عدل در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
[[ابن ابی الحدید]] میگوید: [[امام]] پس از [[تصدی]] [[خلافت]] بلافاصله دستور داد تمام سلاحهایی که در [[خانه]] عثمان بود و بر [[ضد]] [[مسلمانان]] به کار رفته است، و شترهای [[زکات]] و تمام اموالی که او و اصحابش از بیت المال [[تصرف]] کرده بودند در هر کجا که باشد بگیرند و به بیت المال برگردانند... وقتی این خبر در «ایله» (یکی از مناطق [[شام]]) به [[عمرو بن عاص]] رسید (هنگامی که [[انقلابیون]] به عثمان [[حمله]] کردند [[عمر]] و عاص فرار کرد و به ایله گریخت) نامهای به [[معاویه]] نوشت و یادآور شد که هر [[فکری]] داری بکن؛ زیرا فرزند [[ابوطالب]] تمام ثروتی را که در این مدت تهیه کردهای از تو خواهد گرفت همان طوری که از [[عصا]] پوستش کنده میشود<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. آری علی {{ع}} از همان روزی که به [[مقام حکومت]] رسید عملاً دست به کار شد و [[عدالت اجتماعی]] را به [[اجرا]] درآورد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۹۰.</ref> | [[ابن ابی الحدید]] میگوید: [[امام]] پس از [[تصدی]] [[خلافت]] بلافاصله دستور داد تمام سلاحهایی که در [[خانه]] عثمان بود و بر [[ضد]] [[مسلمانان]] به کار رفته است، و شترهای [[زکات]] و تمام اموالی که او و اصحابش از بیت المال [[تصرف]] کرده بودند در هر کجا که باشد بگیرند و به بیت المال برگردانند... وقتی این خبر در «ایله» (یکی از مناطق [[شام]]) به [[عمرو بن عاص]] رسید (هنگامی که [[انقلابیون]] به عثمان [[حمله]] کردند [[عمر]] و عاص فرار کرد و به ایله گریخت) نامهای به [[معاویه]] نوشت و یادآور شد که هر [[فکری]] داری بکن؛ زیرا فرزند [[ابوطالب]] تمام ثروتی را که در این مدت تهیه کردهای از تو خواهد گرفت همان طوری که از [[عصا]] پوستش کنده میشود<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. آری علی {{ع}} از همان روزی که به [[مقام حکومت]] رسید عملاً دست به کار شد و [[عدالت اجتماعی]] را به [[اجرا]] درآورد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۹۰.</ref> | ||
==اهمیت [[عدالت]] و [[لزوم]] اجرای آن== | |||
از شاخصهای مهم [[توسعه]] و [[پیشرفت]] در [[جوامع بشری]]، [[گسترش عدالت]] و بهرهمندی عادلانه [[ملت]] از امکانات و [[خدمات اجتماعی]] است. از این رو تبیین این مهم و [[وظایف]] [[حکومت اسلامی]] در قبال آن لازم و ضروری میباشد. در مطالب این مبحث خواهیم کوشید با بهرهگیری از رهنمودها و [[سیره]] [[مولا علی]]{{ع}} اهمیت عدالت و لزوم اجرای آن توسط حکومت اسلامی را بررسی کنیم. | |||
===اهمیت عدالت=== | |||
عدالت از اوصاف فعل [[حق تعالی]]<ref>{{متن قرآن|شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ}} «خداوند - که به دادگری ایستاده است - و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.</ref> و معیار و رکن [[آفرینش]] است که با نبود آن، هستی [[جهان]] به نابودی و نیستی روی خواهد گذاشت<ref>{{متن حدیث|عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}: بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ}}؛ ابن ابیجمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰۳، ح۱۵۱.</ref>. بهرهمندی اجزای عالم از [[فیض]] وجود به [[میزان]] ظرفیت و قابلیت هر یک و براساس عدالت میباشد<ref>{{متن قرآن|إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ}} «ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.</ref>. همچنین اقتضای عدالت در [[افاضه]] وجود، همسویی و همآهنگی اجزای هستی در نیل به غایتی است که جز یگانه خالقِ عالم نیست<ref>{{متن قرآن|وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى}} «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲؛ علامه طباطبائی در مورد این آیه شریفه مینویسد: «آیه شریفه مطلق است و شامل دو انتها در هر چیز میشود؛ یکی انتها از حیث آغاز خلقت که وقتی درباره خلقت هر چیز به عقب برگردیم به خداوند متعال منتهی میشویم و دیگر از حیث معاد که وقتی از طرف آیندهاش برویم، خواهیم دید که تمامی موجودات دوباره به سوی او منتهی و محشور میشوند». (سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج۱۹، ص۴۲).</ref>. بنابراین [[عدالت محور]] عالم است و باید بر همه هستی، [[حاکمیت]] و [[سیطره]] داشته باشد، که مجموعه [[انسانها]] از جمله آن محسوب میشود. [[قرآن کریم]] [[اقامه عدل]] و حاکمیت بخشیدن به آن را [[هدف]] [[انزال کتب]] و [[ارسال رسل]] بیان کرده است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. | |||
[[دلدادگی]] [[انسان]] به مقوله [[عدل]] و نیز نقش مهم و اساسی آن در [[زندگی]]، انگیزه بحثهای دامنهدار و پدید آمدن فرق و مشربهای مختلفی گردیده است<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۷۳–۷۷؛ ج۳، ص۷۳–۷۴.</ref>. در واقع هر گروهی خواسته است با بهترین و معقولترین بیان آن را توضیح داده و خود و دیگران را مطمئن کند که هستی براساس [[عدالت]] [[استوار]] بوده و [[شبههها]] و اشکالها در مورد آن منتفی است. | |||
علمای [[علم اخلاق]] عدالت را [[برترین]] [[فضایل]] و [[اشرف]] [[کمالها]] معرفی میکنند؛ زیرا [[ملکه عدالت]]، انسان را [[قادر]] میسازد تا تمامی صفات و [[افعال]] خود را تعدیل کرده و از [[افراط]] و [[تفریط]] بپرهیزد. پس جمیع [[اخلاق فاضله]] و صفات کامله مترتب بر عدالت میشود، همچنانکه تمامی [[رذایل]] و [[زشتیها]] ناشی از [[جور]] و [[انحراف]] از [[حد وسط]] میباشد<ref>ر.ک: احمد بن محمد مهدی نراقی، معراج السعاده، ص۷۸.</ref>. | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} اهمیت عدالت را ضمن بیانهایی شیوا و جامع اینگونه تبیین فرموده است: | |||
عدالت مایه زندگی است<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ حَيَاةٌ}}؛ عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ترجمه حسینی، ج۱، ص۶۴؛ محمدی ریشهری، میزانالحکمه، ج۴، ص۱۸۳۹.</ref>. عدالت ملاک عالم و [[انتظام]] بخش احوال آن و جور، مایه [[هلاکت]] و ویرانی است<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ مِلَاكٌ الْجَوْرُ هَلَاكٌ}}؛ غررالحکم، ج۱، ص۵۷.</ref>. با عدالت امور خلایق [[اصلاح]]<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ يُصْلِحُ الْبَرِيَّةَ}}؛ غررالحکم، ج۱، ص۱۳۳.</ref> میشود و [[برکات الهی]] چند برابر<ref>{{متن حدیث|بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَكَاتُ}}؛ غررالحکم، ج۳، ص۲۰۵؛ محمدی ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۹.</ref> و [[آبادانی]] حاصل میشود<ref>{{متن حدیث|مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}؛ غررالحکم، ج۶، ص۶۷؛ محمدی ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۹.</ref>. [[خداوند]] [[عدالتورزی]] را مایه قوام و [[پایداری]] [[ملت]]، برچیده شدن بساط [[ظلم و جور]] و موجب [[رغبت]] [[مردم]] به [[اسلام]] قرار داده است<ref>{{متن حدیث|جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْعَدْلَ قَوَاماً لِلْأَنَامِ وَ تَنْزِيهاً مِنَ الْمَظَالِمِ وَ الْآثَامِ وَ تَسْنِيَةً لِلْإِسْلَامِ}}؛ غررالحکم، ج۳، ص۳۷۴؛ محمدی ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۷.</ref>. | |||
[[[شایسته]] است که عدالتورزی و [[دادگری]] حکمفرما باشد، زیرا] آن [[برترین]] [[توانگری]]<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ أَغْنَى الْغِنَاءِ}}؛ غررالحکم، ج۱، ص۱۸۱.</ref>، قویترین پایه و اساس<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ أَقْوَى أَسَاسٍ}}؛ غررالحکم، ج۱، ص۲۱۶.</ref> و مایه [[پیروزی]] و [[کرامت]] است<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ فَوْزٌ وَ كَرَامَةٌ}}؛ غررالحکم، ج۱، ص۱۷۹.</ref>. هرگاه حاکمی بر اساس قواعدِ [[عدل]] و [[عقل]]، [[سلوک]] نماید، خداوند [[حکومت]] او را محکم و [[پایدار]] میکند و یارانش را [[نصرت]] بخشیده، [[دشمنان]] او را مخذول و [[خوار]] مینماید<ref>{{متن حدیث|مَنْ عَمِلَ بِالْعَدْلِ حَصَّنَ اللَّهُ مُلْكَهُ}}؛ غررالحکم، ج۵، ص۳۵۵؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۵؛ {{متن حدیث|إِذَا بُنِيَ الْمُلْكُ عَلَى قَوَاعِدِ الْعَدْلِ وَ دُعِمَ بِدَعَائِمِ الْعَقْلِ نَصَرَ اللَّهُ مُوَالِيَهُ وَ خَذَلَ مُعَادِيَهُ}}؛ غررالحکم، ج۳، ص۱۶۸؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۱۳۹.</ref> [و لذا] [[دولت]] [[عادل]] همیشه ثابت و ماندگار خواهد بود<ref>{{متن حدیث|دَوْلَةُ الْعَادِلِ مِنَ الْوَاجِبَاتِ}}؛ غررالحکم، ج۴، ص۱۰؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۶.</ref>. | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} سامان عدالتورزی را منوط به سه امر دانسته و میفرماید: | |||
{{متن حدیث|سِيَاسَةُ الْعَدْلِ ثَلَاثٌ لِينٌ فِي حَزْمٍ وَ اسْتِقْصَاءٌ فِي عَدْلٍ وَ إِفْضَالٌ فِي قَصْدٍ}}<ref>غررالحکم، ج۴، ص۱۳۶.</ref>؛ | |||
[[سیاست]] عادل در گرو انجام [دادن] سه چیز است: ۱. [[نرمش]] در برابر مردم در عین [[دوراندیشی]] و سنجش [[عاقبت]] کار؛ ۲. تلاش در به نهایت رساندن دادگری؛ ۳. [[احسان]] به مردم با [[پرهیز]] از [[زیادهروی]] و [[اسراف]]. | |||
آیا این جملههای دلنشین و [[ستایش]] برانگیزی را که خواسته [[دل]] و [[فطرت انسانی]] است، با بیانات برخی به اصطلاح [[روشنفکران]] [[غربی]] میتوان مقایسه کرد؟! همانهایی که به دلیل دوری از [[فضایل]] [[انسانی]] و بیبهره بردن از [[فیض]] [[هدایتگران]] [[الهی]]، مطالبی را گفتهاند که نه [[فطرت انسان]] آن را میپذیرد و نه شاهدی از [[تاریخ]] دارد. | |||
[[شهید مرتضی مطهری]] در این مورد میگوید: | |||
برخی از آنها اساساً [[عدالتخواهی]] را [[فطری]] نمیدانند و معتقدند که در نهاد [[بشر]] چنین [[قوه]] و نیرویی وجود ندارد. آنان میگویند: [[عدالت]] اختراع [[مردمان]] [[زبون]] است. آنها وقتی که در مقابل اقویا قرار گرفتند؛ چون [[زور]] نداشتند که با آنها [[مبارزه]] کنند، کلمه «عدالت» را [[خلق]] و اختراع کردند که عدالت خوب است و [[انسان]] باید [[عادل]] باشد. «نیچه» [[فیلسوف]] معروف آلمانی، میگوید: چه قدر زیاد اتفاق افتاده که من خندیدهام؛ وقتی دیدهام [[ضعفا]]، دم از عدالت و عدالتخواهی میزنند. نگاه میکنم میبینم اینها که میگویند عدالت، چون چنگال ندارند. میگویم: ای بیچاره! تو اگر چنگال داشتی هرگز چنین حرفی نمیزدی. این [[فیلسوفان]] میگویند: اصلاً بشر به عدالت [[ایمان]] و [[اعتقاد]] ندارد. عدهای میگویند: باید دنبال عدالت رفت؛ ولی نه به دلیل اینکه عدالت مطلوب ماست، بلکه به سبب اینکه [[منافع]] فرد، در عدالت جمع است. «برتراند راسل» میگوید: انسان به حسب [[طبیعت]] خودش منفعتپرست [[آفریده]] شده است، آیا به بشر بگوییم: بشر، عدالت بخواه! این که زور بردار نیست. در نهاد بشر عدالتخواهی وجود ندارد؛ ولی کار دیگر میشود کرد و آن اینکه [[عقل]] و [[علم]] و [[دانش]] بشر را تقویت کنیم، تا برسد به آنجا که بگوییم: بشر! درست است که اصالت با [[منفعت]] است و تو را جز در طریق منفعتپرستی فردی نمیشود سوق داد؛ اما منفعت فردی در این است که عدالت در جمع برقرار باشد. درست است که تو به [[حکم]] طبیعت خود میخواهی به همسایهات [[تجاوز]] کنی، ولی اگر تو تجاوز کنی او هم تجاوز میکند و تو به جای اینکه منفعت بیشتری ببری، منفعت کمتری خواهی برد. بنابراین [[مصلحت فردی]] تو هم در رعایت عدالت است. | |||
همه این [[عقاید]] ناشی از نوعی [[بدبینی]] به طبیعت و [[فطرت بشر]] است. اگر بشر به وسیله یک مربی کامل، خوب [[تربیت]] شود، به جایی میرسد که واقعاً [[عدالت]] جمع را بر [[منفعت]] فرد ترجیح بدهد و همان طور که [[زیبایی]] را [[دوست]] میدارد، عدالت را نیز دوست داشته باشد. | |||
وجود [[مقدس]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و دستپروردگان آن [[امام]] و کثیری از افراد [[بشر]] در تمام دورانها چنین بودند که با [[رفتار]] و [[سلوک]] خود، خط بطلانی بر همه این بینشهای به دور از [[حقیقت انسان]] کشیدهاند<ref>مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار{{عم}} (در مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۵۶ - ۱۵۹) با اندکی تلخیص.</ref>. | |||
آری، [[مکتب]] انسانساز [[اسلام]] به عدالت [[حیات]] بخشید و نه تنها به اجرای آن توصیه کرد، بلکه [[ارزش]] آن را بالا برد. | |||
از محضر امیرمؤمنان{{ع}} سؤال شد: {{متن حدیث|الْعَدْلُ أَفْضَلُ أَم الْجُود؟}}؛ «آیا عدالت شریفتر است یا [[بخشندگی]]؟» | |||
مورد سؤال دو خصیصه [[انسانی]] است. بشر همواره از ستمگریزان بوده و از [[احسان]] و [[نیکی]] دیگری - که بدون چشمداشتِ پاداشی انجام میداده - [[تحسین]] و [[ستایش]] کرده است. از این رو به نظر میرسد، [[جود]] و بخشندگی از عدالت بالاتر باشد؛ زیرا عدالت [[رعایت حقوق دیگران]] و [[تجاوز]] نکردن به حدود و [[حقوق]] آنهاست؛ اما جود این است که [[آدمی]] با دست خود حقوق مسلّم خود را نثار غیر میکند. پس جود بالاتر است. نظر امیرمؤمنان{{ع}} بر عکس این [[استنباط]] است. آن حضرت به دو دلیل [[عدل]] را بالاتر از جود معرفی میکنند: | |||
یکی این که، {{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا}}، عدل [[جریانها]] را در مجرای طبیعی خود قرار میدهد؛ اما جود جریانها را از مجرای طبیعی خود خارج میسازد. | |||
روند طبیعی [[اجتماع]] باید به نحوی باشد که همه به حقوق خود برسند و کسی به بخشندگی دیگری چشم نداشته باشد، بلکه همه به سوی [[تکامل]] عمومی اجتماع حرکت کنند. | |||
دیگر اینکه، {{متن حدیث|الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌ}} عدالت، قانونی عام و [[مدیر]] و مدیری است کلی و شامل که همه اجتماع را در بر میگیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن بروند، اما [[جود]] و [[بخشش]] یک حالت استثنایی و غیر کلی است که نمیشود روی آن حساب کرد. [[حضرت علی]]{{ع}} آنگاه نتیجه میگیرند: | |||
{{متن حدیث|فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref>؛ | |||
پس [در میان [[عدل]] و جود] [[عدالت]] [[افضل]] و [[اشرف]] است. | |||
از دیدگاه [[امام علی]]{{ع}}، آن اصلی که میتواند [[اجتماع]] را [[حفظ]] کرده، و همه را [[راضی]] نگه دارد، به پیکر اجتماع، [[سلامت]] و به [[روح]] [[جامعه]] [[آرامش]] بدهد، عدالت است. [[ظلم]] و [[تبعیض]]، [[قادر]] نیست حتی روح خود [[ستمگر]] را راضی و آرام کند، تا چه رسد به [[ستمدیدگان]] و پایمالشدگان. عدالت بزرگراهی است عمومی که همه را میتواند در خود بگنجاند؛ اما [[ظلم و جور]] کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمیرساند<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۳۴ – ۴۳۷.</ref>.<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۷۶.</ref> | |||
===[[لزوم]] [[اجرای عدالت]]=== | |||
همانگونه که اشاره شد، «عدالت» محور [[عالم هستی]] و خواسته [[فطرت]] انسانهایِ [[آزاده]] است و در [[مکتب اسلام]]، به عنوان اصلی که میتواند [[مشکلات]] [[اجتماعی]] [[بشر]] را حل کرده، [[سیر]] [[تکامل]] جامعه را هموار سازد، اساس سلامت رفتارهای فردی و اجتماعی و مقدم بر سایر [[اصول اخلاقی]] تلقی شده است. از این رو در [[منابع دینی]] به [[عدالتورزی]] و گسترش [[دادگری]] اهمیت بسیاری داده شده و برای [[حاکمیت]] دادن به آن تأکیدها و سفارشهای فراوانی نقل شده است؛ به ویژه در مورد [[حاکمان]] [[اسلامی]] که به عنوان [[هدایتگران]] و سکانداران جامعه، نقش مؤثری در احیای این مهم میتوانند داشته باشند. | |||
عدالتورزی [[حاکم]]، [[ارزش]] و اهمیت فوقالعادهای دارد؛ چراکه منشأ همه عدالتها و هر خیر و [[نیکی]] در میان [[مردم]] است. [[عبادت]] و [[بندگی]]، [[تهذیب اخلاق]]، تحصیل [[معارف]] و [[علوم]] و ادای [[وظایف]] شخصی و اجتماعی، همه منوط به [[اطمینان]] خاطر به [[انتظام]] امور بر اساس عدالت است. | |||
در [[آیات]] بسیاری، به عدالتورزی و دادگری امر شده است. [[خداوند متعال]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. | |||
در آیهای دیگر میفرماید: | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref>. | |||
[[پروردگار متعال]] در آیهای دیگر به [[کینهورزی]] و عداوتهای [[نژادی]] به عنوان عاملی عمده در [[انحراف]] از [[عدالت]] اشاره کرده و [[مسلمانان]] را هشدار میدهد: | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>. | |||
چنین دستورهایی درباره [[اقامه عدل]] نشان از [[عظمت]] و اهمیت فوقالعاده آن است. [[رسول اکرم]]{{صل}} در بیان [[ارزش]] اجرای [[عدل و داد]] میفرماید: | |||
یک لحظه [[اجرای عدالت]] بهتر است از [[عبادت]] هفتاد سال، که جمیع روزهای آن را [[روزه]] بدارد و همه شبهای آن را به عبادت و [[اطاعت]] [[احیا]] نماید<ref>{{متن حدیث|عَدْلُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةً قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ جَوْرُ سَاعَةٍ فِي حُكْمٍ أَشَدُّ وَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مَعَاصِي سِتِّينَ سَنَةً}}؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۲.</ref>. | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در بیانات [[ارزشمند]] خود، درباره [[ضرورت]] [[اجرای عدالت]] و آثار مترتب بر آن مطالبی فرمودهاند که بر اساس آن میتوان گفت که؛ | |||
[[عدالت]] پیشگی مایه [[برتری]] [[زمامدار]]<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ فَضِيلَةُ السُّلْطَانِ}}؛ غررالحکم، ج۱، ص۱۵۴؛ میزانالحکمه، ج۴، ص۱۸۳۸.</ref> و [[حافظ]]<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ جُنَّةُ الدُّوَلِ}}؛ غررالحکم، ج۲، ص۶۹؛ میزانالحکمه، ج۴، ص۱۸۳۸.</ref> و [[انتظام]] دهنده به کار امیری اوست<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ نِظَامُ الْإِمْرَةِ}}؛ غررالحکم، ج۱، ص۱۹۸؛ میزانالحکمه، ج۴، ص۱۸۳۸؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۷.</ref>؛ زیرا [[حاکم]] با [[عدالتورزی]] خود به [[سنت]] و روش [[خدا]] [[اقتدا]] میکند<ref>{{متن حدیث|فِي الْعَدْلِ الِاقْتِدَاءُ بِسُنَّةِ اللَّهِ وَ ثَبَاتُ الدُّوَلِ}}؛ غررالحکم، ج۴، ص۴۰۳؛ میزانالحکمه، ج۴، ص۱۸۳۹.</ref> و چیزی به مثل عدالت، مایه [[ثبات]] و [[استحکام]] [[دولتها]] نخواهد بود<ref>{{متن حدیث|مَا حُصِّنَ الدُّوَلُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}؛ غررالحکم، ج۶، ص۷۴؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۷.</ref>. اگر حاکمی در [[سلطنت]] و [[حکمرانی]] خود عدالت را پیشه نماید از [[پشتیبانی]] و [[یاوری]] خاصّان [[بینیاز]] خواهد بود<ref>{{متن حدیث|مَنْ عَدَلَ فِي سُلْطَانِهِ اسْتَغْنَى عَنْ أَعْوَانِهِ}}؛ غررالحکم، ج۵، ص۳۴۳؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۷.</ref>؛ زیرا او در دلهای [[مردم]] عدالت و [[انصاف]] را [[امانت]] گذاشته و آنها نیز به مقتضای این عدالتورزی حامی و [[نگهبانان]] [[حاکمیت]] او خواهند بود<ref>{{متن حدیث|قُلُوبُ الرَّعِيَّةِ خَزَائِنُ مَلِكِهَا فَمَا أَوْدَعَهَا مِنْ عَدْلٍ أَوْ جَوْرٍ وَجَدَهُ}}؛ غررالحکم، ج۴، ص۵۲۱؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۳۱۷.</ref>. | |||
علی{{ع}} رعایت عدالت را در [[حکومت]]، امری لازم و قانونی همیشگی دانسته و اعلام میکند که [[پیروزی]] و [[قدرت]] هرگز از طریق [[جور]] و [[ستم]] به دست نخواهد آمد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶.</ref>؛ از این رو درباره مجاهدتهای خستگیناپذیر خود به درگاه [[خداوند]] چنین عرضه میدارد: | |||
{{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.</ref>؛ | |||
بار خدایا! تو [[آگاهی]]، که تلاش و [[پیکار]] ما، نه از آن روی است که به پایگاه قدرتی بر سیم و یا چیزی از کالای بیارج [[دنیا]] را به چنگ آوریم، بلکه میخواستیم [[نشانههای حق]] و [[دین]] تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمینهای تو [[شایستگی]] را پدید آوریم، تا [[بندگان]] ستمدیده تو [[امان]] یابند و [[قوانین]] و مقررات فراموش شده تو بار دیگر [[اجرا]] گردد. | |||
«[[ابن ابی الحدید]]» مینویسد: علی{{ع}} در دومین [[روز]] [[خلافت]] خود در [[مدینه]] خطبهای<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵.</ref> ایراد فرمود و در آن دستور داد: اموالی را که [[عثمان]] به صورت [[پاداش]] و جایزه به [[یاران]] خود و هر کس دیگر داده است برگردانده شود. چون این خبر به «[[عمرو بن عاص]]» - که در «[[ایله]]»<ref>ایله، شهری در منطقه فلسطین و کنار بحرالمیت که حاجیان شام و مصر و مغرب برای رسیدن به مکه از آن عبور میکردهاند. (احمد بن ابییعقوب، البلدان، ترجمة آیتی، ص۱۱۹).</ref> بود. وی هنگامی که [[مردم]] بر عثمان [[شورش]] کرده بودند به آنجا [[پناه]] برده بود، رسید - برای [[معاویه]] [[نامه]] نوشت که هرچه باید انجام دهی، انجام ده که [[پسر ابیطالب]] همه اموالی را که داری از تو جدا خواهد کرد؛ همانگونه که پوست را از [[عصا]] و چوبدستی میکنند<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۰.</ref>. | |||
آری، [[عدالت]] مولا لرزه بر اندام [[منافقان]] میاندازد؛ آنها که با انواع حیلهها و [[نیرنگها]] امور [[جامعه اسلامی]] را در [[اختیار]] گرفته بودند و [[ثروت]] [[مسلمانان]] را به یغما میبردند، اکنون موقعیتها و اندوختههای خود را بر باد رفته میبینند. | |||
از حضرت تقاضا کردند که کاری به گذشته نداشته باشد و [[کوشش]] خود را به حوادثی محدود کند که از این به بعد در [[زمان]] خلافت خودش پیش میآید؛ [[امام علی]]{{ع}} چنین جواب داد: | |||
{{متن حدیث|الحق القديم لا يبطله شيء}}<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹.</ref>؛ | |||
حقی قدیمی را چیزی [[باطل]] نمیکند و مشمول مرور زمان نمیشود. | |||
آنان اگرچه امام علی{{ع}} را به خوبی میشناختند و میدانستند که هیچگاه [[رضایت خداوند]] را با چیز دیگری [[معامله]] نخواهد کرد و درباره [[بیتالمال]] و [[حقوق]] [[مسلمانان]]، [[اهل]] مماشات و [[اغماض]] نبوده و حاضر نیست حتی در حد گرفتن پوست جوی از دهان موری، [[خدا]] را [[نافرمانی]] کند<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.</ref>، با این حال برخی گاه از روی [[دلسوزی]] و [[خیرخواهی]] به حضرت توصیه میکردند با بزرگان - که نزد خلفای پیشین [[مقام]] و موقعیتی داشتند و افرادی صاحب [[نفوذ]] بودند - [[مدارا]] کند و لااقل چندی در مورد آنها [[عدالت]] و [[مساوات]] را [[اعمال]] نکند، تا پایههای حکومتش [[استوار]] و مستحکم شود؛ اما [[امیرمؤمنان]]{{ع}} پاسخ میدادند که: | |||
{{متن حدیث|أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶.</ref>؛ | |||
آیا برآنید که مرا وادارید تا [[پیروزی]] را به بهای [[ستم]] بر کسانی به دست آورم که [[مسئولیت]] [[سرپرستی]] آنان بر دوشم سنگینی میکند؟ به خدا [[سوگند]]! که تا [[روزگار]] در گردش است و تا [[ستارگان]] پیاپیِ هم رواناند، هرگز به چنین کاری دست نمیزنم. | |||
با این حال که امیرمؤمنان{{ع}} اهمیتی برای [[دنیا]] و مقامهای آن قائل نبود و میفرمود: | |||
{{متن حدیث|وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.</ref>؛ | |||
همانا این دنیای شما نزد من از برگ جویده شده دهان ملخ [[پستتر]] است. علی را با نعمتهای فناپذیر و لذتهای ناپایدار آن چه کار؟! | |||
اما وقتی [[احساس]] میکند که با [[حکومت]] میتواند داد [[مظلومان]] و گرسنگان را بستاند و عدالت فراموش شده را [[احیا]] کند، آن را میپذیرد<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا... مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} در برابر خواستههای برخی [[دوستان]] و [[خویشاوندان]] که میپنداشتند از این پس به نوایی خواهند رسید، قاطعانه پاسخ میدهد. در جریان برادرش [[عقیل]] که خواهان کمک از [[بیتالمال]] بود نقل میکند که... پس آهنی را تافتم و به بدنش نزدیک کردم، تا [[عبرت]] آموزد... <ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.</ref>. | |||
علی{{ع}} در پاسخ یکی از [[شیعیان]] که تقاضای [[مالی]] کرد، چنین فرمود: این [[اموال]] نه [[مال]] من و نه از آن توست؛ غنیمتی گرد آمده از [[مسلمانان]] است که با شمشیرهای خود به دست آوردند. اگر تو در [[جهاد]] همراهشان بودی، سهمی چونان سهم آنان داشتی وگرنه دست [[رنج]] آنان [[خوراک]] دیگران نخواهد بود.<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِم}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۲.</ref>؛ | |||
[[امیرمؤمنان]] مالک را هشدار میدهد که کوتاهی در [[عدالت]] و [[انصاف]]، او را [[آلوده]] به [[ستم]] و [[خدا]] را [[دشمن]] او خواهد کرد: | |||
{{متن حدیث|وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ... وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ | |||
کسی که به [[بندگان خدا]] ستم روا دارد، خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود و کسی را که خدا دشمن او شود، دلیل او را نپذیرد، که با خدا سرجنگ دارد، تا آنگاه که باز گردد با [[توبه]] کند... همانا روشنی چشم [[زمامداران]]، [[برقراری عدل]] در شهرها و آشکار شدن [[محبت]] [[مردم]] نسبت به [[والی]] است. | |||
حضرت علی{{ع}} حتی در مورد [[قاتل]] خود - که شقیترین افراد دورانها بود - سفارش میکند که با او به عدالت [[رفتار]] کنید: بدانید جز [[قاتل]] من، کسی دیگر نباید کشته شود. درست بنگرید! هرگاه از این ضربت او [[جان]] دادم. پس در برابر ضربت او تنها یک ضربت بزنید. مبادا که آن مرد [[مثله]] شود.<ref>{{متن حدیث|أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>؛ | |||
آری، [[حکومت امیرمؤمنان]]{{ع}} بر پایه گسترش [[عدل و داد]]، [[استوار]] بود و سرانجام بر اثر همین [[عدالتورزی]] در [[محراب]] [[عبادت]] به [[فوز]] [[شهادت]] نائل آمد و خود، [[شهید]] راه [[عدالت]] گردید.<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۸۱.</ref> | |||
==ابعاد مختلف عدالت و شرایط تحقق آن== | |||
همانطور که اشاره شده [[حاکمیت عدالت]] از مهمترین نیازهای [[جامعه بشری]] است و نقش مؤثری در تحقق [[زندگی]] جمعی و [[سیر]] تکاملی و [[پیشرفت جامعه]] ایفا میکند. در این مبحث تلاش میشود تا [[شئون]] مختلف [[جامعه]] که [[تحقق عدالت]] در آنها لازم و ضروری به نظر میرسد و نیز شرایط تحقق آن را بررسی کنیم. | |||
===ابعاد مختلف عدالت=== | |||
====[[عدالت در توزیع]] [[ثروت]] و درآمد==== | |||
همه [[نعمتها]] و [[ثروتها]] برای عموم [[انسانها]] [[آفریده]] شده است و کسی [[حق]] [[انحصار]] آنها را ندارد؛ [[خداوند متعال]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ}}<ref>«و زمین را برای آفریدگان پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۰.</ref>. | |||
{{متن قرآن|وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«و بیگمان شما را در زمین توانمند گرداندیم و در آن برایتان توشهها نهادیم؛ اندک سپاس میگزارید» سوره اعراف، آیه ۱۰.</ref>. | |||
برخورداری از ثروت و درآمد و [[بهرهمندی از نعمتهای الهی]] به [[میزان]] [[شایستگی]]، از [[حقوق]] مسلّم افراد جامعه است؛ اما عواملی از قبیل [[احتکار]]، [[رباخواری]]، استفاده از شرایط ویژه [[اقتصادی]] برای تصاحب [[اموال]] دیگران، [[غصب]]، [[سرقت]] و ملاحظات و [[تبعیضها]] در اعطای امتیازات، باعث پیدایش بسیاری از [[نابرابریهای اقتصادی]] در جامعه خواهد بود که [[حکومت اسلامی]] موظف است زمینههای چنین [[بیعدالتیها]] را - که از عوامل مؤثر در [[فقر]] و [[محرومیت]] جامعه است - از بین برده و در ایجاد محیطِ سالم اقتصادی بکوشد. | |||
فقدان سیاستگذاریهای اصولی در زمینه [[توزیع عادلانه ثروت]] و درآمد و نیز [[سوء]] استفاده برخی افراد از [[قدرت]] و موقعیتهای [[حکومتی]] سبب میشود که [[ثروت عمومی]] و ذخایر ملی که میبایست برای [[عمران]] و [[آبادانی]] و [[پیشرفت]] [[علمی]] و صنعتی و نیز تأمین [[بهداشت]] و [[رفاه]] [[جامعه]] استفاده شود، در [[اختیار]] عدهای معدود قرار گیرد و آنان از این [[اقتدار]] و توان سرمایهای صرفاً برای تأمین [[مصالح]] فردی و تحقق بخشیدن به تمنیات [[نفسانی]] خود، بهرهبرداری کنند. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} از به وجود آمدن چنین روندی در جامعه به شدت جلوگیری مینمودند و کارگزارانی<ref>از جمله آنان «مصقلة بن هبیره شیبانی» کارگزار حضرت در «اردشیر خُرّه» است. این شهر را اردشیر بابکان بنا کرده بود که هماکنون شیراز، میمند، کازرون و... از مناطق این شهر میباشند (شهاب بن ابیعبدالله یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۷۶).</ref> را که ثروت عمومی [[مسلمانان]] را در [[انحصار]] [[قوم]] و [[قبیله]] خویش درآورده و باعث [[فقر]] و [[محرومیت]] در [[جامعه اسلامی]] میشدند، [[سرزنش]] میکردند: گزارش رسیده که تو [[غنایم]] مربوط به مسلمانان که به وسیله [[اسلحه]] و اسبهایشان به دست آمده و خونهایشان در این راه ریخته شده، در بین افرادی از [[بادیهنشینان]] قبیلهات که خود برگزیدهای تقسیم میکنی. [[سوگند]] به کسی که دانه را زیر خاک شکافت و [[روح آدمی]] را آفرید! اگر این گزارش درست باشد تو در نزد من [[خوار]] خواهی شد و [[ارزش]] و مقدارت کم خواهد بود. پس [[حق]] پروردگارت را سبک مشمار و دنیای خود را با نابودی [[دین]] آباد نکن که در این صورت از زیانکارترین کسان باشی. حق مسلمانانی که نزد من یا پیش تو هستند در [[تقسیم بیتالمال]] مساوی است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من بگیرند.<ref>{{متن حدیث|بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>؛ | |||
بنابراین، لازم است شرایطی ایجاد شود که همه افراد [[ملت]] عادلانه و به [[میزان]] [[شایستگی]] از امکانات ملی و دست [[رنج]] خود بهرهمند باشند و در این خصوص باید از هرگونه [[انحصارطلبی]] و اجحاف جلوگیری به عمل آید و با ایجاد سازمانهای [[تأمین اجتماعی]] درباره اقشار [[فقیر]] و نیازمندانی که [[قدرت]] کسب و درآمد و [[بهرهمندی از نعمتها]] را ندارند، ترتیبی داده شود، که آنان نیز نیازشان برآورده شود تا همه افراد ملت به میزان مطلوب از ضروریات [[زندگی]] برخوردار باشند.<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۸۸.</ref> | |||
====[[عدالت قضایی]]==== | |||
[[خداوند]] خطاب به [[حضرت داوود]]{{ع}} میفرمایند: | |||
ای داوود! ما تو را در روی [[زمین]] [[مقام خلافت]] دادیم، تا میان [[خلق]] [[خدا]] به حق [[حکم]] کنی و هرگز [[هوای نفس]] را [[پیروی]] نکنی که تو را از [[راه خدا]] [[گمراه]] سازد و آنان که از راه خدا گمراه شوند، چون [[روز حساب]] [و [[قیامت]]] را فراموش کردهاند، به [[عذاب]] سخت معذّب خواهند شد<ref>ص، آیه ۲۶.</ref>. | |||
یعنی حال که این [[موهبت]] بزرگ ([[حکومت الهی]]) به تو ارزانی شده است، [[وظیفه]] داری که در میان [[مردم]] به حق حکم کرده و هرگز از هوای نفس پیروی نکنی و این، بیانگر اهمیتِ [[عدالت]]، در [[قضاوت]] و [[دادرسی]] است. | |||
منظور از تحقق بخشیدن به عدالت قضایی و دادرسی این است که: | |||
اولاً، همه افراد [[جامعه]] امکان دسترسی به [[محکمه]] [[عدل]] را داشته باشند و چنین نباشد که در [[کشور اسلامی]] مناطق دور دست از وجود محکمه [[قضایی]] [[محروم]] باشند و مردم محاکم خود را نتوانند حل کنند. | |||
ثانیاً، روند قضاوت و دادرسی بین طرفین دعوا، یکسان و به عدالت باشد و از هرگونه ملاحظات [[تبعیضآمیز]] [[پرهیز]] شود. | |||
ثالثاً، در صدور [[حکم]]، جانب [[عدالت]] و [[رضایت الهی]] مراعات شود و [[مجرم]] آنگونه که مستحق است، [[مجازات]] شود. | |||
در [[ادله]] [[لزوم]] [[تأسیس حکومت اسلامی]]، چنین [[استدلال]] میشود که اقتضای برخی از [[احکام اسلام]] - به خصوص [[احکام قضایی]] که مربوط به [[داوری]] بین [[مردم]] میباشد - این است که [[جامعه اسلامی]] تحت [[ولایت]] فردی باشد که به این [[قواعد]] و [[احکام]] آشنا بوده و [[توانایی]] و [[قدرت]] اجرای آنها را داشته باشد که لازمه این [[وظیفه]]، به ویژه ایجاد محاکم [[قضایی]] و [[دادرسی]] منطبق با معیارهای [[اسلامی]] در همه مناطق [[کشور]] است. | |||
از این رو، [[حکومت اسلامی]] موظف است برای تحقق [[عدالت قضایی]]، در [[تربیت]] قضاتی [[عادل]] و [[متقی]] و آراسته به [[آداب]] [[قضاوت]]، بکوشد تا همه افراد [[جامعه]] به قضاوتی عادلانه و منطبق با [[احکام الهی]] دسترسی داشته باشند و در کمترین [[زمان]]، صاحب [[حق]] به حق خود برسد و مجرم مجازات شود و در نتیجه، [[امنیت]] در تمام مناطق و نواحی گسترش یابد. | |||
اما جهت دیگر عدالت قضایی، در کیفیت دادرسی میباشد، که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این خصوص به [[کارگزاران]] امر قضاوت خویش سفارشهای زیادی کرده است؛ از جمله به [[شریح قاضی]] فرمود: | |||
{{متن حدیث|ثُمَّ وَاسِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ بِوَجْهِكَ وَ مَنْطِقِكَ وَ مَجْلِسِكَ حَتَّى لَا يَطْمَعَ قَرِيبُكَ فِي حَيْفِكَ وَ لَا يَيْأَسَ عَدُوُّكَ مِنْ عَدْلِكَ}}<ref>محمدی ریشهری، میزانالحکمه، ج۶، ص۲۵۸۹.</ref>؛ | |||
در حین قضاوت میان [[مسلمین]] [[مساوات]] را در نگاه کردن و [[سخن گفتن]] و در مکان نشستن مراعات نما، تا خویشانت [[طمع]] بر [[ستم]] تو نبندد و دشمنت از عدالتت [[مأیوس]] نگردد. | |||
امیرمؤمنان{{ع}} به «[[محمد بن ابیبکر]]» هنگام [[انتصاب]] به [[ولایت مصر]] فرمود: و چون در میان [[مردم]] [[قضاوت]] کنی، [[فروتن]] باش و خوش [[رفتار]] و با چهره باز و همه را به یک چشم نگاه کن، تا بزرگان [[طمع]] به طرفداری تو از آنان نداشته باشند و [[ناتوانان]] از عدالتت [[نومید]] نشوند.<ref>{{متن حدیث|وَ إِذَا أَنْتَ قَضَيْتَ بَيْنَ النَّاسِ فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ لَيِّنَ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظِ وَ النَّظَرِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لَا يَأْيَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ}}؛ محمدی ریشهری، موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۲۵۵؛ ابیمحمد الحسن بن علی الحرانی، تحف العقول، ترجمه غفاری، ص۱۷۲.</ref>؛ | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} «[[أبوالأسود]] دئلی» را از [[منصب قضاوت]] [[عزل]] کرد. وی خطاب به [[امام]]{{ع}} عرض کرد: {{متن حدیث|لِمَ عَزَلْتَنِي وَ مَا خُنْتُ وَ لَا جَنَيْتُ}}؛ «چرا مرا عزل کردید بیآنکه [[خیانت]] و یا جنایتی از من سر زده باشد؟» حضرت فرمود: | |||
{{متن حدیث|إِنِّي رَأَيْتُ كَلَامَكَ يَعْلُو كَلَامَ خَصْمِكَ}}<ref>حسین محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۵۹؛ عوالی اللئالی، ج۲، ص۳۴۳.</ref>؛ | |||
چون دیدم [[کلام]] تو از کلام متّهم بلندتر است. | |||
[[عدالت]] در صدور [[حکم]] و اجرای آن، مهمترین مرحله [[عدالت قضایی]] است؛ جامعهای که در آن، به [[قانون]] عمل نشود و [[مجازات]] بیمعنا باشد، انسانهای فرصتطلب برای کارهای خلاف خود عرصه را فراهم یافته و با [[تجاوز به حقوق دیگران]] و ایجاد [[ناامنی]]، [[زندگی اجتماعی]] را به مخاطره خواهند انداخت. | |||
بنابراین، در [[حکومت اسلامی]] لازم است قانون برای همه [[حاکمیت]] داشته باشد و هیچکس، حتی علاقهمندان [[حاکم]] و نزدیکانش، خود را [[برتر]] از قانون تصور نکنند، تا در پرتو چنین [[رفتاری]] مسیر [[پیشرفت و تعالی جامعه]] هموارتر شده و زمینهای برای خلافکاری انسانهای [[گمراه]] فراهم نشود. | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} به یکسان نگری قانونی، اهمیت زیادی میداد و اگر از اطرافیان خود کسی را ملاحظه میکرد که از قانون تخطی نموده است، به [[سختی]] [[عقاب]] و مجازات میکرد. | |||
[[نجاشی]]، از [[اصحاب امام]]{{ع}} بود که در [[جنگ صفین]]، خدمات زیادی کرد؛ اما گمراه شده و در [[ماه رمضان]] با [[شرب خمر]] به روزهخواری [[اقدام]] کرد. وقتی امام از جریان خبردار شد، بر او، همانند دیگر [[مجرمان]]، هشتاد ضربه تازیانه زد. علاوه بر آن، شب وی را بازداشت کرد و فردای آن [[روز]]، بیست تازیانه دیگر بر او نواخت و در اعتراضِ نجاشی فرمود: این مقدار اضافی به سبب [[تجری]] تو بود که [[روزه]] ماه [[مبارک]] را با [[شرب خمر]] شکستی. وی وقتی [[قاطعیت امام]]{{ع}} را در [[اجرای قوانین الهی]] دید و این که چیزی نمیتواند مانع حضرت در اقامة [[حدود الهی]] باشد، از [[امام]]{{ع}} دوری گزید و به [[معاویه]] ملحق شد<ref>موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۱۳۱؛ ج۱۱، ص۵۰.</ref>. | |||
نمونه دیگر از [[عدالت امام]]{{ع}} برای [[اجرای قانون]]، جریانی است که [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند که: [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به قنبر دستور دادند بر شخصی حد جاری کند؛ اما او [[زیادهروی]] کرده و سه تازیانه بیشتر بر وی زد که حضرت او را به جهت این تندی [[قصاص]] کرد و سه ضربه تازیانه بر وی نواخت<ref>موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۲۶۱.</ref>. | |||
عبیدالله بن عمّر - که چند نفر را بدون آنکه نقش آنان در کشتن «عُمر» [[اثبات]] شده باشد به [[قتل]] رسانده بود - در [[زمان]] [[خلافت عثمان]]، نه تنها از دام [[مجازات]] [[رهایی]] یافت، بلکه [[خلیفه]] وقت، [[زمین]] بزرگ و حاصلخیزی را در اطراف [[کوفه]] به او بخشید که به «کوفه کوچکِ [[ابن عمر]]»<ref>{{عربی|أقطعه بها دارا و أرضا و هي التي يقال لها كويفة بن عمر}}؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۶۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۴.</ref> معروف شد. امام{{ع}} از همان آغاز اعلام کرد که اگر بر وی دست یابد، او را قصاص خواهد کرد<ref>دانشنامه امام علی{{ع}}، ج۶، ص۲۳۳ (به نقل از: احمد البلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۱۰۳).</ref>. از این رو پس از [[بیعت]] [[مردم مدینه]] با امام{{ع}}، عبیدالله بیدرنگ به سوی [[شام]] گریخت و از [[فرماندهان سپاه]] معاویه شد<ref>نصر بن مزاحم المنقری، وقعة صفین، ص۲۰۶.</ref>. | |||
اگر در [[اجرای حدود الهی]] چنین قاطعیتی وجود داشته باشد و [[عدالت قضایی]] در یکسان نگری قانونی برای دور و نزدیک به [[اجرا]] درآید و رابطه به جای [[قانون]] و ضابطه [[اعمال]] نشود، همه [[مردم]] با [[اطمینان]] خاطر و در [[امنیت]] و [[آرامش]] به ادای [[وظایف فردی]] و [[اجتماعی]] خواهند پرداخت و مسیر [[پیشرفت و تعالی جامعه]] هموارتر خواهد گردید.<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۹۰.</ref> | |||
====[[عدالت]] در اعطای [[آزادی]]==== | |||
[[اندیشه]] آزادیهای [[انسانی]] از دیرباز در [[ذهن]] [[بشر]] وجود داشته است، به طوری که آن را آرمانی برای خود تصور کرده و هم چون گوهری [[عزیز]]، هیچ گاه از آن چشم نپوشیده است؛ حتی پذیرش [[قوانین]] و [[متعهد]] شدن در برابر مقرراتِ جاری نیز برای این بوده که آزادی به مخاطره نیفتد. | |||
علاوه بر این که [[انسانها]] خواهان چنین آزادیاند، [[تساوی]] و [[برابری]] در برخورداری از آزادی نیز مطلوب آنان بوده و [[تبعیض]] در اعطای آن، برای عموم انسانها امری ناپذیرفتنی و منفور بوده است. به طور اساسی، بیشتر خیزشها و [[انقلابها]] در [[اعتراض]] به [[بیعدالتی]] و [[نابرابری]] در آزادی بوده که به نوعی انسانها را در برخورداری از استعدادها و تواناییهای طبیعی و خدادادیشان محدود و [[محروم]] ساخته است. | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرزند خویش را چنین توصیه میکرد: | |||
{{متن حدیث|لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>؛ | |||
هیچگاه در بند و [[بردگی]] دیگری نباش؛ چراکه [[خداوند]] تو را [[آزاد]] [[آفریده]] است. | |||
آری، انسانها آزادند که [[فکر]] کنند، تصمیم بگیرند و [[انتخاب]] کنند و جامعهای که در آن فقط یک اندیشه و [[تفکر]] امکان ظهور و بروز داشته باشد و همه افراد به [[اطاعت]] از یک سلیقه و [[رفتار]] ملزم باشد، در [[حقیقت]] [[دوران جاهلیت]] و [[واپسگرایی]] آن [[جامعه]] محسوب خواهد شد. | |||
در [[مکتب اسلام]]، آزادی هر [[عقیده]] و اندیشهای که در [[شأن]] [[انسانیت]] بشر بوده و به [[ضلالت]] و [[شقاوت]] جامعه منجر نشود، به عنوان ابزار [[پیشرفت]] و [[ترقی]] انسانها به رسمیت شناخته میشود. در [[اسلام]] اصول اعتقادهای اشخاص آنگاه صحیح تلقی میشود که در [[سایه]] آزادی حاصل آید و عقایدی که به دور از [[یقین]] و براساس [[تحمیل]] یا [[تقلید]] بوده باشد، بیارزش و ناپذیرفتنی خواهد بود؛ زیرا اسلام [[دین]] اندیشه، تفکر و [[برهان]] است و هر کس باید آزادانه بیندیشد و تصمیم بگیرد. | |||
بنابراین، در [[حکومت اسلامی]] باید همه [[اندیشهها]] و سلیقهها امکان ظهور و بروز داشته باشند و آزادی افراد در تمامی عرصهها به اندازهای که تأمینکننده [[مصالح جامعه]] باشد، برآورده گردد و در زمینههای مختلف از [[تحمیل]] سلیقه و شیوهای خاص - که لزوماً دخیل در [[تکامل]] و [[سعادت]] [[جامعه]] نیست - [[پرهیز]] شود.<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۹۴.</ref> | |||
====[[عدالت]] در تعامل با [[اقوام]] و [[قبایل]]==== | |||
افراد هر جامعه غالباً از اقوام و نژادهای مختلفی تشکیل یافتهاند که هرکدام به [[آداب]] و [[فرهنگ]] خاص خود [[احترام]] گذاشته و از آن [[تبعیت]] میکنند. اگر در جامعه نژاد و قومی خاص بر سایر اقوام و نژادها ترجیح داده شود، منشأ بروز [[مشکلات]] و تعارضهای زیادی خواهد گردید. | |||
[[اسلام]]، همه [[مردم]] را از جهت قومی و [[نژادی]] برابر و مساوی دانسته و تنها ملاک [[برتر]] بودن را [[میزان]] [[کمالات]] و [[قرب]] به [[مبدأ هستی]] قرار داده است؛ [[خداوند متعال]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. | |||
در فرازی از [[خطبه]] حجةالوداعِ [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} میخوانیم: | |||
{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ كُلُّكُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ: {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}} وَ لَيْسَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَى}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۴۸.</ref>؛ | |||
ای مردم! [بدانید] [[پروردگار]] شما یگانه است، پدر شما یکی است. همه شما از [[آدم]] هستید و آدم از خاک است با کرامتترین شما نزد [[خدا]] [[باتقواترین]] است و [[عرب]] بر [[عجم]] جز به [[تقوا]] [[فضیلت]] ندارد. | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} به هیچ عنوان میان عرب و عجم و دیگر قبیلهها تفاوت نمیگذاشت و دیگران را نیز به این امر سفارش میکرد. [[حضرت صادق]]{{ع}} نقل میکند که [[امام علی]]{{ع}} به «[[عمر بن خطاب]]» در این خصوص فرمودند: اگر سه چیز را رعایت کنی آن سه، تو را از چیزهای دیگر کفایت خواهند کرد و اگر آنها را ترک کنی، چیز دیگری سودی به تو نخواهد بخشید: این که [[حدود الهی]] را نسبت به دور و نزدیک [[اجرا]] نمایی، در همه حال براساس [[کتاب خداوند]] [[حکم]] کنی و در [[بخشش]] و عطا تفاوتی بین سرخ و سیاه نگذاری.<ref>{{متن حدیث|ثَلَاثٌ إِنْ حَفِظْتَهُنَ وَ عَلِمْتَهُنَّ كَفَتْكَ مَا سِوَاهُنَّ وَ إِنْ تَرَكْتَهُنَّ لَمْ يَنْفَعْكَ شَيْءٌ سِوَاهُنَّ قَالَ وَ مَا هُنَّ يَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ الْحُكْمُ بِكِتَابِ اللَّهِ فِي الرِّضَا وَ السَّخَطِ وَ الْقَسْمُ بَيْنَ النَّاسِ بِالْعَدْلِ بَيْنَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَعَمْرِي لَقَدْ أَوْجَزْتَ وَ أَبْلَغْتَ}}؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۲۶۲.</ref>؛ | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} سفارش میکنند که با [[اهل ذمه]] نیز به [[عدالت]] [[رفتار]] شود: | |||
{{متن حدیث|وَ بِالْعَدْلِ عَلَى أَهْلِ الذِّمَّةِ}}<ref>ابن شعبه الحرانی، تحف العقول، ترجمه کمرهای، ص۱۷۱.</ref>؛ | |||
وقتی دو [[زن]]، یکی [[عرب]] و دیگری [[غیر عرب]] از [[امام علی]]{{ع}} - که مشغول [[تقسیم اموال]] بودند - [[درخواست مال]] کردند، حضرت به هر یک ۲۵ درهم و مقدار مساوی غذا دادند. زن عرب [[اعتراض]] کرد که آیا مرا با غیر عرب مساوی قرار میدهید؟ [[امام]]{{ع}} در جواب وی فرمود: | |||
{{متن حدیث|إِنِّي لَا أَجِدُ لِبَنِي إِسْمَاعِيلَ فِي هَذَا الْفَيْءِ فَضْلًا عَلَى بَنِي إِسْحَاقَ}}<ref>موسوعة الامام علی بن ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۱۹۶؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۰.</ref>؛ | |||
به [[خدا]] [[سوگند]]! من در [[تقسیم بیت المال]] هیچ تفاوتی بین [[فرزندان]] اسماعیل و [[اسحاق]] قائل نیستم. | |||
بنابراین، در [[جامعه اسلامی]] باید با همه [[اقوام]] و نژادها یکسان و به عدالت رفتار شود و امتیازی از این حیث نباید در میان آنها [[اعمال]] گردد.<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۹۵.</ref> | |||
====عدالت در اخذ [[مالیات]]==== | |||
در [[زمان]] [[خلافت امیرمؤمنان]]{{ع}} عمدهترین منابع تأمین [[بیت المال]]، وجوهی بود که به عنوان [[زکات]] از [[مردم]] گرفته میشد و نیز اموالی که به صورت [[خراج]] از اهل ذمه و معاهدان با [[دولت اسلامی]] در یافت میگردید. علاوه بر موارد فوق، ظاهراً وجوهی به صورت مالیات نیز از مردم اخذ میشد<ref>ر.ک: وسائل الشیعه، ج۶، ص۵۱.</ref>. | |||
با توجه به نقش مهم و مؤثری که این منابع در [[عمران]] و [[آبادی]] و همچنین در محرومیتزدایی و ارتقای کیفیت [[زندگی]] دارد، روند اخذ و تخصیص آنها باید بر اساس سنجیدهترین اصول و روشها انجام گیرد. | |||
اگر [[نظام مالیاتی]] [[کشور]] [[اصلاح]] شود و مالیاتدهندگان رفتارهای اصولی و عادلانه [[دولت]] را در این زمینه [[احساس]] کنند، به طور قطع، [[اشتیاق]] و دلگرمی خود را در پرداخت وجوه مالیاتی ابراز خواهند کرد؛ زیرا از طرفی تلاش [[صادقانه]] دولت در تخصیص بهینه [[اموال]] جهت عمران و [[پیشرفت]] کشور، آنها را مطمئن میسازد که اموالشان به [[منافع]] آنان [[هزینه]] میشود و از سوی دیگر، رفتارهای عادلانه در [[گرفتن مالیات]]، آنها را از [[همدلی]] و [[همکاری]] [[دولتمردان]] [[آگاه]] میسازد. | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در هر دو زمینه (تلاش در پیشبرد اهداف و برنامههای عمران و آبادی کشور و نیز به کار بردن رفتارهای منطقی و عادلانه در گرفتن مالیات)، ضمن سفارشها و ارائه راهکارهای لازم<ref>ر.ک: فصل ششم، مبحث دوم، قسمت (ب).</ref>، [[کارگزاران]] [[اسلامی]] را موظف میسازد در بهبود نظام مالیاتی - که مهمترین منبع تأمین [[مالی]] برنامهها و سیاستهای [[نظام]] در همه ابعاد میباشد - بکوشند و بدین وسیله، موجب [[تحقق آرمانها]] و اهداف [[مقدس]] [[حکومت اسلامی]] گردند.<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۹۷.</ref> | |||
===شرایط [[تحقق عدالت]]=== | |||
دانستیم که [[عدالت]] از باارزشترین کمالهای بشری است و در [[سایه]] آن همه [[فضایل]] برای [[انسان]] قابل حصول خواهد بود؛ چراکه [[سیر]] بدون [[افراط]] و تفریطِ انسان در [[رفتارها]] و [[منش]] فردی و [[اجتماعی]] و مبرا بودن از [[زشتیها]] و [[رذایل]] رهین [[اعتدال]]، یعنی واقع شدن بر جاده [[ایمان]] و تقواست. | |||
بنابراین، [[سیر و سلوک]] [[جامعه انسانی]] به سوی [[سعادت]] و [[رستگاری]] [[ابدی]] در گرو [[عدالتورزی]] و عدم [[انحراف]] از [[حد وسط]] خواهد بود؛ اما مقدمات و شرایط [[حاکمیت عدالت]] برای [[جامعه بشری]] چیست؟ بیشک [[حاکمان]] به عنوان [[هدایتگران]] و سکّاندارانِ [[جامعه]] در این زمینه نقش مؤثری خواهند داشت و به همین جهت در [[کلمات معصومین]]{{عم}} حاکمان [[عادل]] از اهمیت و [[ارزش]] فراوانی برخوردارند. | |||
[[امام کاظم]]{{ع}} درباره [[آیه]] شریفۀ: {{متن قرآن|يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا}}<ref>«زمین را پس از مردن آن زنده میگرداند» سوره روم، آیه ۱۹.</ref> فرمود: | |||
{{متن حدیث|لَيْسَ يُحْيِيهَا بِالْقَطْرِ وَ لَكِنْ يَبْعَثُ اللَّهُ رِجَالًا فَيُحْيُونَ الْعَدْلَ فَتُحْيَا الْأَرْضُ لِإِحْيَاءِ الْعَدْلِ وَ لَإِقَامَةُ الْحَدِّ لِلَّهِ أَنْفَعُ فِي الْأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً}}<ref>میزان الحکمه، ج۴، ص۱۸۳۹.</ref>؛ | |||
این [[احیا]] به واسطه [[بارش باران]] نیست، بلکه [[خداوند]] مردانی را برمیانگیزد که آنان [[اقامه عدل]] میکنند و [[زمین]] احیا میشود به سبب احیا شدن [[عدل]] و هر آینه اقامه نمودن حدّ به خاطر [[خدا]] نافعتر است بر زمین از بارش چهل شبانه [[روز]] [[باران]]. | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این خصوص میفرماید: | |||
{{متن حدیث|إِمَامٌ عَادِلٌ خَيْرٌ مِنْ مَطَرٍ وَابِلٍ}}<ref>غررالحکم، ترجمه حسینی، ج۱، ص۳۸۶.</ref>؛ | |||
[[پیشوای عادل]] بهتر و نافعتر است از باران درشت قطره تند. | |||
[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: | |||
[[زمامدار]] عادل، بدون حساب داخل [[بهشت]] شود<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۷.</ref>. | |||
از مهمترین شرایط [[عدالتورزی]] هر [[انسانی]] به ویژه زمامدار، این است که نخست در [[اصلاح]] و [[تربیت]] خویش بکوشد و [[ملکه عدالت]] را بر وجود خود [[حاکم]] کند؛ زیرا کسی که خود را اصلاح نکرده و [[عدالت]] را در وجود خود ظاهر ننموده باشد، قابلیت [[اصلاح دیگران]] و [[اجرای عدالت]] را نخواهد داشت. | |||
امیرمؤمنان{{ع}} میفرماید: | |||
{{متن حدیث|فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>؛ | |||
آغاز عدالت [[انسان]] [[متقی]]، زدودن [[هوا و هوس]] از درون خویش است. | |||
علاوه بر [[اصلاح نفس]] و [[خودسازی]]، لازم است حاکم بر اموری چند ملازمت کند، تا بتواند با عدالتورزی خود به عنوان بهترین و باارزشترین [[سلوک]]، الگوی دیگران شود و عدالت را در [[جامعه]] [[حاکمیت]] بخشد، این امور عبارتند از: | |||
#در همه حال به ذات [[پاک]] خداوند [[توکل]] کرده و به فضل و [[رحمت]] بینهایت او [[متوسل]] شود و از درگاهش [[توفیق]] انجام دادن هر امر مهمی را بر وجه صواب مسئلت نماید<ref>ر.ک: احمد بن محمد مهدی نراقی، معراج السعاده، ص۴۹۲.</ref>؛ | |||
#در همه حال پاسدار [[احکام شریعت]] [[اسلام]] بوده و در [[ترویج]] و اجرای آن اهتمام ورزد<ref>ر.ک: احمد بن محمد مهدی نراقی، معراج السعاده، ص۴۹۲.</ref>؛ | |||
#زمینه هرگونه [[ظلم و ستم]] را در [[جامعه]] از بین ببرد و خود نیز به اندازهای از ظلم و ستم بپرهیزد که حتی در [[حق دشمن]] نیز آن را روا ندارد و این [[سلوک]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} است که حتی درباره [[قاتل]] خویش فرمود: هرگاه از ضربت او [[جان]] دادم، ژرف بنگرید که در برابر ضربت او تنها یک ضربت بزنید، مبادا که آن مرد [[مثله]] شود<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>؛ | |||
#در موقع گماشتن افراد، [[انصاف]] و [[مروت]] آنها را بررسی کند و بر کیفیت [[رفتار]] کارگزارانِ خود با [[مردم]]، [[نظارت]] داشته باشد<ref>معراج السعاده، ص۴۹۳ - ۴۹۴.</ref>؛ | |||
#با همه مردم در قبال [[قانون]] و حکمِ [[حق]] یکسان رفتار کند؛ امیرمؤمنان{{ع}} در این خصوص، به یکی از فرماندهانش چنین سفارش میکند: {{متن حدیث|فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۹.</ref>؛ میباید در مورد حق، تمام مردم را یکسان بنگری؛ چراکه در [[جور]] و [[ستم]] بهای [[عدالت]] را نتوان یافت. | |||
#آنچه را که در گفتار از عدالت پیشگی بیان میدارد، در عمل نیز به [[اجرا]] درآورد؛ [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ طَابَقَ سِرُّهُ عَلَانِيَتَهُ وَ وَافَقَ فِعْلُهُ مَقَالَتَهُ فَهُوَ الَّذِي أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ تَحَقَّقَتْ عَدَالَتُهُ}}<ref>میزان الحکمه، ج۴، ص۱۸۴۱؛ غررالحکم، ترجمه حسینی، ج۵، ص۳۴۰.</ref>؛ کسی که [[نهان]] و آشکارش و گفتار و کردارش مطابق و موافق هم باشد، [[امانت]] را ادا کرده و عدالتش آشکار شده است. | |||
#در برابر [[ملت]] از خود [[نرمش]] و انعطاف نشان دهد؛ امیرمؤمنان{{ع}} در این باره سفارشهای متعددی به [[کارگزاران]] خود میکنند. در یکی از این موارد فرمودند: در برابر مردم [[فروتن]] باش و با آنان [[نرمخویی]] و [[انعطافپذیری]] پیشه کن و در برخورد با آنان [[گشادهرو]] باش<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۷.</ref>. حضرت نرمخویی و انعطاف را توصیه میفرمایند؛ چراکه اصولاً [[عدالتورزی]] با [[روحیه]] [[خشن]] و [[ستیزه]] جو قابل جمع نیست. | |||
# [[اعمال]] و رفتار [[خواص]] و اطرافیان را که میتوانند تهدیدی علیه [[عدالت اجتماعی]] باشند، [[نظارت و کنترل]] کند<ref>ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | |||
در پرتو تحقق این شرایط، [[روحیه]] [[حقگرایی]] و [[خدامحوری]] [[حاکمان]] و [[مدیران]] تقویت و [[عدل و داد]] در جای جای [[کشور اسلامی]] سایهگستر خواهد شد.<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۹۸.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |