پرش به محتوا

بحث:اسماعیل در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۵۸۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۴۶: خط ۴۶:


[[علامه طباطبایی]] روایاتی که ذبیح را اسحاق می‌داند به خاطر [[مخالفت]] آنها با [[قرآن]]، مردود دانسته است<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[حسن علی نوری‌ها|نوری‌ها، حسن علی]]، [[اسماعیل - نوری‌ها (مقاله)|مقاله «اسماعیل»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 246-249.</ref>
[[علامه طباطبایی]] روایاتی که ذبیح را اسحاق می‌داند به خاطر [[مخالفت]] آنها با [[قرآن]]، مردود دانسته است<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[حسن علی نوری‌ها|نوری‌ها، حسن علی]]، [[اسماعیل - نوری‌ها (مقاله)|مقاله «اسماعیل»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 246-249.</ref>
==ذکر اسماعیل در [[قرآن]]==
در [[قرآن مجید]] نام اسماعیل یازده بار ذکر گردیده.
به موجب [[آیه]] ۱۱۹ از [[سوره بقره]]، ابراهیم و اسماعیل [[مأمور]] می‌شوند که [[خانه کعبه]] را برای [[زیارت]] کنندگان [[تطهیر]] کنند. و به موجب آیه ۱۲۱ از همین [[سوره]] اسماعیل با ابراهیم در بالا بردن پایه [[کعبه]] [[همکاری]] کرده است.
در چند مورد نام اسماعیل با ابراهیم و [[اسحاق]] یاد شده و در [[سوره ابراهیم]] حضرت، ابراهیم [[خدا]] را [[سپاس]] می‌گوید که در [[زمان]] [[پیری]] به وی اسماعیل و اسحاق را بخشیده است. در [[سوره انعام]] و صنام اسماعیل با [[الیسع]] و [[یونس]] یعنی در ردیف پیامبرانی که بعد از [[حضرت موسی]] بوده‌اند آمده و در [[سوره مریم]]، پس از [[قصه]] [[حضرت ابراهیم]] اشاره‌ای به داستان [[موسی]] و [[هارون]] رفته و سپس دو آیه درباره اسماعیل وجود دارد که ترجمه‌اش چنین است: در کتاب «یعنی در قرآن» اسماعیل را یاد کن که او صادق الوعد و [[رسول]] و [[نبی]] بود [[اهل]] خود را (به [[زعم]] [[مفسرین]] [[امت]] خویش را) به [[نماز]] و [[زکوة]] امر می‌کرد و اعمالش نزد [[پروردگار]] [[پسندیده]] بود.
ذکر اسماعیل با الیسع در سوره انعام و صو همچنین ذکر وی در سوره مریم پس از قصه موسی و هارون، موجب آن شده که بعضی مفسرین، اسماعیل را در این [[آیات]] فرزند ابراهیم ندانند بلکه او را [[اسماعیل بن حزقیل]] یکی از [[انبیاء]] [[بنی اسرائیل]] بشناسند.
شاید مراد از اسماعیل در آیات مزبور [[شموئیل]] آخرین [[قاضی]] بنی اسرائیل باشد که سمت [[نبوت]] هم داشته و در [[زبور]] باب ۶ آیه ۹۹ و در رساله [[عبرانیان]] باب ۳۲ آیه ۱۱، شموئیل با موسی و هارون یاد شده است، به نقل [[تورات]] پدر شموئیل القانه و مادرش [[حنا]] نام داشته و پدرش از [[قبیله]] لاویان بوده است.
تولد شموئیل در «رامه» نزدیک [[کوه]] «افرایین» اتفاق افتاد. والدینش او را [[وقف]] [[معبد]] کردند و به «عیلی» [[کاهن]] سپردند. شموئیل از زمان [[کودکی]] مهبط [[الهام الهی]] شد و بعد از «عیلی» [[مسند قضا]] را به جای او اشغال کرد. [[وضع سیاسی]] و [[اخلاقی]] [[اسباط]] [[دوازده گانه]] را سر و صورتی داد و آنان را به ترک [[بت پرستی]] واداشت. چون [[شموئیل]] به سن [[پیری]] رسید، [[بنی اسرائیل]] وی را از کار [[ناتوان]] پنداشتند و از وی خواستند که بر آنها [[پادشاهی]] بگمارد. شموئیل نخست شاؤل و پس از وی داوود را به پادشاهی [[انتخاب]] کرد.
[[قرآن مجید]] به این قصه در [[سوره بقره]] [[آیه]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریسته‌ای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم». سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref> اشاره فرموده است و [[پادشاه]] [[مبعوث]] از طرف این [[پیغمبر]] در قرآن مجید [[طالوت]] معرفی شده است.
به موجب تلمود، کتاب روت و کتاب داوران که جزء کتب [[عهد عتیق]] هستند به شموئیل منسوب‌اند، در [[تفسیر صافی]] از [[کتاب کافی]] چنین نقل شده: اسماعیل را از آن جهت [[خداوند]]، صادق الوعد نامیده است که اسماعیل با مردی در مکانی وعدۀ [[ملاقات]] گذاشت و یکسال در [[انتظار]] او ایستاد تا وی را دیدار کرد در همین [[تفسیر]] [[روایت]] دیگری است که اسماعیل با شخصی وعده‌ای گذاشته و یکسال در انتظار او مانده است. (البته می‌بایست وعدۀ مهمی در میان باشد ولی [[وعده]] ملاقات در مکان خاص بعید می‌نماید). در تفسیر صافی از «کتاب علل» منقول است که اسماعیل فرزند ابراهیم پیش از پدر [[وفات]] کرده است و مراد از اسماعیل در این آیه، [[پیغمبری]] از [[پیغمبران]] بنی اسرائیل است که [[کفار]]، پوست از سر و صورت او برداشتند. فرشته‌ای بر او نازل شد و به وی عرضه داشت که هر چه دستور دهد مجری خواهد شد اسماعیل پاسخ گفت که [[تأسی]] به [[انبیاء]] کرده است. (مراد این است که زجر خود را در راه [[حق]] امری ناچیز شناخته است).
در [[قرآن مجید]]، دیگر راجع به اسماعیل اثری دیده نمی‌شود فقط داستان [[ذبح]] در [[سوره صافات]] مذکور است که [[مفسرین]] در شخص موضوع آن [[اختلاف]] دارند: عده‌ای [[اسحاق]] را ذبیح می‌دانند و می‌گویند می‌بایست ذبیح همان شخص مبشربه باشد و [[حضرت ابراهیم]] به تولد اسحاق [[بشارت]] داده شده است. عده‌ای دیگر معتقدند که چون در [[سورۀ صافات]] قبل از بیان قصة ذبح [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}}<ref>«گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم» سوره حجر، آیه ۵۳.</ref> و پس از قصه ذبح {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ}}<ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.</ref> مذکور است می‌بایست مبشربه در آیه اول غیر از مبشربه در آیه دوم باشد و وصف [[غلام]] [[حلیم]] با اسماعیل مناسب است نه با اسحاق.
از جانب دیگر در [[تورات]] مندرج است که حضرت ابراهیم به ذبح فرزند یگانه خود [[مأمور]] گردیده و فرزند یگانه او اسماعیل بوده است چه اسماعیل ده سال پیش از اسحاق متولد شده و عبارت «بلغ معه السعی» نشان می‌دهد که ذبیح، [[کودکی]] بوده است میان سن هفت و ده. به علاوه روایتی است که به موجب آن [[عمر بن عبدالعزیز]] از یک نفر [[یهودی]] که به [[اسلام]] مشرف شده بود راجع به اختلاف درباره ذبیح سؤال کرد آن یهودی جواب داد که [[علماء]] [[یهود]] نیز اسماعیل را ذبیح می‌دانند لکن از باب [[حسد]] [[کتمان]] می‌کنند و ذبح را به اسحاق پدر [[اسرائیل]] سر سلسله خویش نسبت می‌دهند.
«دکتر آبراهام جی‌جر» هم [[عقیده]] با ما است و اسماعیل را ذبیح می‌داند.<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص 128-130.</ref>
==داستان اسماعیل در تورات==
بنا بر مندرجات تورات، [[ساره]] زوجه ابراهیم که خود، نازا بود [[کنیز]] خویش [[هاجر]] [[مصری]] را به ابراهیم بخشید و اسماعیل برای ابراهیم از هاجر متولد گردید.
