پرش به محتوا

تجارت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶٬۲۶۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
امام صادق{{ع}} فرمود: پیامبر از [[احتکار]] [[نهی]] می‌کرد. مردی از [[قریش]] که به او [[حکیم بن حزام]] می‌‌گفتند، وقتی غذایی وارد [[شهر مدینه]] می‌‌شد تمامش را میخرید. رسول خدا{{صل}} بر او گذشت و فرمود:ای [[حکیم]]! برحذر باش از احتکار طعام [[مردم]].<ref>{{متن حدیث|يَا حَكِيمَ بْنَ حِزَامٍ، إِيَّاكَ أَنْ تَحْتَكِرَ}}؛ دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۵؛ من لا‌یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۶۶.</ref>
امام صادق{{ع}} فرمود: پیامبر از [[احتکار]] [[نهی]] می‌کرد. مردی از [[قریش]] که به او [[حکیم بن حزام]] می‌‌گفتند، وقتی غذایی وارد [[شهر مدینه]] می‌‌شد تمامش را میخرید. رسول خدا{{صل}} بر او گذشت و فرمود:ای [[حکیم]]! برحذر باش از احتکار طعام [[مردم]].<ref>{{متن حدیث|يَا حَكِيمَ بْنَ حِزَامٍ، إِيَّاكَ أَنْ تَحْتَكِرَ}}؛ دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۵؛ من لا‌یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۶۶.</ref>


از آنچه گذشت برمی‌آید رسول خدا{{صل}} با احتکار [[مبارزه]] می‌کرد و دستور می‌داد [[اموال]] احتکار شده در معرض دید مردم قرار گیرد. این نکته از دیگر [[روایات]] هم استفاده می‌شود.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 652 - 661.</ref>
از آنچه گذشت برمی‌آید رسول خدا{{صل}} با احتکار [[مبارزه]] می‌کرد و دستور می‌داد [[اموال]] احتکار شده در معرض دید مردم قرار گیرد. این نکته از دیگر [[روایات]] هم استفاده می‌شود.
 
'''[[مخالفت]] [[پیامبر]] با [[قیمت‌گذاری]] کالای احتکاری'''
 
[[رسول خدا]]{{صل}} کالای [[احتکار]] شده را در معرض دید [[مردم]] قرار می‌داد، اما برای آن قیمت تعیین نمی‌کرد. [[شیخ صدوق]] می‌نویسد: رسول خدا{{صل}} بر محتکران گذشت دستور داد [[انبار]] احتکار شده آنان، به وسط [[بازار]] آورده شود تا مردم به آن بنگرند. به رسول خدا{{صل}} گفته شد: اگر برای آنها قیمت تعیین کنید خوب است! حضرت ناراحت شد؛ به گونه‌ای که اثرش در چهره ایشان نمایان شد. پس فرمود: من برای آنها قیمت تعیین کنم! قیمت به دست خداست، هرگاه بخواهد بالا می‌برد و هرگاه بخواهد پایین می‌آورد.<ref>{{متن حدیث|أَنَا أُقَوِّمُ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا السِّعْرُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ يَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ}}؛ من لا‌یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۶۵.</ref>
 
'''قیمت در [[اختیار]] خداست؛ یعنی چه؟'''
 
بر پایه [[روایات نبوی]] ایشان با تعیین قیمت برای کالای احتکار شده مخالفت ورزیده و قیمت را امری [[الهی]] معرفی می‌کردند. آیا منظور این است که نباید [[حاکم]] به هیچ وجه تعیین قیمت کند و [[اجازه]] داده شود محتکران کالاهای احتکار شده را به هر قیمتی که می‌خواهند بفروشند!
 
[[واقعیت]] این است تعیین قیمت در مواردی [[ضرورت]] دارد و همین نکته را [[امام علی]]{{ع}} به [[مالک اشتر]] دستور می‌دهد<ref>نهج البلاغه، ص۴۳۸، نامه ۵۳.</ref>.
 
پس اجتناب از قیمت‌گذاری وقتی است که بازار حالت طبیعی دارد. به همین روی شیخ صدوق در کتاب [[توحید]] چنین احادیثی را شرح کرده و درباره [[حدیث]] یاد شده می‌نویسد: «ارزانی و گرانی کالا اگر مربوط به فراوانی یا کمبود باشد، به دست خداست و [[رضا]] و [[تسلیم]] در برابرش [[واجب]]، اما اگر ناشی از عمل خود مردم باشد؛ مانند این که کسی تمام قوت شهری را بخرد و قیمت بالا برود، همان طور که حُکَیم بن [[حزام]] در [[عصر پیامبر]]{{صل}} چنین می‌کرد و همه غلّه ای را که به [[مدینه]] وارد می‌‌شد میخرید، این گرانی ناشی از عمل افراد است و مستند به [[خدای سبحان]] نیست؛ زیرا در این صورت نیز کسی که همه غذای [[شهر]] را میخرد، نباید مستحقّ [[نکوهش]] باشد»<ref>صدوق، التّوحید، ص۳۸۹؛ جعفر مرتضی عاملی، بازار در سایه حکومت اسلامی، ص۹۰.</ref>.
 
باید توجه کرد در [[روایات]] [[سخن]] از طعام و خوردنی‌های مورد نیاز [[مردم]] است که بستگی به وضعیت آب و هوا دارد و در دست خداست.
 
در برخی [[احادیث نبوی]]، شش خوردنی<ref>الخصال، ج۱، ص۳۲۹: {{متن حدیث|الْحُكْرَةُ فِي سِتَّةِ أَشْيَاءَ فِي الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ وَ السَّمْنِ وَ الزَّيْتِ}}.</ref> و در [[روایت]] [[طب]] النّبی ده خوردنی مشمول [[احتکار]] معرفی شده است<ref>بحارالانوار، ج۵۹، ص۲۹۲: {{متن حدیث|الِاحْتِكَارُ فِي عَشَرَةٍ الْبُرِّ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ وَ الذُّرَةِ وَ السَّمْنِ وَ الْعَسَلِ وَ الْجُبُنِّ وَ الْجَوْزِ وَ الزَّيْتِ}}.</ref> و سخن از احتکار خوردنی در چهل [[روز]] است<ref>تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۷۵.</ref> که سبب [[دوری از رحمت]] خداست<ref>بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۸۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۷۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} هم معنای احتکار را مربوط به زیادی و کمی طعام و خوردنی می‌داند<ref>الکافی، ج۵، ص۱۶۵.</ref>.
 
به تعبیر روشن‌تر، کمبود و فراوانی خوردنی و درنتیجه گرانی و ارزانی اش، گاهی براثر فراوانی و کمبود است؛ مثل این که بارندگیِ زیاد باعث فراوانی محصول گندم و بارش کم سبب کم محصولی شود و [[قیمت‌ها]] برابر [[سنّت الهی]] بالا و پایین می‌رود که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست. به همین جهت ابناخوه که مخالف [[قیمت‌گذاری]] است، آن را در سال‌های قحطی لازم می‌شمارد<ref>ابن اخوه، معالم القربه، ص۱۲۰.</ref>. اما وقتی افرادی خاص باعث کمبود و گرانی کالا با احتکارش میشوند نمیتوان آن را به [[خدا]] نسبت داد؛ زیرا شخص یا اشخاصی در ایجادش نقش داشته‌اند که باید [[مجازات]] شوند و برای جلوگیری از اجحاف به مردم و حتی مجازات محتکران، تعیین قیمت کرد.
===تلقی رکبان===
از دیگر [[آداب تجارت]] که [[رسول خدا]]{{صل}} به آن توجه داشته و از آن [[نهی]] می‌کرد، موضوع تلقی الرّکبان بود؛ یعنی تاجر نباید به استقبال کاروان‌های [[تجاری]] برای خرید برود؛ زمانی که نزدیک [[شهر]] رسیده و از قیمت کالاها در شهر [[آگاهی]] ندارند تا با خرید از آنان با توجه به بی‌اطلاعیشان از قیمت‌های جدید، [[سود]] بیشتری ببرد و فروشندگان از [[ترس]] [[کسادی]] [[بازار]]، جنس خود را بفروشند. [[شیخ طوسی]] بر این نظر است که فروشند حقِّ فَسخ خیار [[معامله]] را دارد<ref>شیخ طوسی، الخلاف، ج۳، ص۴۲.</ref>.
 
برخی [[فقها]] این نوع معامله را [[حرام]]<ref>ابنادریس، السّرائر، ج۲، ص۲۳۸؛ علامه حلّی، مختلف الشّیعه، ج۵، ص۴۴.</ref>؛ شماری [[مکروه]] برشمرده<ref>حلبی، الکافی فی الفقه، ص۳۶۰.</ref> و نهی [[پیامبر]] در [[روایات]] متعدد را حمل بر [[کراهت]] دانسته‌اند.
 
هیچ کس از شما برای خرید از کاروان‌ها و برای [[تجارت]] به بیرون شهر نرود و شخص حاضر از شخص در [[بادیه]] خرید نکند. و [[مسلمانان]] را [[خداوند]] برخی را با بعضی دیگر روزی می‌دهد.<ref>{{متن حدیث|لَا يَتَلَقَّى أَحَدُكُمْ تِجَارَةً خَارِجاً مِنَ الْمِصْرِ وَ لَا يَبِيعُ حَاضِرٌ لِبَادٍ وَ الْمُسْلِمُونَ يَرْزُقُ اللَّهُ بَعْضَهُمْ مِنْ بَعْضٍ}}الکافی، ج۵، ص۱۶۸؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۳؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۵۸.</ref>
 
این نهی در روایات دیگر با تعبیرهای متفاوت از پیامبر و دیگر [[معصومان]] نقل شده است. متاسفانه معاملاتی چنین در [[جامعه]] رواج دارد و نه تنها به استقبال کالا بلکه به منطقه [[تولید]] آن میروند و اجناس و میوه‌های کشاورزان را به بهای اندک می‌خرند!
 
در این دو موضوع، روایاتی مشابه نقل شده است:
#تلقی سواران، که مقدار تلقی و استقبال از سواران چهار فرسخ بیان شده است<ref>الکافی، ج۵، ص۱۶۹؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۵۸. هر فرسخ حدود شش کیلومتر است.</ref> و بیش از آن را سبب جلب کالا دانسته‌اند<ref>شیخ طوسی، الخلاف، ج۳، ص۱۷۲.</ref>.
#خریدِ شهری از روستایی که در نهی‌های پیامبر آمده است:پیامبر نهی فرموده‌اند از خرید ساکنِ شهر، از ساکن روستا.<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ نَهَى أَنْ يَبِيعَ الْحَاضِرُ لِلْبَادِي}}</ref>
 
در دعائم در بیان [[نهی]] [[حدیث پیامبر]] می‌نویسد: نباید حاضر از [[بادیه نشین]] جنسی را با تَحکّم و به [[اجبار]] به قیمت مشخص بخرد؛ یعنی قیمت را چنان بیان کند که روستایی مجبور به فروش شود. یا به گونه‌ای که تصور شود نظر اوست، یا بادیه نشین و روستایی او را [[مسئول]] عرضه کالایش نماید و او هم بدون [[اجازه]] و رضای روستایی بفروشد و مانند این [[معاملات]]، اما اگر با [[رضایت]] جنس را به شهری بدهد تا آن را بفروشد، جزو این نهی نیست<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۰؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۸۲.</ref>.
 
ظاهر این گونه [[روایات]] نشان می‌دهد که [[اسلام]] به [[عدالت]] و [[معامله]] عادلانه بسیار اهمیت داده و اجازه نمیدهد [[فرصت]] طلبان دسترنج مردمی که [[آگاهی]] لازم از [[قیمت‌ها]] را ندارند و به دور از قیمت واقع در [[شهرها]] هستند، تصاحب کنند.
===[[غِش]] و [[تقلب]]===
[[غش]] در معامله، از [[کارهای حرام]] و نهی شده در [[شرع]] است. در روایات متعدد [[پیامبر]] و [[امامان]]، [[مسلمانان]] را از این [[کار زشت]]، که در آن [[فریب]] افراد است، نهی کرده‌اند. پیامبر فرمود: از ما نیست کسی که با [[مسلمانی]] معامله غش ناک کند یا به وی ضرر رسانَد یا فریبش دهد.<ref>{{متن حدیث|لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَ مُسْلِماً أَوْ ضَرَّهُ أَوْ مَاكَرَهُ}}؛ صحیفة الإمام الرضا{{ع}}، ص۴۳؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۳.</ref>
 
و [[نبی گرامی اسلام]]{{صل}} فرمود: کسی که در معامله با [[مسلمان]] غش نماید، [[روز قیامت]] با [[یهودیان]] [[محشور]] شود، چون آنان بیشترین غش را درباره مسلمانان روا میدارند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۳: {{متن حدیث|مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمِينَ حُشِرَ مَعَ الْيَهُودِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُ النَّاسِ لِلْمُسْلِمِينَ}}.</ref>.
 
پیامبر به زینبِ عطرفروش فرمود: هرگاه جنس فروختی، به خوبی بفروش و در معامله غش منما، که باعث [[پاکی]] و بقای [[مال]] می‌شود<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۲.</ref>.
 
حضرت در [[بازار]] [[مدینه]] به طعام و غلّه ای برخورد و به صاحبش گفت: غله تو را جز [[نیک]] نمی‌بینم. و از قیمتش پرسید؟ در همین هنگام [[وحی]] رسید: دو دست را در آن قرار ده! [[پیامبر]] چنین کرد و از زیرش، غله نامرغوبی بیرون آورد. آن گاه به صاحب طعام و غلّه فرمود:تو را نمیشناسم جز این که بینِ [[خیانت]] و [[غِش]] به [[مسلمانان]] جمع کرده‌ای!<ref>{{متن حدیث|مَا أَرَاكَ إِلَّا وَ قَدْ جَمَعْتَ خِيَانَةً وَ غِشّاً لِلْمُسْلِمِينَ}}؛ الکافی، ج۵، ص۱۶۱؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۳.</ref>؛
 
[[غش]] بودن آن روشن است، چون جنس نامرغوب را با مرغوب درآمیخته و خیانت از آن رو است که آبروی مسلمانان را می‌برد و آنان را متهم به خیانت می‌کند. پولی را برای جنسی می‌دهند که آن قدر [[ارزش]] ندارد و بهایش را بدهکار است<ref>مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۱۰، ص۴۷۸: {{عربی|و الخِیانَةُ لعلهَّا لِشُغْلِ ذِمَّتِهِ بِتَفاوُتِ الثَّمْنِ أو بِمَجْمُوعِهِ}}.</ref>.
 
[[شهید]] در دروس می‌نویسد: [[مکروه]] است آشکار کردن بخشِ خوب کالا و مخفی کردن بخش نامرغوبش، وقتی برای نمایش دادن خوبیِ کالا باشد؛ و همچنین مکروه است [[معامله]] در جایی که [[عیب]] آن مخفی بماند<ref>مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۱۰، ص۴۷۸؛ شهید اوّل، الدّروس الشّرعیه، ج‌۳، ص۱۷۷ و۱۸۱.</ref>.
 
به همین علت در روایتی [[موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]] توصیه می‌کند که در [[سایه]] معامله نکند؛ زیرا باعث غِش می‌شود که [[حلال]] نیست<ref>الکافی، ج۵، ص۱۶۰.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}}، مرد آردفروش را از غش [[نهی]] کرد<ref>الکافی، ج۵، ص۱۶۰.</ref>. پیامبر از مخلوط کردن، آب با شیر نهی کرد<ref>الکافی، ج۵، ص۱۶۰؛ دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۹: {{متن حدیث|أَنَّهُ نَهَى عَنْ شَوْبِ اللَّبَنِ بِالْمَاءِ}}.</ref>. آمیخته شدن شیر با آب درصورتی که بخواهد بفروشد غش است، اما اگر بخواهد بخورد، اشکالی ندارد<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۹.</ref>.
 
و فرمود: غش کننده از ما نیست و کسی که عیب جنسش را پنهان سازد، آنچه بفروشد غش است<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۴۷: {{متن حدیث|مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا وَ كِتْمَانُ الْبَائِعِ عَيْبَ مَا بَاعَهُ غِشٌّ}}.</ref>.
 
درباره معنای عبارت «از ما نیست» [[اختلاف]] است؛ برخی گفته‌اند: از اهلِ [[دین]] ما، یا مانندِ ما و یا از [[اخلاق]] و عمل ما نیست؛ زیرا [[غش]] از [[اخلاق]] [[پیامبران]] و [[صالحان]] نیست.
 
بعضی گفته‌اند: یعنی آنان پیرو [[اعمال]] ما نیستند و برای این معنا به سخنِ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} استناد کرده‌اند که می‌گوید: {{متن حدیث|فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي}}<ref>سوره ابراهیم، آیه ۳۶.</ref>؛ هرکس از من [[پیروی]] کند، از من است.
 
شاید هر یک از این معانی، مورد نظر باشد<ref>دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۰۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 652 - 667.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش