|
|
خط ۲۰۱: |
خط ۲۰۱: |
|
| |
|
| به بیان برخی از [[مشایخ]] بزرگوار: [[مقام امامت]]، مقام [[حفظ]] و [[تفسیر]] و [[اجرای قوانین]] خداست و به دلیل آنکه عصمتِ مبلّغِ [[قانون الهی]]<ref>که پیامبر و رسول باشد.</ref> لازم است، عصمتِ حافظ و [[مفسّر]] و مجری آن [[قانون]] هم لازم است<ref>که امام و وصیّ پیامبر است.</ref>. نیز چنان که [[خطا]] و هوی در مبلّغ، غرض از [[بعثت]] را که [[هدایت]] است [[باطل]] میکند، خطا و تأثیر پذیری از [[هوای نفس]] در مفسِّر و مجری قانون نیز موجب [[اضلال]] است، و [[شناخت]] معصوم جز به [[ارشاد]] [[خداوند متعال]] میسّر نیست<ref>مخالفین شیعه به علّت آنکه صدها خلاف و خطا در کتب مورد اعتماد خویش، از شیخَین و رهبران خود دیدهاند، عصمت را در خلیفه الله لازم نمیدانند؛ بلکه حتّی عدالت را هم برای خلیفه خدا لازم ندانستهاند و هر گونه عصیان و خطایی را برای او جایز شمردهاند! آنان در نهایت با یک توبه خیالی و توخالی و ادّعایی - به زعم خود - دامن شیخَین و امثال آنها را از لوث آلودگیها پاک کرده و با توهّم جاهلانه خویش، حقّانیت خلافت آنان را اثبات کردهاند.</ref>.<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۲۱.</ref> | | به بیان برخی از [[مشایخ]] بزرگوار: [[مقام امامت]]، مقام [[حفظ]] و [[تفسیر]] و [[اجرای قوانین]] خداست و به دلیل آنکه عصمتِ مبلّغِ [[قانون الهی]]<ref>که پیامبر و رسول باشد.</ref> لازم است، عصمتِ حافظ و [[مفسّر]] و مجری آن [[قانون]] هم لازم است<ref>که امام و وصیّ پیامبر است.</ref>. نیز چنان که [[خطا]] و هوی در مبلّغ، غرض از [[بعثت]] را که [[هدایت]] است [[باطل]] میکند، خطا و تأثیر پذیری از [[هوای نفس]] در مفسِّر و مجری قانون نیز موجب [[اضلال]] است، و [[شناخت]] معصوم جز به [[ارشاد]] [[خداوند متعال]] میسّر نیست<ref>مخالفین شیعه به علّت آنکه صدها خلاف و خطا در کتب مورد اعتماد خویش، از شیخَین و رهبران خود دیدهاند، عصمت را در خلیفه الله لازم نمیدانند؛ بلکه حتّی عدالت را هم برای خلیفه خدا لازم ندانستهاند و هر گونه عصیان و خطایی را برای او جایز شمردهاند! آنان در نهایت با یک توبه خیالی و توخالی و ادّعایی - به زعم خود - دامن شیخَین و امثال آنها را از لوث آلودگیها پاک کرده و با توهّم جاهلانه خویش، حقّانیت خلافت آنان را اثبات کردهاند.</ref>.<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۲۱.</ref> |
|
| |
| === [[سنت]] و [[سیره]] [[خدا]] و [[رسول]] {{صل}} ===
| |
| بر [[پیروان]] همه [[ادیان الهی]] معلوم است و همه مذاهب اسلامی حتی مخالفان شیعه نیز اعتراف دارند که روش و طریقه ثابت [[حق تعالی]] در میان همه [[انبیا]]، از [[آدم]] تا خاتم {{عم}} آن بود که تا [[خلیفه]] ای برای ایشان تعیین نمیکرد ایشان را از [[دنیا]] نمیبرد<ref>در کافی از امام باقر {{ع}} نقل شده: {{متن حدیث|وَ ايْمُ اللَّهِ مَا مَاتَ آدَمُ إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ وَ كُلُّ مَنْ بَعْدَ آدَمَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ قَدْ أَتَاهُ الْأَمْرُ فِيهَا وَ وَضَعَ لِوَصِيِّهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ ايْمُ اللَّهِ إِنْ كَانَ النَّبِيُّ لَيُؤْمَرُ فِيمَا يَأْتِيهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ مِنْ آدَمَ إِلَى مُحَمَّدٍ {{صل}} أَنْ أَوْصِ إِلَى فُلَانٍ... }}؛ «به خدا سوگند آدم از دنیا نرفت مگر این که برای خود وصی معین کرد، و هر یک از انبیاء پس از آدم در شب قدر برایش مأموریت آمد و آن را برای وصی خود توصیف نموده، بخدا قسم از جمله چیزهایی که برای پیامبران در این شب دستور داده میشود از آدم گرفته تا خاتم این بود که فلان کسی را وصی خود قرارده.»... بحار الانوار، ج۲۵، ص۷۳، حدیث ۶۳؛ اثبات الهداه، ج۱، ص۱۰۹، حدیث ۳۶؛ از امام باقر {{ع}} روایت شده: {{متن حدیث|قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إِنَّ أَوَّلَ وَصِيٍّ كَانَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ آدَمَ وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ مَضَى إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ...}}؛ «پیامبر فرمود: اوّلین وصیّ و جانشین پیامبر در روی زمین هبه الله بن آدم بود. هر پیامبری که از دنیا رفت او را جانشینی بود.»... (اثبات الهداه، ج۱، ص۱۰۹، حدیث ۳۶) و نیز روایت شده: «هنگام مرگ حضرت آدم {{ع}} رسید خداوند به او فرمود: بهترین فرزند خود را (که هبه الله باشد) جانشین خود قرار بده و وصیّ خود گردان.».. (بحارالانوار، ج۲۳، ص۶۰).</ref>.
| |
|
| |
| [[سنّت]] و روش [[رسول خدا]] {{صل}} نیز در همه [[غزوهها]] و حتّی سفرهای کوتاه آن بود که برای خود [[جانشینی]] تعیین میفرمود<ref>الطرائف، ج۱، ص۲۳۳؛ المسترشد فی إمامة علیّ بن أبی طالب {{ع}}، ص۱۲۸؛ صراط المستقیم، ج۳، ص۱۳۳؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۲۴۹. این روایات در مصادر عامّه نیز بسیار نقل شده است.</ref>، و برای [[بلاد اسلامی]] نیز حاکمی معیّن میکرد و امر [[مردم]] را به خودشان واگذار نمیکرد. پس چگونه میشود که در این [[سفر]] [[ابدی]] و بیانتها، امور مردم را معطّل و مهمل و آنها را به حال خود واگذارد؟
| |
|
| |
| کدخدایی که در دِهی [[بیمار]] میشود، برای رسیدگی به امور [[رعیت]] خود کسی را معین میکند و برای ایشان [[وصیّت]] مینماید، با این حال چگونه ممکن است [[پیامبر]] [[آخر الزمان]] از [[دنیا]] برود و برای [[دین]] و [[ملت]] و کتاب و [[سنّت]] و رعیتِ [[امّت]] خود، کسی را تعیین نکند؟<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۲۲.</ref>
| |
|
| |
|
| === مجمل و ذو وجوه بودن کتاب === | | === مجمل و ذو وجوه بودن کتاب === |