ثروتاندوزی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۲: | ||
به سخن دیگر، باده سرمستی که این گروه از [[ثروتمندان]] بیدرد و [[رفاه]] زده سر میکشند، جز [[طغیان]]، فساد، [[نابهنجاری]]، [[بدکاری]]، [[زشت]] کاری، [[فسق]] و [[فجور]] آشکار و [[تباهی]] مطلق برای [[جامعه]] ثمری ندارد. از این روست که [[خداوند]] به [[مردمان]] هشدار میدهد که از [[ثروت]] به [[درستی]] بهره گیرند و [[اجازه]] ندهند تا ثروت ایشان را به [[روحیه]] و [[فرهنگی]] سوق دهد که جز تباهی بهره ای ندارد. | به سخن دیگر، باده سرمستی که این گروه از [[ثروتمندان]] بیدرد و [[رفاه]] زده سر میکشند، جز [[طغیان]]، فساد، [[نابهنجاری]]، [[بدکاری]]، [[زشت]] کاری، [[فسق]] و [[فجور]] آشکار و [[تباهی]] مطلق برای [[جامعه]] ثمری ندارد. از این روست که [[خداوند]] به [[مردمان]] هشدار میدهد که از [[ثروت]] به [[درستی]] بهره گیرند و [[اجازه]] ندهند تا ثروت ایشان را به [[روحیه]] و [[فرهنگی]] سوق دهد که جز تباهی بهره ای ندارد. | ||
فرهنگی که در مناطق اعیانی و به تعبیر امروزی بالاشهری رواج مییابد، برخاسته از [[فرهنگ]] اشرافی اترافی است که [[فرزندان]] [[عیاش]] و [[طغیانگر]] تحویل جامعه میدهد و اسباب [[زحمت]] خود و جامعه میشوند. بیشترین [[جرم]]، بدترین، زشتترین و بزرگترین [[مجرمان]]، بزهکاران و هنجارشکنان را میتوان در این [[طبقه اجتماعی]] عیاش رفاه زده و طغیان گر یافت که جز اختلال در [[اصول ارزشی]] جامعه و هنجارهای [[اجتماعی]] و [[دینی]] و فرهنگی [[رفتاری]] دیگری ندارند. بنابراین، مقابله با [[رفاه زدگی]] و [[اتراف]] میبایست در دستور همه [[مسئولان]] جامعه به ویژه [[رهبران]] و [[ثروت مندان]] قرار گیرد تا اجازه داده نشود نسلی پرورش یابند که [[بیت المال]] را مانند سبزه بهاری میچرند و به [[عیاشی]] با [[پول]] خود و دیگران مشغول میشوند و طغیان را پیشه خود میسازند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان (مقاله)|باده سرمستی در سر ثروتمندان]].</ref> | فرهنگی که در مناطق اعیانی و به تعبیر امروزی بالاشهری رواج مییابد، برخاسته از [[فرهنگ]] اشرافی اترافی است که [[فرزندان]] [[عیاش]] و [[طغیانگر]] تحویل جامعه میدهد و اسباب [[زحمت]] خود و جامعه میشوند. بیشترین [[جرم]]، بدترین، زشتترین و بزرگترین [[مجرمان]]، بزهکاران و هنجارشکنان را میتوان در این [[طبقه اجتماعی]] عیاش رفاه زده و طغیان گر یافت که جز اختلال در [[اصول ارزشی]] جامعه و هنجارهای [[اجتماعی]] و [[دینی]] و فرهنگی [[رفتاری]] دیگری ندارند. بنابراین، مقابله با [[رفاه زدگی]] و [[اتراف]] میبایست در دستور همه [[مسئولان]] جامعه به ویژه [[رهبران]] و [[ثروت مندان]] قرار گیرد تا اجازه داده نشود نسلی پرورش یابند که [[بیت المال]] را مانند سبزه بهاری میچرند و به [[عیاشی]] با [[پول]] خود و دیگران مشغول میشوند و طغیان را پیشه خود میسازند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان (مقاله)|باده سرمستی در سر ثروتمندان]].</ref> | ||
==نسبت [[انسان]] و [[ثروت]]== | |||
ثروت به معنای داراییهای مادی که در [[اختیار]] [[بشر]] قرار میگیرد و موجبات [[آسایش]] وی را فراهم میآورد، همان اندازه که میتواند به عنوان عامل مهم کمال و [[نعمت]] و خیر برای انسان باشد میتواند عامل [[سقوط]] و [[هبوط]] و نقمت برای وی باشد. از این روست که میتوان ثروت را در تحلیل سنجشی و ارزشی، امری خنثی تلقی کرد و از آن به عنوان چاقویی با دو کارکرد متضاد یاد نمود. | |||
با این همه به نظر میرسد که ثروت به عنوان نعمت و خیر به علل گوناگون دارای وزنه ای بیشتر است و کفه آن به سوی امری مثبت بودن بیشتر میچربد؛ زیرا اگر چه به عنوان مهمترین و سختترین [[آزمون]] برای بشر شناخته شده، ولی ثروت به سبب آنکه فرایند [[تکامل]] بشری را رقم میزند و زمینه بروز کمال و فعلیت بخشی استعدادها را فراهم میآورد، میبایست امری مثبت ارزیابی شود هر چند که نمیتواند ارزشی بودن را برای شخص به ارمغان آورد. | |||
در این میان نوعی [[گرایش]] در انسان موجب میشود که حتی ثروت به عنوان امری [[ضد ارزشی]] تلقی شود چه رسد که جنبه مثبت بودن خود را [[حفظ]] کند. در [[حقیقت]] زمانی که نسبت انسان با اموری که [[نیازهای بشر]] را از نظر آسایشی بر آورده میسازد، سنجیده میشود، مفهوم ثروت شکل میگیرد؛ در همین نسبت سنجی انسان و نعمت هاست که نوع و کیفیت گرایش خود را به عنوان مهمترین عامل سنجش مطرح میسازد. | |||
به این معنا که اگر گرایش انسان به نعمت و امکانات آسایشی یعنی همان ثروت به شکل گرایش کنزی و تکاثری باشد، نه تنها عامل بالندگی و [[رشد]] انسان و [[جامعه]] نخواهد بود، بلکه به عنوان عامل سقوط و هبوط انسان [[شناسایی]] و معرفی میشود و از چنین گرایش و [[تمایل]] [[قلبی]] و [[باطنی]] به شدت [[نهی]] و باز داشته میشود؛ زیرا هر چیزی که [[کرامت]] و [[شرافت انسانی]] را از میان بردارد به عنوان عامل منفی و زیانبار تلقی شده و نزدیکی و عمل بدان [[حرام]]، [[گناه]]، [[جرم]] و ضد [[اخلاقی]] و هنجاری از نظر [[عقل]] و عقلا و [[شریعت]] میباشد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی (مقاله)|غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی]].</ref> | |||
==تکاثرطلبی و [[ثروت اندوزی]]== | |||
چنان که گفته شد [[ثروت]] به معنای [[دارایی]] و امکانات مادیی است که [[انسان]] برای دست یابی به کمال و نیز [[سعادت]] یعنی اسایش و [[آرامش]] بدان نیازدارد. هر چند که نقش ثروت برای دست یابی به ارامش بسیار [[سست]] و کم اهمیت است ولی نمیتوان از نقش آن در تحقق بخشی به اسایش [[چشم پوشی]] کرد؛ زیرا مفهوم اسایش با ثروت و دارایی رقم میخورد و نیازهای اسایشی و مادی [[بشر]] با آن بر آورده میشود، چنان که نیازهای آرامشی و [[روحی]] بشر نیز با [[معنویت]] بر اورده میگردد و نقش [[مادیات]] و ثروت در آن کم رنگ میباشد. | |||
انسان برای این که بتواند در مسیر کمالی قرار گیرد و همه داشتههای خویش را فعلیت بخشد و به عنوان [[عبد]] [[ربوبی]] عمل کند و در [[مقام خلافت]] جلوس نماید، نیازمند ثروت و داراییهای مادی است. | |||
[[خداوند]] در ایاتی بسیار [[زمین]] را به عنوان مستقر و قرارگاه [[رشد]] و بالندگی بشر و مرکز [[خلافت]] وی شمرده است؛ زیرا انسان در چنین محیطی است که میتواند خود را بسازد و به [[کمالات]] [[واقعی]] و [[حقیقی]] خویش دست یابد. زمین و مادیات به [[نفس انسانی]] [[فرصت]] رشد و بالندگی را میدهد. | |||
در همین ایات این معنا مورد تاکید قرار میگیرد که همه آن چه انسان برای رشد و بالندگی و دست یابی به [[خلافت الهی]] نیاز دارد در زمین برای وی فراهم آمده است. | |||
زمین به سبب شرایط خاص خود میتواند برای انسان دو نقش متضاد را ایفا کند. به این معنا که میتواند او را به کمال جمالی برساند و یا به سمت کمال جلالی سوق دهد. از آن جایی که انسان موجود مختار و با [[اراده]] ای است میتواند هر یک از دو راه را [[انتخاب]] کند و سر از [[بهشت]] و یا [[دوزخ]] در آورد. | |||
این جاست که نسبت [[انسان]] به [[دنیا]] با توجه به [[گرایش]] و انتخاب انسان سنجیده میشود و به عنوان ارزشی و یا [[ضد ارزشی]] در میاید. به این معنا که اگر انسان از دنیا و نعمتهای آن برای دست یابی به کمال جمالی و بهشت [[تقرب]] و [[رضوان]] و [[جنت ذات]] استفاده کند، دنیا نه تنها ضد ارزشی و [[پست]] نخواهد بود بلکه مزرعه ای بزرگ با همه امکانات برای انسان میشود که نتیجه [[رشد]] و بالندگی را در [[آخرت]] درو خواهد کرد. اما اگر انسان نعمتهای دنیا را اصالت بخشد و نگاهی ابزاری به آنها نداشته باشد، در دام آن [[اسیر]] شده و اخلد فی الارض شده و در آن [[هبوط]] و [[سقوط]] میکند و دوزخ فراق از [[کمالات]] جمالی [[خدا]] را [[تجربه]] خواهد کرد. | |||
در این نگرش به دنیاست که مسأله [[تکاثر]] و [[ثروت اندوزی]] شکل میگیرد و مفهوم ضد ارزشی و هنجاری [[دنیاطلبی]] و تکاثر خواهی معنا ومفهوم مییابد. | |||
تکاثر در [[حقیقت]] نسبت انسان به دنیا را نشان میدهد که در آن شخص به جای آنکه به [[نعمتها]] و امکانات مادی دنیا به عنوان ابزار [[تکامل]] و بالندگی بنگرد به عنوان امری اصیل توجه مییابد و حتی در [[مقام]] [[پرسش]] آن بر میاید و آن را خدا و مقصد و [[معبود]] خود قرار میدهد. | |||
البته در مفهوم تکاثر نسبت دیگری نیز نهفته است؛ زیرا این واژه بیانگر این معناست که شخص با دیگری برای ثروت اندوزی به [[رقابت]] میپردارد و میکوشد تا در جمع [[ثروت]] و اندوختن آن گوی [[سبقت]] را از دیگری برباید. از این رو میتوان گفت کسی که [[اهل]] تکاثر و ثروت اندوزی است، همانند کسی است که [[تفاخر]] میجوید و میکوشد تا [[فخر]] و بزرگی را به دیگری بفروشد و خود را در میدان بزرگی پیشتاز نشان دهد. | |||
به هر حال [[تکاثر]] در [[فرهنگ قرآنی]] به معنای مسابقه دو طرف برای افزایش و [[فزونی مال]] وثروت و اندوختن [[دارایی]] و گرد آوری آن است.<ref>مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۷۰۳ ذیل واژه کثر</ref> | |||
از نظر [[قرآن]] تکاثر به سبب آنکه به [[مادیات]] اصالت میبخشد و [[دنیا]] را به عنوان مقصد و [[معبود]] قرار میدهد و از [[خدا]] و [[آخرت]] [[غافل]] میگرداند، امری [[ناپسند]] و [[گناه]] است. به این معنا که اگر این مسأله جز همین نتیجه و اثر، نتایج و آثار دیگری نداشت در دایره امور [[مذموم]] و گناه قرار میگرفت؛ این در حالی است که تکاثر اثار زیانبار و نتایج بدتری نیز در حوزهها و ابعاد دیگر [[زندگی]] [[بشر]] به جا میگذارد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی (مقاله)|غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی]].</ref> | |||
==[[غفلت]] برآیند تکاثر== | |||
نگرش [[انسان]] اگر به مادیات و دنیا و [[امور دنیوی]]، نگرش اصالت بخشی باشد میتواند موجب شود تا از خدا و آخرت غافل شود؛ زیرا شخص تحت تاثیر نگرش مادیگرایانه خود، برای [[خداوند]] اگر نقش [[آفریدگاری]] و [[خالقیت]] نیز قایل شود و خداوند را به عنوان [[آفریدگار هستی]] بپذیرد از نقش پروردگاری وی غافل میشود و برای [[جهان]] [[فلسفه وجودی]] و هدفی قایل نمیشود و از نقش آخرت و [[حسابرسی]] به سبب عدم [[باور]] به نقش پروردگاری خداوند [[آفریدگار]] غافل میشود. | |||
شخصی که به دنیا اصالت میبخشد، میکوشد تا به عناصر اساسی [[خوشبختی]] و [[سعادت]] و مولفههای آن در همین دنیا دست یابد؛ از این روست که به جمعآوری هر ان چه خوشبختی و سعادت وی را تأمین میکند، بپردازد. این گونه است که به [[ثروت]] و [[داراییها]] دنیا به عنوان اصلیترین عامل خوشبختی توجه مییابد؛ زیرا بر این باور است که تنها در [[سایه]] ثروت است که میتواند [[آسایش]] و ارامش را به دست آورد و سعادت و خوشبختی خود را تضمین کند. | |||
[[اندیشه]] دست یابی به خوشبختی از طریق [[ثروت اندوزی]] و تکاثر موجب میشود تا شخص از آخرت و جهانی دیگر غافل شود و [[خدا]] را نیز به عنوان [[پروردگار]] و معبودی [[شایسته]] [[پرستش]] فراموش کند. | |||
البته ناگفته نماند که این معانی در یک فرآیندی شکل میگیرد. به این معنا که [[انسان]] زمانی که [[جهان مادی]] و [[دنیا]] را به عنوان تنها [[جهان]] [[واقعی]] بپذیرد و باوری به جهان دیگر نداشته باشد، از نقش پروردگاری [[خداوند]] [[غافل]] میشود، هر چند که ممکن است که برای جهان مادی [[آفریدگاری]] را بپذیرد؛ زیرا پذیرش [[آفریدگار]] زمانی در [[رفتار]] [[انسانی]] و نگرش وی نقش ایفا میکند که خداوند را به عنوان پروردگار بپذیرد و به [[ربوبیت]] وی توجه کند. زمانی که انسان پروردگاری خداوند را بپذیرد در مییابد که جهان دارای [[هدف]] و غایتی است که خداوند آفریدگار میکوشد تا از طریق ربوبیت و پروردگاری خویش آن را تحقق بخشد. در این جاست که [[آخرت]] و [[حسابرسی]] و [[پاداش]] و [[کیفر]] معنا و مفهوم مییابد و [[عبادت]] شکل و معنای دیگری به خود میگیرد. | |||
اما اگر شخصی برای جهان مادی خداوند آفریدگاری را در نظر نگیرد و یا برای آفریدگار نقش ربوبیت و پروردگاری قایل نشود؛ در این [[زمان]] است که جهان مادی برای وی اصالت مییابد و [[ثروت]] و [[تکاثر]] اندوزی برای دست یابی به [[خوشبختی]] اصالت و نقش اساسی میگیرد و انسان را از خداوند و ربوبیت وی غافل میکند و آخرت جویی و [[آخرتطلبی]] را از وی سلب مینماید. | |||
نتیجه و برایند طبیعی چنین [[تفکر]] و نگرشی چیزی جز [[غفلت]] از [[طاعت]] خداوند و [[آموزههای وحیانی]]، [[دین]]، [[قیامت]] و [[رستاخیز]]، حسابرسی آخرت و مانند آن نمیشود. از این روست که خداوند [[اهل]] تکاثر را انسانهایی معرفی میکند که از همه این امور تا [[زمان مرگ]] که چشمانشان به [[حقیقت]] جهان و ربوبیت و پروردگاری خداوند باز میشود، غافل میباشند. | |||
خداوند در [[آیات]] ۱ و ۲ [[سوره تکاثر]] میفرماید که تکاثر شما را از [[اطاعت خدا]] و یاد قیامت باز داشته است. در این [[آیه]] خداوند با بهرهگیری از واژه [[لهو]] که به معنای چیزی که [[انسان]] را از مهمات و مسایل مهم باز میدارد میکوشد تا این معنا را به انسان گوشزد که کند که [[امور دنیوی]] و لهوی مهمترین عامل بازدارنده انسان از سرگرم شدن به امور مهم واصلی یعنی [[خداوند]] و [[عبادت]] و [[اطاعت]] از وی میباشد. | |||
[[شیخ طبرسی]] با توجه به ایه " حتی زرتم المقابر" به این معنا توجه میدهد که این غفلتی که انسان به سبب تکاثرطلبی بدان گرفتار میشود تا [[زمان مرگ]] و دیدار [[گور]] بیشتر به درازا نمیکشد وانسان در هنگام [[مرگ]] است که در مییابد که از [[حقیقت]] [[زندگی]] بسیار دور بوده واز آن [[غافل]] بوده است.<ref>مجمع البیان، ج ۹ و ۱۰، ص۸۱۲</ref> | |||
بیگمان [[غفلت]] از خداوند و [[آخرت]] در رفتارهای انسان تاثیر شگرفی به جا میگذارد که از مهمترین آنها میتوان بیتوجهی به [[قوانین]] [[عقلی]] و عقلایی و [[شرعی]] اشاره کرد. [[انسانی]] که از خداوند غافل است و هیچ توجه و التفاتی به آن ندارد، زیر پا گذاشتن [[قانون]] حتی قوانینی که [[عقل]] و عقلا برای [[مدیریت جامعه]] تصویب و تعیین کردهاند برای وی امری عادی و طبیعی میشود؛ زیرا شخص میخواهد به هر شکلی که شده [[خوشبختی]] خود را که در [[سایه]] [[ثروت]] و [[قدرت]] مییابد تأمین کند؛ از این رو، [[تجاوز به حقوق دیگران]] و زیرپا گذاشتن اصول هنجاری و [[قوانین اجتماعی]] به دور از حضور هر عامل بازدارندهای، امری طبیعی قلمداد میشود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی (مقاله)|غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی]].</ref> | |||
==نقش [[تکاثر]] در [[غرور]] و [[تفاخر]]== | |||
تکاثر و [[ثروت اندوزی]] که با چنین نگرشی پدید امده باشد خود مهمترین عامل برای تفاخرطلبی و غرور انسانی است. بسیاری از [[مردمان]] به سبب [[دارایی]] و ثروت خویش نسبت به دیگران تفاخر میفروشند و خود را بزرگتر و [[ارزشمند]] از دیگران بر میشمارند و دیگرانی که از ثروت کمتر و یا در [[فقر]] به سر میبرند انسانهای بیارزشی میدانند. | |||
خداوند در آیاتی چند از جمله [[آیات]] ۳۴ و ۳۵ [[سوره کهف]] و نیز ۳۴ و ۳۵ [[سوره سبا]] تبیین میکند که چگونه [[ثروت اندوزی]] [[مترفان]] موجب میشود تا برای خود ارزشهایی دروغینی [[خلق]] کنند و [[ثروت]] و [[قدرت]] را معیار سنجش [[کرامت]] و [[شرافت انسانی]] بر شمارند. | |||
بسیاری از [[اهل]] [[تکاثر]] و مترفان بر این باورند که [[شرافت]] و [[کرامت انسانی]] در [[داراییها]] و قدرت نهفته است؛ از این رو رفتارهای خود با دیگران را بر اساس همین معیار تنظیم و سامان میدهند. نسبت به کسانی که [[دارایی]] کمتر دارندو یا از دارایی برخوردار نمیباشند [[فخر]] میفروشند و دچار نوعی [[خود بزرگ بینی]] و خود پسندی میشوند. | |||
خودبزرگ بینی و [[خودپسندی]] و همچنین [[غرور]] و [[تفاخر]] اثاری در رفتارشناسی [[اجتماعی]] از خود به جا میگذارد که تبیین و تحلیل آن در حوصله این مقاله نیست و [[امید]] است که آثار و برایند آن در مقاله دیگر ردگیری و تبیین و تحلیل شود.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی (مقاله)|غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی]].</ref> | |||
==ریشهها و برآیندها== | |||
اگر به ایات [[قرآنی]] و تحلیل آن درباره ریشهها و خاستگاه تکاثرطلبی و ثروت اندوزی توجه شود، دو خاستگاه و ریشه مهم میتوان برای آن یافت. هر چند که سر منشا و خاستگاه هر دو از یک نظر همانند ویگانه است ومی توان آن را به بینشها و نگرشهای [[انسان]] نسبت به هستی و [[جهان]] و [[خداوند]] و [[ربوبیت]] وی ربط داد ولی تفاوتهایی نیز در این میان میتوان یافت که بررسی آن میتواند بسیار مفید و سازنده و راهگشا باشد. | |||
[[قرآن]] تحلیل میکند که ریشه تکاثر و ثروت اندوزی را میبایست در [[بینش]] و نگرش نادرست انسان به هستی و [[خدا]] جست که دو به شکل بروز و ظهور میکند. گاه انسان چنان که گفته شد اصولا به خداوندی برای هستی [[باور]] ندارد و یا اگر دارد پروردگاری و [[ربوبیت خداوند]] را منکر میشود. | |||
[[انکار]] ربوبیت و پروردگاری خداوند خود به دو شکل میباشد، گاه اصولا نقشی برای پروردگاری خداوند [[آفریدگار]] قایل نیست و گاه دیگر اگر پروردگاری را قایل میشود یا آن را محدود میکند و یا دیگران را در این امر [[شریک]] میگیرد. این گونه است که رفتارهای متفاوت و گوناگونی با توجه به [[بینش]] و نگرش [[انسانی]] شکل میگیرد. | |||
اصولا بیشتر کسانی که به [[تکاثر]] و [[ثروت اندوزی]] روی میاورند کسانی هستند که [[خداوند]] را منکر میباشند و یا آنکه پروردگاری خداوند را به طور مطلق قبول نداشته و برای هستی [[هدف]] و [[آخرت]] و حساب و کتابی قایل نمیشوند. این افراد به طور طبیعی [[جهان]] را اصالت میبخشند و برای دست یابی به [[خوشبختی]] یعنی [[آسایش]] و ارامش به [[کنزاندوزی]] و تکاثرطلبی روی میاورند. | |||
اما کسانی نیز هستند که با پذیرش [[ربوبیت]] و حتی آخرت و [[حساب و کتاب]] به دام تکاثر میافتند. شما بسیاری از [[مؤمنان]] و [[مسلمانان]] را میتوان بیابی که با [[پذیرش اسلام]] گرفتار تکاثر و ثروت اندوزی هستند. علت این امر را میبایست در [[شناخت]] نادرست و نگرش [[باطل]] آنان [[نسب]] به پروردگاری و [[مالکیت]] و ربوبیت و [[قدرت]] و [[علم خداوند]] جست. بسیاری از [[مردم]] علم خداوند به جزئیات [[زندگی]] و لحظه به لحظه آن و نیز [[اراده]] و قدرت و [[توانایی]] او را در هستی به شکلی منکر میباشند هر چند که به زبان و گفتار نمیآورند. از این روست که به ثروت اندوزی برای تأمین زندگی و [[امنیت]] بخشی به خود توجه جدی دارند. همین [[تفکر]] و نگرش است که آنان را از [[حقیقت]] خداوند و ربوبیت [[غافل]] میکند و [[عبادت]] و [[اطاعت خداوند]] را به [[درستی]] انجام نمیدهند. | |||
البته [[قرآن]] تحلیل دیگری نیز ارایه میدهد که بیانگر تاثیر و تاثر متقابل تکاثر و [[غفلت]] در یک دیگر دارد. به این معنا که غفلت از خداوند و حقیقت هستی گاه موجب تکاثرطلبی [[انسان]] میشود و گاه دیگر این تکاثرطلبی و ثروت اندوزی است که موجب غفلت انسان از [[خدا]] و در نتیجه [[انکار]] [[قیامت]] و [[کفر]] و [[شرک]] میشود. | |||
به سخن دیگر، انسانهای مؤمنی را میتوان یافت که به [[خداوند]] و پروردگاری وی [[ایمان]] دارند ولی سرگرم شدن به [[دنیا]] و [[ثروت اندوزی]] آنان را از مسیر اصلی بیرون میراند و اندک اندک دنیا و [[ثروت]] و [[قدرت]] برای آنان اصالت مییابد. | |||
بسیاری از [[مسلمانان]] و [[مؤمنان]] این گونه در دام دنیا و [[وسوسههای شیطانی]] گرفتار میایند. خداوند در [[آیات]] ۳۴ و ۳۵ [[سوره کهف]] این معنا را روشن میکند که چگونه [[تکاثر]] به [[فزونی مال]] و فرزند موجب میشود تا اشخاصی حتی منکر [[معاد]] و [[رستاخیز]] و [[حساب و کتاب]] آن شوند و یا گرفتار [[غرور]] و [[تفاخر]] شده و رفتارهای ضد هنجاری و [[اخلاقی]] را در پیش گیرند. | |||
یا در [[آیه]] ۳۴ و ۳۷ و ۴۲ سوره کهف و نیز ۳۴ و ۳۵ [[سوره سبا]] تبیین میکند که چگونه تکاثر به فزونی مال و فرزند و [[دلبستگی]] به آنها [[انسان]] را به سوی [[کفر]] و [[شرک به پروردگار]] سوق میدهد. | |||
این بدان معناست که همانگونه که بینشها و نگرشها در انسان تاثیر میگذارد و [[رفتار]] و کردارها را دگرگون میکند همچنین [[رفتارها]] و کردارهای نادرست و نا به [[هنجار]] وافراطی می تواند اندک اندک در یک فرآیند نگرش و [[بینش]] [[انسانی]] را نسبت به هستی دگرگون کند. این گونه است که در ایات [[قرآنی]] گاه تکاثرطلبی و ثروت اندوزی به سبب نوع بینش و نگرش نادرست انسان به هستی و نادیده گرفتن [[ربوبیت]] و پروردگاری خداوند است و گاه دیگر تکاثرطلبی و ثروت اندوزی را عامل [[تغییر]] نگرش و بینش انسان بر میشمارد تا این گونه از تاثیر و تاثر بینشها در نگرشها و نگرشها در بینشها خبر دهد. | |||
در [[جوامع اسلامی]] بسیاری از [[مردم]] گرفتار نوع دوم هستند به این معنا که نگرشها و رفتارهای نادرست و [[افراطی]] مردم است که موجب میشود تا بینشهای آنان نسبت به خداوند و پروردگاری وی دگرگون شود و در یک فرایند در دام [[شرک]] و کفر به سبب [[غفلت]] از [[خدا]] و [[اطاعت]] او بیافتند. این همان معنای [[واقعی]] الهیکم التکاثر است؛ زیرا این [[ثروت اندوزی]] است که [[مردمان]] را به غفلت از مسایل مهم و مهمات هستی میاندازد و نگرش است که [[بینش]] [[آدمی]] را دگرگون میکند و او را به سوی [[کفر]] و [[شرک]] میکشاند. | |||
به سخن دیگر، [[مؤمنان]] هماره میبایست توجه داشته باشند که کارهای [[افراطی]] همانند ثروت اندوزی میتواند آنان را به دام [[غرور]] و غفلت افکند و اندک اندک آنان را به سوی کفر و شرک براند. این همان معنای دقیق [[آیه]] نخست [[سوره تکاثر]] است که هشدار میدهد که [[تکاثر]] و ثروت اندوزی [[انسان]] را از مهماتی چون خدا، [[آخرت]]، اطاعت، [[حساب و کتاب]] باز میدارد و سرگرم [[زندگی دنیوی]] میکند. | |||
باشد با [[هوشیاری]] در دام ثروت اندوزی نیافتیم و سرانجامی چون [[طلحه]] وزیبر نیابیم که به سبب [[ثروت]] و [[قدرت]] خویش از [[اطاعت امام]] خارج شدند و در ششمیر بر روی [[امام]] به [[حق]] خویش کشیدند و از [[دین اسلام]] و [[اطاعت خداوند]] بیرون رفتند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی (مقاله)|غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۶۸: | ||
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه ثروت خود را افزایش دهیم (مقاله)|'''چگونه ثروت خود را افزایش دهیم''']] | # [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[چگونه ثروت خود را افزایش دهیم (مقاله)|'''چگونه ثروت خود را افزایش دهیم''']] | ||
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان(مقاله)|'''باده سرمستی در سر ثروتمندان''']] | # [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[باده سرمستی در سر ثروتمندان(مقاله)|'''باده سرمستی در سر ثروتمندان''']] | ||
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی (مقاله)|'''غفلت و غرور برآیند ثروت اندوزی''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |