پرش به محتوا

سعدالعشیره در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۹: خط ۴۹:
پس از این [[سرایا]]، هیئات متعددی از بنی [[سعد العشیره]] خود را به [[مدینه]] رساندند و به رسول خدا{{صل}} اظهار [[وفاداری]] کردند. این [[وفود]] که از [[سال نهم هجری]] آغاز و تا سال دهم هجری ادامه یافت، پس از [[وفد]] مردم صداء، نخستین وفود [[قبایل مذحجی]] دانسته شده‌اند که به مدینه انجام گرفته است.<ref>الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.</ref>در یکی از این وفدها، ابوسَبَره [[یزید بن مالک]] جُعفی به همراه پسرانش - [[عزیز]] و سَبَره - به محضر رسول خدا{{صل}} شرفیاب شدند و به آن حضرت [[ایمان]] آوردند. علاوه بر این، در گزارشی دیگر چنین نقل شده که گروهی از [[جعفی‌ها]] به [[ریاست]] دو نفر از بزرگان شان به نام‌های «[[قیس بن سَلَمة بن شراحیل]]» و «[[سلمة بن یزید]]» به [[مدینه]] رفتند و به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسیدند. حضرت، آنان را به [[یکتاپرستی]] فراخواند و [[تکالیف]] [[ایمانی]] را بر ایشان [[ابلاغ]] کرد. رسول خدا{{صل}} در این دیدار دستور دادند تا برای قیس [[نامه]] ای نوشتند و او را بر [[قبایل]] «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان [[امیر]] کردند.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶.</ref> اگرچه به نظر می‌‌رسد [[هدف]] رسول خدا{{صل}} [[نفی]] [[ضلالت]] و [[عصبیت]] [[جاهلی]] و جایگزین کردن آن با [[ایمان]] و [[عمل صالح]] بود؛ اما این گروه همچنان بر [[تأیید]] رفتارشان از سوی [[پیامبر]]{{صل}} [[اصرار]] می‌‌ورزیدند. در نتیجه، [[دعوت]] رسول خدا{{صل}} را نپذیرفتند و فردی از [[مسلمانان]] را که با خود شتری از شتران [[زکات]] همراه داشت [[حمله]] برده، او را دست بستند و شتر را به [[غارت]] بردند. از همین رو، مورد [[لعن]] رسول خدا{{صل}} قرار گرفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶</ref> علاوه بر آن، برخی [[اخبار]] هم از ارسال نامه‌ای از سوی پیامبر{{صل}} برای سران [[قبیله]] [[جعفی]] حکایت دارد. بر اساس این گزارش، [[سفیر]] رسول خدا{{صل}} با نامه‌ای به نزد آنها رفت که در بخشی از آن نوشته شده بود: {{متن حدیث|اَ يُجْمَعُ بَيْنَ مُتَفَرِّقٍ وَ لاَ يُفَرَّقُ بَيْنَ مُجْتَمِعٍ}} به واسطه این دعوت، عموم جعفی‌ها [[اسلام]] آوردند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۶۸.</ref> -<ref>فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش نامۀ تاریخ اسلام، قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان، مریم سعیدیان جزی، ص۸-۹.</ref>
پس از این [[سرایا]]، هیئات متعددی از بنی [[سعد العشیره]] خود را به [[مدینه]] رساندند و به رسول خدا{{صل}} اظهار [[وفاداری]] کردند. این [[وفود]] که از [[سال نهم هجری]] آغاز و تا سال دهم هجری ادامه یافت، پس از [[وفد]] مردم صداء، نخستین وفود [[قبایل مذحجی]] دانسته شده‌اند که به مدینه انجام گرفته است.<ref>الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.</ref>در یکی از این وفدها، ابوسَبَره [[یزید بن مالک]] جُعفی به همراه پسرانش - [[عزیز]] و سَبَره - به محضر رسول خدا{{صل}} شرفیاب شدند و به آن حضرت [[ایمان]] آوردند. علاوه بر این، در گزارشی دیگر چنین نقل شده که گروهی از [[جعفی‌ها]] به [[ریاست]] دو نفر از بزرگان شان به نام‌های «[[قیس بن سَلَمة بن شراحیل]]» و «[[سلمة بن یزید]]» به [[مدینه]] رفتند و به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسیدند. حضرت، آنان را به [[یکتاپرستی]] فراخواند و [[تکالیف]] [[ایمانی]] را بر ایشان [[ابلاغ]] کرد. رسول خدا{{صل}} در این دیدار دستور دادند تا برای قیس [[نامه]] ای نوشتند و او را بر [[قبایل]] «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان [[امیر]] کردند.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶.</ref> اگرچه به نظر می‌‌رسد [[هدف]] رسول خدا{{صل}} [[نفی]] [[ضلالت]] و [[عصبیت]] [[جاهلی]] و جایگزین کردن آن با [[ایمان]] و [[عمل صالح]] بود؛ اما این گروه همچنان بر [[تأیید]] رفتارشان از سوی [[پیامبر]]{{صل}} [[اصرار]] می‌‌ورزیدند. در نتیجه، [[دعوت]] رسول خدا{{صل}} را نپذیرفتند و فردی از [[مسلمانان]] را که با خود شتری از شتران [[زکات]] همراه داشت [[حمله]] برده، او را دست بستند و شتر را به [[غارت]] بردند. از همین رو، مورد [[لعن]] رسول خدا{{صل}} قرار گرفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶</ref> علاوه بر آن، برخی [[اخبار]] هم از ارسال نامه‌ای از سوی پیامبر{{صل}} برای سران [[قبیله]] [[جعفی]] حکایت دارد. بر اساس این گزارش، [[سفیر]] رسول خدا{{صل}} با نامه‌ای به نزد آنها رفت که در بخشی از آن نوشته شده بود: {{متن حدیث|اَ يُجْمَعُ بَيْنَ مُتَفَرِّقٍ وَ لاَ يُفَرَّقُ بَيْنَ مُجْتَمِعٍ}} به واسطه این دعوت، عموم جعفی‌ها [[اسلام]] آوردند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۶۸.</ref> -<ref>فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش نامۀ تاریخ اسلام، قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان، مریم سعیدیان جزی، ص۸-۹.</ref>
[[عبدالجد بن ربیعة بن حجر حکمی]] - بزرگ بنی الحکم - نیز، از دیگر بزرگان [[سعد العشیره]] بود که همراه با قومش بر [[نبی اکرم]]{{صل}} وارد شد و اسلام آورد.<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲</ref> همچنین برخی از اخبار، از [[وفد]] مردی از [[طایفه]] انس الله به نام [[ذباب بن حارث]]، پس از در هم [[شکستن بت]] [[قبیله]] [[سعد العشیره]] به نام فراض (فرّاص)، نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانی]] او حکایت دارد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۳۸.</ref>بدین ترتیب از [[سال دهم هجرت]]، رفته رفته [[اسلام]] در قبیله سعد العشیره و [[طوایف]] آن آشکار گردید.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
[[عبدالجد بن ربیعة بن حجر حکمی]] - بزرگ بنی الحکم - نیز، از دیگر بزرگان [[سعد العشیره]] بود که همراه با قومش بر [[نبی اکرم]]{{صل}} وارد شد و اسلام آورد.<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۲</ref> همچنین برخی از اخبار، از [[وفد]] مردی از [[طایفه]] انس الله به نام [[ذباب بن حارث]]، پس از در هم [[شکستن بت]] [[قبیله]] [[سعد العشیره]] به نام فراض (فرّاص)، نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانی]] او حکایت دارد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۳۸.</ref>بدین ترتیب از [[سال دهم هجرت]]، رفته رفته [[اسلام]] در قبیله سعد العشیره و [[طوایف]] آن آشکار گردید.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==[[سعد العشیره]] و واقعه [[ارتداد قبایل]]==
از حضور [[مردم]] سعد العشیره در جریان موسوم به ارتداد قبایل جز اندک گزارشاتی که از [[ارتداد]] برخی از مردم [[بنی زبید]]، در دست است، اطلاع دقیقی در دست نیست. [[طبری]] هشت [[روایت]] در مورد این حادثه در کتاب خود نقل کرده که هفت روایت آن، به نقل از [[سیف بن عمر تمیمی]] است. در این هفت روایت، [[سیف]] ادعا می‌‌کند [[طوایف]] [[مذحج]] به جز [[نخع]] با [[اسود]] بودند.<ref>محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، مؤسسه الاعلمی، ج۲، ص۵۴۰؛ ابن خلدون، محمد، تاریخ، ج۲، ص۶۶-۶۷.</ref> در صورت پذیرش این هفت روایت، [[قبیله]] سعد العشیره نیز در شمار [[قبایل]] مخالف و [[عصیانگر]] [[دولت مدینه]] قرار خواهند گرفت. اما با توجه به موقعیت [[ضعیف]] و غیر [[ثقه]] بودن سیف در نزد علمای رجالی، و غیر [[واقعی]] بودن و عدم تطابق گزارش‌های او با سایر متون و [[ناسازگاری]] با [[واقعیات]] طبیعی، نمی‌توان به روایت سیف [[اعتماد]] کرد، به علاوه، طبری خود در گزارشی دیگر نقل می‌‌کند: تنها قبایل [[عنس]] و [[بنوالحارث]] و بنوولیعه (بنو ولیعه از مذحج نیست) به اسود پیوستند و [[رسول خدا]]{{صل}} برای این [[فتنه]] از کمک‌های قبایل مراد (مذحج) و [[همدان]] بهره برد.<ref>محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، مؤسسه الاعلمی، ج۲، ص۴۶۴؛ عسکری، مرتضی، عبدالله بن سبا و اساطیر اخری، ج۲، ص۱۷۲.</ref>-<ref>مقاله نقش قبیله نخع در تاریخ اسلام در قرن نخست هجری، اصغر منتظر القائم، مؤسسه شیعه‌شناسی، فصل‌نامه علمی پژوهشی شیعه‌شناسی، سال ششم، شماره۲۲.</ref> آنچه مسلم است و [[اخبار]] و گزارشات متعدد نیز آن را [[تأیید]] می‌‌کند، ارتداد [[مجدد]] [[عمرو بن معدی کرب زبیدی]] و پیوستن او به [[اسود عنسی]] است. وی در ایام مقارن با حضور [[نبی خاتم]]{{صل}} در [[مدینه]]، همراه با بنی زبید و حلیفانش، به [[دلایل]] نامعلومی از [[قوم]] خود سعد العشیره بریده بود و به [[قبیله مراد]] پیوسته بود و با آنها بود تا این که [[مسلمان]] شد. با [[ارتداد]] [[اسود عنسی]] در اواخر ایام [[حیات رسول خدا]]{{صل}} و پیوستن [[مذحجیان]] به او، [[عمرو]] با کسان خود، [[مرتد]] شد و به اسود عنسی پیوست. [[اسود]]، او را به مقابله با [[فروة بن مسیک مرادی]] و یارانش که بر [[اسلام]] [[ثابت قدم]] مانده بودند، فرستاد. آنها یکدیگر را تحت نظر داشتند و گاه همدیگر را با اشعاری هجو می‌‌کردند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۳۲۶-۳۲۷. نیز ر. ک. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۷۲.</ref> تا این که [[ابوبکر]]، سپاهی را به [[فرماندهی]] [[مهاجر بن أبی أمیّۀ]] سوی [[یمن]] گسیل داشت. مهاجر، عمرو را به [[اسارت]] گرفت و نزد ابوبکر فرستاد. وی، در [[مدینه]]، بار دیگر به اسلام بازگشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۳۲۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۷۷۰؛ ابن‌حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۷۰.</ref> البته، لازم به ذکر است که واقعه ارتداد زبیدیان با توجه به برخی [[اخبار]]، در تمام [[طوایف]] این [[قبیله]] شیوع نداشت به گونه‌ای که در برخی گزارشات آمده که به هنگام واقعه [[ارتداد قبایل]]، زبیدیان یمن به توصیه [[عمرو بن حجاج زُبیدی]]، در خواست [[عمرو بن معدی کرب]] جهت پیوستن زبیدیان به مخالفان [[حکومت مدینه]] را رد کردند و بر [[پایبندی]] خود به اسلام تأکید ورزیدند.<ref>ابن‌حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۱۱۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==قبیله [[سعد العشیره]] و [[فتوحات اسلامی]]==
با آغاز فتوحات اسلامی، طوایف سعد العشیره از جمله [[زبید]] جزء نخستین قبایلی بودند که پا در عرصه فتوحات اسلامی گذاشتند و در [[فتوحات]] [[صدر اسلام]] از جمله فتوحات [[شام]] و [[مصر]] و [[عراق]] تحت [[زعامت]] [[فرمانده]] شان - [[عمرو بن معد یکرب زبیدی]] - شرکت کردند. در فتوحات شام، قبیله زبید در کنار قبیله [[مادری]] خود [[مذحج]] حضوری چشمگیر داشت که اوج این حضور، در [[نبرد یرموک]] (در [[سال ۱۳ هجری]]) نمود یافته است. زبیدیان در این [[جنگ]]، در مواجهه با [[رومیان]] رشادت‌های بی‌نظیر از خود نشان دادند. نقل است که پس از [[فتح دمشق]] به‌دست [[مسلمین]]، [[هرقل]] جمع کثیری از جنگجویان [[روم]] و [[اهل شام]] و [[مردم]] جزیره و [[ارمنستان]] را در قالب سپاهی دویست هزار نفره گرد آورد و یکی از [[نزدیکان]] خود را به [[فرماندهی]] این [[سپاه]] عظیم گماشت. [[لشکر]] بیست و چهار هزار نفره [[اسلام]] در کنار نهری به نام [[یرموک]] در برابر آنان صف کشیدند و با آنان وارد [[کارزار]] سخت شدند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref> [[روز]] اول [[جنگ]] را [[رومیان]] با [[حمله]] بر [[میمنه]] [[سپاه اسلام]] متشکل از [[أزد]] و [[مذحج]] و حضرموت و [[خولان]] آغاز کردند و تا سه بار این حمله را تکرار کرد تا این که [[مقاومت]] [[سپاهیان اسلام]] در این جناح در هم شکسته شد و آنان [[عقب نشینی]] کردند. در این هنگام [[عمرو بن معد یکرب زبیدی]] [[پیشوا]] و [[امیر]] زبیدیان - که بواسطه شجاعتش در [[جاهلیت]] او را بزرگش می‌‌شمردند و در یرموک عمرش از صد و بیست سال گذشته بود - قومش را ندا داد و با سخنان خود، آنان را از فرار در برابر [[دشمن]] و تن در دادن به [[ذلت]] و [[ننگ]] بر [[حذر]] داشت. سخنان مهیج او باعث بازگشت [[رزمندگان]] زبیدی شد و آنان بار دیگر حول [[عمرو]] جمع شدند و با کمک رزمندگان [[حمیر]] و حضرموت و خولان به یکباره حمله [[سختی]] را علیه سپاه روم ترتیب دادند و آنان را عقب راندند.<ref>واقدی، فتوح الشام، ج۱، ص۲۶۰.</ref>-<ref>علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ص۳۸-۴۰.</ref> علاوه بر زبیدی‌ها، مردان [[جنگی]] [[قبیله]] [[جعفی]] نیز از دیگر [[طوایف]] [[قوم]] [[سعد العشیره]] بودند که به فرماندهی [[سوید بن غفله جعفی]]،<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۲۶۶.</ref>در این [[نبرد]]، حضوری گسترده داشتند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۴۱-۴۵۲.</ref>
با متمرکز شدن [[فتوحات در عراق]] و [[ایران]]، و در [[اجابت]] از [[فرمان]] [[عمر بن خطاب]] - [[خلیفه]] وقت [[مسلمانان]] - در [[سال ۱۴ هجری]]، جمعی از مردم قبیله سعد العشیره همراه با [[قبیله مذحج]] و نیز مردمانی از [[یمن]] و [[سراة]] در [[مدینه]] حضور یافتند. [[سپاه]] مدینه به هنگام عزیمت از این [[شهر]]، - که به [[فرماندهی]] سعد بن وقاص و به قصد [[حمله]] به [[قادسیه]]، عازم [[عراق]] شده بود، - هزار و سیصد تن از [[مذحجیان]] را به فرماندهی سه تن از رؤسایشان: [[عمرو بن معد یکرب]] - [[فرمانده]] بنی منبه ([[زبید]]) - و [[أبو سبرة بن ذؤیب جعفی]] - [[امیر]] [[بنی جعفی]] و [[احلاف]] آنان مانند: جزء، زبید، انس [[الله]] و امثال آن - و [[یزید بن حارث صدائی]] - سردار ۳۰۰ تن از [[مردم]] صداء، جنب و مسلیه - را در خود جای داده بود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۸۴. و با اندکی اختلاف در ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۴۵۱.</ref> [[ابن اعثم]]، تعداد زبیدیانی که به فرماندهی عمرو بن معد یکرب زبیدی به سپاه سعد پیوستند را پانصد نفر اعلام کرده است.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۱۳۸.</ref> این گروه در عراق حضور یافتند و همراه با دیگر [[مسلمانان]] در [[نبرد قادسیه]] در سال چهارده [[هجری]] شرکت کردند. در [[فتوحات عراق]] و از جمله [[نبرد]] [[سرنوشت]] ساز قادسیه، [[ابوسبرة]] بن ذؤیب جعفی، [[ریاست]] [[قبیله]] و فرمانده [[جعفی‌ها]] را بر عهده داشت.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۹؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۵۸.</ref> بنی جعفی را در این نبرد، در شمار نخستین گروه [[اعراب]] دانسته‌اند که به [[ارتش]] [[ساسانی]] حمله برد.<ref>قمی، تاریخ قم، ص۲۶۷-۲۶۹.</ref> [[عمرو بن معدی کرب زبیدی]] نیز در این [[جنگ]]، فرماندهی سواران سپاه [[سعد بن ابی وقاص]] را در جناح راست بر عهده داشت<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۱۸۵.</ref> و در آن رشادت‌های بسیار از خود نشان داد.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۱۸۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۷۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۵۴.</ref> او همچنین، پیش از آغاز جنگ، همراه با جمعی از [[مسلمین]]، نزد رستم - [[فرمانده سپاه]] [[ایران]] - رفته بود تا او و دیگر [[ایرانیان]] را به [[اسلام]] [[دعوت]] کنند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref> علاوه بر [[طوایف]] بزرگ [[زبید]] و [[بنی جعفی]]، مردان دیگری از دیگر طوایف [[سعد العشیره]] حضور داشتند که از جمله آنان می‌‌توان به نام ابوالمعزی [[عمر]] بن عبدالحارث بن [[عبدالله بن کعب]] اودی [[رییس]] [[مذحج]] در [[قادسیه]]<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲</ref> اشاره کرد.
[[مردم]] سعد العشیره در [[فتح مصر]] هم همراه با پسرعموهای خود از مذحج مشارکت داشتند. از جمله افراد حاضر در [[فتوح]] [[مصر]] که نام او در جریده [[تاریخ]] به ثبت و ضبط رسیده است، "حومل" مکنی به "ابومذحج" است که طی در‌گیری ای که با بطریق [[رومی]] داشت موفق به [[هلاکت]] او شد.<ref>القرشی المصری، فتوح مصر و أخبارها، ص۳۰۱.</ref> [[زیاد بن جزء]]<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۰۵.</ref> و [[عبد الله بن حارث بن جزء]]<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۸۷؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۶۳.</ref> هم از دیگر افراد [[قبیله]] سعد العشیره‌اند که نام آنان به عنوان فاتحین مصر به ثبت و ضبط رسیده است.<ref>القرشی المصری، فتوح مصر و أخبارها، ص۳۰۱؛ عبد الله البری، القبائل العربیة فی مصر، ص۲۲۱.</ref> [[رزمندگان]] قبیله سعد العشیره پس از فتح این [[سرزمین]]، چونان بسیاری دیگر از جنگجویان [[اسلامی]] به تدریج در آن سکونت [[اختیار]] کردند. گفته‌اند که خطه اختصاصی زبیدی‌ها میان خطط [[خولان]] و تجیب قرار داشت. زبیدی‌ها به [[تشیع]] مایل بودند و نقشی مؤثر در ادوار تاریخ [[سیاسی]] مصر ایفا نمودند.<ref>عبد الله البری، القبائل العربیة فی مصر، ص۲۲۱.</ref>-<ref>علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ص۴۶.</ref>
با این حال، بیشترین و مهم‌ترین [[اخبار]] درباره حضور قبیله [[جعفی]] در [[فتوحات]]، متعلق به مشارکت آنان در [[لشکرکشی]] به [[گرگان]] و [[طبرستان]] است که به واسطه توجه ویژه یزید بن مهلب به [[اعراب]] [[یمنی]] و واگذاری امور لشکری به برخی از سران جعفی مانند [[زحر بن قیس]] و [[محمد بن ابو سبره جعفی]] و حضور فعال این قبیله در [[تصرف]] مکرر گرگان فراهم گردید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۹۴-۲۹۶.</ref> همچنین، مردان [[جعفی]] در [[سال ۹۳ هجری]] همراه با [[قتیبة بن مسلم باهلی]] در فتح سند حضور پررنگی یافتند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۱۸-۵۱۹.</ref> به گزارش [[بلاذری]]، [[حجاج بن یوسف]]، [[جهم بن زحر جعفی]] را به عنوان [[فرمانده]] مقدمه [[سپاه]] [[محمد بن قاسم ثقفی]] عازم دیبل و سند کرد. جهم که خود از [[سرداران]] نظامی دوران [[اموی]] بود؛ از [[اصفهان]] به [[شیراز]] و از آنجا از طریق کرمان و سیستان، عازم سند شد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۵۳۴-۵۳۵.</ref> وی همچنین [[وظیفه]] [[نظارت]] بر اسکان [[قبایل]] و ساخت مسجدی در سند را بر عهده داشت.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>-<ref>فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش نامۀ تاریخ اسلام، قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان، مریم سعیدیان جزی، ص۱۰.</ref> نقش قبائل [[مذحج]] در فتح أندلس نیز نقشی تأثیرگذار بود. در پی فتح این [[سرزمین]]، قبایلی از مذحج در [[اندلس]] سکونت [[اختیار]] کردند که از جمله این قبایل می‌توان به نام حکمی، مازنی، عنسی، قشیری، مذحجی و [[زبیدی]] اشاره کرد.<ref>لسان الدین ابن الخطیب، الإحاطه فی أخبار غرناطه، ج۱، ص۳۷.</ref>
علاوه بر مردان [[بنی جعفی]] و انس الله و [[زبید]]، [[مردمان]] دیگری هم از دیگر [[طوایف]] [[سعد العشیره]] در [[فتوحات]] مختلف [[اسلامی]] حضور داشتند که از جمله آنان می‌‌توان به نام [[قدامة بن مالک بن خارجه]] از [[طایفه]] بنی الحکم بن سعد العشیره از [[شاهدان]] [[فتح مصر]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۳۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۲۲.</ref> و در دوره‌های متأخرتر فتوحات، [[جراح بن عبدالله حکمی]] [[فرماندار]] [[امویان]] در بلاد ارمنیه و [[بلنجر]] در حدود [[سال ۱۰۵ هجری]]<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۵.</ref> اشاره کرد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۲۶۲

ویرایش