پرش به محتوا

محمد بن جریر بن یزید طبری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
او پس از [[مرگ]] [[احمد بن محمد بن حنبل]] که در سال ۲۴۱ ﻫ.ق رخ داد، وارد [[بغداد]] شد<ref>فؤاد سزگین می‌‌نویسد: (طبری در درس احمد بن حنبل حاضر می‌‌شد، امّا ظاهراً این سخن نادرست باشد) (نک: تاریخ التراث العربی ق ۱/ ج ۲/ ۱۵۹).</ref>. در مدّت اقامت‌اش به [[آموختن]] [[فقه]] و [[علوم قرآن]] پرداخت و از کسانی چون [[ابن بشار شافعی]] (استاد [[ابن سریج شافعی]]) [[سلیمان بن عبدالرحمن]]، [[یونس بن عبدالاعلی]]، [[ابو کریب محمد بن علاء]] <ref>برخی گفته‌اند که وی بالغ بر صد هزار حدیث از ابوکریب شنید (معجم الادباء ۱۸/ ۵۲).</ref> و دیگران بهره‌های [[علمی]] فراوان برد.
او پس از [[مرگ]] [[احمد بن محمد بن حنبل]] که در سال ۲۴۱ ﻫ.ق رخ داد، وارد [[بغداد]] شد<ref>فؤاد سزگین می‌‌نویسد: (طبری در درس احمد بن حنبل حاضر می‌‌شد، امّا ظاهراً این سخن نادرست باشد) (نک: تاریخ التراث العربی ق ۱/ ج ۲/ ۱۵۹).</ref>. در مدّت اقامت‌اش به [[آموختن]] [[فقه]] و [[علوم قرآن]] پرداخت و از کسانی چون [[ابن بشار شافعی]] (استاد [[ابن سریج شافعی]]) [[سلیمان بن عبدالرحمن]]، [[یونس بن عبدالاعلی]]، [[ابو کریب محمد بن علاء]] <ref>برخی گفته‌اند که وی بالغ بر صد هزار حدیث از ابوکریب شنید (معجم الادباء ۱۸/ ۵۲).</ref> و دیگران بهره‌های [[علمی]] فراوان برد.


در [[سفر]] به [[بصره]] از کسانی مانند: [[محمد بن موسی]]، [[عماد بن موسی]] قزاز]]، [[محمد بن علی صنعانی]]، [[بشر بن معاذ]] روایت شنید. در بازگشت خود از بصره به واسط درآمد و نزد [[هناد بن سری]] و [[اسماعیل بن موسی]] [[علم]] و حدیث آموخت.
در [[سفر]] به [[بصره]] از کسانی مانند: [[محمد بن موسی]]، [[عماد بن موسی قزاز]]، [[محمد بن علی صنعانی]]، [[بشر بن معاذ]] روایت شنید. در بازگشت خود از بصره به واسط درآمد و نزد [[هناد بن سری]] و [[اسماعیل بن موسی]] [[علم]] و حدیث آموخت.


در راه سفر علمی به [[مصر]] از [[عالمان]] ساکنِ [[شام]] و سواحل پیرامون آن بهره جُست و از جمله قرائت را در بیروت از [[عباس بن ولید بن مؤید]] آموخت. آنگاه وارد [[فسطاط]] شد و بسیاری از میراث‌های [[علمی]] [[مالک بن انس]]، [[محمد بن ادریس شافعی]] و [[ابن وهب]] را نوشت و سرانجام در سال ۲۵۶ ﻫ.ق به [[مصر]] درآمد.
در راه سفر علمی به [[مصر]] از [[عالمان]] ساکنِ [[شام]] و سواحل پیرامون آن بهره جُست و از جمله قرائت را در بیروت از [[عباس بن ولید بن مؤید]] آموخت. آنگاه وارد [[فسطاط]] شد و بسیاری از میراث‌های [[علمی]] [[مالک بن انس]]، [[محمد بن ادریس شافعی]] و [[ابن وهب]] را نوشت و سرانجام در سال ۲۵۶ ﻫ.ق به [[مصر]] درآمد.


در آنجا با دو تن از [[دانشمندان [[فقه]] و [[حدیث]]؛ یعنی [[ابوالحسن علی بن سراج]] و [[ابوابراهیم اسماعیل بن ابراهیم مزنی]] [[ملاقات]] کرد، اما در مجلس درس مُزنی از ناحیه شاگردان وی مورد [[بی‌احترامی]] و [[جفا]] قرار گرفت و از وی بُرید. او خودش می‌‌گوید: سرانجام [[مزنی]] مرا ملاقات کرد و [[پوزش]] خواست.
در آنجا با دو تن از دانشمندان [[فقه]] و [[حدیث]]؛ یعنی [[ابوالحسن علی بن سراج]] و [[ابوابراهیم اسماعیل بن ابراهیم مزنی]] [[ملاقات]] کرد، اما در مجلس درس مُزنی از ناحیه شاگردان وی مورد [[بی‌احترامی]] و [[جفا]] قرار گرفت و از وی بُرید. او خودش می‌‌گوید: سرانجام [[مزنی]] مرا ملاقات کرد و [[پوزش]] خواست.


گویا مصر آخرین نقطه سفرهای علمیِ دشوار و پر حادثه [[طبری]] است. او پس از حدود بیست سال دوری از [[وطن]]، سرانجام به [[بغداد]] و از آنجا به [[آمل]] باز می‌‌گردد. مدت کوتاهی در آنجا می‌‌ماند سپس به بغداد آمده و پس از سال‌ها تلاش علمی در سال ۲۹۰ ﻫ.ق برای بار دوم و آخرین بار به زادگاه خود می‌‌رود. گویا در این [[سفر]] است که در پاسخ [[بی‌مهری]] [[شیعیان]] - و به قول [[حموی]]، رافضیان - نسبت به [[خلیفه]] اوّل و دوم، کتاب [[فضایل]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] را می‌‌نویسد و به در خواست [[حاکمان]] عبّاسی، فضایل عباس را نیز بازگو می‌‌کند که سرانجام با واکنش تُند شیعیان مواجه می‌‌شود و به بغداد آمده و برای همیشه در آنجا می‌‌ماند<ref>معجم الادباء ۱۸/ ۸۵.</ref>.
گویا مصر آخرین نقطه سفرهای علمیِ دشوار و پر حادثه [[طبری]] است. او پس از حدود بیست سال دوری از [[وطن]]، سرانجام به [[بغداد]] و از آنجا به [[آمل]] باز می‌‌گردد. مدت کوتاهی در آنجا می‌‌ماند سپس به بغداد آمده و پس از سال‌ها تلاش علمی در سال ۲۹۰ ﻫ.ق برای بار دوم و آخرین بار به زادگاه خود می‌‌رود. گویا در این [[سفر]] است که در پاسخ [[بی‌مهری]] [[شیعیان]] - و به قول [[حموی]]، رافضیان - نسبت به [[خلیفه]] اوّل و دوم، کتاب [[فضایل]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] را می‌‌نویسد و به در خواست [[حاکمان]] عبّاسی، فضایل عباس را نیز بازگو می‌‌کند که سرانجام با واکنش تُند شیعیان مواجه می‌‌شود و به بغداد آمده و برای همیشه در آنجا می‌‌ماند<ref>معجم الادباء ۱۸/ ۸۵.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش