پرش به محتوا

آیه استخلاف: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '“' به '«'
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر')
جز (جایگزینی متن - '“' به '«')
خط ۴: خط ۴:


== [[شبهه تعارض با نصوص امامت]] ==
== [[شبهه تعارض با نصوص امامت]] ==
[[قرآن کریم]] در [[آیه ۵۵ سوره نور]] می‌فرماید: “خداوند به [[مؤمنان]] و [[صالحان]] از شما [[وعده]] داده است که آنان را [[جانشینان]] [[زمین]] قرار دهد؛ همان‌گونه که پیشینیان را جانشینان بر زمین قرار داد، و [[ترس]] آنان را به [[امنیت]] مبدّل ساخت، تا مرا [[عبادت]] کنند و چیزی را [[شریک]] من قرار ندهند و هر کس پس از این، [[کفر]] ورزد، [[فاسق]] خواهد بود”.
[[قرآن کریم]] در [[آیه ۵۵ سوره نور]] می‌فرماید: «خداوند به [[مؤمنان]] و [[صالحان]] از شما [[وعده]] داده است که آنان را [[جانشینان]] [[زمین]] قرار دهد؛ همان‌گونه که پیشینیان را جانشینان بر زمین قرار داد، و [[ترس]] آنان را به [[امنیت]] مبدّل ساخت، تا مرا [[عبادت]] کنند و چیزی را [[شریک]] من قرار ندهند و هر کس پس از این، [[کفر]] ورزد، [[فاسق]] خواهد بود”.
عده‌ای از [[متکلمان]] و [[مفسران اهل‌سنت]]، آیه یاد شده را [[دلیل]] بر [[خلافت]] خلفای سه‌گانه یا چهارگانه نخست دانسته‌اند. مؤلف و [[شارح مواقف]] گفته‌اند: “خطاب آیه به [[صحابه]] است و کمترین مرتبه جمع، سه است و [[وعده خداوند]] نیز [[حق]] است؛ پس باید خلافت وعده داده شده در آیه بر تعدادی از صحابه منطبق شود که به‌وسیله آنان امنیت محقّق شده و [[دین اسلام]] استقرار یافته است. این ویژگی، جز بر خلفای چهارگانه منطبق نیست پس خلافت آنان، مدلول و [[موعود]] این آیه است”<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۳-۳۶۴.</ref>.
عده‌ای از [[متکلمان]] و [[مفسران اهل‌سنت]]، آیه یاد شده را [[دلیل]] بر [[خلافت]] خلفای سه‌گانه یا چهارگانه نخست دانسته‌اند. مؤلف و [[شارح مواقف]] گفته‌اند: «خطاب آیه به [[صحابه]] است و کمترین مرتبه جمع، سه است و [[وعده خداوند]] نیز [[حق]] است؛ پس باید خلافت وعده داده شده در آیه بر تعدادی از صحابه منطبق شود که به‌وسیله آنان امنیت محقّق شده و [[دین اسلام]] استقرار یافته است. این ویژگی، جز بر خلفای چهارگانه منطبق نیست پس خلافت آنان، مدلول و [[موعود]] این آیه است”<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۳-۳۶۴.</ref>.


[[تفتازانی]] نیز گفته است: “خداوند، خلافت را به جماعتی از مؤمنان مخاطب آیه، وعده داده است. این وعده، جز در مورد خلفای چهارگانه تحقق نیافته است؛ پس خلافت آنان به ترتیب مفاد آیه خواهد بود”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۵.</ref>.
[[تفتازانی]] نیز گفته است: «خداوند، خلافت را به جماعتی از مؤمنان مخاطب آیه، وعده داده است. این وعده، جز در مورد خلفای چهارگانه تحقق نیافته است؛ پس خلافت آنان به ترتیب مفاد آیه خواهد بود”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۵.</ref>.
[[فخرالدین رازی]]، در آغاز، آیه را دلیل بر خلافت خلفای چهارگانه دانسته است، ولی در تقریر [[استدلال]]، آن را مخصوص سه [[خلیفه اول]] دانسته و [[خلافت علی]] {{ع}} را مشمول آن ندانسته است. وی گفته است: آیه، بر [[امامت]] [[امامان]] چهارگانه دلالت می‌کند؛ زیرا [[خداوند]] به مؤمنان و صالحان حاضر در [[زمان]] [[پیامبر]] {{صل}} وعده خلافت بر زمین و [[استقرار دین]] مورد [[رضای الهی]] و امنیت کامل داده است. زمان مربوط به این وعده، زمان پس از پیامبر {{صل}} است، و چون پس از او [[پیامبری]] نخواهد آمد، این [[وعده]] به باب [[امامت]] اختصاص دارد، و این وعده در [[زمان]] [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] تحقق یافته است؛ زیرا در زمان آنان، [[فتوحات]] بزرگی برای [[مسلمانان]] حاصل شد و [[دین اسلام]] [[ظهور]] و [[غلبه]] یافت و [[امنیت]] [[حاکم]] شد، ولی در زمان [[امام علی]] {{ع}} به [[دلیل]] فتنه‌های داخلی، وی مجال [[جهاد]] با [[کفار]] را نیافت؛ بنابراین، [[آیه]] بر [[خلافت]] آنان دلالت می‌کند<ref>مفاتیح الغیب، ج۲، ص۲۵.</ref>.
[[فخرالدین رازی]]، در آغاز، آیه را دلیل بر خلافت خلفای چهارگانه دانسته است، ولی در تقریر [[استدلال]]، آن را مخصوص سه [[خلیفه اول]] دانسته و [[خلافت علی]] {{ع}} را مشمول آن ندانسته است. وی گفته است: آیه، بر [[امامت]] [[امامان]] چهارگانه دلالت می‌کند؛ زیرا [[خداوند]] به مؤمنان و صالحان حاضر در [[زمان]] [[پیامبر]] {{صل}} وعده خلافت بر زمین و [[استقرار دین]] مورد [[رضای الهی]] و امنیت کامل داده است. زمان مربوط به این وعده، زمان پس از پیامبر {{صل}} است، و چون پس از او [[پیامبری]] نخواهد آمد، این [[وعده]] به باب [[امامت]] اختصاص دارد، و این وعده در [[زمان]] [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] تحقق یافته است؛ زیرا در زمان آنان، [[فتوحات]] بزرگی برای [[مسلمانان]] حاصل شد و [[دین اسلام]] [[ظهور]] و [[غلبه]] یافت و [[امنیت]] [[حاکم]] شد، ولی در زمان [[امام علی]] {{ع}} به [[دلیل]] فتنه‌های داخلی، وی مجال [[جهاد]] با [[کفار]] را نیافت؛ بنابراین، [[آیه]] بر [[خلافت]] آنان دلالت می‌کند<ref>مفاتیح الغیب، ج۲، ص۲۵.</ref>.


'''ارزیابی و نقد'''
'''ارزیابی و نقد'''
مبنای این [[استدلال]]، این است که مقصود از [[استخلاف]] در آیه، اعطای [[مقام خلافت الهی]] به افرادی است که آنان [[رهبری جامعه]] را بر عهده دارند و به [[تدبیر امور]] [[مردم]] [[قیام]] می‌کنند، همان‌گونه که درباره [[داوود]] [[پیامبر]] فرموده است: “ای داوود ما تو را [[جانشین]] خود در [[زمین]] قرار دادیم، پس میان مردم به [[حق]] [[داوری]] کن و از [[هوای نفس]] [[پیروی]] نکن”<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى}} «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. بر این اساس، مفاد آیه، آن است که [[خداوند]] به عده‌ای از [[مؤمنان]] و [[صالحان]] از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} وعده داده است که پس از پیامبر {{صل}} آنان را [[خلیفه]] خود در زمین قرار دهد و چنان [[اقتدار]] [[سیاسی]] به آنان [[عطا]] کند که بدون هیچ‌گونه [[ترس]] و [[نگرانی]] از [[قدرت]] یا [[حکومتی]]، دین اسلام را [[اجرا]] کنند. در این‌صورت، مخاطب ضمیر “منکم”، [[صحابه]] پیامبرند و کسانی که مقام خلافت الهی به آنان اعطا می‌شود، عده‌ای از صحابه‌اند و ضمیر جمع در {{متن قرآن|لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ}} به آنان باز می‌گردد.
مبنای این [[استدلال]]، این است که مقصود از [[استخلاف]] در آیه، اعطای [[مقام خلافت الهی]] به افرادی است که آنان [[رهبری جامعه]] را بر عهده دارند و به [[تدبیر امور]] [[مردم]] [[قیام]] می‌کنند، همان‌گونه که درباره [[داوود]] [[پیامبر]] فرموده است: «ای داوود ما تو را [[جانشین]] خود در [[زمین]] قرار دادیم، پس میان مردم به [[حق]] [[داوری]] کن و از [[هوای نفس]] [[پیروی]] نکن”<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى}} «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. بر این اساس، مفاد آیه، آن است که [[خداوند]] به عده‌ای از [[مؤمنان]] و [[صالحان]] از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} وعده داده است که پس از پیامبر {{صل}} آنان را [[خلیفه]] خود در زمین قرار دهد و چنان [[اقتدار]] [[سیاسی]] به آنان [[عطا]] کند که بدون هیچ‌گونه [[ترس]] و [[نگرانی]] از [[قدرت]] یا [[حکومتی]]، دین اسلام را [[اجرا]] کنند. در این‌صورت، مخاطب ضمیر «منکم”، [[صحابه]] پیامبرند و کسانی که مقام خلافت الهی به آنان اعطا می‌شود، عده‌ای از صحابه‌اند و ضمیر جمع در {{متن قرآن|لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ}} به آنان باز می‌گردد.


اما این مطلب با مدلول ظاهری آیه [[سازگاری]] ندارد، زیرا [[مرجع]] ضمیر جمع در {{متن قرآن|لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ}} با مرجع ضمایر جمع در جمله‌های {{متن قرآن|لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ}} و {{متن قرآن|لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا}}، و {{متن قرآن|يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا}}، یکسان است. [[بدیهی]] است این ضمایر، به خلفای سه‌گانه یا چهارگانه اختصاص ندارد، بلکه عموم [[مؤمنان]] [[صالح]] را شامل می‌شود؛ به عبارت دیگر، مفاد ظاهری [[آیه]]، این است که [[مسلمانان]] مخاطب آیه، دو گروه‌اند؛ گروهی که از [[ایمان]] [[خالص]] برخوردارند و کارهای [[شایسته]] را -که همان [[دستورهای اسلامی]] است - انجام می‌دهند و گروهی دیگر کسانی که یا از منافقان‌اند یا از مؤمنانی که در عمل به دستورهای اسلامی [[جدیت]] و اهتمام لازم را ندارند. [[خداوند]] به گروه نخست [[وعده]] داده است ناامنی‌هایی که از سوی [[کافران]] و [[منافقان]] برای آنها ایجاد می‌شود و در نتیجه شرایط مطلوب برای عمل به [[احکام اسلامی]] برای آنان فراهم نیست برطرف، و [[خلافت]] و [[وراثت زمین]] به آنان اعطا شود. همچنین از [[اقتدار]] [[سیاسی]] کافی برخوردار شوند، و [[ترس]] و [[ناامنی]] حاصل از [[رفتار]] کافران و منافقان به [[امنیت]] و [[آرامش]] خاطر بدل شود. بنابراین، کسانی که از [[خلافت الهی]] در [[زمین]] برخوردار شوند، همان کسانی‌اند که اقتدار سیاسی لازم برای آنان حاصل خواهد شد. [[دین]] آنان که مورد [[رضایت الهی]] است، استقرار کامل خواهد یافت، و آنان در کمال امنیت و آرامش خاطر و بدون ترس و [[وحشت]] از کافران و منافقان، به دستورهای [[دین اسلام]] عمل خواهند کرد.
اما این مطلب با مدلول ظاهری آیه [[سازگاری]] ندارد، زیرا [[مرجع]] ضمیر جمع در {{متن قرآن|لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ}} با مرجع ضمایر جمع در جمله‌های {{متن قرآن|لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ}} و {{متن قرآن|لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا}}، و {{متن قرآن|يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا}}، یکسان است. [[بدیهی]] است این ضمایر، به خلفای سه‌گانه یا چهارگانه اختصاص ندارد، بلکه عموم [[مؤمنان]] [[صالح]] را شامل می‌شود؛ به عبارت دیگر، مفاد ظاهری [[آیه]]، این است که [[مسلمانان]] مخاطب آیه، دو گروه‌اند؛ گروهی که از [[ایمان]] [[خالص]] برخوردارند و کارهای [[شایسته]] را -که همان [[دستورهای اسلامی]] است - انجام می‌دهند و گروهی دیگر کسانی که یا از منافقان‌اند یا از مؤمنانی که در عمل به دستورهای اسلامی [[جدیت]] و اهتمام لازم را ندارند. [[خداوند]] به گروه نخست [[وعده]] داده است ناامنی‌هایی که از سوی [[کافران]] و [[منافقان]] برای آنها ایجاد می‌شود و در نتیجه شرایط مطلوب برای عمل به [[احکام اسلامی]] برای آنان فراهم نیست برطرف، و [[خلافت]] و [[وراثت زمین]] به آنان اعطا شود. همچنین از [[اقتدار]] [[سیاسی]] کافی برخوردار شوند، و [[ترس]] و [[ناامنی]] حاصل از [[رفتار]] کافران و منافقان به [[امنیت]] و [[آرامش]] خاطر بدل شود. بنابراین، کسانی که از [[خلافت الهی]] در [[زمین]] برخوردار شوند، همان کسانی‌اند که اقتدار سیاسی لازم برای آنان حاصل خواهد شد. [[دین]] آنان که مورد [[رضایت الهی]] است، استقرار کامل خواهد یافت، و آنان در کمال امنیت و آرامش خاطر و بدون ترس و [[وحشت]] از کافران و منافقان، به دستورهای [[دین اسلام]] عمل خواهند کرد.


بنابراین، مقصود از خلافت در آیه، معنای خاص آن ([[رهبری]] و [[تدبیر امور]] مسلمانان) - که در بحث [[امامت]] مورد بحث است - نیست، بلکه مقصود، [[تسلط]] و اقتدار و [[سیادت]] در زمین است، چنان که فرموده است: “زمین، [[ملک]] خداوند است و هر کس را که بخواهد، [[وارث]] آن خواهد ساخت و فرجام [[نیکو]] به [[پرهیزگاران]] اختصاص دارد”<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}} «بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>. همچنین فرموده است: “بندگان صالح من [[وارث]] زمین‌اند”<ref>{{متن قرآن|أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}} «که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref> و نیز فرموده است: “خداوند، شما را [[جانشین]] [گذشتگان] در [[زمین]] قرار داده است، پس هر کس [[کفر]] بورزد، پیامدش به او بازخواهد گشت”<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ}} «اوست که شما را در زمین، جانشین (امّت‌های پیشین) کرد پس هر کس کافر شود، کفرش به زیان (خود) اوست» سوره فاطر، آیه ۳۹.</ref>.
بنابراین، مقصود از خلافت در آیه، معنای خاص آن ([[رهبری]] و [[تدبیر امور]] مسلمانان) - که در بحث [[امامت]] مورد بحث است - نیست، بلکه مقصود، [[تسلط]] و اقتدار و [[سیادت]] در زمین است، چنان که فرموده است: «زمین، [[ملک]] خداوند است و هر کس را که بخواهد، [[وارث]] آن خواهد ساخت و فرجام [[نیکو]] به [[پرهیزگاران]] اختصاص دارد”<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}} «بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>. همچنین فرموده است: «بندگان صالح من [[وارث]] زمین‌اند”<ref>{{متن قرآن|أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}} «که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref> و نیز فرموده است: «خداوند، شما را [[جانشین]] [گذشتگان] در [[زمین]] قرار داده است، پس هر کس [[کفر]] بورزد، پیامدش به او بازخواهد گشت”<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ}} «اوست که شما را در زمین، جانشین (امّت‌های پیشین) کرد پس هر کس کافر شود، کفرش به زیان (خود) اوست» سوره فاطر، آیه ۳۹.</ref>.


این مطلب، علاوه بر اینکه از ظاهر [[آیه]] به‌دست می‌آید، [[سیاق آیات]] نیز آن را [[تأیید]] می‌کند، زیرا در [[آیات]] قبل، یاد آوری شده است که در [[جامعه]] [[مسلمانان]]، دو گروه [[زندگی]] می‌کنند:
این مطلب، علاوه بر اینکه از ظاهر [[آیه]] به‌دست می‌آید، [[سیاق آیات]] نیز آن را [[تأیید]] می‌کند، زیرا در [[آیات]] قبل، یاد آوری شده است که در [[جامعه]] [[مسلمانان]]، دو گروه [[زندگی]] می‌کنند:
# [[مؤمنان مخلص]] و [[فرمانبردار]]: “سخن [[مؤمنان]]، هنگامی که به‌سوی [[خدا]] و پیامبرش فراخوانده شدند تا میان آنان [[داوری]] کند، جز این نبود که می‌گفتند: “شنیدیم و [[اطاعت]] کردیم” و آنان همان رستگاران‌اند”<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.
# [[مؤمنان مخلص]] و [[فرمانبردار]]: «سخن [[مؤمنان]]، هنگامی که به‌سوی [[خدا]] و پیامبرش فراخوانده شدند تا میان آنان [[داوری]] کند، جز این نبود که می‌گفتند: «شنیدیم و [[اطاعت]] کردیم” و آنان همان رستگاران‌اند”<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.
# [[بیماردلان]] و [[منافقان]]: “می‌گویند به خدا و [[پیامبر]] [[ایمان]] آوردیم و اطاعت کردیم، سپس گروهی از آنان روی برمی‌گردانند و آنان [[مؤمن]] نیستند. هنگامی که به‌سوی خدا و پیامبر [[دعوت]] می‌شوند، تا میان آنان داوری کند، گروهی از آنان روی برمی‌گردانند. آیا در دل‌هایشان [[بیماری]] است یا تردید کرده‌اند”<ref>{{متن قرآن|وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ * وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ * أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «و می‌گویند به خداوند و به پیامبر ایمان آورده‌ایم و فرمان می‌بریم سپس گروهی از ایشان پس از آن، پشت می‌کنند و مؤمن نیستند * و چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده می‌شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند ناگاه گروهی از آنان رو می‌گردانند * و اگر حقّ با آنان باشد با پذیرندگی به سوی او می‌آیند * آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا می‌هراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند» سوره نور، آیه ۴۷-۵۰.</ref>؟
# [[بیماردلان]] و [[منافقان]]: «می‌گویند به خدا و [[پیامبر]] [[ایمان]] آوردیم و اطاعت کردیم، سپس گروهی از آنان روی برمی‌گردانند و آنان [[مؤمن]] نیستند. هنگامی که به‌سوی خدا و پیامبر [[دعوت]] می‌شوند، تا میان آنان داوری کند، گروهی از آنان روی برمی‌گردانند. آیا در دل‌هایشان [[بیماری]] است یا تردید کرده‌اند”<ref>{{متن قرآن|وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ * وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ * أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «و می‌گویند به خداوند و به پیامبر ایمان آورده‌ایم و فرمان می‌بریم سپس گروهی از ایشان پس از آن، پشت می‌کنند و مؤمن نیستند * و چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده می‌شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند ناگاه گروهی از آنان رو می‌گردانند * و اگر حقّ با آنان باشد با پذیرندگی به سوی او می‌آیند * آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا می‌هراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند» سوره نور، آیه ۴۷-۵۰.</ref>؟


[[مؤمنان مخلص]] و [[فرمانبردار]] در [[عصر رسالت]] از دو سو در فشار و [[اذیت]] بودند: یکی از سوی [[کافران]] و [[مشرکان]]، و دیگری از سوی [[منافقان]] و [[بیماردلان]]. [[خداوند]]، به آنان [[خلافت]] و [[وراثت]] بر [[زمین]] و [[اقتدار]] و [[سیادت]] را [[وعده]] داده است. بنابراین، وعده مزبور، نه شامل عموم [[مسلمانان]] است و نه به خلفای چهارگانه اختصاص دارد، بلکه عموم مؤمنان مخلص و فرمانبردار را شامل می‌شود. در نتیجه، مقصود از خلافت در [[آیه]]، معنای مورد بحث در مسئله [[امامت]] نیست.
[[مؤمنان مخلص]] و [[فرمانبردار]] در [[عصر رسالت]] از دو سو در فشار و [[اذیت]] بودند: یکی از سوی [[کافران]] و [[مشرکان]]، و دیگری از سوی [[منافقان]] و [[بیماردلان]]. [[خداوند]]، به آنان [[خلافت]] و [[وراثت]] بر [[زمین]] و [[اقتدار]] و [[سیادت]] را [[وعده]] داده است. بنابراین، وعده مزبور، نه شامل عموم [[مسلمانان]] است و نه به خلفای چهارگانه اختصاص دارد، بلکه عموم مؤمنان مخلص و فرمانبردار را شامل می‌شود. در نتیجه، مقصود از خلافت در [[آیه]]، معنای مورد بحث در مسئله [[امامت]] نیست.


نکته دیگر اینکه هیچ دلیلی بر این مطلب وجود ندارد که [[وعده الهی]] به [[مؤمنان]] [[صالح]]، پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} تحقق یافته و در [[زمان]] آن [[حضرت]] واقع نشده است، بلکه قراین و [[دلایل]]، بیانگر آن است که این وعده در عصر رسالت تحقق یافت؛ هرچند پس از [[پیامبر]] {{صل}} نیز استمرار پیدا کرد و توسعه یافت. [[مفسران]] از [[ابوالعالیه]] [[روایت]] کرده‌اند که گفته است:
نکته دیگر اینکه هیچ دلیلی بر این مطلب وجود ندارد که [[وعده الهی]] به [[مؤمنان]] [[صالح]]، پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} تحقق یافته و در [[زمان]] آن [[حضرت]] واقع نشده است، بلکه قراین و [[دلایل]]، بیانگر آن است که این وعده در عصر رسالت تحقق یافت؛ هرچند پس از [[پیامبر]] {{صل}} نیز استمرار پیدا کرد و توسعه یافت. [[مفسران]] از [[ابوالعالیه]] [[روایت]] کرده‌اند که گفته است:
پیامبر {{صل}} سیزده سال در [[مکه]] اقامت گزید و با [[بیم]] و [[ترس]] به‌صورت آشکار و پنهان، [[مردم]] را به [[آیین اسلام]] [[دعوت]] می‌کرد. سپس به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. او و اصحابش با ترس و بیم [[زندگی]] می‌کردند و [[شب]] و [[روز]]، مسلّح بودند. فردی به پیامبر {{صل}} گفت: “آیا روزی برای ما فرا نمی‌رسد که [[امنیت]] یابیم و [[سلاح]] را زمین بگذاریم؟ ” پیامبر {{صل}} به او فرمود: “طولی نخواهد کشید که از چنان [[امنیتی]] برخوردار شوید که یکی از شما میان جمع و بدون [[سلاح]] حضور یابد و خطری او را [[تهدید]] نکند”. در این هنگام، [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ}}<ref>«خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref> نازل شد. [[خداوند]] [[پیامبر]] {{صل}} را بر [[جزیرة العرب]] مسلط ساخت و [[وعده الهی]] در [[حق]] آنان تحقق یافت<ref>جامع البیان (تفسیر طبری)، ج۱۸، ص۱۹۰، الدر المنثور، ج۶، ص۱۹۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۱۲۱-۱۲۰.</ref>.
پیامبر {{صل}} سیزده سال در [[مکه]] اقامت گزید و با [[بیم]] و [[ترس]] به‌صورت آشکار و پنهان، [[مردم]] را به [[آیین اسلام]] [[دعوت]] می‌کرد. سپس به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. او و اصحابش با ترس و بیم [[زندگی]] می‌کردند و [[شب]] و [[روز]]، مسلّح بودند. فردی به پیامبر {{صل}} گفت: «آیا روزی برای ما فرا نمی‌رسد که [[امنیت]] یابیم و [[سلاح]] را زمین بگذاریم؟ ” پیامبر {{صل}} به او فرمود: «طولی نخواهد کشید که از چنان [[امنیتی]] برخوردار شوید که یکی از شما میان جمع و بدون [[سلاح]] حضور یابد و خطری او را [[تهدید]] نکند”. در این هنگام، [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ}}<ref>«خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref> نازل شد. [[خداوند]] [[پیامبر]] {{صل}} را بر [[جزیرة العرب]] مسلط ساخت و [[وعده الهی]] در [[حق]] آنان تحقق یافت<ref>جامع البیان (تفسیر طبری)، ج۱۸، ص۱۹۰، الدر المنثور، ج۶، ص۱۹۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۱۲۱-۱۲۰.</ref>.


[[ابن‌کثیر]] در [[تفسیر آیه]] گفته است: “این آیه، وعده الهی به پیامبر {{صل}} است به اینکه [[امت]] او را [[جانشینان]] [[زمین]]، یعنی [[پیشوایان]] و [[والیان]] آن قرار دهد، و به‌واسطه آنان سرزمین‌ها را [[اصلاح]] کند، افراد [[بشر]] را [[خاضع]] آنان سازد و [[ترس]] آنان را به [[امنیت]] مبدّل کند. خداوند، این [[وعده]] خود را تحقق بخشید، زیرا [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[دنیا]] نرفت تا اینکه خداوند؛ [[مکه]]، [[خیبر]]، [[بحرین]] و دیگر نواحی جزیرة‌العرب و [[سرزمین یمن]] را برای او [[فتح]] کرد، و آن [[حضرت]] از [[مجوس]] هجر و برخی نواحی [[شام]]، [[جزیه]] گرفت. [[پادشاه روم]]، فرمانروای [[مصر]] و اسکندریه و [[پادشاهان]] عمان و [[نجاشی]] برای او هدایایی فرستادند. ابن‌کثیر سپس از ادامه [[فتوحات]] در [[زمان]] [[خلافت ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] به‌عنوان استمرار وعده الهی به پیامبر {{صل}} و [[سیادت]] [[امت اسلامی]] بر [[جهان]]، [[سخن]] گفته است”<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۱۱۹؛ احمد مصطفی مراغی در تفسیر آیه گفته است: “خداوند وعده کرده است که پیامبر و مؤمنان مطیع پروردگار را خلفای در زمین قرار دهد و با نصرت و عزت خود آنان را تأیید کند، ترس و بیم آنان را به امنیت تبدیل کند تا خدای یکتا را پرستش کنند، خداوند به وعده خود عمل کرد و هنوز پیامبر از دنیا نرفته بود که مکه، خیبر، بحرین و سایر جزیرة‌العرب را فتح کرد. از مجوس هجر و برخی نواحی شام جزیه گرفت، پادشاهان روم، مصر و حبشه برای او هدیه فرستادند و... ”. تفسیر المراغی، ج۱۸، ص۱۲۵-۱۲۶.</ref>.
[[ابن‌کثیر]] در [[تفسیر آیه]] گفته است: «این آیه، وعده الهی به پیامبر {{صل}} است به اینکه [[امت]] او را [[جانشینان]] [[زمین]]، یعنی [[پیشوایان]] و [[والیان]] آن قرار دهد، و به‌واسطه آنان سرزمین‌ها را [[اصلاح]] کند، افراد [[بشر]] را [[خاضع]] آنان سازد و [[ترس]] آنان را به [[امنیت]] مبدّل کند. خداوند، این [[وعده]] خود را تحقق بخشید، زیرا [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[دنیا]] نرفت تا اینکه خداوند؛ [[مکه]]، [[خیبر]]، [[بحرین]] و دیگر نواحی جزیرة‌العرب و [[سرزمین یمن]] را برای او [[فتح]] کرد، و آن [[حضرت]] از [[مجوس]] هجر و برخی نواحی [[شام]]، [[جزیه]] گرفت. [[پادشاه روم]]، فرمانروای [[مصر]] و اسکندریه و [[پادشاهان]] عمان و [[نجاشی]] برای او هدایایی فرستادند. ابن‌کثیر سپس از ادامه [[فتوحات]] در [[زمان]] [[خلافت ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] به‌عنوان استمرار وعده الهی به پیامبر {{صل}} و [[سیادت]] [[امت اسلامی]] بر [[جهان]]، [[سخن]] گفته است”<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۱۱۹؛ احمد مصطفی مراغی در تفسیر آیه گفته است: «خداوند وعده کرده است که پیامبر و مؤمنان مطیع پروردگار را خلفای در زمین قرار دهد و با نصرت و عزت خود آنان را تأیید کند، ترس و بیم آنان را به امنیت تبدیل کند تا خدای یکتا را پرستش کنند، خداوند به وعده خود عمل کرد و هنوز پیامبر از دنیا نرفته بود که مکه، خیبر، بحرین و سایر جزیرة‌العرب را فتح کرد. از مجوس هجر و برخی نواحی شام جزیه گرفت، پادشاهان روم، مصر و حبشه برای او هدیه فرستادند و... ”. تفسیر المراغی، ج۱۸، ص۱۲۵-۱۲۶.</ref>.


[[بدیهی]] است [[خلافت]] [[مؤمنان]] در [[زمین]] در [[عصر پیامبر]] {{صل}} به‌معنای خلافت مورد بحث در مسئله [[امامت]] نیست. [[ابن‌کثیر]] در اینکه خلافت در [[آیه]] را در خلفای سه‌گانه یا چهارگانه منحصر ندانسته، درست اندیشیده است، ولی در اینکه آن را شامل عموم [[امت اسلامی]] دانسته، به [[خطا]] رفته است، زیرا چنان‌که گفته شد، [[وعده]] خلافت در زمین و [[سیادت]] و [[امنیت]]، مخصوص برخی از امت اسلامی، یعنی [[مؤمنان مخلص]] و [[صالح]] است.
[[بدیهی]] است [[خلافت]] [[مؤمنان]] در [[زمین]] در [[عصر پیامبر]] {{صل}} به‌معنای خلافت مورد بحث در مسئله [[امامت]] نیست. [[ابن‌کثیر]] در اینکه خلافت در [[آیه]] را در خلفای سه‌گانه یا چهارگانه منحصر ندانسته، درست اندیشیده است، ولی در اینکه آن را شامل عموم [[امت اسلامی]] دانسته، به [[خطا]] رفته است، زیرا چنان‌که گفته شد، [[وعده]] خلافت در زمین و [[سیادت]] و [[امنیت]]، مخصوص برخی از امت اسلامی، یعنی [[مؤمنان مخلص]] و [[صالح]] است.
خط ۳۵: خط ۳۵:
'''پاسخ'''
'''پاسخ'''
این سخن درست است که سیادت و [[اقتدار]] [[مسلمانان]] و خلافت آنان در زمین در [[عصر رسالت]] به رهبری پیامبر {{صل}} تحقق یافته، و پس از آن [[حضرت]] در [[زمان]] [[خلفا]] تداوم و توسعه یافته است، ولی [[دلیل]] بر این نخواهد بود که مقصود از خلافت در آیه، معنای اصطلاحی آن باشد، زیرا این خلافت چنان‌که بیان شد در عصر رسالت نیز تحقق یافت و خلافت مصطلح در آن زمان معنا ندارد. اگر مقصود این است که پیامبر {{صل}} نیز [[خلیفه الهی]] بوده است، خلافت پیامبر {{صل}} با [[نبوت]] و [[رسالت]] او آغاز شد، و بر [[تسلط]] وی بر جزیرة‌العرب متوقف نبود.
این سخن درست است که سیادت و [[اقتدار]] [[مسلمانان]] و خلافت آنان در زمین در [[عصر رسالت]] به رهبری پیامبر {{صل}} تحقق یافته، و پس از آن [[حضرت]] در [[زمان]] [[خلفا]] تداوم و توسعه یافته است، ولی [[دلیل]] بر این نخواهد بود که مقصود از خلافت در آیه، معنای اصطلاحی آن باشد، زیرا این خلافت چنان‌که بیان شد در عصر رسالت نیز تحقق یافت و خلافت مصطلح در آن زمان معنا ندارد. اگر مقصود این است که پیامبر {{صل}} نیز [[خلیفه الهی]] بوده است، خلافت پیامبر {{صل}} با [[نبوت]] و [[رسالت]] او آغاز شد، و بر [[تسلط]] وی بر جزیرة‌العرب متوقف نبود.
از اینجا می‌توان به [[نادرستی]] این سخن ابن‌کثیر پی برد که گفته است: “احادیث [[دوازده خلیفه]] را نمی‌توان بر [[امامان دوازده‌گانه]] [[شیعه]] منطبق ساخت؛ زیرا بسیاری از آنان زمام [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]] را در دست نداشتند”. خطای ابن‌کثیر این است که خلافت به معنای [[رهبری الهی]] را با [[خلافت]] به معنای [[فرمانروایی]] [[سیاسی]] یکسان انگاشته است، با اینکه ملازمه‌ای میان آن دو وجود ندارد. آیا می‌توان [[یزید]] را که فرمانروایی سیاسی [[جهان اسلام]] را در دست داشت، [[خلیفه خدا]] و [[پیامبر]] و [[رهبر الهی]] دانست و [[رهبری]] او را مایه [[عزت]] و [[شوکت]] [[اسلام]] به شمار آورد؟
از اینجا می‌توان به [[نادرستی]] این سخن ابن‌کثیر پی برد که گفته است: «احادیث [[دوازده خلیفه]] را نمی‌توان بر [[امامان دوازده‌گانه]] [[شیعه]] منطبق ساخت؛ زیرا بسیاری از آنان زمام [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]] را در دست نداشتند”. خطای ابن‌کثیر این است که خلافت به معنای [[رهبری الهی]] را با [[خلافت]] به معنای [[فرمانروایی]] [[سیاسی]] یکسان انگاشته است، با اینکه ملازمه‌ای میان آن دو وجود ندارد. آیا می‌توان [[یزید]] را که فرمانروایی سیاسی [[جهان اسلام]] را در دست داشت، [[خلیفه خدا]] و [[پیامبر]] و [[رهبر الهی]] دانست و [[رهبری]] او را مایه [[عزت]] و [[شوکت]] [[اسلام]] به شمار آورد؟


طبق معیاری که [[ابن‌کثیر]]، [[فخرالدین رازی]] و همفکران آنان برگزیده‌اند، خلافت در [[آیه]]، شامل امیرالمؤمنین علی {{ع}} نخواهد شد، زیرا در [[زمان]] آن [[حضرت]]، به [[دلیل]] منازعه‌های داخلی، [[فتوحات]] و کشورگشایی‌ها متوقف شد. این، مطلبی است که رازی آشکارا آن را بیان کرده است<ref>{{عربی|و معلوم أن بعد الرسول الاستخلاف الذی هذا وصفه انما کان فی ایام ابی بکر و عمر و عثمان لم یحصل ذلک فی ایام علی (رضی الله عنه) لانه لم یتفرغ لجهاد الکفار لاشتغاله بمحاربة من خالفه من اهل الصلاة}}. مفاتیح الغیب، ج۲۴، ص۲۵.</ref>، ولی با معیار مزبور، خلافت در آیه، [[زمامداری]] [[معاویه]] را شامل می‌شود، زیرا بخشی از [[فتوحات اسلامی]] در زمان او رخ داد<ref>ر. ک: الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۷۹ و ۵۰۴؛ تمدن اسلام و عرب، ص۱۶۵.</ref> و پس از وی نیز ادامه یافت و این برخلاف [[اعتقاد]] آنان است که دوران خلافت سی سال بیش نبوده است.
طبق معیاری که [[ابن‌کثیر]]، [[فخرالدین رازی]] و همفکران آنان برگزیده‌اند، خلافت در [[آیه]]، شامل امیرالمؤمنین علی {{ع}} نخواهد شد، زیرا در [[زمان]] آن [[حضرت]]، به [[دلیل]] منازعه‌های داخلی، [[فتوحات]] و کشورگشایی‌ها متوقف شد. این، مطلبی است که رازی آشکارا آن را بیان کرده است<ref>{{عربی|و معلوم أن بعد الرسول الاستخلاف الذی هذا وصفه انما کان فی ایام ابی بکر و عمر و عثمان لم یحصل ذلک فی ایام علی (رضی الله عنه) لانه لم یتفرغ لجهاد الکفار لاشتغاله بمحاربة من خالفه من اهل الصلاة}}. مفاتیح الغیب، ج۲۴، ص۲۵.</ref>، ولی با معیار مزبور، خلافت در آیه، [[زمامداری]] [[معاویه]] را شامل می‌شود، زیرا بخشی از [[فتوحات اسلامی]] در زمان او رخ داد<ref>ر. ک: الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۷۹ و ۵۰۴؛ تمدن اسلام و عرب، ص۱۶۵.</ref> و پس از وی نیز ادامه یافت و این برخلاف [[اعتقاد]] آنان است که دوران خلافت سی سال بیش نبوده است.
خط ۴۶: خط ۴۶:
حاصل آنکه [[آیه استخلاف]] نه بر [[منصوص بودن]] خلافت خلفا دلالت دارد و نه بر مشروعیت تصرفات و تدابیر سیاسی و اجتماعی آنان، و برای [[اثبات]] دو مطلب مزبور به [[دلایل]] دیگری نیاز است.
حاصل آنکه [[آیه استخلاف]] نه بر [[منصوص بودن]] خلافت خلفا دلالت دارد و نه بر مشروعیت تصرفات و تدابیر سیاسی و اجتماعی آنان، و برای [[اثبات]] دو مطلب مزبور به [[دلایل]] دیگری نیاز است.


در پایان یادآور می‌شویم [[وعده الهی]] که در آیه استخلاف به مؤمنان و صالحان از امت اسلامی داده شده، تاکنون به صورت کامل و همه‌جانبه واقع نشده است، و با توجه به [[حقانیت]] وعده‌های [[خداوند]] قطعاً روزی این [[وعده]] به صورت کامل و در سرتاسر کره [[زمین]] تحقق خواهد یافت. آن، روزی است که [[مهدی موعود]] {{ع}} [[قیام]] کند و [[پرچم]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلام]] را بر بام [[جهان]] به اهتزاز در آورد، چنان‌که در [[حدیث متواتر]] [[نبوی]] {{صل}} به آن [[بشارت]] داده شده است. بر این اساس است که در [[روایات اهل بیت]] {{عم}} و [[آیه استخلاف]]، بر [[حضرت مهدی]] {{ع}} و [[یاران]] او [[تطبیق]] شده است<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۴۶؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷-۸، ص۱۵۲.</ref>. این [[روایات]]، چنان‌که گفته شد، ناظر به مصداق کامل [[خلافت]] [[مؤمنان]] و [[صالحان]] در زمین است و با تحقق نسبی آن در گذشته منافات ندارد، چنان‌که از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: “بر روی زمین، هیچ خانه‌ای نخواهد بود، مگر اینکه خداوند، اسلام را داخل آن خواهد کرد یا عزتمندانه به آن [[ایمان]] خواهند آورد و یا از روی [[ذلت]]، [[تسلیم]] [[احکام]] آن خواهید بود”<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۲۷۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۶۱-۳۷۰.</ref>
در پایان یادآور می‌شویم [[وعده الهی]] که در آیه استخلاف به مؤمنان و صالحان از امت اسلامی داده شده، تاکنون به صورت کامل و همه‌جانبه واقع نشده است، و با توجه به [[حقانیت]] وعده‌های [[خداوند]] قطعاً روزی این [[وعده]] به صورت کامل و در سرتاسر کره [[زمین]] تحقق خواهد یافت. آن، روزی است که [[مهدی موعود]] {{ع}} [[قیام]] کند و [[پرچم]] [[عدالت‌گستر]] [[اسلام]] را بر بام [[جهان]] به اهتزاز در آورد، چنان‌که در [[حدیث متواتر]] [[نبوی]] {{صل}} به آن [[بشارت]] داده شده است. بر این اساس است که در [[روایات اهل بیت]] {{عم}} و [[آیه استخلاف]]، بر [[حضرت مهدی]] {{ع}} و [[یاران]] او [[تطبیق]] شده است<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۴۶؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷-۸، ص۱۵۲.</ref>. این [[روایات]]، چنان‌که گفته شد، ناظر به مصداق کامل [[خلافت]] [[مؤمنان]] و [[صالحان]] در زمین است و با تحقق نسبی آن در گذشته منافات ندارد، چنان‌که از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: «بر روی زمین، هیچ خانه‌ای نخواهد بود، مگر اینکه خداوند، اسلام را داخل آن خواهد کرد یا عزتمندانه به آن [[ایمان]] خواهند آورد و یا از روی [[ذلت]]، [[تسلیم]] [[احکام]] آن خواهید بود”<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۲۷۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۶۱-۳۷۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش