پرش به محتوا

استدراج در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همان‌گونه')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = استدراج| عنوان مدخل  = استدراج| مداخل مرتبط = [[استدراج در قرآن]] - [[استدراج در فقه سیاسی]] - [[استدراج در کلام اسلامی]] - [[استدراج در معارف دعا و زیارات]] - [[استدراج در معارف و سیره سجادی]]| پرسش مرتبط  = }}
| موضوع مرتبط = استدراج
| عنوان مدخل  = [[استدراج]]
| مداخل مرتبط = [[استدراج در قرآن]] - [[استدراج در حدیث]] - [[استدراج در فقه سیاسی]] - [[استدراج در کلام اسلامی]] - [[استدراج در معارف دعا و زیارات]] - [[استدراج در معارف و سیره سجادی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۱۶: خط ۱۱:


=== معنای اصطلاحی ===
=== معنای اصطلاحی ===
مفهوم استدراج در [[قرآن]] به معنای فرو کشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان<ref>تأویل مشکل القرآن، ص ۱۶۶؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref> یا در هم پیچیدن [[زندگی]] و وجودشان از طریق [[اغفال]] آنها از یاد خداست<ref>مفردات، ص ۳۱۱؛ معانی القرآن، ج ۳، ص ۲۷۱؛ نمونه، ج ۷، ص ۳۲ ـ ۳۴.</ref> که اعطای [[نعمت]] و [[آسایش]] بیشتر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسان‌هایی که از هدایت‌ها و آزمایش‌های گوناگون [[خداوند]] برای هدایت تأثیر مثبت نمی‌پذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلّی رها می‌گردند و حتّی زمینه‌ها و امکانات [[سقوط]] نیز برایشان مهیا می‌شود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به [[عذاب]] خداوندی دچار می‌گردند<ref>السنن‌الالهیه، ص۲۳۱ـ۲۳۵؛ المیزان، ج۸، ص۳۴۶؛ ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref>
مفهوم استدراج در [[قرآن]] به معنای فرو کشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان<ref>تأویل مشکل القرآن، ص ۱۶۶؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref> یا در هم پیچیدن [[زندگی]] و وجودشان از طریق [[اغفال]] آنها از یاد خداست<ref>مفردات، ص ۳۱۱؛ معانی القرآن، ج ۳، ص ۲۷۱؛ نمونه، ج ۷، ص ۳۲ ـ ۳۴.</ref> که اعطای [[نعمت]] و [[آسایش]] بیشتر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسان‌هایی که از هدایت‌ها و آزمایش‌های گوناگون [[خداوند]] برای هدایت تأثیر مثبت نمی‌پذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلّی رها می‌گردند و حتّی زمینه‌ها و امکانات [[سقوط]] نیز برایشان مهیا می‌شود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به [[عذاب]] خداوندی دچار می‌گردند <ref>السنن‌ الالهیه، ص۲۳۱ـ۲۳۵؛ المیزان، ج۸، ص۳۴۶؛ ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 57؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref>


== استدراج در قرآن ==
== استدراج در قرآن ==
واژه [[استدراج]] دوبار در [[قرآن]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> و {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref> و در [[آیات]] فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به تفصیل بحث شده است. [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[آیه استدراج]] می‌فرماید: "منظور از آن، [[بنده]] گناهکاری است که پس از [[ارتکاب گناه]]، [[خداوند]] او را مشمول [[نعمت]] [[مجدد]] می‌کند اما آن [[نعمت]] وی را سرگرم کرده و در نتیجه از استغفارگناهان [[غافل]] می‌سازد"<ref>الکافی، ج۵، ص۵۵۶.</ref>. در تحف العقول از [[امام حسین]] {{ع}} چنین گزارش شده است: "[[استدراج]] از [[خداوند سبحان]] آن است که [[نعمت]] [[بنده]] را فراوان کند و [[توفیق]] [[شکر]] را از او سلب نماید"<ref>تحف العقول، ص۲۴۶.</ref>.
واژه [[استدراج]] دوبار در [[قرآن]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> و {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref> و در [[آیات]] فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به تفصیل بحث شده است. [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[آیه استدراج]] می‌فرماید: "منظور از آن، [[بنده]] گناهکاری است که پس از [[ارتکاب گناه]]، [[خداوند]] او را مشمول [[نعمت]] [[مجدد]] می‌کند اما آن [[نعمت]] وی را سرگرم کرده و در نتیجه از استغفارگناهان [[غافل]] می‌سازد"<ref>الکافی، ج۵، ص۵۵۶.</ref>. در تحف العقول از [[امام حسین]] {{ع}} چنین گزارش شده است: "[[استدراج]] از [[خداوند سبحان]] آن است که [[نعمت]] [[بنده]] را فراوان کند و [[توفیق]] [[شکر]] را از او سلب نماید"<ref>تحف العقول، ص۲۴۶.</ref>.
   
   
این واژه در هر دو مورد به‌صورت جمع به کار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر [[واسطه‌های فیض]] [[الهی]] و مدبّرات امور از قبیل [[فرشتگان]] در [[نزول]] نعمت‌های پیاپی برای استدراج دانسته‌اند، چنان‌که کاربرد واژه "املاء" و "[[کید]]" به‌صورت مفرد در مورد [[خداوند]]، به [[حکم]] ویژه الهی در مورد [[کافران]] و [[فاسقان]] اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۴۷.</ref>. در [[روایات]] یکی از [[اسمای الهی]] مُملی دانسته شده است<ref>بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۷۱؛ ج ۸۷، ص ۱۳۹.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref>
این واژه در هر دو مورد به‌صورت جمع به کار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر [[واسطه‌های فیض]] [[الهی]] و مدبّرات امور از قبیل [[فرشتگان]] در [[نزول]] نعمت‌های پیاپی برای استدراج دانسته‌اند، چنان‌که کاربرد واژه "املاء" و "[[کید]]" به‌صورت مفرد در مورد [[خداوند]]، به [[حکم]] ویژه الهی در مورد [[کافران]] و [[فاسقان]] اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۴۷.</ref>. در [[روایات]] یکی از [[اسمای الهی]] مُملی دانسته شده است<ref>بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۷۱؛ ج ۸۷، ص ۱۳۹.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 57؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref>


در این [[آیه]]، قرینه [[مقام]] دلالت دارد بر اینکه منظور از [[استدراج]]، نزدیک شدن به [[هلاکت]] است، یا در [[دنیا]] و یا در [[آخرت]]؛ و اینکه [[استدراج]] را به روشنی [[مقید]] ساخته که خود [[گناهکاران]] نفهمند، برای این است که بفهماند این نزدیک کردن، آشکار نیست، بلکه در همان سرگرمی به بهره‌مندی از مظاهر [[زندگی مادی]]، پنهان شده است. در نتیجه این افراد با [[زیاده‌روی]] در [[معصیت]]، پیوسته به [[هلاکت]] نزدیک می‌شوند و ناگهان گرفتار [[عذاب]] می‌گردند، چنان‌که [[خداوند متعال]] می‌فرماید: "بلکه [[عذاب]] چنان ناگهانی به آنان روی می‌کند که دچار [[حیرت]] می‌شوند" {{متن قرآن|بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ}}<ref>«بلکه بر آنان ناگهان فرا می‌رسد آنگاه چنان در بهتشان می‌نهد که نه به بازگرداندن آن یارایی دارند و نه به آنان مهلت می‌دهند» سوره انبیاء، آیه ۴۰.</ref>. پس می‌توان گفت [[استدراج]]، تجدید نعمتی پس از [[نعمت]] دیگر است تا به این وسیله، [[لذت]] بردن از آن [[نعمت‌ها]] ایشان را از توجه به وبال کارهایشان [[غافل]] سازد<ref>المیزان، ج۸، ص۴۵۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>. لذا {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}} یعنی با وجود آنکه ایشان [[غرق]] در گمراهی‌اند، پی در پی به آنان [[نعمت]] می‌دهیم و ایشان را کم‌کم به سوی خود می‌کشیم و ناگهان آنان را در طومار [[مرگ]] می‌پیچیم و از صفحه روزگار برمی‌داریم<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۸۲.</ref>.
در این [[آیه]]، قرینه [[مقام]] دلالت دارد بر اینکه منظور از [[استدراج]]، نزدیک شدن به [[هلاکت]] است، یا در [[دنیا]] و یا در [[آخرت]]؛ و اینکه [[استدراج]] را به روشنی [[مقید]] ساخته که خود [[گناهکاران]] نفهمند، برای این است که بفهماند این نزدیک کردن، آشکار نیست، بلکه در همان سرگرمی به بهره‌مندی از مظاهر [[زندگی مادی]]، پنهان شده است. در نتیجه این افراد با [[زیاده‌روی]] در [[معصیت]]، پیوسته به [[هلاکت]] نزدیک می‌شوند و ناگهان گرفتار [[عذاب]] می‌گردند، چنان‌که [[خداوند متعال]] می‌فرماید: "بلکه [[عذاب]] چنان ناگهانی به آنان روی می‌کند که دچار [[حیرت]] می‌شوند" {{متن قرآن|بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ}}<ref>«بلکه بر آنان ناگهان فرا می‌رسد آنگاه چنان در بهتشان می‌نهد که نه به بازگرداندن آن یارایی دارند و نه به آنان مهلت می‌دهند» سوره انبیاء، آیه ۴۰.</ref>. پس می‌توان گفت [[استدراج]]، تجدید نعمتی پس از [[نعمت]] دیگر است تا به این وسیله، [[لذت]] بردن از آن [[نعمت‌ها]] ایشان را از توجه به وبال کارهایشان [[غافل]] سازد<ref>المیزان، ج۸، ص۴۵۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>. لذا {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}} یعنی با وجود آنکه ایشان [[غرق]] در گمراهی‌اند، پی در پی به آنان [[نعمت]] می‌دهیم و ایشان را کم‌کم به سوی خود می‌کشیم و ناگهان آنان را در طومار [[مرگ]] می‌پیچیم و از صفحه روزگار برمی‌داریم<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۸۲.</ref>.
خط ۶۰: خط ۵۵:
# [[خداوند]] به افراد [[مبتلا]] به [[استدراج]]، مهلت کافی می‌دهد. مفهوم "[[امهال]]" و "تمهیل" از ریشه "مهل" به معنای سکون و [[مدارا]]<ref>مفردات، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۱، "مهل".</ref> به این [[واقعیت]] اشاره دارد که به [[کافران]] و [[منکران]] [[خدا]] و [[پیامبر]] مهلت داده شده و در [[مجازات]] آنان [[عجله]] نمی‌شود: {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا}}<ref>«و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref><ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۹۲، "مهل".</ref> واژه‌های "تأخیر"، "انظار" و "[[انتظار]]" نیز معنای مهلت دادن را تداعی می‌کند: {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشم‌ها در آن خیره می‌گردد پس می‌افکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«گفت: به من تا روزی که (همه) برانگیخته می‌شوند مهلت ده!» سوره اعراف، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ}}<ref>«فرمود: تو از مهلت‌یافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«و چشم به راه دارید که ما (نیز) چشم به راهیم» سوره هود، آیه ۱۲۲.</ref><ref>مفردات، ص ۶۹، ۸۱۳.</ref>. مهلت خداوند در استدراج از روی [[بی‌اعتنایی]] و بی‌توجهی است<ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۵۰۵.</ref>. واژه "ذر" به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شی‌ء یا شخص بی‌ارزش<ref>مفردات، ص ۸۶۲؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۷۵، "وذر".</ref> به این معنا اشاره دارد: {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref> این وضعیت به [[گمراهی]] بیشتر شخص انجامیده: {{متن قرآن|وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«آنان را در سرکشی‌شان سرگردان وا می‌نهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref> [[قلب]] او را کاملاً به روی [[حقیقت]] بسته و او را بیش از پیش [[غافل]] و خود فراموش می‌سازد: {{متن قرآن|وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ}}<ref>«و دل‌ها و دیدگان آنان را دگرگون می‌گردانیم چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref>. مفاهیم "ختم"، "غشاوه": "{{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> "طبع": {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش می‌ورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشم‌انگیز است؛ بدین‌گونه خداوند بر دل هر خویش‌بین گردنکشی مهر می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>، "[[اضلال]]": {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>، "اِنساء": {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«(خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref> و "[[لعن]]": {{متن قرآن|لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> هریک‌ از جهتی به این معنا اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۱.</ref>. در واقع [[خداوند]] با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینه‌های تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند [[گمراهی]] آنان نقش ایفا می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا}}<ref>«جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref> المیزان،، ج ۴، ص ۷۸.</ref>، ازاین‌رو فرایند ابتعاد [[ستمکاران]] بر اثر پیشرفت‌های مادی به منزله [[لعنت]] و [[نفرین]] خداوند بر آنان شمرده شده است<ref>بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref>. [[سنّت]] [[استدراج]] دو لایه کاملاً متفاوت دارد: ظاهری [[نیکو]] و عذابی [[باطنی]] که در پایان به ناگاه آشکار می‌شود<ref>رحمة من‌الرحمن، ج ۱، ص ۴۸۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۱۲۶؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref>، ازاین‌رو به آن "[[مکر]]": {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref><ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۸۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۴، ۱۸۲، ۵۹۶؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۲۸۳.</ref>، "[[کید]]": {{متن قرآن|وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«و به آنان مهلت می‌دهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.</ref>، "[[خدعه]]": {{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>«خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref><ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۰۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> و گاه "[[فتنه]]": {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ}}<ref>«اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو می‌گردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و به آنچه با آن دسته‌هایی از آنان را بهره‌مند گردانده‌ایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان داده‌ایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.</ref><ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۹.</ref> اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به [[عذاب]] پایانی یا الطافی که خداوند در [[مقام]] مقابله با [[کافران]] به [[مؤمنان]] می‌بخشد اطلاق کرده‌اند<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶.</ref>؛ امّا به نظر می‌رسد معنای مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه [[مقابله به مثل]] از جانب خداوند را شامل می‌شود<ref>الاصفی، ج ۱، ص ۵۰۷.</ref>. به‌طور کلی با توجه به اینکه سنّت خداوند در این دیارِ [[تکلیف]] و [[آزمایش]]، بر پوشاندن نعمت‌های خویش در لفافه‌ای از [[رنج]] و عذاب ظاهری و [[نهان]] ساختن نقمت‌های خویش در قالبی از [[آسایش]] و [[نعمت]] است<ref> شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸.</ref>، می‌توان معنایی بسیار عام از مفهوم [[مکر]] [[تصور]] کرد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>. از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت [[طغیان]] در این افراد نوعی [[تمسخر]] و [[استهزا]] در برابر [[خداوند]] است و از این رو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر [[رفتار ناشایست]] آنان نامیده است: {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.</ref><ref>امالی، ج۴، ص ۵۵؛ الاعتقادات، ص۳۶؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> در واقع مهلت خداوند و گشایش‌های او نوعی زمینه‌سازی برای [[عقوبت]] آنان است. واژه "عدّ" و "اعداد" از ریشه "عدّ" به معنای تهیه و [[آماده‌سازی]] و "عدّ" به معنای شمارش<ref>التحقیق، ج ۸، ص ۴۹.</ref> در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن جهنّم برای [[کافران]] و [[منافقان]]: {{متن قرآن|غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانه‌ای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref> و در آیه‌ای دیگر از شمارش [[اعمال]] یا نفس‌های آنان: {{متن قرآن|فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا}}<ref>«پس در کار آنها شتاب مورز که ما حساب کار آنان را نیک داریم» سوره مریم، آیه ۸۴.</ref> [[سخن]] به میان آورده که به ایجاد [[فرصت]] برای آنان [[جهت]] تکمیل [[گناهان]] و زشتی‌هایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، درجه مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند<ref>جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۸۰.</ref>. استعمال این واژه در مورد [[مؤمنان]] بر مفهومی کاملاً عکس [[استدراج]] دلالت داشته، به مهلت جهت تکمیل [[حسنات]] و [[خیرات]] اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref>.
# [[خداوند]] به افراد [[مبتلا]] به [[استدراج]]، مهلت کافی می‌دهد. مفهوم "[[امهال]]" و "تمهیل" از ریشه "مهل" به معنای سکون و [[مدارا]]<ref>مفردات، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۱، "مهل".</ref> به این [[واقعیت]] اشاره دارد که به [[کافران]] و [[منکران]] [[خدا]] و [[پیامبر]] مهلت داده شده و در [[مجازات]] آنان [[عجله]] نمی‌شود: {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا}}<ref>«و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref><ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۹۲، "مهل".</ref> واژه‌های "تأخیر"، "انظار" و "[[انتظار]]" نیز معنای مهلت دادن را تداعی می‌کند: {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشم‌ها در آن خیره می‌گردد پس می‌افکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«گفت: به من تا روزی که (همه) برانگیخته می‌شوند مهلت ده!» سوره اعراف، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ}}<ref>«فرمود: تو از مهلت‌یافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«و چشم به راه دارید که ما (نیز) چشم به راهیم» سوره هود، آیه ۱۲۲.</ref><ref>مفردات، ص ۶۹، ۸۱۳.</ref>. مهلت خداوند در استدراج از روی [[بی‌اعتنایی]] و بی‌توجهی است<ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۵۰۵.</ref>. واژه "ذر" به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شی‌ء یا شخص بی‌ارزش<ref>مفردات، ص ۸۶۲؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۷۵، "وذر".</ref> به این معنا اشاره دارد: {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref> این وضعیت به [[گمراهی]] بیشتر شخص انجامیده: {{متن قرآن|وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«آنان را در سرکشی‌شان سرگردان وا می‌نهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref> [[قلب]] او را کاملاً به روی [[حقیقت]] بسته و او را بیش از پیش [[غافل]] و خود فراموش می‌سازد: {{متن قرآن|وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ}}<ref>«و دل‌ها و دیدگان آنان را دگرگون می‌گردانیم چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref>. مفاهیم "ختم"، "غشاوه": "{{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> "طبع": {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش می‌ورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشم‌انگیز است؛ بدین‌گونه خداوند بر دل هر خویش‌بین گردنکشی مهر می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>، "[[اضلال]]": {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>، "اِنساء": {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«(خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref> و "[[لعن]]": {{متن قرآن|لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> هریک‌ از جهتی به این معنا اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۱.</ref>. در واقع [[خداوند]] با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینه‌های تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند [[گمراهی]] آنان نقش ایفا می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا}}<ref>«جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref> المیزان،، ج ۴، ص ۷۸.</ref>، ازاین‌رو فرایند ابتعاد [[ستمکاران]] بر اثر پیشرفت‌های مادی به منزله [[لعنت]] و [[نفرین]] خداوند بر آنان شمرده شده است<ref>بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref>. [[سنّت]] [[استدراج]] دو لایه کاملاً متفاوت دارد: ظاهری [[نیکو]] و عذابی [[باطنی]] که در پایان به ناگاه آشکار می‌شود<ref>رحمة من‌الرحمن، ج ۱، ص ۴۸۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۱۲۶؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref>، ازاین‌رو به آن "[[مکر]]": {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref><ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۸۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۴، ۱۸۲، ۵۹۶؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۲۸۳.</ref>، "[[کید]]": {{متن قرآن|وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«و به آنان مهلت می‌دهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.</ref>، "[[خدعه]]": {{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>«خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref><ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۰۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> و گاه "[[فتنه]]": {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ}}<ref>«اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو می‌گردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و به آنچه با آن دسته‌هایی از آنان را بهره‌مند گردانده‌ایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان داده‌ایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.</ref><ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۹.</ref> اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به [[عذاب]] پایانی یا الطافی که خداوند در [[مقام]] مقابله با [[کافران]] به [[مؤمنان]] می‌بخشد اطلاق کرده‌اند<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶.</ref>؛ امّا به نظر می‌رسد معنای مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه [[مقابله به مثل]] از جانب خداوند را شامل می‌شود<ref>الاصفی، ج ۱، ص ۵۰۷.</ref>. به‌طور کلی با توجه به اینکه سنّت خداوند در این دیارِ [[تکلیف]] و [[آزمایش]]، بر پوشاندن نعمت‌های خویش در لفافه‌ای از [[رنج]] و عذاب ظاهری و [[نهان]] ساختن نقمت‌های خویش در قالبی از [[آسایش]] و [[نعمت]] است<ref> شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸.</ref>، می‌توان معنایی بسیار عام از مفهوم [[مکر]] [[تصور]] کرد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>. از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت [[طغیان]] در این افراد نوعی [[تمسخر]] و [[استهزا]] در برابر [[خداوند]] است و از این رو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر [[رفتار ناشایست]] آنان نامیده است: {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.</ref><ref>امالی، ج۴، ص ۵۵؛ الاعتقادات، ص۳۶؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> در واقع مهلت خداوند و گشایش‌های او نوعی زمینه‌سازی برای [[عقوبت]] آنان است. واژه "عدّ" و "اعداد" از ریشه "عدّ" به معنای تهیه و [[آماده‌سازی]] و "عدّ" به معنای شمارش<ref>التحقیق، ج ۸، ص ۴۹.</ref> در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن جهنّم برای [[کافران]] و [[منافقان]]: {{متن قرآن|غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانه‌ای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref> و در آیه‌ای دیگر از شمارش [[اعمال]] یا نفس‌های آنان: {{متن قرآن|فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا}}<ref>«پس در کار آنها شتاب مورز که ما حساب کار آنان را نیک داریم» سوره مریم، آیه ۸۴.</ref> [[سخن]] به میان آورده که به ایجاد [[فرصت]] برای آنان [[جهت]] تکمیل [[گناهان]] و زشتی‌هایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، درجه مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند<ref>جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۸۰.</ref>. استعمال این واژه در مورد [[مؤمنان]] بر مفهومی کاملاً عکس [[استدراج]] دلالت داشته، به مهلت جهت تکمیل [[حسنات]] و [[خیرات]] اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref>.
# استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به [[خسران]] [[طبیعت]] [[انسانی]]: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«سوگند به روزگار، که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۱-۲.</ref> است و با مفهوم [[هدایت]] و اتمام [[حجت]] در مسیر مقابله با این روند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از راهنمایی گمراه گذارد تا برای آنها روشن گرداند از چه پرهیز کنند؛ به راستی خداوند به هر چیزی داناست» سوره توبه، آیه ۱۱۵.</ref> پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم "[[تکذیب]]": {{متن قرآن|وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>، "[[استکبار]]": {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>، "[[اسراف]]": {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ}}<ref>«در نظر گزافکاران کارهایی را که می‌کردند آراسته‌اند» سوره یونس، آیه ۱۲.</ref>، "[[ذنب]]": {{متن قرآن|أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ}}<ref>«خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>، "[[نفاق]]": {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا}}<ref>«چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شده‌اید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام داده‌اند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.</ref>، "[[فسق]]": {{متن قرآن|ُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref> و "[[طغیان]]": {{متن قرآن|فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«و اگر خداوند برای مردم، همگون شتابی که در خیر دارند شرّ را پیش می‌افکند عمرشان سر می‌آمد پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمی‌برند سرگردان در سرکشی‌شان وا می‌گذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.</ref> به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از [[هدایت]] و [[گرایش]] به ادامه روند [[خسران]] مرتبط است.
# استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به [[خسران]] [[طبیعت]] [[انسانی]]: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«سوگند به روزگار، که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۱-۲.</ref> است و با مفهوم [[هدایت]] و اتمام [[حجت]] در مسیر مقابله با این روند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از راهنمایی گمراه گذارد تا برای آنها روشن گرداند از چه پرهیز کنند؛ به راستی خداوند به هر چیزی داناست» سوره توبه، آیه ۱۱۵.</ref> پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم "[[تکذیب]]": {{متن قرآن|وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>، "[[استکبار]]": {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>، "[[اسراف]]": {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ}}<ref>«در نظر گزافکاران کارهایی را که می‌کردند آراسته‌اند» سوره یونس، آیه ۱۲.</ref>، "[[ذنب]]": {{متن قرآن|أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ}}<ref>«خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>، "[[نفاق]]": {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا}}<ref>«چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شده‌اید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام داده‌اند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.</ref>، "[[فسق]]": {{متن قرآن|ُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref> و "[[طغیان]]": {{متن قرآن|فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«و اگر خداوند برای مردم، همگون شتابی که در خیر دارند شرّ را پیش می‌افکند عمرشان سر می‌آمد پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمی‌برند سرگردان در سرکشی‌شان وا می‌گذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.</ref> به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از [[هدایت]] و [[گرایش]] به ادامه روند [[خسران]] مرتبط است.
# پایان [[استدراج]] همواره با [[نزول]] ناگهانی [[عذاب الهی]] در [[دنیا]] یا [[آخرت]] همراه است. مفاهیم "أخذ": {{متن قرآن|فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى}}<ref>«خداوند هم او را به عقوبت جهان بازپسین و نخستین، فرو گرفت» سوره نازعات، آیه ۲۵.</ref>، "[[عذاب]]": {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و "[[انتقام]]": {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم "هلاک": {{متن قرآن|كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«چه بسیار مردم یک دوره را نابود کردیم که به آنان در زمین توانمندی داده بودیم» سوره انعام، آیه ۶.</ref>، "قَصْم": {{متن قرآن|وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً}}<ref>«و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.</ref>، "دَمار": {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و "قطع دابِر": {{متن قرآن|فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref> در سطح گسترده‌تری در خصوص [[جوامع]] [[مبتلا]] به استدراج به کار رفته که اصطلاحا به آن عذاب [[استیصال]] گویند<ref>جامعه و تاریخ، ص ۴۵۰.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref>
# پایان [[استدراج]] همواره با [[نزول]] ناگهانی [[عذاب الهی]] در [[دنیا]] یا [[آخرت]] همراه است. مفاهیم "أخذ": {{متن قرآن|فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى}}<ref>«خداوند هم او را به عقوبت جهان بازپسین و نخستین، فرو گرفت» سوره نازعات، آیه ۲۵.</ref>، "[[عذاب]]": {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و "[[انتقام]]": {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم "هلاک": {{متن قرآن|كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«چه بسیار مردم یک دوره را نابود کردیم که به آنان در زمین توانمندی داده بودیم» سوره انعام، آیه ۶.</ref>، "قَصْم": {{متن قرآن|وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً}}<ref>«و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.</ref>، "دَمار": {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و "قطع دابِر": {{متن قرآن|فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref> در سطح گسترده‌تری در خصوص [[جوامع]] [[مبتلا]] به استدراج به کار رفته که اصطلاحا به آن عذاب [[استیصال]] گویند<ref>جامعه و تاریخ، ص ۴۵۰.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 61؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref>


== [[سنت]] استدراج ==
== [[سنت]] استدراج ==
[[قرآن کریم]] از برخی سنّت‌های [[الهی]] یاد می‌کند که فرایند حرکت [[انسان]] و [[جوامع بشری]] تابع آنهاست<ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۶۴۵.</ref>. این سنت‌ها افزون بر استناد به بعد [[غیبی]]، از واقعیتی عینی و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر روان‌شناختی و جامعه‌شناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش می‌توان [[سنّت]] [[استدراج]] را در دو حوزه فردی و [[اجتماعی]] بررسی کرد<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>:
[[قرآن کریم]] از برخی سنّت‌های [[الهی]] یاد می‌کند که فرایند حرکت [[انسان]] و [[جوامع بشری]] تابع آنهاست<ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۶۴۵.</ref>. این سنت‌ها افزون بر استناد به بعد [[غیبی]]، از واقعیتی عینی و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر روان‌شناختی و جامعه‌شناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش می‌توان [[سنّت]] [[استدراج]] را در دو حوزه فردی و [[اجتماعی]] بررسی کرد<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳،  ص62.</ref>:


=== استدراج فردی ===
=== استدراج فردی ===
خط ۷۲: خط ۶۷:
بر این اساس مفاهیم "املاء"، "[[امهال]]"، "ذر"، "تمتیع" و... از زاویه‌ای دیگر نمایانگر همان مفهوم [[استدراج]] است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی [[بی‌اعتنایی]] و بی‌توجهی، به حرکت [[انسان]] در مسیر طبیعی [[خسران]] می‌انجامد: {{متن قرآن|فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران می‌بودید» سوره بقره، آیه ۶۴.</ref>؛ بنابراین، طبق برخی [[روایات]]، استدراج در خود معنای [[سقوط]] و [[نزول]] را دارد، ولی املاء و امهال و... از آن تهی است<ref>الفروق‌اللغویه، ص۷۲ ـ ۷۳؛ الکافی، ج۲، ص۴۲۴.</ref>، با این حال املاء و امهال و... نیز التزاما بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل [[پیش‌بینی]] است: {{متن قرآن|فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا}}<ref>«خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید» سوره حشر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref><ref> المیزان، ج ۸، ص ۳۴۶.</ref> زیرا آنان در همان حال که از [[آسایش]] و تنعّم خویش، [[غرق]] لذت‌اند، در واقع در میان امواج تاریک [[شهوات]] در حال [[شکنجه]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۹.</ref> بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر [[نعمت]] است، رو به سوی نابودی و [[عذاب]] فرو کشیده شده: {{متن قرآن| سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref><ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref> و همین [[نعمت‌ها]] برایشان از جهات گوناگون به عذاب و [[رنج]] بدل می‌شود<ref>مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۶۰.</ref>، تا آنکه با فرا رسیدن [[مرگ]] به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: {{متن قرآن|أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا }}<ref>«و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهره‌مند شدید» سوره احقاف، آیه ۲۰.</ref> و بافته‌های خویش را گسسته: {{متن قرآن|وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا}}<ref>«و به هر کاری که کرده‌اند می‌پردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده می‌گردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۳.</ref> و خود را در [[کیفر خداوند]] گرفتار می‌یابند: {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و بدی‌های آنچه کرده بودند بر آنان روشن می‌شود و (کیفر) آنچه ریشخند می‌کردند آنان را فرا می‌گیرد» سوره جاثیه، آیه ۳۳.</ref>.  
بر این اساس مفاهیم "املاء"، "[[امهال]]"، "ذر"، "تمتیع" و... از زاویه‌ای دیگر نمایانگر همان مفهوم [[استدراج]] است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی [[بی‌اعتنایی]] و بی‌توجهی، به حرکت [[انسان]] در مسیر طبیعی [[خسران]] می‌انجامد: {{متن قرآن|فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران می‌بودید» سوره بقره، آیه ۶۴.</ref>؛ بنابراین، طبق برخی [[روایات]]، استدراج در خود معنای [[سقوط]] و [[نزول]] را دارد، ولی املاء و امهال و... از آن تهی است<ref>الفروق‌اللغویه، ص۷۲ ـ ۷۳؛ الکافی، ج۲، ص۴۲۴.</ref>، با این حال املاء و امهال و... نیز التزاما بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل [[پیش‌بینی]] است: {{متن قرآن|فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا}}<ref>«خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید» سوره حشر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref><ref> المیزان، ج ۸، ص ۳۴۶.</ref> زیرا آنان در همان حال که از [[آسایش]] و تنعّم خویش، [[غرق]] لذت‌اند، در واقع در میان امواج تاریک [[شهوات]] در حال [[شکنجه]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۹.</ref> بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر [[نعمت]] است، رو به سوی نابودی و [[عذاب]] فرو کشیده شده: {{متن قرآن| سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref><ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref> و همین [[نعمت‌ها]] برایشان از جهات گوناگون به عذاب و [[رنج]] بدل می‌شود<ref>مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۶۰.</ref>، تا آنکه با فرا رسیدن [[مرگ]] به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: {{متن قرآن|أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا }}<ref>«و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهره‌مند شدید» سوره احقاف، آیه ۲۰.</ref> و بافته‌های خویش را گسسته: {{متن قرآن|وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا}}<ref>«و به هر کاری که کرده‌اند می‌پردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده می‌گردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۳.</ref> و خود را در [[کیفر خداوند]] گرفتار می‌یابند: {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و بدی‌های آنچه کرده بودند بر آنان روشن می‌شود و (کیفر) آنچه ریشخند می‌کردند آنان را فرا می‌گیرد» سوره جاثیه، آیه ۳۳.</ref>.  


برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد روان‌شناختی [[سنّت]] [[استدراج]] نیز توجّه کرده‌اند؛ [[گرایش]] درونی [[انسان]] به [[شهوات]] موجب می‌شود ارضای آنها برایش [[لذت]] آور گردد و این لذت به افزایش [[تمایل]] او می‌انجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت [[لذّت]] می‌افزاید. [[گناهان]] در این چرخه بی‌پایان پی‌درپی تکرار گشته، ملکه [[طغیان]] را در وجود انسان [[رسوخ]] می‌دهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از [[اشتغال]] به [[معنویات]] و [[پرهیز]] از خسارت [[ابدی]] [[غافل]] می‌ماند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹۳.</ref>. [[مفسران]] معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد [[روانشناختی]] استدراج پرداخته‌اند<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ فی ظلال القرآن، ص ۱۳۳۷.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد روان‌شناختی [[سنّت]] [[استدراج]] نیز توجّه کرده‌اند؛ [[گرایش]] درونی [[انسان]] به [[شهوات]] موجب می‌شود ارضای آنها برایش [[لذت]] آور گردد و این لذت به افزایش [[تمایل]] او می‌انجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت [[لذّت]] می‌افزاید. [[گناهان]] در این چرخه بی‌پایان پی‌درپی تکرار گشته، ملکه [[طغیان]] را در وجود انسان [[رسوخ]] می‌دهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از [[اشتغال]] به [[معنویات]] و [[پرهیز]] از خسارت [[ابدی]] [[غافل]] می‌ماند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹۳.</ref>. [[مفسران]] معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد [[روانشناختی]] استدراج پرداخته‌اند<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ فی ظلال القرآن، ص ۱۳۳۷.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 62-64.</ref>


=== استدراج [[اجتماعی]] ===
=== استدراج [[اجتماعی]] ===
خط ۸۷: خط ۸۲:
[[آیه]] مستهزئین درباره عده‌ای از بزرگان [[قریش]] است که بیشترین [[آزار]] را به [[پیامبر]] {{صل}} رساندند و هر یک به واسطه [[بیماری]] یا بلایی دیگر در فاصله اندکی پی‌درپی نابود شدند<ref>کشف‌الاسرار، ج ۳، ص ۸۰۳؛ ج ۵، ص ۳۴۳.</ref>. [[آیات]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref> درباره بزرگان از [[مشرکان قریش]] و [[اهل کتاب]] دانسته شده که در [[جنگ‌های پیامبر]] {{صل}} از جمله [[بدر]] و [[خیبر]] نابود شدند<ref>روض‌الجنان، ج ۵، ص ۱۷۷؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref>.  
[[آیه]] مستهزئین درباره عده‌ای از بزرگان [[قریش]] است که بیشترین [[آزار]] را به [[پیامبر]] {{صل}} رساندند و هر یک به واسطه [[بیماری]] یا بلایی دیگر در فاصله اندکی پی‌درپی نابود شدند<ref>کشف‌الاسرار، ج ۳، ص ۸۰۳؛ ج ۵، ص ۳۴۳.</ref>. [[آیات]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref> درباره بزرگان از [[مشرکان قریش]] و [[اهل کتاب]] دانسته شده که در [[جنگ‌های پیامبر]] {{صل}} از جمله [[بدر]] و [[خیبر]] نابود شدند<ref>روض‌الجنان، ج ۵، ص ۱۷۷؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref>.  


[[سنّت]] [[استدراج]] [[اجتماعی]] از نگاه [[جامعه شناختی]] نیز قابل تحلیل است؛ زمینه [[فساد]] و نابهنجاری‌های اجتماعی به‌طور طبیعی در [[جوامع]] مرفه و [[ثروتمند]]، بیشتر است و اگر [[نخبگان]] آن جوامع به [[اصلاح جامعه]] و کنترل نهادهای آن و نظارت دقیق بر فرایندهای اجتماعی موفق نشوند به تدریج آن [[جامعه]] در بحران‌های بزرگ اجتماعی، از قبیل: [[جنگ]] و [[شورش]]، [[تضعیف]] نهادهای اجتماعی از جمله [[نهاد خانواده]]، افول [[معنویت]] موقعیت [[برتر]] خویش را از دست می‌دهد، بلکه در وادی [[ضعف]] و [[رخوت]] به [[سقوط]] می‌گراید، ازاین‌رو [[خداوند]] به‌طور ویژه جوامع قدرتمند و مرفه را به [[عبرت]] از حال گذشتگان و [[مراقبت]] بر حال خویش فرا می‌خواند تا به نابودی و سقوط گرفتار نگردند: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ}}<ref>«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث می‌برند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو می‌گیریم و بر دل‌هایشان مهر می‌نهیم و آنان (چیزی) نمی‌شنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.</ref>. سنّت استدراج اجتماعی از زاویه‌ای دیگر در [[ارتباط]] با [[نظریه]] "[[عصبیّت]]" [[ابن‌خلدون]] است که هر [[قوم]] و ملتی پس از رسیدن به اوج [[عزت]] و [[اقتدار]] بر اثر تنعم و [[آسایش]] بسیار، به تدریج رو به افول می‌گرایند. چه بسا برخی [[آیات قرآنی]] در این زمینه، منشأ [[الهام]] این نظریه بوده است<ref>مقدمه‌ ابن‌ خلدون، ص ۲۰۷.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
[[سنّت]] [[استدراج]] [[اجتماعی]] از نگاه [[جامعه شناختی]] نیز قابل تحلیل است؛ زمینه [[فساد]] و نابهنجاری‌های اجتماعی به‌طور طبیعی در [[جوامع]] مرفه و [[ثروتمند]]، بیشتر است و اگر [[نخبگان]] آن جوامع به [[اصلاح جامعه]] و کنترل نهادهای آن و نظارت دقیق بر فرایندهای اجتماعی موفق نشوند به تدریج آن [[جامعه]] در بحران‌های بزرگ اجتماعی، از قبیل: [[جنگ]] و [[شورش]]، [[تضعیف]] نهادهای اجتماعی از جمله [[نهاد خانواده]]، افول [[معنویت]] موقعیت [[برتر]] خویش را از دست می‌دهد، بلکه در وادی [[ضعف]] و [[رخوت]] به [[سقوط]] می‌گراید، ازاین‌رو [[خداوند]] به‌طور ویژه جوامع قدرتمند و مرفه را به [[عبرت]] از حال گذشتگان و [[مراقبت]] بر حال خویش فرا می‌خواند تا به نابودی و سقوط گرفتار نگردند: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ}}<ref>«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث می‌برند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو می‌گیریم و بر دل‌هایشان مهر می‌نهیم و آنان (چیزی) نمی‌شنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.</ref>. سنّت استدراج اجتماعی از زاویه‌ای دیگر در [[ارتباط]] با [[نظریه]] "[[عصبیّت]]" [[ابن‌خلدون]] است که هر [[قوم]] و ملتی پس از رسیدن به اوج [[عزت]] و [[اقتدار]] بر اثر تنعم و [[آسایش]] بسیار، به تدریج رو به افول می‌گرایند. چه بسا برخی [[آیات قرآنی]] در این زمینه، منشأ [[الهام]] این نظریه بوده است<ref>مقدمه‌ ابن‌ خلدون، ص ۲۰۷.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 64-67.</ref>


== مصادیق [[ابتلا]] به استدراج ==
== مصادیق [[ابتلا]] به استدراج ==
خط ۱۰۴: خط ۹۹:
از برخی [[آیات استدراج]] برمی‌آید که این سنّت در میان همه [[انسان‌ها]] و [[جوامع بشری]] فراگیر بوده و هست. ماجرای دو [[دوست]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالا وَوَلَدًا فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم. هر دو باغستان میوه خویش را می‌آورد و از آن چیزی کم نمی‌نهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم. و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش- که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت:من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم. و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود. و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت. همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟ اما من بر آنم که او خداوند پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمی‌گردانم. و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌یابی ... امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛ یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی. و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم. و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۳۲-۴۳.</ref>، مثال روشنی از [[ابتلا]] به [[استدراج]] است<ref> فتح القدیر، ج ۳، ص ۲۸۶.</ref>؛ یکی از آن دو در کمال [[نعمت]] و [[آسایش]] قرار داشته، به دارایی‌های خود [[مغرور]] گشت و بر دوست خویش [[فخر]] فروخت. او از یک سو به خدا و [[روز واپسین]] [[کفر]] ورزید و از سوی دیگر جایگاه خویش را در [[جهان]] پس از [[مرگ]] [[نیکو]] می‌شمرد: {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم» سوره کهف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا}}<ref>«و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا}}<ref>«و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود» سوره کهف، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا}}<ref>«و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت» سوره کهف، آیه ۳۶.</ref> در مقابل، دیگری به [[نصیحت]] او پرداخته، او را از [[نزول]] [[عذاب الهی]] [[بیم]] می‌داد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا}}<ref>«همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟» سوره کهف، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا}}<ref>«امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛» سوره کهف، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا}}<ref>«یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی» سوره کهف، آیه ۴۱.</ref>، تا آنکه عذاب الهی بر آن مرد نازل گشت و [[ناامید]] و سرگشته، یاوری برایش به جز [[خداوند]] نبود: {{متن قرآن|وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا}}<ref>«و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم» سوره کهف، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا}}<ref>«و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۴۳.</ref>.  
از برخی [[آیات استدراج]] برمی‌آید که این سنّت در میان همه [[انسان‌ها]] و [[جوامع بشری]] فراگیر بوده و هست. ماجرای دو [[دوست]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالا وَوَلَدًا فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم. هر دو باغستان میوه خویش را می‌آورد و از آن چیزی کم نمی‌نهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم. و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش- که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت:من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم. و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود. و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت. همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟ اما من بر آنم که او خداوند پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمی‌گردانم. و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌یابی ... امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛ یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی. و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم. و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۳۲-۴۳.</ref>، مثال روشنی از [[ابتلا]] به [[استدراج]] است<ref> فتح القدیر، ج ۳، ص ۲۸۶.</ref>؛ یکی از آن دو در کمال [[نعمت]] و [[آسایش]] قرار داشته، به دارایی‌های خود [[مغرور]] گشت و بر دوست خویش [[فخر]] فروخت. او از یک سو به خدا و [[روز واپسین]] [[کفر]] ورزید و از سوی دیگر جایگاه خویش را در [[جهان]] پس از [[مرگ]] [[نیکو]] می‌شمرد: {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم» سوره کهف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا}}<ref>«و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا}}<ref>«و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود» سوره کهف، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا}}<ref>«و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت» سوره کهف، آیه ۳۶.</ref> در مقابل، دیگری به [[نصیحت]] او پرداخته، او را از [[نزول]] [[عذاب الهی]] [[بیم]] می‌داد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا}}<ref>«همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟» سوره کهف، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا}}<ref>«امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛» سوره کهف، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا}}<ref>«یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی» سوره کهف، آیه ۴۱.</ref>، تا آنکه عذاب الهی بر آن مرد نازل گشت و [[ناامید]] و سرگشته، یاوری برایش به جز [[خداوند]] نبود: {{متن قرآن|وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا}}<ref>«و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم» سوره کهف، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا}}<ref>«و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۴۳.</ref>.  


خداوند در این راستا مصادیق [[تاریخی]] بسیاری از برهه‌های مختلف و از میان اقشار و [[جوامع]] متعدد به‌صورت نمونه ذکر کرده است؛ [[نمرود]]،<ref>المیزان، ج ۳، ص ۱۳۸، ۱۴۲.</ref> [[فرعون]]،<ref>جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۴۴۴.</ref> و [[قارون]]،<ref>زادالمسیر، ج ۷، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ المیزان، ج، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۹.</ref> از این قبیل‌اند و از میان [[اقوام]]، [[قوم شعیب]] {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}}<ref>«و ای قوم من! هر چه از دستتان برمی‌آید انجام دهید، من نیز انجام می‌دهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ می‌گوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref><ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۰.</ref>، [[سبأ]] {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار. چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟ و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شب‌ها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید. اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانه‌ها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است. و به راستی ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهی از مؤمنان از او پیروی کردند. و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۱۵-۲۱.</ref><ref>بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۵۶۰.</ref> و [[کافران]] هم [[عصر پیامبر]]:{{متن قرآن|إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«آنان نیرنگی می‌بازند، من نیز تدبیری می‌کنم. پس کافران را فرصتی ده و اندک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۵-۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref><ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۵.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
خداوند در این راستا مصادیق [[تاریخی]] بسیاری از برهه‌های مختلف و از میان اقشار و [[جوامع]] متعدد به‌صورت نمونه ذکر کرده است؛ [[نمرود]]،<ref>المیزان، ج ۳، ص ۱۳۸، ۱۴۲.</ref> [[فرعون]]،<ref>جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۴۴۴.</ref> و [[قارون]]،<ref>زادالمسیر، ج ۷، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ المیزان، ج، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۹.</ref> از این قبیل‌اند و از میان [[اقوام]]، [[قوم شعیب]] {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}}<ref>«و ای قوم من! هر چه از دستتان برمی‌آید انجام دهید، من نیز انجام می‌دهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ می‌گوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref><ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۰.</ref>، [[سبأ]] {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار. چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟ و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شب‌ها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید. اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانه‌ها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است. و به راستی ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهی از مؤمنان از او پیروی کردند. و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۱۵-۲۱.</ref><ref>بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۵۶۰.</ref> و [[کافران]] هم [[عصر پیامبر]]:{{متن قرآن|إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«آنان نیرنگی می‌بازند، من نیز تدبیری می‌کنم. پس کافران را فرصتی ده و اندک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۵-۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref><ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۵.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 67-69.</ref>


== [[حکمت]] [[استدراج]] ==
== [[حکمت]] [[استدراج]] ==
خط ۱۲۷: خط ۱۲۲:
نکته دیگری که [[مفسران]] را به بحث درباره [[فلسفه]] [[استدراج]] واداشته، علّت اعطای [[نعمت‌ها]] به [[اهل]] استدراج و [[محروم]] ساختن [[مؤمنان]] از آنهاست. برخی با [[گرایش]] صوفیانه و به استناد برخی [[روایات]]، اساسا [[دنیا]] را [[مذموم]] و نعمت‌ها و [[طول عمر]] و [[آسایش]] و [[رفاه]] را در واقع عذاب‌هایی [[الهی]] و مخصوص اهل [[گمراهی]] شمرده<ref>روح‌البیان، ج ۲، ص ۱۳۰.</ref> و حتی [[آیات]] صریحی همچون: {{متن قرآن| وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا}}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> که از [[نزول]] [[نعمت]] فراوان بر [[جامعه]] مؤمنان خبر می‌دهد، به نزول نعمت استدراجی بر جامعه [[کافران]] [[تأویل]] برده‌اند<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۳۴۲.</ref>. برخی دیگر با گرایش [[اجتماعی]] و به استناد آموزه‌ای [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[دنیا]] و نعمت‌های آن را نه تنها مذموم نشمرده، بلکه آنها را در واقع از آن مؤمنان دانسته‌اند؛ امّا [[خداوند]] از یک سو برای درمان آثار منفی برخی نعمت‌ها بر روان انسان‌های قابل [[هدایت]]، گاه آنها را به [[بلاها]] و [[مصائب]] دچار ساخته<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref> و از سوی دیگر برای نیل به نعمت‌های دنیا و در عین حال تأثیر منفی نپذیرفتن از آنها سنّتی دیگر در [[جهان]] تأسیس کرده است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>. البتّه این [[واقعیت]] نیز قابل [[انکار]] نیست که زمینه [[طغیان]] برای نفس [[انسانی]] به هنگام نعمت، بیشتر است<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref> و حالت [[فقر]] و [[بلا]] گاه [[انسان]] را متوجّه [[خدا]] می‌گرداند<ref>الصافی، ج ۳، ص ۴۰۲.</ref> و از این رو بلاها و مصائب الهی در بسیاری از مواقع به [[بندگان]] [[صالح]] خدا نزدیک‌تر از بندگان [[ناشایست]] است<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۲۰۵؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۴۶؛ الجواهر السنیه، ص ۲۷.</ref> و از سوی دیگر چون دیگر مصیبت‌ها در برخی کافران تأثیرگذار نیست، هیچ مانعی برای نزول سیل‌آسای نعمت‌ها بر آنان وجود ندارد: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ}}<ref>«و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد می‌شدند بی‌گمان برای خانه‌های کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند بام‌هایی سیمین و نردبان‌هایی که از آنها فرا روند قرار می‌دادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.</ref>؛ امّا این روند نیز کنترل شده و تا آنجا که به زیان [[اهل]] [[ایمان]] نباشد ادامه می‌یابد<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>. در واقع گویا [[خداوند]] دو گونه [[نعمت]] در [[جهان]] روزی می‌فرماید: نعمت استدراجی و نعمت [[ایمانی]]. [[تقابل]] این دو نوع نعمت به روشنی درسیاق برخی [[آیات استدراج]] مشاهد می‌شود: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟» سوره اعراف، آیه ۹۷.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۹.</ref>  
نکته دیگری که [[مفسران]] را به بحث درباره [[فلسفه]] [[استدراج]] واداشته، علّت اعطای [[نعمت‌ها]] به [[اهل]] استدراج و [[محروم]] ساختن [[مؤمنان]] از آنهاست. برخی با [[گرایش]] صوفیانه و به استناد برخی [[روایات]]، اساسا [[دنیا]] را [[مذموم]] و نعمت‌ها و [[طول عمر]] و [[آسایش]] و [[رفاه]] را در واقع عذاب‌هایی [[الهی]] و مخصوص اهل [[گمراهی]] شمرده<ref>روح‌البیان، ج ۲، ص ۱۳۰.</ref> و حتی [[آیات]] صریحی همچون: {{متن قرآن| وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا}}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> که از [[نزول]] [[نعمت]] فراوان بر [[جامعه]] مؤمنان خبر می‌دهد، به نزول نعمت استدراجی بر جامعه [[کافران]] [[تأویل]] برده‌اند<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۳۴۲.</ref>. برخی دیگر با گرایش [[اجتماعی]] و به استناد آموزه‌ای [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[دنیا]] و نعمت‌های آن را نه تنها مذموم نشمرده، بلکه آنها را در واقع از آن مؤمنان دانسته‌اند؛ امّا [[خداوند]] از یک سو برای درمان آثار منفی برخی نعمت‌ها بر روان انسان‌های قابل [[هدایت]]، گاه آنها را به [[بلاها]] و [[مصائب]] دچار ساخته<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref> و از سوی دیگر برای نیل به نعمت‌های دنیا و در عین حال تأثیر منفی نپذیرفتن از آنها سنّتی دیگر در [[جهان]] تأسیس کرده است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>. البتّه این [[واقعیت]] نیز قابل [[انکار]] نیست که زمینه [[طغیان]] برای نفس [[انسانی]] به هنگام نعمت، بیشتر است<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref> و حالت [[فقر]] و [[بلا]] گاه [[انسان]] را متوجّه [[خدا]] می‌گرداند<ref>الصافی، ج ۳، ص ۴۰۲.</ref> و از این رو بلاها و مصائب الهی در بسیاری از مواقع به [[بندگان]] [[صالح]] خدا نزدیک‌تر از بندگان [[ناشایست]] است<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۲۰۵؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۴۶؛ الجواهر السنیه، ص ۲۷.</ref> و از سوی دیگر چون دیگر مصیبت‌ها در برخی کافران تأثیرگذار نیست، هیچ مانعی برای نزول سیل‌آسای نعمت‌ها بر آنان وجود ندارد: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ}}<ref>«و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد می‌شدند بی‌گمان برای خانه‌های کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند بام‌هایی سیمین و نردبان‌هایی که از آنها فرا روند قرار می‌دادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.</ref>؛ امّا این روند نیز کنترل شده و تا آنجا که به زیان [[اهل]] [[ایمان]] نباشد ادامه می‌یابد<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>. در واقع گویا [[خداوند]] دو گونه [[نعمت]] در [[جهان]] روزی می‌فرماید: نعمت استدراجی و نعمت [[ایمانی]]. [[تقابل]] این دو نوع نعمت به روشنی درسیاق برخی [[آیات استدراج]] مشاهد می‌شود: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟» سوره اعراف، آیه ۹۷.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۹.</ref>  


در همین راستا [[متکلمان]] درباره [[صحت]] اطلاق نعمت بر روزی‌های استدراجی [[اختلاف]] نظر دارند. [[اشاعره]] به‌طور کلی اطلاق نعمت را تنها در صورتی مجاز شمرده‌اند که فرجام آن [[نیک]] باشد و از این رو نعمت‌های استدراجی را در [[حقیقت]] نقمت می‌دانند؛ امّا [[معتزله]]، حقیقت هر دو را یکسان شمرده، آنها را نیز نعمت می‌نامند<ref>حاشیة الدسوقی، ج ۱، ص ۱۱.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]] از نعمت‌های استدراجی به منزله غذایی زهرآلود یاد کرده و [[باقلانی]] برای [[اثبات]] صحت اطلاق نعمت در موارد مذکور، به اطلاق نعمت بر حالت‌های استدراجی در [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«نعمت خداوند را می‌شناسند سپس آن را انکار می‌کنند و بیشتر آنان ناسپاسند» سوره نحل، آیه ۸۳.</ref> و خطاب عام به همگان مبنی بر [[وجوب]] [[شکر]] و [[سپاس]] [[خدا]]: {{متن قرآن|وَاشْكُرُوا لِلَّهِ}}<ref>«خداوند را سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.</ref> [[استدلال]] می‌کند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۰۴.</ref>. همچنین [[سید مرتضی]] بر اشاعره اشکال می‌گیرد که بنا به نظر آنها دیگر شکر خدا و [[عبادت]] او بر [[کافران]] لازم نخواهد بود<ref>الرسائل، ج ۳، ص ۱۹۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
در همین راستا [[متکلمان]] درباره [[صحت]] اطلاق نعمت بر روزی‌های استدراجی [[اختلاف]] نظر دارند. [[اشاعره]] به‌طور کلی اطلاق نعمت را تنها در صورتی مجاز شمرده‌اند که فرجام آن [[نیک]] باشد و از این رو نعمت‌های استدراجی را در [[حقیقت]] نقمت می‌دانند؛ امّا [[معتزله]]، حقیقت هر دو را یکسان شمرده، آنها را نیز نعمت می‌نامند<ref>حاشیة الدسوقی، ج ۱، ص ۱۱.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]] از نعمت‌های استدراجی به منزله غذایی زهرآلود یاد کرده و [[باقلانی]] برای [[اثبات]] صحت اطلاق نعمت در موارد مذکور، به اطلاق نعمت بر حالت‌های استدراجی در [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«نعمت خداوند را می‌شناسند سپس آن را انکار می‌کنند و بیشتر آنان ناسپاسند» سوره نحل، آیه ۸۳.</ref> و خطاب عام به همگان مبنی بر [[وجوب]] [[شکر]] و [[سپاس]] [[خدا]]: {{متن قرآن|وَاشْكُرُوا لِلَّهِ}}<ref>«خداوند را سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.</ref> [[استدلال]] می‌کند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۰۴.</ref>. همچنین [[سید مرتضی]] بر اشاعره اشکال می‌گیرد که بنا به نظر آنها دیگر شکر خدا و [[عبادت]] او بر [[کافران]] لازم نخواهد بود<ref>الرسائل، ج ۳، ص ۱۹۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 69-75.</ref>


== فرجام [[استدراج]] ==
== فرجام [[استدراج]] ==
خط ۱۳۹: خط ۱۳۴:
# خروج سخت و زجرآور جان‌هایشان به هنگام [[مرگ]]: {{متن قرآن|تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۳۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۷۲.</ref>
# خروج سخت و زجرآور جان‌هایشان به هنگام [[مرگ]]: {{متن قرآن|تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۳۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۷۲.</ref>
# دسته‌ای از آنان به حدی از [[کفر]] و [[گمراهی]] می‌رسند که همه سعی و تلاششان در [[گمراه]] ساختن [[بندگان خدا]] متمرکز شده، از [[نسل]] آنها جز [[کافر]] و [[تبهکار]] پدید نمی‌آید و در این هنگام، [[عذاب دنیوی]] [[خدا]] بر آنان نازل گشته، نابودشان می‌سازد: {{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۷.</ref>.
# دسته‌ای از آنان به حدی از [[کفر]] و [[گمراهی]] می‌رسند که همه سعی و تلاششان در [[گمراه]] ساختن [[بندگان خدا]] متمرکز شده، از [[نسل]] آنها جز [[کافر]] و [[تبهکار]] پدید نمی‌آید و در این هنگام، [[عذاب دنیوی]] [[خدا]] بر آنان نازل گشته، نابودشان می‌سازد: {{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۷.</ref>.
# سرانجام همه آنها [[عذاب]] سخت و خوارکننده [[الهی]] است؛ همان‌گونه که در [[دنیا]] در کمال [[عزت]] با [[نعمت‌های الهی]] بر دیگران [[فخر]] ورزیده، آنان را به [[خواری]] و [[ذلّت]] می‌کشاندند: {{متن قرآن|لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref>روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
# سرانجام همه آنها [[عذاب]] سخت و خوارکننده [[الهی]] است؛ همان‌گونه که در [[دنیا]] در کمال [[عزت]] با [[نعمت‌های الهی]] بر دیگران [[فخر]] ورزیده، آنان را به [[خواری]] و [[ذلّت]] می‌کشاندند: {{متن قرآن|لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref>روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳،  ص75-76.</ref>


== راه‌های [[ایمنی]] از [[استدراج]] ==
== راه‌های [[ایمنی]] از [[استدراج]] ==
[[پیشگیری]] از زمینه‌ها و نشانه‌های استدراج یا [[مبارزه]] با آنها [[انسان]] را از پیامدهای [[سوء]] آن مصون نگه می‌دارد. در این راستا ۵ راهکار اصلی از [[آیات]] و [[روایات]] استدراج به دست می‌آید:
[[پیشگیری]] از زمینه‌ها و نشانه‌های استدراج یا [[مبارزه]] با آنها [[انسان]] را از پیامدهای [[سوء]] آن مصون نگه می‌دارد. در این راستا ۵ راهکار اصلی از [[آیات]] و [[روایات]] استدراج به دست می‌آید:
=== [[ایمان]] و [[تقوا]] ===
=== [[ایمان]] و [[تقوا]] ===
این [[سنّت]] تنها برای [[کافران]]: {{متن قرآن|فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«به کافران مهلت دادم» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و مکذبان: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> [[اجرا]] می‌شود؛ امّا [[مؤمنان]] در صورت [[پایداری]] بر [[ایمان]] و [[پرهیزگاری]] در خلال سنّت [[آزمایش]] مورد محک قرار گرفته، ناخالصی‌ها از وجودشان زدوده می‌شود: {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref><ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref>. اگر [[مردمان]] [[تقوا]] گزینند نعمت‌های الهی به استدراج آنان نمی‌انجامد، بلکه [[زندگی]] آنها را [[مبارک]] و [[سعادتمند]] خواهد گردانید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۵.</ref>. [[التزام]] به [[عبودیت]] [[خداوند]] و [[جهت]] دادن به [[اندیشه]] و روان و [[رفتار]] خویش در مسیر [[شریعت]]، به انسان نیروی [[مصونیت]] از روند [[خسران]] و زیان در طول زندگی می‌بخشد: {{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۲-۳.</ref><ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
این [[سنّت]] تنها برای [[کافران]]: {{متن قرآن|فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«به کافران مهلت دادم» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و مکذبان: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> [[اجرا]] می‌شود؛ امّا [[مؤمنان]] در صورت [[پایداری]] بر [[ایمان]] و [[پرهیزگاری]] در خلال سنّت [[آزمایش]] مورد محک قرار گرفته، ناخالصی‌ها از وجودشان زدوده می‌شود: {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref><ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref>. اگر [[مردمان]] [[تقوا]] گزینند نعمت‌های الهی به استدراج آنان نمی‌انجامد، بلکه [[زندگی]] آنها را [[مبارک]] و [[سعادتمند]] خواهد گردانید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۵.</ref>. [[التزام]] به [[عبودیت]] [[خداوند]] و [[جهت]] دادن به [[اندیشه]] و روان و [[رفتار]] خویش در مسیر [[شریعت]]، به انسان نیروی [[مصونیت]] از روند [[خسران]] و زیان در طول زندگی می‌بخشد: {{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۲-۳.</ref><ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 76.</ref>


=== [[سپاس]] از خدا، یاد او و [[نیایش]] به درگاهش ===
=== [[سپاس]] از خدا، یاد او و [[نیایش]] به درگاهش ===
[[یاد خدا]] و [[آیات الهی]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، [[سپاس]] از [[نعمت‌ها]]: {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref> و [[نرمش]] [[دل]] و روان: {{متن قرآن|لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ}}<ref>«لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref> با [[دعا]] و [[تضرّع]] به درگاه [[خداوند]]: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> موجب [[پیشگیری]] از [[ابتلا]] به [[استدراج]] می‌شود. [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>«ما را به امید و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref> در مورد کسانی دانسته شده که به وسیله دعا و نیایش از ابتلا به استدراج، به خداوند [[پناه]] می‌برند<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۱۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۳۵.</ref>. در واقع [[شکر]] و سپاس در کنار [[توبه]] و [[استغفار]] به افزایش نعمت‌ها بدون خطرِ استدراج می‌انجامد: {{متن قرآن|لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، از این رو [[امام صادق]] {{ع}} [[شکر]] و [[حمد]] [[الهی]] را به هنگام [[نعمت]]، از نشانه‌های [[ایمنی]] از استدراج شمرده<ref>الاصول الستة عشر، ص ۱۵۹؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۷؛ مشکاة الانوار، ص ۷۰.</ref> و [[امام حسین]] {{ع}} [[نشانه]] استدراج را [[غفلت]] از شکر و سپاس [[خدا]] می‌شمرد<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۸؛ تحف‌العقول، ص ۲۴۶.</ref>.  
[[یاد خدا]] و [[آیات الهی]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، [[سپاس]] از [[نعمت‌ها]]: {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref> و [[نرمش]] [[دل]] و روان: {{متن قرآن|لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ}}<ref>«لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref> با [[دعا]] و [[تضرّع]] به درگاه [[خداوند]]: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> موجب [[پیشگیری]] از [[ابتلا]] به [[استدراج]] می‌شود. [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>«ما را به امید و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref> در مورد کسانی دانسته شده که به وسیله دعا و نیایش از ابتلا به استدراج، به خداوند [[پناه]] می‌برند<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۱۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۳۵.</ref>. در واقع [[شکر]] و سپاس در کنار [[توبه]] و [[استغفار]] به افزایش نعمت‌ها بدون خطرِ استدراج می‌انجامد: {{متن قرآن|لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، از این رو [[امام صادق]] {{ع}} [[شکر]] و [[حمد]] [[الهی]] را به هنگام [[نعمت]]، از نشانه‌های [[ایمنی]] از استدراج شمرده<ref>الاصول الستة عشر، ص ۱۵۹؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۷؛ مشکاة الانوار، ص ۷۰.</ref> و [[امام حسین]] {{ع}} [[نشانه]] استدراج را [[غفلت]] از شکر و سپاس [[خدا]] می‌شمرد<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۸؛ تحف‌العقول، ص ۲۴۶.</ref>.  


خداوند از حال مبتلایان به استدراج چنین خبر می‌دهد که هرگاه در [[دنیا]] آنان را به [[کرنش]] در برابر خدا فرا می‌خواندیم آنان از آن روی می‌گرداندند: {{متن قرآن| يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ }}<ref>«(یاد کن) روزی را که سختی آشکار شود و آنان را به سجده کردن فرا خوانند اما نتوانند، در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را می‌پوشاند و (پیش‌تر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده می‌شدند (و سجده نمی‌کردند) بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۲-۴۴.</ref><ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۵.</ref>. در آیه‌ای دیگر به [[صراحت]] یاد شده که اگر دعا و نیایش [[آدمیان]] به درگاه خداوند نبود هیچ‌گاه آن حضرت بدیشان توجهی نمی‌کرد: {{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}}<ref>«بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>، از این رو در [[روایات]] برای ایمنی از استدراج به کثرت یاد خدا توجّه شده است<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۵۶۳.</ref>. تنها قومی که از [[عذاب]] [[استیصال]] [[نجات]] یافتند [[قوم]] [[یونس]] بودند که [[دعا]] و [[نیایش]] همگانی به درگاه [[خداوند]] آنان را از این فرجام شوم [[رهایی]] بخشید: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>، ازاین‌رو [[امامان شیعه]] در دعاهای خود به [[سنّت]] [[استدراج]] و آثار زیان‌بار آن بسیار توجّه کرده: {{متن حدیث|أَنَا اَلَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا اِرْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اِسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ اَلْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اِسْتَحْيَيْتَنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۷.</ref> و از [[ابتلا]] به این عذاب‌های پنهان [[الهی]] به خداوند [[پناه]] برده‌اند: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ لاَ تَمْكُرْ بِي وَ لاَ تَسْتَدْرِجْنِي وَ لاَ تَخْذُلْنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۴.</ref>، {{متن حدیث|إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۲.</ref> آنگاه با [[تضرع]] بسیار از [[اصرار]] و [[پایداری]] خویش بر [[راه هدایت]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] در هر حال و صورتی خبر داده: {{متن حدیث|لَوْ نَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref> و درمان حال استدراج را با افزایش نیروی [[محبت الهی]] و کاهش [[محبت دنیا]] در [[دل]] و روان خواستار شده‌اند: {{متن حدیث| أَخْرِجْ حُبَّ اَلدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref>، {{متن حدیث| إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ}}<ref>بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۹۸.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
خداوند از حال مبتلایان به استدراج چنین خبر می‌دهد که هرگاه در [[دنیا]] آنان را به [[کرنش]] در برابر خدا فرا می‌خواندیم آنان از آن روی می‌گرداندند: {{متن قرآن| يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ }}<ref>«(یاد کن) روزی را که سختی آشکار شود و آنان را به سجده کردن فرا خوانند اما نتوانند، در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را می‌پوشاند و (پیش‌تر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده می‌شدند (و سجده نمی‌کردند) بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۲-۴۴.</ref><ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۵.</ref>. در آیه‌ای دیگر به [[صراحت]] یاد شده که اگر دعا و نیایش [[آدمیان]] به درگاه خداوند نبود هیچ‌گاه آن حضرت بدیشان توجهی نمی‌کرد: {{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}}<ref>«بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>، از این رو در [[روایات]] برای ایمنی از استدراج به کثرت یاد خدا توجّه شده است<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۵۶۳.</ref>. تنها قومی که از [[عذاب]] [[استیصال]] [[نجات]] یافتند [[قوم]] [[یونس]] بودند که [[دعا]] و [[نیایش]] همگانی به درگاه [[خداوند]] آنان را از این فرجام شوم [[رهایی]] بخشید: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>، ازاین‌رو [[امامان شیعه]] در دعاهای خود به [[سنّت]] [[استدراج]] و آثار زیان‌بار آن بسیار توجّه کرده: {{متن حدیث|أَنَا اَلَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا اِرْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اِسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ اَلْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اِسْتَحْيَيْتَنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۷.</ref> و از [[ابتلا]] به این عذاب‌های پنهان [[الهی]] به خداوند [[پناه]] برده‌اند: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ لاَ تَمْكُرْ بِي وَ لاَ تَسْتَدْرِجْنِي وَ لاَ تَخْذُلْنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۴.</ref>، {{متن حدیث|إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۲.</ref> آنگاه با [[تضرع]] بسیار از [[اصرار]] و [[پایداری]] خویش بر [[راه هدایت]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] در هر حال و صورتی خبر داده: {{متن حدیث|لَوْ نَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref> و درمان حال استدراج را با افزایش نیروی [[محبت الهی]] و کاهش [[محبت دنیا]] در [[دل]] و روان خواستار شده‌اند: {{متن حدیث| أَخْرِجْ حُبَّ اَلدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref>، {{متن حدیث| إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ}}<ref>بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۹۸.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 76-78.</ref>


=== معادله [[بیم و امید]] ===
=== معادله [[بیم و امید]] ===
همان‌گونه که [[یأس از رحمت الهی]]، عملی [[ناشایست]] و زیان‌بار است، [[امید]] افراطی و [[احساس]] [[ایمنی]] از [[خشم]] و [[عذاب الهی]] نیز [[انسان]] را [[طغیانگر]] و بی‌مبالات گردانیده، زمینه ابتلا به استدراج را فراهم می‌سازد: {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref><ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>، بنابراین، هرکه از [[مکر]] خداوند احساس ایمنی کند به ناچار در مسیر خسران و زیان قرار می‌گیرد، به ویژه آنکه آیه مزبور هیچ‌گونه استثنایی برای این [[حکم]]، قائل نشده است، از این‌رو حنفیان، ایمنی از مکر خدا را موجب [[کفر]] شمرده و [[شافعیان]]<ref>روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۹.</ref> و [[روایات شیعه]]<ref>الکافی، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref> آن را یکی از [[گناهان کبیره]] دانسته‌اند. گرچه برخی از [[تفاسیر]] [[عرفانی]] با [[تأویل]] واژه {{متن قرآن|الْخَاسِرُونَ}} به کسانی که [[دنیا]] و [[آخرت]] را باخته و در [[خداوند]] فانی گشته‌اند، کوشیده‌اند [[ایمنی]] از [[مکر الهی]] را در مرحله‌ای از [[سلوک الی اللّه]] صواب شمرند<ref>روح البیان، ج ۳،ص ۲۰۷.</ref>؛ امّا [[عارفان]] دیگری همچون ابن‌ عربی با استناد به [[آیه]] مزبور تصریح کرده‌اند که [[ایمنی از مکر خدا]] در هر حال و وضعیتی در دیار [[آزمایش]] و [[تکلیف]] ناصواب و زیان‌بار است<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref>. در واقع تنها [[راه]] ایمنی از [[مکر]] و [[استدراج]] [[الهی]] محافظت بر حالت [[متعادل]] [[بیم و امید]] است، بر همین اساس در روایتی از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] نقل شده که با [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] از او ایمنی از مکرش را خواستند و خداوند نیز به آنها پاسخ داد که بر همین حال بمانید و از مکر من هیچ گاه [[احساس]] ایمنی نکنید<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰.</ref>. از این‌رو [[امیرمؤمنان]]، [[علی]] {{ع}} ابزار [[اعمال]] مکر و [[کید]] الهی را [[امیدواری]] بیش از اندازه شمرده<ref>نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۰۶.</ref> و افزایش [[نعمت‌ها]] را بدون احساس [[بیم]] از [[گرفتاری]] به استدراج، زیان‌بار وصف کرده است<ref>التمحیص، ص۴۸؛ تحف‌العقول، ص۲۰۶؛ نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>. یکی از راه‌های [[حفظ]] حالت [[ترس]] از مکر الهی، [[پرهیز]] از کوچک شمردن گناهانِ به ظاهر کوچک است که [[انسان]] را به تدریج به [[گناهان بزرگ]] می‌کشاند<ref> التحفة السنیه، ص ۲۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
همان‌گونه که [[یأس از رحمت الهی]]، عملی [[ناشایست]] و زیان‌بار است، [[امید]] افراطی و [[احساس]] [[ایمنی]] از [[خشم]] و [[عذاب الهی]] نیز [[انسان]] را [[طغیانگر]] و بی‌مبالات گردانیده، زمینه ابتلا به استدراج را فراهم می‌سازد: {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref><ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>، بنابراین، هرکه از [[مکر]] خداوند احساس ایمنی کند به ناچار در مسیر خسران و زیان قرار می‌گیرد، به ویژه آنکه آیه مزبور هیچ‌گونه استثنایی برای این [[حکم]]، قائل نشده است، از این‌رو حنفیان، ایمنی از مکر خدا را موجب [[کفر]] شمرده و [[شافعیان]]<ref>روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۹.</ref> و [[روایات شیعه]]<ref>الکافی، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref> آن را یکی از [[گناهان کبیره]] دانسته‌اند. گرچه برخی از [[تفاسیر]] [[عرفانی]] با [[تأویل]] واژه {{متن قرآن|الْخَاسِرُونَ}} به کسانی که [[دنیا]] و [[آخرت]] را باخته و در [[خداوند]] فانی گشته‌اند، کوشیده‌اند [[ایمنی]] از [[مکر الهی]] را در مرحله‌ای از [[سلوک الی اللّه]] صواب شمرند<ref>روح البیان، ج ۳،ص ۲۰۷.</ref>؛ امّا [[عارفان]] دیگری همچون ابن‌ عربی با استناد به [[آیه]] مزبور تصریح کرده‌اند که [[ایمنی از مکر خدا]] در هر حال و وضعیتی در دیار [[آزمایش]] و [[تکلیف]] ناصواب و زیان‌بار است<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref>. در واقع تنها [[راه]] ایمنی از [[مکر]] و [[استدراج]] [[الهی]] محافظت بر حالت [[متعادل]] [[بیم و امید]] است، بر همین اساس در روایتی از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] نقل شده که با [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] از او ایمنی از مکرش را خواستند و خداوند نیز به آنها پاسخ داد که بر همین حال بمانید و از مکر من هیچ گاه [[احساس]] ایمنی نکنید<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰.</ref>. از این‌رو [[امیرمؤمنان]]، [[علی]] {{ع}} ابزار [[اعمال]] مکر و [[کید]] الهی را [[امیدواری]] بیش از اندازه شمرده<ref>نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۰۶.</ref> و افزایش [[نعمت‌ها]] را بدون احساس [[بیم]] از [[گرفتاری]] به استدراج، زیان‌بار وصف کرده است<ref>التمحیص، ص۴۸؛ تحف‌العقول، ص۲۰۶؛ نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>. یکی از راه‌های [[حفظ]] حالت [[ترس]] از مکر الهی، [[پرهیز]] از کوچک شمردن گناهانِ به ظاهر کوچک است که [[انسان]] را به تدریج به [[گناهان بزرگ]] می‌کشاند<ref> التحفة السنیه، ص ۲۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 78.</ref>


=== مطالعه حوادث [[زندگی]] و [[سنت‌های الهی]] ===
=== مطالعه حوادث [[زندگی]] و [[سنت‌های الهی]] ===
بررسی عوامل پیدایش هر یک از اتفاقات زندگی در چارچوب [[نظام]] [[سنن الهی]]، به انسان در مسیر [[پندآموزی]] از جریان‌های زندگی و تأثیرپذیری از هدایت‌های الهی [[یاری]] می‌رساند: {{متن قرآن|وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>. مستدرجان به هنگام گذر از حوادث زندگی، یا آنها را تصادفی شمرده<ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص ۱۶.</ref> یا [[غافل]] از [[خداوند]] تنها با توجّه به اسباب طبیعی به [[تدبیر]] و چاره‌جویی می‌پردازند<ref>المیزان، ج ۷، ص ۹۰.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
بررسی عوامل پیدایش هر یک از اتفاقات زندگی در چارچوب [[نظام]] [[سنن الهی]]، به انسان در مسیر [[پندآموزی]] از جریان‌های زندگی و تأثیرپذیری از هدایت‌های الهی [[یاری]] می‌رساند: {{متن قرآن|وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>. مستدرجان به هنگام گذر از حوادث زندگی، یا آنها را تصادفی شمرده<ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص ۱۶.</ref> یا [[غافل]] از [[خداوند]] تنها با توجّه به اسباب طبیعی به [[تدبیر]] و چاره‌جویی می‌پردازند<ref>المیزان، ج ۷، ص ۹۰.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص78.</ref>


=== فرایند [[مشارطه]]، [[مراقبه]] و [[محاسبه]] ===
=== فرایند [[مشارطه]]، [[مراقبه]] و [[محاسبه]] ===
مجموعه آیاتی که [[میثاق]] خداوند را با بندگانش مبنی بر [[التزام]] به [[ایمان]] و [[نیکوکاری]] بدیشان گوشزد می‌کند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۱.</ref> در واقع [[آدمیان]] را به پذیرش مجدد آن عهدها و [[کوشش]] برای تحقق آنها فرا می‌خواند. مجموع آیاتی که از حضور خداوند در همه جا و لزوم [[یادآوری]] مداوم [[وظایف]] و تعهدات خویش و [[ضرورت]] توجّه به [[خدا]] و [[معاد]] یاد می‌کند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«آنان که از پروردگارشان در نهان می‌هراسند و از رستخیز می‌ترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۹.</ref> در واقع به ضرورت [[نظارت]] مستمر بر خویشتن توجّه داده است. مجموع آیاتی که به [[توبه]] و [[استغفار]] فرا می‌خواند به مرحله بازنگری [[اعمال]] اشاره دارد. ازاین‌رو [[عالمان]] [[اخلاق]] برای حرکت صعودی در مسیر [[صلاح]] و [[ایمنی]] از [[انحراف]] و [[سقوط]] تدریجی در وادی [[گمراهی]]، روندی سه مرحله‌ای را توصیه کرده‌اند: شرط با خویشتن در ضمن برنامه‌ای جامع برای [[ترک گناهان]] و التزام به [[عبودیت]] خداوند، [[مراقبت]] و نظارت مستمر بر مراحل اجرای این شرط در طول اجرای برنامه، بررسی نتایج برنامه و [[میزان]] [[موفقیت]] و [[شناخت]] نقاط [[ضعف]] و قوت در پایان برنامه جهت تدوین برنامه‌ای کامل‌تر در دوره‌ای جدید<ref>جامع‌السعادات، ج ۳، ص ۹۱ ـ ۱۰۲؛ چهل حدیث، ص ۹ ـ ۱۰.</ref>، بدین ترتیب روند [[استدراج]] کاملاً معکوس گشته، حرکت نزولی به [[سیر]] صعودی بدل می‌شود<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>.
مجموعه آیاتی که [[میثاق]] خداوند را با بندگانش مبنی بر [[التزام]] به [[ایمان]] و [[نیکوکاری]] بدیشان گوشزد می‌کند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۱.</ref> در واقع [[آدمیان]] را به پذیرش مجدد آن عهدها و [[کوشش]] برای تحقق آنها فرا می‌خواند. مجموع آیاتی که از حضور خداوند در همه جا و لزوم [[یادآوری]] مداوم [[وظایف]] و تعهدات خویش و [[ضرورت]] توجّه به [[خدا]] و [[معاد]] یاد می‌کند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«آنان که از پروردگارشان در نهان می‌هراسند و از رستخیز می‌ترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۹.</ref> در واقع به ضرورت [[نظارت]] مستمر بر خویشتن توجّه داده است. مجموع آیاتی که به [[توبه]] و [[استغفار]] فرا می‌خواند به مرحله بازنگری [[اعمال]] اشاره دارد. ازاین‌رو [[عالمان]] [[اخلاق]] برای حرکت صعودی در مسیر [[صلاح]] و [[ایمنی]] از [[انحراف]] و [[سقوط]] تدریجی در وادی [[گمراهی]]، روندی سه مرحله‌ای را توصیه کرده‌اند: شرط با خویشتن در ضمن برنامه‌ای جامع برای [[ترک گناهان]] و التزام به [[عبودیت]] خداوند، [[مراقبت]] و نظارت مستمر بر مراحل اجرای این شرط در طول اجرای برنامه، بررسی نتایج برنامه و [[میزان]] [[موفقیت]] و [[شناخت]] نقاط [[ضعف]] و قوت در پایان برنامه جهت تدوین برنامه‌ای کامل‌تر در دوره‌ای جدید<ref>جامع‌السعادات، ج ۳، ص ۹۱ ـ ۱۰۲؛ چهل حدیث، ص ۹ ـ ۱۰.</ref>، بدین ترتیب روند [[استدراج]] کاملاً معکوس گشته، حرکت نزولی به [[سیر]] صعودی بدل می‌شود<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 79.</ref>.


== آثار استدراج ==
== آثار استدراج ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش