صبر در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←شناخت
(←شناخت) |
|||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==زمینهها و عوامل [[صبر]]== | ==زمینهها و عوامل [[صبر]]== | ||
=== [[شناخت]]=== | === [[شناخت]]=== | ||
به گفته [[مفسران]]، [[آیات]] ۶۵ | به گفته [[مفسران]]، [[آیات]] {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا قَالَ لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا }}<ref>«و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموختهاند به من بیاموزی؟ گفت: بیگمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمیتوانی کرد. و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب میکنی؟ گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و از هیچ فرمان تو سرنمیپیچم. گفت: اگر از من پیروی داری چیزی از من مپرس تا خود از آن برای تو سخن سر کنم.پس راه افتادند، تا هنگامی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد؛ (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی که سرنشینان را غرق کنی، بیگمان کاری شگفت کردی! گفت: آیا نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمیتوانی کرد؟ (موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر! پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچهای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بیگناه را بیآنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی! گفت: آیا به تو نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمیتوانی کرد؟ گفت: اگر از این پس از تو چیزی پرسیدم همراهیم مکن که از سوی من معذوری. باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهری رسیدند از مردمش خوراک خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداری کردند؛ سپس دیواری در آن (شهر) یافتند که میخواست فرو افتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر میخواستی برای آن مزدی دریافت میداشتی. گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار میکردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بیآسیب) را به زور میگرفت.امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد . پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاکجانتر و مهربانتر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۶۵-۸۲.</ref>، درباره [[موسی و خضر]] است.<ref>جامع البیان، ج ۱۵، ص۱۷۹؛ التبیان، ج ۷، ص۷۰؛ الدر المنثور، ج ۴، ص۲۲۹.</ref> زمانی که [[موسی]] از [[خضر]] خواست برای بهره بردن از [[دانش]] خضر او را [[همراهی]] کند، خضر به سبب عدم [[احاطه علمی]] موسی بر امور و بیصبری وی در برابر رفتارهای خضر، [[مخالفت]] خود را اعلام کرد: {{متن قرآن|وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا}}<ref>«و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب میکنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.</ref> با اینکه موسی{{ع}} [[تعهد]] کرد [[شکیبا]] باشد و از خضر [[نافرمانی]] نکند، در برابر اقدامات خضر، مانند سوراخ کردن کشتی، کشتن [[غلام]] و تعمیر [[دیوار]] مردمانی که از [[پذیرایی]] آنان [[امتناع]] ورزیدند، نتوانست صبر کند و به [[اعتراض]] لب گشود و خضر نیز هر بار سخن خود را مبنی بر بیصبری موسی{{ع}} در امور به وی یادآور میشد: {{متن قرآن|قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا}}<ref>«گفت: آیا نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمیتوانی کرد؟» سوره کهف، آیه ۷۲.</ref>، تا اینکه در نهایت خضر، [[راز]] اقدامهای خود را که موسی در مورد آنها بیصبری داشت، برای وی بازگو کرد و از وی جدا شد: {{متن قرآن|قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا}}<ref>«گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد:» سوره کهف، آیه ۷۸.</ref> برخی مفسران از این ماجرا برداشت کردهاند که شناخت فرجام [[نیک]] امور، زمینهساز صبر است <ref>التبیان، ج ۶، ص۸۱.</ref> و چنانکه گفته شده [[یقین]] پایه و اساس صبر و صبر از آثار آن است <ref>قوت القلوب، ج ۱، ص۳۷۵.</ref> و [[برترین]] [[مردمان]] در [[شکیبایی]] هنگام [[بلایا]] کسانیاند که یقین بیشتری داشته باشند و اگر چنین دانشی کمتر باشد، [[بیتابی]] و [[جزع]] بیشتر خواهد بود.<ref>قوت القلوب، ج ۱، ص۳۴۹.</ref> به فرموده [[قرآن]] ۲۰ نفر [[مؤمن]] شکیبا میتوانند در برابر ۲۰۰ نفر [[کافر]] [[مقاومت]] کرده و بر آنان [[پیروز]] شوند و ۱۰۰ نفر مؤمن شکیبا [[توانایی]] [[غلبه]] بر ۱۰۰۰ نفر کافر را دارند. قرآن عامل آن را بیبهره بودن [[کافران]] از شناخت میداند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}}<ref> ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز میشوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمییابند؛ سوره انفال، آیه۶۵.</ref>؛ زیرا [[مؤمنان]] کارهایشان بر پایه [[ایمان]] است که هیچ نیرویی با آن برابر نیست و ایمان بر [[شناخت]] مبتنی است که [[سجایای اخلاقی]] مانند [[شجاعت]]، [[استقامت]]، [[آرامش]] و [[وقار]] را در پی دارد. [[مؤمن]] میداند که به هر حال [[احدی الحسنیین]] (یکی از دو [[نیکی]]: [[پیروزی]] یا [[بهشت]]) نصیب وی خواهد شد؛ بر خلاف [[کافر]] که تنها بر اساس [[هوای نفس]] و [[فریب]] [[شیطان]] کار میکند.<ref>المیزان، ج ۹، ص۱۲۲-۱۲۳؛ نیز نک: التحریر و التنویر، ج ۹، ص۱۵۵.</ref> در ماجرای [[قوم سبأ]] نیز اشاره شده که فرجام آنان برای هر شکیبای [[سپاسگزاری]] مایه [[عبرت]] و درسآموز است؛ عبرت برای کسی که در [[ناملایمات]] [[شکیبایی]] ورزیده و در [[راحتی]] و [[آسایش]] سپاسگزار بوده است: {{متن قرآن|فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ}}<ref>«اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref>.<ref>التفسیر الکاشف، ج ۶، ص۲۵۹؛ تفسیر قاسمی، ج ۸، ص۱۴۲.</ref> فرد [[صابر]] از این رخدادها درس میگیرد و میفهمد که [[صبر]] بر ناملایمات و [[دوراندیشی]] از [[بیتابی]] [[برتر]] است.<ref>التحریر والتنویر، ج ۲۲، ص۴۷.</ref> براساس [[تفسیری]] دیگر، صبّار کسی است که تمام [[همت]] خود را صرف مطالعه در [[آیات خدا]] و [[تفکر]] در نعمتهای او میکند.<ref>بحارالانوار، ج ۵۷، ص۲۶.</ref> | ||
===[[ایمان]]=== | ===[[ایمان]]=== | ||
در آیاتی از [[قرآن کریم]] ایمان و صبر مقارن هم یاد شدهاند: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُوا» ([[آلعمران]] / ۳، ۲۰۰؛ نیز [[بلد]]/ ۹۰، ۱۷؛ عصر / ۱۰۳، ۳) که بیانگر پیوند این دو مفهوم [[دینی]] و [[اخلاقی]] است. ایمان است که دارنده خود را بر [[وانهادن]] [[هواهای نفسانی]] و ترک [[گمراهی]] تمرین میدهد،(۱) زیرا هیچ تکلیفی خالی از [[صبر]] و [[شکر]] نیست (۲) و به نظر برخی [[آیه]] «إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیر» ([[هود]] / ۱۱، ۱۱) دلالت دارد که صبر و [[عمل صالح]]، از [[ایمان]] منفک نیست و ممکن نیست فرد [[بیایمان]]، [[شکیبا]] و دارای [[اعمال صالح]] باشد.(۳) [[ایمان]] و [[یقین]] به [[حق]]، خاستگاه صفات [[نیکی]] است که پیامد آنها [[پیروزی]]، [[شجاعت]]، صبر و... است.(۴) ایمان سبب بالا رفتن [[روحیه]] شده و در نتیجه صبر و [[مقاومت]] افزایش مییابد و بر عکس، [[ضعف ایمان]] سبب کاهش روحیه و پیامد آن کاهش صبر و مقاومت است. ([[انفال]] / ۸، ۶۵ - ۶۶)(۵) این صبر است که معیار درجهبندی [[مجاهدان]] است. | در آیاتی از [[قرآن کریم]] ایمان و صبر مقارن هم یاد شدهاند: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُوا» ([[آلعمران]] / ۳، ۲۰۰؛ نیز [[بلد]]/ ۹۰، ۱۷؛ عصر / ۱۰۳، ۳) که بیانگر پیوند این دو مفهوم [[دینی]] و [[اخلاقی]] است. ایمان است که دارنده خود را بر [[وانهادن]] [[هواهای نفسانی]] و ترک [[گمراهی]] تمرین میدهد،(۱) زیرا هیچ تکلیفی خالی از [[صبر]] و [[شکر]] نیست (۲) و به نظر برخی [[آیه]] «إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیر» ([[هود]] / ۱۱، ۱۱) دلالت دارد که صبر و [[عمل صالح]]، از [[ایمان]] منفک نیست و ممکن نیست فرد [[بیایمان]]، [[شکیبا]] و دارای [[اعمال صالح]] باشد.(۳) [[ایمان]] و [[یقین]] به [[حق]]، خاستگاه صفات [[نیکی]] است که پیامد آنها [[پیروزی]]، [[شجاعت]]، صبر و... است.(۴) ایمان سبب بالا رفتن [[روحیه]] شده و در نتیجه صبر و [[مقاومت]] افزایش مییابد و بر عکس، [[ضعف ایمان]] سبب کاهش روحیه و پیامد آن کاهش صبر و مقاومت است. ([[انفال]] / ۸، ۶۵ - ۶۶)(۵) این صبر است که معیار درجهبندی [[مجاهدان]] است. |