پرش به محتوا

حق‌گریزی و حق‌ستیزی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۲: خط ۲۲:


در [[فرهنگ قرآنی]]، [[قلب]] مهم‌ترین ابزار [[شناختی]] و ادراکی بشر است که با کمک عوامل و ابزارهای [[شناختی]] چون [[حواس ظاهری]] و [[باطنی]] از چشم و گوش تا [[قوه خیال]] و تا [[قوه]] مصوره و متخیله، [[جهان]] درون و بیرون از ذات را می‌‌شناسد و بر اساس بنیادهای [[فطری]] به سنجش و ارزیابی امور می‌‌پردازد و موقعیت خود را در جهان [[شناسایی]] و مسیر خود را بازیابی و مشخص می‌‌کند و در آن [[صراط مستقیم]] حرکت می‌‌کند.
در [[فرهنگ قرآنی]]، [[قلب]] مهم‌ترین ابزار [[شناختی]] و ادراکی بشر است که با کمک عوامل و ابزارهای [[شناختی]] چون [[حواس ظاهری]] و [[باطنی]] از چشم و گوش تا [[قوه خیال]] و تا [[قوه]] مصوره و متخیله، [[جهان]] درون و بیرون از ذات را می‌‌شناسد و بر اساس بنیادهای [[فطری]] به سنجش و ارزیابی امور می‌‌پردازد و موقعیت خود را در جهان [[شناسایی]] و مسیر خود را بازیابی و مشخص می‌‌کند و در آن [[صراط مستقیم]] حرکت می‌‌کند.
بنابراین، [[قلب]] مهم‌ترین جایگاه را در میان قوای [[انسانی]] در [[اختیار]] دارد،؛ چراکه بی‌هر گونه [[شناخت]] و تحلیل درست داده‌ها نمی‌توان، موقعیت خویش را شناسایی و ارزیابی کرد و جهت درست و مناسب را یافت. هر گونه اختلال و [[تغییر]] و تبدیلی در قلب به معنا و مفهوم، از دست رفتن مهم‌ترین ابزار انسانی در [[مسیر کمال]] یابی و کمال جویی است.
 
بنابراین، [[قلب]] مهم‌ترین جایگاه را در میان قوای [[انسانی]] در [[اختیار]] دارد؛ چراکه بی‌هر گونه [[شناخت]] و تحلیل درست داده‌ها نمی‌توان، موقعیت خویش را شناسایی و ارزیابی کرد و جهت درست و مناسب را یافت. هر گونه اختلال و [[تغییر]] و تبدیلی در قلب به معنا و مفهوم، از دست رفتن مهم‌ترین ابزار انسانی در [[مسیر کمال]] یابی و کمال جویی است.
 
بر همین اساس است که [[خداوند]] در [[آموزه‌های قرآنی]] بر [[محافظت]] بر قلب و [[حفظ]] [[سلامت]] فطری و طبیعی آن تاکید می‌‌کند و از [[مردمان]] می‌‌خواهد تا با [[پرهیز]] از [[خواسته‌ها]] و [[هواهای نفسانی]] و [[وسوسه‌های شیطانی]] از ابتلای قلب به [[بیماری‌ها]] و زنگارگرفتگی‌ها، پرده افتادگی و مهر شدگی‌ها محافظت کنند؛ چراکه قلب این [[آمادگی]] را دارا می‌‌باشد تا تاثیر [[الهامات]] تقوایی و یا فجوری به دو سمت متضاد خود حرکت کند و [[قدرت]] تحلیل خود را افزایش یا کاهش دهد. به این معنا که قلب می‌‌تواند در یک فرآیندی رشدی به چنان کمالی دست یابد که همه هستی از [[باطن]] و ظاهر و [[عالم شهادت]] و [[عالم غیب]] را [[مشاهده حضوری]] کند و یا آنکه در فرآیندی همه توان و قدرت شناختی و تحلیلی خود را از دست دهد و از [[درک]] [[حقایق]] ساده نیز [[ناتوان]] گردد.
بر همین اساس است که [[خداوند]] در [[آموزه‌های قرآنی]] بر [[محافظت]] بر قلب و [[حفظ]] [[سلامت]] فطری و طبیعی آن تاکید می‌‌کند و از [[مردمان]] می‌‌خواهد تا با [[پرهیز]] از [[خواسته‌ها]] و [[هواهای نفسانی]] و [[وسوسه‌های شیطانی]] از ابتلای قلب به [[بیماری‌ها]] و زنگارگرفتگی‌ها، پرده افتادگی و مهر شدگی‌ها محافظت کنند؛ چراکه قلب این [[آمادگی]] را دارا می‌‌باشد تا تاثیر [[الهامات]] تقوایی و یا فجوری به دو سمت متضاد خود حرکت کند و [[قدرت]] تحلیل خود را افزایش یا کاهش دهد. به این معنا که قلب می‌‌تواند در یک فرآیندی رشدی به چنان کمالی دست یابد که همه هستی از [[باطن]] و ظاهر و [[عالم شهادت]] و [[عالم غیب]] را [[مشاهده حضوری]] کند و یا آنکه در فرآیندی همه توان و قدرت شناختی و تحلیلی خود را از دست دهد و از [[درک]] [[حقایق]] ساده نیز [[ناتوان]] گردد.


از آن چه گفته شده می‌‌توان دریافت که در هنگام [[بیماری]] و یا مهر [[قلوب]]، قلب چیزی را به دست نمی‌آورد، بلکه توان و قوای طبیعی خود را از دست می‌‌دهد. از این روست که [[گرایش به باطل]] به معنای [[گرایش]] به هیچ است. در [[آموزه‌های قرآنی]] [[قلب]] [[بیمار]] و یا مختوم و مهر شده، اصولا ادراکی از [[حقایق]] نداشته و چیزی را در خود نمی‌افزاید. این همان چیزی است که از آن به [[خسران]] یعنی [[زیان]] از [[سرمایه]] تعبیر می‌‌شود؛ چراکه قلب بیمار و یا مهر شده، بخشی یا تمام سرمایه‌های وجودی خود یعنی [[شناخت]] حقایق و تحلیل وقایع را از دست می‌‌دهد و نمی‌تواند خوب را از بد و [[زشت]] را از [[زیبا]] تشخیص دهد. این بدان معنا خواهد بود که قلب بیمار و یا مهر شده، دیگر [[نور]] فرقانیت و جداسازی را از دست می‌‌دهد و نمی‌تواند پرتو بر مسایل افکند و وضعیت هر چیزی را روشن سازد.
از آن چه گفته شده می‌‌توان دریافت که در هنگام [[بیماری]] و یا مهر [[قلوب]]، قلب چیزی را به دست نمی‌آورد، بلکه توان و قوای طبیعی خود را از دست می‌‌دهد. از این روست که [[گرایش به باطل]] به معنای [[گرایش]] به هیچ است. در [[آموزه‌های قرآنی]] [[قلب]] [[بیمار]] و یا مختوم و مهر شده، اصولا ادراکی از [[حقایق]] نداشته و چیزی را در خود نمی‌افزاید. این همان چیزی است که از آن به [[خسران]] یعنی [[زیان]] از [[سرمایه]] تعبیر می‌‌شود؛ چراکه قلب بیمار و یا مهر شده، بخشی یا تمام سرمایه‌های وجودی خود یعنی [[شناخت]] حقایق و تحلیل وقایع را از دست می‌‌دهد و نمی‌تواند خوب را از بد و [[زشت]] را از [[زیبا]] تشخیص دهد. این بدان معنا خواهد بود که قلب بیمار و یا مهر شده، دیگر [[نور]] فرقانیت و جداسازی را از دست می‌‌دهد و نمی‌تواند پرتو بر مسایل افکند و وضعیت هر چیزی را روشن سازد.
بنابراین، تنها کسانی که به هر علت و دلیلی، قلب‌های خویش را [[آلوده]] و یا زنگار بر [[دل‌ها]] نشانه و یا بر آن مهر نهاده‌اند، از [[فطرت سالم]] و [[عقل سلیم]] دور افتاده و [[قدرت]] و قوت تشخیص و تحلیل [[حق]] از [[باطل]] و [[بی‌عدالتی]] از [[عدالت]] و زشت از زیبا و بد از خوب را از دست داده و به مخالفان حق و عدالت پیوسته‌اند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[روان‌شناسی مخالفان حق و عدالت (مقاله)|روان‌شناسی مخالفان حق و عدالت]].</ref>.
بنابراین، تنها کسانی که به هر علت و دلیلی، قلب‌های خویش را [[آلوده]] و یا زنگار بر [[دل‌ها]] نشانه و یا بر آن مهر نهاده‌اند، از [[فطرت سالم]] و [[عقل سلیم]] دور افتاده و [[قدرت]] و قوت تشخیص و تحلیل [[حق]] از [[باطل]] و [[بی‌عدالتی]] از [[عدالت]] و زشت از زیبا و بد از خوب را از دست داده و به مخالفان حق و عدالت پیوسته‌اند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[روان‌شناسی مخالفان حق و عدالت (مقاله)|روان‌شناسی مخالفان حق و عدالت]].</ref>.


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش