دلایل عقلی عصمت انبیاء در مقام تلقی وحی چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۸ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۰
، ۲۸ اوت ۲۰۲۳←پاسخ جامع اجمالی
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== پاسخ جامع اجمالی == | == پاسخ جامع اجمالی == | ||
متکلمان ادله عقلی متعددی بر [[عصمت انبیا]] در مقام دریافت و [[تلقی وحی]] اقامه کردهاند که بارزترین انها به شرح ذیل است: | |||
=== [[بعثت]] و [[عصمت]]- (نقض غرض) === | |||
[[انسانها]] فطرتاً طالب [[سعادت]] و کمال خویش هستند و [[سعی]] میکنند تا [[بهترین]] و ارزندهترین راههای وصول به کمال نهایی را بیابند و بر محور آن، چرخ [[زندگی]] خویش را به حرکت در آورند. از طرفی، ابزاری که برای [[درک]] و [[شناخت]] در [[اختیار]] همه انسانها قرار داده شده است؛ یعنی، [[حس]] و [[عقل]]، برای وصول به [[سعادت ابدی]] کافی نیستند. [[ضعف]]، نقصان و خطاپذیری شناخت حسی در این مورد پرواضح است. شناخت عقلانی نیز کافی نیست، زیرا عقل هر چند بسیاری از اسباب سعادت را میشناسد، اما از درک و شناخت بسیاری دیگر عاجز است. از این رو با توجه به [[حکمت خداوند]]، درمییابد که حتماً باید راه دیگری در [[اختیار انسان]] قرار گیرد و آن، [[راه وحی]] و [[نبوت]] است. عقل میگوید: بدون [[وحی]]، [[هدف خلقت]] به ثمر نمینشیند، و غرض [[خداوند]] از [[آفرینش]] نقص خواهد بود. | |||
[[انسانها]] فطرتاً طالب [[سعادت]] و کمال خویش هستند و [[سعی]] میکنند تا [[بهترین]] و ارزندهترین راههای وصول به | |||
حال با تمسّک به این دلیل عقلی که [[ضرورت وحی]] و نبوت را [[اثبات]] میکند، میتوان [[ضرورت]] عصمت و [[مصونیت وحی]] [[الهی]] را از هر گونه [[سهو]] و اشتباهی و همچنین [[عصمت]] [[ملائکه]] [[مأمور]] [[پیام الهی]] را [[اثبات]] کرد؛ زیرا در غیر این صورت، [[هدف از بعثت انبیا]] تأمین نخواهد شد<ref>جزوه راه و راهنماشناسی، ص۵۴۳-۵۵۱ و ۶۳۷؛ همچنین ر.ک: قواعد المرام، ص۱۲۵-۱۲۷؛ امامشناسی، ج۱، ص۱۰۳.</ref>. | حال با تمسّک به این دلیل عقلی که [[ضرورت وحی]] و نبوت را [[اثبات]] میکند، میتوان [[ضرورت]] عصمت و [[مصونیت وحی]] [[الهی]] را از هر گونه [[سهو]] و اشتباهی و همچنین [[عصمت]] [[ملائکه]] [[مأمور]] [[پیام الهی]] را [[اثبات]] کرد؛ زیرا در غیر این صورت، [[هدف از بعثت انبیا]] تأمین نخواهد شد<ref>جزوه راه و راهنماشناسی، ص۵۴۳-۵۵۱ و ۶۳۷؛ همچنین ر.ک: قواعد المرام، ص۱۲۵-۱۲۷؛ امامشناسی، ج۱، ص۱۰۳.</ref>. | ||
به بیان دیگر: با توجه به سه صفت: [[علم]]، [[قدرت]] و [[حکمت]]، به خوبی مصونیت وحی الهی از هر گونه | به بیان دیگر: با توجه به سه صفت: [[علم]]، [[قدرت]] و [[حکمت]]، به خوبی مصونیت وحی الهی از هر گونه تصرف عمدی یا سهوی به اثبات میرسد، زیرا: اگر [[خداوند]] "نداند" که از چه راهی و توسط چه کسانی [[پیام]] خویش و راه [[سعادت]] را به [[انسانها]] برساند، این مسأله با علم بی پایان خداوند سازگار نیست؛ زیرا که او به هر چیز [[آگاهی]] دارد: {{متن قرآن|إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«که او به هر چیزی داناست» سوره شوری، آیه ۱۲.</ref> و اگر [[خداوند]] "نتواند" راه [[نجات]] و [[پیام]] [[سعادت]] خویش را از دستبرد [[انحرافات]] و تصرفات [[شیطانی]] و [[انسانی]] محفوظ دارد، لازمهاش نقص و [[ضعف]] در [[قدرت الهی]] است و حال آنکه او بر هر چیزی [[قدرت]] دارد؛ {{متن قرآن|أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«اینکه او بر هر کاری تواناست» سوره فصلت، آیه ۳۹.</ref>. این با [[حکمت خداوند]] منافات دارد که در عین [[علم]] و قدرت بر [[حفظ]] و حراست از [[وحی]] "نخواهد" آن را محفوظ نگه دارد؛ یعنی، ارادهای نسبت به [[مصونیت]] آن از [[خطا]] و [[اشتباه]] و دستبردهای شیطانی و غیر آن نداشته باشد. زیرا، [[هدف]] خداوند از ارسال وحی به [[آدمیان]]، ارائه راه صواب و [[حق]] به آنها بوده است. حال اگر نخواهد این پیام را با مصونیت کامل به آنها برساند، لازمه آن، نقض غرض خواهد بود و این نسبت به [[خداوند حکیم]] متعال، امری محال و نپذیرفتنی است<ref>آموزش عقاید، ج۱-۲، ص۳۳۳-۲۳۵.</ref>. بنابراین بیان، هم [[عصمت]] [[فرشته وحی]] ثابت میشود و هم [[عصمت پیامبر]] در هنگام تلقی و ابلاغ وحی<ref>[[مهدی مهدوی اعلاء|مهدوی اعلاء، مهدی]]، [[علی رضا خاتم شیشهبر|خاتم شیشهبر، علی رضا]]، [[بازکاوی نگرش اندیشمندان علم کلام در باب قلمرو عصمت انبیاء با تاکید بر آراء سید مرتضی و فخرالدین رازی (مقاله)|بازکاوی نگرش اندیشمندان علم کلام در باب قلمرو عصمت انبیاء؛ با تاکید بر آراء سید مرتضی و فخرالدین رازی]]، پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه بهار و تابستان ۱۴۰۱ - شماره ۱، ص۱۴۸ ـ ۱۶۸.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۹۸-۱۰۵.</ref> | ||
=== [[معجزه]] و عصمت === | |||
[[دلیل عقلی]] دیگری که بر [[عصمت انبیا]] در مقام تلقی و ابلاغ وحی، اقامه شده، این است که اعطای معجزه به [[پیامبران]]، عقلاً دلالت میکند بر اینکه، [[دروغ]] در آنچه [[انبیا]] به خداوند نسبت میدهند راه ندارد<ref>المیزان، ج۲، ص۱۳۶؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۵۰؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۳۸.</ref>. چون، اعطای معجزه به یک شخص به منزله [[تأیید]] و [[تصدیق]] او در گفتارش میباشد. حال اگر قرار باشد انبیا به [[دروغ]] چیزی را به خداوند نسبت دهند، تأیید چنین [[پیامبری]] با معجزه، در [[حکم]] تصادیق نمودن شخص [[دروغگو]] است، و تصدیق دروغگو [[قبیح]] و ناپسند است و از [[خدای حکیم]] کار قبیح سر نمیزند. | |||
کسانی میتوانند به این دلیل تمسک نمایند که [[حُسن و قبح]] [[عقلی]] را پذیرفته باشند. یعنی بپذیرند که با [[قطع]] نظر از [[شرع]]، چیزهایی وجود دارد که [[عقل انسانها]] مستقلاً، [[زشتی]] یا [[زیبایی]] آنها را [[درک]] میکند. مثلاً: [[عقل]] در این [[حکم]] که "[[تصدیق]] شخص [[دروغگو]] ناپسند است" احتیاجی به بیان [[خداوند]] و اولیای دین ندارد. بنابراین، از دیدگاه کسانی مانند [[اشاعره]] ـ که با صرف نظر از حکم [[شارع]]، منکر هر [[حسن و قبح]]ی هستند و میگویند: {{عربی|الحسن ما حسنه الشارع}}؛ هر کاری که خداوند انجام دهد و آن را [[نیکو]] بداند، همان [[پسندیده]] است ـ اعطای [[معجزه]] به کسی که [[افترا]] به [[خدا]] ببندد و به [[دروغ]] چیزی را به او نسبت دهد، قاعدتاً نباید مانعی داشته باشد! از این رو طبق این مبنا، نمیتوان با دلیل [[اعجاز]]، [[عصمت انبیا]] در این مقام را [[اثبات]] نمود<ref>دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵.</ref>. | |||
همچنان که اشاره شد، بسیاری از کسانی که به این دلیل استناد کردهاند، تنها در صدد بودهاند که [[کذب]] و دروغ در مقام ابلاغ وحی را با آن [[نفی]] کنند. اما [[علامه طباطبایی]] آن را توسعه داده و [[خطا]] در تلقی وحی و نیز [[سهو]] و [[اشتباه]] در [[ابلاغ]] را هم مشمول آن دانستهاند<ref>المیزان، ج۲، ص۱۳۶.</ref>. به گفته ایشان، تصدیق نمودن آورنده معجزه، همچنان که دلالت بر نفی کذب او دارد، نشان میدهد که [[پیامبر]]، [[وحی]] را درست دریافت نموده و در مقام ابلاغ نیز اشتباهی صورت نگرفته است؛ زیرا که تصدیق کذب [[قبیح]] است، تصدیق [[باطل]] و خلاف [[حق]] نیز ناپسند است؛ یعنی، اگر در محتوای وحی تغییری صورت گیرد. هر چند از روی خطا و اشتباه و [[فراموشی]] ـ تصدیق نمودن دعوتی که متضمن این [[انحرافات]] است، مخالف با [[حکمت خداوند]] است<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۹۸-۱۰۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۳۰۸.</ref> | |||
[[دلیل]] دیگری که [[علامه طباطبایی]]<ref>شیعه در اسلام، ص۸۱-۸۵.</ref> به آن اشاره کردهاند این است که دریافت، حفظ و | === [[هدایت تکوینی]] و [[عصمت]] === | ||
[[دلیل]] دیگری که [[علامه طباطبایی]]<ref>شیعه در اسلام، ص۸۱-۸۵.</ref> به آن اشاره کردهاند این است که دریافت، حفظ و ابلاغ وحی، سه رکن هدایت تکوینی است و [[خطا]] در [[تکوین]] معنا ندارد. برای دریافت صحیح این نظریه، توضیحی درباره هدایت تکوینی و [[تشریعی]] ضروری مینماید. | |||
در [[هدایت تشریعی]]، فقط [[راهنمایی]] و نشان دادن | در [[هدایت تشریعی]]، فقط [[راهنمایی]] و نشان دادن راه، صورت میپذیرد. [[اوامر و نواهی الهی]] که در [[قرآن]] و [[سنت]] بیان شده، همگی از مصادیق [[هدایت]] تشریعیاند که راه [[سعادت]] و چاه [[شقاوت]] را به [[بشریت]] مینمایانند. در این میان، [[آدمی]] هست و اختیارش. هر بانگی را که بخواهد، میتواند گوش سپارد و هر راهی را که میخواهد، برگزیند. {{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}}<ref>«ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.</ref>. خلاصه آنکه اساس هدایت تشریعی و رکن مهم آن را [[اختیار انسان]] تشکیل میدهد. امّا هدایت تکوینی را میتوان به "رساندن به مقصد" معنا کرد<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴.</ref>. در [[هدایت تکوینی]] [[سخن]] از [[اختیار]] و [[انتخاب]] آزادانه نیست. [[انسان]] و سایر موجودات، در این عرصه بیاختیار ۔ طوعاً او کرهاً - به سوی مقصدی که او فراهم دیده در حرکتند. | ||
مثلاً، [[خداوند]] در [[قرآن]]، درباره [[زندگی]] | مثلاً، [[خداوند]] در [[قرآن]]، درباره [[زندگی]] زنبور عسل میفرماید: {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.</ref>. معنای [[وحی]] در اینجا آن نیست که [[حکم]] و فرمانی صادر نمودیم که {{متن قرآن|أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا...}} آنگاه زنبور عسل درباره [[اطاعت]] از این [[فرمان]]، تصمیمگیری نمود و... بلکه بدین معنا است که [[خلقت]] و [[آفرینش]] زنبور عسل این گونه بوده است، و تکویناً در نهاد او میل و غریزهای قرار داده شده که او را به سوی کمال خویش میراند. | ||
با توجه به آنچه گذشت، [[دلیل]] سوّم بر [[عصمت انبیا]] در دریافت و | با توجه به آنچه گذشت، [[دلیل]] سوّم بر [[عصمت انبیا]] در دریافت و ابلاغ وحی آن است که تمام موجودات عالم با هدایت تکوینی [[الهی]] به سوی کمال خویش رهسپارند<ref>این مطلب، خود، یکی از دلایل اثبات وجود خدا شمرده شده است. استاد شهید مطهری، در این مورد میگوید: «از جمله آثار و علایمی که در خلقت موجودات مشاهده میشود و دلیل بر دخالت نوعی قصد و عمد و تدبیر است «راهیابی» اشیاء است، هر موجودی علاوه بر ارگانیزم و سازمان منظم داخلی، از یک نیروی مرموز برخوردار است که به موجب آن نیرو، راه خود را به سوی آینده میشناسد... [و وجود این نیرو] دلیل و مؤید وجود قدرت مدبری است که بر موجودات سیطره دارد و آنها را تدبیر میکند» (اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۸۷).</ref>. انسان نیز در برخورداری از هدایت تکوینی عمومی از سایر موجودات مستثنا نیست. اما از یک امتیاز اساسی برخوردار است و آن مجهز بودن به دستگاه [[عقل]] و [[تفکر]] است. ولی در عین حال، در طول روزگاران گذشته، [[آدمی]] نتوانسته است قانونی فراگیر و کامل که متضمّن تأمین [[سعادت]] [[جامعه بشری]] باشد، ارائه دهد. همین خود نمایانگر آن است که [[هدایت تکوینی]] [[انسان]]، بر عهده عقل او گذاشته نشده و از اینجا است که ناگزیر، وجود دستگاه ادراکی دیگری در بین نوع [[انسانها]]، ضروری است. و آن، شعور و درکی است که [[وحی]] نامیده میشود. اما چون وحی اختصاص به افراد معینی از انسانها دارد، هدایت تکوینی سایر [[آدمیان]] به وسیله [[عصمت پیامبران]] تضمین میگردد. و چون [[پیغمبران]] که با وحی و [[نبوت]] مجهّز بودند، در هر [[زمان]] که ظاهر شدند، بیش از یک فرد یا چند فرد نبودند، [[خدای متعال]]، [[هدایت]] بقیه [[مردم]] را با مأموریت [[دعوت]] و [[تبلیغ]] که به پیغمبران خود داده، تتمیم و تکمیل نمود. و از اینجاست که [[پیغمبر]] [[خدا]] باید به صفت [[عصمت]] متصف باشد..؛ زیرا چنانچه گذشت، تلقی وحی و [[حفظ]] و تبلیغ آن، سه رکن هدایت تکوینی میباشند و [[خطا]] در [[تکوین]] معنا ندارد<ref>شیعه در اسلام، ص۸۵.</ref>. | ||
میتوان با تصرفات اندکی در این [[برهان]]، آن را به همان برهان اول برگرداند. به این صورت که بگوییم: اگر | میتوان با تصرفات اندکی در این [[برهان]]، آن را به همان برهان اول برگرداند. به این صورت که بگوییم: اگر راه [[سعادت]] به [[انسان]] ارائه نشود، نقض غرض شده و [[آفرینش]] [[آدمی]]، لغو و [[بیهوده]] خواهد بود. از این رو میتوان گفت که "اراده تکوینی" [[خداوند]] به "[[هدایت تشریعی]]"[[انسان]] تعلق گرفته است. به عبارت دیگر، به اقتضای [[حکمت خداوند]] میبایست راه [[سعادت انسان]] به او نشان داده شود. پس "باید" [[انبیا]] و پیامآوران راه سعادت، [[وحی]] و [[پیام الهی]] را درست و کامل دریافت کرده، به همان صورت به امتهای خود برسانند. دور از احتمال نیست که مراد مرحوم [[علامه طباطبایی]] نیز همین بوده است؛ آنجا که میفرماید: مدلول وحی که یک [[سلسله]] دستوراتی است که [[اختلافات]] بشری را طبق اقتضای عصر رفع کرده و سعادت [[جامعه انسانی]] را تأمین مینماید، باید به گوش همین [[جامعه]]، با کفالت دستگاه آفرینش، برسد. [[بدیهی]] است که در این میانه، خطایی واقع نخواهد شد<ref>وحی یا شعور مرموز، ص۱۹.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۹۸-۱۰۵.</ref> | ||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه== | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه== |