|
|
خط ۳۱۲: |
خط ۳۱۲: |
| === تقلید از فرهنگ بیگانه === | | === تقلید از فرهنگ بیگانه === |
| از جمله [[مشکلات]] و چالشهای پیش روی گسترش اخلاق و [[فضائل اخلاقی]]، تقلید و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است، چنانکه رواج فرهنگ [[اسراف]] و [[تجملگرایی]] در جامعه، میل به [[خشونت]]، پخش فیلمهای [[خشن]] و ضد اخلاقی که نتیجه تقلید از فرهنگ غربی است تهدیدی برای [[نظام اخلاقی]] به شمار میآیند<ref>[[سید علی حسینی خامنهای|خامنهای حسینی، سید علی]]، ۱۶/۵/۱۳۹۰.</ref>.<ref>[[علی گرامی|گرامی، علی]]، [[اخلاق - گرامی (مقاله)| مقاله «اخلاق»]]، [[مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی]]، ص ۹۸.</ref> | | از جمله [[مشکلات]] و چالشهای پیش روی گسترش اخلاق و [[فضائل اخلاقی]]، تقلید و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است، چنانکه رواج فرهنگ [[اسراف]] و [[تجملگرایی]] در جامعه، میل به [[خشونت]]، پخش فیلمهای [[خشن]] و ضد اخلاقی که نتیجه تقلید از فرهنگ غربی است تهدیدی برای [[نظام اخلاقی]] به شمار میآیند<ref>[[سید علی حسینی خامنهای|خامنهای حسینی، سید علی]]، ۱۶/۵/۱۳۹۰.</ref>.<ref>[[علی گرامی|گرامی، علی]]، [[اخلاق - گرامی (مقاله)| مقاله «اخلاق»]]، [[مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی]]، ص ۹۸.</ref> |
|
| |
| ==اخلاق==
| |
| از نظر [[اسلام]]، معیار و ملاک [[انسانیت]]، [[خُلق و خوی]] است. اخلاق به [[انسان]] پاسخ میدهد که [[زندگی]] [[نیک]] کدام است و انسان باید چگونه عمل کند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۶۵۹.</ref>. به تعبیر دیگر اخلاق میگوید انسان از آن جهت که انسان است چگونه باید زیست کند و زندگی نیک برای انسان از آن جهت که انسان است کدام است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۸.</ref>.
| |
| برخی [[کارها]] و [[افعال]] انسان را - در مقابل کار عادی و طبیعی - کار [[اخلاقی]] میگویند. تفاوت کار اخلاقی با کارهای دیگر این است که قابل [[ستایش]] و آفرین و تحسیناند و [[بشر]] برای این قبیل کارها [[ارزش]] قائل است. کار اخلاقی یعنی کاری [[ارزشمند]] و گرانبها که بشر برای خود این کار قیمت و ارزشی فراتر از ارزشهای مادی قائل است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۰۵.</ref>. بنابراین اخلاق به انسان اختصاص دارد و در مفهومش نوعی [[قداست]] خوابیده است، که باید ملاک و معیار قداست آن را به دست آورد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۵۷۷.</ref>.
| |
|
| |
| مکتبهای [[علمی]] - [[فلسفی]] و [[اندیشمندان]] مختلف، معیار و ملاک متفاوتی برای قداست کار اخلاقی قائلاند، [[عاطفه]]، [[اراده]] و [[وجدان]]، [[زیبایی]] و دگردوستی که البته هر کدام از این نظریهها قسمتی از [[حقیقت]] را دربردارد نه تمام آن را<ref>تبیین، توضیح و نقد هر یک از آنها را ببینید در: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۳۲۳-۳۸۷ و ۵۷۸-۶۰۴.</ref>. تمام حقیقت این است که اخلاق از مقوله [[عبادت]] و [[پرستش]] و رضای [[حق]] است<ref>تفصیل بحث را ببینید در: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۳۷۵ – ۳۹۰.</ref>. وقتی برنامه زندگی انسان براساس [[تکلیف]] و رضای حق تنظیم شود، آنوقت نه یک عده از کارهای معین بلکه تمام کارهای او حتی [[خوابیدن]] و [[غذا خوردن]] [[راه رفتن]] و حرف زدن، خلاصه زندگی و مردن او یکپارچه میشود اخلاق<ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} «بگو: بیگمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلامشناسی (کتاب)|اسلامشناسی]] ص ۶۹.</ref>
| |
|
| |
| ===[[اخلاق دینی]]===
| |
| [[اخلاق منهای دین]] - بنا به اعتراف برخی از غربیها - پایهای ندارد. [[تجربه]] نشان داده است که هرجا [[اخلاق]] از [[دین]] جدا شده، خیلی عقب مانده است. هیچ یک از مکتبهای [[اخلاقی]] غیردینی در کار خود [[موفقیت]] نیافتهاند. قدر مسلم این است که دین لااقل به عنوان یک پشتوانه برای اخلاق [[بشر]] ضروری است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۵۹۲.</ref>.
| |
| در [[جوامع اسلامی]] سه نوع اخلاق داریم:
| |
| # [[اخلاق فیلسوفانه]] یا اخلاق سقراطی که به دلیل خشک و [[علمی]] بودن به محیط [[علما]] و [[فلاسفه]] محدود بوده و به میان عموم [[مردم]] نرفته است.
| |
| # [[اخلاق عارفانه]] که عرفا و [[اهل تصوف]] مروج آن بودهاند؛ هرچند در مقیاس وسیعی بر [[کتاب و سنت]] نیز مبتنی هست.
| |
| # [[اخلاق حدیثی]] یعنی اخلاقی که [[محدثین]] با نقل و نشر [[اخبار]] و [[احادیث]] در میان مردم به وجود آوردهاند.
| |
| اخلاق عارفانه و اخلاق حدیثی [[مشترکات]] فراوانی دارند هرچند ممکن است در برخی نقاط با هم [[اختلاف]] داشته باشند. محور اخلاق عارفانه، [[مبارزه]] و [[مجاهده با نفس]] است که موافق با [[تعالیم]] صحیح [[اسلام]] و اخلاق کتاب و سنت است؛ اما دچار نوعی [[افراط]] کاری و در مواردی [[ناسازگاری]] با کتاب و سنت شده و [[اخلاق اسلامی]] را در مقداری از [[زندگی]] به مردگی کشانده است و تحت عنوان [[مبارزه با نفس]] و [[خودخواهی]] و [[خودپرستی]]، [[حفظ کرامت]] و [[شرافت نفس]] را که در تعلیمات [[اسلامی]] مورد تأکید و توصیه فراوان شده است نادیده میگیرند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۴۶. چند مورد از دیدگاه ناصحیح آنها را ببینید در مجموعه آثار، ج۲۲، ص۶۵۰. ر.ک: مجموعه آثار، ج۲۳، صص ۲۴۶-۲۰۷؛ صص ۶۳۲ و ۶۳۳؛ ج۲۲، صص ۳۹۷ و ۳۹۸.</ref>. اخلاقی عالی عبارت است از [[اخلاق متعادل]] و موزون<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۴۲.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلامشناسی (کتاب)|اسلامشناسی]] ص ۷۰.</ref>
| |
|
| |
| ===پایه و اساس اخلاق اسلامی===
| |
| زیربنای همه [[اصول اخلاقی]] و [[منطق]] همه آنها بلکه سرسلسله همه معنویتها، [[ایمان مذهبی]] یعنی [[ایمان]] و [[اعتقاد به خدا]] است. [[کرامت]]، [[شرافت]]، [[تقوا]]، [[عفت]]، [[امانت]]، [[راستی]]، درستکاری، [[فداکاری]]، [[احسان]]، [[صلح]] و [[سلم]] بودن با [[خلق]] [[خدا]]، طرفداری از [[عدالت]] و [[حقوق بشر]] و تمام اموری که
| |
| [[فضیلت]] بشری نامیده میشود و همه افراد و [[ملتها]] آنها را [[تقدیس]] میکنند و آنهایی هم که ندارند به داشتن آنها [[تظاهر]] میکنند، بر ایمان مبتنی است؛ زیرا تمام آنها با اصل منفعتپرستی مغایر است و [[التزام]] به هر یک از اینها مستلزم [[تحمل]] یک نوع [[محرومیت]] مادی است. [[آدمی]] باید دلیلی داشته باشد که به محرومیت [[رضایت]] بدهد. این رضایت آنگاه میسر است که به [[ارزش]] [[معنویت]] پی برده و [[لذت]] آن را چشیده باشد.
| |
| زیربنای هر [[اندیشه]] [[معنوی]]، [[ایمان به خدا]] است، حداقل اثر ایمان به [[خدای عادل]] [[حکیم]] این است که یک [[مؤمن]] عادی مطمئن میشود که کار خوب و صفت خوب در نزد خدا از بین نمیرود؛
| |
| {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.</ref><ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۶۲. برای تفصیل بیشتر ر.ک: ج۲۲، ص۳۸۲.</ref>.
| |
|
| |
| حضرت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} میفرماید:
| |
| کسی که یک [[خصلت]] از خصلتهای خیر و [[نیک]] را داشته و فاقد دیگر خصلتهای نیک باشد، میشود تحمل کرد مگر دو چیز: بیعقلی و [[بیایمانی]]. آنجا که [[عقل]] و ایمان نیست [[امنیت]] نیست. به [[آدم]] [[بیایمان]] در هیچ چیز نمیشود [[اعتماد]] و [[اطمینان]] کرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۶.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلامشناسی (کتاب)|اسلامشناسی]] ص ۷۱.</ref>
| |
|
| |
| ===مقیاس و ملاک در فعل [[اخلاقی]] [[اسلامی]]===
| |
| با توجه به مسئلۀ قبلی در بیان اساس و پایه [[اخلاق]]، تعلیمات اسلامی مقیاس و ملاک در فعل اخلاقی را [[پرستش]] [[خداوند متعال]] و رضای او میدانند. فعل اخلاقی فعلی است که [[هدف]] و انگیزهاش رضای [[حق تعالی]] باشد و اگر به خودش و یا دیگری هم نفعی میرساند، بدان جهت است که [[رضای الهی]] را تأمین کند که<ref>برای تفصیل بحث ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۶۴۷-۶۵۷.</ref>؛
| |
| {{متن قرآن|إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«(با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.</ref>.
| |
|
| |
| چنانکه گفته شد، دیدگاههای دیگری که برای مقیاس و ملاک [[اخلاق]] مطرح شده است هر کدام قسمتی از [[حقیقت]] را دارند اما تمام حقیقت اخلاق در «[[عبادت]] و [[پرستش]]» است. بدینسان به همان [[میزان]] که [[خدا]] را [[ناآگاهانه]] پرستش میکند، ناآگاهانه هم یک سلسله [[دستورهای الهی]] را [[پیروی]] میکند؛ وقتی [[شعور]] ناآگاهیش به شعور [[آگاه]] تبدیل شود که [[پیغمبران]] برای همین آمدهاند، آن وقت دیگر تمام کارهای او میشود [[اخلاقی]]<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۸۷.</ref>،؛ چراکه با عبادت و پرستش [[خداوند]]، [[انسان]] از محدوده خودخواهیها، خودپرستیها و آروزها و امور [[پست]] و کوچک بیرون میرود<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۷۹.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلامشناسی (کتاب)|اسلامشناسی]] ص ۷۳.</ref>
| |
|
| |
| ===محور مسائل اخلاقی===
| |
| در [[اخلاق اسلامی]] محور و آن چیزی که فعل اخلاقی به دور آن میگردد و نقطهای از [[روح انسان]] که [[اسلام]] روی آن دست گذاشته است و برای احیای اخلاقی [[انسانی]] و برای اینکه انسان را به سوی اخلاق سوق بدهد، [[کرامت]] و [[عزت نفس]] است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۳۹۶.</ref>. [[خداوند متعال]] [[عزت]] را از آنِ خدا، [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] میداند<ref>{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}} «میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>. [[مؤمن]] باید همیشه [[عزیز]] باشد.
| |
| [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودهاند:
| |
| {{متن حدیث|اطْلُبُوا الْحَوَائِجَ بِعِزَّةِ الْأَنْفُسِ}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۳۲۵، ص۶۴.</ref>؛
| |
|
| |
| حاجتهایتان را بخواهید ولی عزت نفس را از دست ندهید. آنجا که حاجتتان را با [[دوست]] و رفیقی بیان میکنید تا آنجا که شرافتتان، عزت و کرامت نفستان پایمال نشده است جلو بروید. آنجا که دارد به کرامت و عزت نفستان خدشه وارد میآید، توقف کنید. [[نیازمندی]] و نداشتن بهتر است. چنانکه [[امام]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرموده است:
| |
| [[مرگ]] آری ولی [[پستی]] نه. به کم ساختن آری ولی دست پیش کس و ناکس دراز کردن نه<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹۶.</ref>.
| |
| و در جای دیگری فرموده است:
| |
| نفس خویش را از هر پستی بزرگ بدار چراکه آنچه از نفس خود را که ببازی عوض ندارد. نفس خود را نباز که آن گوهری است که آن را با هرچه [[معامله]] کنی مغبون هستی<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱، بند ۸۶.</ref>.
| |
| بعد از [[عزت]] و [[کرامت نفس]]، [[نفی]] خود و از خود گذشتن<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۲۳.</ref>، [[غیرت]]<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۶۵۷ و ۶۵۸.</ref>، [[حریت]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>، [[نوعدوستی]] و [[محبت]] به همنوع<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۷۴۵–۷۵۸.</ref>، [[مراقبه]]، [[محاسبه]]<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص۷۵۸–۷۶۲.</ref> و [[خودشناسی]]<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۴۲۷–۴۴۴.</ref> از جمله مهمترین مسائل [[اخلاقی]] است که مورد بحث قرار گرفته است.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلامشناسی (کتاب)|اسلامشناسی]] ص ۷۴.</ref>
| |
|
| |
| ===مهمترین ویژگی [[اخلاق]]===
| |
| [[اسلام]] مهمترین ویژگی اخلاق و ملاک و معیار تعالی آن را همچون بسیاری موارد دیگر [[دوری از افراط و تفریط]] و رعایت [[تعادل]] و [[توازن]] میداند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۴۲.</ref>. [[کمال انسان]] در تعادل و توازن او است. یعنی [[انسان]] با داشتن این همه استعدادهای گوناگون آن وقت [[انسان کامل]] است که فقط به سوی یک [[استعداد]] [[گرایش]] پیدا نکند و استعدادهای دیگرش را مهمل و معطل نگذارد و همه را در یک وضع [[متعادل]] و متوازن همراه هم [[رشد]] دهد.
| |
| انسان کامل [[انسانی]] است که همه [[ارزشهای انسانی]] بهطور هماهنگ با یکدیگر و به حد [[اعلی]] در او رشد کنند و هیچ کدام بیرشد نمانند. [[امام علی]]{{ع}} چون همه ارزشهای انسانی «در حد اعلی» و بهطور «هماهنگ» در او رشد کرده بود، آیینه تمامنمای انسان کامل و [[الگوی کامل]] است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۱۱۲. نمونههایی از افراط و تفریط را ببینید در: مجموعه آثار، ج۲۳، صص۱۲۰-۱۱۴.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلامشناسی (کتاب)|اسلامشناسی]] ص ۷۵.</ref>
| |
|
| |
| ==فعل طبیعی و فعل [[اخلاقی]]==
| |
| فعل طبیعی یا التذاذی مثل خوردن و [[خوابیدن]] و امثال آنها فعلی غریزی و مشترک بین [[انسان]] و [[حیوان]] بوده و فاعل آن یا فاقد [[علم]] به نتایج فعل است یا در صورت علم داشتن، علم او در تحریکش نسبت به انجام فعل نقشی ندارد؛ لذا فاعل آن، لایق [[مدح]] و [[تحسین]] نیست. اما [[رفتار]] اخلاقی یا تدبیری، فعلی فراغریزی و [[انسانی]] بوده، افزون بر موافقت با برخی تمایلهای انسان، از جانب [[عقل]]، مورد سنجش فایده نیز قرار میگیرد؛ بنابراین [[آگاهی انسان]] در انجام آن مؤثر بوده و فاعل آن به [[تعقل]]، [[تجربه]]، [[تعلیم و تعلم]] محتاج است. در فعل اخلاقی - با هر مکتبی که توجیه شود - [[هدف]]، نه تنها غیر مادی که فراتر از [[منافع]] خودمحورانه بوده و گاه فاقد [[لذت]] و بلکه ضد لذت است؛ لذا فاعل آن از نظر عقلا لایق مدح و تحسین است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶، صص ۲۹۰، ۴۲۵-۴۲۷ و ۶۱۸؛ ج۲۲، صص ۲۹۰-۲۹۲، ۴۷۰ و ۶۰۳.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۱۶.</ref>
| |
|
| |
| ==[[حسن و قبح]] فعلی و فاعلی==
| |
| حسن و قبح اخلاقی (خوبی و [[بدی]] اخلاقی) بر دو قسم است: حسن و قبح فعلی؛ حسن و [[قبح فاعلی]]. [[حسن فعلی]] آن است که اثر و نتیجه حتمی فعل در خارج از وجود فاعلش خوب بوده و فرد یا [[اجتماع]] را به کمال لایق فطریاش برساند؛ و حسن فاعلی به چگونگی انتساب عمل به فاعل و انگیزههای [[نفسانی]] و [[روحی]] او مربوط است، که موجب آن عمل شدهاند. نسبت حسن فعلی به حسن فاعلی مثل نسبت بدن به [[روح]] یا نسبت مرکب به راکب است؛ و مسیر راکب را هدف، مقصد و [[نیت]] او تعیین میکند.
| |
| بین مقصد و هدف و تحقق فعل اختیاری و مسیری که به سمت آن مقصد میرود رابطهای [[تکوینی]]، ضروری و تخلفناپذیر برقرار است؛ لذا محال است کسی کار را برای غیر [[خدا]] انجام داده به خدا برسد؛ بنابراین [[ایمان به خدا]] و [[قیامت]]، شرط لازم حسن فاعلی بوده؛ و صرف انجام کار، بهخاطر [[عطوفت]]، [[وجدان]] و انساندوستی برای حسن فاعلی کافی نیست؛ بلکه کار، حتماً باید برای [[خدا]] انجام گیرد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، صص ۲۹۷-۲۹۵ و ۳۰۷؛ یادداشتهای استاد، ج۸، ص۵۲.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۱۷.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |