پرش به محتوا

احنف بن قیس تمیمی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۷۹: خط ۷۹:
وی از تیره [[زَید مَناة بن تمیم]] از [[اُدّ بن طابخة بن الیاس بن مُضر]] است<ref>ابن حزم، ص۲۰۷ و ۲۱۷.</ref>. نامش را «[[ضحاک]]»<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۴.</ref>، «صخر»<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۳۳۴؛ ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref> [[حارث]]، [[حصین]]<ref>ابن عساکر، ج۲۴، ص۳۰۵.</ref> و [[حصن]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۲.</ref> و کنیه‌اش را [[ابوبحر]] آورده‌اند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۵؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۳۳۴ و دیگران.</ref>.
وی از تیره [[زَید مَناة بن تمیم]] از [[اُدّ بن طابخة بن الیاس بن مُضر]] است<ref>ابن حزم، ص۲۰۷ و ۲۱۷.</ref>. نامش را «[[ضحاک]]»<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۴.</ref>، «صخر»<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۳۳۴؛ ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref> [[حارث]]، [[حصین]]<ref>ابن عساکر، ج۲۴، ص۳۰۵.</ref> و [[حصن]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۲.</ref> و کنیه‌اش را [[ابوبحر]] آورده‌اند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۵؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۳۳۴ و دیگران.</ref>.


در خصوصیات ظاهری وی گفته‌اند که او، [[احنف]] <ref>(بر پاشنه پا راه می‌رفت)؛ ابن سعد، ج۷، ص۶۴؛ ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref>، [[اعور]] <ref>(یک چشم)؛ ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref>، کوتاه قد و کوسه بود<ref>ابن عساکر، ج۲۴، ص۳۱۰.</ref>. در وجه تسمیه او به احنف گفته‌اند وقتی زاده شد، در پایش نقصی بود؛ از این‌رو به وی أحنف گفتند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۴؛ ابن قتیبه، ص۴۲۳. حنف به معنای برگشتن انگشت ابهام هر یک از پاها به طرف دیگری با راه رفتن بر پاشنه پا آمده است؛ ر. ک: ابن منظور، [حنف]، ج۳، ص۳۶۲.</ref>، وی را [[رئیس]] [[بنی تمیم]] و در [[سخن گفتن]] یکی از بلیغان [[عرب]] دانسته‌اند<ref>ابن راهویه، ج۲، ص۲۹.</ref>. [[پدر]] احنف را بنومازن در [[زمان جاهلیت]] کشته بودند<ref>ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref>. مادرش از بنی قراض<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۴.</ref> یا بنی أود از تیره [[باهله]] و نامش حُبی دختر [[عمرو]] و به [[نقلی]] حبّی، دختر قُرط و [[خواهر]] أخطل، از [[شجاعان]] بود و احنف در «[[یوم]] الجُفرة» به این دایی خود [[افتخار]] کرد<ref>ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref>، «جُفرة خالد» نام محلی در [[بصره]] است و یوم الجفرة، روزی است که میان [[خالد بن عبدالله بن خالد بن اسید]] - [[والی]] [[عبدالملک]] - و [[یاران]] [[مصعب بن زبیر]] نبردی رخ داد<ref>ر. ک: یاقوت حموی، ج۲، ص۱۴۶؛ سمعانی، ج۲، ص۷۱.</ref>.
در خصوصیات ظاهری وی گفته‌اند که او، [[احنف]] <ref>(بر پاشنه پا راه می‌رفت)؛ ابن سعد، ج۷، ص۶۴؛ ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref>، [[اعور]] <ref>(یک چشم)؛ ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref>، کوتاه قد و کوسه بود<ref>ابن عساکر، ج۲۴، ص۳۱۰.</ref>. در وجه تسمیه او به احنف گفته‌اند وقتی زاده شد، در پایش نقصی بود؛ از این‌رو به وی أحنف گفتند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۴؛ ابن قتیبه، ص۴۲۳. حنف به معنای برگشتن انگشت ابهام هر یک از پاها به طرف دیگری با راه رفتن بر پاشنه پا آمده است؛ ر. ک: ابن منظور، [حنف]، ج۳، ص۳۶۲.</ref>، وی را [[رئیس]] [[بنی تمیم]] و در [[سخن گفتن]] یکی از بلیغان [[عرب]] دانسته‌اند<ref>ابن راهویه، ج۲، ص۲۹.</ref>. [[پدر]] احنف را بنومازن در [[زمان جاهلیت]] کشته بودند<ref>ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref>. مادرش از بنی قراض<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۴.</ref> یا بنی أود از تیره [[باهله]] و نامش حُبی دختر [[عمرو]] و به [[نقلی]] حبّی، دختر قُرط و [[خواهر]] أخطل، از [[شجاعان]] بود و احنف در «[[یوم الجُفرة]]» به این دایی خود [[افتخار]] کرد<ref>ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref>، «[[جُفرة خالد]]» نام محلی در [[بصره]] است و [[یوم الجفرة]]، روزی است که میان [[خالد بن عبدالله بن خالد بن اسید]] - [[والی]] [[عبدالملک]] - و [[یاران]] [[مصعب بن زبیر]] نبردی رخ داد<ref>ر. ک: یاقوت حموی، ج۲، ص۱۴۶؛ سمعانی، ج۲، ص۷۱.</ref>.


[[رسول خدا]] {{صل}} [[خاندان]] احنف را به [[اسلام]] فراخواند، احنف [[مسلمان]] شد، هرچند [[توفیق]] نداشت [[پیامبر]] را ببیند<ref>ابن عبدالبر، ج۲، ص۲۷۱.</ref> و از این‌رو گفته‌اند [[صحابی]] نیست و در شمار [[تابعین]] قرار دارد. وی با بیان اینکه [[دعوت]] آن [[حضرت]] دعوت به [[مکارم اخلاق]] و [[نهی]] از [[رذایل اخلاقی]] است سبب شد تا خاندانش [[اسلام]] آوردند<ref>ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref> و گویا [[رسول خدا]] {{صل}} به سبب این کار برایش آمرزش‌طلبید و [[احنف]] گفت: هیچ چیز بیش از این برایم مایه [[امیدواری]] نیست<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۵.</ref>. برخی گفته‌اند دو نفر خبر [[طلب آمرزش]] رسول خدا {{صل}} را به احنف رساندند و او به شکرانه آن [[سجده]] کرد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۲.</ref>. بنا بر [[نقلی]]، هنگامی که رسول خدا {{صل}} افرادی را برای دریافت [[صدقات]] بنی مُرّه فرستاد، آنان درصدد درگیری با [[نمایندگان]] آن [[حضرت]] بودند که احنف آنان را از این کار بازداشت و یکی از [[مسلمانان]] به هنگام وارد شدن احنف بر عمر در [[زمان]] [[فتح]] تستر به این موضوع [[گواهی]] داد<ref> ابن عساکر، ج۲۴، ص۳۰۹.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} [[خاندان]] احنف را به [[اسلام]] فراخواند، احنف [[مسلمان]] شد، هرچند [[توفیق]] نداشت [[پیامبر]] را ببیند<ref>ابن عبدالبر، ج۲، ص۲۷۱.</ref> و از این‌رو گفته‌اند [[صحابی]] نیست و در شمار [[تابعین]] قرار دارد. وی با بیان اینکه [[دعوت]] آن [[حضرت]] دعوت به [[مکارم اخلاق]] و [[نهی]] از [[رذایل اخلاقی]] است سبب شد تا خاندانش [[اسلام]] آوردند<ref>ابن قتیبه، ص۴۲۳.</ref> و گویا [[رسول خدا]] {{صل}} به سبب این کار برایش آمرزش‌طلبید و [[احنف]] گفت: هیچ چیز بیش از این برایم مایه [[امیدواری]] نیست<ref>ابن سعد، ج۷، ص۶۵.</ref>. برخی گفته‌اند دو نفر خبر [[طلب آمرزش]] رسول خدا {{صل}} را به احنف رساندند و او به شکرانه آن [[سجده]] کرد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۳۳۲.</ref>. بنا بر [[نقلی]]، هنگامی که رسول خدا {{صل}} افرادی را برای دریافت [[صدقات]] بنی مُرّه فرستاد، آنان درصدد درگیری با [[نمایندگان]] آن [[حضرت]] بودند که احنف آنان را از این کار بازداشت و یکی از [[مسلمانان]] به هنگام وارد شدن احنف بر عمر در [[زمان]] [[فتح]] تستر به این موضوع [[گواهی]] داد<ref> ابن عساکر، ج۲۴، ص۳۰۹.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش