اثبات نصب الهی امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←ضرورت هدایت انسان توسط خداوند
(/* اغراء به قبیح و منکرات!{{عربی|استدلّ بعض المحقّقین: بأنّ الإنسان مرکّب من نوازع مختلفه نوازع خیر و نوازع فساد، و بین تلک النوازع منازعه، و لایزال تخادع الأمیال و الأهواء مع دواع الخیر، من دون مساواه بینهما، فإنّ الأولی فعلیه بفعلیه أسبابها کدعوه الشیطان و من تبعه نحو الفساد، بخلاف الثانیه فإنّه لاسبب لفعلیّتها نوعا لو لم یکن نبی أو رسول أو إمام و من تبعهم، و من المعلوم أنّ وجود النبی أو الرّسول أو الإمام فی تلک المنازعه الغیر المتساویه من أوضح الألطاف، فإنّهم یزیدون فی معرفه الناس بالله و...) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
=== [[ضرورت]] [[هدایت]] انسان توسط خداوند=== | === [[ضرورت]] [[هدایت]] انسان توسط خداوند=== | ||
خداوند حکیم، فعل [[عبث]] انجام نمیدهد و [[خلقت جهان]] و انسان هدفمند است. [[حکمت الهی]] ایجاب میکند انسان به [[هدف]] تعیین شده از خلقتش ـ که همانا عبودیّت است ـ نائل شود. بیتردید، | خداوند حکیم، فعل [[عبث]] انجام نمیدهد و [[خلقت جهان]] و انسان هدفمند است. [[حکمت الهی]] ایجاب میکند انسان به [[هدف]] تعیین شده از خلقتش ـ که همانا عبودیّت است ـ نائل شود. بیتردید، پروردگار رحیم، انسان را به حال خود رها نمیکند تا در کوره راههای [[زندگی]] و تاریکیهای [[دنیا]] سرگردان بماند. لازمه نیل به [[هدف خلقت]] آن است که لوازم و بسترهای تحقق هدف مذکور فراهم باشد. بازخواست خداوند در [[روز قیامت]] نیز بر پایه همین [[اتمام حجّت]] است<ref>{{متن قرآن|وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا}} «و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمیکنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref>. بنابر برهان لطف، فراهم نمودن اسباب هدایت انسان بر خداوند حکیم واجب است (کبرای قیاس اول)؛ ولی این هدایت باید با اوصاف و ویژگیهای خاصّ انسان، از جمله [[عقل]] و [[اختیار]] او، سازگار باشد. این موضوع در صغرای استدلال تبیین میگردد. به دیگر سخن، در کبرای استدلال، سخن از هدایت خداوند است. میدانیم که خداوند حکیم فعل عبث انجام نمیدهد؛ لذا لوازم هدایت انسان را فراهم میسازد تا او بتواند از سر اختیار به سرمنزل مقصود، یعنی عبودیّت خداوند، نایل گردد و مراتب آن را طی کند. طی برهان لطف بیان شد که [[ارسال رسل]] و انزال [[کتب آسمانی]]، به منظور تحقّق امر هدایت است. بر همین منوال بیان گردید که به همان دلیل که [[ارسال رسل]] به لحاظ [[لطف]] بودن، بر [[خداوند]] [[واجب]] است، [[نصب امام]] نیز بر خداوند واجب است. آنچه در این [[برهان]] از کتاب مورد بررسی قرار میگیرد، بررسی [[ضرورت]] این موضوع از جهت [[اجتماعی]] است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص۱۵.</ref>. | ||
=== [[جامعه]] [[توحیدی]]؛ بستر [[هدایت]] توحیدی === | |||
پس از اِمعان نظر بر ضرورت هدایت [[انسان]] بر خداوند، باید لوازم این ضرورت خطیر را جستجو کرد. از آنجا که انسان در بستر [[اجتماع]] [[زندگی]] و [[رشد]] میکند، امکان برخورداری از جامعهای متناسب با [[اهداف]] [[خلقت انسان]]، از ضروریّات رشد وتعالی او است. به همین جهت، ضرورت وجود جامعه توحیدی، به عنوان زمینه هدایت توحیدی، صغرای [[استدلال]] میباشد که در زیر مورد تبیین قرار میگیرد: | |||
==== اجتماعی بودن انسان و ویژگیهای آن ==== | |||
انسان موجودی اجتماعی است<ref>در این برهان، تفاوتی نمیکند که انسان مدنی بالطبع و ذاتاً اجتماعی فرض شود و یا مدتی بالاضطرار؛ در هر دو صورت، چون او دارای زندگی اجتماعی است، بنابر قاعده لطف، میباید اسباب هدایت در جامعه برای او فراهم باشد.</ref> و جامعه، بستر زندگی و رشد و [[بالندگی]] اوست. از اینرو، بسیاری از ابعاد مثبت یا منفی [[روح انسان]] و ملکههای [[رفتاری]] او از قبیل [[عفو]]، [[ایثار]]، [[امانتداری]]، مسئولیّتپذیری، [[جود]] و [[سخاوت]]، دستگیری از ضعفا و [[نیازمندان]] و... ضمن [[روابط اجتماعی]] شکل میگیرد. | |||
از سوی دیگر، [[نفس انسان]] قابلیّت کسب [[فضایل]] و [[رذایل]] مختلفی دارد و جامعه نیز نقش مؤثّری در [[ظهور]] و بروز آنها دارد. در نتیجه، اگر [[ملکات اخلاقی]] انسان در ظرف جامعه به [[درستی]] شکل گیرد، بر سایر خوبیهای [[اخلاقی]] او تأثیر مثبت خواهد گذاشت و رشد و تعالی او را به دنبال خواهد داشت<ref>تأثیر افکار جامعه بر افراد تا به آنجاست که امام صادق {{ع}} در این باره میفرماید: {{متن حدیث|لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ فَتَصِيرُوا عِنْدَ النَّاسِ كَوَاحِدٍ مِنْهُمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ}} (الکافی، ج۲، ص۳۷۵: باب مجالسة أهل المعاصی...).</ref>. متقابلاً، اگر [[انسان]] در مسیر [[انحراف از حق]] قرار گیرد، رفته رفته همه [[رذایل اخلاقی]] در او پدیدار میگردد. مثلاً کسی که در محیطی استکباری و آکنده از [[روابط]] [[ظالمانه]] [[اجتماعی]] [[رشد]] میکند، [[ملکه]] [[ظلم]] و [[استکبار]] در او نهادینه میشود و در نتیجه، به همگان - از [[اولیاء الهی]] {{عم}} گرفته تا خود و نزدیکترین دوستانش- [[ستم]] روا میدارد. بر همین مبنا است که [[خداوند]]، [[انحراف]] کلّی [[انسانها]] را - نه صرفاً در [[ملکات]] اجتماعی- به [[کفر]] بزرگان و [[قدرتمندان]] [[جامعه]] نسبت میدهد: {{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}}<ref>«و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>. | |||
همچنین، [[نفس امّاره]] انسان [[گرایش]] به [[زشتی]] دارد؛ لذا [[خوی]] [[تکبّر]] و استثمارطلبی در انسان امری طبیعی است<ref>این اصل نفسانی در روابط اجتماعی انسان، در آیاتی از قرآن مورد اشاره قرار گرفته، از جمله میفرماید: {{متن قرآن|أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ}} «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کردهایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایههایی برتری دادهایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم میآورند» سوره زخرف، آیه ۳۲.</ref> که اگر تحت [[هدایت]] و کنترل نهاد قویتری مانند [[شریعت]] [[هدایتگر]] قرار نگیرد، [[زندگی اجتماعی]] [[بشر]] به جنگل متمدّنی تبدیل میشود که هرکس قویتر است، سهم بیشتری از [[منافع]] جامعه را تصاحب میکند. | |||
در چنین شرایطی است که [[تزاحم]] [[منافع]] و [[غرایز]] [[نفسانی]]، درگیری و [[اختلاف]] و [[هرج و مرج]] در [[جامعه]] را امری حتمی میسازد و چنانچه [[قانون]] و [[حاکم]] [[عادل]] و مقتدری در جامعه نباشد، هرکس [[قدرت]] بیشتری داشته باشد، از دیگری بیشتر بهرهکشی میکند<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص۱۶.</ref>. | |||
==== تأثیر جامعه بر [[رشد]] [[انسان]] ==== | |||
بر اساس مقدّماتی که گذشت، میتوان گفت که اگر در جامعه [[عدالت]] و [[آرامش]] مستقر باشد، [[کمال روحی]] [[انسانها]] به خوبی تأمین میشود؛ همچنان که به هر [[میزان]] جامعه متلاطم و [[مبتلا]] به [[ظلم]] وآشوب وهرج و [[مرج]] گردد، رشد و [[تکامل]] انسانها کند و متوقّف میشود و [[هدف خلقت انسان]] به سرانجام و فرجام نمیرسد<ref>مبنای برهان شیخ الطائفه، شیخ طوسی، در اثبات امامت عامّه، به همین قاعده باز میگردد. (تلخیص الشافی، ج۱، ص۷۰).</ref>. از سوی دیگر، [[تربیت]] صحیح، نیازمند [[روحی]] آرام و نفسی غیرمضطرب است و در محیطی آشوبزده و [[ناهنجار]]، از جامعه کوچک [[خانواده]] گرفته تا [[اجتماع]] شهری و ملی و جهانی، نباید [[انتظار]] رشد سالم [[نفوس]] [[انسانی]] را داشت. | |||
برای تحقّق یک [[هدف]]، منطقاً لازم است که مقتضی موجود و مانع مفقود باشد. بر همین مبنا، باید موانع [[کمال انسان]] را در [[نقص]] فاعلی و یا در نقص قابلی جستجو نمود. بر اساس [[قاعده لطف]]، مشخّص گردید که [[خداوند]] باید زمینههای تربیت انسان و اسباب لازم برای تحقّق آن را فراهم کند؛ تا هرکس بتواند بنا بر [[اختیار]] خود از آنها بهرهمند شده و [[هدایت]] شود. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که نقص فاعلی وجود ندارد. در این صورت، اگر عدهای هدایت نشوند، به نقص قابلی آنها باز میگردد؛ یعنی خداوند [[اسباب هدایت]] را برای افراد [[بشر]] فراهم نموده است، ولی آنان خود از آن بهره نبردند؛ هدایت نشدند و در نتیجه، گرفتار [[هلاکت]] [[ابدی]] گردیدند. | |||
نتیجه آنکه، برای [[هدایت]] و [[سعادت انسان]]، لازم است که اقتضائات [[رشد]] و [[کمال انسانی]] در عرصه [[زندگی]] او - که همان [[اجتماع]] است- فراهم باشد؛ تا [[نقص]] فاعلی درهدایت [[انسان]] پدید نیاید<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص۱۷.</ref>. | |||
==== [[ناتوانی]] انسان در تحقّق [[جامعه]] [[توحیدی]] ==== | |||
با دقّت در [[نظام تکوین]]، پیداست که [[خلقت]] عالم در عین اِحکام و اِتقان، به حدّی پیچیده است که [[کشف]] [[قوانین]] و سنّتهای [[حاکم]] بر آن از [[قدرت]] [[بشر]] عادّی خارج است. انسان، با وجود پیشرفتهای فراوان در همه زمینههای [[علمی]]، خصوصاً در حیطه [[علوم تجربی]]، هنوز در پلّههای نخستین کشف [[اسرار]] [[زمین]] و دریاها واعماق آن وکرات آسمانی است. این درحالی است که [[خداوند]] همه این [[عظمت]] و اسرار پیچیده عالم را تنها قوانین و [[سنن]] حاکم بر پوسته و ظاهر عالم خلقت میداند و لذا درباره زمین و [[آسمانها]] ـ با همه عظمتش ـ میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ}}<ref>«ما آسمان نزدیکتر را به آرایه ستارگان، آراستهایم» سوره صافات، آیه ۶.</ref>. | |||
یعنی آنچه از عظمت [[دنیا]] در عالم [[مشاهده]] میشود، مربوط به [[پستترین]] مرتبه خلقت است. از سوی دیگر، خداوند این همه [[پیشرفتهای علمی]] و [[آگاهی]] بشر بر اسرار عالم را، دانشی مختصر و محدود، آن هم فقط نسبت به پوسته [[جهان]]، معرفی میکند: {{متن قرآن|يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ}}<ref>«نمایی از زندگانی این جهان را میشناسند و از جهان واپسین غافلند» سوره روم، آیه ۷.</ref>. | |||
نظر به آنکه انسان، جامع همه مراتب هستی است، تنها بخش کوچکی از وجود او در مرتبه [[مادّی]] و [[دنیایی]] او است و بخش اعظم هستی انسان، مرتبه [[ملکوتی]] اوست؛ که به دلیل اشتغالهای [[زندگی مادّی]] و انس با مادیّات، از آن [[غافل]] شده و آن مراتب عالی، بعد از [[مرگ]] بر او آشکار میشود. به همین دلیل است که [[انسان]] را کون جامع، یعنی جامع مراتب [[غیب و شهادت]] و یا عالَم کبیر نام گذاردهاند<ref>در ابیاتی منسوب به امیرالمؤمنین علی {{ع}}، درباره انسان چنین آمده است: {{متن حدیث|دَوَاؤُكَ فِيكَ وَ مَا تَشْعُرُ * وَ دَاؤُكَ مِنْكَ وَ مَا تَنْظُرُ / وَ تَحْسَبُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ * وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ / وَ أَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي * بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَر}} (دیوان امیرالمؤمنین {{ع}}، ص۱۷۵).</ref>. پس طبعاً تنظیم قوانینی جامع برای مدیریّت [[زندگی اجتماعی]] [[بشر]]، نیازمند اشراف بر همه امور و ویژگیهای آن است. | |||
با توجّه به مقدّماتی که اشاره شد، اکنون میتوان گفت: [[انسانی]] که حتّی از [[کشف]] سنّتها و [[قوانین]] ظاهر عالم (یعنی [[عالم دنیا]]) نیز عاجز است، چگونه میتواند بر [[احکام]] و سنّتهای عالم نفس خویش و مراتب غیب و شهادت او احاطه داشته باشد و قوانینی که [[سعادت دنیا]] و آخرتش را تأمین میکند وضع نماید؟ | |||
اگر احاطه به همه ابعاد فردی انسان تا به این حد پیچیده است، به طریق اولی، [[جامعه انسانی]] که از [[اجتماع]] افراد [[انسانها]] تشکیل شده، قوانینی به مراتب پیچیدهتر دارد و قطعاً [[قانونگذاری]] برای آن از عهده بشر عادی خارج است. طبعاً انسانهای عادّی ـ در هر مرتبه [[علمی]] که باشند ـ قوانینی برای [[اداره جامعه]] پیشنهاد میکنند که در نهایت، یا منتهی به [[بیعدالتی]] و [[هرج و مرج]] میشود و یا تنها تأمین کننده [[سعادت]] [[زندگی مادّی]] و حیوانی آنهاست و نگاهی به آخرتشان ندارد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص۱۸.</ref>. | |||
=== [[وجوب]] [[تدارک]] لوازم [[تشکیل جامعه توحیدی]] توسّط [[خداوند]] === | |||
نتیجه [[قیاس]] اول آن شد که وجود [[جامعه]] [[توحیدی]] از امور ضروری برای [[هدایت]] و [[رشد]] انسان است؛ همچنین روشن شد که انسانها به دلیل ساختار و ویژگیهای ذاتی خود، نمیتوانند [[قانونگذار]] و [[حاکم]] مناسبی برای جامعه خود در جهت برآوردن اهداف [[خلقت]] باشند. در نتیجه، لازم است که [[خداوند حکیم]]، زمینه و بستر لازم را برای تحقّق [[جامعه]] [[توحیدی]] فراهم آورد؛ تا اهداف خلقت [[عبث]] نباشد و [[حجّت]] بر [[انسانها]] تمام گردد. لازمه تحقّق جامعه توحیدی دو امر است: اول، [[قانون الهی]] و دوم، [[حاکم الهی]]. البته موضوع اصلی این [[برهان]]، حاکم الهی است که به عنوان کبرای [[قیاس]] دوم به شمار میرود<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص۲۱.</ref>. | |||
==== [[ضرورت]] تبیین [[قوانین]] توحیدی و [[نصب حاکم]] توسط [[خداوند]] ==== | |||
قوام [[جامعه انسانی]] در دو امر است: اول، وجود قوانین عادلانه برای تبیین صحیح [[روابط]] انسانها با یکدیگر و دوم، وجود [[حکومت]] و حاکمی [[مقتدر]] در رأس آن برای اجرای صحیح [[قوانین اجتماعی]]. در [[جهانبینی توحیدی]]، چون رویکرد همه امور نظری و عملی در مسائل [[انسانی]] و [[زندگی دنیوی]] [[انسان]]، به [[سعادت ابدی]] او درع [[الم]] دیگر باز میگردد، پس بنابر [[قاعده لطف]]، لازم است که خداوند زمینه [[سیر]] [[معنوی]] انسان را فراهم آورد. در طیّ مباحث آتی، [[ضرورت عقلی]] این دو مسئله تبیین میگردد. | |||
# '''ضرورت [[تبیین احکام]] و قوانین توحیدی توسّط خداوند''': انسانها، بدون [[استمداد]] از [[عالم غیب]]، [[قادر]] به تشخیص دقیق خیر و [[صلاح]] [[حقیقی]] خود نیستند و نمیتوانند به [[تنهایی]] به [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] راه پیدا کنند؛ لذا قاعده لطف ایجاب میکند که خداوند قوانینی را به دست انسانهایی [[وارسته]] برای [[بشر]] ارسال نماید؛ تا هم منشأ [[رفع اختلاف]] در نزاعهای [[اجتماعی]] قرار گیرد و هم در [[درک عوالم غیب]] (از قبیل [[توحید]]، [[معاد]]، [[عالم قبر]] و [[قیامت]] و...) راهگشا باشد. {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. | |||
# '''[[خداوند]]؛ تنها [[مقام]] [[صالح]] برای [[نصب حاکم]] [[جامعه]]''': [[کتاب خدا]]، به عنوان مجموعه [[قوانین الهی]]، نمیتواند به [[تنهایی]] راهگشا و حلکننده همه [[مشکلات]] [[بشر]] باشد؛ به ویژه آنکه تجربه [[تاریخی]] نشان داده که [[حاکمان]] [[خودکامه]]، به مدد علمای خودفروخته، [[کلام]] [[وحی]] را نیز به گونهای تعبیر و [[تفسیر]] مینمایند که منویّات و اغراض خود را حاصل کنند. از سوی دیگر، جامعه برای [[اجرای قوانین]]، نیازمند پشتوانه [[قوی]] اجرایی است و [[ضرورت]] دارد که حاکمی [[الهی]] و برخوردار از [[عصمت الهی]] بر آن [[حکومت]] نماید، تا [[هدف]] [[هدایت]] و [[رشد]] و تعالی [[انسان]] حاصل شود. در سایه چنین [[حکومتی]] است که [[ستم]] و [[هرج و مرج]] از جامعه رخت برمیبندد و زمینه هدایت بشر به مراتب والا فراهم میگردد. {{متن قرآن|الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ}}<ref>«(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.</ref>. | |||
از سوی دیگر، خداوند [[آگاه]] به نیّات و درون افراد است و لغزشهایی که در تعیین [[حکّام]] توسط انسانهای معمولی متصوّر است، در خداوند وجود ندارد. در نتیجه، او [[بهترین]] مقام برای نصب حاکم به شمار میرود. {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>. | |||
با توجه به مقدّماتی که ذکر شد، [[ضرورت عقلی]] [[بعثت]] [[انبیاء]] {{عم}} برای [[تشکیل جامعه توحیدی]] و [[اجرای حدود]] و [[احکام الهی]] روشن میشود. در این مسیر، لازم است که پس از انبیاء {{عم}}، کسانی در [[جامعه]] حاضر باشند که از یک سو هنگام بروز [[اختلافات]]، [[مرجع]] حلّ و فصل مسائل [[مردم]] قرار گیرند و از سوی دیگر، ادامهدهنده راه [[پیامبران]] {{عم}} در [[اداره حکومت]] باشند. در غیر این صورت، با وجود [[دشمنان داخلی]] و خارجی فراوان و [[جهل]] [[توده]] مردم به [[حقایق]] [[تعالیم]] انبیاء {{عم}}، چندی نمیگذرد که جامعه رو به [[فساد]] میرود و حاصل زحمات پیامبران {{صل}} در [[اقامه دین]] از دست میرود. پس میتوان نتیجه گرفت که مستفاد از [[برهان لطف]]، اگر بعثت [[انبیاء الهی]] {{عم}} برای [[هدایت]] خلایق ضروری است، برای ابقای زمینه هدایت و ابتر نماندن تلاش ایشان، [[نصب امام]] بعد از [[نبی]] از سوی [[خداوند]] نیز ضروری است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲]]، ص۲۱-۲۳.</ref>. | |||
=== اغراء به قبیح و منکرات!<ref>{{عربی|استدلّ بعض المحقّقین: بأنّ الإنسان مرکّب من نوازع مختلفه نوازع خیر و نوازع فساد، و بین تلک النوازع منازعه، و لایزال تخادع الأمیال و الأهواء مع دواع الخیر، من دون مساواه بینهما، فإنّ الأولی فعلیه بفعلیه أسبابها کدعوه الشیطان و من تبعه نحو الفساد، بخلاف الثانیه فإنّه لاسبب لفعلیّتها نوعا لو لم یکن نبی أو رسول أو إمام و من تبعهم، و من المعلوم أنّ وجود النبی أو الرّسول أو الإمام فی تلک المنازعه الغیر المتساویه من أوضح الألطاف، فإنّهم یزیدون فی معرفه الناس بالله و المعاد و المعارف الحقّه، إلی أن تصیر دواعی الخیر و الصلاح قبال نوازع الفساد، فعلیه معادله، و یؤکّدون ذلک بالتبشیر و التنذیر و الوعد و الوعید، و یثیرون الفطره و العقول من القوّه إلی الفعلیّه إلی أن لایسلک سبیل الفساد و الضلاله إلا الشقی. قال مولانا أمیرالمؤمنین {{ع}}: «فبعث فیهم رسله و واتر إلیهم أنبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته، و یذکّروهم منسی نعمته، و یحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول، و یروهم آیات المقدره من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع» هذا مضافا إلی أنّ وجود الأنبیاء و الرّسل اُسوه فی الکمالات الانسانیه، و له سهم کبیر فی فعلیه دواعی الخیر فی نفوس الناس و جذبهم نحو السیر و السعی نحو الکمال، کما لایخفی}}.</ref> === | === اغراء به قبیح و منکرات!<ref>{{عربی|استدلّ بعض المحقّقین: بأنّ الإنسان مرکّب من نوازع مختلفه نوازع خیر و نوازع فساد، و بین تلک النوازع منازعه، و لایزال تخادع الأمیال و الأهواء مع دواع الخیر، من دون مساواه بینهما، فإنّ الأولی فعلیه بفعلیه أسبابها کدعوه الشیطان و من تبعه نحو الفساد، بخلاف الثانیه فإنّه لاسبب لفعلیّتها نوعا لو لم یکن نبی أو رسول أو إمام و من تبعهم، و من المعلوم أنّ وجود النبی أو الرّسول أو الإمام فی تلک المنازعه الغیر المتساویه من أوضح الألطاف، فإنّهم یزیدون فی معرفه الناس بالله و المعاد و المعارف الحقّه، إلی أن تصیر دواعی الخیر و الصلاح قبال نوازع الفساد، فعلیه معادله، و یؤکّدون ذلک بالتبشیر و التنذیر و الوعد و الوعید، و یثیرون الفطره و العقول من القوّه إلی الفعلیّه إلی أن لایسلک سبیل الفساد و الضلاله إلا الشقی. قال مولانا أمیرالمؤمنین {{ع}}: «فبعث فیهم رسله و واتر إلیهم أنبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته، و یذکّروهم منسی نعمته، و یحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول، و یروهم آیات المقدره من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع» هذا مضافا إلی أنّ وجود الأنبیاء و الرّسل اُسوه فی الکمالات الانسانیه، و له سهم کبیر فی فعلیه دواعی الخیر فی نفوس الناس و جذبهم نحو السیر و السعی نحو الکمال، کما لایخفی}}.</ref> === |