|
|
خط ۷۶: |
خط ۷۶: |
| '''پاسخ: درخواست از زبان [[قوم بنی اسرائیل]]''': این درخواست، از زبان قوم بنی اسرائیل بیان شده است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۱۳؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، تصحیح ابوالحسن مرتضوی و علی اکبر غفاری، ج۴، ص۹۶-۹۸؛ محمدجواد نجفی، تفسیر آسان، ج۵، ص۳۳۸-۳۳۹: قاضی عبدالجبار (الهمدانی الاسد آبادی)، شرح الاصول الخمسه، ص۱۷۶؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۵۶.</ref>؛ چراکه برخی [[جاهلان]] آن [[قوم]]، بر دیدن [[خدا]] به عنوان شرط [[ایمان آوردن]] پافشاری داشتند: {{متن قرآن|...فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً...}}<ref>«...و گفتند: خداوند را آشکارا به ما بنما!.».. سوره نساء، آیه ۱۵۳.</ref> آن حضرت هم از سوی [[خداوند]] مأموریت یافت به این درخواست [[جامه]] عمل بپوشاند تا همگان پاسخ کافی را دریابند. از [[آیه]] ۱۵۵ [[سوره اعراف]]، به عنوان [[شاهد]] و دلیل بر این [[تفسیر]] یاد شده است: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا}}<ref>«و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمینلرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟ این، جز آزمون تو نیست که با آن هرکس را بخواهی گمراه میداری و هرکس را بخواهی راهنمایی میفرمایی، تو سرور مایی پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین آمرزندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref>. از این فراز آیه، چنین برداشت میشود که نه تنها [[حضرت موسی]] {{ع}} چنین درخواستی نداشته است، بلکه هفتاد نفر نخبگانی که وی را [[همراهی]] میکردند نیز چنین درخواستی نداشتند<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۲۴؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۹۵-۳۱۰.</ref>. | | '''پاسخ: درخواست از زبان [[قوم بنی اسرائیل]]''': این درخواست، از زبان قوم بنی اسرائیل بیان شده است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۱۳؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، تصحیح ابوالحسن مرتضوی و علی اکبر غفاری، ج۴، ص۹۶-۹۸؛ محمدجواد نجفی، تفسیر آسان، ج۵، ص۳۳۸-۳۳۹: قاضی عبدالجبار (الهمدانی الاسد آبادی)، شرح الاصول الخمسه، ص۱۷۶؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۵۶.</ref>؛ چراکه برخی [[جاهلان]] آن [[قوم]]، بر دیدن [[خدا]] به عنوان شرط [[ایمان آوردن]] پافشاری داشتند: {{متن قرآن|...فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً...}}<ref>«...و گفتند: خداوند را آشکارا به ما بنما!.».. سوره نساء، آیه ۱۵۳.</ref> آن حضرت هم از سوی [[خداوند]] مأموریت یافت به این درخواست [[جامه]] عمل بپوشاند تا همگان پاسخ کافی را دریابند. از [[آیه]] ۱۵۵ [[سوره اعراف]]، به عنوان [[شاهد]] و دلیل بر این [[تفسیر]] یاد شده است: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا}}<ref>«و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمینلرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟ این، جز آزمون تو نیست که با آن هرکس را بخواهی گمراه میداری و هرکس را بخواهی راهنمایی میفرمایی، تو سرور مایی پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین آمرزندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref>. از این فراز آیه، چنین برداشت میشود که نه تنها [[حضرت موسی]] {{ع}} چنین درخواستی نداشته است، بلکه هفتاد نفر نخبگانی که وی را [[همراهی]] میکردند نیز چنین درخواستی نداشتند<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۲۴؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۹۵-۳۱۰.</ref>. |
|
| |
|
| === آیات 61 تا 63 سوره کهف === | | === آیات ۶۱ تا ۶۳ سوره کهف === |
| برخی با استناد به پارهای از [[آیات قرآنی]]، [[عصمت]] آن [[حضرت]] را زیر سوال برده و معتقدهاند به [[نص قرآن]] آن [[حضرت]] دچار [[فراموشی]] شده و [[فراموشی]] با [[عصمت]] ناسازگار است. [[آیات]] ۶۱ تا ۶۳ [[سوره کهف]] شاهدی بر مدعای این گروه آورده شده. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا* قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا}} <ref>«پس هنگامی که به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهی خود را [که برای خوردن فراهم کرده بودند] از یاد بردند، [آن] ماهی راه خود را [به طور سرازیر] در دریا پیش گرفت.* پس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم.* وی گفت: در نظر داری آنجا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟ من (آنجا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آنکه ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت». سوره کهف، آیات ۶۱ تا ۶۳.</ref>. | | {{اصلی|آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)}} |
| | برخی با استناد به پارهای از [[آیات قرآنی]]، [[عصمت]] آن حضرت را زیر سوال برده و معتقدند به نص قرآن آن حضرت دچار [[فراموشی]] شده و فراموشی با عصمت ناسازگار است. [[آیات]] ۶۱ تا ۶۳ [[سوره کهف]] شاهدی بر مدعای این گروه آورده شده است. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا* قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا}}<ref>«پس هنگامی که به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهی خود را [که برای خوردن فراهم کرده بودند] از یاد بردند، [آن] ماهی راه خود را [به طور سرازیر] در دریا پیش گرفت.* پس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم.* وی گفت: در نظر داری آنجا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟ من (آنجا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آنکه ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت». سوره کهف، آیات ۶۱ تا ۶۳.</ref>. |
|
| |
|
| «'''پاسخ نخست: [[لغزش]] نبودن این گونه [[فراموشی]]''': [[نسیان]] در موارد معینی که متعلق آن امر مهمی نباشد و به حدی هم تکرار نشود که مایه سلب [[اعتماد]] گردد، هیچ خدشهای بر [[عصمت]] وارد نمیسازد. این مورد را میتوان از موارد اینگونه نسیان دانست. البته نسیان شخص همراه [[حضرت موسی]] {{ع}} به [[شیطان]] نسبت داده شده است و باید این [[تصرف]] را همچون تصرف شیطان در [[حضرت ایوب]] {{ع}} دانست {{متن قرآن|...أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.</ref> که هیچگونه تأثیری در امر [[نبوت]] ندارد.<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>.
| | '''پاسخ نخست: [[لغزش]] نبودن این گونه [[فراموشی]]''': [[نسیان]] در موارد معینی که متعلق آن امر مهمی نباشد و به حدی هم تکرار نشود که مایه سلب اعتماد گردد، هیچ خدشهای بر [[عصمت]] وارد نمیسازد. این مورد را میتوان از موارد اینگونه نسیان دانست. البته نسیان شخص همراه [[حضرت موسی]] {{ع}} به [[شیطان]] نسبت داده شده است و باید این تصرف را همچون تصرف شیطان در [[حضرت ایوب]] {{ع}} دانست {{متن قرآن|...أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.</ref> که هیچگونه تأثیری در امر [[نبوت]] ندارد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۴.</ref> |
| | |
| '''پاسخ دوم: نسبت فراموشی به موسی {{ع}} از باب تغلیب''': نسبت دادن فراموشی به حضرت موسی {{ع}} از باب تغلیب است؛ چون ماهی غذای هر دو نفر بود، ولی تنها [[یوشع]] آوردن ماهی را بر عهده داشت. پس در حقیقت حضرت موسی {{ع}} دچار هیچگونه فراموشی نشده است. گرچه هیچ [[دلیل عقلی]] این نوع فراموشی را از [[پیامبران]] [[نفی]] نمیکند، به [[اتفاق نظر]] تمام [[مسلمانان]]، پیامبران در رساندن [[پیام الهی]] دچار فراموشی نمیشوند؛ چراکه از نوعی [[بینش]] ذاتی و [[آگاهی]] درونی، شبیه آنچه برای [[انسان]] به حالت [[ملکه نفسانی]] در میآید، برخوردارند که به سبب آن [[فراموشی]] در مورد آنان بیمعناست؛ زیرا در این [[بینش]] ویژه، میان امور مربوط به [[وحی]] و غیر آن تفاوتی نخواهد بود<ref>ر.ک: محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۴، ص۳۶۰.</ref>. پس باید گفت [[پیامبران]] از فراموش کردن نیز مصوناند.
| |
| این پاسخ از جهاتی چند درخور [[نقد]] است. <ref>ر.ک: پرسش شفاهی از آیتالله جوادی.</ref>.
| |
| | |
| '''پاسخ سوم: [[لغزش]] نبودن [[فراموشی]] در امور غیردینی''': فراموشی، تنها در صورتی که در مورد رساندن آموزهها و [[احکام دینی]] صورت گیرد، لغزش [[پیامبران]] شمرده میشود؛ اما اگر از این دایره بیرون باشد، به هیچ وجه لغزش به شمار نمیآید<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۸۴.</ref>. در مورد این دو فراموشی که برای حضرت موسی {{ع}} اتفاق افتاده است، این پاسخ چنین تبیین میگردد که از آنجا که حضرت موسی {{ع}} در مورد [[درک]] حضور [[حضرت خضر]] {{ع}} دلمشغولی داشت، فراموش کردن [[غذا]] برایش مهم نبوده است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱.</ref>. اساساً چه مانعی دارد که حضرت موسی {{ع}} به دلیل اینکه مشتاقانه و با [[عجله]] به دنبال این [[مرد]] عالم میرفت، غذای خود را که امری عادی بود، فراموش کرده باشد. همچنین چه مانعی دارد که [[عظمت]] حوادثی همچون شکستن کشتی، کشتن یک [[نوجوان]] و تعمیر بیدلیل [[دیوار]] در [[شهر]] بخیلان، او را چنان [[هیجان]] زده کند که [[تعهد]] شخصی خود را با [[دوست]] دانشمندش فراموش کند. این نه از یک [[پیامبر]] بعید مینماید و نه با [[مقام عصمت]] ناسازگار است.
| |
| ایراد این [[تفسیر]] در این است که اولاً اگر فراموش کردن [[غذا]] امر عادی و سادهای بود، چرا به [[شیطان]] نسبت داده شده است؟ ثانیاً هیجانزدگی گرچه در امور مثبت باشد، هرگز نباید [[انسان]] را از اجرای تعهداتش باز دارد. چگونه میتوان گفت [[فراموشی]] [[تعهد]] از سوی [[پیامبر]]، هیچ [[ناسازگاری]] با [[مقام]] [[عصمت پیامبران]] ندارد؟
| |
| برخی [[مفسران]]، این تفسیر را با ظاهر [[آیات]] ناسازگار دانستهاند<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۱۳.</ref>، اما تبیین نشده است که ظاهر کدام فراز از آیات با این تفسیر سازگاری ندارد؟
| |
| | |
| در مورد این دو پاسخ [[سید مرتضی]] میتوان گفت که بحث در اینجا جنبه زیربنایی دارد؛ بدین معنا که باید دید آیا [[گستره عصمت]]، هرگونه فراموشی را [[نفی]] میکند یا اینکه تنها فراموشی در [[امور دینی]] با [[عصمت]] ناسازگار خواهد بود؟ [[علامه طباطبایی]] بر این [[باور]] است که این حد [[تصرف]] شیطان و فراموشی، که ارتکاب گناهی را در پی ندارد، [[لغزش]] شمرده نمیشود<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۳۶ و ۳۴۶.</ref>. این در حالی است که [[علامه حلی]] بر [[لزوم]] مصونیت [[پیامبران]] از هرگونه [[خطا]] و فراموشی پافشاری دارد<ref>حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، علق علیه عین الله الحسنی الارموی، ص۱۴۲.</ref>. همچنین [[مرحوم مجلسی]] مینویسد: «... اما [[اشتباه]] در امور [[مباح]] و [[مکروه]]؛ از ظاهر گفتار بسیاری از [[عالمان]] [[شیعی]] چنین برداشت میشود که عصمت در این امر نیز [[مورد اتفاق]] نظر است»<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۱۰۸.</ref>.
| |
| [[سید محسن امین]] موضوع عصمت از هرگونه لغزش در [[امور شرعی]] و غیر [[شرعی]] را به عنوان [[اعتقاد شیعه]] مطرح میکند<ref>{{عربی|اعتقادهم في الانبياء... انهم معصومون... عن السهو والنسيان في الشرعيات وغيرها}}؛ (سید محسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، ج۱، ص۱۰۷). وی در عبارتی دیگر، عصمت را تنها در ترک گناه معرفی کرده است؛ در آنجا (صفحه ۶۳) در مقام پاسخ به اظهارات احمد امین مینویسد: عصمت علم غیب نیست، بلکه پاک بودن از گناه است؛ اما جملهای که در متن نقل شد، پس از این قرار دارد. ثانیاً آن جمله را به عنوان اعتقاد شیعه بیان کرده است.</ref>. در پارهای از کتب [[کلامی]] برای [[اثبات]] این دیدگاه به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] [[استدلال]] شده و [[ادله]] دیدگاه مخالف در بوته [[نقد]] نهاده شده است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، به قلم حسن محمد مکی العاملی، ج۳، ص۱۹۱.</ref>. از جمله ادله این است که [[معصومان]] با چهره [[واقعی]] موجودات در ارتباطاند و در این صورت وقوع [[اشتباه]] بیمورد خواهد بود. [[پیامبران الهی]]، با [[واقعیت]] هستی [[ارتباط]] و اتصال درونی دارند و در متن واقعیت اشتباه فرض نمیشود؛ مثلاً اگر ما صد دانه [[تسبیح]] را در ظرفی بریزیم و باز صد دانه دیگر را، و این عمل را صد بار تکرار کنیم، ممکن است [[ذهن]] ما اشتباه کند؛ اما محال است که خود واقعیت اشتباه کند. پس انسانهایی که از نظر [[آگاهیها]] در متن جریان واقعیت قرار میگیرند، از هرگونه اشتباهی مصون و [[معصوم]] خواهند بود<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۱.</ref>. به دیگر سخن، واقعیت [[عصمت]] در این امور، [[علم گسترده]] و [[استوار]] فرد معصوم به [[جهان]] و اشیاست که هرگز [[غفلت]] و اشتباه در آن رخ نمیدهد و چهره واقعی عمل از او پنهان نمیشود<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، منشور جاوید، ص۱۸.</ref>.
| |
| | |
| '''پاسخ چهارم: [[نسیان]] به معنای ترک گفتن''': نسیان به معنای ترک است؛ همانگونه که در [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ}}<ref>«و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref> به این معنا [[تفسیر]] شده است. [[حضرت موسی]] {{ع}} از [[حضرت خضر]] {{ع}} درخواست میکند او را در مورد کاری که ترک کرده است، بازخواست نکند: {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}<ref>«(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.</ref><ref>ر.ک: سید مرتفی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱.</ref>، یعنی [[تعهد]] خود را ترک کردم و شما در این امر بر من سخت نگیرید و امیدوارم بتوانم [[صبر]] کنم؛ نه اینکه سعی میکنم مورد [[عهد]] خود را به یاد بسپارم و آن را فراموش نکنم<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>.
| |
| در [[نقد]] این پاسخ میتوان گفت اولاً [[نسیان]] گرچه در لغت به معنای ترک آمده است<ref>ر.ک: احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۰۴.</ref>، معنای متداولتر آن همان [[فراموشی]] است؛ تا آنجا که برخی لغتشناسان بنام، در معنای نسیان همان فراموشی را مطرح، و معنای ترک را در حد اشاره ذکر کردهاند<ref>{{عربی|نسي فلان شيئا كان يذكره}}؛ (خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، ج۲، ص۱۷۸۸). {{عربی|النسيان... ضد الذكر والحفظ... فلما كان النسيان ضربا من الترك وضعه موضعه... النسيان الترك}} (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲).</ref>. در [[المیزان]]، معنای فراموشی ظاهرتر است<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۴۴.</ref>.
| |
| | |
| پس در این مورد، معنای فراموشی ظهور بیشتری دارد<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۱۲۷.</ref>؛ برخلاف [[آیه]] ۱۱۵ [[سوره طه]] که این چنین نیست؛ چراکه [[حضرت آدم]] {{ع}} [[پیمان الهی]] را در مورد نخوردن از درخت ممنوع فراموش نکرده بود، ولی چون به آن [[بیاعتنایی]] کرد، تعبیر فراموشی به کار رفته است<ref>به نقل از: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۲۷.</ref>. اما در این آیه، [[شاهد]] و قرینهای بر معنای ترک وجود ندارد؛
| |
| ثانیاً این [[تفسیر]] با ظاهر [[آیه شریفه]] ناسازگار است؛ زیرا در این آیه، عامل فراموشی، [[شیطان]] معرفی شده است، ولی در آیه {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}، سخن از گذشت و بازخواست نکردن به میان آمده است که این توجیه را مردود میسازد. پس باید گفت این نسیان از نوع نسیان [[مذموم]] است، نه انصراف [[ممدوح]]؛ و لحن توجیه، تنها با انصراف ممدوح همخوان است.
| |
| | |
| '''پاسخ پنجم: نسیان به معنای تأخیر انداختن''': [[نسیان]] در این مورد به معنای تأخیر آمده است. در [[دعا]] گفته شده است: {{متن حدیث|أَنسَأَ اللّهُ أَجَلَكَ}}؛ «[[خداوند]] [[اجل]] تو را به تأخیر اندازد». [[حضرت موسی]] {{ع}} و هم سفرش هنگام عبور از [[صخره]]، حمل ماهی را به تأخیر انداختند<ref>ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۱۳.</ref>.
| |
| ایراد این پاسخ در این است که اولاً در لغت میان نسیان و تأخیر انداختن، تفاوت دیده میشود. نسیان به معنای [[فراموشی]] از ماده «نسی»، و تأخیر از ماده «نسأ» گرفته شده است؛ مانند: {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ...}}<ref>«بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگ» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref> که همان تأخیر انداختن پارهای از [[ماههای قمری]] به ماهی دیگر است<ref>ر.ک: حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «نسأ»؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.</ref>؛
| |
| ثانیاً این پاسخ در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}} کاربرد نخواهد داشت؛ زیرا در این آیه سخن از تأخیر نیست، بلکه سخن از عهدی است که فراموش شده است»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۶۷-۲۷۴.</ref>.
| |
|
| |
|
| === آیه 20 سوره شعراء === | | === آیه 20 سوره شعراء === |