پرش به محتوا

ضرورت امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵٬۰۲۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:


آنچه که آمد پایان مطلبی است که در [[تمسک]] به «لطف» برای [[اثبات]] [[وجوب امامت]] گفته شده است و این [[برهان]] از قرون نخستین مورد توجه [[متکلمان شیعه]] بوده است<ref>حسن بن یوسف حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۸۹؛ محمد بن الحسن الطوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۵۹-۶۱.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۵۸.</ref>
آنچه که آمد پایان مطلبی است که در [[تمسک]] به «لطف» برای [[اثبات]] [[وجوب امامت]] گفته شده است و این [[برهان]] از قرون نخستین مورد توجه [[متکلمان شیعه]] بوده است<ref>حسن بن یوسف حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۸۹؛ محمد بن الحسن الطوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۵۹-۶۱.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۵۸.</ref>
==[[ضرورت وجود امام]] و [[حکمت]] آن==
[[اسلام]]، [[خاتم ادیان]]، و [[حضرت محمد]]{{صل}} [[خاتم پیامبران]] و ابلاغ‌کننده [[دینی]] است که رنگ [[ابدیت]] دارد؛ هم [[زمان شمول]] و هم [[جهان شمول]] است. [[پیامبر]] وظیفه‌های گوناگونی در این میان بر عهده دارد. [[وظیفه]] اصلی او، [[ابلاغ]] [[آموزه‌های دین]] است. او [[مأموریت]] دارد تا [[معارف الهی]] و [[احکام شرعی]] را به [[مسلمانان]] برساند و آنان را به راه درست [[هدایت]] و [[راهنمایی]] کند. قوام اصلی [[نبوت]] – همان‌گونه که [[انبیای پیشین]] نیز این گونه بوده‌اند – همین ابلاغ [[آموزه‌های دینی]] و [[منصب]] [[مرجعیت]] [[فکری]] مسلمانان است. افزون بر این، پیامبر [[رهبری]] و [[زعامت]] [[جامعه]] را نیز بر دوش دارد. به دیگر سخن، پیامبر، هم پیشوای [[سیاسی]] [[مردم]] و هم [[آموزگار]] معارف الهی است. [[قانون]] [[آفرینش]] نیز چنین است که [[رسول الله]]{{صل}} چون دیگر [[انسان‌ها]] [[حیات ظاهری]] محدودی دارد و پس از مدتی از این [[دنیا]] رخت برخواهد بست. [[قرآن]] تصریح می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ}}<ref>«بی‌گمان تو خواهی مرد و آنان نیز می‌میرند» سوره زمر، آیه ۳۰.</ref>.
{{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ}}<ref>«و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>.
بر اساس گزاره‌های پیشین، [[پرسش]] جدی و مهمی رخ می‌نماید: این پیامبر [[حکیم]] و پیشوای بزرگ [[الهی]] که آیینش را زمان شمول اعلام کرده است و می‌داند که روزگاری پس از سال‌های [[تبلیغ]]، باید [[زندگی]] [[دنیایی]] را وانهد و به سوی [[رفیق]] اعلا اوج گیرد، برای [[آینده]] [[آیین]] و مکتبش چه کرده است و [[خداوند]] چه وظیفه‌ای بر عهده او نهاده است؟ به دیگر سخن، دانسته‌های [[عقلانی]] ما در این مسئله چنین است:
# اسلام، خاتم ادیان و زمان شمول و جهان شمول است.
# [[رسول خدا]] که آموزنده [[مکتب]] است، [[عمر]] محدودی دارد و تا ابد همراه [[مکتب]] نیست.
# [[فرصت]] محدود ۲۳ ساله [[رسالت]] که با [[تهدیدها]] و [[جنگ‌ها]] نیز همراه بوده است، گنجایش آن را ندارد تا [[رسول]] به تمام مصادیق و جزئیات [[احکام]] [[فرمان]] دهد، و ناچار است احکام و [[معارف]] را به صورت کلی مطرح کند که فقط برای متخصصان قابل استفاده است.
# مردمی که [[پیامبر]] با آنان سر و کار داشت، به‌تازگی از چنگ [[فرهنگ جاهلیت]] رها شده بودند و رسوب آن [[فرهنگ]] در جان‌مایه آنان بود و [[آمادگی]] نداشتند تا تمام معارف و احکام والای [[اسلامی]] را فراگیرند.
# افق [[فکری]] [[اصحاب پیامبر]]، حتی [[اصحاب]] قدیم او، فاصله بسیاری با افق فکری پیامبر داشت. آنان در پی آن نبودند که [[مرجعیت]] فکری تازه [[مسلمانان]] را به عهده گیرند. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: و همه [[یاران رسول خدا]]{{صل}} چنان نبودند که از او چیزی پرسند و دانستن معنای آن را از او بخواهند، تا آنجا که [[دوست]] داشتند [[عربی]] بیابانی که از راه رسیده، از او چیزی پرسد و آنان بشنوند و از این گونه چیزی بر من نگذشت جز آنکه معنای آن را از او پرسیدم و به خاطر سپردم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰.</ref>.
آیا این پیامبر [[حکیم]] با این دانسته‌ها، می‌تواند [[مردم]] را به حال خود رها کند و [[مرجع]] فکری پس از خود را نشناساند؟ رسولی که [[خداوند]] در ترسیم تلاش بی‌امان او برای [[هدایت مردم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى}}<ref>«طه * ما قرآن را بر تو فرو نفرستاده‌ایم که به رنج افتی» سوره طه، آیه ۱-۲.</ref> و می‌گوید:
{{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>.
نتیجه‌ای که از این مقدمات حاصل می‌شود، [[لزوم]] و [[ضرورت وجود امام]] و [[حجت خدا]] بر [[خلق]] و [[راهنمایی]] آنان به سوی [[هدایت]] است. امامی این‌گونه که [[جانشین پیامبر]] در امور [[دین]] و [[دنیا]] است، فقط با [[نص]] می‌تواند تعیین شود، و به هیچ وجه و با هیچ محملی، انتخاب‌شدنی نیست. او شرایط عام [[نبوت]]، مانند [[عصمت]]، را دارا است و [[مردم]] در امور دین خود باید به وی مراجعه کرده، [[معالم دین]] را از او بگیرند:
{{متن حدیث|هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ... لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ{{صل}} مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‌ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوَلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ٢.</ref>؛ «[[راز]] [[الهی]] به آنها سپرده است و هر که آنان را [[پناه]] گیرد، به [[حق]] راه برده است. مخزن [[علم خدا]] و بیانگر [[احکام شریعت]] او هستند. [[پناهگاه]] کتاب‌های اویند و [[نگهبان دین]] او و چون کوهی افراشته. خمیدگی پشت [[اسلام]] بدانان راست شود و لرزش آن به وسیله آنها از میان رود.... از این [[امت]]، کسی را با [[آل محمد]]{{صل}} مقایسه نتوان کرد. هرگز نمی‌توان پرورده [[نعمت]] ایشان را در رتبه آنان قرار داد که آل محمد{{صل}} پایه دین و ستون یقینند. تندرو باید به سوی آنان بازگردد و کندرو باید خود را به ایشان برساند. حق [[ولایت خاص]] ایشان است و [[میراث پیامبر]] مخصوص آنان».
از دیدگاه [[شیعه]]، [[حکومت]] و [[امارت]]، شعبه‌ای از [[امامت]] است. آنان متولی امر مردم و پیشوای ایشانند و با وجود آنان نباید از حکومت و امارت دیگری سخن گفت؛ همان‌گونه که [[پیامبر]] این‌گونه بود و افزون بر [[رهبری فکری]]، هدایت [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[جامعه]] را نیز به عهده داشت و هیچ کس در مقابل او ادعایی نمی‌کرد. [[اهل سنت]] که امامت را به [[حاکمیت]] [[ترجمه]] می‌کنند نیز درباره [[ضرورت وجود امام]]، به این معنا، با [[شیعیان]] اتفاق‌نظر دارند. [[ضرورت وجود حاکم]] و [[امیر]] در [[جامعه]]، امری عقلایی و مسلم است؛ حتی اگر به [[مرجعیت]] [[فکری]] و [[علمی]] او قائل نباشیم.
وجود [[تمایلات]]، [[قدرت]]، [[اختیار]] و [[آزادی]] در [[انسان]] و [[زندگی اجتماعی]]، و [[تعارض]] [[مصالح]] و [[مفاسد]] فردی با مصالح و [[مفاسد اجتماعی]] و [[فزون‌طلبی]] نوع انسان، اقتضا می‌کند که برای [[برقراری امنیت]] و [[حفظ حدود]] و [[ثغور]] [[جامعه دینی]] و [[رفع اختلافات]] ناشی از تضارب آرا و [[افکار]]، و حل و فصل [[دعاوی]] و خصومت‌ها، شخصی کاردان، [[آگاه]] و توانا در رأس [[نظام]] قرار گیرد و آن را در مسیری که برایش مشخص شده، [[هدایت]] کند. [[امام علی]]{{ع}} در توضیح این سخن [[خوارج]] که می‌گفتند {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}}، می‌فرماید:
آری، درست است. فرمانی جز [[فرمان خدا]] نیست؛ ولی اینها می‌گویند: [[زمامداری]] جز برای [[خدا]] نیست؛ در حالی که [[مردم]] به زمامداری نیازمندند؛ خواه [[نیکوکار]] باشد یا [[بدکار]] تا [[مؤمنان]] در [[سایه]] حکومتش به کار خویش مشغول و [[کافران]] هم بهره‌مند شوند و مردم در دوران [[حکومت]] او، [[زندگی]] را سپری کنند، و به وسیله او، [[اموال]] [[بیت‌المال]] جمع‌آوری گردد و به کمک او با [[دشمنان]] [[مبارزه]] شود. جاده‌ها [[امن]] و [[امان]]، و [[حق]] [[ضعیفان]] از نیرومندان گرفته شود. [[نیکوکاران]] در [[رفاه]]، و از دست بدکاران، مردم در امان باشند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰.</ref>.
آن‌گاه که [[عمر]] می‌خواست شخصاً در [[جنگ]] با [[ایران]] شرکت کند و با [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره [[مشاوره]] کرد، حضرت به او فرمود:
موقعیت [[زمامدار]] همچون ریسمانی است که مهره‌ها را جمع کرده و کنار هم [[حفظ]] می‌کند. اگر ریسمان نباشد، نظام آنها از هم می‌گسلد و مهره‌ها پراکنده می‌شوند و هر کدام به جایی می‌افتند؛ سپس هرگز نتوان آنها را جمع کرد و نظام بخشید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶.</ref>.
امیرمؤمنان{{ع}} در این سخن خود، افراد جامعه را به مهره‌های [[تسبیح]] [[تشبیه]] کرده و [[امام]] و پیشوای آنها را چون ریسمانی دانسته که آن مهره‌ها را کنار هم نگه داشته است و ارتباط میان آنها را برقرار می‌کند، و اگر آن ریسمان نباشد، مهره‌ها از همدیگر جدا شده، هر یکی در جایی از بین خواهد رفت. اگر افراد [[جامعه]] نیز کسی را در رأس امور خود نداشته باشند تا [[سرپرستی]] امور آنها را بر عهده بگیرد و همه از او [[پیروی]] کنند، به چنین حالتی دچار خواهند شد و اجتماعشان از هم خواهد پاشید و ارتباط و [[هماهنگی]] میان آنها از بین خواهد رفت، و در نهایت، [[نابودی جامعه]] را در پی خواهد داشت.
باید توجه داشت که [[امام]] در این دو بیان خویش، [[ضرورت]] وجود [[زمامدار]] در همه [[جوامع بشری]] را بیان می‌کند. حال اگر این امر در جامعه‌ای [[دینی]] ملاحظه شود که [[فرهنگی]] خاص بر آن [[حاکم]] شده و چند روزی [[تربیتی]] [[الهی]] در آن برقرار شده و [[معلم]] و مربی و امام خود را از دست داده است، ضرورت وجود [[پیشوا]] با ویژگی‌های خاص خود در آن، بسیار آشکار خواهد شد. [[خدای تعالی]] نیز بنابر [[تفسیر اهل بیت]]{{عم}}، امام را در [[جامعه دینی]] [[ریسمان الهی]] دانسته، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
[[امام زین العابدین]]{{ع}} در [[معنای معصوم]] می‌فرماید:
[[معصوم]] کسی است که به ریسمان الهی چنگ می‌زند، و ریسمان الهی [[قرآن]] است. آن دو تا [[قیامت]] از هم جدا نمی‌شوند. امام به قرآن، و قرآن به [[امام هدایت]] می‌کند<ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۰.</ref>.
در [[روایات]] دیگری که در [[تفسیر آیه]] رسیده است، «[[حبل الله]]» به [[امامان]]، به‌ویژه به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ولایت]]، [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: مشهدی، محمد رضا، کنز الدقائق، ج۳، ص۱۸۹-۱۸۵.</ref>. پس، امام ریسمان الهی است که پس از [[پیامبر]]، [[امت مسلمان]] را در [[دین الهی]] محکم و [[استوار]] نگه می‌دارد و آنها را از [[اختلاف]] و جدایی [[حفظ]] می‌کند. [[امام]] با آشنایی کامل به همه [[معارف]] و [[علوم]] [[دین]]، آن را از [[بدعت‌ها]] [[پاک]]، و [[احکام]] و حدود [[خداوند]] را در [[جامعه دینی]] [[اجرا]] می‌کند. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید:
خداوندا! برای تو باید حجت‌هایی یکی پس از دیگری بر بندگانت در روی [[زمین]] باشند تا آنان را به دینت [[هدایت]] کنند و علومت را به آنها بیاموزند تا [[پیروان]] اولیایت پراکنده نشوند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۹.</ref>.
[[امام رضا]]{{ع}} درباره [[حکمت امامت]] می‌فرماید:
آن‌گاه که [[خدای تعالی]] حدودی خاص را برای [[خلق]] مقرر کرد و آنها را امر فرمود که از آن حدود [[تجاوز]] نکنند تا تباه نشوند (و این امر تحقق نمی‌یافت، جز اینکه شخصی [[امین]] بر آنان بگمارد تا از دخالت و تجاوز آنان در امور ممنوع جلوگیری کند؛ زیرا در غیر این صورت، هیچ کسی [[لذت]] و [[منفعت]] خویش را به سبب [[تباهی]] دیگری ترک نمی‌کرد) برای آنان [[قیم]] و [[زمامداری]] قرار داد تا جلوی تباهی آنان را بگیرد و در حدود و مقررات خود نگه دارد، و ما هیچ گروه و فرقه‌ای را نمی‌یابیم که بدون [[سرپرست]] و [[رئیس]] زنده و باقی باشند؛ پس وقتی برای خلق در امر دین و [[دنیا]] امام لازم شد، [[حکمت]] [[خدای حکیم]] هم اقتضا می‌کند که خلق را بدون امامی که وجود او برای آنها لازم و قوام آنها به او است، رها نکند؛ پس آنان به وسیله او با دشمنانش می‌ستیزند. او [[بیت‌المال]] را تقسیم می‌کند و [[نمازهای جمعه]] و [[جماعت]] را به پا می‌دارد و [[ستمگران]] را از [[ستم]] بر [[ستم‌دیدگان]] باز می‌دارد. و اگر خداوند امامی [[استوار]] و امین و [[نگهبان]] قرار نمی‌داد [و همه [[علوم]] و [[معارف دینی]] را] نزد او به [[ودیعه]] نمی‌نهاد، [[شریعت]] و دین کهنه می‌شد و [[سنت‌ها]] و احکام [[تغییر]] می‌یافت و [[بدعت‌گذاران]] بر آن می‌افزودند و [[ملحدان]] از آن می‌کاستند و امر را بر [[مسلمانان]] مشتبه می‌ساختند<ref>شیخ صدوق، عیون الاخبار، ج۲، ص۱۰۱-۱۰۰.</ref>.
بنابراین، [[خداوند متعال]] به اقتضای حکمت خویش و به جهت نیاز [[خلق]] به [[امام]] در [[نظام زندگی]] [[دنیایی]] و [[حیات دینی]] در همه زمان‌ها، هیچ‌گاه آنان را بدون [[حجت]] و امام رها نکرده است و چنانکه از [[معصومان]] به [[تواتر]] نقل شده، [[زمین]] از آن روزی که [[آفریده]] شده است و [[آفریدگان]] در آن پدید آمده‌اند، تا آن روزی که خلق از روی زمین برچیده خواهد شد، بدون حجت نخواهد ماند؛ جز اینکه حجت به جهاتی که همه آنها از [[اعمال]] [[بندگان]] ناشی است، به ظاهر از آنها پنهان می‌شود. البته در این هنگام نیز آنان از دید [[حجت پنهان]] نیستند و او بر [[کردار]] آنها ناظر و [[شاهد]] و [[گواه]] [[الهی]] بر آنها است؛ پس او در این [[زمان]] هم در میان آنها و با آنها است، ولی آنها او را نمی‌بینند، نه اینکه اصلاً وجود نداشته باشد. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید:
آری، هرگز زمین از کسی که به [[حجت الهی]] [[قیام]] کند، خالی نمی‌شود؛ خواه ظاهر باشد و مشهور و یا ترسان و پنهان، تا اینکه [[حجت‌ها]] و [[براهین]] الهی [[باطل]] نشوند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.</ref>.
و درباره علت پنهان شدن حجت می‌گوید:
بدانید زمین از حجت خالی نمی‌ماند؛ ولی [[خدای تعالی]] او را از خلق به سبب [[ستم]] و [[اسراف]] بر خودشان، از آنها پنهان می‌کند و اگر زمین، ساعتی از [[حجت خدا]] خالی بماند، [[اهل]] خود را فرو می‌برد. حجت [[مردم]] را می‌شناسد و مردم او را نمی‌شناسند؛ همان طور که یوسف برادرانش را می‌شناخت، ولی آنها او را نمی‌شناختند؛ سپس این [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد: {{متن قرآن|يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.</ref><ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۱۳.</ref>.
براساس این [[احادیث]]، [[وجود امام]] برای مردم، امری ضرور است. امام، عالمی است که [[دین]] را از [[تحریف]] و [[تغییر]] [[محافظت]] می‌نماید و [[شبهات]] و [[مشکلات]] [[مردم]] را حل می‌کند و آنان را در شاهراه [[هدایت]] نگه می‌دارد. از نظر [[معصومان]]، به‌ویژه [[امام علی]]{{ع}}، [[معرفت امام]] در هدایت [[خلق]] بسیار مؤثر است، بلکه هدایت، بدون او منتفی می‌شود؛ به طوری که هیچ عملی بدون [[شناخت]] او ثمری ندارد، و [[مرگ]] بی‌شناخت او، [[مرگ جاهلی]] به شمار می‌رود<ref>درباره این مطلب، پس از این سخن خواهیم گفت.</ref>. بالاتر از اینها آنکه [[خواست خداوند]] [[متعال]] بر این قرار گرفته است که همه موجودات به واسطه [[وجود امام]]، روزی داده شوند و [[نعمت‌های الهی]] به آنها برسد؛ بدین جهت می‌توان گفت که وجود امام نه تنها برای [[انسان‌ها]]، بلکه برای همه موجودات لازم است. [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: «به واسطه ما، [[خداوند]]، [[زمان]] سخت و دشوار را برطرف می‌کند و به خاطر ما، [[باران]] نازل می‌کند»<ref>شیخ صدوق، الخصال، ص۴۲۶.</ref>. [[پیامبر]] نیز در این باره فرموده است:
[[اولوا الامر]]، اوصیای من هستند.... آنان با [[قرآن]]، و قرآن با آنها است. قرآن از آنها جدا نمی‌شود و آنها از قرآن جدا نمی‌شوند. امتم به وسیله آنها [[یاری]] می‌شوند و به وسیله آنها باران بر ایشان می‌بارد و [[بلاها]] از آنها دفع و دعایشان [[اجابت]] می‌شود<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۵۷.</ref>.
با توجه به این [[روایات]]، [[ضرورت وجود امام]] برای [[اهل]] [[زمین]]، به‌ویژه برای [[امت پیامبر]]، از بُعد دیگر نیز روشن می‌شود. هیچ اشکالی ندارد که [[خداوند متعال]] نعمت‌های خویش را برای بندگانش به سبب برخی بندگانش عطا کند. برای این مطلب، شواهد بسیاری در [[آیات]] و روایات وجود دارد. خداوند می‌فرماید: «اگر اهل [[آبادی‌ها]] [[ایمان]] می‌آوردند و [[تقوا]] پیشه می‌کردند، [[برکات]] [[آسمان]] و زمین را بر آنها می‌گشودیم»<ref>اعراف، آیه ۹۶.</ref>.
[[امام حسن]]{{ع}} می‌فرماید:
اگر مردم به سخن [[خدا]] و رسولش گوش می‌دادند، آسمان بارانش و زمین برکتش را به آنها عطا می‌کرد و هیچ‌گاه دو [[شمشیر]] در این [[امت]] با هم رد و بدل نمی‌شد و مردم تا [[روز قیامت]] همیشه‌تر و تازه می‌خوردند<ref>بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۴۲.</ref>.
این که [[خداوند]] برخی از نعمت‌های خویش را به وجود برخی امور و اشخاص مشروط کند، یا گروهی را [[واسطه فیض]] برای دیگران قرار دهد، هیچ مشکلی در [[ربوبیت]] و [[الوهیت]] او پدید نمی‌آید.<ref>[[محمد بیابانی اسکوئی|بیابانی اسکوئی، محمد]]، [[امامت و خلافت (مقاله)| مقاله «امامت و خلافت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۱۴۱.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۳٬۱۳۵

ویرایش