بنی هاشم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اهل بدر' به 'اهل بدر'
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
جز (جایگزینی متن - 'اهل بدر' به 'اهل بدر')
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
'''[[بهترین]] تیره:''' [[ابن‌عباس]]، بنی‌هاشم را بهترین تیره [[بنی‌عبدمناف]] و بنی‌عبدالمطلب را بهترین تیره از بنی‌هاشم دانسته است.<ref>السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۶.</ref> البته شمار بنی‌هاشم از غیر طریق [[عبدالمطلب]] چندان قابل توجه نیست. [[اعتقاد]] به [[برتری]] بنی‌هاشم حتی در روزگاری که از [[مناصب]] کلیدی [[سیاسی]] [[محروم]] مانده بودند، نیز به گونه‌ای نمود یافته است.
'''[[بهترین]] تیره:''' [[ابن‌عباس]]، بنی‌هاشم را بهترین تیره [[بنی‌عبدمناف]] و بنی‌عبدالمطلب را بهترین تیره از بنی‌هاشم دانسته است.<ref>السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۶.</ref> البته شمار بنی‌هاشم از غیر طریق [[عبدالمطلب]] چندان قابل توجه نیست. [[اعتقاد]] به [[برتری]] بنی‌هاشم حتی در روزگاری که از [[مناصب]] کلیدی [[سیاسی]] [[محروم]] مانده بودند، نیز به گونه‌ای نمود یافته است.


[[شایسته]] [[جانشینی پیامبر]]: پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} گروهی از [[مسلمانان]]، بنی‌هاشم را شایسته [[جانشینی]] وی می‌دانستند. از این‌رو، [[خالد بن سعید]] چند روزی از [[بیعت با ابوبکر]] سر باززد.<ref>الاکتفاء، ج۳، ص۱۰۹.</ref> [[ابان بن سعید بن عاص اموی]] نیز از جمله کسانی بود که از بیعت با ابوبکر سر باز زد تا ببیند بنی‌هاشم چه خواهند کرد.<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۵۹-۶۰.</ref> [[عمر]] پس از تأسیس [[دیوان]]، [[اهل]] [[بدر]] و سپس بنی‌هاشم و [[هم‌پیمانان]] سنتی آنها، بنی‌مطلب، را مقدم داشت.<ref>التراتیب الاداریه، ج۱، ص۲۲۵.</ref> پس از روی کارآمدن [[امویان]]، [[تفاخر]] میان بنی‌هاشم و [[بنی‌امیه]] به آنجا رسید که [[موالی]] آل‌هاشم نیز بر بنی‌امیه [[فخر]] می‌فروختند و کارشان به [[ستیز]] انجامید.<ref>تاریخ دمشق، ج۳۷، ص۴۸۷.</ref> حتی به لحاظ جمعیت نیز بنی‌هاشم را پرشمارتر از بنی‌امیه دانسته‌اند.<ref>اعلام النبوه، ص۲۱۵.</ref> این‌ [[اندیشه]] که بنی‌هاشم به [[دلیل]] [[قرابت]] نَسَبی با [[رسول خدا]] {{صل}} [[شایستگی]] ذاتی برای [[مقام خلافت]] را دارند، در آغاز سده دوم ق. میان بسیاری از مسلمانان [[رسوخ]] داشته است. از دیدگاه برخی، تفاوتی میان تیره‌ها و شاخه‌های بنی‌هاشم وجود نداشت. [[خطبه]] سدیف بن [[میمون]]، شاعر بنی‌هاشم،<ref>لسان العرب، ج۱، ص۶۱۵.</ref> در [[مکه]] در روزی که [[داوود]] بن علی‌ [[هاشمی]] این [[شهر]] را از دست [[بنی‌امیه]] بیرون کرد، در بر دارنده فرازهایی مهم است.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۱۴۸.</ref>  
[[شایسته]] [[جانشینی پیامبر]]: پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} گروهی از [[مسلمانان]]، بنی‌هاشم را شایسته [[جانشینی]] وی می‌دانستند. از این‌رو، [[خالد بن سعید]] چند روزی از [[بیعت با ابوبکر]] سر باززد.<ref>الاکتفاء، ج۳، ص۱۰۹.</ref> [[ابان بن سعید بن عاص اموی]] نیز از جمله کسانی بود که از بیعت با ابوبکر سر باز زد تا ببیند بنی‌هاشم چه خواهند کرد.<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۵۹-۶۰.</ref> [[عمر]] پس از تأسیس [[دیوان]]، [[اهل بدر]] و سپس بنی‌هاشم و [[هم‌پیمانان]] سنتی آنها، بنی‌مطلب، را مقدم داشت.<ref>التراتیب الاداریه، ج۱، ص۲۲۵.</ref> پس از روی کارآمدن [[امویان]]، [[تفاخر]] میان بنی‌هاشم و [[بنی‌امیه]] به آنجا رسید که [[موالی]] آل‌هاشم نیز بر بنی‌امیه [[فخر]] می‌فروختند و کارشان به [[ستیز]] انجامید.<ref>تاریخ دمشق، ج۳۷، ص۴۸۷.</ref> حتی به لحاظ جمعیت نیز بنی‌هاشم را پرشمارتر از بنی‌امیه دانسته‌اند.<ref>اعلام النبوه، ص۲۱۵.</ref> این‌ [[اندیشه]] که بنی‌هاشم به [[دلیل]] [[قرابت]] نَسَبی با [[رسول خدا]] {{صل}} [[شایستگی]] ذاتی برای [[مقام خلافت]] را دارند، در آغاز سده دوم ق. میان بسیاری از مسلمانان [[رسوخ]] داشته است. از دیدگاه برخی، تفاوتی میان تیره‌ها و شاخه‌های بنی‌هاشم وجود نداشت. [[خطبه]] سدیف بن [[میمون]]، شاعر بنی‌هاشم،<ref>لسان العرب، ج۱، ص۶۱۵.</ref> در [[مکه]] در روزی که [[داوود]] بن علی‌ [[هاشمی]] این [[شهر]] را از دست [[بنی‌امیه]] بیرون کرد، در بر دارنده فرازهایی مهم است.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۱۴۸.</ref>  


'''اعتبار در درون [[خاندان]]:''' در درون خاندان نیز گاهی افرادی تنها به [[دلیل]] داشتن جایگاهی در سلسله [[نسب]]، اعتبار [[اجتماعی]] می‌یافتند. [[عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی‌طالب]] را به دلیل آنکه هم از سوی [[پدر]] و هم از سوی [[مادر]] [[علوی]] بود، [[عبدالله محض]] می‌خواندند.<ref>نک: مقاتل الطالبیین، ص۱۶۶؛ عمدة الطالب، ص۱۰۱.</ref> همچنین [[عبدالصمد بن علی بن عبدالله بن عباس‌ هاشمی]] را "قُعدُد [[بنی‌هاشم]]" می‌خواندند؛ زیرا با کمترین واسطه به جدّ بزرگ‌تر می‌رسید.<ref>لسان العرب، ج۳، ص۳۵۷، «قعد.</ref> توجه به بنی‌هاشم به‌ویژه [[پیامبر]] {{صل}} تا‌ اندازه‌ای بود که در [[خرید و فروش]] خانه‌های آنها از سوی [[حاکمان]] و [[والیان]] و حتی در معماری و شهرسازی مکه تاثیر داشته است. در [[روزگار]] [[امویان]]، [[حجاج بن یوسف]] برادرش [[ابویوسف محمد]] را مأمور کرد که [[خانه]] [[عبدالمطلب]] را به یکصد هزار [[درهم]] از بنی‌عبدالمطلب بخرد و آن را بازسازی کند. از آن پس [[مردم]] مکه آن را خانه ابی‌یوسف نامیدند.<ref>السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۰۱.</ref>  
'''اعتبار در درون [[خاندان]]:''' در درون خاندان نیز گاهی افرادی تنها به [[دلیل]] داشتن جایگاهی در سلسله [[نسب]]، اعتبار [[اجتماعی]] می‌یافتند. [[عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی‌طالب]] را به دلیل آنکه هم از سوی [[پدر]] و هم از سوی [[مادر]] [[علوی]] بود، [[عبدالله محض]] می‌خواندند.<ref>نک: مقاتل الطالبیین، ص۱۶۶؛ عمدة الطالب، ص۱۰۱.</ref> همچنین [[عبدالصمد بن علی بن عبدالله بن عباس‌ هاشمی]] را "قُعدُد [[بنی‌هاشم]]" می‌خواندند؛ زیرا با کمترین واسطه به جدّ بزرگ‌تر می‌رسید.<ref>لسان العرب، ج۳، ص۳۵۷، «قعد.</ref> توجه به بنی‌هاشم به‌ویژه [[پیامبر]] {{صل}} تا‌ اندازه‌ای بود که در [[خرید و فروش]] خانه‌های آنها از سوی [[حاکمان]] و [[والیان]] و حتی در معماری و شهرسازی مکه تاثیر داشته است. در [[روزگار]] [[امویان]]، [[حجاج بن یوسف]] برادرش [[ابویوسف محمد]] را مأمور کرد که [[خانه]] [[عبدالمطلب]] را به یکصد هزار [[درهم]] از بنی‌عبدالمطلب بخرد و آن را بازسازی کند. از آن پس [[مردم]] مکه آن را خانه ابی‌یوسف نامیدند.<ref>السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۰۱.</ref>  
۲۱۸٬۰۹۰

ویرایش