چون کمی از سن اسماعیل گذشت، سازه بر هاجر و اسماعیل [[رشک]] برد و از ابراهیم خواست که ایشان را از نزد خود براند به این ترتیب اسماعیل و [[هاجر]] در [[صحرای فاران]] ساکن گردیدند و اسماعیل اولین فرزند ابراهیم است که در [[زمین]] [[مشرق]] ساکن گردیده و می‌بایست [[مسکن]] وی از مسکن ابراهیم زیاد فاصله نداشته باشد زیرا هنگام [[دفن]] ابراهیم، اسماعیل حاضر بوده است.
بر حسب [[تورات]]، اسماعیل پدر [[دوازده]] فرزند بوده است و [[فرزندان]] وی در تورات به نام ذکر شده‌اند. اسماعیل هنگام [[وفات]] صد و سی و هفت سال داشته لکن پس از [[دوران کودکی]] از وی اثری در تورات دیده نمی‌شود جز آنکه دختر خود را که [[خواهر]] «نبایوت» بود به «[[عیسو]]» فرزند [[اسحاق]] به زنی داده است و این واقعه می‌بایست در آخر [[عمر]] او اتفاق افتاده باشد.<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص130-131.</ref>
==[[روایات اسلامی]] درباره اسماعیل==
برحسب روایات اسلامی هاجر از نزد بانوی خود [[ساره]] گریخت، در بیابان آوازی شنید که وی را به مراجعت [[دعوت]] کرد و به او مژده داد که آبستن است و از فرزند او امتی بزرگ به وجود خواهد آمد، هاجر برگشت و پس از گذشتن دوران حمل، اسماعیل از او متولد گردید. چون اسماعیل هفت ساله شد ساره خواست که اسماعیل و هاجر از او دور باشند ابراهیم هاجر و فرزند او را به بیابان [[مکه]] برد و ایشان را در آن بیابان رها کرد. [[تشنگی]] بر اسماعیل مسلط شد، هاجر بالای [[کوه صفا]] رفت که به اطراف بنگرد تا مگر چشمه آبی بیابد و چون آب نیافت، از کوه صفا پایین آمد و تا [[کوه]] [[مروه]] هفت بار سعی کرد.
گفته‌اند علت [[تشریع]] سعی میان [[صفا و مروه]] همین واقعه هاجر بوده است. (شاید کلمه سعی در [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref> موجب ارتباط سعی میان [[صفا و مروه]] با [[هاجر]] مادر اسماعیل شده باشد).
می‌گویند [[جبرئیل]] در این حال به هاجر برخورد و از او پرسید که ابراهیم، تو و فرزندت را به [[امید]] که در این بیابان گذاشته است؟ هاجر پاسخ داد به امید [[خدا]]. [[جبرئیل]] گفت بدانید که [[توفیق]] و [[رستگاری]] از آن شماست. آنگاه او آب [[زمزم]] را برای ایشان از [[زمین]] بر آورد.
بعضی گفته‌اند که اسماعیل پا بر زمین سائید و از زیر پای او آب زمزم جوشیدن گرفت و هاجر آب را با مشت بر می‌داشت و در [[مشک]] می‌ریخت.
باز گفته‌اند کد قبیلة [[جرهم]] که در نزدیکی [[مکه]] اقامت داشتند از دور دیدند که در زمین مکه مرغان و پرندگان فرود می‌آیند، [[حدس]] زدند که در آن [[سرزمین]] آب موجود است از این روی پیش هاجر آمدند و از او [[اجازه]] خواستند که نزدیک آن آب ساکن گردند و هاجر به ایشان اجازه داد. [[مردم]] جرهم به [[زبان عربی]] تکلم می‌کردند و اسماعیل[[زبان]] ایشان را آموخت و از این [[قبیله]] دختری برای خود گرفت.
روزی ابراهیم از [[ساره]] اجازه خواست که به دیدن هاجر و اسماعیل برود ساره با این درخواست موافقت کرد به شرط اینکه در [[خانه]] آنها قدم نگذارد. ابراهیم به خانه اسماعیل آمد در این وقت هاجر مرده بود و اسماعیل هم برای صید به خارج رفته بود. [[زن]] اسماعیل از ابراهیم پذیرائی نکرد، ابراهیم به وی گفت وقتی که شوهرت از شکار بازگشت به او بگو که آستانه خانداش را عوض کند چون [[زن]] این [[پیام]] را به اسماعیل رسانید، اسماعیل دانست که پدر از [[ازدواج]] او [[راضی]] نبوده لذا زن خود را [[طلاق]] داد و زن دیگری از قبیله جرهم گرفت. [[سال]] دیگر ابراهیم با [[اذن]] ساره به دیدن اسماعیل آمد. این بار هم اسماعیل به شکار رفته بود اما زنش نان و گوشت برای ابراهیم آورد و از او کاملا پذیرائی کرد و از وی [[اجازه]] خواست که سرش را بشوید اما چون ابراهیم نمی‌توانست پیاده شود، اول با درخواست او موافقت نکرد لکن [[زن]] [[اصرار]] ورزید. زوجه اسماعیل برای رفع [[عذر]]ابراهیم سنگی آورد و زیر پای راست او گذاشت و طرف راست او را شست. آنگاه سنگی را به طرف چپ منتقل کرد و قسمت چپ سر او را شستشو داد. می‌گویند اثر پای ابراهیم بر آن سنگ باقی ماند و این سنگ [[مقام ابراهیم]] است. قول صحیح آن است که مقام ابراهیم بر آن سنگی اطلاق می‌شود که ابراهیم بر آن بالا رفته و [[دیوار کعبه]] را بالا برده است.
قصه پیدا شدن چشمه برای اسماعیل، در کتاب پرقی ربی «الیعازر» باب ۳۰ و در (Pentateuque) Alkout Simeoni مسطور است و مفاد آن مسطورات چنین است: «اسماعیل از [[خدا]] خواست که او را از [[تشنگی]] نمی‌راند و در حالی که روی بستر خار خوابیده بود [[دعا]] کرد و در غروب [[جمعه]] چشمه ظاهر گردید».
[[قصه]]دیدار ابراهیم متوالیا دو زوجه اسماعیل را که قصاصان [[اسلامی]] نقل می‌کنند با اندک تفاوتی در پرقی ربی الیعازر باب ششم و Alkout Simeoni پان تاتوک ۹۵ و در مدراش Haggadol طبع Schechter صفحه ۳۱ دیده می‌شود.
در [[روایات]] [[عرب]] قصه [[بنای کعبه]] به دست ابراهیم و اسماعیل موجود است و نسابان عرب سلسله [[نسب]] [[عدنانیان]] را به اسماعیل می‌رسانند. بعضی از [[اعراب]]، عدنان را از [[اولاد]] نابت بن اسماعیل و برخی از اولاد قیدار بن اسماعیل دانسته‌اند و عده‌ای هم نسب [[قحطان]] یعنی اعراب [[یمن]] را نیز به اسماعیل می‌رسانند و در اشعار شعرای [[عصر بنی امیه]] انتساب [[ایرانیان]] به ابراهیم دیده شده است ولی گویا ناشی از نسبت [[قحطانیان]] و یمانیان بد اسماعیل باشد.
بنی اسماعیل، در شمال [[عربستان]] ساکن بوده‌اند زیرا [[اخلاق]] [[نژادی]] این [[قوم]] در [[مردم]] شمال یافت می‌شود. بعد از آن در طی قرون، بنی اسماعیل با [[مردم]] جنوب آمیخته‌اند و این آمیزش سبب آن شده که [[قحطانیان]] هم خود را به اسماعیل منتسب کنند و چون عده‌ای از [[ایرانیان]]، ساکن [[یمن]] شدند و حتی مدتی بر این [[سرزمین]] [[حکومت]] کرده‌اند، موقع [[سیاسی]] ایشان شاید اقتضا می‌کرده خود را از [[نسل]] اسماعیل معرفی کنند و مفاخرات و [[مبارزاتی]] که میان [[قحطانی‌ها]] و [[عدنانی‌ها]] پیدا شده به این [[عقیده]] قوت داده است.
[[راویان]] [[عرب]] [[هاجر]] را شاهزاده میشناسند و این مطلب در مدراش [[تکوین]] [[رباح]] باب ۴۵ شماره ۲ به این نحو [[تأیید]] شده: «[[فرعون]] دختر خود را به [[ساره]] تقدیم می‌دارد و می‌گوید [[خدمتگزاری]] ساره برای وی بهتر از فرمانفرمائی در [[خانه]] سلطنتی است».<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص131-133.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010214.jpg|22px]] [[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|'''اعلام قرآن''']]
{{پایان منابع}}
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش