پرش به محتوا

عدل در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۹٬۲۷۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۶۹: خط ۳۶۹:


به هر حال، بر اساس [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، اگر شروط و [[قواعد]] و اصول [[قرآنی]] در محاکم و [[قضاوت]] مراعات نشود، این حق و [[عدالت]] خواهد بود که در قضاوت به [[مسلخ]] می‌‌رود و [[اجتماع]] [[انسانی]] به [[فساد]] و [[تباهی]] رفته و نابودی اجتماع رقم می‌‌خورد و اساس [[دولت]] و [[حکومت]] از میان می‌‌رود و از [[مشروعیت سیاسی]] و [[مشروعیت دینی]] ساقط می‌‌گردد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عدالت در مسلخ قضاوت (مقاله)|عدالت در مسلخ قضاوت]].</ref>
به هر حال، بر اساس [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، اگر شروط و [[قواعد]] و اصول [[قرآنی]] در محاکم و [[قضاوت]] مراعات نشود، این حق و [[عدالت]] خواهد بود که در قضاوت به [[مسلخ]] می‌‌رود و [[اجتماع]] [[انسانی]] به [[فساد]] و [[تباهی]] رفته و نابودی اجتماع رقم می‌‌خورد و اساس [[دولت]] و [[حکومت]] از میان می‌‌رود و از [[مشروعیت سیاسی]] و [[مشروعیت دینی]] ساقط می‌‌گردد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عدالت در مسلخ قضاوت (مقاله)|عدالت در مسلخ قضاوت]].</ref>
==[[عدالت]] اساس [[نظام هستی]] از نظر [[قرآن]]==
عدالت و ضد آن [[ظلم]] از پر تکرار و پرکاربردترین واژگان کلیدی قرآن است؛ زیرا از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، عدالت اساس نظام هستی از جمله نظام‌های [[تکوینی]] و [[تشریعی]] است؛ چراکه [[سنت الهی]] بر این قرار گرفته تا هر چیزی در جایگاهی قرار گیرد که [[حق]] است. این قرار‌گیری هر چیزی در جایگاه حق که از سوی [[خدا]] تعیین می‌‌شود، همان عدالت است. بنابراین، اگر در [[مقام]] [[تشریع]] و سنت‌های [[حاکم]] بر [[جان]] و [[جوامع بشری]] از [[احقاق حق]] و اعطای آن به صاحبش به عنوان عدالت یاد می‌‌شود، به سبب آن است که این گونه عدالت تحقق می‌‌یابد و ظلم و [[بی‌عدالتی]] رخت بر می‌‌بندد.
آموزه‌های وحیانی قرآن، با تبیین و تحلیل هستی، جایگاه و اهمیت و [[ارزش]] عدالت را نیز روشن می‌‌سازد و با توصیه‌هایی به [[مردمان]] یادآور می‌‌شود که اگر بخواهند [[کمالات]] را دریابند و به [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] برسند، می‌‌بایست [[عدل]] محور، عدل گرا، ظلم [[ستیز]] و ظلم [[گریز]] باشند، به طوری که همه انواع و اقسام عدالت در آنان به شکل مقوم و [[ملکه]] ظهور یابد تا جایی که دیگر جایی برای نقیض عدل یعنی بی‌عدالتی، یا ضد آن یعنی ظلم باقی نماند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن (مقاله)|عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن]].</ref>
==عدالت قرار‌گیری هر چیزی در موضع خود==
واژه عدل در [[فرهنگ قرآنی]] – [[اسلامی]] از چنان ارزشی برخوردار است که [[عدلیه]] از [[امامیه]] و [[معتزله]] در راستای [[مخالفت]] با [[اشاعره]]، از میان همه [[صفات الهی]]، عدل را مورد تاکید قرار می‌‌دهند تا به این امر [[عقلی]] – [[نقلی]] توجه دهند که بدون عدالت هستی کنونی هرگز شکل نمی‌گرفت یا باقی و برقرار نمی‌ماند؛ زیرا این عدل و عدالت است که اساس هستی قرار گرفته و عالم بر مدار و محور آن سامان یافته و می‌‌گردد. از همین روست که [[پیامبر]]{{صل}} می‌‌فرماید: بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ؛ [[آسمان‌ها]] و [[زمین]]، به عدالت، بر پا است.<ref>عوالی اللالی، ابن ابی جمهور احسائی، ج۴، ص۱۰۳؛ مفردات الفاظ قرآن کریم،راغب اصفهانی، ص۳۲۵؛ ریاض السالکین، سیدعلی خان مدنی شیرازی، ص۵۸۸</ref>
[[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} نیز می‌‌فرماید: العَدلُ أساسٌ بِه قِوامُ العالَمِ؛ [[عدل]] اساس است و قوام [[عالم هستی]] بدان است.<ref>مطالب السؤول، ص۶۱</ref> همچنین آن حضرت می‌‌فرماید: العَدلُ أقوی أساسٍ؛ عدل قوی‌ترین اساس و شالوده است.<ref>غرر الحکم، الآمدی، شماره ۸۶۳.</ref> این بدان معناست که عدل اساس و شالوده هر چیزی است که می‌‌خواهد [[قوی]] باشد؛ زیرا قوی‌ترین شالوده ای است که هر چیزی می‌‌توان بر آن [[استوار]] باشد و قوام یابد و پا برجا بماند.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، همه هستی با چیزی به نام «[[حق]]» ساخته شده است<ref>حجر، آیه ۸۵</ref>؛ یعنی اگر ساختمان‌ها با سنگ و چوب و گل یا آهن و سیمان و مانند آنها ساخته می‌‌شود، همه ساختمان هستی و ذرات آن با «حق» ساخته شده است؛ از همین رو، هیچ باطلی در آن راه نمی‌یابد<ref>ص، آیه ۲۷</ref> که [[ظلم]] نیز از مصادیق همین [[باطل]] است.
باید توجه داشت که منشاء و خاستگاه این حق که اساس هستی است، همان [[حق تعالی]] است؛ زیرا اگر در [[ملکوت آفاقی]] و انفسی هستی توجه شود، حق تعالی در آن روشن است.<ref>فصلت، آیه ۵۳</ref> پس می‌‌بایست گفت که عدل به عنوان جلوه ای از همان حق مطلق که شالوده و اساس هستی است، اقوی اساس است که هستی بدان سامان یافته است. به سخن دیگر، عدالتی که اساس هستی قرار گرفته تجلی همان حق مطلق و حق تعالی است. از این روست که [[خدا]] [[حق]] را به عنوان معیار [[عدالت]] معرفی می‌‌کند و می‌‌فرماید: أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ؛ امتی که به حق [[هدایت]] شده و بر اساس حق عدالت می‌‌ورزند.<ref>اعراف، آیه ۱۵۹</ref>
اما [[پرسش]] این است که این عدالتی که اساس هستی است، به چه معنا است؟ امیرمؤمنان امام علی{{ع}} می‌‌فرماید: الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا؛ عدالت، هر چیز را به جای خود می‌‌نهد.<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۴۳۷</ref>
اما پرسشی دیگری که مطرح می‌‌شود آنکه است که موضع و جایگاه هر چیزی کجاست؟ چگونه می‌‌توان جایگاه هر چیزی را تشخیص داد و هر چیزی را در جایگاه خودش قرار داد؟ شکی نیست که [[انسان]] [[شناخت]] جامع و کامل و تمامی نسبت به همه امور ندارد، به ویژه که هر چیزی دارای [[ملک]] و [[ملکوت]] و ظاهر و [[باطنی]] و [[شاهد]] و [[غیبی]] است؛ چنان که [[خدا]] برای هر چیزی [[ملکوتی]] قایل شده و فرموده است: بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ.<ref>مؤمنون، آیه ۸۸؛ یس، آیه ۸۳</ref> پس انسان حتی اگر بتواند از طریق ابزارهای [[معرفتی]] و [[شناختی]] به همه ابعاد ظاهر، ملک و [[شهود]] هر چیزی دست یابد، نسبت به ملکوت و [[باطن]] و [[غیب]] آن هیچ شناختی ندارد؛ در این صورت نمی‌تواند موضع هر چیزی را تشخیص دهد و در [[مقام]] [[احقاق حق]] و [[اقامه عدل]]، آن چیز را در موضع خودش قرار دهد. بنابراین، لازم است تا از ابزارها و روش‌های دیگری بهره گیرد که او را به این [[هدف]] برساند. شکی نیست که [[کامل‌ترین]] و [[برترین]] روش و ابزاری دانشی که برای انسان دراین موارد است، همان [[وحی الهی]] است؛ زیرا [[وحی]] [[دانش]] و [[علمی]] را در [[اختیار انسان]] قرار می‌‌دهد که انسان از هیچ روش و ابزار دیگری نمی‌توانست بدان دست یابد؛ از همین روست که خدا در تبیین بخشی از [[علوم]] [[وحیانی]] به این نکته توجه می‌‌دهد که خدا علوم را به انسان از [[طریق وحی]] [[تعلیم]] داد که به هیچ وجه نمی‌توانست بدان دست یابد.<ref>بقره، آیات ۲۳۹ و ۱۵۱؛ نساء، آیه ۱۱۳</ref>
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، برای هر چیزی در ساختار [[حق]]، مقدر و اندازه ای که تبیین کننده حق هر چیزی است؛ زیرا خدا می‌‌فرماید: وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا؛ هر چیزی را [[آفریده]] و بدان گونه که درخور آن بوده اندازه‏‌گیری کرده است.<ref>فرقان، آیه ۲</ref> پس برای هر چیزی [[میزان]] مقدری است که قرار‌گیری آن در آن موضع همان عدلی است که [[حق تعالی]] به عنوان [[حق]] برای آن مشخص کرده است. از این رو، لازم است تا مقدر هر چیزی را [[شناخت]] و آن را در همان محدوده قرار داد. [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} به این نکته توجه می‌‌دهد که [[احقاق حق]] تنها به [[عدالت]] است: إنَّ العَدلَ مِیزانُ [[اللّه]] ِ سُبحانَهُ الَّذی وَضَعَهُ فی الخَلقِ، و نَصَبَهُ لإِقامَةِ الحَقِّ، فلا تُخالِفْهُ فی مِیزانِهِ، و لا تُعارِضْهُ فی سُلطانِهِ؛ عدالت، ترازوی [[خدای سبحان]] است که آن را در میان [[خلق]] خود نهاده و برای بر پا داشتن [[حقّ]]، [[نصب]] کرده است. پس، برخلاف ترازوی او عمل مکن و با قدرتش [[مخالفت]] مورز.<ref>غرر الحکم، شماره ۳۴۶۴</ref>
بر اساس [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[انسان]] دو ابزار [[شناختی]] دارد که می‌‌تواند با آن [[حقایق]] و [[مقدرات]] هر چیزی را [[کشف]] کند. این دو ابزار شامل [[قلب سلیم]] است که بدان [[تعقل]] می‌‌کند، و دیگری [[وحی]] است که از طریق [[پیامبران]] به دست [[انسان]] می‌‌رسد که از آن به نقل معتبر [[وحیانی]] یاد می‌‌شود. پس اگر با تعقل نمی‌توان همه ابعاد چیزی را شناخت و کشف کرد، می‌‌توان از نقل وحیانی دراین زمینه بهره گرفت.
از این مطالب همچنین دانسته می‌‌شود که عدالت به معنای [[برابری]]، [[مساوات]] و مانند آنها نیست؛ زیرا هر چند که ممکن است در برخی از موارد این مساوات بتواند چیزی را در جایگاه مناسب حق آن قرار دهد که [[خدا]] برایش مقدر کرده است؛ اما در بیش‌تر موارد با مساوات[[حق]] مقدر و عدالت تأمین نمی‌شود و احقاق حقی صورت نمی‌پذیرد.
از نظر [[قرآن]]، عدالت همان طوری که در [[نظام تکوین]] جاری و ساری است، می‌‌بایست در [[نظام]] [[تشریع]] نیز جاری و ساری شود؛ و از آن جایی که انسان و [[جن]] دو مخلوق دارای [[اراده]] و [[حق انتخاب]] [[آزاد]] میان [[حق و باطل]] و جلوه‌های آن یعنی [[عدل]] و [[ظلم]] هستند، می‌‌بایست خود به [[اراده]] و [[انتخاب]] [[آزاد]] خویش [[عدالت]] را برگزیده و آن را اقامه کنند و از [[ظلم]] اجتناب کنند؛ زیرا در صورت عدم [[اقامه عدل]] یا اقامه ظلم می‌‌بایست پاسخگو [[رفتار]] خویش باشند که در [[دنیا]] و [[آخرت]] شامل کیفرهای گوناگونی است که در [[آیات قرآنی]] بیان شده است.
بنابراین، [[خدا]] در آیات قرآنی از [[مردم]] می‌‌خواهد تا در همه ساحات [[زندگی]] خویش به اساس عدالت و اقامه آن اهتمام ورزند تا این گونه دنیا و آخرت خویش را بر اساس [[حق]] ساماندهی کنند و از آثار و [[برکات]] بهره مند شوند. از نظر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نگاه به عدالت می‌‌بایست به عنوان یک امر همگانی باشد که [[سیاست]] را ساماندهی می‌‌کند؛ ایشان می‌‌فرماید: الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ؛ [[عدل]]، [[حافظ]] و نگاهدارنده همگان است<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۴۳۷</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن (مقاله)|عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن]].</ref>
==عدالت در ساحت [[فرهنگی]]==
ساحت [[فرهنگ]] بیش از هر چیز با [[روح]] و [[روان آدمی]]، [[ارزش‌ها]]، دغدغه‌ها و هنجارهای او سر و کار دارد و از این رو گویی برای [[شناخت]] برخی از شاخصه‌های [[جامعه‌]] عدل محور و عدالت جو، باید نظری به [[معرفت]] [[آدمی]] انداخت و برای شناخت آن کوشید. از آن جایی که فرهنگ مجموعه ای [[باورها]] و [[رفتارها]] را شامل می‌‌شود که [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] [[انسان]] را می‌‌سازد و معنا می‌‌بخشد و [[امت]] را شکل و [[شمایل]] می‌‌دهد؛ اساس هر [[اجتماع]] و مایه [[قیام]] و قوام آن است.<ref>مائده، آیه ۹۷</ref>
بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]]، [[توحید]] و [[باور]] به [[امور غیبی]] از جمله [[رسالت]] و آخرت، به فلسفه و سبک زندگی [[مسلمانان]] و [[مؤمنان]] معنایی دیگر می‌‌بخشد و [[فرهنگ اسلامی]] امت را [[تولید]] و شکل می‌‌دهد. بنابراین، عناصر فرهنگی [[امت اسلام]]، همان فلسفه و آموزه‌هایی است که سبک زندگی او را می‌‌سازد و [[تمدن اسلامی]] را در خارج تحقق می‌‌بخشد. همین فرهنگ است که گفتمانی نوین با [[هویت]] مجزا و قابل تفکیک با گفتمان‌های دیگر رقیب یا مخالف را تولید می‌‌کند و هویتی نو و مشخص به [[امت اسلام]] می‌‌بخشد.
از آن جایی که ساحت [[فرهنگی]] همان نرم افزار [[تمدن اسلامی]] با همه عناصر دیگر [[اجتماعی]]، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و نظامی و [[نهادهای اجتماعی]] و سیاسی و غیر آن را در خارج تحقق می‌‌بخشد، توجه به حوزه و ساحت نرم تمدن اسلامی ضرورتی انکارناپذیر است.
همچنین از نظر [[قرآن]]، همان طوری که [[عدالت]] در همه هستی جاری و ساری است، در ساحت فرهنگی به عنوان نرم افزار [[تمدن]] سخت افزاری [[اسلامی]] جاری و ساری است. بر این اساس، [[گستره عدالت]] در ساحت فرهنگی از هر حوزه و ساحتی دیگر گسترده‌تر و فراگیر‌تر است.
به هر حال، از نظر قرآن، از جمله ساحاتی که می‌‌بایست به عدالت در آن توجه داشت و به اقامه آن پرداخت، عدالت در ساحت فرهنگی است. از همین رو [[خدا]] در قرآن بر رعایت عدالت، در برآورد [[شخصیّت]] [[انسان‌ها]] و گروهها و [[احترام]] به ارزشهای متعالی آنان تاکید داشته و آن را روشی [[الهی]] دانسته است.<ref>آل عمران، آیات ۱۶۲ و ۱۶۳؛ نساء، آیه ۹۵؛ مائده، آیه ۱۰۰</ref>
خدا در قرآن، تفاوت‌های فرهنگی از جمله تفاوت‌های [[قوم]] و [[نژادی]] و زبانی را عامل [[بی‌عدالتی]] نمی‌داند، بلکه آن را تنها عاملی برای [[تعارف]] و [[شناخت]] یک دیگر و بهره‌مندی بیش‌تر از مواهب [[زندگی]] دانسته است؛ چراکه ملاک و معیار در حوزه فرهنگی و نیز ساحت امور شخصی، کرامتی است که [[انسان]] با [[تقوای الهی]] و بهره‌مندی از [[اسلام]] و آموزه‌های آن می‌‌داند.<ref>حجرات، آیه ۱۳</ref>
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، شالوده [[فرهنگ]] می‌‌بایست بر [[توحید]] باشد که [[حق]] مطلق است و عدالت آن را [[نمایندگی]] می‌‌کند؛ خدا می‌‌فرماید: وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ و سخن پروردگارت به [[صداقت]] و عدالت سرانجام گرفته است و هیچ تغییردهنده‏ ای برای کلمات او نیست و او شنوای داناست. <ref>نساء، آیه ۱۱۵</ref>
بر اساس این [[آیه]] تمامیت توحید به عدالت خواهد بود و این آیه ناظر به ساحت فرهنگی و گفتمانی است<ref>المیزان، ذیل آیه</ref>؛ زیرا در این [[آیه]] تمامیت [[توحید]] به [[صداقت]] و [[عدالت]] دانسته شده است تا جایی که [[کلمه الله]] بدان به نهایت درجه کمالی خویش می‌‌رسد؛ پس جایی که صداقت و عدالت نباشد، [[توحید]] به معنای [[حقیقی]] آن بروز و ظهور نکرده است. شکی نیست که کلمه الله در این جا همان [[نظام تشریعی]] است که در [[اختیار]] [[بشر]] قرار گرفته است. این بدان معناست که [[نظام فرهنگی]] که بر شالوده توحید بنیاد نهاد شده، زمانی به تمامیت خویش می‌‌رسد که صداقت و عدالت در همه ابعاد آن ظهور یابد و اقامه شود.<ref>همان</ref>
از آن جایی که [[فرهنگ]] مجموعه ای از [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] است که [[باورها]] و [[رفتارها]] را به شکل کامل در بر می‌‌گیرد، نظام فرهنگی [[قرآن]] در ساختار عادلانه شکل می‌‌گیرد و می‌‌بایست این [[توازن]] بر اساس [[موازین]] [[الهی]] را در همه جا از جمله خرده فرهنگ به ظهور برساند.
[[امام خمینی]] <ref>ره</ref> درباره [[عدالت فرهنگی]] و توجه ویژه به حوزه و ساحت [[فرهنگی]] می‌‌فرمایند: بی‌شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر [[جامعه]] ای دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است، اساسا فرهنگ هر جامعه [[هویت]] و موجودیت آن جامعه را تشکیل می‌‌دهد و با [[انحراف]] فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهای [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، صنعتی و نظامی [[قدرتمند]] و [[قوی]] می‌‌باشد، ولی پوچ و پوک و میان تهی است… راه [[اصلاح]] یک مملکتی، فرهنگ آن مملکت است، اصلاح باید از فرهنگ شروع شود…
از مجموع [[سخنان امام]] می‌‌توان نتیجه گرفت که عدالت فرهنگی مقدم بر [[عدالت سیاسی]] و اقتصادی است فرهنگ با [[اندیشه]] و با ذهنیت افراد سر و کار دارد و [[باور]] اساسی هر تحولی است، بدین جهت عدالت فرهنگی نیز مقدم بر [[عدالت اجتماعی]] قرار می‌‌گیرد و [[تزکیه]] و [[تهذیب نفس]] و [[پرهیز]] از [[تندروی]] و [[تفریط]] و نه [[ظالم]] و [[مظلوم]] شدن، توصیه دائم [[امام]] به [[مردم]] است.
در تحقق و اقامه [[عدالت فرهنگی]] می‌‌بایست به این نکته مهم و اساسی توجه یافت که عدالت فرهنگی یک نگاه نرم افزاری و سخت افزاری توامان است؛ ولی باید به مهم نیز توجه یافت که بخش سخت افزاری و ساخت وساز شاید به اندازه تأمین محتوا و بخش نرم افزاری قابل اهمیت نباشد. نگاه [[عدالت محور]] [[امام]]<ref>ره</ref> در حوزه [[فرهنگ]] مؤید توجه به بخش نرم افزاری در عدالت فرهنگی است. اگر ما بخواهیم بر اساس نگاه [[تفکر]] محور، امام و [[مقام معظم رهبری]] در حوزه [[فرهنگی]] و بالاخص عدالت فرهنگی عملکرد [[نظام فرهنگی]] [[دولت‌ها]] را بسنجیم، [[انحراف]] از معیار اصلی به شدت چشمگیر است. داشتن نگاه غلط به اصل جریان و تقدم نگاه سخت افزار محور بر نگاه نرم افزار محور از جمله علل این انحراف از معیار اصلی در حوزه عدالت فرهنگی است.
بُعد مادی و ساختاری فرهنگ به [[توزیع عادلانه]] فضا، زیرساخت‌ها، کالا و خدمات فرهنگی مربوط می‌شود. از این منظر؛ دسترسی به تولیدات فرهنگی به معنای تحقق عدالت فرهنگی است. اگر از منظر [[عدالت توزیعی]] نگاه کنیم این رویکرد به معنای آن است که تمام افراد [[جامعه]] در هر مکانی که هستند به امکانات و زیرساخت‌های فرهنگی دسترسی مشابه داشته باشند؛ اما بعد محتوایی و ارزشی فرهنگ پیچیدگی و وسعت بیشتری دارد و به حضور و مشارکت همگانی، در ساختن و بازتولید [[فرهنگ جامعه]] مربوط است.
با توجه به اهمیت مقوله «[[عدالت]]»، [[انتظار]] می‌رود هر دو بُعد «عدالت فرهنگی» دیده شود و تمرکز بر بُعد مادی و زیرساختی موجب [[غفلت]] از بعد ارزشی و محتوایی عدالت فرهنگی نشود. هرچند رعایت «عدالت در دسترسی فرهنگی» پایه و اساس هرگونه [[توسعه فرهنگی]] است و در نظر گرفتن امکان دسترسی به فضاها، زیرساخت‌ها، کالا و خدمات فرهنگی برای همه نقاط [[کشور]] امری ضروری است. اما پرداختن به این بعد از عدالت نباید موجب غفلت از بعد «عدالت در حضور فرهنگی» شود.
به هر حال، آن چه در ساحت [[عدالت فرهنگی]] مهم و اساسی است، توجه به گفتمان [[توحیدی]] [[قرآن]] در چارچوب [[صداقت]] و [[عدالت]] است که می‌‌تواند [[فرهنگ جامعه]] را به عنوان عامل تعیین کننده و سامان دهنده دیگر ابعاد عدالت، مهار و [[مدیریت]] کند؛ زیرا این [[فرهنگ]] توحیدی است که [[عدالت در توزیع]] و [[مصرف]] تا عدالت در مصرف تا [[تولید]] و [[توزیع ثروت]] همگانی و همچنین عدالت در ساحات [[اجتماعی]]، [[سیاسی]]، [[قضایی]] را مدیریت و جهت‌گیری آنها را مشخص می‌‌کند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن (مقاله)|عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن]].</ref>
==عدالت در ساحت [[اقتصادی]]==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، عدالت در ساحت اقتصادی از مهم‌ترین جلوه‌های [[حق خواهی]] و [[حق‌گرایی]] [[انسان]] است؛ زیرا قوام [[مردم]] و [[اجتماع]] [[انسانی]] بر دو مولفه و عنصر اساسی فرهنگ و نمادهای [[فرهنگی]] چون [[کعبه]]<ref>مائده، آیه ۹۷</ref> و [[اقتصاد]] <ref>نساء، آیه ۵</ref> است.
[[خدا]] بارها در قرآن بر اقامه [[عدالت اقتصادی]] تاکید می‌‌کند. عدالت اقتصادی که در قرآن مطرح می‌‌شود، شامل عدالت در تولید، توزیع ثروت، [[توزیع]] کالا و مصرف است.
از نظر [[اسلام]]، رعایت [[عدل]] و [[انصاف]] اقتصادی، در پی دارنده [[عاقبت]] و فرجامی [[نیک]] برای [[بشر]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] خواهد بود <ref>اعراف، آیه ۸۵؛ اسراء، آیه ۳۵</ref> از همین رو خواهان بر پایی عدالت است و با هر گونه [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] در هر شکلی از چارچوب از برنامه اسلام و [[پیامبران]] معرفی می‌‌نماید. <ref>بقره، آیات ۲۷۸ و ۲۷۹</ref>
چنان که گفته شد از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، عدالت می‌‌بایست در [[عمل اقتصادی]] در همه سطوح مراعات شود. از همین روست که در مباحث گوناگون از عدالت در تولید، عدالت در [[سرمایه]]، عدالت در توزیع، عدالت در دخل و در آمد، عدالت در [[هزینه]] و [[خرج]]، عدالت در مصرف و مانند آنها سخن به میان آمده است. بر اساس [[اقامه عدالت]] قسطی است که خدا در احکامی سخت به ویژه در [[بیت المال]] و [[حقوق مالی]] [[واجب]] چون [[خمس]] و [[زکات]] یا حتی [[انفال]]، فیء و [[غنایم]]<ref><ref>انفال، آیات ۱ و ۴۱، حشر، آیات ۷ تا ۹</ref>، خواهان عدالتی است که به دور از «[[غل]]» و [[خیانت]]<ref>آل عمران، آیه ۱۶۱</ref>، [[عدالت در توزیع]] میان مستحقان با توجه به وضعیت و شرایط متفاوت آنان و رتبه بندی و سطح بندی میان آنان<ref>بقره، آیه ۲۱۵؛ انفال، آیه ۴۱؛ توبه، آیه ۶۰</ref> و [[عدالت]] در [[مصرف]] به دور از هر گونه [[اسراف]] و [[تبذیر]]<ref>انعام، آیه ۱۴۱؛ اعراف، آیه ۳۱؛ اسراء، آیه ۲۷</ref>[[سخن]] به میان آورده است.
اصولا از نظر [[قرآن]]، تعیین مصارف ششگانه برای «فیء»، به منظور تعدیل [[ثروت]] و [[عدالت اقتصادی]] است.<ref>حشر، آیه ۷</ref> چنان که از نظر قرآن، تجلی [[توحید]] در [[جوامع بشری]] با [[اجرا]] و [[اقامه قسط]] و رعایت اصول و [[موازین]] عدالت اقتصادی است<ref>اعراف، آیه ۸۵؛ هود، آیه ۸۴</ref> به طوری که اگر [[جامعه]] ای این امور را رعایت نکند، از دایره توحید خارج نیستند؛ چراکه [[اقامه عدالت]] از جمله عدالت اقتصادی و اقامه قسط از [[نشانه‌های توحید]] و اصل مهم در [[اقتصادی]] [[اسلامی]] است.<ref>بقره، آیات ۲۷۸ و ۲۷۹ و ۲۸۲؛ حدید، آیه ۲۵</ref>
البته از نظر [[آموزه‌های قرآنی]]، بار سنگین [[مسئولیت]] [[امانت داری]] در این مسایل مهم بر دوش [[مسئولان]] [[نظام سیاسی ولایی]] است که می‌‌بایست از صفر تا صد امور را تحت [[مدیریت]] و [[نظارت]] دقیق قرار دهند و از هر گونه «بخس»، اجحاف، [[خیانت]] و [[قسط]] خوری ممانعت به عمل آورند و «قوامین بالقسط» و [[شاهدان]] [[الهی]] در این امر باشند<ref>حدید، آیه ۲۵؛ نساء، آیه ۱۳۵؛ مائده، آیه ۸؛ هود، آیه ۸۵</ref>؛ چراکه [[سعادت]] [[جوامع]] <ref>اعراف، آیه ۸۵؛ اسراء، آیه ۳۵</ref> و حتی [[اصلاح]] [[امور اجتماعی]] و [[رهایی]] از هر گونه [[فساد]] و [[تباهی]] آن<ref>هود، آیات ۸۴ و ۸۵</ref> به عدالت اقتصادی<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن (مقاله)|عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن]].</ref>
==عدالت در ساحت [[اجتماعی]] – [[سیاسی]] و [[قضایی]]==
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، عدالت در ساحت اجتماعی – سیاسی موجب می‌‌شود که [[نظام ولایی]] [[حق الهی]] جایگزین [[جور]] [[ولایت طاغوت]] شود.
بر اساس [[آیات قرآنی]] یکی از مهم‌ترین اهداف و [[فلسفه‌های بعثت]] [[پیامبران]] و [[رسالت]] آنان، رفع تبعیضها و ایجاد [[عدالت]] در [[جامعه بشری]] است.<ref>شوری، آیات ۱۳ و ۱۵</ref> در همین راستا [[خدا]] در [[قرآن]] بیان می‌‌کند که [[رفتار عادلانه]] بین طبقات مختلف [[اجتماع]]، در [[مقام تبلیغ]]، [[هدایت]] و [[اجرای شریعت]]، از [[وظایف پیامبر]]{{صل}} در [[مقام رهبری امت]] است<ref>همان</ref>؛ چراکه [[شهادت به حق]] و خدایی بودن به [[اجرای عدالت فراگیر]] از جمله [[عدالت اقتصادی]] – [[اجتماعی]] و مانند آنها است. <ref>نساء، آیه ۱۳۵</ref> پس کسانی که «[[شهداء]] لله» هستند، به عنوان [[گواهان]] خدا در [[زمین]] و [[فرهنگ]] [[الهی]]، به [[اقامه عدالت]] در همه ابعاد از جمله [[عدالت قسطی]] می‌‌پردازند و در این امر چنان [[ثبات]] دارند که هیچ [[کژی]] و [[رکون]] و [[گرایش]] به سوی [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] در آنان راه نمی‌یابد؛ زیرا این امور برای آنان به شکل مقوم [[هویت]] و وجودی ایشان در آمده است.<ref>همان</ref>
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، بر توده‌های [[مردم]] از هر [[آیین]] و [[دین]] و [[مذهب]] و [[قوم]] و نژاد و [[فرهنگی]] است تا [[حقوق]] [[فطری]] و [[تکوینی]] خویش را بشناسند و برای احقاق این حقوق حتی [[سلاح]] و [[شمشیر]] برگیرند و با [[قیام]] توده‌ای، سهم و [[قسط]] خویش را مطالبه کنند.<ref>حدید، آیه ۲۵</ref>
شکی نیست که قوام اجتماع به [[عدالت اجتماعی]] است و می‌‌بایست مناسبات میان افراد اجتماع را در ساختار عدالت ساماندهی کرد<ref>نحل، آیه ۹۰</ref>؛ چنان که [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} نیز به این نکته توجه داده و می‌‌فرماید: العَدلُ قِوامُ الرَّعِیَّةِ و جَمالُ الوُلاةِ؛ عدالت قوام [[ملت]] و [[زیور]] [[فرمانروایان]] و اولیای امور است.<ref>غرر الحکم، شماره ۱۹۵۴</ref>
بنابراین، اگر [[امت اسلام]] بخواهد قوام یابد می‌‌بایست به سمت عدالت برود؛ زیرا بدون عدالت نمی‌توان از بقا و ثبات [[امت]] و [[استواری]] ملت سخنی گفت. البته اولیای امور می‌‌بایست به عدالت به عنوان یک زیور برای خودشان نگاه کنند تا در چشم مردم مقبول باشند.
امیرمؤمنان امام علی{{ع}} بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآن همچنین می‌‌فرماید: جَعَلَ [[اللّه]] ُ سُبحانَهُ العَدلَ قِواما لِلأنامِ، و تَنزیها مِنَ المَظالِمِ و الآثامِ، و تَسنِیَةً لِلإسلامِ؛ [[خداوند]] [[پاک]]، [[عدالت]] را بر پا دارنده [[اجتماع]] [[مردمان]]، مایه دوری از [[حق]] کشیها و [[گناهان]] و وسیله آسانی و [[گشایش]] برای [[اسلام]] قرار داده است.<ref>غرر الحکم، شماره ۴۷۸۹</ref>
در نگره [[مولی]] الموحدین [[امام المتقین]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[حاکمان]] باید بدانند که «عدالت، محکم‌ترین شالوده»، «[[برترین]] [[سیاست]]» و «سپر دولت‌هاست» و [[مردم]] نیز باید بدانند که «با عدالت، کار [[ملت]] و [[امت]] [[اصلاح]] می‌‌شود».<ref>نگاه کنید: محمدی ری شهری، ترجمه‌ میزان الحکمه، ج۷، همان، ص۲۵۵</ref>
با نگاهی به عملکرد [[رهبران الهی]] از جمله [[حضرت داوود]]{{ع}} معلوم می‌‌شود که آنان بر اساس [[تکلیف]] و [[وظیفه الهی]] به عدالت پای بند بوده و به اقامه آن در همه سطوح و ساحات [[اقدام]] می‌‌کردند<ref>ص، آیه ۲۶</ref>؛ زیرا [[اقامه عدالت]] را به معنای [[اقامه حق]] و احقاق آن می‌‌دانستند.<ref>همان</ref>
بر اساس [[آموزه‌های وحیانی]] در اقامه [[عدالت اجتماعی]] فرقی میان [[مسلمانان]] و [[اهل کتاب]] نیست و [[پیامبر]]{{صل}} [[مکلف]] و موظف بود تا [[عدالت فراگیر]] و جامع را نسبت به اهل کتاب نیز اقامه کند.<ref>شوری، آیات ۱۴ و ۱۵</ref>
البته اقامه عدالت به عنوان اساس هر چیزی از جمله اساس عدالت اجتماعی – [[سیاسی]] و [[قضایی]] می‌‌بایست در باره [[دشمنان]] به شکل عدالت مثلی و [[مقابله به مثل]]<ref>بقره، آیات ۱۹۰ و ۱۹۴؛ مائده، آیات ۲ و ۸ و ۴۲</ref> و [[کافران]]<ref>ممتحنه، آیه ۸</ref> مراعات شود. بنابراین، مراعات آن در حق دیگر اقشار مردم از جمله [[زنان]]<ref>نساء، آیه ۱۲۷</ref>، [[ضعیفان]] و [[ناتوانان]]<ref>همان</ref>، [[فقیران]]<ref>نساء، آیه ۱۳۵</ref>، [[همسران]]<ref>نساء، آیات ۳ و ۴ و ۱۲۹</ref> و [[یتیمان]]<ref>نساء، آیات ۳ و ۲۷</ref> از امور [[قطعی]] است که شکی در [[وجوب]] اقامه آن نیست.
[[عدالت قضایی]] در همه ابعاد می‌‌بایست مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا عدالت قضایی اساس [[حکومت و دولت]] است، و [[بی‌عدالتی]] در این امر موجب می‌‌شود که پایه‌های [[نظام سیاسی]] [[سست]] شود<ref>نساء، آیه ۵۸؛ ص، آیه ۲۶</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن (مقاله)|عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن]].</ref>
==عدالت در ساحت شخصی==
[[خدا]] در [[آموزه‌های اسلامی]] همان طوری که به ابعاد [[اجتماعی]] [[عدالت]] توجه داشته به ساحت شخصی نیز توجه داشته است. بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] همان طوری که در ساحت اجتماعی معیار تفاوت‌های اقشار اجتماعی مبنا قرار نمی‌گیرد، همچنین در ساحت امور شخصی تفاوت‌های جنسیتی را ملاک و معیاری برای ارزش‌گذاری نمی‌داند. از همین رو، با تاکید بر [[حقیقت انسان]] یعنی همان [[نفس انسانی]]، تفاوت‌های جنسیتی را برای اهداف [[دنیوی]] و مسئولیت‌هایی می‌‌داند که بر دو جنس متضاد گذاشته شده است. از همین روست که مبنای [[داوری]] همان تقوایی است که [[زن]] و مرد در چارچوب [[اسلام]] و عمل به آموزه‌های آن کسب می‌‌کنند.<ref>نساء، آیات ۱ و ۳۲؛ بقره، آیه ۲۸۶</ref>
[[اقامه عدالت]] همان طوری که موجب می‌‌شود تا در ساحت اجتماعی آثاری مفید و سازنده ای بروز و ظهور کند، در ساحت شخصی و فردی نیز موجب [[آرامش]] و سکونت [[روحی]] و روانی است؛ یعنی عدالت در ساحت [[روان‌شناسی]] فردی و [[شخصیت]] نیز آثار مثبت و سازنده دارد. از همین روست که فاطمةُ الزَّهراءُ علیها [[السلام]] می‌‌فرماید: فَرَضَ … العَدلَ تَسکینا لِلقُلوبِ؛ [[خداوند]] عدالت را برای آرامش دلها [[واجب]] فرمود.<ref>علل الشرائع، ج ۲، ص۲۴۸</ref>
اصولا عدالت امری است که [[قلب]] به آن [[الفت]] دارد و برایش مطبوع و خوشایند است؛ چنان که [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} نیز می‌‌فرماید: العَدلُ مَألوفٌ، و الهَوی عَسوفٌ؛ عدالت، مطبوع است و هوایِ [[نفْس]]، [[منحرف]] و [[ستمگر]]<ref>مطالب السؤول، ص۵۶</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن (مقاله)|عدالت اساس نظام هستی از نظر قرآن]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۲۰۵

ویرایش