|
|
خط ۳۱۰: |
خط ۳۱۰: |
| ## در صنعت منسوجات و پارچه تولیدات [[مسلمانان]] در کشورهای [[مسیحی]] کالایی نفیس به شمار میرفت که در انواع مختلف مثل کتانی، پشمی، زربافت و روتختی عرضه میشد؛ | | ## در صنعت منسوجات و پارچه تولیدات [[مسلمانان]] در کشورهای [[مسیحی]] کالایی نفیس به شمار میرفت که در انواع مختلف مثل کتانی، پشمی، زربافت و روتختی عرضه میشد؛ |
| ## هنر جواهر کاری مانند الماس، زمرد، یاقوت سرخ و کبود و مروارید و [[هنر]] سنگهای گرانبها و تزیینی مانند: عقیق، فیروزه و مرمر از دیگر صنایع با شکوه دوره [[تمدن اسلامی]] است<ref>لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۳؛ میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه: حسن فروغی، ج۱، ص۲۲؛ دامپی یر، تاریخ علم، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ص۹۴- ۱۰۱؛ سارتن، جورج، سرگذشت علم، ترجمه: احمد بیرشک، ص۱۶۸- ۱۷۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۲۴۳-۲۵۸.</ref> | | ## هنر جواهر کاری مانند الماس، زمرد، یاقوت سرخ و کبود و مروارید و [[هنر]] سنگهای گرانبها و تزیینی مانند: عقیق، فیروزه و مرمر از دیگر صنایع با شکوه دوره [[تمدن اسلامی]] است<ref>لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۳؛ میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه: حسن فروغی، ج۱، ص۲۲؛ دامپی یر، تاریخ علم، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ص۹۴- ۱۰۱؛ سارتن، جورج، سرگذشت علم، ترجمه: احمد بیرشک، ص۱۶۸- ۱۷۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۲۴۳-۲۵۸.</ref> |
|
| |
| ==[[مراتب تسلیم]]==
| |
| [[اسلام]] به معنای [[تسلیم]]، مراتبی دارد که نازلترین آن اعتراف و [[اقرار به توحید]]، [[معاد]] و [[نبوت]] است. هرکس این مرتبه را داشت جزء [[مسلمانان]] است و تمام آثار [[فقهی]] و [[شرعی]] اسلام مانند [[حرمت]] [[مال]] و [[جان]]، جواز [[ازدواج]]، [[طهارت]] و... بر او مترتب میشود<ref>این مرتبه با شهادتین اعلام میشود. وقتی کسی با شهادتین اعلام کرد که من تسلیم این نظام هستم ما موظف هستیم تا زمانی که خلافش بر ما ثابت نشده او را داخل زمره مسلمانان بدانیم و احکام مسلم بر او جاری کنیم و حتی حق تجسس نداریم و تا هر حدی که ممکن است باید بپذیریم. قرآن تصریح میکند: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا}} [«و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴] کسی که میگوید من مسلمانم شهادتین میگوید شما نگویید نه، تو دروغ میگویی. خلاصه تفتیش عقاید نباید بکنید. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۵.</ref>، هرچند ممکن است هنوز در [[دل]] و [[روح]] او [[نفوذ]] نکرده باشد که به مرتبه «[[ایمان]]» گفته میشود<ref>{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>. تسلیم سه مرحله دارد: [[تسلیم تن]]، [[تسلیم عقل]] و تسلیم دل<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۲۹۱؛ یادداشتهای استاد مطهری، ج۱۰، ص۳۷. </ref>.
| |
|
| |
| هنگامی که دو حریف با یکدیگر [[نبرد]] میکنند و یکی از طرفین [[احساس]] [[شکست]] میکند ممکن است تسلیم شود، که در اینجا تن و [[جسم]] او تسلیم شده است، نه [[فکر]] و اندیشۀ او. بلکه در این [[فکر]] است که حریف را مغلوب کند و بر او چیره شود. [[تسلیم]] بدن در قلمرو [[زور]] و [[قدرت]] است. اما [[تسلیم عقل]] و فکر در گرو قدرت [[منطق]] و [[استدلال]] است، دیگر زور بازو کارهای نیست. هرگز امکان ندارد به یک دانشآموز به زور کتک فهماند که مجموع زوایای مثلث برابر با دو قائمه است. فکر و استدلال [[عقل]] را [[تسخیر]] و وادار به تسلیم میکند. اگر دلیل کافی وجود داشته باشد و بر عقل عرضه شود و آن را بفهمد تسلیم میشود و اگرچه تمام [[زورمداران]] و [[قدرتمندان]] [[جهان]] بگویند تسلیم نباش.
| |
| منطق [[اسلام]] و [[قرآن]] نیز همین است که تسلیم فکر و [[اندیشه]] با نیروی منطق، [[برهان]] و استدلال ممکن است<ref>{{متن قرآن|أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}} «یا آن کسی که آفرینش را میآغازد سپس آن را باز میگرداند و کسی که از آسمان و زمین به شما روزی میرساند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ بگو: اگر راست میگویید برهانتان را بیاورید» سوره نمل، آیه ۶۴.</ref>.
| |
| [[تسلیم قلب]] که [[حقیقت ایمان]] [[قائم]] به آن است مساوی است با تسلیم سراسر وجود [[انسان]] و [[نفی]] هرگونه [[جحود]]، [[عناد]] و [[انکار]]. ممکن است کسی در مقابل یک فکر حتی از لحاظ [[عقلی]] و منطقی تسلیم شود، اما روحش تسلیم نباشد. اگر شخصی از روی [[تعصب]]، عناد و [[لجاجت]] و به خاطر [[منافع شخصی]] زیر بار [[حقیقت]] نرفت، فکر و عقل و اندیشهاش تسلیم شده است اما روحش نه. به همین جهت است که به مرحله [[ایمان]] نرسیده است زیرا ایمان همان تسلیم [[دل]] و [[جان]] است و لذا تسلیم عقل لازم هست ولی کافی نیست<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۵۶۸.</ref>.
| |
| [[خداوند متعال]] میفرماید:
| |
| {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>.
| |
|
| |
| روحتان با عقلتان [[جنگ]] نکند، احساستان با ادراکتان در [[ستیز]] نباشد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، صص ۲۹۰ و ۲۹۱.</ref>.
| |
| در اصطلاح، «[[اسلام]]» آخرین و [[کاملترین]] شریعتی است که [[خداوند]] برای [[هدایت]] همۀ نسلها تا به ابد نازل فرموده است. [[قوانین]] چنین آیینی مطابق [[فطرت]] و [[عقل آدمی]] و نیز پاسخگوی همۀ نیازهای فردی و [[اجتماعی]] [[اسلامشناسی]] و [[هدایتی]] [[انسان]] است<ref>اندیشه اسلامی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>. این صورت جامع و کامل [[دین خدا]] به وسیله [[خاتم پیامبران]] حضرت [[محمد بن عبد الله]]{{صل}} به [[مردم]] [[ابلاغ]] شد و با او [[نبوت]] پایان یافت که امروز با همین نام در [[جهان]] شناخته میشود<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲۵.</ref>.
| |
| از نظر [[قرآن]] همه [[پیامبران]] اعم از صاحبان [[شریعت]] و غیر [[صاحب شریعت]] به یک [[مکتب]] [[دعوت]] میکردهاند. اصول مکتب [[انبیا]] که [[دین]] نامیده میشود یکی بوده است و آن «اسلام» است. البته مقصود این نیست که در همه دورهها دین خدا با این نام خوانده شده و یا این نام در میان مردم معروف بوده است<ref>حضرت ابراهیم{{ع}} اولین کسی است که این دین را اسلام و پیروان آن را مسلمان نامید: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ}} [«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸] و یا فرموده است: {{متن قرآن|مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ}} [«و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید» سوره حج، آیه ۷۸].</ref>، بلکه مقصود این است که [[حقیقت]] دین دارای ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است و این است که میگوید:
| |
| {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
| |
| و یا فرموده است<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۱۸۱ و ۱۸۲.</ref>:
| |
| {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>.
| |
|
| |
| [[قرآن کریم]] بیان میکند که همه [[پیامبران خدا]] دارای [[کتاب آسمانی]] و [[شریعت]] مستقل نبودهاند. [[پنج تن]] از آنان صاحب کتاب آسمانی و از شریعت برخوردار بودهاند که به ترتیب نوح، ابراهیم، [[موسی]]، [[عیسی]]{{عم}} و محمد [[پیامبر اعظم]] [[مسلمانان]] هستند و شریعت هر یک از آنان تکمیل کننده شریعت سابقش میباشد<ref>اصول عقاید و دستورهای دینی، ص۱۸۸.</ref>.
| |
| از نظر [[اسلام]]، مسلمانان میتوانند در داخل [[کشور]] خود با [[پیروان ادیان]] دیگر مانند [[یهود]]، [[نصاری]]، [[مجوس]] و زرتشتیها<ref>قرآن از آنان به اهل کتاب یاد میکند که مقصود غیر مسلمانانی است که به یکی از کتب آسمانی انتساب دارند. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۳) ر.ک: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}} [«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴] و {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}} [«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹].</ref> که ریشه [[توحیدی]] دارند هرچند فعلاً از مسیر [[توحید]] [[منحرف]] شده باشند تحت شرایط معینی [[همزیستی]] داشته باشند. با [[مشرکان]]<ref>مشرکان یعنی بتپرستان رسمی که هیچ کتاب آسمانی ندارند. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۷).</ref> نیز میتوان بر اساس [[مصالح]] عالیه [[اسلامی]] همزیستی
| |
| کنند و با آنها [[قرارداد صلح]] و عدم تعرض منعقد کرده و در موضوع خاصی [[پیمان]] ببندند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلامشناسی (کتاب)|اسلامشناسی]] ص ۱۳.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[پیدایش اسلام]]== | | ==[[پیدایش اسلام]]== |