پرش به محتوا

تجارت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸٬۰۰۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۸: خط ۳۸:
== [[نماز]] و [[روزه]] بازرگان ==
== [[نماز]] و [[روزه]] بازرگان ==
تاجری که برای [[تجارت]]، همواره در [[سفر]] است نمازش تمام و روزه‏اش صحیح است و مشمول [[حکم]] مسافر نمی‏‌شود<ref>جواهر الکلام ۱۴/ ۲۶۸.</ref><ref>[[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۲، صفحه ۳۴۹- ۳۵۲.</ref>
تاجری که برای [[تجارت]]، همواره در [[سفر]] است نمازش تمام و روزه‏اش صحیح است و مشمول [[حکم]] مسافر نمی‏‌شود<ref>جواهر الکلام ۱۴/ ۲۶۸.</ref><ref>[[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۲، صفحه ۳۴۹- ۳۵۲.</ref>
==[[آداب]] و شرایط [[معاملات]]==
به دلیل اهمیت کار در [[بازار]]، [[خداوند]] برای [[مسلمانان]] قوانینی وضع کرده و آنان را از انجام [[کارهای حرام]] که شاید در بازار اتفاق بیفتد [[نهی]] کرده است. موارد زیادی از [[نظارت]] شخصی بر بازار در [[سیره پیامبر]] دیده می‌شود و [[احکام]] مختلف [[اسلامی]]، حکایت از آن دارد.
[[پیامبر]] برای معاملات آداب و شرایط مختلفی بیان فرموده است. به برخی از آنچه به عنوان [[نواهی]] پیامبر در این باره وارد شده است می‌پردازیم:
===نهی از [[معامله]] ضرری===
[[اسلام]] از معامله ضرری نهی کرده. مورد روشن آن صورتی است که کالا برای یکی از دوطرف معامله ناشناخته باشد. [[رسول خدا]]{{صل}} نهی کرده از دادوستد ضرری، و آن هر معامله‌ای است که چیزی برای خریدار، فروشنده یا یکی از آن دو ناشناخته است<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۱: {{متن حدیث|أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} نَهَى عَنْ بَيْعِ الْغَرَرِ وَ هُوَ كُلُّ بَيْعٍ يُعْقَدُ عَلَى شَيْءٍ مَجْهُولٍ عِنْدَ الْمُتَبَايِعَيْنِ أَوْ أَحَدِهِمَا}}.</ref>.
===وقت فروش میوه‌ها===
هر میوه‌ای باید هنگام مناسب خود معامله شود و اگر قبل از رسیدن آن فروخته شود، در دراز مدت از بین رفتن میوه‌ها و [[ضرر به جامعه]] را در پی دارد. رسول خدا{{صل}} نهی کرده از فروش میوه قبل از وقت رسیدن آن<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۴: {{متن حدیث|أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} نَهَى عَنْ بَيْعِ التَّمْرَةِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ صَلَاحُهَا}}.</ref>.
در نقل [[شیخ صدوق]] می‌‌خوانیم: پیامبر نهی کرده از فروختن میوه قبل از آنکه علائم رسیدن داشته باشد؛ به این که زرد یا سرخ گردد<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۷: {{متن حدیث|وَ نَهَى أَنْ تُبَاعَ الثِّمَارُ حَتَّى تَزْهُوَ- يَعْنِي تَصْفَرَّ أَوْ تَحْمَرَّ}}.</ref>. به فرموده [[امام علی]]{{ع}} که: اگر بخشی از آن برسد، یا با چیز دیگر قابل معامله است<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۴.</ref>، اشکال ندارد.
===ممنوعیت بالا بردن [[قیمت‌ها]] (نَجَش)===
در [[اخبار]]، تعبیرِ «نجَش» آمده و از آن بازداشته شده است. نجش، زیادکردن قیمت کالا به دست مشتری است وقتی نمی‌خواهد آن را بخرد؛ بلکه هدفش بالا بردن قیمت است تا دیگری بخرد<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۰.</ref>. [[پیامبر]] از نجش [[نهی]] فرمود<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۰: {{متن حدیث|وَ أَنَّهُ نَهَى عَنِ النَّجْشِ}}.</ref>.
مشابه آن با تعبیری دیگر هم آمده است: پیامبر نهی کرده شخصی واردِ قیمتِ برادرش بشود<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ نَهَى أَنْ يُسَاوِمَ الرَّجُلُ عَلَى سَوْمِ أَخِيهِ}}.</ref>.
در معنای آن در دعائم آمده: این نهی هنگامی است که فروشنده با خریدار بر قیمتی به توافق برسد اگرچه هنوز [[عقد]] [[معامله]] انجام نگرفته باشد، اما در غیر این صورت اشکال ندارد؛ حتی مزایده در کالاها<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۴.</ref>. پیامبر دستور داد به فروشِ اشیا به افرادی که بیشتر میخرند<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۴: {{متن حدیث|رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَنَّهُ أَمَرَ بِبَيْعِ أَشْيَاءَ فِي مَنْ يَزِيدُ}}.</ref>.
===ممنوعیت [[بیع]] [[دین]] به دین===
پیامبر از معامله [[دین]] به دین<ref>الکافی، ج۵، ص۱۰۰: {{متن حدیث|قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لَا يُبَاعُ الدَّيْنُ بِالدَّيْنِ}}.</ref> یا کالی به کالی نهی کرده است<ref>ابن ادریس، السرائر، ج۲، ص۵۵؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۲۵: {{متن حدیث|رُوِيَ أَنَّهُ{{ع}}: «نَهَى عَنِ الْكَالِئِ بِالْكَالِئِ}}.</ref>؛ یعنی جنس نسیه را به نسیه فروختن. در معنای آن گفته‌اند: فروشِ [[قرض]] به قرض است؛ یعنی جنسی را که نیست می‌خرد تا وقت مشخص، و در همان [[زمان]] کالایی را که نیست، می‌فروشد<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۳؛ فراهیدی، العین، ج۵، ص۴۰۷؛ ابنفارس، معجم مقائیس اللّغه، ج۵، ص۱۳۲؛ صاحب، المحیط فی اللّغه، ج۶، ص۳۲۷؛ ابناثیر، النّهایه، ج۴، ص۱۹۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۰۵: {{متن حدیث|وَ هُوَ بَيْعُ الدَّيْنِ بِالدَّيْنِ وَ ذَلِكَ مِثْلُ أَنْ يُسْلِمَ الرَّجُلُ فِي الطَّعَامِ إِلَى وَقْتٍ مَعْلُومٍ}}.</ref>.
===ممنوعیت چیز غیر قابل دریافت===
کسی که جنسی را می‌فروشد، باید توان [[تسلیم]] آن را داشته باشد و هنگام معامله [[قبض]] و اقباض رخ دهد. پیامبر نهی کرد از [[سود]] آنچه هنوز قبض نشده است<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۲: {{متن حدیث|أَنَّهُ نَهَى عَنْ رِبْحِ مَا لَمْ يُقْبَضْ}}.</ref>.
[[صدوق]] بیان می‌کند: پیامبر از معامله چیزی که ضمانت نشود، نهی کرده است<ref>من لا‌یحضره الفقیه، ج۴، ص۸: {{متن حدیث|وَ نَهَى عَنْ بَيْعِ مَا لَمْ تُضْمَنْ}}.</ref>. در [[نقلی]] دیگر: [[پیامبر]] [[نهی]] کرده از خرید چیزی که نزد فرد نیست<ref>من لا‌یحضره الفقیه، ج۴، ص۸: {{متن حدیث|وَ نَهَى عَنْ بَيْعِ مَا لَيْسَ عِنْدَكَ}}.</ref>.
===دوری از [[فریب]] و [[لزوم]] [[وفا]] به [[تعهد]]===
داد‌و‌ستد باید روشن و بی‌ابهام باشد تا سبب [[زیان]] به یکی از دو طرف نشود و [[معامله]] غرری نباشد. [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را از [[فریب کاری]] در [[معاملات]] و [[بی‌وفایی]] در قول و قرارها نهی کرده است.
به تحقیق که رسول خدا{{صل}} نهی کرده از معامله خِلا ٰ به (فریب زبانی)، [[نیرنگ]]، [[غِش]] در معامله و نهی کرد از نیرنگ و فریب در معامله و [[عهدشکنی]]، و فرمود: وفا کنید به عقدهای خود در [[خرید و فروش]] و [[ازدواج]]، [[سوگند]]، [[عهد]] و [[صدقه]]<ref>{{متن حدیث|أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} نَهَى عَنِ الْخِلَابَةِ وَ الْخَدِيعَةِ وَ الْغِشِّ وَ قَالَ مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا وَ نَهَى عَنِ الْغَدْرِ وَ الْخِدَاعِ فِي الْبُيُوعِ وَ عَنِ النَّكْثِ وَ قَالَ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ فِي الْبَيْعِ وَ الشِّرَاءِ وَ النِّكَاحِ وَ الْحَلْفِ وَ الْعَهْدِ وَ الصَّدَقَةِ}}دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۷.</ref>؛
خلابه را به معنای فریب دانسته‌اند<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۱، ص۴۷۱؛ الوافی، ج۴، ص۱۵۷.</ref>. برخی نیز گفته‌اند: فریب با سخن و چرب زبانی است<ref>ابناثیر، النّهایه، ج۲، ص۵۸.</ref>.
===معامله جزافی و نامشخص===
مورد [[داد و ستد]] باید مشخص باشد، به همین علت اگر عددی باشد، باید تعدادش مشخص باشد و چنانچه قابل وزن است، باید مقدارش به کیل و وزن معلوم باشد. بدون تعیین مقدار، معامله جایز نیست. پیامبر نهی کرد از خریدِ خوردنی با خوردنی، بدون وزن و نامشخص<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۴۳: {{متن حدیث|أَنَّهُ نَهَى عَنْ بَيْعِ الطَّعَامِ بِالطَّعَامِ جَزَافاً}}.</ref>.
===[[تدلیس]] و فریب در معامله===
تدلیس و فریب در معامله ممنوع است و انواع مختلفی دارد. تدلیس یعنی کالای مورد معامله را چنان نشان دهد که نیست و تدلیس بیشتر در ازدواج به کار می‌رود؛ ولی اختصاص به آن ندارد. تدلیس در حیوانات به معنای فریب و خِلابه است که نمونه‌اش تصریه به معنای [[فریب کاری]] در مقدار شیر گوسفند است<ref>علامه مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۱۰، ص۵۰۵.</ref>. تصریه به معنای [[فریب]] در فروش گوسفند است که چند [[روز]] آن را ندوشد تا شیرش جمع شود و به عنوان [[حیوان]] شیرده آن را بفروشد<ref>ابناثیر، النّهایه، ج۳، ص۶۲.</ref>.
[[پیامبر]] از تصریه و فریب در فروش گوسفند [[نهی]] کرده است<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۰: {{متن حدیث|أَنَّهُ نَهَى عَنِ التَّصْرِيَةِ}}.</ref>.
و در روایتی دیگر فرمود:هرکس گوسفندِ شیردهی را بخرد که مدتی شیرش دوشیده نشده، خلابه و فریب است و اگر خواست آن را برگرداند، با آن مقداری خرما هم بدهد.<ref>{{متن حدیث|مَنِ اشْتَرَى شَاةً مُصَرَّاةً فَهِيَ خِلَابَةٌ فَلْيَرُدَّهَا إِنْ شَاءَ إِذَا عَلِمَ وَ يَرُدُّ مَعَهَا صَاعاً مِنْ تَمْرٍ}}؛ دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۰.</ref>
دادن مقداری خرما برای جبران فریب در [[معامله]] است!
امروزه شاید افراد هنگام فروش این گونه عمل کنند. یکی از مواردِ رایج خوراندن آب [[شور]] همراه با غذای گوسفندان است که زیاد علوفه و آب بخورند تا معده آنها پر شده و وزنشان هنگام معامله زیاد باشد. این هم معامله ای فریب کارانه است و کسانی که با تعمد چنین عمل می‌کنند باید بدانند که بخشی از پولی که میگیرند [[حلال]] نیست!
===[[بیع]] و سَلَف===
بیع و سَلَف<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۸؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص۴۲۵؛ تهذیب الأحکام، ج‌۷، ص۲۳۰: {{متن حدیث|وَ عَنْ رَسُولُ لِلَّهِ{{صل}} أَنَّهُ نَهَى عَنْ بَيْعٍ وَ سَلَفٍ}}.</ref> را پیامبر نهی کرده است. و برای این تعبیرِ حضرت چند معنا آورده‌اند:
# چیزی را به نقد به یک قیمت و به نسیه به یک قیمت بفروشد به جهت [[جهالت]] [[ارزش]] [[زمان]] نسیه آن اشکال دارد. مجلسیِ اوّل، بعد از ذکر این معنی بیان می‌کند پیش‌تر گفته آمد که چنین معامله‌ای اشکال ندارد؛ پس نهی پیامبر حمل بر [[کراهت]] می‌شود<ref>محمدتقی مجلسی، روضة المتّقین، ج۹، ص۳۴۷.</ref>. در دعائم دو معنا برای آن بیان کرده است.
#مردی به شخصی می‌گوید: کالای تو را میخرم به این مقدار، به شرط آنکه آن را به من [[سلفی]] بدهی.
#به شخصی [[قرض]] دهد، سپس با شرایطی کالایی از او بخرد<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۳.</ref>؛ یعنی قرضش را مشروط به فروش کالایی به قیمت سلفی خاص نماید. در [[مَثَل]]: ده میلیون تومان به تو قرض می‌دهد درصورتی که خودرؤیت را به او قسطی به ده میلیون بفروشی؛ یا برعکس. این [[خانه]] را به تو میفروشم به شرط این که هزار درهم به من قرض بدهی. [[شیخ طوسی]] این [[معامله]] را [[مکروه]] می‌داند<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص۱۶۰.</ref> ولی در دعائم این دو معامله را [[باطل]] دانسته است؛ زیرا [[منفعت]] سلفیِ آنها، نامشخص است<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۳.</ref>.
===دو [[بیع]] در یک معامله===
[[پیامبر]] [[نهی]] کرده از دو دادوستد در یک معامله<ref>من لا‌یحضره الفقیه، ج۴، ص۸؛ صدوق، الأمالی، ص۴۲۵؛ تهذیب الأحکام، ج‌۷، ص۲۳۰: {{متن حدیث|وَ نَهَى عَنْ بَيْعَيْنِ فِي بَيْعٍ}}.</ref>. نقل شیخ طوسی در مبسوط اندکی متفاوت است؛ همچنین این نقل در منابع [[عامه]] هم آمده است. شیخ دو معنا برای آن برشمرده است:
#من این کالا را به تو به هزار درهم نقدی میفروشم یا به دو هزار درهم نسیه. هر یک را خواستی بر دار. این جایز نیست؛ زیرا ثمن آن مشخص نیست و این معامله را باطل می‌کند. البته اگر این دو قیمت به عنوان پیشنهاد باشد و معامله بر یکی از این دو واقع شود، اشکال ندارد.
#من بنده‌ام را به هزار درهم میفروشم، بنابر این که این خانه‌ات را به من هزار درهم بفروشی. این هم درست نیست؛ زیرا معامله نسبت به معامله[[خانه]]، [[الزام]] آور نیست<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص۱۵۹: {{متن حدیث|وَ نَهَى النَّبِيُّ عَنْ بَيْعَتَيْن في بَيْعةٍ}}.</ref>.
[[ابن ادریس]]<ref>ابنادریس، السّرائر، ج۲، ص۲۴۰.</ref> و [[فیض کاشانی]]<ref>فیض کاشانی، الوافی، ج۱۸، ص۷۰۷؛ علامه مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۱۱، ص۴۴۴.</ref> این معنا را نقل کرده‌اند و مشابه آن را ابناثیر آورده است<ref> النّهایه، ج۱، ص۱۷۳.</ref>. [[علامه حلّی]] در آثار گوناگونش مورد نخست را روا ندانسته ولی دومی را جایز شمرده و منظور [[حدیث]] را مورد اوّل دانسته است<ref>علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج‌۱۲، ص۱۵۶؛ همو، مختلف الشّیعه، ج‌۵، ص۵۰؛ همو، تحریر الأحکام، ج‌۲، ص۲۵۵.</ref>.
گاه از این [[معامله]] تعبیر به دو شرط در یک معامله شده است<ref>الوافی، ج۱۸، ص۷۰۷: {{عربی|قیل أریدُ بِشَرطَیْنِ فِی بَیْع ما أریدُ ببِیْعَیْن فی بَیعِ فی سابِقهِ وَ هُوَ أن یَقُول بعتکَ هَذا الثَّوبُ نَقداً بِعَشَرَةٍ وَ نَسیئَةً بِخَمْسَةِ عَشَر و إنَّما نَهیَ عَنْهُ لِأنَّهُ لا یُدری أیُّهَما الثَّمنُ الَّذی یَخْتارَهُ لِیَقَعَ عَلَیْهِ العَقْد انتهی}}.</ref>.
===[[کم‌فروشی]] (تعیین ترازو و [[پیمان]])===
کم‌فروشی از خلاف‌هایی است که در [[بازار]] روی می‌‌دهد. و مصداق‌های مختلف دارد. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید:{{متن قرآن|وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ}}<ref>«وای بر کم‌فروشان! آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند» سوره مطففین، آیه ۱-۳.</ref>.
شعیبِ [[پیامبر]] قومش را توصیه به رعایت وزن و [[قسط]] هنگام معامله کرده است و بی‌توجهی به این مهم را [[فساد در زمین]] میشمارد. او از [[مردم]] می‌خواهد که کالای دیگران را کم بها و بی‌ارزش جلوه ندهند. این موضوع در [[سوره اعراف]]{{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref> «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.</ref>، [[سوره هود]]{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref> «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref> و [[سوره شعرا]] آمده است. در [[سوره]] اخیر می‌خوانیم: {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید * و با ترازوی درست وزن کنید * و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱-۱۸۳.</ref>.
بنا برآیات پیش‌گفته، [[کم‌فروشی]] و بی‌ارزش دانستن [[مال]] [[مردم]]، نوعی [[فساد در زمین]] و خروج از [[عدالت]] و [[حق]] است که باید با آن [[مبارزه]] کرد.
منظور از کیل، ظرف‌هایی خاص است که مقداری معیّن گندم یا جو در آن جای میگیرد. و وزن با ترازو است که با توجه به مقدار جنسی که می‌خواهند بخرند، سنگِ وزن را در کفه دیگر ترازو قرار داده و به همان مقدار گندم، جو، خرما و یا میوه می‌گذارند.
به نظر می‌رسد در [[صدر اسلام]] [[مسلمانان]] به کیل و وزن توجه نداشتند، از همین روی وقتی به [[پیامبر]] [[شکایت]] کردند از کم شدن گندم و طعامشان، حضرت فرمود:آیا با کیل [[خرید و فروش]] می‌کنید یا بدون آن؟ گفتند: ای [[رسول خدا]]{{صل}}، همین گونه است؛ یعنی احتمالی و حدسی است. فرمود: کیل کنید هنگام خریدوفروش و بدون آن کالا تحویل ندهید؛ زیرا کیل [[برکت]] را زیاد می‌کند.<ref>{{متن حدیث|تَكِيلُونَ أَوْ تَهِيلُونَ قَالُوا نَهِيلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ يَعْنِي الْجِزَافَ قَالَ كِيلُوا وَ لَا تَهِيلُوا فَإِنَّهُ أَعْظَمُ لِلْبَرَكَةِ}}الکافی، ج۵، ص۱۶۷؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۶۳.</ref>
در خبری دیگر فرمود: گندمتان را با کیل خرید و فروش کنید؛ زیرا برکت در گندمی است که با کیل خرید و فروش شود<ref>الکافی، ج۵، ص۱۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۶۷: {{متن حدیث|كِيلُوا طَعَامَكُمْ فَإِنَّ الْبَرَكَةَ فِي الطَّعَامِ الْمَكِيلِ}}.</ref>.
این دو [[روایت]] بی‌دقتی در کیل و وزن را در [[صدر اسلام]] نشان می‌دهد که در دیگر [[روایات]] نیز نقل شده است. از [[امام باقر]]{{ع}}<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۴۱۰.</ref> و از ابنعباس نقل است که: [[مردم مدینه]] بدترین کیل‌ها را داشتند تا [[آیه قرآن]] نازل شد و پس از آن به [[اصلاح]] اوزان و ترازوهای خود پرداختند<ref>راوندی، فقه القرآن، ج۲، ص۵۵.</ref>.
باید توجه کرد که دستور [[قرآن]] در [[نهی]] از [[کم‌فروشی]] شامل تمام اجناس می‌شود؛ یعنی در متر کردن پارچه هم باید دقت شود که آن را کم نگیرد. کیل و [[میزان]]، چندان اهمیت دارد که [[پیامبر]] فرمود: در میان شما دو [[خصلت]] است که به جهت نبودِ آن در میان امم پیشین آنان هلاک شدند. پرسیدند: ای [[رسول خدا]]! آن دو کدام است؟ فرمود: مکیال و میزان<ref>حمیری، قرب الإسناد، ص۵۷.</ref>. به همین جهت وقتی [[مردم]] گرفتار کم‌فروشی شوند، برابر [[سخن پیامبر]] [[خداوند]] آنان را گرفتار قحطی و کمبود می‌کند<ref>الکافی، ج۲، ص۳۷۴؛ تحف العقول، ص۵۱؛ علل الشّرائع، ج۲، ص۵۸۴: {{متن حدیث|وَ إِذَا طُفِّفَ الْمِكْيَالُ وَ الْمِيزَانُ أَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِينَ وَ النَّقْصِ}}.</ref>.
پس [[ضرورت]] است در [[بازار]] به این دو امر مهم توجه گردد و هنگام [[معاملات]] [[عدالت]] و [[حق]] در اوزان را رعایت کرد.
===[[احتکار]]===
احتکار در [[فقه]] به معنای ذخیره کردن قوتِ غالب [[مسلمانان]] است که در [[زمان پیامبر]] مشمول کالاهای غذایی ویژه ای بوده. پیامبر احتکار را [[زشت]] و [[ناپسند]] دانسته، مسلمانان را از انجام آن نهی می‌کرد و میفرمود: هرکس غذایی را بر مسلمانان احتکار کند، خداوند او را دچار [[جذام]] و [[ورشکستگی]] می‌کند<ref>بحارالانوار، ج۵۹، ص۲۹۲: {{متن حدیث|مَنِ احْتَكَرَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ طَعَاماً ضَرَبَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالْجُذَامِ وَ الْإِفْلَاسِ}}.</ref>. و بیان می‌کند: اگر مردی تنها به [[تجارت]] در غذا و گندم بپردازد دچار [[طغیان]] و [[تجاوز]] می‌شود<ref>بحارالانوار، ج۵۹، ص۲۹۲: {{متن حدیث|إِذَا لَمْ يَكُنْ لِلْمَرْءِ تِجَارَةٌ إِلَّا فِي الطَّعَامِ طَغَا وَ بَغَى}}.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: طعام و غذا در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} کم شد. [[مسلمانان]] [[خدمت]] حضرت رسیدند و گفتند: ای [[پیامبر]]! گندم در [[شهر]] کم شده و فقط نزد فلان شخص باقی مانده است دستور دهید بفروشد. [[رسول خدا]]{{صل}} [[حمد]] وثنای [[الهی]] را به جای آورد و فرمود: ای آقا مسلمانان می‌گویند گندم و طعام کم شده و فقط چیزی از آن نزد توست. آنها را بیرون ببر و به هر قیمتی می‌خواهی بفروش و آن را نگه ندار<ref>الکافی، ج۵، ص۱۶۴؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۵۹.</ref>.
امام صادق{{ع}} فرمود: پیامبر از [[احتکار]] [[نهی]] می‌کرد. مردی از [[قریش]] که به او [[حکیم بن حزام]] می‌‌گفتند، وقتی غذایی وارد [[شهر مدینه]] می‌‌شد تمامش را میخرید. رسول خدا{{صل}} بر او گذشت و فرمود:ای [[حکیم]]! برحذر باش از احتکار طعام [[مردم]].<ref>{{متن حدیث|يَا حَكِيمَ بْنَ حِزَامٍ، إِيَّاكَ أَنْ تَحْتَكِرَ}}؛ دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۵؛ من لا‌یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۶۶.</ref>
از آنچه گذشت برمی‌آید رسول خدا{{صل}} با احتکار [[مبارزه]] می‌کرد و دستور می‌داد [[اموال]] احتکار شده در معرض دید مردم قرار گیرد. این نکته از دیگر [[روایات]] هم استفاده می‌شود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 652 - 661.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش