پرش به محتوا

عابس بن ابی‌شبیب شاکری: تفاوت میان نسخه‌ها

تغییرمسیر به عابس بن ابی شبیب شاکری حذف شد
(تغییرمسیر به عابس بن ابی شبیب شاکری)
برچسب: تغییر مسیر جدید
 
(تغییرمسیر به عابس بن ابی شبیب شاکری حذف شد)
برچسب‌ها: تغییرمسیر حذف شد پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
#تغییر_مسیر [[عابس بن ابی شبیب شاکری]]
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام حسین | عنوان مدخل  = عابس بن ابی‌شبیب شاکری | مداخل مرتبط = [[عابس بن ابی‌شبیب شاکری]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = عابس بن ابی‌شبیب شاکری
| مشهور به =
| نام تصویر = آرامگاه شهدای کربلا.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = آرامگاه شهدای کربلا
| نام کامل = عابس بن ابی‌شبیب شاکری
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه =
| لقب = 
| اهل = 
| از قبیله = [[بنی‌همدان]] 
| از تیره = [[بنی‌شاکر]] 
| پدر = [[ابی‌شبیب شاکری]]
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = 
| خویشاوندان =
| وابستگان =
| تاریخ تولد =   
| محل تولد = 
| محل زندگی =
| تاریخ درگذشت = 
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت = [[۶۱ هجری]]
| محل شهادت = [[کربلا]]
| طول عمر =   
| محل دفن = [[کربلا]]
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام حسین]]
| از طبقه =
| در جنگ = [[واقعه عاشورا]]
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =
| علت شهرت = 
| علت درگذشت =
| علت شهادت = شهادت در رکاب امام حسین 
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =
}}
 
'''عابس بن ابی شبیب شاکری'''، از رجال برجستۀ [[شیعه]] و مردی دلیر، سخنور، کوشا و تلاش‌گر و [[شب زنده دار]]، از طایفۀ "بنی شاکر"، طایفه‌ای از [[همدانیان]] بود. او نسبت به [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} بسیار علاقه‌مند بود و در [[روز عاشورا]] پس از اظهار [[وفاداری]] و جنگاوری دلاورانه به [[شهادت]] رسید.
 
== مقدمه ==
«عابس» فرزند [[ابی شبیب شاکری]]، از [[رجال]] برجستۀ [[شیعه]] و مردی [[دلیر]]، [[سخنور]]، [[کوشا]] و [[تلاشگر]]، [[شب زنده دار]]، از [[طایفۀ بنی‌شاکر]]، طایفه‌ای از [[همدانیان]] بود. [[طایفه شاکر]] عموماً از [[محبتن امام علی|محبان]] و [[دوستداران صمیمی امیر مؤمنان علی]] {{ع}} و از [[شجاعان]] [[عرب]] به شمار می‌آمدند و به آنان "فتیان العرب" می‌گفتند. حضرت در [[فضایل]] آنها در [[جنگ صفین]] فرمود: «اگر عده شاکری‌ها به هزار نفر می‌‌رسیدند، [[خدای تعالی]] همان‌گونه که سزاوار و [[شایسته]] آن است، [[پرستش]] می‌‌شد!»<ref>{{متن حدیث| لَوْ تَمَّتْ عِدَّتُهُمْ أَلْفاً لِعَبْدِ اللَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ }}؛ ابصارالعین، ص۱۲۷ و وقعه صفین، ص۳۱۵.</ref>؛ او نسبت به [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} بسیار علاقه‌مند بود<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۴۹۴-۴۹۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۹۶.</ref>.
 
== [[سخنرانی]] عابس در حضور حضرت مسلم {{ع}} ==
وقتی مسلم بن عقیل {{ع}} در [[منزل]] مختار ثقفی برای گروهی از [[شیعیان]] و [[موالیان]] [[اهل بیت]]، [[نامه]] [[امام]] {{ع}} نسبت به [[نمایندگی]] خود و [[آمادگی]] برای حرکت به سوی کوفه را خواند و حاضران از [[شوق]] گریستند، عابس از جا برخاست و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] چنین گفت: «اما بعد؛ من از [[وفاداری]] [[مردم]] خبر نمی‌دهم و از آنچه در [[قلب]] آنان است سخن نمی‌گویم و شما را هم [[مغرور]] نمی‌کنم، من فقط از درون قلب خود و به آنچه بر آن [[تصمیم]] دارم خبر می‌‌دهم: به [[خدا]] [[سوگند]]! هرگاه مرا صدا زنید اجابتتان می‌‌کنم، به همراهتان با دشمنانتان می‌‌جنگم. برای آنکه هیچ‌گونه صدمه‌ای را نگذارم به شما نزدیک شود، جلو رؤیتان [[شمشیر]] می‌‌زنم تا [[خدا]] را [[ملاقات]] کنم و در دامن [[مرگ]] بیفتم و مقصودی از این کار ندارم جز آنچه پیش خداست!»<ref>{{عربی|أَمَّا بَعْدُ: فَإِنِّي لاَ أُخْبِرُكَ عَنِ اَلنَّاسِ، وَ لاَ أَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِهِمْ، وَ مَا أُغِرُّكَ مِنْهُمْ، وَ اَللَّهِ لَأُحَدِثَنَّكَ عَمَّا أَنَا مُوَطِّنٌ نَفْسِي عَلَيْهِ؛ وَ اَللَّهِ لَأُجِيبَنَّكُمْ إِذَا دَعَوْتُمْ، وَ لَأُقَاتِلَنَّ مَعَكُمْ عَدُوَّكُمْ، وَ لَأَضْرِبَنَّ بِسَيْفِي دُونَكُمْ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ، لاَ أُرِيدُ بِذَلِكَ إِلاَّ مَا عِنْدَ اَللَّهِ}}؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۵.</ref>؛
 
پس از بیعت [[کوفیان]] با مسلم، [[عابس]] به همراه [[شوذب]] و [[قیس بن مسهر صیداوی]]، [[دعوت نامه]] [[مردم کوفه]] را در [[مکه]] به امام {{ع}} رساند<ref>ابصارالعین، ص۱۰۴.</ref> و از آنجا در [[خدمت]] امام {{ع}} بود تا در [[عاشورا]] در رکاب حضرتش به [[شهادت]] رسید<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۴۹۵-۴۹۶؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۵۴.</ref>.
 
== وفاداری مکرر عابس در [[روز عاشورا]] ==
عابس در روز عاشورا در چند مرتبه وفاداری و [[ایمان]] و [[اعتقاد]] [[راسخ]] خود را نسبت به [[امام حسین]] {{ع}} به نمایش گذاشت:
=== [[تشویق]] شوذب به [[یاری امام]] {{ع}} ===
چون روز عاشورا [[آتش]] [[جنگ]] شعله‌ور شد و برخی از یاران [[اباعبدالله]] {{ع}} به شهادت رسیدند<ref>ابصارالعین، ص۱۰۴.</ref>، عابس به شوذب گفت: ای شوذب! چه تصمیمی داری و می‌‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: همراه تو در کنار [[پسر رسول خدا]] {{صل}} می‌‌جنگم تا کشته شوم. عابس گفت: امروز باید با تمام توان برای [[سعادت]] خویش تلاش کنیم؛ زیرا فردا [[روز حساب]] است، نه [[روز]] عمل!<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۴۹۶.</ref>.
 
=== عابس عازم میدان ===
عابس این عنصر [[شجاعت]] و [[دلاوری]]، پس از شهادت دوستش شوذب، به محضر امام {{ع}} آمد و ارادت و [[حمایت]] خود را با بیانی رسا و صریح به آن بزرگوار عرضه داشت و چنین گفت: «ای [[ابا عبدالله]] [[آگاه]] باش به [[خدا]] قسم! امروز در روی [[زمین]]، [[فامیل]] و بیگانه‌ای نیست که از تو نزد من عزیزتر و محبوب‌تر باشد، اگر می‌توانستم و [[قدرت]] داشتم که [[ستم]] و [[قتل]] تو را با چیزی عزیزتر از جانم و خونم از شما دور کنم، این کار را می‌کردم. [[سلام]] بر تو ای ابا عبدالله، خدا را [[شاهد]] می‌گیریم که همانا من به راه تو و راه پدرت هستم!»، سپس با [[شمشیر]] کشیده در حالی که زخم بر پیشانی داشت به صحنه میدان آمد<ref>تاریخ طبری، ج۵ ص۴۴۴؛ البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۱۸۶؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۹؛ نفس المهموم، ص۲۷۳ و مقتل مقرم، ص۲۵۳.</ref>.
 
[[طبری]] از [[ابومخنف]] به [[سند]] خود از [[ربیع بن تمیم همدانی]] که آن [[روز]] در [[لشکر]] [[دشمن]] بود، نقل می‌کند که گفت: من [[عابس]] را شناختم و مکرراً [[شجاعت]] او را در [[غزوات]] [[مشاهده]] کرده بودم که از [[شجاع‌ترین]] [[مردم]] بود؛ لذا به [[سپاه عمر سعد]] گفتم: «ای مردم! این شیر شیران است، این پسر "ابی شبیب است، مبادا کسی تنها به میدان او رود که هلاک خواهد شد».
 
اما عابس که دید کسی به [[جنگ]] او نمی‌آید فریاد برآورد: «آیا مردی نیست، آیا مردی نیست به جنگ من بیاید؟!». کسی جرئت نکرد به جنگ او برود، سرانجام [[عمر سعد]] فریاد زد: «ای لشکر او را سنگ بارانش کنید!». پس از آن [[فرمان]]، او را از هر طرف سنگ [[باران]] کردند. عابس، [[زره]] و کلاه خودش را بر زمین انداخت و به [[سپاه]] دشمن [[حمله]] کرد.
 
[[راوی]] می‌‌گوید: به خدا [[سوگند]]، همانا دیدم او می‌‌جنگید در حالی که بیش از دویست نفر از جلوی [[شمشیر]] او فرار می‌‌کردند، اما یک باره [[دشمن]] پشت به پشت هم داد و از هر طرف بر او [[حمله]] کرد و دسته جمعی او را به [[شهادت]] رساندند و بعد سر [[مبارک]] او را از بدنش جدا کردند! و بدین ترتیب به خیل [[شهیدان]] راه [[حق]] پیوست.
 
در [[عظمت]] و بزرگی و [[شجاعت]] [[عابس]] همین بس که در کشتن او جمعی از [[سپاه]] دشمن به خود [[افتخار]] می‌‌کردند و سر منور او را دست به دست می‌‌گرداند و هر کدام می‌‌گفتند: من او را کشتم تا نزد [[عمر سعد]] آمدند! عمر سعد گفت: [[نزاع]] نکنید همه شما در [[قتل]] او [[شریک]] هستید؛ زیرا هیچکدام از شما یک تنه نمی‌توانستید او را به قتل برسانید!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۴؛ نفس المهموم، ص۲۷۴ و مقتل مقرم، ص۲۵۲.</ref>
 
همانگونه که در [[زیارت ناحیه مقدسه]] آمده است: {{متن حدیث|اَلسَّلاَمُ عَلَى عَابِسِ بْنِ أَبِي شَبِيبٍ اَلشَّاكِرِيِّ}}<ref>زیارت ناحیه مقدسه، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۷۳.</ref>؛ [[سلام]] و [[درود]]، بر او باد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۴۹۶-۴۹۸؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۵۴.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']]
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:شهدای واقعه کربلا]]
[[رده:اصحاب امام حسین]]
[[رده:بنی‌همدان]]
[[رده:بنی‌شاکر]]
۲۴٬۴۷۸

ویرایش