پرش به محتوا

نصب الهی امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۱: خط ۴۱:


همچنین لازمه دیگر این برهان آن است که «ولیِّ» حافظِ از جانب خداوند، باید صاحب [[معجزات]] و [[آیات]] بیّنات باشد تا اگر کسی از ارباب [[ملل]] و [[ادیان]] با او در امور [[دین]] رو در رو شود و در [[اثبات]] [[حقانیت]] این [[قواعد]] [[شرعی]]، از او [[معجزه]] بخواهند، از عهده اجرای آن بر آید، وگرنه در اثبات دین، [[شکست]] خورده و محکوم خواهد شد و آن موجب از میان رفتن [[اصل دین]] می‌گردد، چنان که [[خلفای غاصب]] هر گاه گرفتار می‌شدند، عبارت {{عربی|لولا عَلِىٌّ لَّهَلَكَ عُمَرٌ}} ستّار [[عیوب]] و کاشف کروب ایشان بود و با این عبارت، به پوشاندن نافهمی و [[ضلالت]] خود می‌پرداختند<ref>[[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۰۹.</ref>.
همچنین لازمه دیگر این برهان آن است که «ولیِّ» حافظِ از جانب خداوند، باید صاحب [[معجزات]] و [[آیات]] بیّنات باشد تا اگر کسی از ارباب [[ملل]] و [[ادیان]] با او در امور [[دین]] رو در رو شود و در [[اثبات]] [[حقانیت]] این [[قواعد]] [[شرعی]]، از او [[معجزه]] بخواهند، از عهده اجرای آن بر آید، وگرنه در اثبات دین، [[شکست]] خورده و محکوم خواهد شد و آن موجب از میان رفتن [[اصل دین]] می‌گردد، چنان که [[خلفای غاصب]] هر گاه گرفتار می‌شدند، عبارت {{عربی|لولا عَلِىٌّ لَّهَلَكَ عُمَرٌ}} ستّار [[عیوب]] و کاشف کروب ایشان بود و با این عبارت، به پوشاندن نافهمی و [[ضلالت]] خود می‌پرداختند<ref>[[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۰۹.</ref>.
=== [[اغراء به قبیح و منکرات]]!<ref>{{عربی|استدلّ بعض المحقّقین: بأنّ الإنسان مرکّب من نوازع مختلفه نوازع خیر و نوازع فساد، و بین تلک النوازع منازعه، و لایزال تخادع الأمیال و الأهواء مع دواع الخیر، من دون مساواه بینهما، فإنّ الأولی فعلیه بفعلیه أسبابها کدعوه الشیطان و من تبعه نحو الفساد، بخلاف الثانیه فإنّه لاسبب لفعلیّتها نوعا لو لم یکن نبی أو رسول أو إمام و من تبعهم، و من المعلوم أنّ وجود النبی أو الرّسول أو الإمام فی تلک المنازعه الغیر المتساویه من أوضح الألطاف، فإنّهم یزیدون فی معرفه الناس بالله و المعاد و المعارف الحقّه، إلی أن تصیر دواعی الخیر و الصلاح قبال نوازع الفساد، فعلیه معادله، و یؤکّدون ذلک بالتبشیر و التنذیر و الوعد و الوعید، و یثیرون الفطره و العقول من القوّه إلی الفعلیّه إلی أن لایسلک سبیل الفساد و الضلاله إلا الشقی. قال مولانا أمیرالمؤمنین {{ع}}: «فبعث فیهم رسله و واتر إلیهم أنبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته، و یذکّروهم منسی نعمته، و یحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول، و یروهم آیات المقدره من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع» هذا مضافا إلی أنّ وجود الأنبیاء و الرّسل اُسوه فی الکمالات الانسانیه، و له سهم کبیر فی فعلیه دواعی الخیر فی نفوس الناس و جذبهم نحو السیر و السعی نحو الکمال، کما لایخفی}}.</ref> ===
اگر [[امامت]] و [[خلافت]] از جانب [[خداوند]] نباشد باید بگوییم: - العیاذ بالله - [[حق تعالی]] [[امت]] را به کارهای ناپسند و [[قبیح]] و [[شرور]] و [[منکرات]]، اغراء نموده و [[حجّت]] را بر بندگانش تمام نکرده است! زیرا [[خداوند]] عالم به مقتضای [[حکمت]] و [[مصلحت]] در بندگانش [[غرور]] و [[شهوت]] و میل به سوی کارهای ناپسند قرار داده است و [[بندگان]] نیز بر حسب [[طبیعت]] و جبلّت خویش، از انجام دادن [[طاعات]] و [[تحمّل]] [[مشقّت]] [[تکالیف عبادی]] - که خداوند بر بندگانش [[واجب]] فرموده - گریزان هستند! [[عقل]] نیز به [[تنهایی]] در این زمینه راهگشا نیست، و نمی‌تواند مستقلا بدون [[مؤیّد]] و موکّد [[الهی]] در [[انزجار]] بندگان کافی باشد بلکه انگیزه‌های [[شهوانی]] در بیشتر بندگان [[غالب]] بر انگیزه‌های [[عقلی]] است.
پس اگر [[خداوند سبحان]] کسی را از جانب خود بر بندگانش نگمارد تا آنان را از [[نواهی]] باز دارد و به [[تکالیف]] واجبش فرا خواند، مکلّفین بر طبق طبیعت [[انسانی]] شان از انجام دادن طاعات دست کشیده و به سوی منکرات و [[شهوات]] کشیده می‌شوند، و در [[حقیقت]] [[حق تعالی]] آنها را [[ترغیب]] و تحریص و اغراء نموده بر آنچه در طبیعت و جبلّت شان وجود دارد، خصوصا که در بیشتر بندگان، انگیزه‌های عقلی [[روز]] به روز در [[تنزّل]] و نابودی است؛ از این‌رو محقّقین از [[علماء]]، [[انگیزه‌ها]] و [[دلایل عقلی]] را مجرّد ألطاف در [[دلایل]] سمعی می‌دانند، (یعنی مؤکّد است، نه آنکه سبب انزجار [[مکلفین]] باشد) بلکه آنچه بیشتر دخالت و تأثیر در انزجار دارد همان مؤکّد [[قاهر]] الهی است که [[انبیاء]] و [[حجج الهی]] {{عم}} می‌باشند. در این صورت، زبان [[عذر]] بندگان در مقام [[مؤاخذه]] گویا خواهد شد که: خداوندا! انگیزه‌های شهوانی را به مقتضای حکمتت در طبیعت و [[فطرت]] ما قرار دادی و ما را به حال خود وا گذاشتی، و برای ما [[هادی]] و [[راهنمایی]] که ما را به تکالیف دشوار وادارد و از [[ارتکاب معاصی]] و [[فجور]] منع کند، تعیین نفرمودی، با آنکه به [[ضعف]] [[عقول]] و کاستیِ [[استعداد]] ما، در انجام دادن این گونه تکالیف [[آگاه]] بودی!
چه بسا در صورت عدم [[نصب امام]] توسط [[خداوند]] عذر ایشان موجّه و [[حجت الهی]] ناتمام خواهد بود؛ البته این هر دو لازم (یعنی اغراء مکلّفین به [[قبایح]] و [[شهوات]] و [[منکرات]]، و ناتمام بودن حجت الهی بر [[بندگان]]) عقلاً و شرعاً [[باطل]] است؛ زیرا «اغراء و واداشتن بندگان بر [[کارهای زشت]]» و «[[مجازات]] آنان بدون [[اتمام حجت]]» [[قبیح]] است، و [[افعال]] [[حق تعالی]] از هر امر قبیحی منزّه است.
خداوند در این باره فرموده است: {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref> و نیز فرمود: {{متن قرآن|فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ}}<ref>«بگو: برهان رسا از آن خداوند است» سوره انعام، آیه ۱۴۹.</ref>.
اگر اشکال شود که [[عقل]] به [[تنهایی]] در منع هر دو لازم، کافی است و به سبب آن اتمام حجت خواهد شد، «ولولاه لم یتمّ الحجه فی أصل المعرفه» در پاسخ می‌گوییم: این اشکال مردود است؛ زیرا هر چند عقل به تنهایی در عدم [[لزوم]] اغراء و اتمام حجت کافی است، لکن نه مطلقا بلکه در صورتی که آمیخته به انگیزه‌های [[شهوانی]] نباشد، و جایی برای [[غلبه]] انگیزه‌های [[نفسانی]] باقی نماند، مانند: [[معرفت الله]] و [[شکر منعم]] و [[کفر]] آن. اما در [[اعمال]] فرعی و [[تکالیف]] شاقه [[فروع دین]] از قبیل انجام [[طاعات]] مثل [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و [[جهاد]] و [[اعطای حقوق]] [[مالی]] مانند [[خمس]] و [[زکات]] و [[انفال]] و ادای [[حق الناس]] و نیز در ترک [[محرّمات]] مثل ترک [[زنا]] و لواط و [[دروغ]] و [[تهمت]] و... اموری می‌باشند که انگیزه‌های شهوانی و [[تمایلات نفسانی]] در [[غالب]] [[مردمان]] بر انگیزه‌های [[عقلی]] غلبه دارد، و آن بدون مؤکّد [[الهی]] صورت نخواهد پذیرفت، از این‌رو [[حق تعالی]] فرموده است: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.
هر چند که [[حکم عقل]] در مقام [[معرفت]] بی‌اثر نیست، با این حال، حق تعالی فرموده که [[ارسال رسل]] برای اتمام [[حجت بر خلق]] لازم است تا زبان معذرت [[خلق]] بر [[خداوند متعال]] بسته شود.
و اگر این اشکال مطرح شود که وجود [[انبیا]] و [[رسولان]] در منع و [[پیشگیری]] این دو لازم (عدم اغراء و [[اتمام حجت]]) کافی است؛ زیرا که با وجود انبیا [[حجت]] تمام و تأکید الهی نیز حاصل خواهد شد، پس دیگر احتیاجی به [[نصب وصی]] نخواهد بود. در جواب باید گفت: علّت احتیاج به مؤکّد الهی، پیشگیری از [[غلبه]] [[شهوت]] [[نفسانی]] و [[ضعف]] [[نفوس]] [[بندگان]] در مقام [[اطاعت]] و [[انزجار]] است و تا این علت در خلق از میان نرفته است، [[حاجت]] به سوی مؤکّد الهی همچنان به حال خود باقی است. پس حتما یا باید وجود [[انبیاء]] در میان خلق مستمر باشد، و یا [[اوصیا]] و خلفایی برای ایشان وجود داشته باشند تا [[اغراء به قبیح]] نشود و بر خلق اتمام حجت شود.
پس از اتمام حجت، اگرخلق بنای [[سرکشی]] داشته باشند و انبیا و حجج را اطاعت نکنند، راه عذری برای شان باقی نخواهد ماند و زبان معذرت شان بسته خواهد شد، هر چند که بسیاری از بندگان با وجود حجت‌های آشکار [[خدا]]، باز [[مخالفت]] و سرکشی می‌کنند لکن [[هدف]]، تاکّد و اتمام [[حجت خداوند]] بر خلایق و عدم اغراء ایشان به [[قبایح]] و [[منکرات]] و [[سدّ]] راه معذرت آنهاست<ref>[[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۱۴.</ref>.


=== قاعده لطف ===
=== قاعده لطف ===
۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش