بنیاود
نام و نسب
بنی اَود بن صعب بن سعد العشیره از زیر شاخههای قبائل مذحج و در شمار قبایل قحطانی است[۱] که مردم آن نسب از اود بن صعب بن سعد العشیرة[۲] بن مالک (مذحج) بن أُدد بن زید بن یشجب بن عریب بن زَید بن کهلان بن سبأ میبرند.[۳] منبّه و کعب پسران اود بن صعب بودند[۴] که از مادری به نام زینب بنت جَذِیمَةَ الأَبْرَش تولد یافتند.[۵] منبه، صاحب پنج فرزند گردید با اسامی ربیعه و حارث،[۶] سعد، عوف و عامر که از آنها بطون بنی سعد، بنی عوف و بنی عامر شکل یافت.[۷] از سعد بن مُنَبَّه هم، مالک، حرب، عوف (القِرْفَه)، عبد، زید و عائذ متولد شدند[۸] که شاخه بزرگ بنی سعد بن منبه را پدید آوردند. از معروفترین شاخههای این طایفه، میتوان به تیره بنی الزعافر یا همان حرب بن سعد بن منبه بن أود بن صعب بن سعد العشیره اشاره کرد.[۹] از کعب بن اود - فرزند دیگر صعب بن سعد العشیره - نیز، فرزندانی به اسامی مالک (أَلْوَذ)، وهب، سلمه، جدیّه (حارث)،[۱۰] صُرَیم[۱۱] و زمان[۱۲] تولد یافتند که هر یک سرشاخههای طایفه]ای به همین نام شدند.[۱۳] از الوذ (مالک) بن کعب نیز پسرانی به نامهای قَرَن و ربیعه بر جای ماند که طوایف بنی قرن و بنی ربیعه از آنان شکل یافت.[۱۴] بدین ترتیب، از تیرههای بنی زعافر،[۱۵] بنی عوف،[۱۶] بنی عامر،[۱۷] بنی أَلْوَذ، بنی وهب، بنی سلمه، بنی جدیّه،[۱۸] بنی صُرَیم،[۱۹] بنی زمان[۲۰] بنی قرن و بنی ربیعه[۲۱] میتوان به عنوان برخی از اصلیترین طوایف اَود بن صعب بن سعد العشیره یاد کرد.
لازم به ذکر است که طایفهای با نام مشابه "بنی أود" در قبیله همدان وجود دارد که نسب از بنی أود بن عبدالله بن قادم بن زید بن عریب بن حشم بن حاشد بن حبران بن نوف بن همدان، میبرند.[۲۲] این امر، دقت محققین محترم را جهت عدم اشتباه و خلط مباحث این دو طایفه، میطلبد.[۲۳]
منازل و مساکن
خاستگاه و موطن اصلی این طایفه، سرزمین بزرگ مذحج موسوم به "سرو مَذحج" که امروزه «بیضاء» نامیده میشود، و از تثلیث و نجران در شمال تا مأرب و دَثینه را در برمیگرفت،[۲۴] بوده است. در این سرزمین وسیع، بنی زائد بن حی بن أود، منزل داشتند. سرزمین بنی زائد از الخزانه، نسبة و الهجیره - که در جاهلیت آب انبار مردم بود - قرار داشت. "الشهد" از قلعههای آنان بود و در اطرافش اموال بسیار وجود داشت. السرّ و نواس و عبایه که قلعه معروف "الهضیمه" در آن قرار داشت، هم، از دیگر مساکن و منازل این تیره از بنی اود بن صعب به شمار میرفت. ضمن این که وادی "نعوه" هم، منزل مشترک بنی منبه و بنی قیس از شاخههای بنی اود بود.[۲۵] ألوذیها هم در دو دره حصامه و شوکان سکنی داشتند و کریش هم، مسکن مشترک اودیها و اصبحیها بود. صحب و بلاس نیز از آن اودیها بود و دعام بن رزام دهبلی از شاخههای اود با داییهای خود اصبیحیها در قلعهای معروف به القمر زندگی میکردند.[۲۶] درههای تاران در دثینه هم، محل سکونت بنی قیس از تیرههای اود بود و وادی کبیر از آن بنی شکل بن حیّ بن اود و وادی "عرفان" متعلق به بنی افعی از شاخههای بنی ربیعة بن اود بود. المقیق، سکونت گاه بنی شهاب بن ارقم بن حی بن اود و رائش، کوه بنی اود در این منطقه بود که آب بنی عمرو بن ارقم بن حی بن اود را تأمین میکرد. المعموران و الحمیراء هم درههای بنی مزاحم از شاخههای بنی الدهابل - از اشراف و بزرگان بنی اود و از نسل بنی ربیعة بن اود - بود.[۲۷] الخنینه هم منزل بنی سویق از شاخههای بنی حیّ بن اود بود.[۲۸] شرجان در السرو، مسکن بنی مالک بن الوذ بود و در "اعناب" هم قلعهای بود به نام "القمر" که مسکن مشترک اصبحیها و بنی دعام بن رزام کتیفی - از اشراف اود، - بود. صحب هم، منزل مشترک نخع و بنی اود در انتهای منطقه السر قرار داشت. قسمت ابتدایی سرزمین دثینه، اختصاص به حباب بن اود داشت. دثینه گودالی بود مانند گودال مأرب که بنی اود از هر تباری در آن حضور داشتند و در مزارع آن به کشاورزی میپرداختند. روستاهای بنی شبیب و بنی قیس از مهمترین مناطق مسکونیای بود که در این سرزمین قرار داشت.[۲۹] الجبابات (جبّ)[۳۰] را هم از دیگر منازل جاهلی بنی اود گفتهاند.
پس از ظهور اسلام و انجام فتوحات اسلامی، جماعتی از مردم اود بن صعب بن سعد العشیره به عراق کوچ کردند و در مناطق آن، بخصوص کوفه ساکن شدند. جمعیت بسیار آنها در این شهر موجب شد تا محله ای که در کوفه به ایشان اختصاص یافته بود، به نام ایشان أود خوانده شود.[۳۱] همچنین، با توجه به همراهی گسترده اودیها در نبرد صفین با معاویه،[۳۲] و نیز نسبت برخی از محدثین[۳۳] به نظر میرسد جمعی از آنان در شام نیز ساکن شده باشند. برخی از آنان هم، از سوی امیرالمؤمنین علی(ع) از کوفه به شام تبعید شدند.[۳۴] همچنین پس از فتح آذربایجان، جماعتی از مردم اود در برخی از نقاط این سرزمین سکنی گزیدند که منطقه "برزه" از آن جمله بود. برزه از آن طایفه اود بود و شهر آن به مردی از همین طایفه تعلق داشت. وی مردمان را در آنجا جمع کرد و قلعهای در آن بنا نهاد. بعدها منبری نیز در آن برپا شد.[۳۵]
پیشینه جاهلی
از معروفترین رجال اودی و در عین حال از بزرگترین شعرای جاهلی این قوم باید از أَفْوَه اودی با نام اصلی صلاءة بن عمرو بن مالک بن حارث بن عمرو بن مالک اودی[۳۶] یاد کرد. او را از معاصران عیسی مسیح(ع) و اولین شاعر عرب دانستهاند و شعر معروف را به او منسوب کردهاند: أيها الساعي علي آثارنا نحن ممن لست من يسعي معه نحن أوْد حين يصطفك القنا والعوالي بالعوالي مُشْرَعَه[۳۷]
اما چونان سایر قبایل عرب، بیشترین بخش از اخبار بنی اود به جنگهای جاهلی این قوم با دیگر اقوام عرب اختصاص دارد. نبرد اود بن صعب بن سعد العشیره با قبیله ازد در "جبّ"[۳۸] یا الجبابه[۳۹] و نیز پیکار با بنی عامر از دیگر ایام جاهلی است که در برخی منابع بدان پرداخته شده است. نقل شده در این جنگ، - که گویا دلیل آن هم کشته شدن برخی از اودیها توسط عامریها برپا شده بود - بنی اود به فرماندهی افوه اودی اجتماع کردند تا به بنی عامر هجوم برند. لکن پیش از حمله، افوه سخت بیمار شد و فرماندهی جنگ به دست زید بن حارث اودی افتاد. زید بن حارث با سپاهش پیش رفت تا آنکه در "تضارع" به بنی عامر به ریاست عوف بن احوص بن جعفر بن کلاب مواجه شد. دو سپاه با دیدار هم کردند و بواسطه برخی آشناییها و علقههای پیشین، سخنانی بین دو طرف رد و بدل شد و علیرغم انکار کشتن اودیها از سوی بنی عامر، بنی اود بر گرفتن انتقام تأکید ورزیدند. با تحریک برادر مقتول - که مردی از بنی کعب بن اود بود - کار به جنگ کشید و دو طرف وارد نبردی شدند که پیروزش بنی اود بودند.[۴۰].[۴۱]
ورود به اسلام
از تاریخ دقیق پذیرش اسلام بنی اود اطلاعی در دست نیست؛ وفد مستقلی هم از سوی آنها در منابع و کتب متقدمین به ثبت نرسیده است. با این حال، به نظر میرسد اسلام آنها نیز همچون دیگر مردمان قبایل سعد العشیره و مذحج بین سالهای نهم تا دهم هجری و در پی ارسال سرایا از سوی نبی اکرم(ص) و وفود قبایل مذحجی به مدینه اتفاق افتاده باشد. پس از سرایای حضرت علی(ع) در یمن در سالهای نهم[۴۲] و دهم هجری،[۴۳] هیئات متعددی از بنی سعد العشیره خود را به مدینه رساندند و به رسول خدا(ص) اظهار وفاداری کردند. این وفود که از سال نهم هجری آغاز و تا سال دهم هجری ادامه یافت، پس از وفد مردم صداء، نخستین وفود قبایل مذحجی دانسته شدهاند که به مدینه انجام گرفته است.[۴۴] نقل است در وفدی که از سوی جعفیها به ریاست دو نفر از بزرگان شان به نامهای «قیس بن سَلَمة بن شراحیل» و «سلمةبن یزید بن مشجعه» به مدینه انجام گرفت، رسول خدا(ص) پس از فرا خواندن آنان به یکتاپرستی و ابلاغ تکالیف ایمانی، دستور دادند تا نوشتهای را برای قیس بن سلمة بن شراحیل مکتوب کردند که بر اساس آن قیس به عنوان نماینده ایشان بر قبایل «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان گماشته شده بود.[۴۵] ابن سعد در ادامه، کلاب را قبیله ای متشکل از خاندانهای بزرگ اود، زبید، جزء بن سعد العشیره، زید الله بن سعد العشیره، عائذ الله بن سعد العشیره و بنی صلاءه از بنی حارث بن کعب عنوان کرده است.[۴۶].[۴۷]
دوران خلفای سهگانه
از نقش بنی اود در حوادث و وقایع مهم تاریخی پیش از حکومت علی(ع) خبر چندانی در دست نیست که از این اخبار معدود میتوان به حضور برخی از آنان در نبرد قادسیه اشاره کرد. گفته شده که یکی از بزرگان این قوم به نام ابوالمعزی عمر بن عبدالحارث بن عبدالله بن کعب اودی در این جنگ رییس مذحج در قادسیه بوده است.[۴۸] فتوحات ارمنیه هم از دیگر فتوحاتی بود که مشارکت بنی اود در آن به ثبت رسیده است.[۴۹] ضمن این که سکونت برخی از مردم این قوم در برخی نقاط آذربایجان این احتمال را که این گروه در فتح آذربایجان نیز حضور داشتهاند، تقویت میکند.[۵۰] همچنین برخی منابع از حضور بعضی از رجال معروف این قوم - مانند ابن عثمان دهبلی - در سرحدات اسلامی و شرکت در فتوحات و نبردهای مسلمانان علیه کفار خبر دادهاند.[۵۱] مردم این قوم عثمانیان متعصبی بودند که «در انجمن آنها هیچ گاه به عثمان ناسزا گفته نشد».[۵۲] گفته شده که مردم آن هیچ گاه خارجی نبودند و در بین آنها معارض حکومت - البته غیر از حکومت علی(ع) - وجود نداشته است.[۵۳].[۵۴]
عصر خلافت علوی(ع)
بنی اود از دشمنان سرسخت امام علی(ع) و فرزندان پاک و مطهرشان(ع) بودند. چندان که گفته شده اودیای نبود مگر این که نسبت به بنی امیه متعصب بود و منحرف از علی(ع).[۵۵] ابن کلبی هم در این باره مینویسد: «بنی اود را دیدم که بدگویی به علی بن ابی طالب(ع) را به فرزندان و خدمتکارانشان آموزش میدادند».[۵۶] آنان در جنگ صِفّین، در کنار معاویه بوده و پس از آن هم همواره با بنی امیّه و عمّال آنها و علیه اهل بیت(ع) فعالیت میکردند.[۵۷] شاید همین دشمنیها موجب شده بود که علی(ع) یکی از آنان به نام شبیب بن عبدالله بن شکل بن بدر که از اعضای طایفه جدیة بن کعب بود از کوفه به شام تبعید کند.[۵۸] با این حال، گزارشاتی هم در دست است که حاکی از حضور برخی از آنان از جمله عمرو بن اوس[۵۹] و عافیة بن شداد بن ثمامة بن سلمة بن کعب بن أود،[۶۰] در صفین و همراهی با امیرالمؤمنین(ع) است. عمرو بن اوس در این جنگ، همراه با تنی چند از سپاهیان علی(ع) به اسارت قوای شام در آمد و زمانی که معاویه با پیشنهاد عمرو بن عاص، قصد به شهادت رساندن آنان را داشت، به زیرکی خود را از کشته شدن نجات داد.[۶۱] عافیة بن شدّاد را هم برخی، از شهدای صفین[۶۲] و بعضی دیگر، ایشان را از شهدای جنگ نهروان[۶۳] گفتهاند.[۶۴]
دوران حکومت بنیامیه
بنی اود بر مذهب عثمانی بودند چندان که گفته شده هی چگاه در قومشان به عثمان ناسزا گفته نشده است.[۶۵] آنان با بنی امیه - بخصوص شاخه مروانی آن - نیز، ارتباط وثیقی برقرار نمودند. آنان نسبت به بنی امیه به شدت متعصب و از علی(ع) بیزار بودند؛[۶۶] چندان که جز یک نفر، همگی در صفین، در حمایت از معاویه وارد کارزار با سپاه امیرالمؤمنین علی(ع) شدند.[۶۷] واقعه دلخراش کربلا نیز عرصه دیگر از مشارکت این خاندان علیه اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود. نقل است پس از شهادت اباعبدالله الحسین(ع)، یکی از آنان به نام اسود بن خالد نعلین حضرت[۶۸] و جمیع بن خلق اودی یکی از شمشیرهای ایشان[۶۹] را به غارت برد. آنها همچنین به ریاست یکی از اشراف خود به نام عبدالله بن هانی اود همکاریهای گستردهای را با حجاج بن یوسف ثقفی - عامل امویان در عراق و فرمانده سپاه شام - در تثبیت حکومت عبدالملک بن مروان از جمله جنگ با عبدالله بن زبیر و آتش زدن مکه انجام داد.[۷۰] آن سان که حجاج پس از پیروزی بر دشمنان خود، از او تقدیر کرد. نقل است حجاج جهت تقدیر از کوششهای او در تثبیت نظام اموی و همراهیهای بیدریغ او، دختران اسماء بن خارجه فزاری و سعید بن قیس همدانی بزرگان فزاره و همدان را به اجبار به عقد وی در آورد و گفت: «ای عبدالله دختران سروران بنی فزاره و بنی همدان و کهلان را به عقد تو در آوردم، طایفه اود را با آنها چه مناسبت است؟» او در پاسخ گفت:ای امیر چنین مگو که ما فضائلی داریم که احدی در عرب ندارد. و جون حجاج از آن فضائل پرسید، وی این فضیلتها را چنین برشمرد:
- هرگز در قوم ما به عثمان ناسزا گفته نشد.
- هفتاد کس از طایفه ما در صفین همراه معاویه بودند و با ابوتراب جز یکی از ما نبود و او هم آن طور که ما میدانیم، مرد بدی بود.
- هیچ کس از ما زنی را که دوستدار ابوتراب باشد به زنی نگرفته است.
- در میان ما زنی نیست که نذر نکرده باشد اگر حسین(ع) کشته شود، ده شتر قربانی کند و همه به نذر خود وفا کردند.
- به هر یک از ما گفتهاند ابوتراب را ناسزا گوید، یا لعن کند،کرده، و گفته است حسن و حسین دو پسر او را با مادرشان فاطمه نیز لعنت میکنم.[۷۱]
لازم به ذکر است که دشمنی و کینه ریشه دار بنی اود با علی(ع) و اولادش(ع) تا قرنها بعد هم ادامه یافت. چندان که مسعودی در توصیف این خصومت مینویسد: «من تا کنون که سال ۳۳۲ هجری است به مناطق بسیار سفر کرده ام و سرزمینهای ناآشنای بسیاری را در نوردیده ام؛ هر یک از مردمان اود را دیدهام - پس از دقت و جستجو - مشخص شد که ناصبی است و دوستدار آل مروان و حزبش».[۷۲]
حضور در عرصههای کارگزاری و مشاغل دولتی نیز از دیگر جلوههای همکاریهای صمیمانه بنی اود و دولت امویان بود که از جمله این کارگزاران میتوان به نام عبدالله بن هانی اودی رییس شرطههای عبدالملک بن مروان[۷۳] و داوود بن عمرو اودی شامی، فرماندار واسط[۷۴] اشاره کرد. همراهی با حجاج بن یوسف ثقفی در نبرد با جنبش یزید بن مهلب هم از دیگر اخباری است که حاکی از حمایت این طایفه در دوران سخت اموی است. بر پایه برخی گزارشات، حارث بن مصرف از اشراف و شجاعان شام بود که در ملازمت با حجاج بن یوسف ثقفی به سال ۱۱۰ هجری در مصاف با یزید بن مهلب و یارانش کشته شد.[۷۵] با این حال، برخی از ایشان نیز، همچون جمیل بن سلمة بن عبدالله بن کعب بن معاویة بن قرن در جنبشهای علیه بنی امیه مانند شورش عبیدالله بن حر جعفی جانب ابن حر را گرفتند و از یاران او شدند.[۷۶]
دوران حکومت بنیالعباس
از بنی اود و نقش آنها در امور دولت عباسی خبر چندانی در دست نیست. شاید بتوان نقش آفرینی برخی از افراد این طایفه در مسند کارگزاری بنی عباس را جزء معدود اخبار این جماعت در دوران نخست دولت عباسی دانست. عافیة بن یزید بن قیس بن عافیة بن شدّاد یکی از این افراد بود که بر اساس اخبار موجود، عهده دار منصب قضاوت در بغداد بوده است.[۷۷]
مشاهیر و چهرهها
قبیله بزرگ بنی اود بن صعب خاستگاه بسیاری از بزرگان و مشاهیر عرب است. از بزرگان جاهلی بنی اود که نامشان در تاریخ به ثبت و ضبط رسیده است میتوان به نام رجال بزرگی چون ابوربیعه أفوه بن عمرو بن مالک أودی از شعرا و بزرگان و شجاعانشان در عرب و از أشهر حکماء عرب[۷۸] اشاره کرد. از مشاهیر بنام دوران اسلامی این قوم و از میان تابعین مشهور این قوم هم، باید از عمرو بن میمون،[۷۹] هزیل بن شرحبیل اودی و برادرش ارقم بن شرحبیل،[۸۰] أبوادریس إبراهیم بن أبی حدیده اودی[۸۱] و ربیعة بن ناجذ اسدی اودی[۸۲] نام برد. علاوه بر الأفوه صلاءة بن عمرو،[۸۳] - که در سطور بالا به نام او پرداخته شد - از عاصم بن اصقع[۸۴] و أبومقداد بن حرث بن عوف بن حرث بن عبدالله[۸۵] به عنوان دیگر شعرای بنام این قوم یاد شده است. از نام آوران عرصه روایی آنها نیز، از شخصیتهای معروفی چون احمد بن عثمان بن حکیم اودی - از شیوخ بخاری و مسلم -[۸۶] حمید بن سلمة بن عبد الله بن کعب،[۸۷] حرسة بن مرّ بن مالک بن کعب بن حری،[۸۸] شبیب بن عبد الله بن شکل بن مرّ،[۸۹] إسماعیل بن عبدالرحمن اودی،[۹۰] داوود بن زید بن عبدالرحمن اودی،[۹۱] ابوعبدالله احمد بن عثمان اودی،[۹۲] ابوالسری ثابت بن یزید اودی کوفی،[۹۳] عبد الله بن عمرو اودی،[۹۴] علی بن حکیم اودی،[۹۵] عبدالملک بن شداد اودی،[۹۶] یزید بن عبدالرحمن اودی،[۹۷] ادریس بن یزید بن عبدالرحمن اودی زعافری،[۹۸] و پسرش عبدالله،[۹۹] عبدالله بن حنش اودی،[۱۰۰] ابونهیک عثمان بن نهیک اودی،[۱۰۱] ابوایوب بن صالح اودی[۱۰۲] و داوود بن یزید زعافری اودی[۱۰۳] نام بردهاند. از فقهای بنی اود هم باید به نام عبدالرحمن بن إدریس بن عبدالرحمن بن الأسود بن حجبة الأصهب بن یزید بن حلاوة بن عامر (الزعافر) بن سعد بن منیة بن أود،[۱۰۴] عبدالله بن ادریس اودی راوی و فقیه اهل کوفه[۱۰۵] و ابومسکین جریر،[۱۰۶] اشاره کرد. ضمن این که از عافیة بن یزید بن قیس قاضی مهدی عباسی،[۱۰۷] ابوالمعزی عبدالحارث بن عبدالله بن کعب - رییس مذحج در قادسیه -[۱۰۸] داوود بن عمرو اودی شامی فرماندار واسط،[۱۰۹] عبدالله بن نعمان بن قیس بن سلمة بن افکل[۱۱۰] - از اشراف اود[۱۱۱] و بخشندهترین مذحجی کوفه،- [۱۱۲] عبدالله بن هانی اودی رییس شرطههای عبدالملک بن مروان،[۱۱۳] نما فیه بن سواد بن ثماهه بن سلمة بن رماد بن کعب بن أود قاضی[۱۱۴] و عافیة بن یزید بن قیس بن عافیة بن شدّاد[۱۱۵] از قضات معروف این قوم هم، از دیگر چهرهها و شخصیتهای ممتاز این قبیلهاند که نام آنها در کتب روایی و تاریخی به ثبت رسیده است.
از اصحاب ائمه معصومین(ع) و روات حدیث ایشان نیز، جمعی به این قبیله منتسبند که از جمله آنان میتوان به اسامی خرشة بن مُرّ بن مالک بن جَزْء بن حارث بن مالک بن ثعلبة بن ربیعة بن ألوذ از اصحاب حضرت علی(ع)،[۱۱۶] عافیة بن شدّاد بن ثمامة بن سلمة بن کعب بن أود از یاران علی(ع) و از شهدای صفین[۱۱۷] و به نقلی نهروان[۱۱۸] ادریس بن یزید بن عبدالرحمن،[۱۱۹] عبدالله بن ادریس اودی،[۱۲۰] محمد بن خالد سری اودی،[۱۲۱]محمد بن ذهل بن عمیر اودی،[۱۲۲] یحیی بن عقبه[۱۲۳] همگی از اصحاب امام صادق(ع) اشاره کرد. ضمن این که احمد بن حسین بن عبدالملک اودی،[۱۲۴] جعفر بن احمد بن یوسف اودی صاحب کناب المناقب،[۱۲۵] ذبیان بن حکیم اودی[۱۲۶] و احمد بن یحیی بن حکیم[۱۲۷] هم، از دیگر راویان و شخصیتهای شیعی هستند که در کتب رجالی شیعه از آنان نام برده شده است.
منابع
- حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۸۷؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۹.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۷.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱؛ شهاب الدین أبو الحجاج الأشعری الشافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱. برخ منابع هم با اختلاف، از فرزندان سعد با اسامی «مالک، عابد، حراب، بدل، عوف (معروف به عوفه وإمامه) وعبد» یاد کردهاند. (شهاب الدین أبو الحجاج الأشعری الشافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.)
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳. ابن حزم از او با نام "حریم" یاد کرده است. (ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱.)
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ بتی، تذکرة الألباب بأصول الأنساب، ص۱۳۸.
- ↑ بتی، تذکرة الألباب بأصول الأنساب، ص۱۳۸؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۳۸۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳. به نقل ابن حزم "بنی حریم". (ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱.)
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۸۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۰-۹۶.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۰.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۱.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۱.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۲.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۶.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۹۷.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۷۷؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۹. نیز ر. ک. دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۵۸.
- ↑ ر. ک. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴.
- ↑ المزی، تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۸۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۴۱۳.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ العجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۳۴۱.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۳۲.
- ↑ برخی از منابع هم او او با نام و نسب "صلاءة بن عمرو بن عوف بن بن منبه بن أود بن صعب " یاد کردهاند. (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۱)
- ↑ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۹۷.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۹.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۲، ص۳۹۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۵۸-۱۶۱.
- ↑ واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۷۹. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۸-۱۲۹.
- ↑ الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۰۲.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۳۲.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۰.
- ↑ ر. ک. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲.
- ↑ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲؛ ابن طاوس، فرحة الغری، ص۴۹.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱؛ ابن طاوس، فرحة الغری، ص۵۰.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۱۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۱۲.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۱۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۱۲.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲-۲۸۳.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۴۲-۲۸۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۴؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۹.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۴۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱. این روایت با اندکی اختلاف در برخی دیگر از منابع چنین نقل شده است: «روزی مردی از گروه بنی اود به نام عبد الله بن ادریس بن هانی، بر حجاج بن یوسف وارد شد و سخنی گفت و حَجّاج به وی جواب درشتی داد. وی به حَجّاج گفت: ای امیر! چنین نگو؛ زیرا در بین قریش و ثَقیف، فضیلت قابل ذکری نیست، مگر آنکه در بین ما نیز همانند آن، وجود دارد. حَجّاج گفت: فضیلتهای شما چیست؟ پاسخ داد: هیچ گاه عثمان در جمعهای ما بدگویی نمیشود و به بدی یاد نمیگردد. حَجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: هیچ گاه در بین ما، خارجی و شورشی دیده نشده است. حَجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: در جنگها از ما، جز یک نفر، کسی همراه ابو تراب شرکت نکرده است، که این کارش، او را از چشم ما انداخته و مُنزوی ساخته است و وی هیچ ارزش و منزلتی نزد ما ندارد. حَجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: هر کس از ما که بخواهد با زنی ازدواج کند، درباره او میپرسد که: آیا وی ابو تراب را دوست داشته و یا او را به نیکی یاد کرده است؟ اگر گفته شود که این زن، چنین کرده است، از او دوری میگزیند و با او ازدواج نمیکند. حَجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: در بین ما پسری به دنیا نیامده که علی یا حسن یا حسین نامیده شده باشد و نیز دختری به دنیا نیامده که فاطمه شده باشد. حَجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: روزی که حسین به سوی عراق آمد، زنی از قبیله ما نذر کرد که اگر خدا حسین را بکشد، ده نفر شتر قربانی کند و هنگامی که او کشته شد، به نذرش وفا کرد. حَجّاج گفت: این، فضیلت است. مرد گفت: از یک نفر از ما خواسته شد که از علی برائت بجوید و او را نفرین کند. وی گفت: باشد، حسن و حسین را هم میافزایم. حَجّاج گفت: سوگند به خدا که این، فضیلت است. مرد گفت: امیر مؤمنان، عبد الملک، به ما گفت: شما لباس زیر بالاپوش و یاران بعد از انصار هستید.(یعنی برای خلافت اُموی، به منزله حامیان روزِ مبادا و پایدارترین یاران هستید.) حَجّاج گفت: این، فضیلت است.»... (ابن طاوس، فرحة الغری، ص۴۹-۵۰؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۶ ص۱۱۹ ح۱۰)
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۳.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۳۷۳.
- ↑ المزی، تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۸۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۴۱۳.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۵۸۵-۵۸۶.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۳۹.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۲، ص۳۸۹. ابن کلبی را چنین ستود: «کان الأفوه من کبار الشعراء القدماء فی الجاهلیة، وکان سید قومه وقائدهم فی حروبهم، وکانوا یصدرون عن رأیه» (ر. ک. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۲، ص۳۸۹.)
- ↑ المزی، اکمال الکمال، ج۲۲، ص۳۶۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۴۱۰-۴۱۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۵.
- ↑ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۹۲. نیز ر. ک. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱، ص۳۸۵.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۲، ص۳۸۹؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۶۷.
- ↑ أبو الحجاج شهاب الدین أشعری شافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱، ص۳۸۶.
- ↑ أبو الحجاج شهاب الدین أشعری شافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ أبو الحجاج شهاب الدین أشعری شافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ أبو الحجاج شهاب الدین أشعری شافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ المزی، تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ المزی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۳۸۵.
- ↑ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۳۷۳.
- ↑ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۶، ص۲۷۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۱، ص۲۰۱.
- ↑ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۴۹۴.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۲۷۷.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۲۳۱.
- ↑ خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۲۹۰؛ ابن حبان، الثقات، ج۷، ص۵۹.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۵۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۶، ص۵۰۵.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۶، ص۱۷۱.
- ↑ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۴۱۸.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۴۲۷.
- ↑ أبو الحجاج شهاب الدین أشعری شافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۹، ص۴۲۲.
- ↑ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۰۳.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ المزی، تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۸۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۴۱۳.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱؛ أبو الحجاج شهاب الدین أشعری شافعی،التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲. ابن کلبی از او با نام "عبد الرحمن بن نعمان بن یزید" یاد کرده است. (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۳)
- ↑ شهاب الدین أبو الحجاج الأشعری الشافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۳۷۳..
- ↑ أبو الحجاج شهاب الدین أشعری شافعی، التعریف بالانساب والتنویه بذوی الاحساب، ج۱، ص۵۲.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۳۹.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۱.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۱۶۲.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۲۳۲.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۲۸۰.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۲۸۲.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۷۲.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۴۱۵؛ ابن داود، رجال، ص۳۷.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۱۲۳.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۲۸۵.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۸۱.