْدَهُ فَوَقَفْتُ وَ صَلَّيْتُ بِصَلَاتِهِ فَلَمَّا أَنْ فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ سَجَدَ سَجْدَةَ الشُّكْرِ ثُمَّ إِنَّهُ جَلَسَ يَدْعُو وَ جَعَلْتُ أُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِهِ فَمَا أَتَى إِلَى آخِرِ دُعَائِهِ حَتَّى بَزَغَتِ الشَّمْسُ فَوَثَبَ قَائِماً عَلَى قَدَمَيْهِ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ وَ تُجَاهَ قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ إِنَّهُ رَفَعَ يَدَيْهِ حَتَّى صَارَتَا بِإِزَاءِ وَجْهِهِ وَ قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَنْتَ فَطَرْتَنِي وَ ابْتَدَأْتَ خَلْقِي لَا لِحَاجَةٍ مِنْكَ إِلَيَّ بَلْ تَفَضُّلًا مِنْكَ عَلَيَّ...}}<ref>إقبال الأعمال، ج۱، ص۴۸۸-۴۸۹.</ref>. | |||
- {{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ{{ع}} كَانَ إِذَا رَأَى الْمَرِيضَ قَدْ بَرَأَ قَالَ لَهُ يَهْنِيكَ الطَّهُورُ مِنَ الذُّنُوبِ}}<ref>التمحیص، ص۴۲، ح۴۶.</ref>. | |||
[[روایت از امام باقر]]{{ع}}: | |||
{{متن حدیث|... عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ{{ع}} قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِنَّ الْمَلَكَ يَنْزِلُ بِصَحِيفَةٍ أَوَّلَ النَّهَارِ وَ أَوَّلَ اللَّيْلِ فَيَكْتُبُ فِيهَا عَمَلَ ابْنِ آدَمَ فَأَمْلُوا فِي أَوَّلِهَا خَيْراً وَ فِي آخِرِهَا خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَغْفِرُ لَكُمْ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ {{متن قرآن|فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ}}<ref>پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید سوره بقره، آیه ۱۵۲.</ref> وَ يَقُولُ جَلَّ جَلَالُهُ {{متن قرآن|وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ}}<ref>آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز میدارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگتر است و خداوند میداند که چه انجام میدهید سوره عنکبوت، آیه ۴۵.</ref>}}<ref>الأمالی (صدوق)، ص۵۷۹، ح۱۵.</ref>. | |||
[[روایت از امام صادق]]{{ع}}: | |||
{{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ لَهُ إِنَّ أَصْحَابَنَا هَؤُلَاءِ أَبَوْا أَنْ يَزِيدُوا فِي صَلَاتِهِمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ قَدْ زَادَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فِي صَلَاتِهِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ}}<ref>الإستبصار، ج۱، ص۴۶۰، ح۱۷۸۹.</ref>. | |||
[[روایت]] از حضرت [[فاطمه]]{{س}}: | |||
{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ{{س}} وَ بَيْنَ يَدَيْهَا لَوْحٌ فِيهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَيْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ{{ع}} ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِيٌّ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۵۳۲، ح۹.</ref>. | |||
[[تاریخ]] ولادت و [[وفات]] جابر | |||
تاریخ دقیق ولادت جابر روشن نیست و در تاریخ وفاتش نیز [[اختلاف]] است و سال ۷۳ ([[ابن سعد]]<ref>ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۸، ش۶۷.</ref>)، ۷۴ ([[ابن عبدالبر]]<ref>ر.ک: الإستیعاب، ج۱، ص۲۲۰، ش۲۸۶.</ref>)، ۷۸ ([[عمرو]] بن علی و [[یحیی]] بن [[بکیر]]<ref>ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۸، ش۶۷.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref>رجال الطوسی، ص۳۲، ش۱۳۴: {{عربی|مات سنة ثمان و سبعین}}.</ref> و [[ذهبی]]<ref>تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۴۳-۴۴، ش۲۱: {{عربی|عمر دهرا و شاخ و أضر... عاش أربعا و تسعین سنة، توفی فی سنة ثمان و سبعین}}؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۰، ش۳۸: {{عربی|و شاخ و ذهب بصره، و قارب التسعین}}؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۲: {{عربی|مات جابر بن عبدالله سنة ثمان و سبعین، و هو ابن أربع و تسعین سنة. و کان قد ذهب بصره}}.</ref>)، ۷۹ ([[ابن حبان]]<ref>ر.ک: الثقات، ج۳، ص۵۱.</ref>)، ۹۹ ([[ابو نعیم]]<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۴۰: {{عربی|قال أبو نعیم و جابر بن عبدالله فی سنة تسع و تسعین}}. (یعنی احتمال دارد تسعین مصحف سبعین باشد).</ref>) و در سن ۷۴ سالگی<ref>همان احتمال دارد که سبعین مصحف تسعین باشد.</ref> یا ۹۴ سالگی گزارش شده است. | |||
بیشتر ارباب [[سیر]] و صاحبان [[رجال]] و تراجم، [[تاریخ]] [[وفات]] جابر را سال ۷۸ [[قمری]] و در سن ۹۴ سالگی ثبت کردهاند. | |||
تحلیل [[اسناد روایات]] | |||
از بعضی اسناد روایات برداشت میشود که وی [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} را نیز [[ادراک]]، و از آن دو [[بزرگوار]] [[روایت]] کرده است، چنان که از بعضی [[روایات]] فهمیده میشود که وی در [[زمان امام باقر]]{{ع}} از [[دنیا]] رفته است و همین امر سبب آرای گوناگون از [[رجالیان]] شده که در ادامه به بررسی آن میپردازیم. | |||
۱. ادراک امام باقر{{ع}}: | |||
أ. {{متن حدیث|حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ مَعْرُوفٍ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَاصِمٍ الْحَنَّاطِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ لِأَبِي مَنَاقِبَ مَا هُنَّ لِآبَائِي إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} قَالَ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ إِنَّكَ تُدْرِكُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ فَاقْرَأْهُ مِنِّي السَّلَامَ قَالَ فَأَتَى جَابِرٌ مَنْزِلَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَطَلَبَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ{{ع}} هُوَ فِي الْكُتَّابِ أُرْسِلُ لَكَ إِلَيْهِ، قَالَ لَا وَ لَكِنِّي أَذْهَبُ إِلَيْهِ، فَذَهَبَ فِي طَلَبِهِ فَقَالَ لِلْمُعَلِّمِ أَيْنَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ هُوَ فِي تِلْكَ الرِّفْقَةِ أُرْسِلُ لَكَ إِلَيْهِ، قَالَ لَا وَ لَكِنِّي أَذْهَبُ إِلَيْهِ، قَالَ فَجَاءَهُ فَالْتَزَمَهُ وَ قَبَّلَ رَأْسَهُ، وَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ بِرِسَالَةٍ أَنْ أُقْرِئَكَ السَّلَامَ! قَالَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ، ثُمَّ قَالَ لَهُ جَابِرٌ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي اضْمَنْ لِي أَنْتَ الشَّفَاعَةَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ! قَالَ فَقَدْ فَعَلْتُ ذَلِكَ يَا جَابِرُ}}<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ج۱، ص۴۲-۴۳، ح۸۹.</ref>. | |||
ب. {{متن حدیث|عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ كَانَ آخِرَ مَنْ بَقِيَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ كَانَ رَجُلًا مُنْقَطِعاً إِلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ يَقْعُدُ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ هُوَ مُعْتَجِرٌ بِعِمَامَةٍ سَوْدَاءَ وَ كَانَ يُنَادِي يَا بَاقِرَ الْعِلْمِ يَا بَاقِرَ الْعِلْمِ فَكَانَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ- جَابِرٌ يَهْجُرُ فَكَانَ يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ مَا أَهْجُرُ وَ لَكِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنِّي اسْمُهُ اسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً فَذَاكَ الَّذِي دَعَانِي إِلَى مَا أَقُولُ قَالَ فَبَيْنَا جَابِرٌ يَتَرَدَّدُ ذَاتَ يَوْمٍ فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ إِذْ مَرَّ بِطَرِيقٍ فِي ذَاكَ الطَّرِيقِ كُتَّابٌ فِيهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ قَالَ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ شَمَائِلُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ يَا غُلَامُ مَا اسْمُكَ قَالَ اسْمِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ يُقَبِّلُ رَأْسَهُ وَ يَقُولُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَبُوكَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ ذَلِكَ قَالَ فَرَجَعَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَى أَبِيهِ وَ هُوَ ذَعِرٌ فَأَخْبَرَهُ الْخَبَرَ فَقَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ وَ قَدْ فَعَلَهَا جَابِرٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ الْزَمْ بَيْتَكَ يَا بُنَيَّ فَكَانَ جَابِرٌ يَأْتِيهِ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَ كَانَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ وَا عَجَبَاهْ لِجَابِرٍ يَأْتِي هَذَا الْغُلَامَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَ هُوَ آخِرُ مَنْ بَقِيَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ مَضَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَكَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يَأْتِيهِ عَلَى وَجْهِ الْكَرَامَةِ لِصُحْبَتِهِ لِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} قَالَ فَجَلَسَ{{ع}} يُحَدِّثُهُمْ عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَقَالَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ مَا رَأَيْنَا أَحَداً أَجْرَأَ مِنْ هَذَا فَلَمَّا رَأَى مَا يَقُولُونَ حَدَّثَهُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ مَا رَأَيْنَا أَحَداً قَطُّ أَكْذَبَ مِنْ هَذَا يُحَدِّثُنَا عَمَّنْ لَمْ يَرَهُ فَلَمَّا رَأَى مَا يَقُولُونَ حَدَّثَهُمْ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ فَصَدَّقُوهُ وَ كَانَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ يَأْتِيهِ فَيَتَعَلَّمُ مِنْهُ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۴۶۹-۴۷۰، ح۲؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ج۱، ص۴۱-۴۲، ح۸۸: {{عربی|حمدویه و إبراهیم ابنا نصیر، قالا حدثنا محمد بن عیسی، عن محمد بن سنان، عن حریز، عن ابان بن تغلب...}}.</ref>. | |||
۲. [[ادراک]] [[امام صادق]]{{ع}} و [[روایت]] از آن حضرت: | |||
أ. {{متن حدیث|... لَمَّا احْتُضِرَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ{{ع}} عِنْدَ الْوَفَاةِ دَعَا بِابْنِهِ الصَّادِقِ{{ع}} لِيَعْهَدَ إِلَيْهِ عَهْداً فَقَالَ لَهُ أَخُوهُ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} لَوِ امْتَثَلْتَ فِي تِمْثَالِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ{{عم}} لَرَجَوْتُ أَنْ لَا تَكُونَ أَتَيْتَ مُنْكَراً فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأَمَانَاتِ لَيْسَتْ بِالتِّمْثَالِ وَ لَا الْعُهُودَ بِالرُّسُومِ وَ إِنَّمَا هِيَ أُمُورٌ سَابِقَةٌ عَنْ حُجَجِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ دَعَا بِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ يَا جَابِرُ حَدِّثْنَا بِمَا عَايَنْتَ مِنَ الصَّحِيفَةِ فَقَالَ لَهُ جَابِرُ نَعَمْ يَا أَبَا جَعْفَرٍ دَخَلْتُ عَلَى مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} لِأُهَنِّئَهَا بِمَوْلُودِ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَإِذَا بِيَدَيْهَا صَحِيفَةٌ بَيْضَاءُ مِنْ دُرَّةٍ فَقُلْتُ لَهَا يَا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ مَا هَذِهِ الصَّحِيفَةُ الَّتِي أَرَاهَا مَعَكِ قَالَتْ فِيهَا أَسْمَاءُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِي قُلْتُ لَهَا نَاوِلِينِي لِأَنْظُرَ فِيهَا قَالَتْ...}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۴۰، ح۱.</ref>. | |||
ب. {{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ لَهُ إِنَّ أَصْحَابَنَا هَؤُلَاءِ أَبَوْا أَنْ يَزِيدُوا فِي صَلَاتِهِمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ قَدْ زَادَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فِي صَلَاتِهِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ}}<ref>الإستبصار، ج۱، ص۴۶۰، ح۱۷۸۹.</ref>. | |||
[[وفات]] در [[زمان امام باقر]]{{ع}} | |||
۱. {{متن حدیث|وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عُمَرَ بْنِ شِمْرٍ قَالَ ذُكِرَ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} جَابِرٌ فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ جَابِراً لَقَدْ بَلَغَ مِنْ عِلْمِهِ أَنَّهُ كَانَ يَعْرِفُ تَأْوِيلَ هَذِهِ الْآيَةِ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}<ref>بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است سوره قصص، آیه ۸۵.</ref> يَعْنِي الرَّجْعَةَ}}<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۲۵.</ref>. | |||
۲. {{متن حدیث|أَبُو السَّعَادَاتِ فِي فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ: أَنَّ جَابِرَ الْأَنْصَارِيَّ بَلَّغَ سَلَامَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} إِلَى مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ أَثْبِتْ وَصِيَّتَكَ فَإِنَّكَ رَاحِلٌ إِلَى رَبِّكَ فَبَكَى جَابِرٌ فَقَالَ لَهُ يَا سَيِّدِي وَ مَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ فَهَذَا عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ لَقَدْ أَعْطَانِي اللَّهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَوْصَى جَابِرٌ وَصَايَاهُ وَ أَدْرَكَتْهُ الْوَفَاةُ}}<ref>مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۴، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref>. | |||
۳. {{متن حدیث|... عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ{{ع}}<ref>یادآوری: زید بن علی در سال ۷۹ یعنی یک سال پس از وفات جابر به دنیا آمده است؛ زیرا وی در سال ۱۲۱ وفات کرده و دارای ۴۲ سال بوده است. (رجال الطوسی، ص۲۰۶، ش۲۵۶۵: {{عربی|زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب، أبو الحسین، مدنی تابعی، قتل سنة إحدی و عشرین و مائة و له اثنتان و أربعون سنة}}).</ref> قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَبَيْنَمَا هُوَ يُحَدِّثُهُ إِذْ خَرَجَ أَخِي مُحَمَّدٌ مِنْ بَعْضِ الْحُجَرِ فَأَشْخَصَ جَابِرٌ بِبَصَرِهِ نَحْوَهُ ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ شَمَائِلُ كَشَمَائِلِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مَا اسْمُكَ يَا غُلَامُ قَالَ مُحَمَّدٌ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} قَالَ أَنْتَ إِذَا الْبَاقِرُ قَالَ فأبكى [فَانْكَبَ] عَلَيْهِ وَ قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يُقْرِئُكَ السَّلَامَ قَالَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَفْضَلُ السَّلَامِ وَ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ بِمَا أَبْلَغْتَ السَّلَامَ ثُمَّ عَادَ إِلَى مُصَلَّاهُ فَأَقْبَلَ يُحَدِّثُ أَبِي وَ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} قَالَ لِي يَوْماً يَا جَابِرُ إِذَا أَدْرَكْتَ وَلَدِيَ الْبَاقِرَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ فَإِنَّهُ سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي عِلْمُهُ عِلْمِي وَ حُكْمُهُ حُكْمِي سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِهِ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ السَّابِعُ مَهْدِيُّهُمْ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>}}<ref>کفایة الأثر، ص٣٠٢-٣٠٣.</ref>. | |||
دیدگاه بزرگان | |||
[[علامه مجلسی]] پس از [[نقل روایت]] [[الکافی]] نوشته است: | |||
