پرش به محتوا

اهداف قیام امام حسین در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۴: خط ۴۴:


==== شهادت تکلیفی ====
==== شهادت تکلیفی ====
منشأ این تفسیر، برخی [[روایات]] است که از میان آنها، دو [[روایت]] از همه مشهورتر است: یکی، روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} در [[الکافی]] که بر اساس آن، هر امامی، وظیفه‌ای دارد: {{متن حدیث|فَلَمَّا تُوُفِّیَ الْحَسَنُ وَ مَضَی فَتَحَ الْحُسَیْنُ {{ع}} الْخَاتَمَ الثَّالِثَ فَوَجَدَ فِیهَا أَنْ قَاتِلْ‏ فَاقْتُلْ‏ وَ تُقْتَلُ‏ وَ اخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَةِ لَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَکَ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۲۷۹، ح۱.</ref>. وقتی [[حسن]] {{ع}} در [[گذشت]]، [[حسین]] {{ع}}، [[مهر]] سوم را باز کرد. دید که در آن، نوشته شده: بجنگ و بکش و کشته می‌شوی. با گروهی برای شهادت، عازم شو. برای آنان، شهادتی جز با تو نیست. و دیگری، روایتی است که [[خواب]] [[امام حسین]] {{ع}} هنگام حرکت از [[مکه]] به [[کوفه]] را گزارش می‌کند که در آن آمده: یا حسین! اخرج، فإن [[الله]] قد شاء أن یراک قتیلا!<ref>الملهوف، ص۱۲۷؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۴.</ref> ای حسین! عازم شو که [[خداوند]]، خواسته که تو را کشته ببیند. برخی با استناد به این [[روایات]]، [[قیام امام حسین]] {{ع}} را [[تکلیف]] شخصی بر اساس [[دستوری]] خصوصی می‌دانند که طبق برنامه‌ای از پیش [[تعیین]] شده، [[امام]] {{ع}} [[مأمور]] به آن بود. به نظر این عده، قیام امام حسین {{ع}}، طراحی [[غیبی]] داشته است؛ یعنی دست [[غیب]]، نمایش‌نامه [[عاشورا]] را نوشته و امام {{ع}}، آن را [[اجرا]] کرده است و پس از او، امکان [[اقتدا]] به ایشان، وجود ندارد. بر اساس این دیدگاه، قیام امام حسین {{ع}}، استثنا بوده است، نه قاعده، و از استثنا نمی‌توان اصل ساخت. یکی از دانشوران می‌نویسد: در زمینه [[واقعه کربلا]]، جز تکلیف شخصی، [[کلام]] دیگری نمی‌شود گفت<ref>مقصد الحسین {{ع}}، ص۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۲۷۰.</ref>
منشأ این تفسیر، برخی [[روایات]] است که از میان آنها، دو [[روایت]] از همه مشهورتر است: یکی، روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} در [[الکافی]] که بر اساس آن، هر امامی، وظیفه‌ای دارد: {{متن حدیث|فَلَمَّا تُوُفِّیَ الْحَسَنُ وَ مَضَی فَتَحَ الْحُسَیْنُ {{ع}} الْخَاتَمَ الثَّالِثَ فَوَجَدَ فِیهَا أَنْ قَاتِلْ‏ فَاقْتُلْ‏ وَ تُقْتَلُ‏ وَ اخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَةِ لَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَکَ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۲۷۹، ح۱.</ref>. وقتی [[حسن]] {{ع}} در [[گذشت]]، [[حسین]] {{ع}}، [[مهر]] سوم را باز کرد. دید که در آن، نوشته شده: بجنگ و بکش و کشته می‌شوی. با گروهی برای شهادت، عازم شو. برای آنان، شهادتی جز با تو نیست. و دیگری، روایتی است که [[خواب]] [[امام حسین]] {{ع}} هنگام حرکت از [[مکه]] به [[کوفه]] را گزارش می‌کند که در آن آمده: یا حسین! اخرج، فإن [[الله]] قد شاء أن یراک قتیلا!<ref>الملهوف، ص۱۲۷؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۴.</ref> ای حسین! عازم شو که [[خداوند]]، خواسته که تو را کشته ببیند. برخی با استناد به این [[روایات]]، [[قیام امام حسین]] {{ع}} را [[تکلیف]] شخصی بر اساس [[دستوری]] خصوصی می‌دانند که طبق برنامه‌ای از پیش [[تعیین]] شده، [[امام]] {{ع}} [[مأمور]] به آن بود. به نظر این عده، قیام امام حسین {{ع}}، طراحی [[غیبی]] داشته است؛ یعنی دست [[غیب]]، نمایش‌نامه [[عاشورا]] را نوشته و امام {{ع}}، آن را [[اجرا]] کرده است و پس از او، امکان [[اقتدا]] به ایشان، وجود ندارد. بر اساس این دیدگاه، قیام امام حسین {{ع}}، استثنا بوده است، نه قاعده، و از استثنا نمی‌توان اصل ساخت. یکی از دانشوران می‌نویسد: در زمینه [[واقعه کربلا]]، جز تکلیف شخصی، [[کلام]] دیگری نمی‌شود گفت<ref>مقصد الحسین {{ع}}، ص۹.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۲۷۰.</ref>


==== [[شهادت]] فدیه‌ای ====
==== [[شهادت]] فدیه‌ای ====
خط ۵۰: خط ۵۰:


==== شهادت [[سیاسی]] ====
==== شهادت [[سیاسی]] ====
مشهورترین تفسیر از [[اهداف]] امام حسین {{ع}}، شهادت سیاسی است و امروزه، در کتاب‌ها و سخنرانی‌ها همواره این تفسیر، تبیین و [[تبلیغ]] می‌شود. تفسیر یاد شده، در واقع، تحلیلی سیاسی از قیام امام حسین {{ع}} است و برخاسته از [[اسلام]] سیاسی. پس از این که [[مسلمانان]] در [[عصر]] حاضر، به اسلام سیاسی رسیدند و ابعاد سیاسی [[دین]] در نگاه آنان برجسته شد، این تفسیر نیز از درون آن، استخراج شد. [[سید هبة الدین شهرستانی]]، در این باره می‌گوید: امام حسین {{ع}} می‌دانست که چه [[بیعت]] بکند و چه نکند، کشته خواهد شد، با این تفاوت که اگر بیعت نماید، هم او کشته خواهد شد و هم [[مجد]] و آثار جد او از بین خواهند رفت؛ [[ولی]] اگر بیعت نکند، تنها او کشته می‌شود؛ اما در نتیجه، آرزوهای او برآورده می‌گردد و [[شعائر]] [[دین]] و [[شرف]] همیشگی، به دست خواهد آمد<ref>نهضة الحسین {{ع}}، ص۳۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۲۷۱.</ref>
مشهورترین تفسیر از [[اهداف]] امام حسین {{ع}}، شهادت سیاسی است و امروزه، در کتاب‌ها و سخنرانی‌ها همواره این تفسیر، تبیین و [[تبلیغ]] می‌شود. تفسیر یاد شده، در واقع، تحلیلی سیاسی از قیام امام حسین {{ع}} است و برخاسته از [[اسلام]] سیاسی. پس از این که [[مسلمانان]] در [[عصر]] حاضر، به اسلام سیاسی رسیدند و ابعاد سیاسی [[دین]] در نگاه آنان برجسته شد، این تفسیر نیز از درون آن، استخراج شد. [[سید هبة الدین شهرستانی]]، در این باره می‌گوید: امام حسین {{ع}} می‌دانست که چه [[بیعت]] بکند و چه نکند، کشته خواهد شد، با این تفاوت که اگر بیعت نماید، هم او کشته خواهد شد و هم [[مجد]] و آثار جد او از بین خواهند رفت؛ [[ولی]] اگر بیعت نکند، تنها او کشته می‌شود؛ اما در نتیجه، آرزوهای او برآورده می‌گردد و [[شعائر]] [[دین]] و [[شرف]] همیشگی، به دست خواهد آمد<ref>نهضة الحسین {{ع}}، ص۳۱.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۲۷۱.</ref>


==== [[شهادت]] اسطوره‌ای ====
==== [[شهادت]] اسطوره‌ای ====
خط ۵۹: خط ۵۹:


=== نظریه حفظ جان ===
=== نظریه حفظ جان ===
یکی از نویسندگان معاصر، هدف [[امام حسین]] {{ع}} را چنین تشریح می‌کند: بیرون آمدن امام حسین {{ع}} از [[مدینه]] به مکه و از مکه به طرف عراق، برای حفظ جان بوده، نه خروج و [[قیام]]، و نه [[جنگ با دشمن]]، و نه تشکیل حکومت<ref>کتاب هفت ساله چرا صدا در آورد، ص۱۹۳ - ۱۹۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۲۷۳.</ref>
یکی از نویسندگان معاصر، هدف [[امام حسین]] {{ع}} را چنین تشریح می‌کند: بیرون آمدن امام حسین {{ع}} از [[مدینه]] به مکه و از مکه به طرف عراق، برای حفظ جان بوده، نه خروج و [[قیام]]، و نه [[جنگ با دشمن]]، و نه تشکیل حکومت<ref>کتاب هفت ساله چرا صدا در آورد، ص۱۹۳ - ۱۹۴.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۲۷۳.</ref>


=== نظریه جمع ===
=== نظریه جمع ===
خط ۶۵: خط ۶۵:


==== مرحله‌ای کردن قصد ====
==== مرحله‌ای کردن قصد ====
از برخی نوشته‌های [[استاد مطهری]] بر می‌آید که وی، [[هدف امام حسین]] {{ع}} را «مرحله‌ای» می‌داند که در مرحله نخست، قصد [[تشکیل حکومت]] داشت؛ [[ولی]] پس از رسیدن [[خبر]] کشته شدن [[مسلم]] به [[امام]] {{ع}}، قصد او [[شهادت]] بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۷، ص۳۷۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۲۷۳.</ref>
از برخی نوشته‌های [[استاد مطهری]] بر می‌آید که وی، [[هدف امام حسین]] {{ع}} را «مرحله‌ای» می‌داند که در مرحله نخست، قصد [[تشکیل حکومت]] داشت؛ [[ولی]] پس از رسیدن [[خبر]] کشته شدن [[مسلم]] به [[امام]] {{ع}}، قصد او [[شهادت]] بود<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۷، ص۳۷۱.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۲۷۳.</ref>


==== قصد مستقیم و غیر مستقیم ====
==== قصد مستقیم و غیر مستقیم ====
[[علامه]] [[سید مرتضی عسکری]]، در مقدمه [[مرآة العقول]] - که بعدها با عنوان معالم المدرستین منتشر شد- بر این [[عقیده]] است که [[امام حسین]] {{ع}}، قصد شهادت کرد؛ اما می‌خواست که [[مردم]] علیه [[حکومت یزید]]، [[قیام مسلحانه]] کنند<ref>ر. ک: مقدمة مرآة العقول، ج۲، ص۴۹۳ - ۴۹۴؛ معالم المدرستین، ج۳، ص۳۰۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۲۷۴.</ref>
[[علامه]] [[سید مرتضی عسکری]]، در مقدمه [[مرآة العقول]] - که بعدها با عنوان معالم المدرستین منتشر شد- بر این [[عقیده]] است که [[امام حسین]] {{ع}}، قصد شهادت کرد؛ اما می‌خواست که [[مردم]] علیه [[حکومت یزید]]، [[قیام مسلحانه]] کنند<ref>ر. ک: مقدمة مرآة العقول، ج۲، ص۴۹۳ - ۴۹۴؛ معالم المدرستین، ج۳، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۲۷۴.</ref>


==== تشکیل حکومت، با [[علم]] به شهادت ====
==== تشکیل حکومت، با [[علم]] به شهادت ====
خط ۷۴: خط ۷۴:
# چنان که [[گذشت]]، شهادت، مقصود و [[هدف]] امام حسین {{ع}} نبوده است، گرچه مقصد ایشان بوده است. آنان که [[شهادت‌طلبی]] را [[هدف امام]] {{ع}} دانسته‌اند، از یک سو، میان مقصد و مقصود، خلط کرده‌اند و از دیگر سو، سخنان، خطابه‌ها و نامه‌های ایشان را نادیده انگاشته‌اند. امام {{ع}}، در مجموعه یاد شده، بر اهدافی غیر از شهادت‌طلبی، تأکید فرموده است.
# چنان که [[گذشت]]، شهادت، مقصود و [[هدف]] امام حسین {{ع}} نبوده است، گرچه مقصد ایشان بوده است. آنان که [[شهادت‌طلبی]] را [[هدف امام]] {{ع}} دانسته‌اند، از یک سو، میان مقصد و مقصود، خلط کرده‌اند و از دیگر سو، سخنان، خطابه‌ها و نامه‌های ایشان را نادیده انگاشته‌اند. امام {{ع}}، در مجموعه یاد شده، بر اهدافی غیر از شهادت‌طلبی، تأکید فرموده است.
# قائلان به [[نظریه]] «تشکیل حکومت»، جنبه [[آگاهی امام]] {{ع}} از شهادت را کم‌رنگ دیده‌اند - اگر نگوییم که نادیده گرفته‌اند- با این که [[احادیث]] متواتری بر آن، [[دلالت]] دارند. از سوی دیگر، منبع استخراج این نظریه، سخنان، خطابه‌ها و [[نامه‌های امام حسین]] {{ع}} است و در این مجموعه، آنچه دیده می‌شود، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[اصلاح امور]] [[امت]] و [[احیای سنت پیامبر]] {{صل}} است و به [[صراحت]]، بر [[تشکیل حکومت]] به وسیله [[امام]] {{ع}} [[دلالت]] ندارد، مگر آنکه اینها را ملازم با تشکیل حکومت بدانیم. آری. در برخی متون، امام {{ع}} آن‌گاه که از [[بیعت]]، [[امتناع]] می‌ورزد، بر [[لیاقت]] نداشتن [[یزید]] برای [[خلافت]] و سزاوارتر بودن خود بر این امر، اشاره می‌فرماید. از جهت دیگر، تعبیر «خروج» در [[سخنان امام حسین]] {{ع}}، به معنای [[قیام]] نیست؛ بلکه در تمام موارد، به معنای بیرون رفتن از [[مدینه]] است، هر چند که گاه به غلط، به قیام، تعبیر شده است.
# قائلان به [[نظریه]] «تشکیل حکومت»، جنبه [[آگاهی امام]] {{ع}} از شهادت را کم‌رنگ دیده‌اند - اگر نگوییم که نادیده گرفته‌اند- با این که [[احادیث]] متواتری بر آن، [[دلالت]] دارند. از سوی دیگر، منبع استخراج این نظریه، سخنان، خطابه‌ها و [[نامه‌های امام حسین]] {{ع}} است و در این مجموعه، آنچه دیده می‌شود، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[اصلاح امور]] [[امت]] و [[احیای سنت پیامبر]] {{صل}} است و به [[صراحت]]، بر [[تشکیل حکومت]] به وسیله [[امام]] {{ع}} [[دلالت]] ندارد، مگر آنکه اینها را ملازم با تشکیل حکومت بدانیم. آری. در برخی متون، امام {{ع}} آن‌گاه که از [[بیعت]]، [[امتناع]] می‌ورزد، بر [[لیاقت]] نداشتن [[یزید]] برای [[خلافت]] و سزاوارتر بودن خود بر این امر، اشاره می‌فرماید. از جهت دیگر، تعبیر «خروج» در [[سخنان امام حسین]] {{ع}}، به معنای [[قیام]] نیست؛ بلکه در تمام موارد، به معنای بیرون رفتن از [[مدینه]] است، هر چند که گاه به غلط، به قیام، تعبیر شده است.
#«[[نظریه]] [[حفظ جان]]»، هیچ [[شاهد]] [[کلامی]] و تاریخی‌ای ندارد و از این‌رو، قابل طرح نیست، ضمن این که با [[شئون امامت]]، سازگار نیست.
# «[[نظریه]] [[حفظ جان]]»، هیچ [[شاهد]] [[کلامی]] و تاریخی‌ای ندارد و از این‌رو، قابل طرح نیست، ضمن این که با [[شئون امامت]]، سازگار نیست.
# درباره «نظریه جمع»، آنچه در بند اول و دوم آوردیم، بازگو می‌شود، ضمن این که در این نظریه نیز، مانند سه نظریه نخست، برخی از وجوه این حادثه، نادیده انگاشته شده که در مباحث [[آینده]]، بدانها خواهیم پرداخت<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۲۷۴.</ref>.
# درباره «نظریه جمع»، آنچه در بند اول و دوم آوردیم، بازگو می‌شود، ضمن این که در این نظریه نیز، مانند سه نظریه نخست، برخی از وجوه این حادثه، نادیده انگاشته شده که در مباحث [[آینده]]، بدانها خواهیم پرداخت<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۲۷۴.</ref>.


خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
در یک تقسیم دیگر [[اهداف قیام امام حسین]] {{ع}} را می‌توان به موارد زیر تقسیم نمود:  
در یک تقسیم دیگر [[اهداف قیام امام حسین]] {{ع}} را می‌توان به موارد زیر تقسیم نمود:  
=== [[زنده کردن اسلام]] و [[اصلاح جامعه]]، [[احیای سنت نبوی]] و [[سیره علوی]] ===
=== [[زنده کردن اسلام]] و [[اصلاح جامعه]]، [[احیای سنت نبوی]] و [[سیره علوی]] ===
امام حسین {{ع}} در این زمینه فرمود: "من برای [[جاه‌طلبی]] و کام جویی و آشوب‌گری و [[ستم‌گری]] قیام نکردم، بلکه برای [[اصلاح]] در [[کار]] [[امت]] جدم قیام کردم و می‌‌خواهم [[امر به معروف و نهی از منکر]] و به شیوه جد و پدرم حرکت کنم"<ref>{{متن حدیث|إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی و أبی علیّ بن أبی طالب {{ع}}}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج۲، ص۲۶۴.</ref>.  
امام حسین {{ع}} در این زمینه فرمود: "من برای [[جاه‌طلبی]] و کام جویی و آشوب‌گری و [[ستم‌گری]] قیام نکردم، بلکه برای [[اصلاح]] در [[کار]] [[امت]] جدم قیام کردم و می‌‌خواهم [[امر به معروف و نهی از منکر]] و به شیوه جد و پدرم حرکت کنم"<ref>{{متن حدیث|إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی و أبی علیّ بن أبی طالب {{ع}}}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج۲، ص۲۶۴.</ref>.
 
=== [[هدایت]] و آگاه ساختن مسلمانان ===
=== [[هدایت]] و آگاه ساختن مسلمانان ===
امام حسین {{ع}} در [[نامه]] خود به بزرگان [[بصره]] نوشت: "و من شما را به [[کتاب خدا]] و [[سنّت]] پیامبرش فرا می‌‌خوانم،؛ چراکه (این گروه) [[سنّت پیامبر]] {{صل}} را از بین برده و [[بدعت]] (در [[دین]]) را [[احیا]] کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را [[اطاعت]] کنید، شما را به [[راه راست]] هدایت می‌‌کنم"<ref>{{متن حدیث|... وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ، وَ إِنَّ اَلْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج۲، ص۳۲۲.</ref>.
امام حسین {{ع}} در [[نامه]] خود به بزرگان [[بصره]] نوشت: "و من شما را به [[کتاب خدا]] و [[سنّت]] پیامبرش فرا می‌‌خوانم،؛ چراکه (این گروه) [[سنّت پیامبر]] {{صل}} را از بین برده و [[بدعت]] (در [[دین]]) را [[احیا]] کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را [[اطاعت]] کنید، شما را به [[راه راست]] هدایت می‌‌کنم"<ref>{{متن حدیث|... وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ، وَ إِنَّ اَلْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج۲، ص۳۲۲.</ref>.


=== [[آزاد‌سازی اراده ملت]] از محکومیت [[سلطه]] و [[زور]] و [[حاکم ساختن حق]] ===
=== [[آزاد‌سازی اراده ملت]] از محکومیت [[سلطه]] و [[زور]] و [[حاکم ساختن حق]] ===
[[حضرت]] در [[کربلا]] به [[یاران]] خویش فرمود: "آیا نمی‌بینید که به [[حق]] عمل نمی‌شود و از [[باطل]] [[نهی]] نمی‌شود؟ براستی که [[مؤمن]] باید به [[[مرگ]] و] [[دیدار]] [[خدا]] روی آورد. پس من مرگ را جز [[سعادت]]، و [[زندگی]] با [[ستمگران]] را جز [[رنج]] و ملال نمی‌بینم"<ref>{{متن حدیث|لاَ تَرَوْنَ إِلَی اَلْحَقِّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَی اَلْبَاطِلِ لاَ یُتَنَاهَی عَنْهُ لِیَرْغَبِ اَلْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لاَ أَرَی اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ اَلْحَیَاةَ مَعَ اَلظَّالِمِینَ إِلاَّ بَرَماً}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج۳، ص۹۸.</ref>.
حضرت در [[کربلا]] به [[یاران]] خویش فرمود: "آیا نمی‌بینید که به [[حق]] عمل نمی‌شود و از [[باطل]] [[نهی]] نمی‌شود؟ براستی که [[مؤمن]] باید به [[[مرگ]] و] [[دیدار]] [[خدا]] روی آورد. پس من مرگ را جز [[سعادت]]، و [[زندگی]] با [[ستمگران]] را جز [[رنج]] و ملال نمی‌بینم"<ref>{{متن حدیث|لاَ تَرَوْنَ إِلَی اَلْحَقِّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَی اَلْبَاطِلِ لاَ یُتَنَاهَی عَنْهُ لِیَرْغَبِ اَلْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لاَ أَرَی اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ اَلْحَیَاةَ مَعَ اَلظَّالِمِینَ إِلاَّ بَرَماً}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج۳، ص۹۸.</ref>.
 
=== افشای ماهیت واقعی امویان و [[از بین بردن سلطه استبدادی]] آنان بر [[جهان اسلام]] ===
=== افشای ماهیت واقعی امویان و [[از بین بردن سلطه استبدادی]] آنان بر [[جهان اسلام]] ===
[[امام حسین]] {{ع}} در کربلا به یاران خویش فرمود: "آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌شود؟ براستی که مؤمن باید به [مرگ و]دیدار خدا روی آورد. پس من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نمی‌بینم"<ref>{{متن حدیث|لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ، و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ، لِیَرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا فإنّی لا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً و لا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۳، ص۹۸.</ref>. آن حضرت در [[نامه]] خود به بزرگان [[بصره]] نوشت: "و من شما را به [[کتاب خدا]] و [[سنّت]] پیامبرش فرا می‌‌خوانم،؛ چراکه (این گروه) [[سنّت پیامبر]] {{صل}} را از بین برده و [[بدعت]] (در [[دین]]) را [[احیا]] کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را [[اطاعت]] کنید، شما را به [[راه راست]] [[هدایت]] می‌‌کنم"<ref>{{متن حدیث|... وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ، وَ إِنَّ اَلْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۲۲.</ref>.
[[امام حسین]] {{ع}} در کربلا به یاران خویش فرمود: "آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌شود؟ براستی که مؤمن باید به [مرگ و]دیدار خدا روی آورد. پس من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نمی‌بینم"<ref>{{متن حدیث|لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ، و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ، لِیَرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا فإنّی لا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً و لا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۳، ص۹۸.</ref>. آن حضرت در [[نامه]] خود به بزرگان [[بصره]] نوشت: "و من شما را به [[کتاب خدا]] و [[سنّت]] پیامبرش فرا می‌‌خوانم،؛ چراکه (این گروه) [[سنّت پیامبر]] {{صل}} را از بین برده و [[بدعت]] (در [[دین]]) را [[احیا]] کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را [[اطاعت]] کنید، شما را به [[راه راست]] [[هدایت]] می‌‌کنم"<ref>{{متن حدیث|... وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ، وَ إِنَّ اَلْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۲۲.</ref>.


=== [[اجرای قانون شرع]] و [[تأمین قسط و عدل]] و [[از بین بردن بدعت‌ها]] و [[کجروی‌ها]] ===
=== [[اجرای قانون شرع]] و [[تأمین قسط و عدل]] و [[از بین بردن بدعت‌ها]] و [[کجروی‌ها]] ===
[[امام]] در نامه‌ای که همراه [[مسلم بن عقیل]] به [[کوفیان]] نوشت، [[رسالت]] [[امامت]] را اینگونه ترسیم فرمود: "به جانم [[سوگند]]! امام و [[پیشوا]] تنها کسی است که به [[کتاب خدا]] عمل کند و [[عدل و داد]] را بر پا دارد، [[دین حق]] را پذیرفته و خود را [[وقف]] [[راه خدا]] کند"<ref>{{متن حدیث|... فَلَعَمْرِی مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْعَامِلُ بِالْکِتَابِ وَ اَلْآخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ اَلدَّائِنُ بِالْحَقِّ وَ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذَاتِ اَللَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۴۰.</ref>. آن [[حضرت]] همچنین در [[نامه]] خود به بزرگان [[بصره]] نوشت: "و من شما را به کتاب خدا و [[سنّت]] پیامبرش فرا می‌‌خوانم،؛ چراکه (این گروه) [[سنّت پیامبر]] {{صل}} را از بین برده و [[بدعت]] (در [[دین]]) را [[احیا]] کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را [[اطاعت]] کنید، شما را به [[راه راست]] [[هدایت]] می‌‌کنم"<ref>{{متن حدیث|... وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ وَ إِنَّ اَلْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۲۲.</ref><ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۷.</ref>
[[امام]] در نامه‌ای که همراه [[مسلم بن عقیل]] به [[کوفیان]] نوشت، [[رسالت]] [[امامت]] را اینگونه ترسیم فرمود: "به جانم [[سوگند]]! امام و [[پیشوا]] تنها کسی است که به [[کتاب خدا]] عمل کند و [[عدل و داد]] را بر پا دارد، [[دین حق]] را پذیرفته و خود را [[وقف]] [[راه خدا]] کند"<ref>{{متن حدیث|... فَلَعَمْرِی مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْعَامِلُ بِالْکِتَابِ وَ اَلْآخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ اَلدَّائِنُ بِالْحَقِّ وَ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذَاتِ اَللَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۴۰.</ref>. آن حضرت همچنین در [[نامه]] خود به بزرگان [[بصره]] نوشت: "و من شما را به کتاب خدا و [[سنّت]] پیامبرش فرا می‌‌خوانم،؛ چراکه (این گروه) [[سنّت پیامبر]] {{صل}} را از بین برده و [[بدعت]] (در [[دین]]) را [[احیا]] کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را [[اطاعت]] کنید، شما را به [[راه راست]] [[هدایت]] می‌‌کنم"<ref>{{متن حدیث|... وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِیتَتْ وَ إِنَّ اَلْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ إِنْ تَسْمَعُوا قَوْلِی وَ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ}}؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج ۲، ص۳۲۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۷.</ref>


=== سلب مشروعیت نظام غاصب ===
=== سلب مشروعیت نظام غاصب ===
اگرچه خسارت، [[انحراف]] و انحطاطی که در دوران [[حکومت امویان]] دامن‌گیر [[مسلمانان]] شد، بسیار سنگین بود اما خطری بسیار بزرگ‌تر از همه اینها وجود داشت که نه تنها مسلمانان، بلکه مستقیماً [[آیین اسلام]] را نشانه رفته بود و آن اینکه انحراف یاد شده دامن خود [[اسلام]] را نیز بگیرد و این [[آیین]] را با همان [[انحرافی]] روبه‌رو سازد که مسلمانان بدان دچار شده بودند.
اگرچه خسارت، [[انحراف]] و انحطاطی که در دوران [[حکومت امویان]] دامن‌گیر [[مسلمانان]] شد، بسیار سنگین بود اما خطری بسیار بزرگ‌تر از همه اینها وجود داشت که نه تنها مسلمانان، بلکه مستقیماً [[آیین اسلام]] را نشانه رفته بود و آن اینکه انحراف یاد شده دامن خود [[اسلام]] را نیز بگیرد و این [[آیین]] را با همان [[انحرافی]] روبه‌رو سازد که مسلمانان بدان دچار شده بودند.
این انحراف از آن روی بزرگ‌تر بود که سیل‌آسا از جایگاه [[خلافت]] سرازیر می‌شد؛ خلافتی که در [[جان]] و نهاد مسلمانان سرمایه‌ای سترگ از مشروعیت و [[قداست]] داشت. [[امویان]] در جایگاه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] خویش، بسیار بر عنصر مشروعیت تکیه می‌کردند و از راه‌های گوناگون به [[مردم]] [[القا]] می‌نمودند که جایگاه خلافت، نیرومندتر از [[جایگاه رسالت]] است و می‌گفتند: «[[خلیفه]] کسی، [[برتر]] از فرستاده اوست».
این انحراف از آن روی بزرگ‌تر بود که سیل‌آسا از جایگاه [[خلافت]] سرازیر می‌شد؛ خلافتی که در [[جان]] و نهاد مسلمانان سرمایه‌ای سترگ از مشروعیت و [[قداست]] داشت. [[امویان]] در جایگاه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] خویش، بسیار بر عنصر مشروعیت تکیه می‌کردند و از راه‌های گوناگون به [[مردم]] [[القا]] می‌نمودند که جایگاه خلافت، نیرومندتر از [[جایگاه رسالت]] است و می‌گفتند: «[[خلیفه]] کسی، [[برتر]] از فرستاده اوست».
امویان جایگاه خلافت را ابزاری برای پیاده ساختن اهداف و خواسته‌های خویش به ساده‌ترین و آسان‌ترین روش می‌دیدند و از همین رو، [[معاویه]] با [[پشتکار]] تمام می‌کوشید تا این جایگاه [[مشروع]] را برای خویش و پسرش [[یزید]] [[استوار]] سازد.
این جایگاه مشروع که [[حاکمان اموی]] سخت آزمند آن بودند، از بزرگ‌ترین خطرهایی بود که از سوی امویان، آیین اسلام را [[تهدید]] می‌کرد؛ زیرا انحراف از کاخ‌های [[خلفا]] در بستری از مشروعیت، سوی مردم سرازیر می‌شد.


در کاخ‌های خلفا عالمانی درباری بودند که این انحراف را توجیه می‌کردند و بدان رنگ مشروعیت می‌بخشیدند؛ در نتیجه، انحراف یاد شده، اسلام را در بر می‌گرفت و بر آن منعکس می‌شد و اسلام اصالت و [[پاکی]] خود را در گسترده‌ترین سطح، یعنی در پهنه وسیع [[امت]]، از دست می‌داد.
امویان جایگاه خلافت را ابزاری برای پیاده ساختن اهداف و خواسته‌های خویش به ساده‌ترین و آسان‌ترین روش می‌دیدند و از همین رو، [[معاویه]] با [[پشتکار]] تمام می‌کوشید تا این جایگاه [[مشروع]] را برای خویش و پسرش [[یزید]] [[استوار]] سازد. این جایگاه مشروع که [[حاکمان اموی]] سخت آزمند آن بودند، از بزرگ‌ترین خطرهایی بود که از سوی امویان، آیین اسلام را [[تهدید]] می‌کرد؛ زیرا انحراف از کاخ‌های [[خلفا]] در بستری از مشروعیت، سوی مردم سرازیر می‌شد.
[[امام حسین]] {{ع}} با [[نهضت]] خویش سعی داشت این چارچوب مشروع را که حاکمان اموی در پس آن [[پناه]] گرفته بودند، بشکند و نشان مشروعیت را از [[حکومت اموی]] سلب کند و آن را از قداست و مشروعیتی که امویان سخت آزمندش بودند، عاری سازد و در نتیجه به امویان [[فرصت]] ندهد که [[اسلام]] را [[تحریف]] نمایند.


[[امام]] این [[حقیقت]] را کاملاً آشکار می‌کرد و نظر خویش را درباره [[یزید]] [[اعلان]] می‌نمود و می‌فرمود که او [[شایستگی خلافت]] را ندارد و هرگاه فرصتی می‌یافت بدی‌های او را برمی‌شمرد. هنگامی که [[ولید بن عتبه]]، [[امام حسین]] {{ع}} را به [[بیعت با یزید]] فراخواند و [[مروان]] نیز حضور داشت، امام پس از [[سخنرانی]] طولانی، در حالی که می‌خواست نظر خویش درباره یزید و موضعش در برابر [[بیعت]] را به [[گوش]] مروان برساند، فرمود:
در کاخ‌های خلفا عالمانی درباری بودند که این انحراف را توجیه می‌کردند و بدان رنگ مشروعیت می‌بخشیدند؛ در نتیجه، انحراف یاد شده، اسلام را در بر می‌گرفت و بر آن منعکس می‌شد و اسلام اصالت و [[پاکی]] خود را در گسترده‌ترین سطح، یعنی در پهنه وسیع [[امت]]، از دست می‌داد. [[امام حسین]] {{ع}} با [[نهضت]] خویش سعی داشت این چارچوب مشروع را که حاکمان اموی در پس آن [[پناه]] گرفته بودند، بشکند و نشان مشروعیت را از [[حکومت اموی]] سلب کند و آن را از قداست و مشروعیتی که امویان سخت آزمندش بودند، عاری سازد و در نتیجه به امویان [[فرصت]] ندهد که [[اسلام]] را [[تحریف]] نمایند.
«ای [[امیر]]! ما [[اهل بیت]] نبوت‌ایم و کان [[رسالت]] و جایگاه آمد و شد [[فرشتگان]] و فرودگاه [[رحمت]]. [[خداوند]] به ما آغازید و به ما پایان برد. یزید مردی [[فاسق]]، شرابخوار و آدمکش است که آشکار [[فسق]] و [[فجور]] می‌کند، پس چونان [[منی]] با چونان اویی بیعت نمی‌کند»<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، ج۱، ص۱۸۴.</ref>.
 
[[قیام امام حسین]] {{ع}} در برابر یزید و [[نبرد]] آن [[حضرت]] با [[سپاهیان ابن زیاد]] پس از عدم پذیرش بیعت با یزید و [[شهادت]] او و خاندانیان و یارانش به آن شکل دردآور به دست [[سپاهیان]] [[خلافت]]... تمام اینها اثری بزرگ در ساقط کردن [[مشروعیت خلافت]] داشت و کاری کرد که خلافت از [[مشروعیت]] عاری شود.
[[امام]] این [[حقیقت]] را کاملاً آشکار می‌کرد و نظر خویش را درباره [[یزید]] [[اعلان]] می‌نمود و می‌فرمود که او [[شایستگی خلافت]] را ندارد و هرگاه فرصتی می‌یافت بدی‌های او را برمی‌شمرد. هنگامی که [[ولید بن عتبه]]، [[امام حسین]] {{ع}} را به [[بیعت با یزید]] فراخواند و [[مروان]] نیز حضور داشت، امام پس از [[سخنرانی]] طولانی، در حالی که می‌خواست نظر خویش درباره یزید و موضعش در برابر [[بیعت]] را به [[گوش]] مروان برساند، فرمود: «ای [[امیر]]! ما [[اهل بیت]] نبوت‌ایم و کان [[رسالت]] و جایگاه آمد و شد [[فرشتگان]] و فرودگاه [[رحمت]]. [[خداوند]] به ما آغازید و به ما پایان برد. یزید مردی [[فاسق]]، شرابخوار و آدمکش است که آشکار [[فسق]] و [[فجور]] می‌کند، پس چونان [[منی]] با چونان اویی بیعت نمی‌کند»<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، ج۱، ص۱۸۴.</ref>.
 
[[قیام امام حسین]] {{ع}} در برابر یزید و [[نبرد]] آن حضرت با [[سپاهیان ابن زیاد]] پس از عدم پذیرش بیعت با یزید و [[شهادت]] او و خاندانیان و یارانش به آن شکل دردآور به دست [[سپاهیان]] [[خلافت]]... تمام اینها اثری بزرگ در ساقط کردن [[مشروعیت خلافت]] داشت و کاری کرد که خلافت از [[مشروعیت]] عاری شود.


[[شهادت امام حسین]] {{ع}} به آن صورت جانسوز و [[ناگواری]] که در [[کربلا]] رخ داد، [[احساسات]] تمام [[مسلمانان]] را در میان [[نسل]] معاصر واقعه و نسل‌های بعدی در سطحی گسترده برانگیخت. آنان سنگینی و [[زشتی]] این [[جنایت]] را در [[وجدان]] و [[باطن]] خویش [[احساس]] کردند و بریزید و [[خلفای اموی]] پس از او [[خشم]] گرفتند و بدین‌سان [[ارزش]] مشروعیت خلافت [[سقوط]] کرد و خلافت دیگر آن جایگاه مشروعی نبود که سرمایه‌اش مشروعیت و قدسیت در [[جان]] و [[روح]] مسلمانان باشد، آن‌گونه که قبلاً چنین بود.
[[شهادت امام حسین]] {{ع}} به آن صورت جانسوز و [[ناگواری]] که در [[کربلا]] رخ داد، [[احساسات]] تمام [[مسلمانان]] را در میان [[نسل]] معاصر واقعه و نسل‌های بعدی در سطحی گسترده برانگیخت. آنان سنگینی و [[زشتی]] این [[جنایت]] را در [[وجدان]] و [[باطن]] خویش [[احساس]] کردند و بریزید و [[خلفای اموی]] پس از او [[خشم]] گرفتند و بدین‌سان [[ارزش]] مشروعیت خلافت [[سقوط]] کرد و خلافت دیگر آن جایگاه مشروعی نبود که سرمایه‌اش مشروعیت و قدسیت در [[جان]] و [[روح]] مسلمانان باشد، آن‌گونه که قبلاً چنین بود.


قیام امام حسین {{ع}} اثری کاملاً معکوس داشت و خشم مسلمانان را در برابر [[حکومت اموی]] برانگیخت و [[مردم]] را واداشت تا بر [[ضد]] [[قدرت]] [[بنی امیه]] [[قیام]] کنند، و دایره [[مخالفان]] را نیز [[گسترش داد]].
قیام امام حسین {{ع}} اثری کاملاً معکوس داشت و خشم مسلمانان را در برابر [[حکومت اموی]] برانگیخت و [[مردم]] را واداشت تا بر [[ضد]] [[قدرت]] [[بنی امیه]] [[قیام]] کنند، و دایره [[مخالفان]] را نیز [[گسترش داد]]. این تفاوت به سبب [[اختلاف]] [[سرشت]] [[شرایط امام]] حسن {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} و اختلاف نوع و سرشت [[نبرد]] این دو [[امام]] بود: [[امام حسن]] {{ع}} در [[رویارویی]] نظامی با [[معاویه]] بود و بیشتر سپاهیانش او را تنها نهاده بودند و کسی با او برجای نمانده بود، مگر شیعیانش که آنان نیز جزئی اندک از [[سپاه عراق]] به شمار می‌آمدند و نتیجه این [[جنگ]]، شکستی نظامی بود که برای معاویه این [[فرصت]] را فراهم می‌آورد تا باقیمانده [[شیعیان]] امام را نیز نابود سازد. در حالی که [[انقلاب]] امام حسین {{ع}} و [[قیام]] آن حضرت، «[[شورشی]]» بود بر [[ضد]] [[یزید]] و «مقاومتی مسلحانه» که [[جانفشانی]] تراژیک و ناگوار نادری در [[تاریخ اسلام]] در پی داشت، و نه [[جنگی]] نظامی با [[هدف]] [[براندازی]] [[نظام]].
این تفاوت به سبب [[اختلاف]] [[سرشت]] [[شرایط امام]] حسن {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} و اختلاف نوع و سرشت [[نبرد]] این دو [[امام]] بود: [[امام حسن]] {{ع}} در [[رویارویی]] نظامی با [[معاویه]] بود و بیشتر سپاهیانش او را تنها نهاده بودند و کسی با او برجای نمانده بود، مگر شیعیانش که آنان نیز جزئی اندک از [[سپاه عراق]] به شمار می‌آمدند و نتیجه این [[جنگ]]، شکستی نظامی بود که برای معاویه این [[فرصت]] را فراهم می‌آورد تا باقیمانده [[شیعیان]] امام را نیز نابود سازد. در حالی که [[انقلاب]] امام حسین {{ع}} و [[قیام]] آن [[حضرت]]، «[[شورشی]]» بود بر [[ضد]] [[یزید]] و «مقاومتی مسلحانه» که [[جانفشانی]] تراژیک و ناگوار نادری در [[تاریخ اسلام]] در پی داشت، و نه [[جنگی]] نظامی با [[هدف]] [[براندازی]] [[نظام]].


[[آگاهی]] از این [[حقیقت]] برای [[فهم]] [[انقلاب حسینی]] [[ضرورت]] دارد. امام حسین {{ع}} می‌دانست که [[یاران]] عراقی و حجازی او تاب [[ایستادگی]] در برابر [[سپاهیان]] [[بنی‌امیه]] را ندارند و [[عراق]] به او [[دل]] نمی‌سپرد و نمی‌تواند در برابر [[تهدید]]، [[ارعاب]]، [[وسوسه]] و [[فریب]] [[امویان]] [[مقاومت]] کند و در بهترین احوال، جز گروه اندکی از شیعیان عراقی حضرت، که بتواند به [[یاری]] آنها بر ضد یزید قیام کند، دل به او نمی‌سپرند. امام حسین {{ع}} این حقیقت را به خوبی می‌دانست و به [[نیکی]] آن را در می‌یافت.
[[آگاهی]] از این [[حقیقت]] برای [[فهم]] [[انقلاب حسینی]] [[ضرورت]] دارد. امام حسین {{ع}} می‌دانست که [[یاران]] عراقی و حجازی او تاب [[ایستادگی]] در برابر [[سپاهیان]] [[بنی‌امیه]] را ندارند و [[عراق]] به او [[دل]] نمی‌سپرد و نمی‌تواند در برابر [[تهدید]]، [[ارعاب]]، [[وسوسه]] و [[فریب]] [[امویان]] [[مقاومت]] کند و در بهترین احوال، جز گروه اندکی از شیعیان عراقی حضرت، که بتواند به [[یاری]] آنها بر ضد یزید قیام کند، دل به او نمی‌سپرند. امام حسین {{ع}} این حقیقت را به خوبی می‌دانست و به [[نیکی]] آن را در می‌یافت.
بنابراین، امام حسین {{ع}} در پی [[پیروزی]] نظامی نبود، بلکه با قیام خویش می‌خواست ضمیر [[مسلمانان]] را بیدار سازد و از راه [[مصیبت]] [[ناگواری]] که سپاهیان [[اموی]] در [[کربلا]] بر سر او آوردند، [[وجدان]] و [[احساس]] و [[خرد]] مسلمانان را برانگیزد.
[[هدف امام حسین]] {{ع}} از این تراژدی خونبار و فجیع [[برانگیختن]] مسلمانان بر ضد [[حکومت اموی]] و فرو انداختن [[مشروعیت]] [[دستگاه خلافت]] اموی و [[عزل]] [[سیاسی]] [[اجتماعی]] آنان در عالم [[اسلامی]] بود، به ویژه در عراق و [[حجاز]] که در آن هنگام [[قلب]] دنیای [[اسلام]] بودند. نیز امام بر آن بود که مشروعیت امویان را که سخت بر آن [[حریص]] بودند، از آنان سلب کند.


تمام اینها در نتیجه [[اختلاف]] موقعیت و [[شرایط امام]] حسن {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} و تفاوت شرایط [[معاویه]] و [[یزید]]، صورت پذیرفت.
بنابراین، امام حسین {{ع}} در پی [[پیروزی]] نظامی نبود، بلکه با قیام خویش می‌خواست ضمیر [[مسلمانان]] را بیدار سازد و از راه [[مصیبت]] [[ناگواری]] که سپاهیان [[اموی]] در [[کربلا]] بر سر او آوردند، [[وجدان]] و [[احساس]] و [[خرد]] مسلمانان را برانگیزد. [[هدف امام حسین]] {{ع}} از این تراژدی خونبار و فجیع [[برانگیختن]] مسلمانان بر ضد [[حکومت اموی]] و فرو انداختن [[مشروعیت]] [[دستگاه خلافت]] اموی و [[عزل]] [[سیاسی]] [[اجتماعی]] آنان در عالم [[اسلامی]] بود، به ویژه در عراق و [[حجاز]] که در آن هنگام [[قلب]] دنیای [[اسلام]] بودند. نیز امام بر آن بود که مشروعیت امویان را که سخت بر آن [[حریص]] بودند، از آنان سلب کند.
معاویه، برخلاف یزید، تمامی نقاب‌ها را از چهره خویش برنداشته بود و برخلاف او، [[راز]] و [[نیت]] خویش را نمایان ساخته بود؛ بنابراین، [[برانگیختن]] [[مسلمانان]] بر [[ضد]] [[قدرت]] [[امویان]] و تلاش برای خدشه‌دار ساختن [[مشروعیت خلافت]] [[اموی]] در [[روزگار]] یزید، با روشی که امام حسین {{ع}} در پیش گرفته بود، امری ممکن به نظر می‌رسید، در حالی که این شرایط، آن سان که در روزگار [[حکومت یزید]] فراهم آمده بود، برای [[امام حسن]] {{ع}} فراهم نبود.
 
[[توفیق]] امام حسین {{ع}} در محقق ساختن تمامی این اهداف، بی‌گمان توفیقی [[عظیم]] بود.
تمام اینها در نتیجه [[اختلاف]] موقعیت و [[شرایط امام]] حسن {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} و تفاوت شرایط [[معاویه]] و [[یزید]]، صورت پذیرفت. معاویه، برخلاف یزید، تمامی نقاب‌ها را از چهره خویش برنداشته بود و برخلاف او، [[راز]] و [[نیت]] خویش را نمایان ساخته بود؛ بنابراین، [[برانگیختن]] [[مسلمانان]] بر [[ضد]] [[قدرت]] [[امویان]] و تلاش برای خدشه‌دار ساختن [[مشروعیت خلافت]] [[اموی]] در [[روزگار]] یزید، با روشی که امام حسین {{ع}} در پیش گرفته بود، امری ممکن به نظر می‌رسید، در حالی که این شرایط، آن سان که در روزگار [[حکومت یزید]] فراهم آمده بود، برای [[امام حسن]] {{ع}} فراهم نبود. [[توفیق]] امام حسین {{ع}} در محقق ساختن تمامی این اهداف، بی‌گمان توفیقی [[عظیم]] بود.


اگر کار برعکس می‌شد و امام حسن {{ع}} در [[جایگاه امام حسین]] {{ع}} قرار می‌گرفت، قطعاً به گونه‌ای دیگر عمل می‌کرد و درست همان کاری را انجام می‌داد که برادرش امام حسین {{ع}} انجام داد. لیک خواست [[خدای تعالی]] چنین بود که [[سبط اکبر]] در جایگاهی متفاوت با جایگاه برادرش حسین {{ع}} قرار گیرد. تراژدی [[کربلا]] [[پیروزی]] بزرگی بود که خدای تعالی در دشوارترین دوره از ادوار [[تاریخ اسلام]]، نصیب [[سبط]] [[شهید]] {{ع}} ساخت. این همان فتح و غلبه‌ای است که [[امام زین العابدین]] {{ع}} در پاسخ به [[پرسش‌گری]] که از کشته شدن حسین {{ع}} در کربلا غصه‌دار بود، بدان اشاره نمود. مردی در [[شام]] از [[علی بن حسین]] {{ع}} پرسید: ای علی بن حسین! چه کسی [[پیروز]] شد؟ [[امام]] او را فرمود: «هرگاه وقت [[نماز]] فرا رسید و [[مؤذن]] [[اذان]] سر داد، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شده است»<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۲۹۰.</ref>.
اگر کار برعکس می‌شد و امام حسن {{ع}} در [[جایگاه امام حسین]] {{ع}} قرار می‌گرفت، قطعاً به گونه‌ای دیگر عمل می‌کرد و درست همان کاری را انجام می‌داد که برادرش امام حسین {{ع}} انجام داد. لیک خواست [[خدای تعالی]] چنین بود که [[سبط اکبر]] در جایگاهی متفاوت با جایگاه برادرش حسین {{ع}} قرار گیرد. تراژدی [[کربلا]] [[پیروزی]] بزرگی بود که خدای تعالی در دشوارترین دوره از ادوار [[تاریخ اسلام]]، نصیب [[سبط]] [[شهید]] {{ع}} ساخت. این همان فتح و غلبه‌ای است که [[امام زین العابدین]] {{ع}} در پاسخ به [[پرسش‌گری]] که از کشته شدن حسین {{ع}} در کربلا غصه‌دار بود، بدان اشاره نمود. مردی در [[شام]] از [[علی بن حسین]] {{ع}} پرسید: ای علی بن حسین! چه کسی [[پیروز]] شد؟ [[امام]] او را فرمود: «هرگاه وقت [[نماز]] فرا رسید و [[مؤذن]] [[اذان]] سر داد، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شده است»<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۲۹۰.</ref>.
این، نتیجه «[[سیاسی]]» [[قیام امام حسین]] {{ع}} بود، و از خلال این دو نتیجه که از قیام امام حسین {{ع}} برآمدند و عبارت‌اند از: دستاوردهای انقلابی و سیاسی، می‌توان از نقش [[تاریخی]] بزرگ [[انقلاب حسینی]] در تاریخ اسلام [[آگاه]] شد.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۲۶۶-۲۷۱.</ref>
 
این، نتیجه «[[سیاسی]]» [[قیام امام حسین]] {{ع}} بود، و از خلال این دو نتیجه که از قیام امام حسین {{ع}} برآمدند و عبارت‌اند از: دستاوردهای انقلابی و سیاسی، می‌توان از نقش [[تاریخی]] بزرگ [[انقلاب حسینی]] در تاریخ اسلام [[آگاه]] شد<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۲۶۶-۲۷۱.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۴٬۴۷۲

ویرایش