برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|
خط ۱۵۴: |
خط ۱۵۴: |
| ===== [[خمس]] ===== | | ===== [[خمس]] ===== |
| ===== [[صله]] ([[حق هدیه دادن|هدیه دادن]]) ===== | | ===== [[صله]] ([[حق هدیه دادن|هدیه دادن]]) ===== |
|
| |
| ==[[وظیفه امت]] در برابر [[امام]]==
| |
| ===[[لزوم پیروی از امام]]===
| |
| در لزوم پیروی از امام و [[حاکم]] و [[خلیفه]]، اختلافی بین [[مسلمانان]] وجود ندارد و همه [[پیروی]] از او را لازم و [[واجب]] میدانند. البته [[اهل سنت]]، [[اعتقادی]] به [[امامت]] و [[خلافت الهی]] ندارند. از اینرو، پیروی از هر شخصی را که بر [[مسند حکومت]] تکیه زند، لازم میدانند؛ ولی [[شیعه]] که امامت و [[خلافت]] را [[الهی]]، و [[حاکمیت]] را [[حق]] مسلم امام [[منصوب]] از ناحیه [[خدا]] میداند، [[اطاعت]] او را حتی در غیر مسند حکومت، واجب و لازم دانسته، [[مخالفت]] با او را مخالفت با خدا و [[رسول]] میشمارد. [[خدای تعالی]] میفرماید:
| |
| ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید [[پیامبر خدا]] و [[اولوا الامر]] را، و هرگاه در چیزی [[نزاع]] داشتید، آن را به خدا و [[پیامبر]] بازگردانید<ref>نساء، آیه ۵۹.</ref>.
| |
|
| |
| [[لزوم]] پیروی از [[خداوند]]، چیزی نیست که کسی با توجه به [[سلطنت]] و [[مالکیت]] او آن را [[انکار]] کند، و روشن است که پیروی از خدای تعالی حق او است و هیچ کسی در عرض او چنین حقی ندارد؛ پس با توجه به این امر، هیچ کس از [[آفریدگان]] حق [[فرماندهی]] و سلطنت بر دیگری را ندارد و بر هیچ یک از [[بندگان]]، پیروی از دیگری واجب و لازم نیست، جز آنکه خدای تعالی به اطاعت از او امر کرده و [[مقام]] سلطنت و فرماندهی و امامت را به او عطا کرده باشد. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} میفرماید:
| |
| خدای تعالی، [[خلق]] را آن گونه که میخواست، آفرید و فعل برخی از امور را به دست برخی از امنای برگزیده جاری ساخت؛ پس فعل آنها فعل او، و امرشان امر او است؛ چنانکه خداوند میفرماید: «کسی که رسول را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است»<ref>نساء، آیه ۸۰.</ref>... و مقام ارجمند اولیایش را به خلایق معرفی کرد و اطاعت و پیروی از آنان را بر ایشان واجب ساخت؛ چنانکه اطاعت خودش بر آنها [[واجب]] بود.... [[سائل]] پرسید: این [[حجتهای الهی]] چه کسانیاند؟ حضرت فرمود: آنان [[رسول خدا]] و [[برگزیدگان]] [[خدای تعالی]] هستند که در جای رسول خدا قرار میگیرند؛ آنان که [[خداوند]] قرین خود و رسولش ذکر کرده و طاعتشان را چون [[طاعت]] خود بر [[بندگان]] فرض شمرده است. آنان [[والیان]] امرند که [[خدای متعال]] دربارهشان میفرماید: «از [[خدا]] [[اطاعت]] کنید و از [[رسول]] و [[اولواالامر]] از خودتان [[فرمان]] [[برید]]»، و نیز میفرماید: «اگر به رسول و [[صاحبان امر]] از خودشان برمیگرداندند، آنان که از میان آنها توان [[استنباط]] [[علوم]] را دارند، میدانستند»<ref>نساء، آیه ۸۳.</ref>.
| |
|
| |
| از این [[کلام]] مولا برمیآید که [[وجوب اطاعت]] از اولواالامر که در [[آیه]] ذکر شده، بدان سبب است که خدای تعالی اطاعت از ایشان را اطاعت از خود شمرده و [[فرمانبری]] از آنها را چون فرمانبری از خود واجب و لازم دانسته است؛ پس منشأ وجوب اطاعت از اولواالامر، در [[حقیقت]] [[امر الهی]] است، و اگر خدای تعالی به آنان [[ولایت]] و [[سرپرستی]] امور بندگانش را نمیداد و به اطاعتشان امر نمیکرد، اطاعت از آنها بر بندگان واجب نمیشد؛ و این، غیر از وجوب اطاعت [[سلاطین]] و [[حکمرانان]] است که از باب [[دفع ضرر]] و برای [[حفظ نفس]] لازم است. رسول خدا{{صل}} درباره [[وجوب]] [[اطاعت سلطان]] میفرماید: اطاعت سلطان واجب است و هر کس از [[سلطان]] [[پیروی]] نکند، خداوند را اطاعت نکرده و [[حرام]] [[الهی]] را مرتکب شده است؛ زیرا خدای تعالی میفرماید: «خود را با دستان خود به [[هلاکت]] نیفکنید»<ref>بقره، آیه ۱۹۵.</ref>و<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۲۱.</ref>.
| |
| [[پیامبر]] در این سخن خود، با بیان [[حکمت]] وجوب اطاعت از سلطان، این نکته را یادآوری کرده است که اگر پیروی از سلطان، موجب حفظ نفس شود، واجب است؛ پس اگر [[انسان]] بداند که [[ترک اطاعت]] او پیامد [[بدی]] ندارد، ترک آن هیچ اشکالی نخواهد داشت. بنابراین، پیروی سلطان، از جهت اینکه سلطان است، واجب نیست؛ بلکه بدین سبب واجب است که ترک [[طاعت]] او نابودی را در پی دارد، و این امر، در مورد [[امامان]] و [[خلفای الهی]] چنین نیست؛ زیرا [[اطاعت]] از آنها به طور مطلق و به سبب اینکه [[امام]] و [[خلیفه]] خدایند، [[واجب]] است، و روشن است که [[خدای تعالی]] به [[انسانها]] از نفس خودشان سزاوارتر است و [[پیامبران]] و اولیایش را هم به انسانها از نفس خود آنها سزاوارتر قرار داده است؛ پس ترک [[فرمان]] آنها در هیچ حالی و به هیچ وجه جایز نیست، مگر در مواردی که خود آنان [[اجازه]] داده باشند. بدیهی است که [[وجوب اطاعت از امام]] به طور مطلق، دلیل روشنی بر [[عصمت]] او، و بیانگر این است که هیچگاه امری بر خلاف [[اوامر الهی]] از او سر نمیزند. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره میفرماید:
| |
| {{متن حدیث|أَوْلِيَاءَ تَجْرِي أَفْعَالُهُمْ وَ أَحْكَامُهُمْ مَجْرَى فِعْلِهِ فَهُمُ الْعِبَادُ الْمُكْرَمُونَ {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>}}<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۷۰.</ref>؛ «[[خدا]] اولیایی دارد که [[افعال]] و احکامشان، همان فعل او است؛ پس آنان بندگانی گرامی هستند که در گفتار، بر [[خدای متعال]] [[سبقت]] نمیگیرند و به فرموده او عمل میکنند».
| |
|
| |
| با این بیان، روشن شد که از دید [[امام علی]]{{ع}} منظور از [[صاحبان امر]] که اطاعت از آنها به طور مطلق واجب شده است، [[امامان معصوم]] هستند. با وجود این، خود ایشان در [[تفسیر آیه]] مذکور به این امر تصریح کرده، میفرماید:
| |
| [[آیه شریفه]] فقط برای ما است، نه دیگران؛ پس شما بر پاشنههای خود برگشتید و [[مرتد]] شدید و امر را نقض کردید و [[پیمان]] شکستید، و شما هیچ ضرری به خدا نمیرسانید، و او شما را امر کرده بود که امر را به خدا و [[رسول]] و صاحبان امر از خودتان که [[علم]] را [[استنباط]] میکنند، برگردانید، و شما [[اقرار]] کردید، سپس منکر شدید<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۰.</ref>.
| |
| در این جا لازم است به برخی از نظریات [[دانشمندان]] [[عامه]] اشارهای کوتاه کنیم تا دیدگاه به [[حق]] [[امیرمؤمنان]] روشنتر شود. [[زمخشری]] میگوید:
| |
| منظور از [[صاحبان امر]]، [[امیران]] به حق هستند؛ زیرا [[خدا]] و رسولش از امیران [[ستمگر]] بیزارند؛ پس [[وجوب اطاعت]] آنها را نمیتوان با [[رسول]] و خدا همسان کرد<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۵۱۴.</ref>.
| |
|
| |
| همچنین [[بیضاوی]] میگوید:
| |
| [[خدای تعالی]] [[حاکمان]] را ابتدا به [[عدل]] امر کرده، آنگاه [[مردم]] را به [[اطاعت]] از آنها [[فرمان]] داده است؛ و این، بدان سبب است که تا وقتی حاکمان بر حق باشند، اطاعت از آنها [[واجب]] است<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۲۰.</ref>.
| |
| [[طبری]] نیز درباره معنای [[اولواالامر]] مینویسد:
| |
| بر اساس قول حق، مراد از اولواالامر، امیران و [[والیان]] است؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} به [[طاعت]] [[امامان]] و [[والیان امر]] کرده است، مشروط به اینکه امر آنها، طاعت حق و [[مصلحت]] [[مسلمانان]] باشد<ref>طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر آی القرآن، ج۵، ص۹۵.</ref>.
| |
| در این میان، برخی [[مفسران]] [[عصمت]] اولواالامر را [[قطعی]] و برهانی دانستهاند؛ ولی مراد از اولواالامر را [[اجماع اهل حل و عقد]] دانسته و عصمت را برای آنها [[اثبات]] کردهاند<ref>ر.ک: رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۱؛ نیسابوری، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن، ج۵، ص۸۰.</ref>.
| |
|
| |
| با توجه به اینکه اولواالامر در [[آیه]] عطف بر رسول است، طاعت آنها نیز چون طاعت رسول خواهد بود. در نتیجه، [[خلیفه]] رسول هم کسی جز آنان نخواهد بود، و این اقتضا دارد که مراد از اولواالامر شخصی خاص و [[معصوم]] باشد، و آشکار است که کسی از [[علمای دین]]، اعم از عامه و [[خاصه]]، به وجود خلفایی در عصر واحد قائل نشده است. پس تعبیر جمع برای عصرهای گوناگون است، نه عصر واحد. افزون بر اینکه عصمت اجماع اهل حل و عقد، با وجود عدم عصمت افراد آن، امری معقول نیست.<ref>[[محمد بیابانی اسکوئی|بیابانی اسکوئی، محمد]]، [[امامت و خلافت (مقاله)| مقاله «امامت و خلافت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۱۴۹.</ref>.
| |
|
| |
| ===[[لزوم شناخت امام]]===
| |
| [[امامت]] از نظر [[شیعه]]، از اصول اساسی [[دین]] به شمار میرود، و روشن شد که [[پیروی از امام]] بر همه [[امت]] به طور مطلق [[واجب]] است و [[اطاعت]] و [[دوستی]] او [[اطاعت خدا]]، و [[مخالفت]] و [[دشمنی]] با او مخالفت و [[دشمنی با خدا]] به شمار میرود. بدیهی است که این امر از دیگر [[وظیفه]] مهم این امت حکایت میکند، و آن اینکه بر تمام افراد این امت واجب است [[امام زمان]] خویش را به خوبی بشناسند تا کردارشان را مطابق فرمانهای او قرار دهند. البته با توجه به اینکه [[شیعه]] [[معتقد]] است [[اختیار]] و [[گزینش امام]]، [[حق]] مسلم [[خدای متعال]] است، در مرحله نخست بر عهده [[خداوند]] است امامی را که برای امتش برگزیده، به آنها معرفی کند. به عبارت دیگر، بر امت لازم است پس از آنکه به [[اجمال]] دانست یا احتمال داد [[خدای تعالی]] گروهی را به [[امامت]] برگزیده، در [[شناخت]] آنان تحقیق و تفحص کند تا امر بر او مشتبه نشود. از نظر [[امام علی]]{{ع}} [[معرفت امام]] چون [[معرفت خدا]] و [[رسول]] در مرتبه نخست [[ایمان]] قرار دارد، و که اگر کسی [[امام]] را نشناسد، طعم ایمان را نخواهد چشید. حضرت میفرماید:
| |
| پایینترین مرتبه ایمان آن است که خدای متعال خود را به بندهاش بشناساند و [[بنده]] به طاعتش [[اقرار]] کند، پیامبرش را به او بشناساند و او به [[پیروی از پیامبر]] اقرار کند، و امام و حجتش بر روی [[زمین]] و شاهدش بر [[خلق]] را به او معرفی کند و او به اطاعتش اقرار نماید... و کمترین چیزی که بنده با آن [[گمراه]] میشود، این است که [[حجت]] خدای تعالی و [[گواه]] او بر بندگانش را که خداوند به اطاعت او امر، و [[ولایت]] او را فرض کرده، نشناسد<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۱۵.</ref>.
| |
|
| |
| امام علی{{ع}} در قسمت نخست این [[روایت]]، پایینترین درجه ایمان را به سه امر مشروط کرده است: نخست اقرار به [[طاعت]] خداوند؛ دوم اقرار به [[طاعت پیامبر]]؛ سوم اقرار به [[طاعت امام]] و [[حجت خدا]] بر خلق. در قسمت اخیر روایت، فقط عدم [[شناخت حجت خدا]] را برای [[گمراه]] بودن کافی دانسته است، و این، بدان جهت است که [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] وقتی تحقق مییابد که با [[اقرار]] به [[اطاعت امام]] همراه باشد؛ زیرا چنانکه گفتیم، [[اطاعت از امام]]، در [[حقیقت]]، [[اطاعت از خدا]] و رسول است. بنابراین، کسی که [[امام]] را نشناسد، به [[اطاعت]] او اقرار ندارد. در نتیجه، به اطاعت خدا و رسول نیز اقرار نخواهد داشت و از [[گمراهان]] به شمار خواهد آمد. حضرت در [[حدیثی]] دیگر تصریح دارد که امام، راه [[شناخت خدا]] است. وی در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ}}<ref>«و بر آن پشتهها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهرهشان باز میشناسند» سوره اعراف، آیه ۴۶.</ref> میفرماید:
| |
| {{متن حدیث|نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِينَ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۴.</ref>؛ «[[اعراف]] ما هستیم که [[خداوند]] فقط با [[شناخت]] ما شناخته میشود».
| |
| بنابراین، کسی که در [[امامشناسی]] مشکل داشته باشد، در [[خداشناسی]] و نبیشناسی نیز چنین خواهد بود. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید:
| |
| همانا کسی [[خدا]] را میشناسد و عبادتش میکند که او و امامش را شناخته باشد، و کسی که [[خدای تعالی]] و امامش را نمیشناسد، به طور قطع، غیرخدا را میشناسد و [[عبادت]] میکند. به خدا [[سوگند]]، [[گمراهی]] همین است<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۱.</ref>.
| |
|
| |
| پس، میان [[معرفت خدا]] و [[معرفت امام]]، ارتباط محکمی وجود دارد. از این رو، کسی که خدا را نشناسد، گمراه است. این امر در مورد [[شناخت امام]] نیز وجود دارد؛ یعنی کسی که امام را نشناسد گمراه است. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید:
| |
| {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مَاتَ مَيْتَةً جَاهِلِيَّةً}}<ref>ابن طاووس، علی بن موسی، الملاحم والفتن، ص۳۲۷.</ref>؛ «کسی که بیامام بمیرد، همچون [[مرگ جاهلیت]] مرده است».
| |
| در کنزالعمال از [[پیامبر]] نیز همین مضمون نقل شده است:
| |
| کسی که بدون امام بمیرد، همچون [[مرده]] [[جاهلی]] مرده است، و کسی که دست از اطاعت امام بکشد، [[روز قیامت]] بیحجت خواهد بود<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۶۵.</ref>.
| |
| بنابراین، عمل بدون [[امام]] هم فایدهای برای [[انسان]] نخواهد داشت و او را از [[عذاب]] رها نخواهد کرد. [[امام علی]]{{ع}} یکی از شرطهای داخل شدن به [[بهشت]] را [[شناخت امامان]] میداند:
| |
| وارد بهشت نمیشود جز کسی که آنان را بشناسد، و آنان او را بشناسند، و داخل [[آتش]] نمیشود جز کسی که آنان را [[انکار]] کند و آنان او را انکار کنند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۲.</ref>.
| |
| پس، همان طور که [[پیروی از امام]] [[وظیفه]] هر [[مسلمان]] است، [[اقرار]] و [[التزام]] به او نیز از [[وظایف]] مهم وی به شمار میآید، و بدون التزام به [[ولایت]] و [[امامت]] امام [[منصوب]] از ناحیه [[خداوند]]، طعم [[ایمان]] را نخواهد چشید.<ref>[[محمد بیابانی اسکوئی|بیابانی اسکوئی، محمد]]، [[امامت و خلافت (مقاله)| مقاله «امامت و خلافت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۱۵۳.</ref>.
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |