نجران

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

  • "نجران"، سرزمین آبادی با هفتاد دهکده تابع است که در نقطه مرزی حجاز و یمن واقع شده است، در جنوب شرقیِ مکه قرار دارد[۱]. این نقطه در آغاز طلوع اسلام، تنها منطقه مسیحی‌نشین حجاز بود که به آیین مسیح گرویده بودند[۲][۳].

اوضاع مسیحیت در نجران

صلح پیامبر (ص)

نجران

از چند موضع به عنوان نجران نام برده شده است. یکی از این مواضع نجرانی است که بین کوفه و واسط و بر طریق این دو شهر، به فاصله دو روز راه از کوفه واقع بوده است. گفته شده که نصارای نجران پس از اخراجشان از شبه جزیره عربستان در زمان خلافت عمر، در این موضع ساکن شدند و به یاد شهر سابق شان، این مکان را نجران نامیدند.[۲۲] موضعی در بحرین و نیز مکانی در حوران دمشق هم، از دیگر اماکنی است که به نام نجران نامیده شده‌اند.[۲۳] اما معروفترین موضعی که به نام نجران شناخته شده است، نجران یمن است. این شهر باستانی از مجموعه‌ای از شهرهای کوچک در دره‌ای واحد تشکیل شده که با نابود شدن هر یک از این شهرها، شهری دیگر با همان نام - نجران - به جای آن قد علم می‌‌کرد. این شهر را برخی، از مخالیف یمن و در اطراف مکه گفته[۲۴] نام آن را برگرفته از اسم نجران بن زید بن یشجب بن عرب بن قحطان - نخستین ساکن و آباد کننده آن - دانسته‌اند.[۲۵] مردم این شهر، سالها پیش از ظهور اسلام، در پی تبلیغات مردی مسیحی به نام «فیمیون» به آیین نصرانیت در آمدند.[۲۶] فمیون راهب، توانست تعداد زیادی از ساکنان آن سرزمین را به دین مسیح در آورد و کلیسایی را در نجران بنا نهد.[۲۷] سالها بعد «ذونواس» - آخرین شاه حمیری - که در منابع اسلامی از او با نام «یوسف اسار» نام برده می‌‌شود، بر نجرانیان سخت گرفت و آنان را به تغییر آیین و پذیرش دین یهود، خواند.[۲۸] با رد این خواسته، بسیاری از نجرانیان در آتشی که ذونواس برپا نموده بود، سوختند.[۲۹] واقعه‌ای که در آیات ۴ تا ۸ سوره شریفه بروج نیز بدان اشاره شده است. با ظهور اسلام و در پی واقعه انصراف بزرگان ایشان از مباهله با اهل بیت(ع)، این شهر در سال دهم هجری به ازای پرداخت جزیه به صلح فتح شد.[۳۰] نجران در حال حاضر، وادی بزرگی است با آب و زراعت فراوان که در کنار جاده بین صعده و ابها، در حدود ۹۱۰ مایلی جنوب شرقی مکه در سمت شرقی سراة واقع است. این شهر، دارای آثاری است که از مهمترین آنها می‌‌توان به شهر اخدود و مکانی که به نام کعبه نجران شناخته می‌‌شود، اشاره کرد. ساکنان اصلی این منطقه در دوران جاهلیت و صدر اسلام بنی الحارث بن کعب از مذحج بودند اما امروز قبیله‌ای موسوم به «یام» از تیره‌های قبیله همدان عمده ساکنان این شهر را تشکیل می‌‌دهند. امروزه این مکان دارای امارتی است که نواحی بسیاری را که شروری، حبونَن از جمله آن است، در بر می‌‌گیرد[۳۱]

منابع

پانویس

  1. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۸.
  2. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۸-۲۶۹.
  3. ده پهلوانی، طلعت، نجران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۵.
  4. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ‌ص۵۹۰.
  5. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۸.
  6. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱-۳۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۷.
  7. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه فی معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۸۵؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۴.
  8. شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۷۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه فی معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۸۳.
  9. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۳۱.
  10. ده پهلوانی، طلعت، نجران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۵-۳۵۶.
  11. عبدالرحمن بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۷۳-۴۷۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۲۶-۱۲۷.
  12. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۹؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷.
  13. اسقف یک منصب روحانی مافوق کشیش در آیین مسیحیت می‌باشد.
  14. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۰-۸۱.
  15. «...آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  16. ابن‌کثیر، البدایه والنهایه، ج۵، ص۵۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۸.
  17. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۷۲.
  18. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳۸۲؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۷۲-۷۳.
  19. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۷۳.
  20. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵.
  21. ده پهلوانی، طلعت، نجران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۷-۳۵۸.
  22. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۹.
  23. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۷۰.
  24. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۶. «بکری»، نجران را با تأکید، شهری در حجاز و از نواحی یمن عنوان کرده است. (بکری، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۹۸.)
  25. بکری، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۹۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۶.
  26. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۶.
  27. فؤاد حسنین، استکمال لکتاب التاریخ العربی القدیم، ص۳۰۲.
  28. برخی نیز بر این اعتقادند که برخلاف پندار ناقلان اخبار، ذی نواس یهودی نبود بلکه بت پرست بود و اگر تنها بر مسیحیان سخت می‌‌گرفت، و نه بر یهودیان، از این رو بود که او میان انتشار مسیحیت در یمن و افزایش نفوذ بیزانس و حبشه در آن سرزمین، رابطه ای می‌‌یافت. تعداد زیادی از حمیریان بت پرست بودند، آنان در برابر تئوفیلوس راهب، که از جانب امپراتور کنستانتین جهت تبلیغ مسیحیت به یمن اعزام شده بود، به مخالفت برخاستند. اما حمیریان مسیحی، مطابق روایات حبشی، هدایای خود را برای نجاشی می‌‌فرستادند و بدو مالیات می‌‌پرداختند، از این رو طبیعی بود که پادشاه حمیر در مقابل چنین دخالتهایی ساکت ننشیند.(جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳،ص ۱۷۹.) از آنچه در قرآن کریم درباره ی «اصحاب اخدود» آمده است، چنین استنباط می‌‌کنیم که ذی نواس مسیحیان نجران را نه به پذیرش دین یهود بلکه به بازگشت به آیین بت پرستی فرا خواند. برای اینکه مسیحیت و یهودیت در عصر نزول قرآن دو آیین آسمانی بودند و دلیلی برای ترجیح یکی بر دیگری وجود نداشت. (عمر فروخ، تاریخ الجاهلیة، ص۷۴.) بی‌تردید «اصحاب اخدود» بت پرست بودند و کینه ورزی آنان نسبت به اهل نجران تنها به این علت بود که آنها به خدای یگانه ایمان داشتند. واین نکته در کلام خداوند تعالی بوضوح بیان شده است: ﴿وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ * الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «و با آنان کینه‌توزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند * همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است» سوره بروج، آیه ۸-۹.
  29. رجوع کنید به ابن‌کلبی، نسب مَعَدّ والیمن‌الکبیر، ج۲، ص۵۴۷؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲ و ۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۱۹، ۱۲۳.
  30. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۸.
  31. بلادی، عاتق بن غیث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۳۱۴.