پرش به محتوا

حق: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳٬۷۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۱: خط ۳۱:


== [[رسول حق]] و [[امام حق]] ==
== [[رسول حق]] و [[امام حق]] ==
==تضاد حق و باطل==
===نقش ابلیس در این تضاد===
[[حق]] هر چیزی ثابت و باقی و [[باطل]] هر چیز غیر ثابت و غیر باقی است. البته همه هستی حق است و باطل جز هیچ و پوچ نیست، اما برخی از امور همانند پیچک و انگل به [[حقیقت]] درخت [[زندگی]] می‌‌چسبند و چنان حق را [[نهان]] و خود را جلوه می‌‌دهند که بر [[مردم]] حق و باطل پوشیده می‌‌ماند و [[گمان]] می‌‌برند آن چه ظاهر است و می‌‌بینند حق است، در حالی که باطل حق را در بر گرفته و با استفاده از [[استواری]] آن خود را [[پایدار]] ساخته است.
برخی از افراد از جمله [[شیطان]] به منظور برخی از اهداف [[پلید]] و [[زشت]] خود، [[اقدام]] به تلبیس کرده و حق و باطل را با هم می‌‌آمیزند تا [[انسان]] [[سرگردان]] و [[حیران]] شود. در [[آیات قرآنی]] [[خداوند]] به [[دانشمندان یهودی]] و علمای آنان هشدار می‌‌دهد تا از هر گونه [[تحریف]] و آمیختن حق و باطل خودداری کنند. خداوند در جایی می‌‌فرماید: {{متن حدیث|وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَـكْـتُمُوا الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمونَ}}؛ حق را با باطل مخلوط نکنید، و حقیقت را با این که می‌‌دانید، پنهان نکنید.<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}} «و حق را با باطل می‌امیزید و آگاهانه حق‌پوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref>
در این [[آیه]] هم سخن از آمیختن و هم سخن از [[کتمان حق]] است. به این معنا که گاه حق و باطل را به هم می‌‌آمیزند و گاهی حق را نهان و [[کتمان]] می‌‌کنند. هر دو شیوه برای این انجام می‌‌گیرد تا حق تضییع شود و مورد [[عنایت]] و توجه قرار نگیرد.
[[پیامبر]]{{صل}} نیز درباره تلبیس ابلیس می‌‌فرماید: {{متن حدیث|يا اَيُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّهُ وَ الشَّيْطانُ وَ الْحَقُّ وَ الْباطِلُ وَالْهُدي وَالضَّلالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَيُّ وَ الْعاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ الْعاقِبَةُ وَ الْحَسَناتُ وَ السَّيِّئاتُ فَما كانَ مِنْ حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما كانَ مِنْ سَيِّئاتٍ فَلِلشَّيْطانِ لَعَنَهُ اللّهُ}}؛ ای [[مردم]]! جز این نیست که خداست و [[شیطان]]، [[حق]] است و [[باطل]]، [[هدایت]] است وضلالت، [[رشد]] است و [[گمراهی]]، دنیاست و [[آخرت]]، خوبی هاست و [[بدی]] ها. هر چه خوبی است از آنِ خداست و هر چه بدی است از آنِ شیطان [[ملعون]] است. <ref>کافی، ج ۲، ص۱۶، ح ۲</ref>
[[حق و باطل]] در تضاد با هم هستند. [[امام علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلْحَقُّ سَيْفٌ قاطِعٌ عَلي اَهْلِ الْباطِلِ}}؛ حق، [[شمشیر]] بُرَّنده‌ای است بر ضد [[اهل باطل]]. <ref>عیون الحکم والمواعظ، ص۲۸</ref>
آمیختگی حق و باطل موجب می‌‌شود که در بسیاری از موارد شبهاتی [[آدمی]] را [[فریب]] دهد. این [[شبهات]] گاه از [[متشابهات]] پدید می‌‌آید؛ زیرا امور چنان [[متشابه]] به هم هستند که آدمی [[قدرت]] تشخیص حق و باطل را از دست می‌‌دهد. در این موارد باید خیلی [[احتیاط]] کند و جز با ارجاع متشابه به محکم<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}} «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> و مراجعه به [[راسخون]] و دانایان [[استوار]] [[عقیده]] و بهره‌گیری از [[بینات]] و [[دلایل]] محکم کاری انجام ندهد. امام علی{{ع}}: {{متن حدیث|اَما اِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِعَ – فَسُئِلَ عَنْ مَعْني قَولِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وَضَعَها بَيْنَ اُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ – ثُمَّ قالَ: اَلْباطِلُ اَنْ تَقولَ: سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ اَنْ تَقولَ: رَأَيْتُ}}؛ هان! میان [[حق و باطل]] جز چهار انگشت فاصله نیست. از آن حضرت درباره معنای این فرمایش سؤال شد. [[امام]] انگشتان خود را به هم چسباند و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت و آن گاه فرمودند: [[باطل]] این است که بگویی: شنیدم و [[حق]] آن است که بگویی: دیدم. <ref>نهج البلاغه، از خطبه ۱۴۱</ref>
پس [[انسان]] باید دنبال معیارهایی برای تشخیص حق و باطل باشد تا در [[متشابهات]] و آمیختگی حق و باطل بتواند راه درست را بیابد.
بسیاری از [[مردم]] در دام [[شبهات]] و متشابهاتی گرفتار می‌‌آیند که خود و یا دیگران ایجاد و طرح می‌‌کند. ظاهر فریبای باطل به گونه‌ای [[تزیین]] و آراسته می‌‌شود که گویی حق همان چیزی است که دیده می‌‌شود در حالی که [[باطن]] آن باطل است و جز ظاهر فریبا نیست. در [[روایت]] است: {{متن حدیث|عُبيدُاللّهِ بْنُ اَبي رافِعٍ مَولي رَسولِ اللّهِ{{صل}} اِنَّ الحَروريَّةَ لَمّا خَرَجَتْ وَهُوَ مَع عَلِيِّ بنِ اَبي طالِبٍ قالوا: لا حُكْمَ اِلاّ لِلّهِ، قالَ عَليٌّ: كَلِمَةُ حَقٍّ اُريدَ بِها باطِلٌ}}؛ عبیداللّه بن ابی [[رافع]]، وابسته [[پیامبر]]{{صل}} زمانی که [[حروریه]] ([[خوارج]]) سر به [[نافرمانی]] برداشتند، او با [[علی بن ابی طالب]] بود. آنها می‌‌گفتند: [[داوری]] جز از آنِ [[خدا]] نیست. علی{{ع}} فرمودند: این سخن حقی است برای [[نیّت]] باطلی. <ref>کنزالعمّال، ح ۳۱۵۵۶</ref>
البته [[امام علی]]{{ع}} در جایی دیگر در باره این گروه می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لا تُقاتِلوا الخَوارِجَ بَعْدي، فَلَيسَ مَنْ طَلَبَ الحَقَّ فَاَخْطَـأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَأدْرَكَهُ}}؛ بعد از من با خوارج نجنگید <ref>آنان را نکشید</ref>؛ زیرا کسی که طالب حق باشد و به آننرسد، با کسی که جویای باطل باشد و به آن دست یابد، یکسان نیست. <ref>نهج البلاغه، از خطبه ۶۱</ref>
البته اقتضای [[دنیا]] آمیختگی است و این از [[ابتلائات]] [[الهی]] برای مردم است تا کسی که [[باطل]] جو است راه خود برود و [[حق]] [[طلب]] بر حق قرار گیرد. [[امام علی]]{{ع}} در جایی دیگر می‌‌فرماید: {{متن حدیث|فَلَوْ اَنَّ الْباطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلي المُرتادينَ وَ لَوْ اَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْباطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اَلْسُنُ الْمُعانِدينَ وَلكِنْ يُوْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌ وَ مِنْ هذا ضِغْثٌ}}؛ اگر باطل با حق درنیامیزد، بر [[حقیقت]] جویان پوشیده نمی‌مانَد و اگر حق با باطل آمیخته نشود، زبان [[دشمنان]] آن بریده می‌‌شود، لیکن مشتی از آن برداشته می‌‌شود ومشتی از این. (و بدین ترتیب [[حق و باطل]] درهم آمیخته می‌‌شود و [[شبهه]] پیش می‌‌آید).<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵۰</ref>
باید توجه داشت که از [[آزمون]] و [[سنت]] [[ابتلا]] به این معنا نیست که حق و باطل بر [[مردمان]] پوشیده باشد، بلکه [[خداوند]] به اشکال و عناوین گوناگون حق را به [[مردم]] نشان می‌‌دهد و اصولا [[فطرت انسانی]] هم حق و باطل را می‌‌شناسد و هم [[گرایش]] به حق و [[تقوا]] و بیزار از باطل و [[فجور]] دارد، اما خود [[انسان]] است که [[فطرت]] و [[عقل]] خود را [[دفن]] و فتیله چراغ آن را پایین می‌‌کشد<ref>{{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}} «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، * بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰.</ref> اما اگر فتیله فطرت پایین کشیده نشود و فطرت دفن و [[دسیسه]] نشود، و مردم در مسیر تقوا گام بردارند هم [[علم]] و [[دانش]] به آنان داده می‌‌شود تا حق و باطل را بشناسند<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}} «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref> و هم [[قدرت]] عملی تشخیص [[حق و باطل]] و [[گرایش]] درست به [[حق]] را پیدا خواهند کرد.<ref>طلاق، ایات ۲ و ۳ و آیات دیگر</ref>
پس اگر گفته شده که یکی از [[سنت‌های الهی]] آمیختگی حق و باطل است به این معنا نیست که [[خداوند]] [[باطل]] را چیره می‌‌کند و حق را می‌‌پوشاند تا [[مردم]] [[گمراه]] شوند؛ زیرا خداوند [[هدایت]] ابتدایی و پاداشی دارد، ولی [[اضلال]] ابتدایی ندارد، بلکه همه اضلال‌های [[الهی]] [[کیفری]] و به سبب [[رفتار]] خود [[انسان]] است که هدایت ابتدایی خداوند را نپذیرفته و آن را کنار گذاشتند. [[امام صادق]]{{ع}} درباره این که خداوند هماره حق را نشان می‌‌دهد، می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَبَي اللّهُ اَنْ يُعَرِّفَ باطِلاً حَقّا اَبَي اللّهَ اَنْ يَجْعَلَ الْحَقَّ في قَلْبِ الْمُؤْمِنِ باطِلاً لا شَكَّ فيهِ وَ اَبَي اللّهُ اَنْ يَجْعَلَ الْباطِلَ في قَلْبِ الْـكافِر الْمُخالِفِ حَقّـا لا شَكَّ فيهِ وَ لَوْ لَمْ يَجْعَلْ هذا هكَذا ما عُرِفَ حَقٌّ مِنْ باطِلٍ}}؛ خداوند [[اِبا]] دارد از این که باطلی را حق معرفی نماید، خداوند اِبا دارد از این که حق را در دلمؤمن، باطلی تردیدناپذیر جلوه دهد، خداوند اِبا دارد از این که باطل را در [[دل]] [[کافر]] حق [[ستیز]] به صورت حقی تردیدناپذیر جلوه دهد، اگر چنین نمی‌کرد، حق از باطل شناخته نمی‌شد. <ref>محاسن، ج ۱، ص۲۷۷</ref>
پس هرگز [[قلب سلیم]] و [[فطرت سالم]] در تشخیص به [[اشتباه]] نمی‌کند و به سمت باطل گرایش نمی‌یابد؛ چنان که امام صادق{{ع}} در جایی دیگر می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لا يَسْتَيْقِنُ الْقَلْبُ اَنَّ الْحَقَّ باطِلٌ اَبَدا وَ لا يَسْتَيقِنُ اَنَّ الْباطِلَ حَقٌّ اَبَدا}}؛ هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل [[یقین]] نمی‌کند. <ref>تفسیر العیاشی، ج ۲، ص۵۳، ح ۳۹</ref>
به سخن دیگر، در درون [[آدمی]] دستگاهی قرار داده شده که [[میزان]] [[حق و باطل]] است و می‌‌توان هم تشخیص دهد و هم [[گرایش]] یابد، این دستگاه که [[عقل]] و [[فطرت]] و [[الهامات]] [[الهی]] نامیده می‌‌شود، بهترین وسیله‌ای است که [[انسان]] می‌‌تواند به آن [[اطمینان]] کند. اگر کسی به سمت [[باطل]] گرایش یافته می‌‌بایست در عقل او تردید کرد. البته بسیاری از [[مردم]] [[مرز]] لطیف حق و باطل را به سبب همین پایین کشیدن فتیله عقل از دست می‌‌دهند. از این روست که [[امام باقر]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|ما بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ قِلَّةُ الْعَقْلِ. قيلَ: وَ كَيْفَ ذلِكَ يَابْنَ رَسولِ اللّهِ؟قالَ: اِنَّ الْعَبْدَ يَعْمَلُ الْعَمَلَ الَّذي هُوَ لِلّهِ رِضا فَيُريدُ بِهِ غَيْرَ اللّهِ فَلَو اَنَّهُ اَخْلَصَ لِلّهِ لَجاءَهُ الَّذي يُريدُ في اَسْرَعَ مِنْ ذلِكَ}}؛ میان حق و باطل جز کم [[عقلی]] فاصله نیست. عرض شد: چگونه، ای فرزند رسولخدا؟ فرمودند: انسان کاری را که موجب رضای خداست برای غیر [[خدا]] انجام می‌‌دهد، درصورتی که اگر آن را [[خالص]] برای [[رضای خدا]] انجام می‌‌داد، زودتر به [[هدف]] خود می‌‌رسیدتا برای غیر خدا. <ref>محاسن، ج ۱، ص۲۵۴، ح ۲۸۰</ref>
[[امام علی]]{{ع}} نیز با اشاره به جایگاه عقل به ویژه [[زیرکی]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلْكَـيِّسُ صَديقُهُ الْحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الْباطِلُ}}؛ انسان [[زیرک]]، دوستش [[حق]] است و دشمنش باطل.<ref>غررالحکم، ح ۱۵۲۴</ref>
اما اگر به هر دلیلی انسان گرفتار [[اشتباه]] شد، می‌‌تواند با استفاده از کسانی که [[اهل حق]] است حق را بیابد و مسیر خود را بشناسد و حرکت کند. امام علی{{ع}} در باره این روش برای [[رهایی]] از مشکل [[متشابهات]] و مشتبهات می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِالنّاسِ، وَ لكِنِ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّباعِ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ الْباطِلَ بِاجْتِنابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ}}؛ حق و باطل به مردم (و [[شخصیت]] افراد) شناخته نمی‌شوند بلکه حق را به پیرویکسی که از آن [[پیروی]] می‌‌کند بشناس و باطل را به دوری کسی که از آن دوری می‌‌کند. <ref>امالی طوسی، ص۱۳۴، ح ۲۱۶</ref>
هرگز [[جهان]] بی‌حجت نیست و این گونه نیست که [[حق طلبان]] گرفتار زمانه‌ای شوند که [[دانشمندان الهی]] [[حق]] شناس نباشند؛ چنان که [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید: لَنْ تَبْقَی الاَرْضُ اِلاّ وَ فیها عالِمٌ یَعْرِفُ الْحَقَّ مِنَ الباطِلِ؛ هرگز [[زمین]] باقی نمی‌ماند مگر آنکه در آن دانشمندی وجود دارد که حق را ازباطل می‌‌شناسد. <ref>محاسن، ج ۱، ص۲۳۴</ref>
[[انسان]] هماره برای دریافت و [[تشخیص حق]] باید سخنان همگان را بشنوند و با نگاهی انتقادی به سخنان توجه یافته و آن چه را حق است را بپذیرد و بدان عمل کند. <ref>زمر، آیه ۱۸</ref> [[حضرت مسیح]]{{ع}} در این باره می‌‌فرماید: {{متن حدیث|خُذُوا الْحَقَّ مِنْ اَهْلِ الْباطِلِ وَ لا تَأْخُذُوا الْباطِلَ مِنْ اَهْلِ الْحَقِّ،كونوا نُقّادَ الْكَلامِ}}؛ حق را از [[اهل باطل]] فراگیرید و [[باطل]] را از [[اهل حق]] فرا نگیرید. سخن سنج باشید.<ref>محاسن، ج ۱، ص۲۲۹، ح ۱۵۹</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[دولت حق و باطل (مقاله)|دولت حق و باطل]].</ref>.


==وظیفه انسان در برابر حق==
==وظیفه انسان در برابر حق==
۲۱۷٬۶۸۰

ویرایش