پرش به محتوا

مبارزه با خرافه: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷: خط ۷:


== خرافه‌زدایی ==
== خرافه‌زدایی ==
در آن هنگام که محمد {{صل}} [[دوران کودکی]] خود را نزد [[حلیمه سعدیه]]، [[مادر]] رضاعی خود می‌گذراند، کمتر از پنج سال داشت. روزی به حلیمه سعدیه فرمود: ای مادر! چرا دو نفر از برادرانم را (منظور [[فرزندان]] حلیمه بودند) در [[روز]] نمی‌بینم؟ حلیمه گفت: آنها روزها گوسفندها را به چراگاه می‌برند و اکنون در دشت هستند. محمد گفت: چرا مرا همراه آنها نمی‌فرستید؟ حلیمه پاسخ داد: آیا [[دوست]] داری همراه آنها به صحرا بروی؟ [[پیامبر]] گفت: آری.
در آن هنگام که محمد {{صل}} دوران کودکی خود را نزد [[حلیمه سعدیه]]، مادر رضاعی خود می‌گذراند، کمتر از پنج سال داشت. روزی به حلیمه سعدیه فرمود: ای مادر! چرا دو نفر از برادرانم را (منظور [[فرزندان]] حلیمه بودند) در [[روز]] نمی‌بینم؟ حلیمه گفت: آنها روزها گوسفندها را به چراگاه می‌برند و اکنون در دشت هستند. محمد گفت: چرا مرا همراه آنها نمی‌فرستید؟ حلیمه پاسخ داد: آیا [[دوست]] داری همراه آنها به صحرا بروی؟ [[پیامبر]] گفت: آری.
بامداد روز بعد، حلیمه [[موی سر]] محمد {{صل}} را شانه زد و خوش‌بو کرد و سرمه بر چشمانش کشید. یک عدد [[مهره]] [[یمانی]] نیز برای محافظت به گردنش آویخت. محمد {{صل}} بی‌درنگ آن مهره را از گردن بیرون آورد و به کنار انداخت و به حلیمه فرمود: «مادر [[جان]] آرام باش این چیست؟ من خدایی دارم که مرا [[حفظ]] می‌کند (نه مهره یمانی!)»<ref>بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۹۲.</ref>.
بامداد روز بعد، حلیمه موی سر محمد {{صل}} را شانه زد و خوش‌بو کرد و سرمه بر چشمانش کشید. یک عدد [[مهره]] [[یمانی]] نیز برای محافظت به گردنش آویخت. محمد {{صل}} بی‌درنگ آن مهره را از گردن بیرون آورد و به کنار انداخت و به حلیمه فرمود: «مادر [[جان]] آرام باش این چیست؟ من خدایی دارم که مرا [[حفظ]] می‌کند (نه مهره یمانی!)»<ref>بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۹۲.</ref>.


[[اسلام]]، [[دین]] [[آگاهی]] و [[معرفت]] است و [[واقع‌گرایی]] در ذات آن نهفته است. از این رو، نمی‌تواند با اوهام و [[خرافات]] هماهنگ باشد یا در برابر آن [[سکوت]] کند، بلکه اصولاً این [[مکتب]]، [[مبارزه]] با [[افکار]] [[خرافی]] و [[باطل]] را در رأس کار خود قرار می‌دهد. بر این اساس، [[پیامبر اسلام]]، آگاهی دادن به [[مردم]] و جذب آنان به سوی واقعیت‌ها را در دستور کار خویش قرار داده بود.
[[اسلام]]، [[دین]] [[آگاهی]] و [[معرفت]] است و [[واقع‌گرایی]] در ذات آن نهفته است. از این رو، نمی‌تواند با اوهام و [[خرافات]] هماهنگ باشد یا در برابر آن [[سکوت]] کند، بلکه اصولاً این [[مکتب]]، [[مبارزه]] با [[افکار]] [[خرافی]] و [[باطل]] را در رأس کار خود قرار می‌دهد. بر این اساس، [[پیامبر اسلام]]، آگاهی دادن به [[مردم]] و جذب آنان به سوی واقعیت‌ها را در دستور کار خویش قرار داده بود.
۱۱۱٬۹۱۱

ویرایش