عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۶ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۵۹
، ۱۶ اوت ۲۰۲۳←عبدالله و نقل حدیث
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
[[نقل]] شده، پس از واقعه [[صفین]]، [[مردم]] [[شام]] بیتابانه بر کشتگان خود [[شیون]] میکردند. و ابن [[خدیج]] میگفت: "ای مردم شام، [[خدا]] مملکتی را که [[انسان]] پس از [[حوشب]] و ذی الکلاع به دست آورد، سیاهروی و بیارزش قرار دهد. به خدا اگر ما پس از کشته شدن آن دو حتی بدون [[سختی]] بر مردم [[عراق]] چیره شویم، [[پیروزی]] محسوب نمیشود". [[یزید بن انس]] به معاویه گفت: "در کاری که آغازش به پایانش نمیماند، خبری نیست تا این [[فتنه]] پایان نیابد هیچ مجروحی درمان نمیشود و بر هیچ کشتهای [[سوگواری]] نمیکنند. اگر کار به مراد تو پایان یابد، آنگاه میتوانی به معالجه مجروحان بپردازی و سر [[فرصت]] [[گریه]] و سوگواری به [[راه]] بیاندازی و اگر کار به مراد حریف تو پایان یابد، در آن صورت مصیبتی که گریبانت را میگیرد، سخت بزرگ خواهد بود". معاویه گفت: "ای [[شامیان]]! شما در [[گریستن]] و سوگواری بر کشتگان خویش سزاوارتر از عراقیان برای [[زاری]] و [[بیتابی]] بر کشتگان خود نیستید و در مقایسه، آنان بیش از شما باید سوگوار باشند، زیرا شخصیتهای بزرگ تری را از دست دادهاند. به خدا قسم، ذو الکلاع شما از [[عمار بن یاسر]] ایشان، و حوشب شما از [[هاشم]] آنها، و [[عبیدالله بن عمر]] شما از این بدیل آنان بزرگتر نبودند. و این مردان و کشتگان نامدار جز همتایان یک دیگر نیستند و این مرگی که نصیب آنها شده، جز از جانب خدا نیست. به شما مژده باد و خوش [[دل]] باشید که [[خداوند]] سه تن از آنان را کشت: [[عمار بن یاسر]] را که [[جوانمرد]] آنان بود، و هاشم را که همگان بدو چشم [[امید]] داشتند، و نیز این بدیل را که آنگونه هنرنماییها کرد"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۵۵.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عبدالله خزاعی (مقاله)|مقاله «عبدالله خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۶۸۰-۶۸۱.</ref> | [[نقل]] شده، پس از واقعه [[صفین]]، [[مردم]] [[شام]] بیتابانه بر کشتگان خود [[شیون]] میکردند. و ابن [[خدیج]] میگفت: "ای مردم شام، [[خدا]] مملکتی را که [[انسان]] پس از [[حوشب]] و ذی الکلاع به دست آورد، سیاهروی و بیارزش قرار دهد. به خدا اگر ما پس از کشته شدن آن دو حتی بدون [[سختی]] بر مردم [[عراق]] چیره شویم، [[پیروزی]] محسوب نمیشود". [[یزید بن انس]] به معاویه گفت: "در کاری که آغازش به پایانش نمیماند، خبری نیست تا این [[فتنه]] پایان نیابد هیچ مجروحی درمان نمیشود و بر هیچ کشتهای [[سوگواری]] نمیکنند. اگر کار به مراد تو پایان یابد، آنگاه میتوانی به معالجه مجروحان بپردازی و سر [[فرصت]] [[گریه]] و سوگواری به [[راه]] بیاندازی و اگر کار به مراد حریف تو پایان یابد، در آن صورت مصیبتی که گریبانت را میگیرد، سخت بزرگ خواهد بود". معاویه گفت: "ای [[شامیان]]! شما در [[گریستن]] و سوگواری بر کشتگان خویش سزاوارتر از عراقیان برای [[زاری]] و [[بیتابی]] بر کشتگان خود نیستید و در مقایسه، آنان بیش از شما باید سوگوار باشند، زیرا شخصیتهای بزرگ تری را از دست دادهاند. به خدا قسم، ذو الکلاع شما از [[عمار بن یاسر]] ایشان، و حوشب شما از [[هاشم]] آنها، و [[عبیدالله بن عمر]] شما از این بدیل آنان بزرگتر نبودند. و این مردان و کشتگان نامدار جز همتایان یک دیگر نیستند و این مرگی که نصیب آنها شده، جز از جانب خدا نیست. به شما مژده باد و خوش [[دل]] باشید که [[خداوند]] سه تن از آنان را کشت: [[عمار بن یاسر]] را که [[جوانمرد]] آنان بود، و هاشم را که همگان بدو چشم [[امید]] داشتند، و نیز این بدیل را که آنگونه هنرنماییها کرد"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۵۵.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عبدالله خزاعی (مقاله)|مقاله «عبدالله خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۶۸۰-۶۸۱.</ref> | ||
== عبدالله و | == عبدالله و نقل حدیث == | ||
با توجه به این که [[عبدالله]] | با توجه به این که [[عبدالله]] دوران پیامبر را [[درک]] کرده، احادیثی نیز از ایشان [[نقل]] کرده که یا خود از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیده و یا این که از قول پدرش بدیل نقل کرده است. به نقل یک [[حدیث]] از او اکتفاء میکنیم: | ||
از [[عبدالله بن بدیل]] نقل شده که گفت: سعد نزد [[معاویه]] رفت. و معاویه به وی گفت: چه شد که با ما در [[جنگ]] شرکت نکردی؟ سعد گفت: چگونه با مردی بجنگم که [[پیامبر]] درباره او فرمود: | از [[عبدالله بن بدیل]] نقل شده که گفت: سعد نزد [[معاویه]] رفت. و معاویه به وی گفت: چه شد که با ما در [[جنگ]] شرکت نکردی؟ سعد گفت: چگونه با مردی بجنگم که [[پیامبر]] درباره او فرمود: مقام تو نسبت به من به منزلة [[هارون]] به [[موسی]] است مگر این که بعد از من [[پیامبری]] نیست. معاویه گفت: چه کسی همراه تو این حدیث را شنیده؟ سعد گفت: فلانی و فلانی و [[ام سلمه]]. معاویه گفت: اگر من این حدیث را از پیامبر شنیده بودم، با [[علی]] نمیجنگیدم. در [[روایت]] دیگری به این صورت آمده: این [[کلام]] وقتی بین معاویه و سعد رد و بدل شد که آن دو در [[مدینه]] بودند و معاویه برای [[حج]] به آنجا [[سفر]] کرده بود. پس هر دو نزد ام سلمه رفتند و درباره این حدیث سؤال کردند و ام سلمه آن را [[تأیید]] کرد. پس [[معاویه]] گفت: اگر من این [[حدیث]] را قبل از امروز شنیده بودم، تا [[زمان]] [[مرگ]] خود یا زمان مرگ او [[خادم]] [[علی بن ابیطالب]] میشدم<ref>{{متن حدیث|عن عبد الله بن بدیل قال: دخل سعد علی معاویه فقال له: "ما لک لم تقاتل معنا؟" فساق الحدیث إلی أن قال: فقال سعد: "ما کنت لأقاتل رجلا قال له رسول الله: " أنت منی بمنزلة هارون من موسی غیر انه لا نبی بعدی". فقال معاویه: من سمع هذا معک؟" فقال: "فلان و فلان و ام سلمه". فقال معاویه: "أما انی لو سمعته منه لما قاتلت علیا". ثم قال: و فی روایة من وجه آخر أن هذا الکلام کان بینهما و هما بالمدینة فی حجة حجها معاویه، و انهما قاما الی أم سلمة فسألاها فحدثتها بما حدث به سعد، فقال معاویه: "لو سمعت هذا قبل: هذا الیوم لکنت خادما لعلی حتی یموت او أموت}}؛البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۸۳.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عبدالله خزاعی (مقاله)|مقاله «عبدالله خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۶۸۱.</ref> | ||
==[[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] در سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیر المؤمنین== | ==[[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] در سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیر المؤمنین== |