پرش به محتوا

آیا عصمت سبب سلب اختیار معصوم است و هیچ فضیلتی ندارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۷: خط ۶۷:
حاصل سخن این است که از نظر [[عقلی]] به سه دلیل تمسّک می‌کنیم که معصومین {{عم}} مختارند و با این حال معصیت نمی‌کنند:
حاصل سخن این است که از نظر [[عقلی]] به سه دلیل تمسّک می‌کنیم که معصومین {{عم}} مختارند و با این حال معصیت نمی‌کنند:


دلیل اول:
دلیل اول: چنان که گذشت، اگر [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} بر انجام طاعات و [[ترک گناهان]] مجبور باشند، هرگز مستحق مدح نخواهند بود، در حالی که [[خداوند]] و [[فرشتگان]] آنها را ستوده و بر آنان [[درود]] می‌فرستند، و آنها را [[الگو]] معرفی می‌کنند که به آنها [[اقتدا]] کنند و... این دلیل بر اختیار است.
چنان که گذشت، اگر [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} بر انجام طاعات و [[ترک گناهان]] مجبور باشند، هرگز مستحق مدح نخواهند بود، در حالی که [[خداوند]] و [[فرشتگان]] آنها را ستوده و بر آنان [[درود]] می‌فرستند، و آنها را [[الگو]] معرفی می‌کنند که به آنها [[اقتدا]] کنند و... این دلیل بر اختیار است.


دلیل دوم:
دلیل دوم: اگر انبیاء و ائمه {{عم}} بر انجام طاعات و ترک گناهان مجبور باشند، لازم می‌آید که ثواب و عقاب برای آنها معنا نداشته باشد؛ زیرا ثواب و عقاب مربوط به انسان‌های مختار است، و چون لازم [[باطل]] است، ملزوم نیز باطل خواهد بود.
اگر انبیاء و ائمه {{عم}} بر انجام طاعات و ترک گناهان مجبور باشند، لازم می‌آید که ثواب و عقاب برای آنها معنا نداشته باشد؛ زیرا ثواب و عقاب مربوط به انسان‌های مختار است، و چون لازم [[باطل]] است، ملزوم نیز باطل خواهد بود.


دلیل سوم:
دلیل سوم: اگر [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} بر انجام [[طاعات]] و ترک گناهان (یعنی در [[عصمت]] خویش) مجبور باشند، لازم می‌آید که مکلّف به امری نباشند؛ زیرا [[مسئولیت]] و [[تکلیف]] برای انسان‌های مختار و با [[اراده]] است و چون لازم باطل است، ملزوم نیز باطل خواهد بود.
اگر [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} بر انجام [[طاعات]] و ترک گناهان (یعنی در [[عصمت]] خویش) مجبور باشند، لازم می‌آید که مکلّف به امری نباشند؛ زیرا [[مسئولیت]] و [[تکلیف]] برای انسان‌های مختار و با [[اراده]] است و چون لازم باطل است، ملزوم نیز باطل خواهد بود.


اما بطلان لازم پس به دو دلیل است:
اما بطلان لازم پس به دو دلیل است:
# [[اجماع]] بر مکلّف بودن آنها [[قائم]] است.
# [[اجماع]] بر مکلّف بودن آنها [[قائم]] است.
# [[قرآن کریم]] نیز بر مکلّف بودن آنها تصریح کرده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>، (پس در سایر جهات عموماً با شما شریکم و از جمله آن جهات تکلیف است، یعنی شما مکلفید من هم مکلّفم).
# [[قرآن کریم]] نیز بر مکلّف بودن آنها تصریح کرده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>، (پس در سایر جهات عموماً با شما شریکم و از جمله آن جهات تکلیف است، یعنی شما مکلفید من هم مکلّفم). و [[آیات]] بسیاری به [[صراحت]] بر این امر دلالت دارد.
و [[آیات]] بسیاری به [[صراحت]] بر این امر دلالت دارد.


'''خلاصه سخن در مجبور نبودن [[معصوم]]''': [[پیامبر]] و [[امام]] با این که [[تمایلات]] بشری و [[غرائز]] در آنها وجود دارد، اما با [[اراده]] و [[اختیار]] خویش دامن به [[گناه]] [[آلوده]] نمی‌کنند؛ زیرا:
'''خلاصه سخن در مجبور نبودن [[معصوم]]''': [[پیامبر]] و [[امام]] با این که [[تمایلات]] بشری و [[غرائز]] در آنها وجود دارد، اما با [[اراده]] و [[اختیار]] خویش دامن به [[گناه]] [[آلوده]] نمی‌کنند؛ زیرا:
خط ۱۲۴: خط ۱۲۰:
از این [[خطبه]] صحیح و متقن به طور آشکار استفاده می‌شود که هیچ علمی به هیچ فردی از مخلوق داده نشده مگر آنکه [[پیامبر خاتم]] {{صل}} همه آن را می‌داند، همچنین تمام [[علوم پیامبر]] {{صل}} نزد امام مبین یعنی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} موجود است و به [[ائمه هدی]] {{عم}} به [[ارث]] رسیده است. مخفی نماند که این موضوع از صدها [[روایت]] دیگر نیز استفاده می‌شود<ref>مراجعه کنید به بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۱۲ - ۲۲۸.</ref>.
از این [[خطبه]] صحیح و متقن به طور آشکار استفاده می‌شود که هیچ علمی به هیچ فردی از مخلوق داده نشده مگر آنکه [[پیامبر خاتم]] {{صل}} همه آن را می‌داند، همچنین تمام [[علوم پیامبر]] {{صل}} نزد امام مبین یعنی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} موجود است و به [[ائمه هدی]] {{عم}} به [[ارث]] رسیده است. مخفی نماند که این موضوع از صدها [[روایت]] دیگر نیز استفاده می‌شود<ref>مراجعه کنید به بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۱۲ - ۲۲۸.</ref>.


اما روایاتی که از طریق علمای [[عامه]] وارد شده بسیار است و ما از باب نمونه یک [[حدیث]] را نقل می‌کنیم که در ملحقات [[احقاق الحق]]<ref>احقاق الحق، ج۷، ص۶۰۸.</ref> از [[ترمذی]] نقل کرده و گفته است: {{عربی|قال إمام العالمین کرّم الله وجهه: أنا الّذی عندی علم الکتاب علی ما کان و ما یکون}}<ref>کتاب مناقب مرتضویه، ص۱۳۳، ط بمبئی.</ref>؛ امام و پیشوای خلائق و جهانیان (یعنی امیرالمؤمنین علی {{ع}}) - که خداوند او را [[عزیز]] و محترم بدارد و به او [[عزّت]] بیشتر دهد - فرمودند: من آنم که [[علم کتاب]] درباره گذشته و [[آینده]] نزد اوست<ref>برای تحقیق آیات و روایات این موضوع به کتاب «علم غیب» مرحوم حاج شیخ علی نمازی شاهرودی مراجعه کنید.</ref>.<ref>[[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۱۷۴-۱۸۳.</ref>
اما روایاتی که از طریق علمای [[عامه]] وارد شده بسیار است و ما از باب نمونه یک [[حدیث]] را نقل می‌کنیم که در ملحقات [[احقاق الحق]]<ref>احقاق الحق، ج۷، ص۶۰۸.</ref> از [[ترمذی]] نقل کرده و گفته است: {{عربی|قال إمام العالمین کرّم الله وجهه: أنا الّذی عندی علم الکتاب علی ما کان و ما یکون}}<ref>کتاب مناقب مرتضویه، ص۱۳۳، ط بمبئی.</ref>؛ امام و پیشوای خلائق و جهانیان (یعنی امیرالمؤمنین علی {{ع}}) - که خداوند او را [[عزیز]] و محترم بدارد و به او [[عزّت]] بیشتر دهد - فرمودند: من آنم که [[علم کتاب]] درباره گذشته و [[آینده]] نزد اوست»<ref>برای تحقیق آیات و روایات این موضوع به کتاب «علم غیب» مرحوم حاج شیخ علی نمازی شاهرودی مراجعه کنید.</ref>.<ref>[[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۷۴-۱۸۳.</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۴: خط ۱۴۰:
'''اولاً'''؛ طرح این اشکال از طرف اشاعره، برخاسته از نگاه آنان به عصمت آنها عصمت است. آنها عصمت را جبرآور و مانع از قدرت انسان می‌دانند؛ یعنی با وجود عصمت، انسان معصوم قادر بر ترک [[طاعت]] و انجام معصیت نیست، لکن اگر عصمت از مقوله علم باشد که از جانب خداوند به [[معصومین]] [[عطا]] شده، باید گفت که علم از مبادی اختیاری است و موجب [[آگاهی]] از عمل است و موجب سلب قدرت و اختیار نمی‌گردد؛ مثل طبیبی که از نیم خورده جزامی‌ها با اختیارش دوری می‌کند. این مطلب [[بدیهی]] است و نیاز به [[استدلال]] ندارد، چون [[اعمال]] [[مردم]] در دوری کردن از اشیاء [[مضر]] همراه با [[اختیار]] است، نه [[جبر]] و اگر [[عصمت]] را تقوای عالیه بدانیم که دارای ریشه‌های اختیاری است و با تلاش و [[مجاهدت]] کسب شده باز هم جبرآور نیست، چون [[انسان]] [[معصوم]] با [[عشق]] به [[ذات الهی]] و [[خوف]] از [[عذاب الهی]]، از [[معاصی]] اجتناب می‌کند و [[طاعات]] [[الهی]] را با اختیار انجام می‌دهد.
'''اولاً'''؛ طرح این اشکال از طرف اشاعره، برخاسته از نگاه آنان به عصمت آنها عصمت است. آنها عصمت را جبرآور و مانع از قدرت انسان می‌دانند؛ یعنی با وجود عصمت، انسان معصوم قادر بر ترک [[طاعت]] و انجام معصیت نیست، لکن اگر عصمت از مقوله علم باشد که از جانب خداوند به [[معصومین]] [[عطا]] شده، باید گفت که علم از مبادی اختیاری است و موجب [[آگاهی]] از عمل است و موجب سلب قدرت و اختیار نمی‌گردد؛ مثل طبیبی که از نیم خورده جزامی‌ها با اختیارش دوری می‌کند. این مطلب [[بدیهی]] است و نیاز به [[استدلال]] ندارد، چون [[اعمال]] [[مردم]] در دوری کردن از اشیاء [[مضر]] همراه با [[اختیار]] است، نه [[جبر]] و اگر [[عصمت]] را تقوای عالیه بدانیم که دارای ریشه‌های اختیاری است و با تلاش و [[مجاهدت]] کسب شده باز هم جبرآور نیست، چون [[انسان]] [[معصوم]] با [[عشق]] به [[ذات الهی]] و [[خوف]] از [[عذاب الهی]]، از [[معاصی]] اجتناب می‌کند و [[طاعات]] [[الهی]] را با اختیار انجام می‌دهد.


'''ثانیاً'''؛ با توجه به مطلب فوق، کاری که از روی اختیار انجام شود، مثل انجام طاعات یا [[ترک معاصی]]، دارای [[مدح]] و ثناست و در [[آخرت]] موجب [[پاداش]] می‌شود و صاحب این عصمت، بر سایرین [[فضیلت]] دارد، چون مثل سایر [[انسان‌ها]] در مقابل [[اوامر و نواهی]] [[خداوند تعالی]] [[مکلف]] به [[تکلیف]] است»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۵۳.</ref>.
'''ثانیاً'''؛ با توجه به مطلب فوق، کاری که از روی اختیار انجام شود، مثل انجام طاعات یا [[ترک معاصی]]، دارای [[مدح]] و ثناست و در [[آخرت]] موجب [[پاداش]] می‌شود و صاحب این عصمت، بر سایرین [[فضیلت]] دارد، چون مثل سایر [[انسان‌ها]] در مقابل [[اوامر و نواهی]] [[خداوند تعالی]] [[مکلف]] به [[تکلیف]] است»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۲۵۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۶۸: خط ۱۶۴:
[[حضرت صدیقه طاهره]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} در [[خطبه فدکیه]]، [[علم خداوند]] به عمل [[بندگان]] و [[علم]] او به [[آینده]] را سبب همین [[گزینش]] می‌داند<ref>ر.ک: بلاغات النساء، ص۱۵.</ref>.  
[[حضرت صدیقه طاهره]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} در [[خطبه فدکیه]]، [[علم خداوند]] به عمل [[بندگان]] و [[علم]] او به [[آینده]] را سبب همین [[گزینش]] می‌داند<ref>ر.ک: بلاغات النساء، ص۱۵.</ref>.  


پس معلوم می‌شود که خداوند به علم سابق خویش از یقین و [[شکیبایی]] ایشان در دنیا آگاه بوده و به همین جهت از پیش، [[مقام امامت]] و [[هدایت امت]] را برای ایشان جعل کرده است، چنانکه اگر معلمی در ابتدای امر، [[استعداد]] شاگردی را [[کشف]] کند و یقین داشته باشد که وی در [[امتحانات]] آخر سال قبول خواهد شد، همان وقت به او نمره قبولی می‌دهد و او را به مرتبه بالاتر منتقل می‌کند. پس [[موفقیت]] این [[شاگرد]] به [[اختیار]] خود است؛ اما کسی که رتبه او را ارتقا داد معلمش بوده است»<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۴۹.</ref>.
پس معلوم می‌شود که خداوند به علم سابق خویش از یقین و [[شکیبایی]] ایشان در دنیا آگاه بوده و به همین جهت از پیش، [[مقام امامت]] و [[هدایت امت]] را برای ایشان جعل کرده است، چنانکه اگر معلمی در ابتدای امر، [[استعداد]] شاگردی را [[کشف]] کند و یقین داشته باشد که وی در [[امتحانات]] آخر سال قبول خواهد شد، همان وقت به او نمره قبولی می‌دهد و او را به مرتبه بالاتر منتقل می‌کند. پس [[موفقیت]] این [[شاگرد]] به [[اختیار]] خود است؛ اما کسی که رتبه او را ارتقا داد معلمش بوده است»<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۴۹.</ref>.
}}
}}


۱۱۸٬۰۴۱

ویرایش