بدعت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←بدعت در تفسیر بدعت
جز (جایگزینی متن - 'محمدبن' به 'محمد بن') |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
== بدعت در [[تفسیر]] بدعت == | == بدعت در [[تفسیر]] بدعت == | ||
برخی در تفسیر بدعت، مرتکب بدعت شده و پارهای از امور را بدون [[دلیل]]، [[حرام]] دانستهاند، به بهانه اینکه این امور، در عصر [[صحابه]] و [[تابعان]] وجود نداشته است. پیشرو این بدعتگزاری، [[ابنتیمیه]] است. وی برگزاری جشنهای [[میلاد پیامبر]] اکرم {{صل}} که در میان [[مسلمین]] رواج داشت را بدعت خواند با ادعای اینکه اگر چنین کاری درست و [[شایسته]] بود، [[یاران پیامبر]] و تابعان آنها در انجام آن [[سبقت]] میگرفتند. یا در مورد بوسیدن [[قرآن]] میگوید: از [[سلف]] چیزی در این باره به ما نرسیده است<ref>ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. همین [[اندیشه]] را [[محمد بن عبدالوهاب]] پذیرفته و [[پیروان]] او در [[تخریب]] [[ضریح]] [[امامان]] [[بقیع]] به آن [[تمسک]] جستند. [[عبدالله بن بلیهد]] از علمای [[مدینه]]، [[حکم]] بنای [[قبور]] را [[استفتا]] کرده و خود او پیشاپیش، در متن استفتا [[فتوا]] را صادر کرده و میگوید: در [[بهترین]] زمانها که همان سیصد سال نخست [[تاریخ اسلام]] است، چنین چیزی وجود نداشته است<ref>امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۳۵۷.</ref>. در نقد این [[اندیشه]] میتوان گفت: پیشینیان که ایشان را به [[سلف صالح]]، تعبیر میکنند محور [[حق و باطل]] نبوده و فعل و ترک آنها مدار [[حلال و حرام]] نیست، هیچ مفتیای ترک عمل [[سلف]] را دلیلی بر [[حرمت]] نگرفته است. اینکه گفته شده در [[زمان]] [[صحابه]] چنین بناهایی وجود نداشته است، مغایر با [[تاریخ]] صحیح است. هنگامی که [[مسلمانان]]، [[قدس]] [[شریف]] را [[فتح]] کردند، در آنجا مقبرههای پیامبرانی همچون: [[حضرت ابراهیم]]، [[یعقوب]] و [[فرزندان]] او برپا بوده و اکنون نیز پابرجاست و هرگز از [[ذهن]] [[خلیفه]] نگذشت که این نوع بناها [[بدعت]] در [[شریعت]] بوده و باید آنها را منهدم کرد. بنابراین ویران کردن آنها به استناد [[شریعت اسلامی]]، خود، نوعی "بدعت" است<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]، ص۶۲ ـ ۶۷.</ref>. | برخی در تفسیر بدعت، مرتکب بدعت شده و پارهای از امور را بدون [[دلیل]]، [[حرام]] دانستهاند، به بهانه اینکه این امور، در عصر [[صحابه]] و [[تابعان]] وجود نداشته است. پیشرو این بدعتگزاری، [[ابنتیمیه]] است. وی برگزاری جشنهای [[میلاد پیامبر]] اکرم {{صل}} که در میان [[مسلمین]] رواج داشت را بدعت خواند با ادعای اینکه اگر چنین کاری درست و [[شایسته]] بود، [[یاران پیامبر]] و تابعان آنها در انجام آن [[سبقت]] میگرفتند. یا در مورد بوسیدن [[قرآن]] میگوید: از [[سلف]] چیزی در این باره به ما نرسیده است<ref>ابنتیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الفتاوی الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. همین [[اندیشه]] را [[محمد بن عبدالوهاب]] پذیرفته و [[پیروان]] او در [[تخریب]] [[ضریح]] [[امامان]] [[بقیع]] به آن [[تمسک]] جستند. [[عبدالله بن بلیهد]] از علمای [[مدینه]]، [[حکم]] بنای [[قبور]] را [[استفتا]] کرده و خود او پیشاپیش، در متن استفتا [[فتوا]] را صادر کرده و میگوید: در [[بهترین]] زمانها که همان سیصد سال نخست [[تاریخ اسلام]] است، چنین چیزی وجود نداشته است<ref>امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۳۵۷.</ref>. در نقد این [[اندیشه]] میتوان گفت: پیشینیان که ایشان را به [[سلف صالح]]، تعبیر میکنند محور [[حق و باطل]] نبوده و فعل و ترک آنها مدار [[حلال و حرام]] نیست، هیچ مفتیای ترک عمل [[سلف]] را دلیلی بر [[حرمت]] نگرفته است. اینکه گفته شده در [[زمان]] [[صحابه]] چنین بناهایی وجود نداشته است، مغایر با [[تاریخ]] صحیح است. هنگامی که [[مسلمانان]]، [[قدس]] [[شریف]] را [[فتح]] کردند، در آنجا مقبرههای پیامبرانی همچون: [[حضرت ابراهیم]]، [[یعقوب]] و [[فرزندان]] او برپا بوده و اکنون نیز پابرجاست و هرگز از [[ذهن]] [[خلیفه]] نگذشت که این نوع بناها [[بدعت]] در [[شریعت]] بوده و باید آنها را منهدم کرد. بنابراین ویران کردن آنها به استناد [[شریعت اسلامی]]، خود، نوعی "بدعت" است<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲]]، ص۶۲ ـ ۶۷.</ref>. | ||
==شبهه وهابیان در عدم اصلاح بدعتها توسط امام علی== | |||
وهابیان ادعا میکنند: [[شیعیان]] مدعیاند که در [[زمان]] [[سه خلیفه نخست]] بدعتهایی در [[دین]] ایجاد شده است، از قبیل به [[جماعت]] [[خواندن نماز]] تراویح، نگفتن {{متن حدیث|حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ}} در [[اذان]]، [[تحریم]] متعة النساء و متعة الحج و امثال اینها، اگر اینها [[بدعت]] بود، پس چرا [[امام علی]]{{ع}} که بعد از آن [[سه خلیفه]] به [[حکومت]] رسید، این [[بدعتها]] را [[اصلاح]] نکرد؟ این کار [[امام]] نشان میدهد که ادعای [[شیعه]] مبنی بر بدعت بودن این امور، صحیح نیست. | |||
===پاسخ=== | |||
چند نکته در پاسخ قابل ذکر است: | |||
'''نکته نخست''': مباحث مرتبط با [[نماز تراویح]]، [[حی علی خیر العمل]] و [[متعه]]، در بخش [[پاسخ به شبهات]] [[فقهی]]، خواهد آمد؛ ولی نکته کلی در این باره عبارت است از اینکه اگر چنانچه عملاً یک [[رهبر]] آسمانی نتواند بدعتی را اصلاح کند، این نتوانستن دلیل بر [[صحت]] آن بدعت نیست، بلکه بدعت، بدعت است خواه بشود آن را اصلاح کرد یا نشود. دلیلش هم روشن است؛ زیرا بدعت داخل کردن امر غیردینی در دین است. اگر چنین مطلبی ثابت شود، بدعت اتفاق افتاده است، حال چه آیندگان بتوانند آن را برگردانند یا نتوانند. | |||
توضیح اینکه جمله {{متن حدیث|الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ}} توسط [[خلیفه دوم]] در اذان صبح وارد شده است، در این مورد تردیدی نیست یا در باب نماز تراویح که شخص [[خلیفه]] از آن به عنوان {{متن حدیث|نِعْمَتِ الْبِدْعَةُ}}؛ «بدعت [[نیکو]]» یاد کرده است، تردیدی نیست. حال چه [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} بعد از ایشان آن را برگرداند یا برنگرداند تأثیری در بدعت بودن این عمل ندارد. بدعت، چنانچه ذکر شد تعریف خاص خودش را دارد و مسائل پیرامونی، نقشی در ماهیت آن ندارد. | |||
'''نکته دوم''': در [[سخنان امام علی]]{{ع}} به مطالبی برخورد میکنیم که نشان میدهد بدعتهای وسیعی پیش از ایشان در دین اتفاق افتاده و آن حضرت نسبت به آنها معترض بوده است. | |||
امام در [[عهدنامه مالک اشتر]] با اشاره به این نکته میفرماید: {{متن حدیث|فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً بِأَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا}}؛ «این [[دین]] پیش از این در دست [[اشرار]] [[اسیر]] بود، در آن به [[هوس]] عمل میکردند و [[دنیا]] را با آن، [[طلب]] مینمودند»<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | |||
همچنین در [[خطبه]] دیگر [[امام]] با اشاره به بدعتهای آن دوره میفرماید: {{متن حدیث|أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ{{صل}} عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ}}؛ «آیا [[خدا]] آنچه را فرستاده ناقص بوده و در کامل ساختن آن از آنان کمک خواسته است یا آنان [[شریک]] خدایند و [[حق]] دارند بگویند و خدا به آن [[راضی]] شود؟! یا [[دینی]] که خدا فرستاده کامل بوده، ولی [[پیامبر]]{{صل}} در [[ابلاغ]] آن، کوتاهی کرده است؟!<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸.</ref>» | |||
امام در [[خطبه ۸۸]] نیز [[اعتراض]] خویش را نسبت به [[بدعتگذاران]] ابراز میکند. اینها نشان میدهد که موضع امام در مقابل بدعتهای دیگران سخت و انتقادی بوده است و امام تلاش میکرد تا [[مردم]] را نسبت به این امور [[آگاه]] سازد. | |||
'''نکته سوم''': شواهد و [[اسناد]] [[تاریخی]] نشان میدهد که [[خلفا]] برای خود در عرض [[سنت پیامبر]]، قائل به «[[سنت]] و [[سیره]]» بودند. گویا آنان [[فکر]] میکردند حال که توانستند در جای پیامبر تکیه بزنند، [[شأن]] [[صاحب شریعت]] را نیز پیدا کردهاند به گونهای که فعل و عملکرد آنان، بایست «سیره» تلقی شود. | |||
[[خلیفه دوم]] در [[زمان مرگ]] گفت: «[[جانشین]] معین نکردن، سنت پیامبر{{صل}} است و جانشین معین کردن سنت [[ابوبکر]]»<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۴۲.</ref>. | |||
به تعبیر «سنت ابوبکر» دقت شود. معنای این سخن این است که [[عمر]] برای ابوبکر در عرض سنت پیامبر، یک سنت مستقلی قائل است. | |||
اینها نشان میدهد آنها چنین اختیاری برای خویش قائل بودند که عملکردشان به عنوان یک سنت [[شرعی]] قلمداد شود یا گفتههایشان به عنوان یک مطلب دینی به شمار آید. | |||
در [[شورای شش نفره]] هم، [[عبدالرحمان بن عوف]] شرط [[بیعت]] با [[امیر مؤمنان]] را همین «[[سنت شیخین]]» دانست. براساس نقل [[ابن عساکر]]، عبدالرحمان به امیر مؤمنان{{ع}} رو کرد و گفت: {{متن حدیث|أُبَايِعُكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ{{صل}} وَ سُنَّةِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ}}؛ «من با تو [[بیعت]] میکنم براساس [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] و [[سنت]] [[ابوبکر]] و [[عمر]]»<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۳۹، ص۲۰۲؛ اسدالغابة، ج۴، ص۳۲؛ تاریخالاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۰۴؛ ر.ک: شرح نهجالبلاغة، ج۱، ص۱۸۸.</ref>. چیزی که میدانست هرگز [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} تن به چنین [[بدعت]] آشکار نخواهد داد. | |||
معلوم بود که [[امام]]، تمام قامت در مقابل این خواسته خواهد ایستاد، از این رو حاضر نشد حتی به قیمت به دست آوردن [[حکومت]]، تن به چنین شرطی بدهد. | |||
از منظر امام، تنها سنت پذیرفته شده، سنت [[پیامبراکرم]]{{صل}} است چگونه میتوان عملکرد دیگران را به عنوان امر [[دینی]]، داخل در [[دین]] دانست. این همان بدعتی است که امام با تمام وجود در مقابلش ایستاد و هرگز آن را نپذیرفت. | |||
[[سیاست]] طرح [[سیره]] [[شیخین]] در عرض کتاب خدا وسنت [[پیامبر]]، در دوران سیاه [[حکومت بنی امیه]] چنان جا افتاده بود که [[حاکمان اموی]] گاه تنها براساس سیره شیخین بیعت میگرفتند. بنابر نقل ابنعساکر، [[معاویه]] پس از [[خانه]] نشین کردن [[سبط اکبر]]، [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، وارد [[کوفه]] شد، مردی در حال بیعت به وی گفت: {{متن حدیث|أُبَايِعُكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ}}؛ «با تو براساس کتاب خدا و سنت پیامبرش بیعت میکنم»، معاویه حاضر به بیعت نشد، ولی شخص دیگری گفت: {{عربی|أبايعك على سيرة أبي بكر و عمر}}؛ «من براساس سیره ابوبکر و عمر با تو بیعت میکنم»، معاویه دستش را جلو داد و بیعتش را پذیرفت<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۵۲، ص۳۸۱.</ref>. | |||
طبیعی است وقتی که [[بدعتها]] در نگاه [[توده]] [[مردم]]، به عنوان سنت شناخته شود، دیگر [[اصلاح]] آن به این آسانیها میسر نیست. به خصوص که [[فرصت]] اندک امام [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در دوره حکومت، اکثر به دفع فتنههای داخلی و شورشهای محلی سپری شد و دیگر مجالی برای [[اصلاح]] این امور باقی نمانده بود. | |||
'''نکته چهارم''': روشن است کسی که حاضر نشد در [[شورای شش نفره]]، [[سنت شیخین]] را به رسمیت بشناسد و به همین دلیل از رسیدن به [[حکومت]] برای ده سال دیگر دور ماند؛ وقتی که خود به [[قدرت]] رسید برای اصلاح [[بدعتها]] و برگرداندن اوضاع به شرایط سابق، تلاش گستردهای خواهد کرد. | |||
[[امام]] در این باره فرمود: {{متن حدیث|لَوِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ فِي هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ}}؛ «اگر جای پای من محکم شود من چیزهای زیادی را [[تغییر]] میدهم (به جای اولش برمیگردانم)»<ref>عیونالحکم والمواعظ (لیثی)، ص۴۱۵.</ref>. | |||
ولی این در صورتی است که شرایط تحقق آن فراهم گردد. حرف شرطیه «لو» که در سخن فوق آمده نشانگر همین معنی است. امام شرط تحقق آن را منوط به محکم شدن جای پای حکومتش میداند. [[پیامبر]]{{صل}} هم برای جایگزین کردن [[سنتهای جاهلی]] به [[سنتهای الهی]] و [[نبوی]] تلاش میکرد؛ ولی این طور نبود که بدون فراهم شدن زمینهها و شرایط، آن کار را انجام دهد؛ از این رو در [[منابع روایی]] آمده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره [[کعبه]] خطاب به [[عایشه]] فرمود: {{عربی|يا عائشة لولا قومك حديث عهدهم... لنقضت الكعبة فجعلت لها بابين باب يدخل الناس و باب يخرجون}}؛ «ای عایشه! اگر بستگان تو [[تازه مسلمان]] نبودند، کعبه را تغییر میدادم و برای آن، دو در قرار میدادم، از یک در وارد شوند و از در دیگر خارج گردند»<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۴۱.</ref>. | |||
این نشان میدهد تغییر بدعتها و نارواییها منوط به فراهم شدن شرائط مناسب است و در هر وقتی امکان ندارد. | |||
دوره حکومت [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}}، دوره [[آشوبها]] و [[جنگهای داخلی]] است. روشن است این [[مشکلات]] داخلی که شیرازه [[حکومت اسلامی]] را به خطر انداخته بود، [[اجازه]] نمیداد امام به صورت گسترده دست به [[اصلاح امور]] بزند. | |||
'''نکته پنجم''': با اینکه امام در دوره حکومتش با انواع مشکلات داخلی و تهدیدات خارجی مواجه بود، در عین حال در همین مدت کوتاه تا جائی که راه میداد، با آن [[بدعتها]] [[مبارزه]] کرد. هرچند عموم [[مردم]] آن را از [[امام]] نپذیرفتند. در ادامه به چند مورد از این نمونه تلاشها اشاره میشود: | |||
# امام یکی از بدعتها را [[منع کتابت حدیث]] میدانست؛ از این رو با [[صراحت]] آن را ملغی کرد و بر فراز [[منبر]] اعلام فرمود: «هرکسی میخواهد تا [[حدیث]] را بنویسد، [[کاغذ و قلم]] فراهم کند و بنویسد»، [[حارث اعور]] نوشتافزاری فراهم کرد و سخنان حضرت را مینوشت<ref>الطبقاتالکبری، ج۶، ص۱۶۸، ربیعالابرار، ج۴، ص۹۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۳۰۱.</ref>. | |||
# [[ابنحزم]] نقل میکند که در آن [[زمان]] برخی از [[صحابه]] در [[اذان]] خود {{متن حدیث|حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ}} گفته و تعدادی از [[دانشمندان اهل سنت]] براساس آن [[فتوا]] دادهاند<ref>المحلی، ج۳، ص۱۶۰.</ref>. | |||
#از نمونههای روشن از تلاشهای امام برای [[اصلاح]] بدعتها، [[شیوه]] [[برخورد امام]] با [[جماعت]] [[خواندن نماز]] تراویح بود. سال اولی که امام پس از به دست گرفتن [[حکومت]]، به [[کوفه]] رفت، [[کوفیان]] از حضرت خواستند تا برای [[امامت]] [[نماز تراویح]]، امامی را به امامت [[منصوب]] کند، حضرت نپذیرفت و آنان را از این کار برحذر داشت و فرمود: این کار خلاف [[سنت پیامبر]]{{صل}} است؛ ولی مردم نپذیرفتند و فریاد {{عربی|وا رمضاناه}} و {{عربی|وا عمراه}} سر دادند، حارث اعور خدمت امام رسید و عرض کرد: مردم نسبت به این موضوع [[اعتراض]] دارند. امام فرمود: «رهایشان کن هرکس را که میخواهند برای خویش امام قرار دهند»<ref>تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۱۷۵؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص٧٠.</ref>. | |||
این گزارشها نشان میدهد حضرت تا جایی که راه میداد برای دفع و رفع بدعتها تلاش میکرد؛ ولی چه باید کرد اگر امامی امر کند ولی مردم از وی [[اطاعت]] نکنند؟ چنانکه خود میفرمود: {{متن حدیث|لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ}}؛ «کسیکه اطاعت نمیشود امری ندارد»<ref>الإرشاد فی معرفة حججالله علی العباد، ج۱، ص۲۸۰.</ref>. | |||
[[تغییر]] بدعتها به فراهم شدن شرایط و امکانات نیاز دارد و در هر زمانی میسر نیست. تدریجیت [[احکام]] در [[اسلام]] گویای همین [[واقعیت]] است. دوره [[امامت امیر مؤمنان]] علی{{ع}} مانند دوره [[پیامبر]]{{صل}}، همراه با انواع دسیسههای [[منافقان]] و [[شیاطین]] است؛ ولی با وجود این [[امام]] تا میتوانست در مقابل [[بدعتها]] کوتاه نمیآمد و آنجا که دیگر راه نداشت حداقل به زبان هم که میشد، [[مخالفت]] خویش را ابراز میکرد امام در مسئله [[نماز تراویح]] رسماً مخالفت کرد؛ ولی [[امت]]، آنهم [[مردم کوفه]] که عمدتا ادعای [[پیروی]] از آن حضرت را داشتند، زیر بار [[فرمان امام]] نرفتند؛ بنابر این نمیتوان نتیجه گرفت که امام چون کاری با این بدعتها نداشت، پس اساساً اینها [[بدعت]] نبود!<ref>[[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۴۸۹.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |