پرش به محتوا

بنی‌اود: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰٬۲۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اوت ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۲: خط ۳۲:
==بنی اود و تعامل با [[دولت علوی]]{{ع}}==
==بنی اود و تعامل با [[دولت علوی]]{{ع}}==
بنی اود از [[دشمنان]] سر سخت علی{{ع}} و [[فرزندان]] [[پاک]] و مطهرشان{{ع}} بودند. چندان که گفته شده اودی‌ای نبود مگر این که نسبت به [[بنی امیه]] [[متعصب]] بود و [[منحرف]] از علی{{ع}}.<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.</ref> [[ابن کلبی]] هم در این باره می‌‌نویسد: «بنی اود را دیدم که [[بدگویی]] به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را به [[فرزندان]] و خدمتکارانشان [[آموزش]] می‌‌دادند».<ref>ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲؛ ابن طاوس، فرحة الغری، ص۴۹.</ref> آنان در [[جنگ]] صِفّین، در کنار [[معاویه]] بوده و پس از آن هم همواره با [[بنی امیّه]] و عمّال آنها و علیه [[اهل بیت]]{{ع}} فعالیت می‌‌کردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱؛ ابن طاوس، فرحة الغری، ص۵۰.</ref> شاید همین [[دشمنی‌ها]] موجب شده بود که علی{{ع}} یکی از آنان به نام [[شبیب بن عبدالله بن شکل بن بدر]] که از اعضای [[طایفه]] [[جدیة بن کعب]] بود از [[کوفه]] به [[شام]] [[تبعید]] کند.<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴.</ref> با این حال، گزارشاتی هم در دست است که حاکی از حضور برخی از آنان از جمله [[عمرو بن اوس]]<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۱۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۱۲.</ref> و عافیة بن شداد بن ثمامة بن سلمة بن کعب بن أود،<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.</ref> در [[صفین]] و [[همراهی]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. عمرو بن اوس در این جنگ، همراه با تنی چند از [[سپاهیان علی]]{{ع}} به [[اسارت]] قوای شام در آمد و زمانی که معاویه با پیشنهاد [[عمرو بن عاص]]، قصد به [[شهادت]] رساندن آنان را داشت، به [[زیرکی]] خود را از کشته شدن [[نجات]] داد.<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۱۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۱۲.</ref> عافیة بن شدّاد را هم برخی، از شهدای صفین<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.</ref> و بعضی دیگر، ایشان را از شهدای [[جنگ نهروان]]<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴</ref> گفته‌اند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
بنی اود از [[دشمنان]] سر سخت علی{{ع}} و [[فرزندان]] [[پاک]] و مطهرشان{{ع}} بودند. چندان که گفته شده اودی‌ای نبود مگر این که نسبت به [[بنی امیه]] [[متعصب]] بود و [[منحرف]] از علی{{ع}}.<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.</ref> [[ابن کلبی]] هم در این باره می‌‌نویسد: «بنی اود را دیدم که [[بدگویی]] به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را به [[فرزندان]] و خدمتکارانشان [[آموزش]] می‌‌دادند».<ref>ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲؛ ابن طاوس، فرحة الغری، ص۴۹.</ref> آنان در [[جنگ]] صِفّین، در کنار [[معاویه]] بوده و پس از آن هم همواره با [[بنی امیّه]] و عمّال آنها و علیه [[اهل بیت]]{{ع}} فعالیت می‌‌کردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱؛ ابن طاوس، فرحة الغری، ص۵۰.</ref> شاید همین [[دشمنی‌ها]] موجب شده بود که علی{{ع}} یکی از آنان به نام [[شبیب بن عبدالله بن شکل بن بدر]] که از اعضای [[طایفه]] [[جدیة بن کعب]] بود از [[کوفه]] به [[شام]] [[تبعید]] کند.<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴.</ref> با این حال، گزارشاتی هم در دست است که حاکی از حضور برخی از آنان از جمله [[عمرو بن اوس]]<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۱۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۱۲.</ref> و عافیة بن شداد بن ثمامة بن سلمة بن کعب بن أود،<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.</ref> در [[صفین]] و [[همراهی]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. عمرو بن اوس در این جنگ، همراه با تنی چند از [[سپاهیان علی]]{{ع}} به [[اسارت]] قوای شام در آمد و زمانی که معاویه با پیشنهاد [[عمرو بن عاص]]، قصد به [[شهادت]] رساندن آنان را داشت، به [[زیرکی]] خود را از کشته شدن [[نجات]] داد.<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۱۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۱۲.</ref> عافیة بن شدّاد را هم برخی، از شهدای صفین<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.</ref> و بعضی دیگر، ایشان را از شهدای [[جنگ نهروان]]<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴</ref> گفته‌اند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==بنی اود و تعامل با امویان==
بنی اود بر [[مذهب]] [[عثمانی]] بودند چندان که گفته شده هی چگاه در قومشان به [[عثمان]] [[ناسزا]] گفته نشده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲-۲۸۳.</ref> آنان با [[بنی امیه]] - بخصوص شاخه [[مروانی]] آن - نیز، ارتباط وثیقی برقرار نمودند. آنان نسبت به بنی امیه به شدت [[متعصب]] و از علی{{ع}} بیزار بودند؛<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.</ref> چندان که جز یک نفر، همگی در [[صفین]]، در [[حمایت]] از [[معاویه]] وارد [[کارزار]] با [[سپاه امیرالمؤمنین]] علی{{ع}} شدند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲-۲۸۳.</ref> [[واقعه دلخراش کربلا]] نیز عرصه دیگر از مشارکت این [[خاندان]] علیه [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{ع}} بود. نقل است پس از [[شهادت]] [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}}، یکی از آنان به نام [[اسود بن خالد]] نعلین حضرت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۴؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۳.</ref> و [[جمیع بن خلق]] اودی یکی از شمشیرهای ایشان<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۹.</ref> را به [[غارت]] برد. آنها همچنین به [[ریاست]] یکی از اشراف خود به نام [[عبدالله بن هانی اود]] همکاری‌های گسترده‌ای را با [[حجاج بن یوسف ثقفی]] - عامل [[امویان]] در [[عراق]] و [[فرمانده سپاه]] [[شام]] - در تثبیت [[حکومت]] [[عبدالملک بن مروان]] از جمله [[جنگ]] با [[عبدالله بن زبیر]] و [[آتش]] زدن [[مکه]] انجام داد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱.</ref> آن سان که حجاج پس از [[پیروزی]] بر [[دشمنان]] خود، از او تقدیر کرد. نقل است حجاج جهت تقدیر از کوشش‌های او در تثبیت [[نظام اموی]] و همراهی‌های بی‌دریغ او، [[دختران]] [[اسماء بن خارجه فزاری]] و [[سعید بن قیس همدانی]] بزرگان [[فزاره]] و [[همدان]] را به [[اجبار]] به [[عقد]] وی در آورد و گفت: «ای عبدالله دختران سروران بنی فزاره و [[بنی همدان]] و کهلان را به عقد تو در آوردم، [[طایفه]] اود را با آنها چه مناسبت است؟» او در پاسخ گفت:‌ای [[امیر]] چنین مگو که ما فضائلی داریم که احدی در [[عرب]] ندارد. و جون حجاج از آن [[فضائل]] پرسید، وی این [[فضیلت‌ها]] را چنین برشمرد:
#هرگز در [[قوم]] ما به [[عثمان]] [[ناسزا]] گفته نشد.
#هفتاد کس از [[طایفه]] ما در [[صفین]] همراه [[معاویه]] بودند و با [[ابوتراب]] جز یکی از ما نبود و او هم آن طور که ما می‌‌دانیم، مرد [[بدی]] بود.
#هیچ کس از ما زنی را که [[دوستدار]] ابوتراب باشد به زنی نگرفته است.
#در میان ما زنی نیست که [[نذر]] نکرده باشد اگر حسین{{ع}} کشته شود، ده شتر [[قربانی]] کند و همه به نذر خود [[وفا]] کردند.
#به هر یک از ما گفته‌اند ابوتراب را ناسزا گوید، یا [[لعن]] کند،کرده، و گفته است حسن و حسین دو پسر او را با مادرشان [[فاطمه]] نیز [[لعنت]] می‌‌کنم.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴. [[ابن ابی الحدید]]، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۴، ص۶۱. این [[روایت]] با اندکی [[اختلاف]] در برخی دیگر از منابع چنین نقل شده است: «روزی مردی از گروه بنی اود به نام [[عبد الله بن ادریس بن هانی]]، بر [[حجاج بن یوسف]] وارد شد و سخنی گفت و حَجّاج به وی جواب [[درشتی]] داد. وی به حَجّاج گفت: ای [[امیر]]! چنین نگو؛ زیرا در بین [[قریش]] و ثَقیف، [[فضیلت]] قابل ذکری نیست، مگر آنکه در بین ما نیز همانند آن، وجود دارد. حَجّاج گفت: فضیلت‌های شما چیست؟ پاسخ داد:
هیچ گاه عثمان در جمع‌های ما [[بدگویی]] نمی‌شود و به بدی یاد نمی‌گردد.
حَجّاج گفت: این، فضیلت است.
مرد گفت: هیچ گاه در بین ما، خارجی و [[شورشی]] دیده نشده است.
حَجّاج گفت: این، فضیلت است.
مرد گفت: در [[جنگ‌ها]] از ما، جز یک نفر، کسی همراه [[ابو تراب]] شرکت نکرده است، که این کارش، او را از چشم ما انداخته و مُنزوی ساخته است و وی هیچ [[ارزش]] و منزلتی نزد ما ندارد.
حَجّاج گفت: این، فضیلت است.
مرد گفت: هر کس از ما که بخواهد با زنی [[ازدواج]] کند، درباره او می‌‌پرسد که: آیا وی ابو تراب را [[دوست]] داشته و یا او را به [[نیکی]] یاد کرده است؟ اگر گفته شود که این [[زن]]، چنین کرده است، از او دوری می‌‌گزیند و با او [[ازدواج]] نمی‌کند.
[[حَجّاج]] گفت: این، [[فضیلت]] است.
مرد گفت: در بین ما پسری به [[دنیا]] نیامده که علی یا حسن یا حسین نامیده شده باشد و نیز دختری به دنیا نیامده که [[فاطمه]] شده باشد.
حَجّاج گفت: این، فضیلت است.
مرد گفت: روزی که حسین به سوی [[عراق]] آمد، زنی از [[قبیله]] ما [[نذر]] کرد که اگر [[خدا]] حسین را بکشد، ده نفر شتر [[قربانی]] کند و هنگامی که او کشته شد، به نذرش [[وفا]] کرد.
حَجّاج گفت: این، فضیلت است.
مرد گفت: از یک نفر از ما خواسته شد که از علی [[برائت]] بجوید و او را [[نفرین]] کند. وی گفت: باشد، حسن و حسین را هم می‌‌افزایم.
حَجّاج گفت: [[سوگند]] به خدا که این، فضیلت است.
مرد گفت: [[امیر مؤمنان]]، [[عبد]] [[الملک]]، به ما گفت: شما [[لباس]] زیر بالاپوش و [[یاران]] بعد از [[انصار]] هستید.(یعنی برای [[خلافت]] اُموی، به منزله حامیان روزِ مبادا و پایدارترین یاران هستید.)
حَجّاج گفت: این، فضیلت است.»... (ابن طاوس، فرحة الغری، ص۴۹-۵۰؛ [[مجلسی]]، [[بحار الأنوار]]، ج۴۶ ص۱۱۹ ح۱۰)</ref>
لازم به ذکر است که [[دشمنی]] و [[کینه]] ریشه دار بنی اود با علی{{ع}} و اولادش{{ع}} تا قرنها بعد هم ادامه یافت. چندان که [[مسعودی]] در توصیف این [[خصومت]] می‌‌نویسد: «من تا کنون که [[سال ۳۳۲ هجری]] است به مناطق بسیار [[سفر]] کرده ام و سرزمین‌های ناآشنای بسیاری را در نوردیده ام؛ هر یک از [[مردمان]] اود را دیده‌ام - پس از دقت و جستجو - مشخص شد که [[ناصبی]] است و [[دوستدار]] [[آل مروان]] و حزبش».<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۳.</ref>
حضور در عرصه‌های [[کارگزاری]] و [[مشاغل دولتی]] نیز از دیگر جلوه‌های همکاری‌های صمیمانه بنی اود و [[دولت امویان]] بود که از جمله این [[کارگزاران]] می‌‌توان به نام [[عبدالله بن هانی اودی]] [[رییس]] شرطه‌های [[عبدالملک بن مروان]]<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۳۷۳.</ref> و [[داوود بن عمرو اودی شامی]]، [[فرماندار]] واسط<ref>المزی، تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۸۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۴۱۳.</ref> اشاره کرد.
[[همراهی]] با [[حجاج بن یوسف ثقفی]] در [[نبرد]] با [[جنبش]] یزید بن مهلب هم از دیگر اخباری است که حاکی از [[حمایت]] این [[طایفه]] در دوران سخت [[اموی]] است. بر پایه برخی گزارشات، [[حارث بن مصرف]] از اشراف و [[شجاعان]] [[شام]] بود که در ملازمت با حجاج بن یوسف ثقفی به [[سال ۱۱۰ هجری]] در مصاف با [[یزید بن مهلب]] و یارانش کشته شد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۵۸۵-۵۸۶.</ref> با این حال، برخی از ایشان نیز، همچون جمیل بن سلمة بن عبدالله بن کعب بن معاویة بن قرن در جنبش‌های علیه [[بنی امیه]] مانند [[شورش]] [[عبیدالله بن حر جعفی]] جانب [[ابن حر]] را گرفتند و از [[یاران]] او شدند.<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۱۸۵

ویرایش