{{عربی|قوله:... فلم یلبث أن مضی (علی بن الحسین{{ع}}) فکان [[محمد بن علی]]{{ع}} یأتیه علی وجه الکرامة لصحبته لرسول [[الله]]{{صل}}: هذا یدل علی أن وفاة [[علی بن الحسین]]{{ع}} کان قبل وفاة جابر، و هذا ینافی ما [[مر]] من [[تاریخی]] وفاتهما، إذ وفاة علی بن الحسین{{ع}} کانت فی عام [[خمس]] أو أربع و تسعین، و وفاة جابر علی کل الأقوال کانت قبل الثمانین، نعم یستقیم هذا علی ما فی أکثر [[نسخ]] [[الکلینی]] فی وفاة علی بن الحسین{{ع}} فی عام خمس و سبعین بناء علی بعض أقوال وفاة جابر؛ لکن قد عرفت أنه تصحیف لا یوافق شیئا من التواریخ المضبوطة، و یحتمل الغلط فی [[تاریخ]] وفاة جابر إذا لم یستند إلی خبر، و إن کان کالمتفق علیه بین [[الفریقین]]. قال الشیخ فی الرجال: [[جابر بن عبدالله بن عمرو]] بن [[حزام]] نزل [[المدینة]] شهد بدرا و ثمانی [[عشر]] غزوة مع النبی{{صل}} مات سنة ثمان و سبعین، و قال [[الشهید]] الثانی: مات جابر بالمدینة سنة ثلاث و سبعین، و قیل: سنة ثمان و ستین و سنة أربع و تسعون سنة، و کان قد ذهب [[بصره]]، انتهی<ref>رسائل الشهید الثانی، ج۲، ص۹۲۶-۹۲۷.</ref>؛ و یحتمل أن یکون قوله: فکان محمد بن علی یأتیه ای فی حیاة أبیه{{ع}} و مع ذلک أیضاً لا یخلو من شیء}}<ref>مرآة العقول، ج۶، ص۱۸-۱۹.</ref>. | |||
[[علامه مامقانی]] به استناد [[روایت]] [[عیون أخبار الرضا]]{{ع}} و [[کمال الدین]] که بر [[ادراک]] [[امام صادق]]{{ع}} توسط جابر دلالت میکند، نوشته عبارت ثمان و سبعین در سال [[وفات]] جابر، [[مصحف]] ثمان و تسعین است و جابر در [[سال ۹۸ هجری]] [[قمری]] وفات کرده است<ref>تنقیح المقال، ج۱۴، ص۷۲: {{عربی|و ظنی أن السبعین محرف تسعین}}.</ref>. | |||
[[علامه تستری]] در نقد دیدگاه مامقانی: | |||
{{عربی|قلت: أما ما ظنه من أن قول الشیخ: ثمان و سبعین محرف ثمان و تسعین فلیس کذلک، فانه أخذه من التواریخ و هو المشهور فیها... إلا أنه یرد علی الشیخ عده فی رجاله فی أصحاب الباقر{{ع}} مع قوله فی أصحاب النبی{{صل}} ذاک؛ و بالجملة: لا ینبغی الشک فی عدم بقائه بعد [[الباقر]]{{ع}} و إنما الشک فی بقائه بعد السجاد{{ع}} کما رواه الکشی فی [[خبره]] الثالث، أو [[موته]] [[قبله]]{{ع}} کما هو مقتضی ما ذکروه فی [[تاریخ]] موته و یشهد له إخبار النبی{{صل}} بدرکه رجلا من ولده ای الباقر{{ع}} و لو کان بقی بعد السجاد{{ع}} لکان أدرک [[الصادق]]{{ع}} أیضا، لأن تولده{{ع}} کان عام ثمانین أو ثلاثة و ثمانین و کان وفاة السجاد{{ع}} سنة ۹۵ فکان الصادق{{ع}} وقت وفاة [[جده]] ابن [[خمس]] عشرة أو اثنتی عشرة. و قول النبی{{صل}} له: تدرک ابنی الباقر{{ع}} [[متواتر]] رواه الخاصة و العامة، فیکون ما ینافیه: من درکه الصادق{{ع}} أیضاً ساقطا}}<ref>قاموس الرجال، ج۲، ص۵۱۹-۵۲۱.</ref>. | |||
[[آیتالله خویی]] درباره [[زمان]] وفات جابر مینویسد: {{عربی|لا تخفی علیک المناقضه بین عدّ الشیخ جابرا من أصحاب الباقر{{ع}} مع قوله عند عده من أصحاب [[رسول الله]]{{صل}} إنه مات سنة ۷۸، و ذلک فإن السجاد{{ع}} توفی سنة ۹۵، فلا یمکن الجمع بین کون جابر من أصحاب الباقر{{ع}}، و موته سنة ٧٨، و [[الله]] أعلم بالحال}}<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۳۴.</ref>. | |||
نقد و بررسی | |||
بی تردید، [[جابر بن عبدالله انصاری]] عمری دراز داشته و از وی به عنوان آخرین [[صحابه پیامبر]]{{صل}} یاد میشود که از [[دنیا]] رفته و کسی که [[عمر]] دهرا و شاخ و أضر<ref>تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۴۳، ش۲۱.</ref>. | |||
نیز تردیدی نیست که [[امام سجاد]]{{ع}} را [[ادراک]] کرده است، چنانکه بیتردید در [[زمان]] آن حضرت به [[دیدار امام]] [[باقر]]{{ع}} نیز بار یافته است؛ لیکن آیا [[جابر بن عبدالله]] پس از [[شهادت امام سجاد]]{{ع}} که به قول معروف و مشهور در [[سال ۹۴ هجری]] [[قمری]] رخ داده، زنده بوده یا پیش از [[شهادت]] آن حضرت [[وفات]] کرده است؟ بر اساس بعضی قرائن، جابر قبل از شهادت امام سجاد{{ع}} وفات کرده است: | |||
۱. بیشتر ارباب [[سیر]] و صاحبان تراجم و [[رجال]] تصریح کردند که جابر در [[سال ۷۸ هجری]] قمری از [[دنیا]] رفته است – چنانکه گذشت - در حالی که امام سجاد{{ع}} در سال ۹۴ هجری قمری به شهادت رسیده است. | |||
۲. وقتی جابر از دنیا رفت، [[ابان بن عثمان بن عفان]] بر جنازهاش [[نماز]] خوانده است<ref>ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۱۱، ص۲۳۸: {{عربی|صلی علیه أبان بن عثمان بن عفان}}، عمده القاری، ج۱، ص۶۵: {{عربی|و صلی علیه أبان بن عثمان والی المدینة}}.</ref> که از سال ۷۶ تا ۸۳ [[هجری قمری]] از طرف [[عبدالملک بن مروان]] به مدت ۷ سال [[والی مدینه]] بوده<ref>أخبار القضاه، ج۱، ص۱۲۵: {{عربی|عزل عبد الملک نجی بن الحکم عن المدینة و ولی أبان بن عثمان بن عفان فی سنه ست و سبعین}}؛ الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۵۲ و [[تاریخ مدینة دمشق]]، ج۶، ص۱۵۷: {{عربی|کانت ولایة أبان علی المدینة سبع سنین}}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۶، ص۱۵۵: {{عربی|عبیدالله بن سعید الزهری قال: قال أبی: ثم حج أبان بن عثمان علی الناس سنة ست و سبعین ثم حج أبان بن عثمان علی الناس سنة سبع و سبعین ثم حج أبان بن عثمان علی الناس سنة تسع و سبعین و حج بالناس أبان بن عثمان سنة ثمانین و حج أبان بن عثمان سنة اثنتین و ثمانین و حج أبان بن عثمان بالناس سنة ثلاث و ثمانین}}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۶، ص۱۵۶: {{عربی|... أبوبکر بن عیاش قال حج بالناس أبان بن عثمان سنة ست و سبعین و سنة سبع و سبعین ثم حج الولید بن عبدالملک سنة ثمان و سبعین ثم حج بالناس أبان بن عثمان سنة تسع و سبعین و سنة ثمانین ثم حج بالناس سلیمان بن عبدالملک سنة إحدی و ثمانین و حج بالناس أبان بن عثمان سنة اثنتین و ثمانین}}. | |||
[[تاریخ مدینة دمشق]]، ج۳۲، ص۱۰۸، ش۳۴۶۲: {{عربی|قال ولاها یعنی المدینة عبدالملک الحجاج بن یوسف سنة ثلاث و سبعین... ثم شخص یحیی بن الحکم عن المدینة سنة ست و سبعین و استخلف علی المدینة أبان بن عثمان بن عفان فاقره عبدالملک}}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۶۴، ص۱۲۱: {{عربی|خلیفة قال: (تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۹۳) ولاها عبدالملک یعنی المدینة یحیی بن الحکم و ذلک سنة خمس و سبعین فشخص یحیی بن الحکم إلی الشام و استخلف أبان بن عثمان فأقره عبدالملک ثم عزله فی سنة ثلاث و ثمانین}}.</ref> و در یکی از این سالها جابر از [[دنیا]] رفته و [[ابان بن عثمان بن عفان]] بر وی [[نماز]] خوانده است. | |||
قرائن دیگری دلالت دارند که جابر پس از [[شهادت امام سجاد]]{{ع}} زنده بوده است: | |||
أ. [[روایت]] کافی و [[رجال کشی]] که در آن چنین تصریح شده بود: {{عربی|فلم یلبث أن مضی علی بن الحسین{{ع}}. | |||
ب. [[برقی]] و [[شیخ طوسی]] وی را از [[اصحاب امام باقر]]{{ع}} به شمار آوردهاند که بر زنده بودن جابر بعد از شهادت امام سجاد{{ع}} دلالت دارد، بلکه از روایت [[تهذیب الأحکام]] و الاستبصار که در آن از [[امام صادق]]{{ع}} [[حدیث]] کرده، برداشت میشود که جابر پس از [[شهادت امام باقر]]{{ع}} نیز زنده بوده است. | |||
[[استادان]] و [[شاگردان راوی]] | |||
بیشتر [[روایات]] [[جابر بن عبدالله بن عمرو]] [[انصاری]] بیواسطه از [[معصومان]]{{عم}} نقل شده و در [[اسناد روایات]] از کسان دیگری مانند [[سلمان فارسی]]، [[حذیفة]]، [[انس بن مالک]] و [[شعبی]]<ref>قصص الأنبیاء، ص۲۴۵، ش۲۸۹؛ التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص۱۹۷، ش۲۸۲؛ الیقین (ابن طاووس)، ص۴۲۱؛ المصنف (صنعانی)، ج۱، ص۱۶۷، ش۶۴۷؛ الجعفریات، ص۲۰۶.</ref> نیز خبر یا روایت نقل کرده است و عدهای چون [[جابر بن یزید]]<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۲۹۷؛ المحاسن، ج۲، ص۴۱۴، (ح ۱۶۵)، ص۴۲۱، (ح ۲۰۲) و ص۴۴۱، (ح ۳۰۲)؛ المسترشد، ص۲۷۶، (ح ۸۷) و ص۵۹۵، (ح ۲۶۳)؛ الکافی، ج۲، ص۵۷، ح۷؛ کفایة الأثر، ص۶۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۰، ح۵۳۹۰؛ الأمالی (صدوق)، ص۹۶، ح۱؛ الخصال، ج۲، ص۴۱۳، (ح ۲) و ص۴۵۴، (ح ۱)؛ مقتضب الأثر، ص۹؛ کنز الفوائد، ج۱، ص۲۶۳؛ مسند احمد، ج۱، ص۵۲؛ ج۳، ص۴۸؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۶۳ و ۹۴؛ ج۳، ص۸۲؛ ج۴، ص۴۰ و ج۵، ص۱۱۳.</ref>، [[عبدالله بن عقیل]]، [[محمد]] بن المنکدر، أبی الزبیر المکی، [[عطیة]] العوفی، [[عبدالرحمن]] بن [[جابر بن عبدالله]]، [[ابوحمزة]] (الثمالی)، القاسم بن [[حسان]]، [[سعید بن المسیب]]، [[سلمة]] بن [[یسار]]، [[عبدالله بن محمد]] بن [[عقیل]]، عبدالرحمن بن سابط القرشی، [[عمرو بن دینار]]، [[أبو هریرة]] العبدی، [[عبدالملک]] بن سعید الأنصاری، [[شهر بن حوشب]]، [[عطاء بن أبی رباح]]، عبدالرحمن بن کعب، الشعبی، [[محارب بن دثار]] و [[وهب بن کیسان]] از [[جابر بن عبدالله بن عمرو]] [[انصاری]] [[روایت]] کردهاند. | |||
[[مذهب]] [[راوی]] | |||
پس از [[رحلت]] [[رسول الله]]{{صل}}، [[حکومت مشروع]] [[دینی]] را [[منافقان]] و [[مبتدعان]] از راه خود خارج ساخته و در مسیر [[انحرافی]] و غلط قرار دادند و بسیاری از [[مردم]] به دنبال سردمداران [[نفاق]] و تشنگان [[قدرت]] به راه افتاده و از [[مسیر حق]] [[منحرف]] گشتند، جز اندکی از [[یاران خاص]] رسول الله{{صل}} که بر طریق [[حق]] پای فشرده و محکم و [[استوار]] در آن مسیر بر جا ماندند! [[جابر بن عبدالله انصاری]] از افرادی است که پس از [[رحلت پیغمبر اکرم]]{{صل}} به عنوان یکی از [[رجوع]] کنندگان و پذیرندگان [[ولایت]] و [[حکومت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} بر [[امت]] [[پیغمبر]]{{صل}} معرفی شده است. کشّی به این نکته اشاره کرده و از [[فضل بن شاذان]] چنین نقل میکند: {{متن حدیث|إِنَّ مِنَ السَّابِقِينَ الَّذِينَ رَجَعُوا إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} أَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَبُو أَيُّوبَ وَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ...}}<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۸، ش۷۸.</ref> بنابراین [[جابر بن عبدالله انصاری]] از کسانی است که در پذیرش [[ولایت امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[حیات رسول الله]]{{صل}} و پس از آن، دارای [[ایمان قوی]] و [[اعتقاد]] [[راسخ]]، [[ثابت]] و [[استوار]] بوده و تا پایان [[عمر]] بر این [[عقیده]] [[پایدار]] بوده، از این رو دربارهاش گفته شده است: {{متن حدیث|وَ كَانَ بَدْرِيّاً أُحُدِيّاً شَجَرِيّاً، وَ مِمَّنْ مَحَضَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فِي مَوَدَّةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}}}<ref>الأمالی (طوسی)، ص۴۹۰، ح۱۰۷۷.</ref>. | |||
[[شیخ مفید]] در عنوان فی النص علی [[ولایة]] أمیرالمؤمنین{{ع}}: | |||
{{عربی|فاختلفت الأمة فی إمامته یوم وفاة رسول الله{{صل}} فقالت شیعته و هم [[بنو هاشم]] و [[سلمان]] و [[عمار]] و [[أبوذر]] و [[المقداد]] و [[خزیمة بن ثابت]] [[ذو الشهادتین]] و [[أبو أیوب الأنصاری]] و [[جابر بن عبدالله]] الأنصاری و [[أبو سعید الخدری]] و أمثالهم من جله المهاجرین و الأنصار أنه کان الخلیفة بعد [[رسول الله]]{{صل}} و الإمام لفضله علی کافة الأنام بما اجتمع له من [[خصال]] [[الفضل]] و الرأی و الکمال...}}<ref>الإرشاد، ج۱، ص۶-۷.</ref>. | |||
مهمتر از همه، [[گواهی]] [[امام صادق]]{{ع}} بر عقیده راسخ و استوار جابر بن عبدالله الأنصاری است: | |||
- {{متن حدیث|لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> قَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ فَرَضَ لِي عَلَيْكُمْ فَرْضاً، فَهَلْ أَنْتُمْ مُؤَدُّوهُ؟ | |||
قَالَ: فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ مِنْهُمْ، فَانْصَرَفَ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ قَامَ فِيهِمْ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ قَامَ فِيهِمْ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ، فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ. فَقَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ وَ لَا مَطْعَمٍ وَ لَا مَشْرَبٍ. قَالُوا: فَأَلْقِهِ إِذاً. | |||
قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَيَّ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}} فَقَالُوا: أَمَّا هَذِهِ فَنَعَمْ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: فَوَ اللَّهِ مَا وَفَى بِهَا إِلَّا سَبْعَةُ نَفَرٍ: سَلْمَانُ، وَ أَبُو ذَرٍّ، وَ عَمَّارٌ، وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ الْكِنْدِيُّ، وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ، وَ مَوْلًى لِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يُقَالُ لَهُ الثُّبَيْتُ، وَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ}}<ref>قرب الإسناد، ص۷۸-۷۹، ح۲۵۴-۲۵۵.</ref>. | |||
- {{متن حدیث|إِنَّ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ كَانَ آخِرَ مَنْ بَقِيَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَ رَجُلًا مُنْقَطِعاً إِلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ يَقْعُدُ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ هُوَ مُعْتَجِرٌ بِعِمَامَةٍ سَوْدَاءَ وَ كَانَ يُنَادِي يَا بَاقِرَ الْعِلْمِ يَا بَاقِرَ الْعِلْمِ!}}<ref>الکافی، ج۱، ص۴۶۹، ح۲؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۱، ح۸۸.</ref>. | |||
مضامین [[روایات]] جابر | |||
{{متن حدیث|حَمْدَوَيْهِ وَ إِبْرَاهِيمُ ابْنَا نُصَيْرٍ، قَالا حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ الْمَكِّيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِي أَيَّ رَجُلٍ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَرَفَعَ حَاجِبَيْهِ عَنْ عَيْنَيْهِ وَ قَدْ كَانَ سَقَطَ عَلَى عَيْنَيْهِ، قَالَ، فَقَالَ: ذَاكَ خَيْرُ الْبَشَرِ أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ كُنَّا لَنَعْرِفُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِبُغْضِهِمْ إِيَّاهُ}}<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۰-۴۱، ش۸۶.</ref>. | |||
جایگاه [[حدیثی]] [[راوی]] | |||
در [[جلالت]] و [[وثاقت]] [[جابر بن عبدالله انصاری]] هیچ تردیدی نیست و قرائن و شواهد متعددی بر آن دلالت دارند؛ برای نمونه مواردی یاد میشوند. | |||
۱. نقل [[امام باقر]]{{ع}} از جابر | |||
در [[اسناد]] شماری از روایات، امام باقر{{ع}} به واسطه جابر از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده است که سبب [[شگفتی]] بعضی از [[اصحاب]] آن حضرت شده بود<ref>رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۳، ح۹۱: {{عربی|أحمد بن علی، قال حدثنی إدریس، عن الحسین بن بشیر، قال حدثنی هشام بن سالم، عن محمد بن مسلم و زرارة، قالا: سألنا أبا جعفر{{ع}} عن أحادیث فرواها عن جابر، فقلنا: ما لنا و لجابر؟ فقال: بلغ من إیمان جابر أنه کان یقرء هذه الآیة: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}}}؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۳، ح۹۲: {{عربی|أحمد بن علی القمی شقران السلولی، قال حدثنی إدریس، عن الحسین ابن سعید، عن محمد بن إسماعیل، عن منصور بن أذینة، عن زرارة، عن أبی جعفر{{ع}} قال؟ قلت: ما لنا و لجابر تروی عنه؟ فقال: یا زرارة! إن جابرا کان یعلم تأویل هذه الآیة: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}}}.</ref>؛ نمونه ها: | |||
أ. {{متن حدیث|إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَلِيٍّ الْمُحَمَّدِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} ذَاتَ يَوْمٍ وَ نَحْنُ فِي مَسْجِدِهِ، فَقَالَ: مَنْ هَاهُنَا؟ فَقُلْتُ: أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ، فَقَالَ: يَا سَلْمَانُ! ادْعُ لِي مَوْلَاكَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ{{ع}}، فَقَدْ جَاءَتْنِي فِيهِ عَزِيمَةٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ. قَالَ جَابِرٌ: فَذَهَبَ سَلْمَانُ فَاسْتَخْرَجَ عَلِيّاً مِنْ مَنْزِلِهِ، فَلَمَّا دَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} خَلَا بِهِ، فَأَطَالَ مُنَاجَاتَهُ، كُلَّ ذَلِكَ يُسِرُّ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} سِرّاً خَفِيّاً عَنَّا وَ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يَقْطُرُ عَرَقاً كَنَظْمِ الدُّرِّ يَتَهَلَّلُ حُسْناً، ثُمَّ قَالَ لَهُ- لَمَّا انْصَرَفَ مِنْ مُنَاجَاتِهِ-: قَدْ سَمِعْتَ وَ وَعَيْتَ، فَاحْفَظْ يَا عَلِيُّ ثُمَّ قَالَ: يَا جَابِرُ! ادْعُ لِي عُمَرَ وَ أَبَا بَكْرٍ، قَالَ جَابِرٌ: فَذَهَبْتُ إِلَيْهِمَا فَدَعَوْتُهُمَا، فَلَمَّا حَضَرَاهُ، قَالَ: يَا جَابِرُ! ادْعُ لِي عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ، قَالَ جَابِرٌ: فَدَعَوْتُهُ، فَلَمَّا أَتَاهُ...}}<ref>الأصول الستة عشر، ص۱۲۸-۱۲۹، ح۱۴.</ref>. | |||
ب. {{متن حدیث|النَّضْرُ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ حَدَّثَنِي جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَنَّهُمْ غَزَوْا مَعَهُ فَأَحَلَّ لَهُمُ الْمُتْعَةَ وَ لَمْ يُحَرِّمْهَا قَالَ وَ كَانَ عَلِيٌّ يَقُولُ لَوْ لَا مَا سَبَقَنِي بِهِ ابْنُ الْخَطَّابِ مَا زَنَى إِلَّا الشَّقِيُ قَالَ وَ كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَرَى الْمُتْعَةَ}}<ref>النوادر، ص۸۲، ح۱۸۳.</ref>. | |||
ج. {{متن حدیث|ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ كَيْفَ كَانُوا يَتَمَتَّعُونَ بِمَكَّةَ فَقَالَ إِنْ كَانَ أَحَدُنَا رُبَّمَا تَمَتَّعَ بِكَفٍ مِنَ الْبُرِّ}}<ref>النوادر، ص۸۸، ح۲۰۳.</ref>. | |||
د. {{متن حدیث|حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَوْ غَيْرُهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ سُدَيْفٍ الْمَكِّيِّ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ{{ع}} يَقُولُ قَالَ حَدَّثَنِي جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل إِنَّ رَبِّي مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَ الْأَنْبِيَاءِ كَمَا {{متن قرآن|عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا}}<ref>و همه نامها را به آدم آموخت سوره بقره، آیه ۳۱.</ref> فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ}}<ref>بصائر الدرجات، ص۸۶، ح۱۵.</ref>. | |||
ه. {{متن حدیث|عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: أَخْبَرَنِي جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ الْمُشْرِكِينَ كَانُوا إِذَا مَرُّوا بِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} طَأْطَأَ أَحَدُهُمْ رَأْسَهُ وَ ظَهْرَهُ هَكَذَا وَ غَطَّى رَأْسَهُ بِثَوْبِهِ حَتَّى لَا يَرَاهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَأَنْزَلَ اللَّهُ {{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ}}<ref>آگاه باشید که آنان دل میگردانند تا (خویش را) از (شنیدن) آن (قرآن) نهفته دارند، آگاه باشید! همان دم که جامه بر سر میکشند (خداوند) آنچه نهان میدارند و آنچه آشکار میکنند میداند؛ بیگمان او به اندیشهها داناست سوره هود، آیه ۵.</ref>}}<ref>تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۳۹، ح۲.</ref>. | |||
و. {{متن حدیث|مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}}عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ{{س}} وَ بَيْنَ يَدَيْهَا لَوْحٌ فِيهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَيْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ{{ع}} ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِيٌّ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۵۳۲، ح۹.</ref>. | |||
ز. {{متن حدیث|حدثنی یحیی، عن مالک، عن جعفر بن محمد بن علی، عن أبیه، عن جابر بن عبدالله، أنه قال: سمعت رسول الله{{صل}} یقول، حین [[خرج]] من المسجد، و هو یرید الصفا، و هو یقول: نبدأ بما بدأ [[الله]] به فبدأ بالصفا}}<ref>الموطأ، ج۱، ص۳۷۲، ح۱۲۶.</ref>. | |||
ح. {{متن حدیث|حدثنی عن مالک، عن جعفر بن محمد بن علی، عن أبیه، عن جابر بن عبدالله، أن رسول الله{{صل}} کان، إذا [[وقف]] علی الصفا، یکبر ثلاثا. و یقول: [[لا إله إلا الله]] وحده. لا [[شریک]] له. له [[الملک]] و له الحمد و هو علی کل شیء [[قدیر]] یصنع ذلک ثلاث مرات و یدعو و یصنع علی المروة مثل ذلک}}<ref>الموطأ، ج۱، ص۳۷۲، ح۱۲۷.</ref>. | |||
ط. {{متن حدیث|حدثنا عبدالرحمن بن عبدالله بن خالد، ثنا إبراهیم بن أحمد، ثنا الفربری، ثنا البخاری، ثنا أبو نعیم هو الفضل بن دکین، ثنا معمر بن یحیی بن سام، حدثنی أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین: قال لی جابر: سألنی ابن عمک فقال: کیف الغسل من الجنابة؟ فقلت: کان رسول الله{{صل}} یأخذ ثلاثة أکف و یفیضها علی رأسه ثم یفیض علی سائر جسده}}<ref>المحلی، ج۱، ص۱۸۸.</ref>. | |||
ی. {{متن حدیث|حدثنا عبدالله بن یوسف، نا أحمد بن فتح، نا عبدالوهاب بن عیسی، نا أحمد بن محمد، نا أحمد ابن علی، نا مسلم بن الحجاج، نا محمد بن المثنی، نا عبدالوهاب هو ابن عبدالمجید الثقفی، نا جعفر ابن محمد بن علی بن الحسین، عن أبیه، عن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ: أَنَّ النَّبِيَّ{{صل}} خَرَجَ عَامَ الْفَتْحِ إِلَى مَكَّةَ فِي رَمَضَانَ فَصَامَ حَتَّى بَلَغَ كُرَاعَ الْغَمِيمِ فَصَامَ النَّاسُ ثُمَّ دَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَرَفَعَهُ حَتَّى نَظَرَ النَّاسُ إِلَيْهِ ثُمَّ شَرِبَ فَقِيلَ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ إِنَّ بَعْضَ النَّاسِ قَدْ صَامَ فَقَالَ أُولَئِكَ الْعُصَاةُ أُولَئِكَ الْعُصَاةُ}}<ref>المحلی، ج۶، ص۲۵۳.</ref>. | |||
ک. {{متن حدیث|عن حاتم بن إسماعیل، عن جعفر ابن محمد بن علی بن الحسین، عن أبیه، عن جابر بن عبدالله أنه أخبره عن حجة النبی{{صل}} فقال: حَتَّى إِذَا كَانَ آخِرُ طَوَافِهِ عَلَى الْمَرْوَةِ قَالَ لَوْ أَنِّي اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِي مَا اسْتَدْبَرْتُ لَمْ أَسُقِ الْهَدْيَ وَ جَعَلْتُهَا عُمْرَةً فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ لَيْسَ مَعَهُ هَدْيٌ فَلْيُحِلَّ وَ لْيَجْعَلْهَا عُمْرَةً فَقَامَ سُرَاقَةُ بْنُ جُعْشُمٍ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَ لِعَامِنَا هَذَا أَمْ لِلْأَبَدِ فَشَبَّكَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَصَابِعَهُ وَاحِدَةً فِي الْأُخْرَى وَ قَالَ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ مَرَّتَيْنِ لَا بَلْ لِأَبَدِ أَبَدٍ}}<ref>المحلی، ج۷، ص۱۰۰.</ref>. | |||
ل. {{متن حدیث|حدثنا عبدالله، حدثنی أبی، ثنا أسود، ثنا إسرائیل، عن محمد بن علی، عن جابر بن عبدالله قال: غزونا مع رسول الله{{صل}} فأصبنا جرادا فأکلناه}}<ref>مسند احمد، ج۳، ص۲۳۹.</ref>. | |||
م. {{متن حدیث|حدثنا عبدالله، حدثنی أبی، ثنا عفان، ثنا حماد بن زید، ثنا عمرو بن دینار، عن محمد بن علی، عن جابر: أن رسول الله{{صل}} [[نهی]] [[یوم]] [[خیبر]] عن لحوم الحمر و أذن فی لحوم الخیل}}<ref>مسند احمد، ج۳، ص۳۶۱.</ref>. | |||
ن. {{متن حدیث|حدثنا أحمد بن حنبل، ثنا یحیی بن سعید، ثنا جعفر، ثنا أبی، عن جابر، قال: ثم قال النبی{{صل}}: قد نحرت ههنا، و [[منی]] کلها [[منحر]]؛ و [[وقف]] بعرفة فقال: قد وقفت ههنا و [[عرفة]] کلها موقف، و وقف بالمزدلفة فقال: قد وقفت ههنا، و مزدلفة کلها موقف}}<ref>سنن أبی داود، ج۱، ص۴۲۸، ش۱۹۰۷.</ref>. | |||
۲. [[شهادت امام باقر]]{{ع}} بر [[صداقت]] جابر | |||
{{متن حدیث|عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ حَدَّثَنِي جَابِرٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ لَمْ يُكَذَّبْ [جَابِرٌ] أَنَّ ابْنَ الْأَخِ يُقَاسِمُ الْجَدَّ}}<ref>الکافی، ج۷، ص۱۱۳، ح۳.</ref>. | |||
۳. دیدگاه بزرگان | |||
[[برقی]] وی را از [[اصفیاء]] [[اصحاب امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز از [[شرطة الخمیس]] به شمار آورده است<ref>رجال البرقی، ص۳-۴.</ref>. | |||
[[علامه حلی]]: {{عربی|أورد الکشی فی مدحه روایات کثیرة، من غیر أن یورد ما یخالفها...، قال الفضل بن شاذان: إنه من السابقین الذین رجعوا إلی أمیرالمؤمنین{{ع}}، و قال ابن عقدة: إن [[جابر بن عبدالله]] منقطع إلی [[أهل]] البیت{{عم}}، و روی مدحه عن [[محمد بن مفضل]]، عن [[محمد بن سنان]]، عن حریز، عن [[الصادق]]{{ع}}}}<ref>خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۴-۳۵، ش۱.</ref>. | |||
[[ابن داود]]: {{عربی|عظیم الشأن، قال الصادق{{ع}}: إنه آخر من بقی من أصحاب [[رسول الله]]{{صل}} و کان منقطعا إلینا أهل البیت}}<ref>الرجال (ابن داود)، ص۷۹، ش۲۸۴.</ref>. | |||
جزائری: {{عربی|حال جابر فی الإنقطاع إلی أهل البیت{{عم}} و الجلالة أشهر من أن یذکر و لا یبعد استفادة توثیقه من وجوه کثیرة و [[الله]] أعلم}}<ref>حاوی الأقوال، ج۱، ص۲۵۳، ش۱۴۰.</ref>. | |||
[[وحید بهبهانی]]: {{عربی|و لا یخفی أنه من الجلالة بمکان لا یحتاج إلی التوثیق. و وثقة خالی و قیل<ref>أبو علی حائری: {{عربی|الظاهر أنه الفاضل عبد النبی الجزائری، فإنه مع ما عرفت من طریقته ذکره فی الثقات}}. (منتهی المقال، ج۲، ص۲۱۲، ش۵۱۴).</ref>: لا یبعد استفادة توثیقه من وجوه کثیرة}}<ref>منهج المقال، ج۳، ص۱۴۵، ش۳۲۴.</ref>. | |||
تفرشی: {{عربی|أورد الکشی فی مدحه روایات کثیرة تدل علی علو مرتبته و حسن عقیدته و انقطاعه إلی أهل البیت{{عم}}}}<ref>نقد الرجال، ج۱، ص۳۲۳، ش۸۸۴.</ref>. | |||
[[حسن بن زین الدین]]: {{عربی|تکاثرت الروایة فی مدحه و ما رأیت ما یخالفها، و عن الفضل بن شاذان: إنه من السابقین الذین رجعوا إلی أمیرالمؤمنین{{ع}}}}<ref>التحریر الطاووسی، ص۱۱۶-۱۱۷، ش۸۳.</ref>. | |||
[[حر عاملی]]: {{عربی|ممدوح فی أحادیث متعدد}}<ref>الرجال (الحر العاملی)، ص۷۵، ش۲۵۹.</ref>. | |||
[[علامه مجلسی]]: {{عربی|ثقة، و جلالته أجل من أن یحتاج إلی البیان}}<ref>الوجیزة فی الرجال، ص۴۲، ش۳۳۰.</ref>. | |||
[[سید بحر العلوم]]: {{عربی|هو من علماء الصحابة و فضلائهم، و ممن کان یؤخذ عنه فی مسجد النبی{{صل}} و قد کان شدید الإنقطاع إلی [[أهل]] البیت، صریح الولاء لهم، معروفا بذلک لدی الخاصة و العامة،...، و [[فضائل]] جابر و مناقبه کثیرة}}<ref>رجال السید بحر العلوم (الفوائد الرجالیه)، ج۲، ص۱۳۸ و ۱۴۱.</ref>. | |||
[[محدث نوری]]: | |||
{{عربی|فهو من السابقین الأولین الذین رجعوا إلی أمیرالمؤمنین{{ع}} و حامل [[سلام]] [[رسول الله]]{{صل}} إلی [[باقر]] [[علوم]] الأولین و الآخرین، و أول من زار [[أبا عبدالله الحسین]]{{ع}} فی [[یوم]] الأربعین، المنتهی إلیه سند أخبار اللوح السمائی الذی فیه [[نصوص]] من [[الله]] [[رب العالمین]] علی خلافة الأئمة الراشدین، الفائز بزیارته من بین جمیع الصحابة عند [[سیدة نساء العالمین]]، و له بعد ذلک [[مناقب]] أخری و فضائل لا تحصی}}<ref>مستدرک الوسائل، الخاتمة ج۴، ص۱۹۲-۱۹۳، ش۵۶.</ref>. | |||
اعرجی کاظمی: {{عربی|جابر هذا عالی الشأن}}<ref>عدة الرجال، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. | |||
[[علامه مامقانی]]: {{عربی|و بالجملة؛ فالرجل من أجلاء الثقات، بلا مریة... لم یرد فیه غمز من أحد بوجه}}<ref>تنقیح المقال، ج۱۴، ص۶۵ و ص۷۱، ش۳۵۶۵.</ref>. | |||
[[آیت الله خویی]] پس از [[نقل روایات]] کشی درباره [[جابر بن عبدالله انصاری]]: {{عربی|أقول: و هذه الروایات، و إن کانت کلها ضعیفة، إلا أن جلالة مقام جابر، واضحة معلومة، و لا حاجة معه إلیها}}<ref>معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۳۴، ش۲۰۲۶.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |